راهنمای کتاب/ مشق با هم بودن
آرش محسنی
«با هم، همین و بس»
نویسنده: آنا گاوالدا
مترجم: ناهید فروغان
#نشرماهی؛ چاپ اول ۱۳۹۷
۶۰۰ صفحه، ۴۵۰۰۰ تومان
#رمان
آنا گاوالدا، نویسندهای که در ایران محبوبیت ویژهای دارد و علاقهمندان ادبیات داستانی او را با کتابهای «دوستش داشتم»، «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» و «گریز دلپذیر» میشناسند، در کتاب پرآوازهاش «با هم، همین و بس» از با هم بودن در عین تفاوتها و دشواریهای زندگی میگوید. این رمان یکی از مهمترین آثار آنا گاوالدا است که نشر ماهی با ترجمهی ناهید فروغان و در طرح و چاپ شایستهای روانهی بازار کتاب کرده است.
«کامی فک»، دختر جوان خدمتکاری که به تنهایی زندگی میکند تمایلی به داشتن همخانه ندارد اما دست روزگار آدمهایی را بر سر راهش قرار میدهد و همین اتفاق، زندگی او را پر از ماجرا و هیاهو میکند. هنگامی که کامی به دست دوستی قدیمی کشف میشود، خدمتکاری بیست و شش ساله و پوست و استخوان است که در اتاق خدمتکار در یکی از خانههای پاریس کار میکند. کامی زنی است که مصائب زندگی شیرهی جانش را مکیده و او را در سراشیبی سقوط انداخته است اما فیلیبر خجالتی و پر از ادا و اصول هم در برخورد با زندگی چندان بهسامانتر از او نیست یا حتی فرانک را هم نمیتوان آدمی متناسب با قواعد زندگی مدرن به حساب آورد. جوانی که میتواند در یک رابطهی عمیق عاشقانه با کامی قرار بگیرد. چهار آدم عجیب و غریب در پاریس خانوادهای تشکیل میدهند که میتواند جایگزین خانوادههای واقعیشان باشد و پولت همان نفر چهارمی است که حفرههای روابط بین آنها را پر میکند.
«با هم، همین و بس» رمانی است دربارهی دشواریهای زندگی و صبوریهای آدمی، حکایت سازگاری و نیکنفسی آدمهایی که با وجود عمیقترین شکافهای شخصیتی، دست یاری به سوی هم دراز میکنند و محرم رازها و مرهم زخمهای همدیگر میشوند. در آشفتگی و نابهسامانی زندگیها و در ظلماتی که آدمی از قدمگذاشتن در آن وحشت دارد، روزنههای امید باز میشوند و پرتوهای رهایی میدرخشند. «با هم، همین و بس» رمانی شورانگیز است دربارهی تنهایی، عشق، رنج و تلاش پیگیر آدمی برای پیدا کردن و درک خوشبختی. در فضای صمیمی و پرشوری که آنا گاوالدا خلق میکند، ما به درستی درمییابیم که اعتقاداتمان که آنها را به مثابهی چراغهایی برای گشودن تاریکی میدانستیم، چندان قابل اعتنا نیستند و میتوانستیم کمی صبورانهتر و با آغوش بازتر تغییرات تحمیلشده از جانب هستی را بپذیریم.
کتاب «با هم، همین و بس» با اینکه کتابی حجیم به حساب میآید اما چون با محوریت گفتوگو نوشته شده بسیار خوشخوان است. خواننده آنچنان در گفتوگوهای تلگرافی و شلاقی داستان غرق میشود که به هیچصورت متوجه گذشت زمان نمیشود. گفتوگو محور بودن این رمان باعث شده تا «کلود بری» کارگردان فرانسوی به فکر ساختن فیلمی با اقتباس از آن بیافتد و نتیجه، فیلم پرفروش «با هم بودن» با بازی «آدری تاوتو» است. هرچند هرکس که کتاب را خوانده و فیلم را دیده باشد بر این گفته صحه میگذارد که فیلم نتوانسته حتا نیمی از فضای کتاب را منتقل کند چرا که گاوالدا در خلق کاراکترهایش، در درون آنها نفوذ میکند و بسیار ناگفتههای درونی را از زندگی و روان آنها افشا میکند در حالی که تصویر سینمایی در بیشتر موارد در سطح باقی میماند و امکان پیشروی بیشتر را ندارد. اگر شما هنوز سراغ هیچکدام از این دو اثر نرفتهاید، پیشنهاد میکنم پیش از دیدن فیلم حتما کتاب را بخوانید!
ادامه....
https://www.alef.ir/news/3980311157.html
آرش محسنی
«با هم، همین و بس»
نویسنده: آنا گاوالدا
مترجم: ناهید فروغان
#نشرماهی؛ چاپ اول ۱۳۹۷
۶۰۰ صفحه، ۴۵۰۰۰ تومان
#رمان
آنا گاوالدا، نویسندهای که در ایران محبوبیت ویژهای دارد و علاقهمندان ادبیات داستانی او را با کتابهای «دوستش داشتم»، «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» و «گریز دلپذیر» میشناسند، در کتاب پرآوازهاش «با هم، همین و بس» از با هم بودن در عین تفاوتها و دشواریهای زندگی میگوید. این رمان یکی از مهمترین آثار آنا گاوالدا است که نشر ماهی با ترجمهی ناهید فروغان و در طرح و چاپ شایستهای روانهی بازار کتاب کرده است.
«کامی فک»، دختر جوان خدمتکاری که به تنهایی زندگی میکند تمایلی به داشتن همخانه ندارد اما دست روزگار آدمهایی را بر سر راهش قرار میدهد و همین اتفاق، زندگی او را پر از ماجرا و هیاهو میکند. هنگامی که کامی به دست دوستی قدیمی کشف میشود، خدمتکاری بیست و شش ساله و پوست و استخوان است که در اتاق خدمتکار در یکی از خانههای پاریس کار میکند. کامی زنی است که مصائب زندگی شیرهی جانش را مکیده و او را در سراشیبی سقوط انداخته است اما فیلیبر خجالتی و پر از ادا و اصول هم در برخورد با زندگی چندان بهسامانتر از او نیست یا حتی فرانک را هم نمیتوان آدمی متناسب با قواعد زندگی مدرن به حساب آورد. جوانی که میتواند در یک رابطهی عمیق عاشقانه با کامی قرار بگیرد. چهار آدم عجیب و غریب در پاریس خانوادهای تشکیل میدهند که میتواند جایگزین خانوادههای واقعیشان باشد و پولت همان نفر چهارمی است که حفرههای روابط بین آنها را پر میکند.
«با هم، همین و بس» رمانی است دربارهی دشواریهای زندگی و صبوریهای آدمی، حکایت سازگاری و نیکنفسی آدمهایی که با وجود عمیقترین شکافهای شخصیتی، دست یاری به سوی هم دراز میکنند و محرم رازها و مرهم زخمهای همدیگر میشوند. در آشفتگی و نابهسامانی زندگیها و در ظلماتی که آدمی از قدمگذاشتن در آن وحشت دارد، روزنههای امید باز میشوند و پرتوهای رهایی میدرخشند. «با هم، همین و بس» رمانی شورانگیز است دربارهی تنهایی، عشق، رنج و تلاش پیگیر آدمی برای پیدا کردن و درک خوشبختی. در فضای صمیمی و پرشوری که آنا گاوالدا خلق میکند، ما به درستی درمییابیم که اعتقاداتمان که آنها را به مثابهی چراغهایی برای گشودن تاریکی میدانستیم، چندان قابل اعتنا نیستند و میتوانستیم کمی صبورانهتر و با آغوش بازتر تغییرات تحمیلشده از جانب هستی را بپذیریم.
کتاب «با هم، همین و بس» با اینکه کتابی حجیم به حساب میآید اما چون با محوریت گفتوگو نوشته شده بسیار خوشخوان است. خواننده آنچنان در گفتوگوهای تلگرافی و شلاقی داستان غرق میشود که به هیچصورت متوجه گذشت زمان نمیشود. گفتوگو محور بودن این رمان باعث شده تا «کلود بری» کارگردان فرانسوی به فکر ساختن فیلمی با اقتباس از آن بیافتد و نتیجه، فیلم پرفروش «با هم بودن» با بازی «آدری تاوتو» است. هرچند هرکس که کتاب را خوانده و فیلم را دیده باشد بر این گفته صحه میگذارد که فیلم نتوانسته حتا نیمی از فضای کتاب را منتقل کند چرا که گاوالدا در خلق کاراکترهایش، در درون آنها نفوذ میکند و بسیار ناگفتههای درونی را از زندگی و روان آنها افشا میکند در حالی که تصویر سینمایی در بیشتر موارد در سطح باقی میماند و امکان پیشروی بیشتر را ندارد. اگر شما هنوز سراغ هیچکدام از این دو اثر نرفتهاید، پیشنهاد میکنم پیش از دیدن فیلم حتما کتاب را بخوانید!
ادامه....
https://www.alef.ir/news/3980311157.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«با هم، همین و بس»؛ آنا گاوالدا؛ ترجمه ناهید فروغان؛ نشر ماهی مشق با هم بودن
«با هم، همین و بس»
راهنمای کتاب/ شکوه نوآوری!
حمیدرضا امیدیسرور
«سفر به دور اتاقم»
نوشته: اگزویه دومستر
ترجمه: احمد پرهیزی
#نشرماهی ، چاپ دوم 1398
123 صفحه، 12000 تومان
#رمان
«چه شكوهمند است طرحي نو درانداختن و يكباره گام نهادن در جهان دانشمندان، با اكتشافنامهای در دست، درست مانند ستارهاي دنبالهدار كه ناگهان در آسمان ميدرخشد! نه، بيش ازاين كتابم را نهان نخواهم داشت: حضرات، اين شما و اين هم كتاب بنده! بخوانيدش! من به اطراف و اكناف اتاقم سفري كردم كه چهلودو روز به طول انجاميد. مشاهدات جالبي كه داشتم و حظ مدامي كه طي مسير بردم، مرا بر آن داشت تا آن را در دسترس عموم قرار دهم، تصميمي برخاسته از اعتقادي راسخ به سودمندي در قبال جامعه.» چنین دعوت نامه ای در سرآغاز یک کتاب که بیش از 220 سال از نوشته شدن آن میگذرد به شکل مجذوب کنندهای نشان از اعتماد به نفس نویسندهی آن دارد. باید دید این نویسنده چه حرفی برای گفتن دارد که این چنین ما را به همسفری با خویش و گشت و گذار در اتاق خود فرا میخواند!
کتاب «سفر به دور اتاقم» اثر اگزویه دومستر همانند پارهای شاهکارهای جهان ادبیات اگرچه دیرهنگام، اما بالاخره به همت احمد پرهیزی به فارسی برگردانده شده است. خوشبختانه نشر ماهی به شکلی مقبول و همچون همیشه ویراسته و با نثری پاکیزه( چنانکه شایسته اثری کلاسیک است) این کتاب را به دست مخاطبان رسانده است.
بی گمان مخاطبان علاقمند به ادبیات که در قرن بیست و یکم چنین کتابی را در دست می گیرند، تجربههای متفاوت و عجیب و غریب زیادی در ادبیات داستانی دیده اند، اما باید اعتراف کرد «سفر به دور اتاقم» در عین متفاوت بودن، از جذابیت و اصالتی برخوردار است که تنها در آثار کلاسیک می توان آن را سراغ گرفت و خاصه که این اثر کلاسیک حاصل آمیزش تجربهای واقعی با قریحه خلاق بوده که از آن روایتی بدیع و تاثیر گذار در امتداد زمان، ساخته است.
اگزویه دومستر کتاب خود را نخستین بار در واپسین سالهای قرن هجدهم (1795) در لوزان منتشر کرد، جالب اینکه او در چاپ نخست «سفر به دور اتاقم» ترجیح داد که نام خود را نه به شکل کامل، بلکه با استفاده از حروف آغازین و به شیوه رمزی روی کتاب درج کند که برای چنین کتابی فی نفسه تمهیدی در خور برای مجذوب ساختن بیشتر مخاطبان محسوب می شد و جالب اینکه همین کتاب نیز نقشی کلیدی در شهرت این نویسنده خاص نویس فرانسوی داشت. در مدت زمانی کوتاه کتاب از چنان شهرتی برخوردار شد که به دیگر زبانهای زنده اروپا ترجمه شد و این موفقیت تشویقی شد تا او دنبالهای برای آن تحت عنوان «لشگر کشی شبانه به دور اتاقم» بنویسد. البته اگزویه دومستر آنقدر که در نوشتن کتاب سرعت به خرج داد، در انتشارش عجله ای نداشت و بیست و پنج سال بعد از پایان آن، در سال 1825 منتشرش کرد. «لشکرکشی شبانه به دور اتاقم» اگرچه همانند اغلب دنباله ها نتوانست توفیق کتاب نخست را تکرار کند، اما همچنان بر قریحه و توانایی نویسنده اش در ارائه روایتی آزاد و بیانی سیال تاکید داشت.
اگزويه دومستر، نويسنده و نقاش فرانسوي بود كه در سال 1763 متولد شد و در ميانه قرن نوزدهم از دنيا رفت. او در شاهکارش«سفر به دور اتاقم»، آشکارا تحت تاثیر لارنس استرن و کتاب ماندگار و ممتازش «تریسترام شندی» است. اما این تاثیر پذیری به شکلی خلاقانه صورت گرفته و در نهایت نیز چنان به خاطرات و اندیشههای نویسنده اش در آمیخته که نوشتهای متفاوت و کاملا شخصی شده است.
