Amir Pouria
1.95K subscribers
1.11K photos
401 videos
108 files
407 links
این کانال اخبار مربوط به فعالیت های امیر پوریا مدرس و منتقد سینما را بازتاب می‌دهد.
Download Telegram
Amir Pouria
دیالوگ‌های ناصر تقوایی و علی حاتمی در وصف ظلم حاکمان و رنج مردم این روزها همزمان با اعتراضات مردمی به تورم وحشتناک، پرکاربرد شده. یادداشت کوتاهی از امیر پوریا در توصیف تنها جلوه‌ی اقتدار حاکمیت ۴۰ و اندی سال اخیر ایران @amiropouria متن در ادامه می‌آید 👇

این تصویر "ناخدا خورشید" ناصر تقوایی که این روزها و همزمان با اعتراضات مردمی به افزایش باورنکردنی قیمت کالاهای اساسی و مواد خوراکی بارها در محیط مجازی منتشر شده، یادآور دیالوگ معروف ناخدا در این سکانس است: "هیچ قانونی نیس که آدمیزاد ِ گشنه بخواد".
تصویر حسینقلی خان صدرالسلطنه در حال قربانی کردن از دل فیلم "حاجی واشنگتن" علی حاتمی هم تداعی‌کننده‌ی مونولوگ مشهور اوست با این مَطلَع: "باران رحمت از دولتی ِ سر ِ قبله‌ی عالَم است؛ سیل و زلزله از معصیت مردم". سکانسی که این روزها و شب‌ها بر اثر انفجار مهیب تورم در ایران، بار دیگر در شبکه‌های اجتماعی پرکاربرد شده.
ظاهرش این است که داستان این فیلم‌ها در سال‌هایی بسیار بسیار قبل‌تر از انقلاب ۵۷ و این اوضاع و این سال‌ها می‌گذرد. اما چه اینها و چه هر فیلم محصول فرانسه، ایتالیا، اروپای شرقی یا آمریکای لاتین که به مشکلات زیستی در حکومت‌های توتالیتر اشاره کند، هر جمله‌ای که آدم‌ها را به وجدان‌شان و زمامداران را به داوری ِ مردم واگذار کند، از سِر توماس مور "مردی برای تمام فصول" تا متون شکسپیر و فیلم‌های کوروساوا یا کوستاگاوراس، برای ما و این مردم فقط و فقط رنج‌های برخاسته از چهل و اندی سال حاکمیت کنونی ایران را به یاد می‌آورد.
این بزرگ‌ترین نقشی‌ست که جمهوری اسلامی ایفا کرده و در آن با اقتدار می‌تازد: هر جلوه‌ای از ظلم در هر دوره‌ای از تاریخ را از سکه می‌اندازد و در گسترش ستم و سلطه، خود را بی‌جایگزین و بی‌مشابه، به رخ می‌کشد.
آن چه این‌ روزها بسیاری شهرهای ایران را از شعارهای دردمندانه‌ی مردم ِ به ستوه‌ آمده، انباشته و دل‌ها و سرها و جان‌های بسیارتری را از بیم توقف حیات و معاش‌شان به درد افکنده، دیگر مانند وقایع سال ۸۸ یک تسویه‌حساب سیاسی نیست. اینجا دیگر یورش به مردمی که بیم گرسنگی، آنها را به خیابان کشانده، شناعتی دون ِ وجود انسانی می‌طلبد؛ که گویا در وجود مأموران مطیع این مجموعه‌ی جان‌ستان، به‌وفور یافت می‌شود.
این جا و در وصف اینها، کلام دیگری از علی حاتمی به یاد می‌آید: "به راستی چه نخبگان‌اند این خبرگان؛ که از هوای مایه‌ی زندگی، مرگ می‌سازند. اینان از آن دسته کیمیاگران‌اند که طلا، مس می‌کنند!" (هزاردستان).

