از الف تا یای ویراستاری |کارآموزی‌هایی در ویرایش
745 subscribers
591 photos
32 videos
47 files
257 links



روزنگارهایی در ویراستاری و درست‌نویسی|پیام شمس‌الدینی

گشایش: آذر ۱۳۹۷
Download Telegram
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
بزرگ‌مرد بر خود سخت می‌گیرد،
کوچک‌مرد بر دیگران.

لائوتسه
📌 الحمد لله (در این عبارت نیازی به نوشتن الف نام الله نیست)
الحمدلله
الحمدالله

بحمد الله (در این عبارت باید الف نام الله نوشته شود)
بحمدالله
بحمدلله

#الحمدلله #بحمدالله
Forwarded from خبرگزاری آنا
🔴#تقویم_علم| ١ خرداد در دنیای علم چه خبر؟

🔗 @anapress1

🔸دیده‌بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری🔸
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
دویست و شصت وام‌واژۀ فرانسویِ رایج در فارسی

آباژور. آبونمان. آبونه. آپارتمان. آدرس. آرم. آرشیو. آژانس. آسانسور. آسفالت. آکواریوم. آلبوم. آلرژی. آلومینیم. آمبولانس. آمپول. آناناس. آنتن. آنفولانزا. آوریل. اتم. اتوبوس. اتوماتیک. اتومبیل. ادکلن. ارتودونسی. استادیوم. اسکلت. اسکی. اسید. اکتبر. اکسیژن. الکتریسیته. الکتریک. الکل. المپیک. انرژی. اوت. اورژانس. اوریون. ایده. ایدئال. باتری. باسن. باک (بنزین). باکتری. بالکن. بالون. بانک. برس. بلوز. بمب. بنزین. بوتیک. بودجه. بوفه. بولوار. بیسکوئیت. پاپ. پاراگراف. پارتی. پارک. پاس. پاساژ. پاسپورت. پاکت. پالتو. پرانتز. پروتئین. پروژه. پُز. پُست. پلاستیک. پلاک. پلیس. پماد. پمپ. پنگوئن. پودر. پورسانت. پورنو. پورنوگرافی. پوره. پیپ. پیژامه. پیست. تابلو. تاکسی. ترافیک. ترم. ترمینال. ترور. تروریست. تروریسم. تست. تکنولوژی. تکنیسین. تکنیک. تلفن. تلویزیون. تمبر. تُن. تنیس. توالت. توریست. توریسم. تونل. تئاتر. تیپ. تیتر. تیروئید. دسامبر. دسر. دکتر. دکترا. دکور. دموکراسی. دوش (حمام). دیپلم. دیپلمه. دیکتاتور. دیکته. دینامیت. رادیو. رادیولوژی. رزرو. رژیم. رستوران. رکورد. رگل. رگلاتور. رمان. ژاکت. ژامبون. ژانر. ژانویه. ژلاتین. ژله. ژن. ژنتیک. ژوئن. ژوئیه. ژیگول. ژیله. ژیمناستیک. ساک. سالاد. سالن. سانتریفوژ. سانتیمانتال. سانتی‌متر. سانسور. سپتامبر. سرویس. سِری. سریال. سس. سشوار. سکس. سلول. سمینار. سوبسید. سوپ. سوتین. سوسیس. سوئیت. سیستم. سیگار. سیلو. سیمان. سینما. شارژ. شانس. شکلات. شوفاژ. شوک. شوکه. شومینه. شیک. شیمی. فامیل. فانتزی. فتوکپی. فُرم. فسیل. فلاسک. فوریه. فیزیک. فیش. فیلم. فینال. کابینت. کابینه. کاپشن. کاپیتان. کادو. کارت. کارتن. کاریکاتور. کاریکاتوریست. کافه. کافئین. کاکائو. کاکتوس. کاموا. کامیون. کاناپه. کانال. کپسول. کپی. کتلت. کراوات. کربن. کِرِم. کریستال. کلاس. کلاسیک. کلسیم. کلیشه. کلینیک. کمپانی. کمپوت. کمد. کمدی. کنترل. کنتور. کنسرت. کنسرو. کنفرانس. کنکور. کنگره. کوپن. کودتا. کوران. کیلو. کیلوگرم. کیلومتر. کیوسک. گاراژ. گارانتی. گارسن. گاز. گازوئیل. گرافیست. گرافیک. گرامافون. گِرم. گلبول. گوریل. گیتار. گیشه. گیوتین. گیومه. لاستیک. لامپ. لیتر. لیسانس. لیسانسیه. لیست. ماشین. ماکت. مانکن. مایو. متر. متراژ. مترو. مرسی. مکانیک. موتور. موزه. موزیک. مولکول. میکروب. میکروسکوپ. میلیارد. میلی‌متر. میلیون. مین. مینیاتور. مینی‌بوس. ویروس. ویولن. هیدروژن.