اگزویه دومستر گوشه هایی از خاطرات زندگیاش را با کیفیتی روایی پیش روی مخاطب گذاشته است و در حقیقت زندگینامهای خودنوشت با کیفیتی رمانگونه را خلق کرده که روایت پاسخی بوده به ماجرایی که به صورت اتفاقی در زندگی او رخ داده است. اگزويه دومستر بعد از اتفاقی حیثیتی كه شرح آن به شکلی خلاصه وار در متن کتاب نیز روایت شده، پایش به دوئل با افسري ايتاليايي باز می شود. دوئلی که سرانجام با پیروزی افسر فرانسوی بر افسر ایتالیایی تمام می شود. اما شرکت در این دوئل محکومیتی چهل و دو روزه برای افسر فرانسوی به ارمغان می آورد، یک حبس خانگی که اقامتی اجباري در اتاق خود محسوب می شود و این افسر فرانسوی در واقع خود نویسنده است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980411217.html
حمیدرضا امیدیسرور
«سفر به دور اتاقم»
نوشته: اگزویه دومستر
ترجمه: احمد پرهیزی
#نشرماهی ، چاپ دوم 1398
123 صفحه، 12000 تومان
#رمان
«چه شكوهمند است طرحي نو درانداختن و يكباره گام نهادن در جهان دانشمندان، با اكتشافنامهای در دست، درست مانند ستارهاي دنبالهدار كه ناگهان در آسمان ميدرخشد! نه، بيش ازاين كتابم را نهان نخواهم داشت: حضرات، اين شما و اين هم كتاب بنده! بخوانيدش! من به اطراف و اكناف اتاقم سفري كردم كه چهلودو روز به طول انجاميد. مشاهدات جالبي كه داشتم و حظ مدامي كه طي مسير بردم، مرا بر آن داشت تا آن را در دسترس عموم قرار دهم، تصميمي برخاسته از اعتقادي راسخ به سودمندي در قبال جامعه.» چنین دعوت نامه ای در سرآغاز یک کتاب که بیش از 220 سال از نوشته شدن آن میگذرد به شکل مجذوب کنندهای نشان از اعتماد به نفس نویسندهی آن دارد. باید دید این نویسنده چه حرفی برای گفتن دارد که این چنین ما را به همسفری با خویش و گشت و گذار در اتاق خود فرا میخواند!
کتاب «سفر به دور اتاقم» اثر اگزویه دومستر همانند پارهای شاهکارهای جهان ادبیات اگرچه دیرهنگام، اما بالاخره به همت احمد پرهیزی به فارسی برگردانده شده است. خوشبختانه نشر ماهی به شکلی مقبول و همچون همیشه ویراسته و با نثری پاکیزه( چنانکه شایسته اثری کلاسیک است) این کتاب را به دست مخاطبان رسانده است.
بی گمان مخاطبان علاقمند به ادبیات که در قرن بیست و یکم چنین کتابی را در دست می گیرند، تجربههای متفاوت و عجیب و غریب زیادی در ادبیات داستانی دیده اند، اما باید اعتراف کرد «سفر به دور اتاقم» در عین متفاوت بودن، از جذابیت و اصالتی برخوردار است که تنها در آثار کلاسیک می توان آن را سراغ گرفت و خاصه که این اثر کلاسیک حاصل آمیزش تجربهای واقعی با قریحه خلاق بوده که از آن روایتی بدیع و تاثیر گذار در امتداد زمان، ساخته است.
اگزویه دومستر کتاب خود را نخستین بار در واپسین سالهای قرن هجدهم (1795) در لوزان منتشر کرد، جالب اینکه او در چاپ نخست «سفر به دور اتاقم» ترجیح داد که نام خود را نه به شکل کامل، بلکه با استفاده از حروف آغازین و به شیوه رمزی روی کتاب درج کند که برای چنین کتابی فی نفسه تمهیدی در خور برای مجذوب ساختن بیشتر مخاطبان محسوب می شد و جالب اینکه همین کتاب نیز نقشی کلیدی در شهرت این نویسنده خاص نویس فرانسوی داشت. در مدت زمانی کوتاه کتاب از چنان شهرتی برخوردار شد که به دیگر زبانهای زنده اروپا ترجمه شد و این موفقیت تشویقی شد تا او دنبالهای برای آن تحت عنوان «لشگر کشی شبانه به دور اتاقم» بنویسد. البته اگزویه دومستر آنقدر که در نوشتن کتاب سرعت به خرج داد، در انتشارش عجله ای نداشت و بیست و پنج سال بعد از پایان آن، در سال 1825 منتشرش کرد. «لشکرکشی شبانه به دور اتاقم» اگرچه همانند اغلب دنباله ها نتوانست توفیق کتاب نخست را تکرار کند، اما همچنان بر قریحه و توانایی نویسنده اش در ارائه روایتی آزاد و بیانی سیال تاکید داشت.
اگزويه دومستر، نويسنده و نقاش فرانسوي بود كه در سال 1763 متولد شد و در ميانه قرن نوزدهم از دنيا رفت. او در شاهکارش«سفر به دور اتاقم»، آشکارا تحت تاثیر لارنس استرن و کتاب ماندگار و ممتازش «تریسترام شندی» است. اما این تاثیر پذیری به شکلی خلاقانه صورت گرفته و در نهایت نیز چنان به خاطرات و اندیشههای نویسنده اش در آمیخته که نوشتهای متفاوت و کاملا شخصی شده است.
اگزویه دومستر گوشه هایی از خاطرات زندگیاش را با کیفیتی روایی پیش روی مخاطب گذاشته است و در حقیقت زندگینامهای خودنوشت با کیفیتی رمانگونه را خلق کرده که روایت پاسخی بوده به ماجرایی که به صورت اتفاقی در زندگی او رخ داده است. اگزويه دومستر بعد از اتفاقی حیثیتی كه شرح آن به شکلی خلاصه وار در متن کتاب نیز روایت شده، پایش به دوئل با افسري ايتاليايي باز می شود. دوئلی که سرانجام با پیروزی افسر فرانسوی بر افسر ایتالیایی تمام می شود. اما شرکت در این دوئل محکومیتی چهل و دو روزه برای افسر فرانسوی به ارمغان می آورد، یک حبس خانگی که اقامتی اجباري در اتاق خود محسوب می شود و این افسر فرانسوی در واقع خود نویسنده است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980411217.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«سفر به دور اتاقم»؛ اگزویه دومستر؛ ترجمه احمد پرهیزی؛ نشر ماهی شکوه نوآوری!
«سفر به دور اتاقم»
راهنمای کتاب/
صدای یک نسل معترض
حمیدرضا امیدیسرور
«چون بوی خوش کندر»
(زندگینامه فرهاد مهراد)
نویسنده: وحید کهندل
#نشرماهی ، چاپ دوم،1398
320 صفحه، 48000 تومان
#موسیقی #زندگینامه #فرهادمهراد
کم خواند و گزیده کار کرد، اما همان تعداد اندک نیز آوازش را به صدای اعتراض نسل خود بدل ساخت. با صدایی گرفته و خش دار، به اجرای اشعاری با مضامین اجتماعی و سیاسی پرداخت که موسیقی تاثیرگذار آنها را تعدادی از بهترین آهنگسازان آن روزگار ساخته و تنظیم کرده بودند؛ اندک زمانی بعد فرهاد به عنوان خوانندهای متفاوت و مورد پسند قشر تحصیل کرده و روشنفکر ایرانی شهرت یافت.
فرهاد که روزگاری تنها به زبان فرنگی میخواند، به دعوت دو تن از چهره های جریان ساز موسیقی و سینمای ایران، با خواندن ترانه مرد تنها برای فیلم رضا موتوری، فارسی خواندن را شروع کرد و این تجربه چنان موفق بود که فصل تازه ای برای فعالیت هنری او شد. به این ترتیب در ساحت سینما نیز موسیقی و ترانه های او با موج نو سینمای ایران گره خورد که آن هم سینمایی متفاوت با بدنه تجاری و بی مایه سینمای ایران را نمایندگی می کرد.
ترانه های فرهاد اما به عنوان آثاری نخبه پسند، تنها به قشر روشنفکر محدود نشد؛ با گذر زمان آثار او بیش از پیش به میان مردم رفت، تا آنجا که در میان توده مخاطبان نیز شهرتی همپای معروف ترین خوانندگان روزگار خود یافت. برای آنکه فرهاد در میان خیل خوانندگانی که قبل و بعد او آمده بودند، ممتاز و متفاوت باشد ویژگی های بسیار داشت؛ که بخشی از آن به موسیقی و هنرش بر می گشت و بخشی نیز به ویژگی های فردی و زندگی شخصیاش. آنچه مسلم است محبوبیت و اعتبار فرهاد هیچگاه روبه افول نگذاشت، حتی زمانی که در لابیرنت باید و نبایدها و یا بلا تکلیفی سیاستگذاران فرهنگی در عرصه موسیقی گرفتار بود و به همین خاطر نتوانست چنانکه انتظار می رفت، کار کند. با این حال کجدار و مریز آلبوم هایی منتشر ساخت؛ با اینکه خواها ن بسیار داشت، اما اجازه برگزاری کنسرت به او داده نشد؛ جز یکبار آن هم به صورت محدود و کم سرو صدا!
همانند هر هنرمند محبوبی، علاقمندان پر شمارش کنجکاو هستند که درباره زندگی شخصی او بیشتر بدانند؛ اگر چه در مورد جایگاه فرهاد در موسیقی پاپ ایران و همچنین کیفیت آثارش و تاثیری که بر مخاطبان خود گذاشته اند، زیاد نوشته شده است؛ اما زندگی شخصی او همچنان در هالهای از ابهام مانده و در میان خیل مقالات و کتابهایی که در طول این سالها (به صورت پراکنده) درباره او نوشته شده است، همواره جای یک زندگی نامه جامع و کامل که مورد تایید بستگان و نزدیکان او باشد، خالی بوده است.
کتاب «چون بوی خوش کندر» نوشته وحید کهندل که اخیرا به همت نشر ماهی منتشر شده، می تواند تا حد زیادی این خلاء را پرکرده و پاسخ مناسبی است برای علاقمندان فرهاد که کنجکاو بودند درباره زندگی و آثار او بیشتر بدانند.
ویژگی مهم کتاب مهر تاییدی است که همسر فرهاد (که در دهه های پایانی عمر کوتاه او همراه و همپایش بوده) پای متن آن گذاشته است و به شناخت شگفت انگیز کهندل از فرهاد اشاره کرده و همچنین شباهت های او از منظر حساسیت غیر معمول و دقت و نکته سنجی اش گفته است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980503157.html
صدای یک نسل معترض
حمیدرضا امیدیسرور
«چون بوی خوش کندر»
(زندگینامه فرهاد مهراد)
نویسنده: وحید کهندل
#نشرماهی ، چاپ دوم،1398
320 صفحه، 48000 تومان
#موسیقی #زندگینامه #فرهادمهراد
کم خواند و گزیده کار کرد، اما همان تعداد اندک نیز آوازش را به صدای اعتراض نسل خود بدل ساخت. با صدایی گرفته و خش دار، به اجرای اشعاری با مضامین اجتماعی و سیاسی پرداخت که موسیقی تاثیرگذار آنها را تعدادی از بهترین آهنگسازان آن روزگار ساخته و تنظیم کرده بودند؛ اندک زمانی بعد فرهاد به عنوان خوانندهای متفاوت و مورد پسند قشر تحصیل کرده و روشنفکر ایرانی شهرت یافت.
فرهاد که روزگاری تنها به زبان فرنگی میخواند، به دعوت دو تن از چهره های جریان ساز موسیقی و سینمای ایران، با خواندن ترانه مرد تنها برای فیلم رضا موتوری، فارسی خواندن را شروع کرد و این تجربه چنان موفق بود که فصل تازه ای برای فعالیت هنری او شد. به این ترتیب در ساحت سینما نیز موسیقی و ترانه های او با موج نو سینمای ایران گره خورد که آن هم سینمایی متفاوت با بدنه تجاری و بی مایه سینمای ایران را نمایندگی می کرد.
ترانه های فرهاد اما به عنوان آثاری نخبه پسند، تنها به قشر روشنفکر محدود نشد؛ با گذر زمان آثار او بیش از پیش به میان مردم رفت، تا آنجا که در میان توده مخاطبان نیز شهرتی همپای معروف ترین خوانندگان روزگار خود یافت. برای آنکه فرهاد در میان خیل خوانندگانی که قبل و بعد او آمده بودند، ممتاز و متفاوت باشد ویژگی های بسیار داشت؛ که بخشی از آن به موسیقی و هنرش بر می گشت و بخشی نیز به ویژگی های فردی و زندگی شخصیاش. آنچه مسلم است محبوبیت و اعتبار فرهاد هیچگاه روبه افول نگذاشت، حتی زمانی که در لابیرنت باید و نبایدها و یا بلا تکلیفی سیاستگذاران فرهنگی در عرصه موسیقی گرفتار بود و به همین خاطر نتوانست چنانکه انتظار می رفت، کار کند. با این حال کجدار و مریز آلبوم هایی منتشر ساخت؛ با اینکه خواها ن بسیار داشت، اما اجازه برگزاری کنسرت به او داده نشد؛ جز یکبار آن هم به صورت محدود و کم سرو صدا!
همانند هر هنرمند محبوبی، علاقمندان پر شمارش کنجکاو هستند که درباره زندگی شخصی او بیشتر بدانند؛ اگر چه در مورد جایگاه فرهاد در موسیقی پاپ ایران و همچنین کیفیت آثارش و تاثیری که بر مخاطبان خود گذاشته اند، زیاد نوشته شده است؛ اما زندگی شخصی او همچنان در هالهای از ابهام مانده و در میان خیل مقالات و کتابهایی که در طول این سالها (به صورت پراکنده) درباره او نوشته شده است، همواره جای یک زندگی نامه جامع و کامل که مورد تایید بستگان و نزدیکان او باشد، خالی بوده است.
کتاب «چون بوی خوش کندر» نوشته وحید کهندل که اخیرا به همت نشر ماهی منتشر شده، می تواند تا حد زیادی این خلاء را پرکرده و پاسخ مناسبی است برای علاقمندان فرهاد که کنجکاو بودند درباره زندگی و آثار او بیشتر بدانند.