#اعتراضات۱۴۰۱ #اعتراضات_مردمی #اعتراضات_سراسری #جمهوری_اسلامی #انقلاب۵۷ #گرانی #تورم #ناخدا_خورشید #حاجی_واشنگتن #هزاردستان #ناصر_تقوایی #علی_حاتمی
Amir Pouria
تیمی که بازیکنان مهمش چنین به هم نگاه می‌کنند و لبخند می‌زنند، آیا عامدانه به رنج مردم زیر گلوله و باتوم بی‌اعتنایی نمی‌کند؟ / اشاره‌ای از امیر پوریا درباره‌ی دلایل آرزوی فضاحت تیم ملی جمهوری اسلامی در جام جهانی ۲۰۲۲ قطر @amiropouria متن در ادامه می‌آید 👇

هر کس دارد این پُست را می‌بیند، لطفاً به پُست قبلی و متن آن نگاهی بیاندازد.
زیاد دیده‌ام که دوستان، این حرکت دست مهدی طارمی و واکنش مثلاً شاکی ولی توأم با لبخند علیرضا جهانبخش را به حساب ِ قلب نشان دادن می‌گذارند. یا مثل خود من که تا زمان پست دیروز نمی‌دانستم معنایش چیست، فقط از حالت لوس و سرخوش دو بازیکن در این احوال مردم، حرص می‌خورند.
ولی اگر بدانید که منظور از این حرکت، نشان دادن حرف
P
به عنوان حرف اول اسم دوست‌دختر/نامزد آقای طارمی است و آقای جهانبخش هم با آن لبخند مثلاً دارد به او چشم‌غره می‌رود، شاید بيشتر متوجه شدت دهن‌کجی این بازیکن‌ها به رنج مردم بشوید.

باورنکردنی‌ست این حرکات در این شب‌ها و روزها‌.

توضیحات و توجیه‌‌های آنان و دیگران مثل کریم انصاری‌فرد در مصاحبه و جلسه‌ی مطبوعاتی البته کار را بدتر می‌کند و اشاره به این که "از بچگی دوست داشتیم در جام جهانی بازی کنیم"، برای معدود دوستانی که فکر می‌کردند فشار بر این بازیکنان باعث این اطوار و حرکات شده، راهی باقی نمی‌گذارد.

همچنان باورش سخت است که جماعتی پرشمار و مشهور و مطلع از جامعه‌شان، همه به اتفاق هم اصرار داشته باشند که نفهمند مردمی در حال حرکت از این چهلم به آن خاکسپاری، که ممکن است پیکر پاره‌‌پاره‌ی عزیز گلوله‌خورده یا به زمین پرتاب‌شده‌شان را هم از آنها بدزدند، با هیچ نتیجه‌ای در زمین فوتبال خوشحال نمی‌شوند‌. به جایش به این فکر می‌کنند که شماها چه طور می‌توانید شرایط کشورتان را در نگاه جهانیان عادی جلوه بدهید و حتی از بسیاری بازیکنان تیم‌های دیگر، خجسته‌تر در عکس‌هایی جلوی چشم جهانیان حاضر و ظاهر شوید.
@amiropouria