#وام‌واژه‌ها
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
صد وام‌واژۀ ترکیِ رایج در فارسی

آبجی. آچار. آچمز. آذوقه. آلاچیق. اتاق. اجاق. اخته. اردک. اردو. ارمغان. الاغ. اُلدُرُم‌بُلدُرُم. الگو. ایل. باتلاق. باجناق. باسلق. باقلوا. بشقاب. بقچه. بلدرچین. بوران. بهادر. بی‌بی. تسمه. تشک. تلاش. تلمبه. توپ. توتون. تومان. جلو. چاخان. چاق. چالش. چاووش. چپاول. چپر. چپق. چخماق. چریک. چماق. چُمباتمه. خانم. داداش. داغون. دکمه. دلمه. دنج. دوقلو. دیشلمه. ساچمه. سپور. سراغ. سنجاق. سورتمه. شلاق. شیشلیک. قاب. قابلمه. قاتی. قاچاق. قاشق. قالپاق. قالتاق. قایق. قرق. قرقی. قرمساق. قرمه. قره‌قوروت. قزل‌آلا. قشقرق. قشلاق. قشون. قلچماق. قلدر. قلق. قمه. قنداق. قوچ. قورت. قوطی. قیچی. قیقاج. قیمه. کتک. کشیک. کمک. کولاک. یاتاقان. یاغی. یدک. یراق. یغما. یغور. یقه. یواش. یورش. یوغ. ییلاق.

#وام‌واژه‌ها
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
سی وام‌واژۀ روسیِ رایج در فارسی

استکان. اسکناس. بانکه. برزنت. بُرش (سوپ). بشکه. پاگون. پیراشکی. ترمز. چدن. چرتکه. چلیک. چمدان. درشکه. دوشکا. زاپاس. سارافون. سماور. سوخاری. شَمّاته. شنل. فانُسقه. کاتیوشا. کالباس. کالسکه. کلاشینکف. کوپه. گارمون. لنت. واکس. وان.

#وام‌واژه‌ها
قدیمی‌ترین شلوار شناخته‌شده

۲۲ می ۲۰۱۴ میلادی برابر با ۲ خرداد در سال ۱۳۹۳ خورشیدی، مقاله‌ای در نشریه داوری علمی «کواترنری بین‌المللی» منتشر شد که در آن شلواری پشمی را که بین ۳۳۰۰ تا ۳۰۰۰سال پیش بافته شده است، به‌عنوان قدیمی‌ترین نمونه شناخته‌شده این لباس‌ها توصیف می‌کرد. گروهی از باستان‌شناسان به رهبری اولریک بِک از موسسه باستان‌شناسی آلمان جزئیات این لباس را از یک جسد مومیایی‌شده طبیعی به‌نام مرد تورفان در قبرستان یانگهای در صحرای خشک غرب حوضه تاریم چین ارائه کردند. اختراع این مد به گله‌داران و اسب‌سوارانی نسبت داده می‌شد که برای نشستن روی اسب به لباس‌های بادوام و با قابلیتی خوب برای تحرک پاها نیاز داشتند.