ویژگی مهم کتاب مهر تاییدی است که همسر فرهاد (که در دهه های پایانی عمر کوتاه او همراه و همپایش بوده) پای متن آن گذاشته است و به شناخت شگفت انگیز کهندل از فرهاد اشاره کرده و همچنین شباهت های او از منظر حساسیت غیر معمول و دقت و نکته سنجی اش گفته است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980503157.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«چون بوی خوش کندر» (زندگینامه فرهاد مهراد)؛ وحید کهندل؛ نشر ماهی صدای یک نسل معترض
«چون بوی خوش کندر»
راهنمای کتاب/ کتابی که انتظارات شما را از کتابهای تاریخ بالا خواهد برد!
دکتر علی سرزعیم
«صلحی که همه ی صلحها را بر باد داد»
(فروپاشی امپراتوری عثمانی و شکل گیری خاورمیانه معاصر)
نویسنده: دیوید فرامکین
ترجمه: حسن افشار
#نشرماهی ، چاپ هشتم 1398
613 صفحه، 85000 تومان
#تاریخ_جهان
این جمله که تاریخ را انسانها می سازند جمله ساده و بدیهی می نماید اما و صد اما که ما انسانها اگرچه با عقلمان به آن باور داریم اما با قلب مان آنطور که باید و شاید به آن ایمان نداریم. در حکومت های استبدادی که نهایتا یک نفر تصمیم گیر است درک اینکه سهم آن یک فرد پررنگ تر از دیگران است سخت نیست اما در دمکراسی که ارکان متعددی درگیر اتخاذ یک تصمیم می شوند کار سخت تر است. حال وقتی یک کشور دمکراتیک مثل بریتانیا نقش مهمی در شکل گیری تاریخی یک پدیده دارد چگونگی تعامل انسانها برای اتخاذ تصمیمات مهم از اهمیت بسزایی برخوردار می شود. نکته جذاب و جالب آنست که ما انسانها تفاوت ترجیحات، تفاوت برداشتها، تفاوت منافع و تفاوت تحلیلها داریم و این امر مختص کشور خاصی نیست. در نگاه استعمارزده تصور می شود اختلاف نظر و کشمکش بر سر تصمیمات تنها در کشورهای در حال توسعه وجود دارد اما حسن بزرگ کتاب «صلحی که همه صلحها را بر باد داد» این است که به خوبی نشان می دهد چگونه تعارض دیدگاه های متفاوتی میان مسئولان کشور بریتانیا در قبال مسائل خاورمیانه وجود داشته و چگونه حوادث و اتفاقات مشخص موجب شده تا برخی دیدگاه ها طرد شوند و نهایتا برخی دیدگاه ها پیروز گردند.
این کتاب تلاش می کند با استفاده از کتابهای خاطرات، اسناد دست اول، گزارش جلسات و انبوهی منابع دیگر دیدگاه های همه دست اندرکاران سیاست سازی و سیاست گذاری انگلیس در قبال خاورمیانه را در حین و پایان جنگ جهانی اول احصا کرده و چگونگی تعامل بین آنها را برای خواننده تشریح کند. کتاب به خوبی نشان می دهد که چگونه حسادت ها، کینهها، خودخواهیها، یک دنده بودن ها و ائتلافهایی که در درون هیات حاکمه انگلیس شکل می گرفت موجب می شد تا دیدگاه ها در قبال خاورمیانه تغییر کند و تصمیم گیریها تا مدتها به سرانجام مشخصی نرسد و نهایتا چطور تعامل حوادث و انتخابها شکل فعلی خاورمیانه جدید را رقم زد.
کتاب به جای اینکه مثل کتابهای تاریخ صرفا روایتی سطحی از شکست یا پیروزی در جنگ ارائه کند به پس پرده تصمیمگیریها وارد شده و سازوکار تصمیمگیری در مورد تصمیمات بزرگ در حین جنگ و پایان جنگ را مورد واکاوی قرار می دهد. برای نویسنده بیش از آنکه نتیجه جنگ جهانی اول مهم باشد سیر حوادثی که منجر به نتیجه شد اهمیت دارد. نویسنده با زحمت بسیار توانسته به درون هیات حاکمه حکومت عثمانی و تشکیلات بریتانیا رسوخ کند و از تحول دیدگاه ها و آراء برای خوانندگان روایت دست اولی عرضه کند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980506103.html
دکتر علی سرزعیم
«صلحی که همه ی صلحها را بر باد داد»
(فروپاشی امپراتوری عثمانی و شکل گیری خاورمیانه معاصر)
نویسنده: دیوید فرامکین
ترجمه: حسن افشار
#نشرماهی ، چاپ هشتم 1398
613 صفحه، 85000 تومان
#تاریخ_جهان
این جمله که تاریخ را انسانها می سازند جمله ساده و بدیهی می نماید اما و صد اما که ما انسانها اگرچه با عقلمان به آن باور داریم اما با قلب مان آنطور که باید و شاید به آن ایمان نداریم. در حکومت های استبدادی که نهایتا یک نفر تصمیم گیر است درک اینکه سهم آن یک فرد پررنگ تر از دیگران است سخت نیست اما در دمکراسی که ارکان متعددی درگیر اتخاذ یک تصمیم می شوند کار سخت تر است. حال وقتی یک کشور دمکراتیک مثل بریتانیا نقش مهمی در شکل گیری تاریخی یک پدیده دارد چگونگی تعامل انسانها برای اتخاذ تصمیمات مهم از اهمیت بسزایی برخوردار می شود. نکته جذاب و جالب آنست که ما انسانها تفاوت ترجیحات، تفاوت برداشتها، تفاوت منافع و تفاوت تحلیلها داریم و این امر مختص کشور خاصی نیست. در نگاه استعمارزده تصور می شود اختلاف نظر و کشمکش بر سر تصمیمات تنها در کشورهای در حال توسعه وجود دارد اما حسن بزرگ کتاب «صلحی که همه صلحها را بر باد داد» این است که به خوبی نشان می دهد چگونه تعارض دیدگاه های متفاوتی میان مسئولان کشور بریتانیا در قبال مسائل خاورمیانه وجود داشته و چگونه حوادث و اتفاقات مشخص موجب شده تا برخی دیدگاه ها طرد شوند و نهایتا برخی دیدگاه ها پیروز گردند.
این کتاب تلاش می کند با استفاده از کتابهای خاطرات، اسناد دست اول، گزارش جلسات و انبوهی منابع دیگر دیدگاه های همه دست اندرکاران سیاست سازی و سیاست گذاری انگلیس در قبال خاورمیانه را در حین و پایان جنگ جهانی اول احصا کرده و چگونگی تعامل بین آنها را برای خواننده تشریح کند. کتاب به خوبی نشان می دهد که چگونه حسادت ها، کینهها، خودخواهیها، یک دنده بودن ها و ائتلافهایی که در درون هیات حاکمه انگلیس شکل می گرفت موجب می شد تا دیدگاه ها در قبال خاورمیانه تغییر کند و تصمیم گیریها تا مدتها به سرانجام مشخصی نرسد و نهایتا چطور تعامل حوادث و انتخابها شکل فعلی خاورمیانه جدید را رقم زد.
کتاب به جای اینکه مثل کتابهای تاریخ صرفا روایتی سطحی از شکست یا پیروزی در جنگ ارائه کند به پس پرده تصمیمگیریها وارد شده و سازوکار تصمیمگیری در مورد تصمیمات بزرگ در حین جنگ و پایان جنگ را مورد واکاوی قرار می دهد. برای نویسنده بیش از آنکه نتیجه جنگ جهانی اول مهم باشد سیر حوادثی که منجر به نتیجه شد اهمیت دارد. نویسنده با زحمت بسیار توانسته به درون هیات حاکمه حکومت عثمانی و تشکیلات بریتانیا رسوخ کند و از تحول دیدگاه ها و آراء برای خوانندگان روایت دست اولی عرضه کند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980506103.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«صلحی که همه صلح ها را بر باد داد»؛ دیوید فرامکین؛ ترجمه حسن افشار؛ نشر ماهی کتابی که انتظارات شما را از کتابهای تاریخ بالا خواهد…
«صلحی که همه ی صلحها را بر باد داد»
راهنمای کتاب/ وسواس مرگ و از خود بیگانگی
حمیدرضا امیدیسرور
«نه داستان»
نویسنده: جی دی سلینجر
ترجمه: کاوه میرعباسی
ناشر: ماهی، چاپ اول و دوم، بهار 1398
207 صفحه، 25000 تومان
#داستان_کوتاه #نشرماهی
شاید در نگاه نخست بگوییم: بازهم یک ترجمه دیگر از روی اثری که پیشتر به فارسی برگردانده شده بود! آن هم با ترجمهای مقبول برای زمان خود... اما خب چه ایرادی دارد؟ هر ترجمه تازهای، حتی از آثاری که مکرر به فارسی برگردانده شدهاند، محل اشکال نیست، البته به این شرط که بتواند ضرورت موجودیت خود را اثبات کند. برای دست یابی به این مهم نیز هیچ احتیاجی به توضیح مترجم و ناشر وجود ندارد. ترجمه خوب دیر یا زود جایگاه خودش را پیدا می کند، در میان اهل کتاب ضرورتش آشکار شده و ترجمه های قبلی را کنار زده و به حاشیه می برد.
در این مورد اصلا شک نکنید. نمونه اش مجموعه آثار کافکا که بارها به فارسی ترجمه شده و انصافا ترجمه های خوبی هم در میان آنها وجود دارد. اما برگردان علی اصغر حداد از این آثار که در ابتدا به زعم برخی دوباره کاری به نظر می رسید، به تدریج ضرورت خود را اثبات کرد، تا جایی که بسیاری (همانند صاحب این قلم) احساس کردند که باید این کتابها را دوباره و این بار با همین ترجمه که نشر ماهی منتشر کرده بود، در کتابخانه داشته باشد.
انتشار «نه داستان» اثر جی. دی .سلینجر که با ترجمه کاوه میرعباسی و به همت نشر ماهی وارد بازار نشر شده، میتواند نمونه موفق دیگری از این قسم بازترجمهها باشد. با اینکه ناشر اثری معروف و بسیار خوانده شده از نویسندهای با شهرت سلینجر را با ترجمهای تازه به بازار فرستاده، نیازی برای نوشتن مقدمه و موخره و آوردن دلیل و برهان ندیده است! آنچه باید انجام می شده در مرحله ترجمه، ویرایش و ظرافتهای کتاب پردازی انجام شده و نتیجه نیز پیش روی مخاطبان قرار گرفته است؛ از کتابخوانهای متفنن گرفته تا اهل دقت و نظر که ابعاد گوناگون کار را مینگرند.
این نویسنده نامدار اما بد قلق، عمری دراز داشت که بخش اعظم آن در کنج عزلت و پشت دیوارهای بلند خانهای گذشت که سخت مراقب بود تا کسی راه به داخل آن نیابد و همین سخت گیری جماعت را تشنه و کنجکاو می ساخت. آثار زیادی از او منتشر نشد، اما روایت شده که آثار بسیاری در نیمه دوم عمر خود که کار تازه ای به چاپ نسپرد، نوشته است. اما کسی چه می داند؟ سلینجر که حاضر نبود دوربین عکاسان تصویری از او ثبت کند، تن به گفتگو نمی داد، پاره ای از آثارش را اجازه انتشار مجدد نمی داد، بعید نیست چیزی ننوشته باشد و یا اگر نوشته برای اینکه حرص دوستدارانش را در بیاورد پاره کرده و در سطل زباله ریخته و یا در آتش شومینه خاکستر کرده است.
این درست که عمده شهرت و محبوبیت سلینجر میان خاص و عام مدیون رمان جذاب، عمیق و خوشخوان ناطور دشت بوده اما مجموعهی «نه داستان» نیز نه تنها از آثار شاخص کارنامه سلینجر که بی اغراق ازجمله شاهکارهایی است که به تنهایی می تواند نام یک نویسنده را برای همیشه ماندگار کند.
سلینجر نوشتن این داستانها را در اواخر دهه چهل شروع کرد، داستانهایی که به صورت پراکنده در نشریات و گاهنامه ها منتشر شدند. او با اینکه داستانهای کوتاه دیگری نیز داشت اما برای انتشار این مجموعه نه داستان را از میان آنها برگزید و با اینکه می توانست نام یکی از داستانها را برای این مجموعه انتخاب کند و یا نام دیگری روی آن بگذارد، عنوان ساده «نه داستان» را برگزید. خوشبختانه در ترجمه تازه این کتاب برخلاف ترجمه پیشین که از قضا در زمان خود ، برگردان قابل قبولی هم بود از همین عنوان استفاده شده است. در ترجمه پیشین تنها هشت داستان از مجموعه حاضر به فارسی در آمده بود؛ اما میرعباسی متن کامل کتاب را که شامل نه داستان است، به فارسی درآورده و این را نیز باید از مزیت های ترجمه حاضر برشمرد. عنوان این داستانها بدین قرار است: « یه روز عالی برای موزماهی»، «عمو ویگیلی در کانتیکات»، «در آستانه جنگ با اسکیموها»، «مرد خندان»، «در قایق بادبانی»، «تقدیم به ازمی، با عشق و نکبت»، «دهانم زیبا، چشمانم سبز»، «دوره آبی دودومیه اسمیت» و «تدی».