#تیم_ملی #جمهوری_اسلامی
#زن_زندگی_آزادی
Amir Pouria
‌‌ بنر بامعنا و درخشانی که عکسش را از صفحه‌ی اینستاگرامی ارزشمند https://instagram.com/footfunirane?igshid=YmMyMTA2M2Y= برداشتم: "پات روی خون لیز نخوره" خطاب به بازیکنان تیم فوتبال جمهوری اسلامی @amiropouria توضیح امیر پوریا درباره‌ی این تصویر، در ادامه…
ساعتی پیش از بازی انگلستان‌ و جمهوری اسلامی ایران در جام جهانی ۲۰۲۲ قطر، ‌این جمله‌ای‌ست در پاسخ به دیدگاهی که می‌گوید "می‌خوایم دل مردمو شاد کنیم"؛ و نمی‌فهمد که مسئله‌ی مردم ایران فقط داغداری و سوگواری بابت چند صد مرگ نیست که با "تسلیت" گفتن ادعا کنیم همراه‌شان شده‌ایم،
فقط چند ده هزار اسارت نیست که با درخواست آزادی زندانیان تصور کنیم کنش آزادی‌خواهانه از ما سر زده،
حتی منحصر به هزاران هزار ضربه و زخم و درد و ستم و تحمیل و ... هر روز فقیرتر شدن با وجود همان قدر کار هم نیست که بپنداریم با "درخواست رسیدگی از سوی مسئولین" برای مردم قدمی برداشته‌ایم.
با هیچ کدام از اینها برای مردم غلطی نکرده‌ایم؛ چون مسئله‌ی مردم خود همین مسئولین، وجودشان، هیبت و هیأت ظاهری‌شان، لجنزار متعفن اعتقادات و تعصبات و درونیات‌شان و... نه‌ فقط تداوم حکومت، که ادامه‌ی حیات‌شان است.
حالا و با این رنج‌نامه، چه حجمی از بلاهت یا "خود را به کوچه‌ی علی‌ چپ زدن" لازم است تا بازیکن و مربی و طرفدار و تیم، توهم بزنند که با گل یا نتیجه‌ی آبرومند یا اصلاً تو بگو با بردشان، حال کسی سرسوزنی بهتر می‌شود؟

فردوسی انگار در وصف احوال امروز مردم ایران سروده بود که:
اگر برشمارد کسی رنج تو /
به گیتی فزون آید از گنج تو

@amiropouria

#تیم_ملی #جمهوری_اسلامی
#جام_جهانی_قطر
#زن_زندگی_آزادی
Amir Pouria
یادداشتی درباره‌ی واکنش‌های برخی افراد به ظاهر صلح‌دوست به بازداشت وریا غفوری که فقط دغدغه‌ی بقای جمهوری اسلامی در سر ِ سپرده‌شان دارند @amiropouria یادداشت در ادامه می‌آید 👇

شرافت و شهامت وریا غفوری و ایستادنش کنار مردم واقعی که به روشنی ِ رخسار خودش است و محدود به یک روز و یک ماه نیست. بُزدلی و بُزمغزی ِ سیستمی که گمان می‌کند با دستگیری امثال او، صداهای معترض خاموش خواهد شد هم نه تازگی دارد و نه نیاز به توضیح.
اما اسلاید دوم را ببینید. اینها فقط دو نمونه از توئیت‌های "بفرموده"ی افرادی‌ست که ادعای دلسوزی برای تیم ملی و مردم را دارند، اما مشکل‌شان با بازداشت وریا فقط تقارنش با شب پیش از بازی با ولز است!
این است میزان اعتباری که برای مردم، معترضان و ذات اعتراض و پرسشگری و مطالبه قائل‌اند. می‌خواهند بگویند همچنان مملکت سر جایش است و تیم ملی‌اش مال مردم است و این همه کشتار هم فقط نتیجه‌ی یک کمی "خشم" بر و بچه‌های گوگولی ِ بسیجی و ضدامنیتی‌ست و آن هزاران هزار نفری که زخمی و مجروح و نابینا شده‌اند یا در زندان‌اند و هر روز و شب‌شان با نگرانی ِ انتساب ِ "محاربه"، سیاه‌تر شده هم که مشکلات‌شان طوری‌ نیست، حل می‌شود. آن همه خانواده‌هایی که عزیز و جوان و بچه - منظورم فقط فرزند نیست، بلکه فرزند در سن بچگی - از دست داده‌‌اند و کلی دوندگی کرده‌اند تا پیکر پاره‌پاره، میله در شکم فرو رفته، از بلندی به پایین پرتاب شده یا با سر و جمجمه و گردن خونین و رنجور و ترکیده از ضربه‌های لگد و باتون را از قاتلان‌شان پس بگیرند و خاک کنند هم چیزی‌شان نشده که. یادشان می‌رود و از آن مهم‌تر، امنیت حکومت اسلام و مسلمین است که باید برقرار شود.
حالا این وسط اگر وریا غفوری را هم گرفتند، عیبی ندارد. فقط چرا شب بازی آخه؟
***
آیا توضیح بیشتری لازم است تا فهم کنیم این نوع دیدگاه‌ها با توحش مأموران و لباس‌شخصی‌های حمله‌ور به زن و بچه و جوان معترض کف خیابان‌ها، هیچ فرقی ندارد؟ می‌پذیرید که این نوع دعوت به صلح و سازش، به اندازه‌ی همان ضربه‌ها و شلیک‌ها شنیع، کریه و غیرانسانی‌ست؟ می‌بینید که اینها هم مثل همان مسلح‌ها و چماقداران، دارند خودشان را برای بقای جمهوری اسلامی به هر بهایی، جِر می‌دهند و سر سوزنی، دغدغه‌ی ایران و مردم و آرامش در سر ِ سپرده‌شان نیست؟