https://ana.ir/003pRF
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
امروز ۰۳/۰۳/۰۳ است. 😁

پارسال ۰۲/۰۲/۰۲ داشتیم.
سالِ آینده هم ۰۴/۰۴/۰۴ خواهیم داشت.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مقالات ناشناختۀ فاطمه سیاح در باب ادبیات تطبیقی

سخنرانی دکتر آبتین گلکار، عضو وابستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، در نشست علمی ادبیات تطبیقی، به مناسبت روز پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی

فرهنگستان زبان و ادب فارسی – سه‌شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

@theapll
📌 شما عبارت زیر را چگونه بازنویسی می‌کنید؟

▪️پایان فصل خنک و آغاز فصل گرما ممکن است با تهدید از دست رفتن آب بدن برای افراد باشد که این موضوع دلایل خاصی داشته و عوارض مختلفی را بر بدن باقی می‌گذارد.


✔️ نکته‌ای که باعث شد روی این تیتر مکث کنم، کلیت دستوری این جمله بود.

#تمرین
▪️مَن لا مَعاشَ لَهُ لا مَعادَ لَهُ

کسی که دنیایی ندارد، آخرتی هم ندارد.

#عربی در #فارسی
وزیر فرهنگ: زورمان به شرکت‌ های هواپیمایی نمی‌رسد که نام مسافر را به فارسی درج کنند.
«امروز یک سوپرایز خیلی بزرگ داریم.»

به جای «سورپرایز» می‌توانید بگویید «مژده»، یعنی بگویید «یک مژده‌ی بزرگ دارم.»

در زبان انگلیسی واژه‌ی «مژده» نیست. به همین دلیل مجبورند بگویند surprise که معنایش با تعجب کردن یکی است. اما در فارسی، «مژده» فقط تعجب نیست. انگلیسی‌‌زبانان این واژه را ندارند. ما که داریم چرا زبانمان را و واژه‌هایش را این‌قدر مفت بفروشیم؟ واژه‌ی «مژده» هنوز در فارسی زنده است. «مژده» هنوز «مرده»‌ نیست. حیف نیست این واژه را با «سورپرایز» خفه کنیم و بکشیم؟

من دقت کرده و دیده‌ام که هر وقت واژه‌ای در انگلیسی نیست آن را در فارسی هم دیگر به کار نمی‌بریم. آیا این عجیب نیست؟ شاهدش نیز همین «مژده‌» است که به جایش در بیشتر ترجمه‌ها یا می‌گویند «خبر خوب» یا «سورپرایز».

واژه‌ی «خوش» هم در انگلیسی نیست. باز به همین دلیل در فیلم‌ها و کتاب‌هایی که ترجمه‌ شده‌اند شما همیشه «خبر خوب» را می‌شنوید یا می‌خوانید. کسی نمی‌گوید «خبر خوش». چون واژه‌ی «خوش» در انگلیسی نیست، این واژه در فارسی نیز در حال برچیده شدن است. شگفتا!

مادری می‌گفت که چون بند ناف بچه‌اش دور گردنش پیچیده بود، پزشکان می‌گفتند که مرده به دنیا خواهد آمد. اما وقتی بچه به دنیا آمد «مرده» نبود زنده بود. این مادر خوش‌ذوق می‌گفت: «وقتی کودکم را زنده دیدم، روی واژه‌ی مُرده سه نقطه گذاشتم و اسم فرزندم را گذاشتم مژده.»

هر واژه‌ای در هر فرهنگی قصه‌ها به همراه دارد که در واژه‌های بیگانه نیست. نگذاریم این واژه‌های زیبا و سودمند با این همه خاطرات شیرینشان بمیرند.

علی‌رضا طاق‌دره