داستانهای سلینجر زبانی به ظاهر ساده دارند، دیالوگها نیز در بسیاری موارد معمولی جلوه می کنند. اما این ظاهر ماجراست، چرا که همه چیز در نهایت دقت و هوشمندی انتخاب شده، در پشت این سادگی فریبنده مفاهیمی پیچیده و عمیق از روابط و روان و ذهینیت شخصیت ها به مخاطب منتقل می شود که از کار در آوردن لحن و زبان داستان و دیالوگ ها را دشوار و نیازمند نکته سنجی مترجم در انتخاب معادل ها می کند. از این نقطه نظر حاصل کار مترجم و خوش سلیقگی ویراستاران نشر ماهی کیفیتی مطلوب به ترجمه حاضر داده است به گونه ای که آن را نمونه ای موفق در میان ترجمه های موجود از آثار سلینجر بدل ساخته است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980723078.html
حمیدرضا امیدیسرور
«نه داستان»
نویسنده: جی دی سلینجر
ترجمه: کاوه میرعباسی
ناشر: ماهی، چاپ اول و دوم، بهار 1398
207 صفحه، 25000 تومان
#داستان_کوتاه #نشرماهی
شاید در نگاه نخست بگوییم: بازهم یک ترجمه دیگر از روی اثری که پیشتر به فارسی برگردانده شده بود! آن هم با ترجمهای مقبول برای زمان خود... اما خب چه ایرادی دارد؟ هر ترجمه تازهای، حتی از آثاری که مکرر به فارسی برگردانده شدهاند، محل اشکال نیست، البته به این شرط که بتواند ضرورت موجودیت خود را اثبات کند. برای دست یابی به این مهم نیز هیچ احتیاجی به توضیح مترجم و ناشر وجود ندارد. ترجمه خوب دیر یا زود جایگاه خودش را پیدا می کند، در میان اهل کتاب ضرورتش آشکار شده و ترجمه های قبلی را کنار زده و به حاشیه می برد.
در این مورد اصلا شک نکنید. نمونه اش مجموعه آثار کافکا که بارها به فارسی ترجمه شده و انصافا ترجمه های خوبی هم در میان آنها وجود دارد. اما برگردان علی اصغر حداد از این آثار که در ابتدا به زعم برخی دوباره کاری به نظر می رسید، به تدریج ضرورت خود را اثبات کرد، تا جایی که بسیاری (همانند صاحب این قلم) احساس کردند که باید این کتابها را دوباره و این بار با همین ترجمه که نشر ماهی منتشر کرده بود، در کتابخانه داشته باشد.
انتشار «نه داستان» اثر جی. دی .سلینجر که با ترجمه کاوه میرعباسی و به همت نشر ماهی وارد بازار نشر شده، میتواند نمونه موفق دیگری از این قسم بازترجمهها باشد. با اینکه ناشر اثری معروف و بسیار خوانده شده از نویسندهای با شهرت سلینجر را با ترجمهای تازه به بازار فرستاده، نیازی برای نوشتن مقدمه و موخره و آوردن دلیل و برهان ندیده است! آنچه باید انجام می شده در مرحله ترجمه، ویرایش و ظرافتهای کتاب پردازی انجام شده و نتیجه نیز پیش روی مخاطبان قرار گرفته است؛ از کتابخوانهای متفنن گرفته تا اهل دقت و نظر که ابعاد گوناگون کار را مینگرند.
این نویسنده نامدار اما بد قلق، عمری دراز داشت که بخش اعظم آن در کنج عزلت و پشت دیوارهای بلند خانهای گذشت که سخت مراقب بود تا کسی راه به داخل آن نیابد و همین سخت گیری جماعت را تشنه و کنجکاو می ساخت. آثار زیادی از او منتشر نشد، اما روایت شده که آثار بسیاری در نیمه دوم عمر خود که کار تازه ای به چاپ نسپرد، نوشته است. اما کسی چه می داند؟ سلینجر که حاضر نبود دوربین عکاسان تصویری از او ثبت کند، تن به گفتگو نمی داد، پاره ای از آثارش را اجازه انتشار مجدد نمی داد، بعید نیست چیزی ننوشته باشد و یا اگر نوشته برای اینکه حرص دوستدارانش را در بیاورد پاره کرده و در سطل زباله ریخته و یا در آتش شومینه خاکستر کرده است.
این درست که عمده شهرت و محبوبیت سلینجر میان خاص و عام مدیون رمان جذاب، عمیق و خوشخوان ناطور دشت بوده اما مجموعهی «نه داستان» نیز نه تنها از آثار شاخص کارنامه سلینجر که بی اغراق ازجمله شاهکارهایی است که به تنهایی می تواند نام یک نویسنده را برای همیشه ماندگار کند.
سلینجر نوشتن این داستانها را در اواخر دهه چهل شروع کرد، داستانهایی که به صورت پراکنده در نشریات و گاهنامه ها منتشر شدند. او با اینکه داستانهای کوتاه دیگری نیز داشت اما برای انتشار این مجموعه نه داستان را از میان آنها برگزید و با اینکه می توانست نام یکی از داستانها را برای این مجموعه انتخاب کند و یا نام دیگری روی آن بگذارد، عنوان ساده «نه داستان» را برگزید. خوشبختانه در ترجمه تازه این کتاب برخلاف ترجمه پیشین که از قضا در زمان خود ، برگردان قابل قبولی هم بود از همین عنوان استفاده شده است. در ترجمه پیشین تنها هشت داستان از مجموعه حاضر به فارسی در آمده بود؛ اما میرعباسی متن کامل کتاب را که شامل نه داستان است، به فارسی درآورده و این را نیز باید از مزیت های ترجمه حاضر برشمرد. عنوان این داستانها بدین قرار است: « یه روز عالی برای موزماهی»، «عمو ویگیلی در کانتیکات»، «در آستانه جنگ با اسکیموها»، «مرد خندان»، «در قایق بادبانی»، «تقدیم به ازمی، با عشق و نکبت»، «دهانم زیبا، چشمانم سبز»، «دوره آبی دودومیه اسمیت» و «تدی».
داستانهای سلینجر زبانی به ظاهر ساده دارند، دیالوگها نیز در بسیاری موارد معمولی جلوه می کنند. اما این ظاهر ماجراست، چرا که همه چیز در نهایت دقت و هوشمندی انتخاب شده، در پشت این سادگی فریبنده مفاهیمی پیچیده و عمیق از روابط و روان و ذهینیت شخصیت ها به مخاطب منتقل می شود که از کار در آوردن لحن و زبان داستان و دیالوگ ها را دشوار و نیازمند نکته سنجی مترجم در انتخاب معادل ها می کند. از این نقطه نظر حاصل کار مترجم و خوش سلیقگی ویراستاران نشر ماهی کیفیتی مطلوب به ترجمه حاضر داده است به گونه ای که آن را نمونه ای موفق در میان ترجمه های موجود از آثار سلینجر بدل ساخته است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980723078.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«نه داستان»؛ جی دی سلینجر؛ ترجمه کاوه میرعباسی؛ نشر ماهی وسواس مرگ و از خود بیگانگی
«نه داستان»
راهنمای کتاب/ در ستایش انسانیت
حمیدرضا امیدیسرور
«اگر این نیز انسان است»
نوشته: پریمو لِوی
ترجمه: سپاس ریوندی
ناشر: ماهی، چاپ اول، 1398
224 صفحه، 33000 تومان
#رمان #نشرماهی
درباره اردوگاههای مرگ، خاصه آشویتس آثار گوناگونی منتشر شده که بسیاری نیز از شیوه روایی و داستانی برای بازگو کردن این بخش هولناک از تاریخ قرن بیستم استفاده کردهاند؛ اما آنچه «اگر این نیز انسان است» اثر پریمو لوی را به کاری در خور اعتنا و خواندنی بدل میکند، مجموعه ویژگیهای شاخصی است که در میان این قسم آثار وجود دارد و حالا اغلب آنها در یک کتاب جمع شدهاند.
«اگر این نیز انسان است» حاصل تجربیات مستقیم و بیواسطه یک نویسنده از موقعیت زمانی و مکانی خاصی است که دستمایه نوشتن اثری داستانی قرار گرفته است. از این جهت کتاب از دو منظر میتواند مورد توجه قرار بگیرد. نخست از منظر کیفیت ادبی آن به عنوان یک رمان و دیگری به جهت محتوای اثر به عنوان سند و شاهدی از واقعیتی تلخ در دورهای خاص از تاریخ.
توفیق اثر حاضر اما بیش از هر چیز بهواسطه نزدیک شدن این دو وجه به یکدیگر و تنیده شدن آنها به شکلی هنرمندانه در یکدیگر است، به گونهای که نمیتوان آنها را از یکدیگر جدا کرد. این نویسندهی ایتالیایی در رمان خود، شرحی از دوران اسارتش در اردوگاه آشویتس ارائه کرده است اما نخواسته با پر و بال دادن به قوه تخیل خود و پر رنگ کردن حوادث و اغراق در ماجراهایی از سر گذرانده، به داستانسرایی و حادثه پردازی پرداخته و اثری پرکشش را خلق کند.
دستمایه اصلی کتاب، فینفسه به تنهایی نیز اگرچه تلخ، اما مجذوب کننده و کنجکاوی برانگیز است. بنابراین پریمو لوی نگاهی واقعگرایانه و در عین حال انسانگرایانه را برای روایت خود از آشویتس برگزیده است. او در جوانی به عنوان یک ایتالیایی یهودی به آشویتس فرستاده شد، اما در اردوگاهی که او ترسیم کرده آدمهایی از ملیت های مختلف وجود دارند. او کلیشه فشاری که تنها بر قوم یهود توسط آلمان نازی وارد میشده کنار زده و نشان میدهد نازیها نه فقط با یهودیان که با دیگر زندانیان خود نیز همانقدر خشن و غیر انسانی برخورد میکردند. نویسنده از ورای این تفاوتها به ماهیت افراد به عنوان یک انسان تأکید میکند. بنابراین باوجود رنجی که در آشویتس دچارش بوده در پی انتقام نیست و نخواسته به دلیل کینهورزی در رمانش صرفا به باز تعریف خوی حیوانی و وحشیگری آلمانها بپردازد. او در تلاش است تا نشان دهد یک انسان چه رفتاری با همنوع خود میتواند داشته باشد. در این رمان به خوبی میتوان به این احساس و درک رسید که آدمی تا کجا میتواند سقوط کند و بواسطه همین سقوط با انسانی دیگر در نهایت شقاوت برخورد کند. این سقوط تنها شامل حال آلمانها نیست، خود زندانیانی که از طرف آنها برای نظارت بر روی دیگر زندانیان انتخاب میشدند، نیز برای خواب و خوراکی بهتر از هیچ جنایتی فروگذار نیستند...
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3981016143.html
حمیدرضا امیدیسرور
«اگر این نیز انسان است»
نوشته: پریمو لِوی
ترجمه: سپاس ریوندی
ناشر: ماهی، چاپ اول، 1398
224 صفحه، 33000 تومان
#رمان #نشرماهی
درباره اردوگاههای مرگ، خاصه آشویتس آثار گوناگونی منتشر شده که بسیاری نیز از شیوه روایی و داستانی برای بازگو کردن این بخش هولناک از تاریخ قرن بیستم استفاده کردهاند؛ اما آنچه «اگر این نیز انسان است» اثر پریمو لوی را به کاری در خور اعتنا و خواندنی بدل میکند، مجموعه ویژگیهای شاخصی است که در میان این قسم آثار وجود دارد و حالا اغلب آنها در یک کتاب جمع شدهاند.
«اگر این نیز انسان است» حاصل تجربیات مستقیم و بیواسطه یک نویسنده از موقعیت زمانی و مکانی خاصی است که دستمایه نوشتن اثری داستانی قرار گرفته است. از این جهت کتاب از دو منظر میتواند مورد توجه قرار بگیرد. نخست از منظر کیفیت ادبی آن به عنوان یک رمان و دیگری به جهت محتوای اثر به عنوان سند و شاهدی از واقعیتی تلخ در دورهای خاص از تاریخ.
توفیق اثر حاضر اما بیش از هر چیز بهواسطه نزدیک شدن این دو وجه به یکدیگر و تنیده شدن آنها به شکلی هنرمندانه در یکدیگر است، به گونهای که نمیتوان آنها را از یکدیگر جدا کرد. این نویسندهی ایتالیایی در رمان خود، شرحی از دوران اسارتش در اردوگاه آشویتس ارائه کرده است اما نخواسته با پر و بال دادن به قوه تخیل خود و پر رنگ کردن حوادث و اغراق در ماجراهایی از سر گذرانده، به داستانسرایی و حادثه پردازی پرداخته و اثری پرکشش را خلق کند.
دستمایه اصلی کتاب، فینفسه به تنهایی نیز اگرچه تلخ، اما مجذوب کننده و کنجکاوی برانگیز است. بنابراین پریمو لوی نگاهی واقعگرایانه و در عین حال انسانگرایانه را برای روایت خود از آشویتس برگزیده است. او در جوانی به عنوان یک ایتالیایی یهودی به آشویتس فرستاده شد، اما در اردوگاهی که او ترسیم کرده آدمهایی از ملیت های مختلف وجود دارند. او کلیشه فشاری که تنها بر قوم یهود توسط آلمان نازی وارد میشده کنار زده و نشان میدهد نازیها نه فقط با یهودیان که با دیگر زندانیان خود نیز همانقدر خشن و غیر انسانی برخورد میکردند. نویسنده از ورای این تفاوتها به ماهیت افراد به عنوان یک انسان تأکید میکند. بنابراین باوجود رنجی که در آشویتس دچارش بوده در پی انتقام نیست و نخواسته به دلیل کینهورزی در رمانش صرفا به باز تعریف خوی حیوانی و وحشیگری آلمانها بپردازد. او در تلاش است تا نشان دهد یک انسان چه رفتاری با همنوع خود میتواند داشته باشد. در این رمان به خوبی میتوان به این احساس و درک رسید که آدمی تا کجا میتواند سقوط کند و بواسطه همین سقوط با انسانی دیگر در نهایت شقاوت برخورد کند. این سقوط تنها شامل حال آلمانها نیست، خود زندانیانی که از طرف آنها برای نظارت بر روی دیگر زندانیان انتخاب میشدند، نیز برای خواب و خوراکی بهتر از هیچ جنایتی فروگذار نیستند...