@amiropouria

#ماله_کشی #ماله_کش_اعظم #تیم_ملی #جمهوری_اسلامی #آبان۱۴۰۱ #آبان۹۸ #کوردستان #زندگی_نرمال #زن_زندگی_آزادی #مهساامینی #کیان_پیرفلک #وریا_غفوری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

بعید می‌دانم کسی در جای دیگری از دنیا بتواند باور یا هضم کند که نیروهای ضدامنیتی یک کشور با چنین لباس‌ها و جلیقه‌هایی که برخی ضدگلوله و برخی اصلاً "جلیقه‌ی مهمات"اند، کف خیابان باشند و انگار که برای ساعاتی "استپ" اعلام کرده باشند،‌ با همان سر و وضع برقصند.
شکل ناشیانه و پرغلطی از رقص همان سرزمین کردستان را اجرا کنند که شبانه به خانه‌ی مردمانش می‌ریزند و می‌شکنند و به خون می‌کشند و می‌برند؛ و از رقص با دودزا و ابزاری که روز قبل و روز بعد، برای ارعاب مردم معترض به کار می‌برند، خجالت نکشند، و حتی شبیه یک شوی مبتذل رجزخوانانه در آن ظاهر شوند. با شکل کج و معوج، قرون وسطایی، پشم‌آلود و چندش‌آور همان رقص‌هایی که بابتش دختر و پسر را دستگیر کرده‌اند و خواهند کرد.
این است آن چه در ایران ِ ناچار به تحمل جمهوری اسلامی می‌گذرد: سوررئالیسم محض، از نوع ناهنرمندانه و سادیستیک.

@amiropouria

#زن_زندگی_آزادی #زندگی_نرمال #تیم_ملی #جمهوری_اسلامی #کردستان #کوردستان #زاهدان #جمعه_خونین_زاهدان #مهساامینی #مهسا_امینی
متولد ۱۳۷۸ بود.
این جمله را چند بار بخوانید. اما نه با اندوه، فقط با خشم.
به شجاعتش در زمان بستن خیابان فکر کنید و به انگیزه‌اش که با مطالبه‌ی نهایی همه‌ی ما یکی بود: آن عمامه‌پرانی بزرگ؛ آن برانداختن ِ سایه و سلطه‌ی دست و عمامه‌ی عمامه‌به‌سرها از این سرزمین.

او را با این عکس و این شمایل و کاریزما به خاطر بسپارید، نه با تصاویر رنجوری که خبرگزاری‌های داخلی در یکی از سیاه‌ترین و تباه‌ترین نوع عملکرد رسانه در تاریخ بشر، امروز صبح از اعترافات اجباری او منتشر کردند و کنارش خبر اعدام او را با تیتر متعفن خود در آمیختند که "محسن شکاری که بود و در خیابان چه کرد".

