🔸جنگ، زنانگی و چند مسالهی مبهم دیگر
📌يادداشتي بر «هرس» دومين رمان «نسيم مرعشي»
🖋فاطمه خوش نما
سهم همهی شخصیتهای هرس به زنان رسیده است. جز رسول که تمام و کمال مرد است و مهزیار شش ساله. اما بین این همه زن در این داستان، هیچ کدامشان نه دلآسودهاند نه صلابت اندیشه و شخصیت دارند و نه مایهی آرامش خود و دیگرانند. در ابتدای صف شخصیتهای زن داستان، نوال ایستاده که در گذشته فرو رفته و غرق شده است. زنی مسخ شده که از گذشته آمده و مدام در هراس آینده دست و پا میزند. کدام هراس؟ کدام آینده؟ آیندهی بدون مرد. او از خانه و کوچه و خیابان و شهر بدون مرد میهراسد. از رحم خودش اگر پسر نزاید متنفر است. از خودِ خودش اگر واسطهی تولید جنس نر نباشد گریزان است. بابت همین ترس است که هر روز از صبح تا عصر بیهدف و بیدلیل کوچه و خیابان های شهر را گز میکند که مردها را ببیند! اگرچه این سرکشی به کوچه و خیابانهای شهر بر ترس او میافزاید و خاطرش را مشوشتر میکند.
اما رسول مگر مرد نیست؟ آن هم یک مرد تمام عیار بیهیچ عیب و نقصی. پس چرا نوال او را جزو مردها حساب نمیکند؟ چرا او را نمیبیند؟ چرا با او ارتباطی نمیگیرد؟ این سوالها و درگیری ها را مرعشی ناخواسته به ذهن مخاطب تحمیل میکند بی اینکه پاسخی در خور داشته باشد. زنانگی در این داستان فقط ابزار است و ماده. ابزاری برای تولید جنس نر و نه بیشتر. زن برجستهی این رمان بزرگترین گره زندگیاش این است که تعداد مردهای کوچه و خیابان را شمارش کند و از کمیت آنها لذت ببرد و اگر دلشوره بگیرد که مردها کم شدهاند میتواند از این ترس سر به بیابان بگذارد و بلکه بمیرد و همهی زندگیاش را به باد بدهد.
مطلب کامل را در سایت الفیا بخوانید🔻
📎http://alefyaa.ir/?p=7527
#فاطمه_خوش_نما
#داستان
#نقد_داستان
#زنانگی_و_ادبیات
#هرس
#نسیم_مرعشی
#الفیا
@alefya
📌يادداشتي بر «هرس» دومين رمان «نسيم مرعشي»
🖋فاطمه خوش نما
سهم همهی شخصیتهای هرس به زنان رسیده است. جز رسول که تمام و کمال مرد است و مهزیار شش ساله. اما بین این همه زن در این داستان، هیچ کدامشان نه دلآسودهاند نه صلابت اندیشه و شخصیت دارند و نه مایهی آرامش خود و دیگرانند. در ابتدای صف شخصیتهای زن داستان، نوال ایستاده که در گذشته فرو رفته و غرق شده است. زنی مسخ شده که از گذشته آمده و مدام در هراس آینده دست و پا میزند. کدام هراس؟ کدام آینده؟ آیندهی بدون مرد. او از خانه و کوچه و خیابان و شهر بدون مرد میهراسد. از رحم خودش اگر پسر نزاید متنفر است. از خودِ خودش اگر واسطهی تولید جنس نر نباشد گریزان است. بابت همین ترس است که هر روز از صبح تا عصر بیهدف و بیدلیل کوچه و خیابان های شهر را گز میکند که مردها را ببیند! اگرچه این سرکشی به کوچه و خیابانهای شهر بر ترس او میافزاید و خاطرش را مشوشتر میکند.
اما رسول مگر مرد نیست؟ آن هم یک مرد تمام عیار بیهیچ عیب و نقصی. پس چرا نوال او را جزو مردها حساب نمیکند؟ چرا او را نمیبیند؟ چرا با او ارتباطی نمیگیرد؟ این سوالها و درگیری ها را مرعشی ناخواسته به ذهن مخاطب تحمیل میکند بی اینکه پاسخی در خور داشته باشد. زنانگی در این داستان فقط ابزار است و ماده. ابزاری برای تولید جنس نر و نه بیشتر. زن برجستهی این رمان بزرگترین گره زندگیاش این است که تعداد مردهای کوچه و خیابان را شمارش کند و از کمیت آنها لذت ببرد و اگر دلشوره بگیرد که مردها کم شدهاند میتواند از این ترس سر به بیابان بگذارد و بلکه بمیرد و همهی زندگیاش را به باد بدهد.
مطلب کامل را در سایت الفیا بخوانید🔻
📎http://alefyaa.ir/?p=7527
#فاطمه_خوش_نما
#داستان
#نقد_داستان
#زنانگی_و_ادبیات
#هرس
#نسیم_مرعشی
#الفیا
@alefya
✅ هرس برای کسانی که جنگ را با گوشت و پوستشان تجربه کردهاند، یادآوری خاطرهایست غمانگیز و تلخ. آنچه بر پیشانی کتاب آمده، گویی چراغیست که میخواهد ذهن مخاطب را برای آنچه که باید در مسیر کتاب ببیند و حس کند، روشن میکند: «جهان اینگونه به پایان میرسد، نه با فریاد که با مویه ...»
🔴 آقای فرهاد حاجری از «هرس» نسیم مرعشی میگوید و از تلخی کتاب و جنگ. خواندن متن، اندازهی شروهخوانی یک زن جنوبی است.
#کتاب_خانه_الفیایی_ها
#هرس
#نسیم_مرعشی
#مویه_های_هرس
#فرهاد_حاجری
http://alefyaa.ir/?p=9911
@alefya
🔴 آقای فرهاد حاجری از «هرس» نسیم مرعشی میگوید و از تلخی کتاب و جنگ. خواندن متن، اندازهی شروهخوانی یک زن جنوبی است.
#کتاب_خانه_الفیایی_ها
#هرس
#نسیم_مرعشی
#مویه_های_هرس
#فرهاد_حاجری
http://alefyaa.ir/?p=9911
@alefya