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3981016143.html
راهنمای کتاب/ بخوان و لذت ببر!
حمیدرضا امیدیسرور
«دوازده صندلی»
نویسنده: ایلیا ایلف و یوگنی پتروف
مترجم: آبتین گلکار
ناشر: ماهی، چاپ اول 1398
480 صفحه، 67000 تومان
#رمان #نشرماهی
ادبیات روس شاهکارهای ترجمه نشده به زبان فارسی فراوان دارد؛ متاسفانه در سالهای دور و نزدیک مترجمان ما اغلب درگیر ترجمه (و بازترجمه چندباره!) آثار تعداد مشخصی از نامهای بسیار مشهور و بزرگ ادبیات روس بودهاند؛ از این رو آثار برجسته بسیاری از ادبیات غنی این کشور مورد غفلت قرار گرفته اند. با این وصف میبینیم که برگردان اثری در سطح و اندازه «دوازده صندلی» اثر ایلیا ایلف و یوگنی پتروف قریب به نود سال بعد از نوشته شدن آن تازه در ایران منتشر شده است. خوشبختانه این ترجمهی دیرهنگام توسط یکی از انگشت شمار مترجمان شاخص ادبیات روس (آبتین گلکار) به فارسی در آمده و با توجه به وسواس نشرماهی و ویراستارانش می توان با خیالی آسوده به سراغ آن رفت.
با اینکه داستان نویسی اساسا یک کار خلاقه فردی است، اما در دنیای ادبیات کم نبودند. نویسندگانی که به صورت مشترک کار میکردند. جالب اینکه یکی از بهترین نتیجه ها را در این شیوه نویسندگانی بدست آوردند که دشوارترین روش را در این شیوه بکار می بردند. ایلیا ایلف و یوگنی پتروف هم با آگاهی از این دشواری دوره نه چندان طولانی اما یه لحاظ کیفی، پربار در همکاری با یکدیگر را پشت سر گذاشتند: «دو نفری نوشتن بسیار مشکل است. قاعدتا برای برادران گنکورآسان تر بود، چون به هر حال آنها برادربودند اما ما حتی باهم قوم و خویش هم نیستیم. حتی همسن و سال هم سن و سال هم نیستیم و حتی قومیتمان هم یکی نیست: یکی از ما روس است (رو ح مرموز اسلاو) و دیگری یهودی (روح مرموز یهودی). بله کار ما واقعا سخت است»
شیوه کار آنها اینگونه نبود که بخشهایی از کتاب را یکی بنویسد و بخشهایی را آن دیگری؛ و یا اینکه یکی بنویسد و دیگری باز نویسی و اصلاح کند و ... ویژگی کار ایلیا ایلف و یوگنی پتروف که کار آنها را دشوار می ساخت نوشتن همزمان؛ هردو کنار هم می نشستند و شروع به نوشتن یک متن میکردند و به عبارتی یک تن میشدند یک روح واحد که از مشارکت آن دو شکل می گرفت و نتیجه اش نیز چنان خلاقانه بود که آن دو را در تاریخ ادبیات روسیه و حتی جهان ماندگار ساخت، این درحالی بود که آنها هیچگاه به طور انفرادی نتوانسته بودند در این سطح ظاهر شوند.
دوران همکاری مشترک میان آنها متاسفانه چندان طولانی نشد و با مرگ زودهنگام ایلف براثر بیماری سل در اوج شهرت و خلاقیت به پایان رسید. با اینحال اما از دل این همکاری مشترک، آثار ماندگاری بیرون آمد که «دوازده صندلی» و «گوساله طلایی» سرآمد دیگر نوشتههای شان بود. دو رمان طنز آمیز، با قهرمانی واحد (آستاپ بندر) که از شمایل های جاودانه در ادبیات روسیه است. قهرمانی که خودش و تکیه کلامهایش از ساحت ادبیات بیرون آمده و وارد زندگی توده مردم شده است. نه فقط حرفهایش ضرب المثل شده که مجسمه هایش نیز ساخته شده اند.
«دوازده صندلی» اثری طنز آمیز و به شدت انتقادی است، که در اوج دوران خفقان حکومت کمونیستی در روسیه منتشر شد (1928) با اینکه واکنش مقامات به آن بسیار سرد بود و بارها نیز گرفتار تیغ تیز سانسور شد، اما ایلیا ایلف و یوگنی پتروف با هوشمندی توانستند رمان خود را به گونه ای بنویسند که امکان انتشار داشته باشد این درحالی بود که در همان ایام جزیره ارغوانی اثر بولگاکف که هجویه ای طنازانه برانقلاب بود امکان انتشار نیافت. ایلیا ایلف و یوگنی پتروف ترجیح دادند سراغ آن دسته از معضلاتی بروند که در ظاهر معطوف به دوران پیش از انقلاب بودند، اما برخلاف آنچه وانمود میشد در دوران پس از انقلاب نیز ادامه داشت. از قضا همین ترفند باعث شد که این اثر طنازانه انتقادی در ظرف زمان خود محدود نشده و در دوره های مختلف و حکومت های دیگر نیز کماکان بار معنایی خود را حفظ کند. به همین دلیل با گذشت بیش از نود سال از انتشار کتاب ، به عنوان اثری پر فروش صدها بار تجدید چاپ شده و کیفیت خود را کماکان حفظ کرده است.
«دوازده صندلی» رمانی است پر حادثه که از همان شروع داستان خواننده را درگیر خود می کند، داستان جذاب این رمان حول محور دوازده صندلی است که یک سرویس برلیان قیمتی در نشیمنگاه یکی از صندلی ها مخفی شده. ایپولیت ماتویویچ یکی از دو شخصیت اصلی رمان این داستان را از زبان مادرزنش که در حال مرگ است می شنود که در دوران مصادره اموال توسط حکومت، برای آنکه برلیانها به دست حکومت نیفتد آنها را اینچنین مخفی کرده، در حالی که خود صندلی ها نیز ضبط شده اند و البته این بخت یار وجود دارد که آنچه توسط حکومت ضبط می شده ، ثبت نیز می شد است!
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3981210122.html
حمیدرضا امیدیسرور
«دوازده صندلی»
نویسنده: ایلیا ایلف و یوگنی پتروف
مترجم: آبتین گلکار
ناشر: ماهی، چاپ اول 1398
480 صفحه، 67000 تومان
#رمان #نشرماهی
ادبیات روس شاهکارهای ترجمه نشده به زبان فارسی فراوان دارد؛ متاسفانه در سالهای دور و نزدیک مترجمان ما اغلب درگیر ترجمه (و بازترجمه چندباره!) آثار تعداد مشخصی از نامهای بسیار مشهور و بزرگ ادبیات روس بودهاند؛ از این رو آثار برجسته بسیاری از ادبیات غنی این کشور مورد غفلت قرار گرفته اند. با این وصف میبینیم که برگردان اثری در سطح و اندازه «دوازده صندلی» اثر ایلیا ایلف و یوگنی پتروف قریب به نود سال بعد از نوشته شدن آن تازه در ایران منتشر شده است. خوشبختانه این ترجمهی دیرهنگام توسط یکی از انگشت شمار مترجمان شاخص ادبیات روس (آبتین گلکار) به فارسی در آمده و با توجه به وسواس نشرماهی و ویراستارانش می توان با خیالی آسوده به سراغ آن رفت.
با اینکه داستان نویسی اساسا یک کار خلاقه فردی است، اما در دنیای ادبیات کم نبودند. نویسندگانی که به صورت مشترک کار میکردند. جالب اینکه یکی از بهترین نتیجه ها را در این شیوه نویسندگانی بدست آوردند که دشوارترین روش را در این شیوه بکار می بردند. ایلیا ایلف و یوگنی پتروف هم با آگاهی از این دشواری دوره نه چندان طولانی اما یه لحاظ کیفی، پربار در همکاری با یکدیگر را پشت سر گذاشتند: «دو نفری نوشتن بسیار مشکل است. قاعدتا برای برادران گنکورآسان تر بود، چون به هر حال آنها برادربودند اما ما حتی باهم قوم و خویش هم نیستیم. حتی همسن و سال هم سن و سال هم نیستیم و حتی قومیتمان هم یکی نیست: یکی از ما روس است (رو ح مرموز اسلاو) و دیگری یهودی (روح مرموز یهودی). بله کار ما واقعا سخت است»
شیوه کار آنها اینگونه نبود که بخشهایی از کتاب را یکی بنویسد و بخشهایی را آن دیگری؛ و یا اینکه یکی بنویسد و دیگری باز نویسی و اصلاح کند و ... ویژگی کار ایلیا ایلف و یوگنی پتروف که کار آنها را دشوار می ساخت نوشتن همزمان؛ هردو کنار هم می نشستند و شروع به نوشتن یک متن میکردند و به عبارتی یک تن میشدند یک روح واحد که از مشارکت آن دو شکل می گرفت و نتیجه اش نیز چنان خلاقانه بود که آن دو را در تاریخ ادبیات روسیه و حتی جهان ماندگار ساخت، این درحالی بود که آنها هیچگاه به طور انفرادی نتوانسته بودند در این سطح ظاهر شوند.
دوران همکاری مشترک میان آنها متاسفانه چندان طولانی نشد و با مرگ زودهنگام ایلف براثر بیماری سل در اوج شهرت و خلاقیت به پایان رسید. با اینحال اما از دل این همکاری مشترک، آثار ماندگاری بیرون آمد که «دوازده صندلی» و «گوساله طلایی» سرآمد دیگر نوشتههای شان بود. دو رمان طنز آمیز، با قهرمانی واحد (آستاپ بندر) که از شمایل های جاودانه در ادبیات روسیه است. قهرمانی که خودش و تکیه کلامهایش از ساحت ادبیات بیرون آمده و وارد زندگی توده مردم شده است. نه فقط حرفهایش ضرب المثل شده که مجسمه هایش نیز ساخته شده اند.
«دوازده صندلی» اثری طنز آمیز و به شدت انتقادی است، که در اوج دوران خفقان حکومت کمونیستی در روسیه منتشر شد (1928) با اینکه واکنش مقامات به آن بسیار سرد بود و بارها نیز گرفتار تیغ تیز سانسور شد، اما ایلیا ایلف و یوگنی پتروف با هوشمندی توانستند رمان خود را به گونه ای بنویسند که امکان انتشار داشته باشد این درحالی بود که در همان ایام جزیره ارغوانی اثر بولگاکف که هجویه ای طنازانه برانقلاب بود امکان انتشار نیافت. ایلیا ایلف و یوگنی پتروف ترجیح دادند سراغ آن دسته از معضلاتی بروند که در ظاهر معطوف به دوران پیش از انقلاب بودند، اما برخلاف آنچه وانمود میشد در دوران پس از انقلاب نیز ادامه داشت. از قضا همین ترفند باعث شد که این اثر طنازانه انتقادی در ظرف زمان خود محدود نشده و در دوره های مختلف و حکومت های دیگر نیز کماکان بار معنایی خود را حفظ کند. به همین دلیل با گذشت بیش از نود سال از انتشار کتاب ، به عنوان اثری پر فروش صدها بار تجدید چاپ شده و کیفیت خود را کماکان حفظ کرده است.
«دوازده صندلی» رمانی است پر حادثه که از همان شروع داستان خواننده را درگیر خود می کند، داستان جذاب این رمان حول محور دوازده صندلی است که یک سرویس برلیان قیمتی در نشیمنگاه یکی از صندلی ها مخفی شده. ایپولیت ماتویویچ یکی از دو شخصیت اصلی رمان این داستان را از زبان مادرزنش که در حال مرگ است می شنود که در دوران مصادره اموال توسط حکومت، برای آنکه برلیانها به دست حکومت نیفتد آنها را اینچنین مخفی کرده، در حالی که خود صندلی ها نیز ضبط شده اند و البته این بخت یار وجود دارد که آنچه توسط حکومت ضبط می شده ، ثبت نیز می شد است!
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3981210122.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«دوازده صندلی» نویسنده: ایلیا ایلف و یوگنی پتروف مترجم: آبتین گلکار ناشر: ماهی، چاپ اول ۱۳۹۸ ۴۸۰ صفحه، ۶۷۰۰۰ تومان بخوان و لذت…
«دوازده صندلی»
راهنمای کتاب/ گذشتن از اندوه
سعیده امینزاده
«استاد پترزبورگ»
نویسنده: جی. ام. کوتسی
مترجم: محمدرضا ترک تتاری
ناشر: ماهی، چاپ اول 1398
256 صفحه؛ 38000 تومان
#رمان #نشرماهی
«مرد همین حالا هم میداند که این روزها حکم گذرگاهی را دارند که هرگز آنها را فراموش نخواهد کرد. حتی ممکن است روزی در نوشتههایش به آنها بپردازد. شرم خاصی به سراغش میآید، البته سطحی و زودگذر. نخست در نوشتههایش و حالا در زندگیاش، شرم گویی قدرت خود را از دست داده است و جای خود را به انفعالی پوچ و غیراخلاقی داده است که هیچ حد و حصری نمیشناسد. گویی از گوشهی چشم میتواند ابرهایی توفانی را ببیند که با سرعتی مهارناشدنی به او نزدیک میشوند و هر چه را که بر سر راهشان است نیست و نابود میکنند. با بیم و هیجان منتظر است تا این توفان همه چیز را زیر و زبر کند.»