یعنی هنوز از توقف تنفس قلب بزرگ و جوان او ساعتی نگذشته بود که با فعل گذشته‌، برای عبرت دیگران، خواستند چنین تصویر معترف و نادمی از او بسازند. ویدئوها را حتی در حد یک فریم، ندیده‌ام و نخواهم دید. محسن شکاری با همین تصویر در ذهن ماست و در عبرتی که برای قاتلانش می‌سازیم، زنده و سرفراز، همقدم‌مان خواهد بود.

@amiropouria

#محسن_شکاری
#حکومت_اعدام
#جمهوری_اسلامی
#زن_زندگی_آزادی
#ستارخان
Amir Pouria
اعدام جوان زحمتکش و شجاع، مجیدرضا رهنورد و آدرس غلطی که برخی می‌دهند @amiropouria یادداشت امیر پوریا در ادامه می‌آید 👇

‌حدود ۱۸-۱۷ سال پیش، وقتی فیلم "مصائب مسیح" (مل گیبسون، ۲۰۰۴) هیاهوی بسیار به پا کرد، می‌گفتم و نوشتم که فیلم فقط به شدت رنج‌ تصلیب، کار دارد. یعنی مثلاً بر صدای فرو رفتن میخ در پیکر فرد مصلوب، تأکید می‌کند. به "چرایی"ِ مرگ مسیح نمی‌پردازد. با این حساب، فرقی نمی‌کرد اگر جزئیات و مراحل ِ به صلیب کشیده شدنِ فردِ مجاورِ صلیب مسیح را نشانمان می‌داد.
البته گیبسون آگاهانه می‌خواست فقط بر ساعات پایانی زندگی مسیح مکث کند و سراغ تکرار تعالیم او نرود. کاری به بد و خوبش ندارم و مسئله‌ام این فیلم نیست. بحث بر سر این است که حالا هم خیلی از دوستان دارند دچار همین خطا می‌شوند. بعد از اعدام مجیدرضا رهنورد، جوان خوش‌تیپ، زحمتکش، مطلقاً بی‌گناه و بسیار شجاع معترض، از بدی‌های اعدام می‌گویند و به طور کلی وجود این مجازات را اخ و پیف می‌شمارند!
دوستان نسبتاً عزیز!
فعال‌تر شدن ماشین کشتار جمهوری اسلامی، باید به واکنش مشت‌هامان که گره شوند، پاهامان که به خیابان روند، حنجره‌هامان که فریاد برآورند، دست‌هامان که آتش بزنند و بسوزانند، منجر شود؛ نه فقط به محکوم کردن مجازات اعدام و قساوت جاری در آن.
مسئله‌ی ما الان اعدام سیاسی‌ست؛ نه کلاً اعدام. قتل مجیدرضا رهنورد، قتل محسن شکاری، نگرانی از قتل نام‌های زیبایی که می‌دانیم در خطرند، در امتداد قتل مهسا امینی و سارینا اسماعیل‌زاده و نیکا شاکرمی و غزاله چلاوی در خیابان قرار می‌گیرد. کسی نمی‌تواند بگوید کشتن جوان معترض با ضربه‌های باتون بر کف خیابان، توحش‌آمیزتر است یا بالای چوبه‌ی دار بردن با حکم بیدادگاهی که تباه‌ترین قضاوتگران تاریخ بر مسند ریاست آن نشسته‌اند‌.