جی. ام. کوتسی در «استاد پترزبورگ» موضوع خاصی را دستمایهی نوشتن رمان خود کرده است. هر انسانی به هر حال در توفانِ فقدان و از دست دادنِ عزیزان گرفتار میشود. فرآیند سوگواری و تسکین و سازگاری با اتفاق پیشآمده، اگرچه از نظر روانشناسی مراحل مشخص و طبقهبندیشدهای دارد، اما هر انسانی به شکلی منحصر به فرد و با روشهای مخصوص به خود و متناسب با خصوصیات شخصیتیاش، از این مرحلهی سخت گذر میکند. این فرآیند برای نویسندهای مانند داستایوفسکی میتواند فراز و نشیبهای پرکشش و داستانی خاصِ خود را داشته باشد. اینکه داستایوفسکی چگونه میتواند با فقدان پسرش کنار بیاید و از چه مراحلی عبور میکند تا این غم را تسکین ببخشد و اصلا آیا میتواند آن را به عنوان مسئلهای در زندگی خود حل کند؟ پرسشهایی است که کوتسی مخاطبش را در این کتاب، با آنها روبرو میکند. داستان «استاد پترزبورگ» روایتگر احساسات و روحیات پیچیده و اغلب متناقض انسانی مثل داستایوفسکی در مصاف با سختیهای فقدان است. کوتسی که هموره در داستانهایش بر روابط انسانی متمرکز بوده، این بار هم نقطهی کانونی رمان خود را بر روابط انسانی، در یکی از بحرانیترین اتفاقات زندگیشان یعنی فقدان استوار کرده است. او پیش از این نیز در کتاب «زندگی و زمانهی مایکل کی» و «رسوایی» به سراغ ظرایف و پیچیدگیهای وجود انسان رفته است که هر دو رمان هم برای او جایزهی بوکر را به ارمغان آوردهاند.
فئودور میخایلوویچ داستایوفسکی در زمان وقوع داستان «استاد پترزبورگ» با همسرش در درسدن زندگی میکند. از پترزبورگ به او تلگرامی میرسد که پسرش، پاول، فوت شده است. داستایوفسکی بیقرار و سردرگم به پترزبورگ سفر میکند اما پیش از رسیدنِ او، پسرش را دفن کردهاند. زن و دختر صاحبخانهی پاول، داستایوفسکی را سر مزار او میبرند و او در حالتی آمیخته با بغض و حیرت با پسرش وداع میکند. او در راه بازگشت حس میکند نمیتواند به همین راحتی از این فقدان عبور کند و همان اتاق پسر را از زن صاحبخانه اجاره میکند و آنجا میماند تا با اندوه و تشویش از دست دادن فرزندش کنار بیاید.
داستایوفسکی در مسیر گذشتن از این اندوه، رویکردی مخصوص به خود را دارد. او نویسندهای وسواسی و دقیق است و از منظر او اشیاء به شکلی معرف انسانها و شخصیت یگانهی آنها هستند. بر همین مبنا وسایل پاول نیز برای او ارزشی به اندازهی خودش پیدا میکنند و اصراری دیوانهوار برای پس گرفتن نامهها و یادداشتهای پسرش از ادارهی پلیس نشان میدهد و در واقع وسایل پسر، بخشی از وجود خودِ او میشوند. کتوشلوار، پتو، قلم و کاغذها، همه و همه خودِ پاول هستند و بوی او را دارند. داستایوسکی با این اشیاء به خواب میرود و بیدار میشود و دور کردن آنها از خودش برای او مساوی با اضطرابی غیرقابل کنترل است. او حالا دیگر خود را کاملا در هیئت پاول میبیند و از این جهت مثل یک جوان سرخوش به سراغ عشق و حواشی آن میرود و با آغوش باز آن را میپذیرد. یک آنارشیست دوآتشه میشود و آرمانخواهیِ یک جوان بیست ساله را در سر میپروراند و همانند او سرخوش در خیابانها راه میرود و رؤیاپردازی میکند و برای آیندهاش نقشه میکشد. ولخرجیهای جوانانه میکند و به مردم لبخندهای سبکسرانه تحویل میدهد. او حالا طوری زندگی میکند انگار که روح پسرک در او حلول کرده است و انگار که دیگر نمیخواهد به زندگی پیرانهسر خود در درسدن بازگردد. او میخواهد در پترزبورگ بماند و به جای پسر از دست رفتهاش، تب و تاب جوانی را تجربه کند. اما مگر واقعا میتواند این کار را بکند؟
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3990201188.html
سعیده امینزاده
«استاد پترزبورگ»
نویسنده: جی. ام. کوتسی
مترجم: محمدرضا ترک تتاری
ناشر: ماهی، چاپ اول 1398
256 صفحه؛ 38000 تومان
#رمان #نشرماهی
«مرد همین حالا هم میداند که این روزها حکم گذرگاهی را دارند که هرگز آنها را فراموش نخواهد کرد. حتی ممکن است روزی در نوشتههایش به آنها بپردازد. شرم خاصی به سراغش میآید، البته سطحی و زودگذر. نخست در نوشتههایش و حالا در زندگیاش، شرم گویی قدرت خود را از دست داده است و جای خود را به انفعالی پوچ و غیراخلاقی داده است که هیچ حد و حصری نمیشناسد. گویی از گوشهی چشم میتواند ابرهایی توفانی را ببیند که با سرعتی مهارناشدنی به او نزدیک میشوند و هر چه را که بر سر راهشان است نیست و نابود میکنند. با بیم و هیجان منتظر است تا این توفان همه چیز را زیر و زبر کند.»
جی. ام. کوتسی در «استاد پترزبورگ» موضوع خاصی را دستمایهی نوشتن رمان خود کرده است. هر انسانی به هر حال در توفانِ فقدان و از دست دادنِ عزیزان گرفتار میشود. فرآیند سوگواری و تسکین و سازگاری با اتفاق پیشآمده، اگرچه از نظر روانشناسی مراحل مشخص و طبقهبندیشدهای دارد، اما هر انسانی به شکلی منحصر به فرد و با روشهای مخصوص به خود و متناسب با خصوصیات شخصیتیاش، از این مرحلهی سخت گذر میکند. این فرآیند برای نویسندهای مانند داستایوفسکی میتواند فراز و نشیبهای پرکشش و داستانی خاصِ خود را داشته باشد. اینکه داستایوفسکی چگونه میتواند با فقدان پسرش کنار بیاید و از چه مراحلی عبور میکند تا این غم را تسکین ببخشد و اصلا آیا میتواند آن را به عنوان مسئلهای در زندگی خود حل کند؟ پرسشهایی است که کوتسی مخاطبش را در این کتاب، با آنها روبرو میکند. داستان «استاد پترزبورگ» روایتگر احساسات و روحیات پیچیده و اغلب متناقض انسانی مثل داستایوفسکی در مصاف با سختیهای فقدان است. کوتسی که هموره در داستانهایش بر روابط انسانی متمرکز بوده، این بار هم نقطهی کانونی رمان خود را بر روابط انسانی، در یکی از بحرانیترین اتفاقات زندگیشان یعنی فقدان استوار کرده است. او پیش از این نیز در کتاب «زندگی و زمانهی مایکل کی» و «رسوایی» به سراغ ظرایف و پیچیدگیهای وجود انسان رفته است که هر دو رمان هم برای او جایزهی بوکر را به ارمغان آوردهاند.
فئودور میخایلوویچ داستایوفسکی در زمان وقوع داستان «استاد پترزبورگ» با همسرش در درسدن زندگی میکند. از پترزبورگ به او تلگرامی میرسد که پسرش، پاول، فوت شده است. داستایوفسکی بیقرار و سردرگم به پترزبورگ سفر میکند اما پیش از رسیدنِ او، پسرش را دفن کردهاند. زن و دختر صاحبخانهی پاول، داستایوفسکی را سر مزار او میبرند و او در حالتی آمیخته با بغض و حیرت با پسرش وداع میکند. او در راه بازگشت حس میکند نمیتواند به همین راحتی از این فقدان عبور کند و همان اتاق پسر را از زن صاحبخانه اجاره میکند و آنجا میماند تا با اندوه و تشویش از دست دادن فرزندش کنار بیاید.
داستایوفسکی در مسیر گذشتن از این اندوه، رویکردی مخصوص به خود را دارد. او نویسندهای وسواسی و دقیق است و از منظر او اشیاء به شکلی معرف انسانها و شخصیت یگانهی آنها هستند. بر همین مبنا وسایل پاول نیز برای او ارزشی به اندازهی خودش پیدا میکنند و اصراری دیوانهوار برای پس گرفتن نامهها و یادداشتهای پسرش از ادارهی پلیس نشان میدهد و در واقع وسایل پسر، بخشی از وجود خودِ او میشوند. کتوشلوار، پتو، قلم و کاغذها، همه و همه خودِ پاول هستند و بوی او را دارند. داستایوسکی با این اشیاء به خواب میرود و بیدار میشود و دور کردن آنها از خودش برای او مساوی با اضطرابی غیرقابل کنترل است. او حالا دیگر خود را کاملا در هیئت پاول میبیند و از این جهت مثل یک جوان سرخوش به سراغ عشق و حواشی آن میرود و با آغوش باز آن را میپذیرد. یک آنارشیست دوآتشه میشود و آرمانخواهیِ یک جوان بیست ساله را در سر میپروراند و همانند او سرخوش در خیابانها راه میرود و رؤیاپردازی میکند و برای آیندهاش نقشه میکشد. ولخرجیهای جوانانه میکند و به مردم لبخندهای سبکسرانه تحویل میدهد. او حالا طوری زندگی میکند انگار که روح پسرک در او حلول کرده است و انگار که دیگر نمیخواهد به زندگی پیرانهسر خود در درسدن بازگردد. او میخواهد در پترزبورگ بماند و به جای پسر از دست رفتهاش، تب و تاب جوانی را تجربه کند. اما مگر واقعا میتواند این کار را بکند؟
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3990201188.html
راهنمای کتاب/ رانده شده از بهشت
حمیدرضا امیدیسرور
« افسانه میگسار قدیس»
نویسنده: یوزف روت
ترجمه: علی اسدیان
ناشر: ماهی، چاپ اول 1398
۱۹۲صفحه، ۲۹۰۰۰ تومان
#داستان_کوتاه #نشرماهی
سالها روزنامهنگاری، سفر به جای جای اروپا و نوشتن در تعدادی از مهمترین نشریات زمانه خود، از یوزف روت این نویسنده اتریشیِِ یهودی تبار، چهرهای شناخته شده، در نشریات آلمانی زبان ساخته بود. روت داستاننویس موفقی هم بود که عادت داشت داستانهایش را ابتدا به صورت پاورقی در نشریات به چاپ رسانده و سپس به صورت کتاب به بازار بفرستد. پس از چند رمان کوچک اما موفق، در یک فرصت مناسب تأمین دغدغههای مالیاش، به نوشتن مارش رادتسکی انجامید که بزرگترین اثر و مهمترین توفیق ادبی او بود.
آثار او تا آن زمان اغلب به خاطراتش در دوران جنگ جهانی اول و پیش از آن باز می گشت. زمینه واقعی داستانهای او در مارش رادتسکی به تحلیلی حسرتخوارانه از زمین خوردن امپراتوری اتریش و افول ارزشهای پیشین بدل شد که این مهم در چند نسل از یک خانواده اشرافی و نظامی مورد توجه قرار می گرفت. ویژگی منحصر به فرد سبک او این است که صرفا از واقعیت های تاریخی در داستانهایش بهره نمی برد، بلکه میکوشد با بردن واقعیت های تاریخی در ساحت داستان، بدانها ارزش هنری بخشیده و آن را اعتلا دهد.
اما ظهور هیتلر در آسمان سیاست آلمان، نقطه پایانی برای بختیاری های او بود. سال 1933، ساعاتی قبل از اعلام پیروزی هیتلر در انتخابات و پوشیدن جامه صدراعظمی آلمان، بلیت قطاری به مقصد پاریس خرید و آلمان را برای همیشه ترک کرد. این نقطه آغاز دربه دری های او بود.
تبعید خودخواستهاش نه تنها به دلیل تبار یهودی او و سیاست ضدیهود هیتلر، بلکه بیش از هرچیز به دلیل نگاه روشنفکرانه و روح آزاداندیش او بود که با نظامی توتالیتری سر سازگاری نداشت.
اندک زمانی بعد پیش بینی او درست درآمد، در آلمان اوج گرفته اما گرفتار در ایدئولوژی فاشیستی نازیها برای روشنفکران و نویسندگانی چون او جایی نبود خاصه اینکه آن نویسنده ای یهودی تبار هم باشد. کتابهای او جزو نخستین دسته از آثاری بود که سوختبارِ نخستین کتاب سوزان بزرگ نازی ها در همان سال (1933) شدند.
افسوس که زندگی او آنقدر طولانی نشد که شاهد افول فاشیسم و بلندپروازی های هیتلر باشد و در سال 1939 در بیمارستانی مخصوص افراد تنگدست در اوج تنهایی، بیماری و فقر درگذشت. روایت است شنیدن خبر خودکشی یکی از دوستان نویسندهاش (که او نیز با روی کار آمدن هیتلر جلای وطن کرده بود)، بعد از حمله ای عصبی کارش به بیمارستان کشید و همانجا به دلیل عفونت ریوی درگذشت.
با چنین تجربهای در زندگی، عجیب نبود که اغلب داستانهایی که در دوره دوم کارنامهاش یعنی روزگار آوارگی نوشت، بازتاب دهنده جهانی زوال هستند. شاید اگر زنده میماند و شکست نازیهایها را به چشم میدید، تا این اندازه غمگنانه از فروپاشی جهان نمی نوشت. «افسانه میگسار قدیس» نیز از این قاعده مستثنی نیست.
این کتاب که نشرماهی با ترجمه علی اسدیان، منتشر کرده شامل سه داستان است: «وزنهی نادرست»، «افسانهی میگسار قدیس» و «لویاتان». هرسه داستان با وجود تقاوت های ظاهری، از نزدیکیهای درونی برخوردارند که بازتاب دهنده زندگی و جهانبینی تلخ روت در ایام دربه دری است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3990407164.html
حمیدرضا امیدیسرور
« افسانه میگسار قدیس»
نویسنده: یوزف روت
ترجمه: علی اسدیان
ناشر: ماهی، چاپ اول 1398
۱۹۲صفحه، ۲۹۰۰۰ تومان
#داستان_کوتاه #نشرماهی
سالها روزنامهنگاری، سفر به جای جای اروپا و نوشتن در تعدادی از مهمترین نشریات زمانه خود، از یوزف روت این نویسنده اتریشیِِ یهودی تبار، چهرهای شناخته شده، در نشریات آلمانی زبان ساخته بود. روت داستاننویس موفقی هم بود که عادت داشت داستانهایش را ابتدا به صورت پاورقی در نشریات به چاپ رسانده و سپس به صورت کتاب به بازار بفرستد. پس از چند رمان کوچک اما موفق، در یک فرصت مناسب تأمین دغدغههای مالیاش، به نوشتن مارش رادتسکی انجامید که بزرگترین اثر و مهمترین توفیق ادبی او بود.
آثار او تا آن زمان اغلب به خاطراتش در دوران جنگ جهانی اول و پیش از آن باز می گشت. زمینه واقعی داستانهای او در مارش رادتسکی به تحلیلی حسرتخوارانه از زمین خوردن امپراتوری اتریش و افول ارزشهای پیشین بدل شد که این مهم در چند نسل از یک خانواده اشرافی و نظامی مورد توجه قرار می گرفت. ویژگی منحصر به فرد سبک او این است که صرفا از واقعیت های تاریخی در داستانهایش بهره نمی برد، بلکه میکوشد با بردن واقعیت های تاریخی در ساحت داستان، بدانها ارزش هنری بخشیده و آن را اعتلا دهد.
اما ظهور هیتلر در آسمان سیاست آلمان، نقطه پایانی برای بختیاری های او بود. سال 1933، ساعاتی قبل از اعلام پیروزی هیتلر در انتخابات و پوشیدن جامه صدراعظمی آلمان، بلیت قطاری به مقصد پاریس خرید و آلمان را برای همیشه ترک کرد. این نقطه آغاز دربه دری های او بود.
تبعید خودخواستهاش نه تنها به دلیل تبار یهودی او و سیاست ضدیهود هیتلر، بلکه بیش از هرچیز به دلیل نگاه روشنفکرانه و روح آزاداندیش او بود که با نظامی توتالیتری سر سازگاری نداشت.
اندک زمانی بعد پیش بینی او درست درآمد، در آلمان اوج گرفته اما گرفتار در ایدئولوژی فاشیستی نازیها برای روشنفکران و نویسندگانی چون او جایی نبود خاصه اینکه آن نویسنده ای یهودی تبار هم باشد. کتابهای او جزو نخستین دسته از آثاری بود که سوختبارِ نخستین کتاب سوزان بزرگ نازی ها در همان سال (1933) شدند.
افسوس که زندگی او آنقدر طولانی نشد که شاهد افول فاشیسم و بلندپروازی های هیتلر باشد و در سال 1939 در بیمارستانی مخصوص افراد تنگدست در اوج تنهایی، بیماری و فقر درگذشت. روایت است شنیدن خبر خودکشی یکی از دوستان نویسندهاش (که او نیز با روی کار آمدن هیتلر جلای وطن کرده بود)، بعد از حمله ای عصبی کارش به بیمارستان کشید و همانجا به دلیل عفونت ریوی درگذشت.
با چنین تجربهای در زندگی، عجیب نبود که اغلب داستانهایی که در دوره دوم کارنامهاش یعنی روزگار آوارگی نوشت، بازتاب دهنده جهانی زوال هستند. شاید اگر زنده میماند و شکست نازیهایها را به چشم میدید، تا این اندازه غمگنانه از فروپاشی جهان نمی نوشت. «افسانه میگسار قدیس» نیز از این قاعده مستثنی نیست.
این کتاب که نشرماهی با ترجمه علی اسدیان، منتشر کرده شامل سه داستان است: «وزنهی نادرست»، «افسانهی میگسار قدیس» و «لویاتان». هرسه داستان با وجود تقاوت های ظاهری، از نزدیکیهای درونی برخوردارند که بازتاب دهنده زندگی و جهانبینی تلخ روت در ایام دربه دری است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3990407164.html
جامعه خبری تحلیلی الف
« افسانه میگسار قدیس»؛ یوزف روت؛ ترجمه علی اسدیان؛ نشر ماهی رانده شده از بهشت
« افسانه میگسار قدیس»
راهنمای کتاب/ تباهی موسیقی و انهدام گوش
دکتر علی غزالیفر
«فتشیسم در موسیقی و واپسروی شنیدن»
نویسنده: تئودور آدورنو
مترجم: سارا اباذری
ناشر: ماهی، چاپ اول 1397
68 صفحه، 12000 تومان
#فلسفه #نشرماهی
افسانه مشهور «فاوست» به صورتهای مختلفی درآمده است. آنچه که گوته خلق کرده فقط یکی از آنهاست. توماس مان (1875-1955) نیز آن افسانه را در رمان مفصل خود، با نام «دکتر فاستوس»، به صورت ماجرایی قرنبیستمی درآورده که شخصیت اصلی آن موسیقیدان است. در این رمان امور فنی و تخصصی موسیقی کم نیست. توماس مان اینگونه مطالب را به یاری تئودور آدورنو (1903-1969) نوشت. آدورنو مشاور او در نوشتن این رمان بود.
همه کسانی که از نزدیک با آدورنو تعامل داشتند، یکی از مشخصات او را دانش وسیع و عجیبش در موسیقی ذکر کردهاند. او حقیقتا یک موسیقیدان طراز اول بود. البته آدورنو از دور هم دستی بر آتش داشت؛ شاید هم بیشتر. چراکه بهخوبی پیانو مینواخت و حتی قطعات موسیقی مینوشت. لذا در هر دو عرصه تئوری و عملی با موسیقی سروکار داشت. این اثر کوچک بهخوبی این امر را نشان میدهد. آدورنو در این اثر هم به بعد تئوریک موسیقی میپردازد و هم جنبههای فنی آن را بررسی میکند. به همین دلیل رسالهای است دشوار و فنی که خواندنش فقط به متخصصان توصیه میشود. همچنین کسانی باید آن را بخوانند که واقعا دغدغه موسیقی را دارند و از حرفها و نقدهای تلخ در باب موسیقی رایج نمیرنجند؛ زیرا آدورنو در این رساله نقدهای تندوتیزی روانه موسیقیهای مردمی میکند.
برخلاف گذشتههای نهچندان دور، امروزه موسیقی امر فراگیری است که همگان در معرض آن هستند. حتی اگر هم کسی نخواهد موسیقی بشنود، به هر حال از جایی، از راهی، بهگونهای به گوش او خواهد رسید. البته بیشتر افراد با میل و رغبت چنین میکنند. لذا اقبال به موسیقی بسیار بسیار زیاد است، بهحدی که در هیچکدام از ادوار تاریخ سابقه ندارد. اما این پذیرش گسترده نسبت به موسیقی مسئلهساز است. برای مثال آیا چنین چیزی برای خود موسیقی خوب است یا بد؟
آدورنو با قاطعیت و دلخوری و ناراحتی میگوید بد است و بسیار هم بد است. این بد بودن به حدی است که هم خود موسیقی را به تباهی کشانده و هم ذوق شنیدن موسیقی را از بین برده است. چراکه بهطور کلی توده مردم خود را به سوی سطح والای هنر موسیقی ارتقاء نمیدهند، بلکه برعکس، موسیقی را به سطح نازل فرهنگی خود میکشند و آن را سطحی و مبتذل میکنند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3990415193.html
دکتر علی غزالیفر
«فتشیسم در موسیقی و واپسروی شنیدن»
نویسنده: تئودور آدورنو
مترجم: سارا اباذری
ناشر: ماهی، چاپ اول 1397
68 صفحه، 12000 تومان
#فلسفه #نشرماهی
افسانه مشهور «فاوست» به صورتهای مختلفی درآمده است. آنچه که گوته خلق کرده فقط یکی از آنهاست. توماس مان (1875-1955) نیز آن افسانه را در رمان مفصل خود، با نام «دکتر فاستوس»، به صورت ماجرایی قرنبیستمی درآورده که شخصیت اصلی آن موسیقیدان است. در این رمان امور فنی و تخصصی موسیقی کم نیست. توماس مان اینگونه مطالب را به یاری تئودور آدورنو (1903-1969) نوشت. آدورنو مشاور او در نوشتن این رمان بود.
همه کسانی که از نزدیک با آدورنو تعامل داشتند، یکی از مشخصات او را دانش وسیع و عجیبش در موسیقی ذکر کردهاند. او حقیقتا یک موسیقیدان طراز اول بود. البته آدورنو از دور هم دستی بر آتش داشت؛ شاید هم بیشتر. چراکه بهخوبی پیانو مینواخت و حتی قطعات موسیقی مینوشت. لذا در هر دو عرصه تئوری و عملی با موسیقی سروکار داشت. این اثر کوچک بهخوبی این امر را نشان میدهد. آدورنو در این اثر هم به بعد تئوریک موسیقی میپردازد و هم جنبههای فنی آن را بررسی میکند. به همین دلیل رسالهای است دشوار و فنی که خواندنش فقط به متخصصان توصیه میشود. همچنین کسانی باید آن را بخوانند که واقعا دغدغه موسیقی را دارند و از حرفها و نقدهای تلخ در باب موسیقی رایج نمیرنجند؛ زیرا آدورنو در این رساله نقدهای تندوتیزی روانه موسیقیهای مردمی میکند.
برخلاف گذشتههای نهچندان دور، امروزه موسیقی امر فراگیری است که همگان در معرض آن هستند. حتی اگر هم کسی نخواهد موسیقی بشنود، به هر حال از جایی، از راهی، بهگونهای به گوش او خواهد رسید. البته بیشتر افراد با میل و رغبت چنین میکنند. لذا اقبال به موسیقی بسیار بسیار زیاد است، بهحدی که در هیچکدام از ادوار تاریخ سابقه ندارد. اما این پذیرش گسترده نسبت به موسیقی مسئلهساز است. برای مثال آیا چنین چیزی برای خود موسیقی خوب است یا بد؟
آدورنو با قاطعیت و دلخوری و ناراحتی میگوید بد است و بسیار هم بد است. این بد بودن به حدی است که هم خود موسیقی را به تباهی کشانده و هم ذوق شنیدن موسیقی را از بین برده است. چراکه بهطور کلی توده مردم خود را به سوی سطح والای هنر موسیقی ارتقاء نمیدهند، بلکه برعکس، موسیقی را به سطح نازل فرهنگی خود میکشند و آن را سطحی و مبتذل میکنند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3990415193.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«فتشیسم در موسیقی و واپسروی شنیدن»؛ تئودور آدورنو؛ ترجمه سارا اباذری؛ نشر ماهی تباهی موسیقی و انهدام گوش
«فتشیسم در موسیقی و واپسروی شنیدن»
راهنمای کتاب/ از مرگ گریزی نیست
حمیدرضا امیدیسرور
«وقت رفتن»
نویسنده: یوزف وینکلر
مترجم: علی اصغر حداد
ناشر: ماهی، چاپ اول 1398
160 صفحه، 24000 تومان
#رمان #نشرماهی
بعضی نویسندگان ساده و روشن می نویسند و برخی سخت و پیچیده. بعضی باور دارند چیزهای ارزشمند را نباید به راحتی دست دیگران داد و یا به بیانی دیگر؛ مردم قدر چیزی که راحت بدست بیاورند، نمیدانند! اما نه الزاما آنها که ساده می نویسند کارشان پیش پا افتاده است و نه آنها که دشوار می نویسند کارشان ارزشمند. همه چیز بستگی به ضرورت و جا افتادن این شیوهها در داستانی دارد که پیش روی مخاطب گذاشته میشود.
یوزف وینکلر نویسنده اتریشی تباری که از او به عنوان توماس برنهاردی دیگر یاد میکنند، از آن نویسندههاست که دشوار نوشتن را انتخاب کرده است. انتخابی که نه تحمیلی است و نه بیدلیل، بلکه برعکس به شکلی حساب شده در جهان داستانی او جا افتاده است. وینکلر را اخیرا علی اصغر حداد با ترجمه رمان «وقت رفتن» به مخاطب فارسی زبان معرفی کرده است. البته حداد برای معرفی او سراغ یکی از کارهای ساده تر او رفته که جزو آثار مهم وینکلر نیز هست و جایزه گئورک بوشنر (مهمترین جایزه ادبی کشور آلمان) را برای این نویسنده به همراه آورده است. این رمان چنانکه مترجم اشاره کرده از منظر روایی پررنگ ترین خط داستانی را در میان آثار وینکلر دارد؛ با وجود این نیازمند مقدار نه چندان کمی حوصله است!
تجربه نشان داده بسیاری از آثاری که خط داستانی کمرنگی دارند، در حوزه آثار شخصیت محور قرار می گیرند. یکی از ویژگیهای منحصر به فرد«وقت رفتن» این است که وینکلر شخصیت محوری را جایگزین داستان محوری نکرده است؛ بخصوص اینکه رمان حاضر اثری است با شخصیتهای داستانی بسیار زیاد که نویسنده برای سردرگم نشدن مخاطب، در ابتدای داستان سیاهه آنها را در اختیار خواننده قرار داده و نسبت آنها را نیز با شخصیت اصلی رمان یعنی ماکسیمیلیان کیرشهایمر مشخص کرده است. کافی است مخاطب با حوصله و دقت شروع به خواندن کند و در مواقع نیاز نگاهی هم به این سیاهه بیندازد! به تدریج اما مزد بردباری خود را خواهد گرفت و همچون تابلویی که رفته رفته نقاش خطی بر آن می افزاید و از جایی به بعد کلیت کار، ظرافت ها و زیبایی هایش جان خواهند گرفت.