پس آدرس غلط ندهیم. طوری جلوه ندهیم که انگار حکومت فقط در سیستم قضایی‌اش دارد شناعت به خرج می‌دهد. ماشین کشتار حکومت اسلامی تا به حال در خیابان، کریه‌ و پرشمار عمل کرده و حالا لجنزار متعفنش وسیع‌تر شده و به دستگاه قضا که البته همواره لبریز از کثافت ِ بی‌عدالتی بوده هم رسیده.
تصور نکنیم حضار اعدام این جوان دلیر در ملاء عام در مشهد، مردم عادی بوده‌اند و نگوییم چه بد که خشونت مرگبار را نظاره کرده‌اند. مشکل، اینهایی نیستند که "کنار" ما زندگی می‌کنند. توحش و عفونت، از آنهایی برمی‌خیزد که "بالای سر" سرزمینمان ایستاده‌اند؛ فرقی نمی‌کند که باتون و سلاح دستشان باشد یا عمامه بر سرشان. در خیابان باشند یا پشت سکوی بیدادگری یا در بیت.
پس همه‌ی این رنج اخبار هر روز را به خشم برآوریم؛ نه به گلایه و اندوه و ماتم.

@amiropouria

#مجید_رضا_رهنورد
#محسن_شکاری
#اعدام_سیاسی
#جمهوری_اسلامی
#انقلاب۱۴۰۱
Amir Pouria
این دقایق پایانی مستند "خُدعه" است. محصول شبکه‌ی تلویزیونی صدای آمریکا در خرداد امسال تکمیل شد، ولی من به تازگی آن را دیدم. به دنبال جواب همان مهم‌ترين سؤالم درباره‌ی شکل‌گیری انقلاب ۵۷ بودم: مردم ایران چه مرگ‌شان بود که چنین انتخابی کردند؟ و آگاهان چگونه…

به تمام افراد دور یا نزدیکی که هر وقت اعتراض‌ها در اوج تعدد و شدت نیست، احساس یأس می‌کنند یا یک جورهایی می‌گویند "پس نتیجه‌ش چی شد؟"، همیشه می‌گویم هیچ اتفاقی در تمام این ۴۰ و چند سال نکبت و کراهت بعد از انقلاب ۵۷، به عظمت دستاوردهای همین خیزش انقلابی بعد از ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ نبود.
پرده‌ای که در این مدت برافتاد، ادعاهای پرت و پلای حکومت اسلامی که به تمامی بر باد رفت، میزان آگاهی همگانی نسبت به ماهیت خودکامه‌ی این نظام که در این مدت به دست آمد، مشروعیت و مقبولیت ِ نداشته‌ی جمهوری اسلامی که حتی برای کوچک‌ترین واحدهایش هم دیگر باقی نماند، هیچ کدام دستاورد کوچکی نیست. حالا دیگر هیچ ایرانیِ زنده‌ی دارای عقل سالم در هیچ جای جهان نمی‌تواند مثل روشنفکرانِ طرف مصاحبه‌های مستند "خدعه"، بگوید "من به اصل و اساس اینها پی نبرده بودم".
این مستند محصول شبکه‌ی تلویزیونی صدای آمریکا در خرداد امسال تکمیل شد، ولی من به تازگی آن را دیدم. به دنبال جواب همان مهم‌ترين سؤالم درباره‌ی شکل‌گیری انقلاب ۵۷ بودم: مردم ایران چه مرگ‌شان بود که چنین انتخابی کردند؟ و آگاهان چگونه آن قدر غافل بودند که ماهیت اصلی حاکمیت اسلامی را برای مردم روشن نکردند؟
مستند "خُدعه" با نام کامل‌تر "خدعه‌ی خمینی" تا اندازه‌ای به این پرسش‌های همیشگی، پاسخ می‌دهد. اما مهم این است که حالا دیگر هیچ کس نمی‌تواند همراه نشدن با جنبش "زن زندگی آزادی" و پرهیز از مقابله‌ی همه‌جانبه با تداوم این حکومت را به بهانه‌ی "نمی‌دونستم" و "نمیشناختم"، توجیه کند.