«وقت رفتن» اثری است درباره مرگ، اسم آن هم کنایه از مردن دارد. رمان از دید دانای کل روایت میشود با شخصیتهایی متعددی که فصل مشترک آنها، جغرافیای زیست آنها با شخصیت اصلی (ماکسیمیلیان کیرشهایمر) است. شخصیتی که در واقع از روی خود نویسنده الگوبرداری شده است. همانگونه که ماکسیمیلیان در دهکدهای با مردمانی کاتولیک که اغلب افرادی مذهبی و خرافی بودند، زندگی کرده؛ خود وینکلر نیز دوران کودکی و نوجوانی خود را در چنین محیطی گذرانده است و از تجربیات دوران کودکی خود در آثارش بسیار استفاده کرده است؛ به ویژه در اثر حاضر که بیش از دیگر آثار او وامدار رخدادهای واقعی زندگی اوست. وینکلر چنین فضایی را به عنوان بستری برای طرح نگاه های انتقادی خود، نسبت به زندگی مسیحی و ایمانی در آمیخته با سنت های خرافی مذهبی ساخته است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3990514003.html
حمیدرضا امیدیسرور
«وقت رفتن»
نویسنده: یوزف وینکلر
مترجم: علی اصغر حداد
ناشر: ماهی، چاپ اول 1398
160 صفحه، 24000 تومان
#رمان #نشرماهی
بعضی نویسندگان ساده و روشن می نویسند و برخی سخت و پیچیده. بعضی باور دارند چیزهای ارزشمند را نباید به راحتی دست دیگران داد و یا به بیانی دیگر؛ مردم قدر چیزی که راحت بدست بیاورند، نمیدانند! اما نه الزاما آنها که ساده می نویسند کارشان پیش پا افتاده است و نه آنها که دشوار می نویسند کارشان ارزشمند. همه چیز بستگی به ضرورت و جا افتادن این شیوهها در داستانی دارد که پیش روی مخاطب گذاشته میشود.
یوزف وینکلر نویسنده اتریشی تباری که از او به عنوان توماس برنهاردی دیگر یاد میکنند، از آن نویسندههاست که دشوار نوشتن را انتخاب کرده است. انتخابی که نه تحمیلی است و نه بیدلیل، بلکه برعکس به شکلی حساب شده در جهان داستانی او جا افتاده است. وینکلر را اخیرا علی اصغر حداد با ترجمه رمان «وقت رفتن» به مخاطب فارسی زبان معرفی کرده است. البته حداد برای معرفی او سراغ یکی از کارهای ساده تر او رفته که جزو آثار مهم وینکلر نیز هست و جایزه گئورک بوشنر (مهمترین جایزه ادبی کشور آلمان) را برای این نویسنده به همراه آورده است. این رمان چنانکه مترجم اشاره کرده از منظر روایی پررنگ ترین خط داستانی را در میان آثار وینکلر دارد؛ با وجود این نیازمند مقدار نه چندان کمی حوصله است!
تجربه نشان داده بسیاری از آثاری که خط داستانی کمرنگی دارند، در حوزه آثار شخصیت محور قرار می گیرند. یکی از ویژگیهای منحصر به فرد«وقت رفتن» این است که وینکلر شخصیت محوری را جایگزین داستان محوری نکرده است؛ بخصوص اینکه رمان حاضر اثری است با شخصیتهای داستانی بسیار زیاد که نویسنده برای سردرگم نشدن مخاطب، در ابتدای داستان سیاهه آنها را در اختیار خواننده قرار داده و نسبت آنها را نیز با شخصیت اصلی رمان یعنی ماکسیمیلیان کیرشهایمر مشخص کرده است. کافی است مخاطب با حوصله و دقت شروع به خواندن کند و در مواقع نیاز نگاهی هم به این سیاهه بیندازد! به تدریج اما مزد بردباری خود را خواهد گرفت و همچون تابلویی که رفته رفته نقاش خطی بر آن می افزاید و از جایی به بعد کلیت کار، ظرافت ها و زیبایی هایش جان خواهند گرفت.
«وقت رفتن» اثری است درباره مرگ، اسم آن هم کنایه از مردن دارد. رمان از دید دانای کل روایت میشود با شخصیتهایی متعددی که فصل مشترک آنها، جغرافیای زیست آنها با شخصیت اصلی (ماکسیمیلیان کیرشهایمر) است. شخصیتی که در واقع از روی خود نویسنده الگوبرداری شده است. همانگونه که ماکسیمیلیان در دهکدهای با مردمانی کاتولیک که اغلب افرادی مذهبی و خرافی بودند، زندگی کرده؛ خود وینکلر نیز دوران کودکی و نوجوانی خود را در چنین محیطی گذرانده است و از تجربیات دوران کودکی خود در آثارش بسیار استفاده کرده است؛ به ویژه در اثر حاضر که بیش از دیگر آثار او وامدار رخدادهای واقعی زندگی اوست. وینکلر چنین فضایی را به عنوان بستری برای طرح نگاه های انتقادی خود، نسبت به زندگی مسیحی و ایمانی در آمیخته با سنت های خرافی مذهبی ساخته است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3990514003.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«وقت رفتن»؛ یوزف وینکلر؛ ترجمه علی اصغر حداد؛ نشر ماهی از مرگ گریزی نیست
راهنمای کتاب/ شورش در تئاتر!
محمدامین اکبری
«شاهنشاه»
نویسنده: ریشارد کاپوشچینسکی
مترجم: بهرنگ رجبی
ناشر: ماهی، چاپ پنجم، 1400
148 صفحه، 65000 تومان
#تاریخ_ایران #نشرماهی
اول
«شاهنشاه» کتابی روایتگونه از ماههای پس از انقلاب اسلامی است که ریشارد کاپوشچینسکی روزنامهنگار و شاعر لهستانی از مشاهدات عینی خود نوشته. کاپوشچینسکی که در حدود سی انقلاب را در سراسر دنیا از نزدیک دیده و گزارش کرده است، در پاییز و زمستان 1358 به ایران میآید و حاصل مطالعات و مشاهداتش را در کتاب کمحجمی به نام «شاهنشاه» ارائه میکند. این کتاب اولبار در سال 1393 با ترجمه بهرنگ رجبی توسط نشر ماهی منتشر شد و تا به امروز به چاپهای متعددی رسیده است. نشر ماهی بهغیر از این کتاب دو کتاب دیگر هم از کاپوشچینسکی منتشر کرده است. یکی «امپراتور و بازی امپراتور» که روایت حکومت هایله سلاسی، آخرین پادشاه اتیوپی، است و حسن کامشاد آن را ترجمه کرده و دیگری «یک روز دیگر از زندگی» که گزارش سه ماه جنگ داخلی در آنگولا در سالهای میانی دهه 1970 میلادی است و مترجمش بهرنگ رجبی است.
روشن
مهمترین امتیاز «شاهنشاه» این است که روایتی دستاول از روزهای ابتدایی انقلاب دارد. بعضی از مشاهدات و روایات نویسنده واقعا بکر است مثلاً دیدار از سفارت اشغالشده امریکا در تهران آنهم بهفاصلة دو ماه از تصرف آن. یا روایتهایی که از سطح شهر، مردم انقلابی و کمیتهها دارد. در روزهایی که هنوز یکسال هم از انقلاب نگذشته و آیندة آن تقریباً مشخص نیست. نویسنده با نثری جذاب و با کمکگرفتن از تجربههایی که از مشاهده دیگر انقلابها کسب کرده اوضاع ایرانِ انقلابی را تحلیل میکند. تحلیلهایی که گاهی مواقع پخته و عمیق است و در برخی موارد بهدلیل شتابزدگی و مطالعات ناکافی سطحی است.
کاپوشچینسکی روایتهایش را با ساختاری زیبا و جالب توجه آغاز میکند و پی میگیرد. کتاب بهغیر از مقدمه دو فصل عمده دارد. در فصل اول که حجم بیشتری دارد، نویسنده با اصل قرار دادن یکی از عکسهای معروف تاریخ معاصر ایران روایت خود را آغاز میکند و با انتخاب عکسی دیگر به سوژه اصلی خود یعنی محمدرضا شاه پهلوی و آنچه میخواهد دربارة او بگوید نزدیک میشود. اولین عکس، تصویری از میرزارضا کرمانی، ترورکنندة ناصرالدینشاه قاجار، بعد از دستگیری است. او در حالی که غل و زنجیر بر دست و بر گردن دارد در کنار سربازی ایستاده است. به نقل برخی از منابع تاریخی این سرباز مسن داداشبیک پدر رضاشاه است. کاپوشچینسکی با انتخاب این عکس میخواهد به پیشینة خانواده پهلوی اشاره کند او بعد از این عکس جلوتر میآید و با محور قرار دادن عکسهایی دیگر اشارهای گذرا به وقایع مهم تاریخ معاصر ایران نظیر رویکار آمدن رضاخان، حمله متفقین به ایران، نهضت ملیشدن صنعت نفت و... میکند. نویسنده پس از اینکه در فصل اول اطلاعاتی را که میخواهد، در اختیار خوانندة خود قرار میدهد در فصل دوم به تحلیل و بررسی انقلاب میپردازد و بیش از فصل اول از مشاهدات میدانی خود از ایرانِ انقلابی میگوید. همانطور که پیش از این گفتم برخی از تحلیلهای کاپوشچینسکی بهدلیل تجربیاتش از دیگر انقلابها عمیق و حتی تعجببرانگیز است. او در این فاصله کوتاه که در ایران اقامت داشته به فهم خوبی نسبت به روحیات مردم ایران رسیده. او و نه تصویری کاملاً سیاه از آنها ارائه می دهد و نه تصویری بهتمامی روشن.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4011117075.html
محمدامین اکبری
«شاهنشاه»
نویسنده: ریشارد کاپوشچینسکی
مترجم: بهرنگ رجبی
ناشر: ماهی، چاپ پنجم، 1400
148 صفحه، 65000 تومان
#تاریخ_ایران #نشرماهی
اول
«شاهنشاه» کتابی روایتگونه از ماههای پس از انقلاب اسلامی است که ریشارد کاپوشچینسکی روزنامهنگار و شاعر لهستانی از مشاهدات عینی خود نوشته. کاپوشچینسکی که در حدود سی انقلاب را در سراسر دنیا از نزدیک دیده و گزارش کرده است، در پاییز و زمستان 1358 به ایران میآید و حاصل مطالعات و مشاهداتش را در کتاب کمحجمی به نام «شاهنشاه» ارائه میکند. این کتاب اولبار در سال 1393 با ترجمه بهرنگ رجبی توسط نشر ماهی منتشر شد و تا به امروز به چاپهای متعددی رسیده است. نشر ماهی بهغیر از این کتاب دو کتاب دیگر هم از کاپوشچینسکی منتشر کرده است. یکی «امپراتور و بازی امپراتور» که روایت حکومت هایله سلاسی، آخرین پادشاه اتیوپی، است و حسن کامشاد آن را ترجمه کرده و دیگری «یک روز دیگر از زندگی» که گزارش سه ماه جنگ داخلی در آنگولا در سالهای میانی دهه 1970 میلادی است و مترجمش بهرنگ رجبی است.
روشن
مهمترین امتیاز «شاهنشاه» این است که روایتی دستاول از روزهای ابتدایی انقلاب دارد. بعضی از مشاهدات و روایات نویسنده واقعا بکر است مثلاً دیدار از سفارت اشغالشده امریکا در تهران آنهم بهفاصلة دو ماه از تصرف آن. یا روایتهایی که از سطح شهر، مردم انقلابی و کمیتهها دارد. در روزهایی که هنوز یکسال هم از انقلاب نگذشته و آیندة آن تقریباً مشخص نیست. نویسنده با نثری جذاب و با کمکگرفتن از تجربههایی که از مشاهده دیگر انقلابها کسب کرده اوضاع ایرانِ انقلابی را تحلیل میکند. تحلیلهایی که گاهی مواقع پخته و عمیق است و در برخی موارد بهدلیل شتابزدگی و مطالعات ناکافی سطحی است.
کاپوشچینسکی روایتهایش را با ساختاری زیبا و جالب توجه آغاز میکند و پی میگیرد. کتاب بهغیر از مقدمه دو فصل عمده دارد. در فصل اول که حجم بیشتری دارد، نویسنده با اصل قرار دادن یکی از عکسهای معروف تاریخ معاصر ایران روایت خود را آغاز میکند و با انتخاب عکسی دیگر به سوژه اصلی خود یعنی محمدرضا شاه پهلوی و آنچه میخواهد دربارة او بگوید نزدیک میشود. اولین عکس، تصویری از میرزارضا کرمانی، ترورکنندة ناصرالدینشاه قاجار، بعد از دستگیری است. او در حالی که غل و زنجیر بر دست و بر گردن دارد در کنار سربازی ایستاده است. به نقل برخی از منابع تاریخی این سرباز مسن داداشبیک پدر رضاشاه است. کاپوشچینسکی با انتخاب این عکس میخواهد به پیشینة خانواده پهلوی اشاره کند او بعد از این عکس جلوتر میآید و با محور قرار دادن عکسهایی دیگر اشارهای گذرا به وقایع مهم تاریخ معاصر ایران نظیر رویکار آمدن رضاخان، حمله متفقین به ایران، نهضت ملیشدن صنعت نفت و... میکند. نویسنده پس از اینکه در فصل اول اطلاعاتی را که میخواهد، در اختیار خوانندة خود قرار میدهد در فصل دوم به تحلیل و بررسی انقلاب میپردازد و بیش از فصل اول از مشاهدات میدانی خود از ایرانِ انقلابی میگوید. همانطور که پیش از این گفتم برخی از تحلیلهای کاپوشچینسکی بهدلیل تجربیاتش از دیگر انقلابها عمیق و حتی تعجببرانگیز است. او در این فاصله کوتاه که در ایران اقامت داشته به فهم خوبی نسبت به روحیات مردم ایران رسیده. او و نه تصویری کاملاً سیاه از آنها ارائه می دهد و نه تصویری بهتمامی روشن.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4011117075.html