بله. روی صحبتم با جماعت خاموش است که نشسته‌اند تا ببینند چه می‌شود و پرده از کدام ور می‌افتد تا بعد تازه به سمت برنده، غش کنند. حضرات! یعنی تصور می‌کنید کسی از شما خواهد پذیرفت که مثل دوستان طرف مصاحبه‌ی این مستند، با ادعای "بی‌خبری" و "عدم شناخت" در سال‌های ۵۷ و ۵۸، تعلل‌تان در اعلام همسویی با خیزش انقلابی مردم علیه این حکومت را توجیه کنید؟ در سال ۱۴۰۱، به ویژه بعد از قتل مهسا امینی و صدها کشتار و توحش بعد از آن، آیا جایی برای این ادعا باقی می‌ماند که بعدها بگویید آنها خدعه کردند و من گول خوردم؟! به مردم خرده نگیرید اگر دیر از آنها حمایت کردید و دیگر از شما نپذیرفتند.

@amiropouria

#انقلاب۵۷
#جمهوری_اسلامی
#مستند
#خمینی
#خدعه
#خدعه_کردم
#خدعه_خمینی
#زن_زندگی_آزادی
#تا_دیر_نشده
#مهساامینی
#ژینا_امینی
#مهسا_امینی
Amir Pouria
درباره‌ی تزئینات و تشریفات مراسم دهه‌ی فجر و آرزوی عمیق هر ایرانی در فجر امسال @amiropouria یادداشت امیر پوریا در ادامه می‌آید 👇

رفتم برای نوشتن خاطره‌ی شخصی‌ام از دهه‌های فجر سال‌های مدرسه، دنبال عکسی از تزئینات کلاس‌ها بگردم تا کنار متنم در این پُست بیاورم. دیدم این سال‌ها چه تزئینات پرهزینه، اغراق‌آمیز و عجیبی به آن کاغذپاره‌های منگنه‌خورده‌ی دوران ما اضافه شده. خیلی‌هایش به جای در و دیوار و سقف، روی سر و کله‌ی بچه‌‌مدرسه‌ای‌ها نصب شده! در بعضی‌هایش طفلکی‌ها با ماسک خمینی یا خامنه‌ای کنار بقیه ایستاده‌اند. اما این هزینه‌ها چه از جیب والدین تأمین شود و چه از بودجه‌ی مدرسه (که باز وصل است به جیب والدین)، از جنبه‌ی مضحک کل تزئینات و تشریفات، چیزی کم نمی‌کند. امام‌های مقوایی و کاغذی، فقط محدود به مدارس و امکانات محدود بچه‌ها نیست؛ بلکه در گوشه‌ای از تشریفات نظامی مراسم دهه‌ی فجر هم به کار می‌رود!

اما خود آن نکته‌ی فردی: در تمام سال‌های بچگی و مدرسه و قبل و بعدش، به قدری از مراسم و برنامه‌های تلویزیونی و شعارهای رایج این دهه بدم می‌آمد، از آن نمایش عروسکی بدساخت و حماقت‌باری که هر سال از برنامه‌ی کودک پخش می‌شد و شاه موقع شنیدن شعارها از توی خیابان، خمیده راه می‌رفت و لرزان می‌گفت: "ما رِ می‌گن؟"، به‌حدی بیزار بودم که وقتی قبل از ۲۰ سالگی با شروع نوشتن در نشریات سینمایی، کارت مطبوعاتی جشنواره‌ی فجر را گرفتم، بیش از هر چیز، از این بابت خرکِیف بودم که دیگر مدرسه نمی‌روم و دیگر در طول این روزها خانه نیستم که مجبور باشم صدا یا گاهی تصویر تلویزیون ِ همیشه‌روشن ِ خانه‌های آن سال‌ها را تحمل کنم! فکرش را بکنید! جشنواره‌ای که خودش بخشی از همین تبلیغات بود، برای من ِ تازه‌جوان بابت غرق شدن در سینما و فیلم‌های اکسپرسیونیستی و کلاسیک و مشهور بخش‌های جانبی جشنواره مثل "گنجینه‌های فیلمخانه‌ای" و هر سال چند فیلم ایرانیِ مهم، به راهی برای فرار و رهایی از تبلیغات مستقیم‌تر فجر بدل شده بود!
این همه گذشت تا حالا هر ایرانیِ انسان و هر انسانِ ایرانی در هر جای جهان، از ته دل آرزو دارد که برای آخرین بار این مثلاً جشن را تحمل کند. آیا این آرزو برای آنهایی که در خود ایران‌اند، عمیق‌تر نیست؟
@amiropouria

#دهه_فجر
#دهه_زجر
#امام_مقوایی
#۲۲بهمن
#جمهوری_اسلامی
#جشنواره_فیلم_فجر
Amir Pouria
درباره‌ی همکاری با حاکمیت شر، از کنترلچی استادیوم و سالن سینما تا مسعود فراستی! @amiropouria یادداشت امیر پوریا در ادامه می‌آید👇
آن بوزینه‌ای که مانتوی دختر شجاع جیمی‌جامپ را در مشتش گرفته و نمی‌گذارد وارد زمین چمن بشود با آن بزمجه‌ای که مثلاً مهربانانه بهش می‌گوید اینجا بمان با آن بچه‌مذهبی که به حسین حسینی بعد از در آغوش گرفتن دخترک تذکر می‌دهد و "خفه شو"ی درجا و به‌جایی از حسینی، نوش جان می‌کند با آن حرام‌لقمه‌ای که به سمت تماشاگران حامی دختر و معترض به بی‌شرافتان نیروی انتظامی چیز پرتاب می‌کند با انبوه کسان دیگری که در چند سانتی‌متری واقعه فقط نگاه می‌کنند و یکی از بزها و بزمجه‌های مأمور را پس نمی‌زنند، در ماهیت چه فرقی دارند؟
این سؤال اساسیِ این روزها، این هفته‌ها و حتی اگر ادامه پیدا کند، این سال‌هاست: کسی که فکر می‌کند "من کاری به چیزی نداشتم، من داشتم وظیفه‌مو انجام می‌دادم" و بعد مثلاً به عنوان یک کنترلچی ساده‌ی سالن سینما، تذکر حجاب به خانم‌های تماشاگر هم بخشی از شغلش می‌شود، با کسی که برخورد مرگباری بر سر همان عدم رعایت حجاب اجباری ازش سر می‌زند، در ماهیت چه فرقی دارد؟
برای این نوع توجیه‌ها که در ویدئوی مربوط به فیلم "منطقه‌ی تحت حفاظت" (برنده‌ی اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی‌زبان امسال) به شرحش پرداختم، چه مثال‌های دیگری در جامعه‌ی امروز ایران می‌شناسيد؟ چه نمونه‌هایی دیده‌اید؟

پی‌نوشت یک: دیروز از دید دوربینی دورتر، همین لحظه را دیده و به اشتراک گذاشته بودم و به سلامت برگشتن دخترک به سمت تماشاگران را نشانی از موفقیت "زن زندگی آزادی" و غلاف کردن بزدلان ضد انتظام و امنیت دانستم. دوربین نزدیک‌تر، آن موفقيت را انکار نمی‌کند اما دنائت و شناعت شماری از همین مأموران و حتی خایه‌مالانی که مأمور نيستند را آشکار می‌کند.

پی‌نوشت دو: حسین حسینی بعد از آقایان ناصر حجازی و وریا غفوری، سومین استقلالی عمر فوتبالی‌ام است که در برابر آزادگی‌اش زانو می‌زنم و زبان و قلم به تحسینش می‌گردانم.


@amiropouria


ویدئوی مورد اشاره در متن:


https://m.youtube.com/watch?v=vZYxaQxnQus&si=JIszBIsYtj6kGmY4


#منطقه_تحت_حفاظت
#thezoneofinterest
#هانا_آرنت #ابتذال_شر
#آیشمن
#مسعود_فراستی
#جمهوری_اسلامی
#شیطان_وجود_ندارد
#شيطان_وجود_دارد