راهنمای کتاب/ حقوق برای همه
دکتر علی غزالیفر
«راهنمای حقوقی شهروندان»
نویسنده: دکتر محسن اسماعیلی
ناشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول 1396
2جلدی 588 صفحه، 36000 تومان
#حقوق #دفترنشرفرهنگ_اسلامی
میتوان دوره مدرن را دوره حقوق نامید. این نامگذاری به دلیل اهمیتی است که برای حقوق قائل شدهاند. نه اینکه در دوره پیشامدرن حقوقی در کار نبود. بود، اما محوریت نداشت. جایگاه اصلی را وظیفه، تکلیف و مسئولیت اشغال میکرد. از این روی، همیشه صحبت از وظایف انسان و تکالیف او به میان میآمد. اما اومانیسم چرخشی در این نگاه به انسان بود. انسان محور همه ارزشها شد، از جمله اینکه از آن به بعد حقوق او اهمیت پیدا کرد و نه وظایف و مسئولیتهای او. در واقع آنچه که وظیفه و تکلیف و مسئولیت یک انسان قلمداد میشود، در اصل حقوق یک انسان دیگر است که توسط آن شخص باید رعایت شود. به همین دلیل برخی از اندیشمندان، دوران پیشامدرن را دوره تکلیفمحور و دوره مدرن را دوره حقوقمحور نامیدهاند.
با وجود چنین وضعی، این امر بدین معنا نیست که همه افراد انسانی از حقوق خاص خود باخبر شدهاند. وجود حقوق و آگاهی از آن به موازارت هم پیش نرفتند و حتی میتوان ادعا کرد نوعی رابطه نامتوازن میان آنها برقرار بوده. بدین صورت که هر چه حقوق انسانها بیشتر و بیشتر میشد، آگاهی افراد از آنها کمتر و کمتر میشد. برای مثال امروزه چه کسی از حقوق خود در زمینه مسافرت هوایی یا خرید و فروش کتاب باخبر است؟! تقریبا هیچکس. در سایر زمینهها نیز اگر فرض بگیریم کسی از حقوق خود اگاه است، صرفا حداقلها را میداند که بسیار معدود هستند. اما علت این بیخبری چیست؟
بهطور کلی آنقدر ماده قانونی و تبصره وجود دارد که هر کسی بخواهد حقوق خود را در حوزههای گوناگون زندگی بداند، باید زندگی خود را کنار بگذارد و صدها جلد کتاب حقوقی مطالعه کند. البته این اشتباه است که کسی گمان کند کثرت مواد قانونی تنها مشکل ما در زمینه آشنایی با حقوق است. مشکل بزرگتر بعدی زبان فنی و تخصصی مواد قانونی است. واژگان و اصطلاحات و عبارتهای قانونی به قدری از فهم متعارف دور است که حتی اگر کسی آنها را با دقت بخواند چیزی دستگیرش نمیشود. برای مثال تعریف ساده بیع یا همان خریدوفروش را در ماده 338 قانون مدنی در نظر بگیرید: «بیع عبارت است از تملیک عین به عوض معلوم.» برای کسی که بهطور تخصصی حقوق نخوانده باشد، تقریبا تمام واژههای این عبارت مبهم است. این درحالیست که ما این عمل را هر روز بارها و بارها خیلی ساده انجام میدهیم، اما معنای حقوقی آن برای ما بسیار پیچیده است. بیشتر مواد قانونی از این هم پیچیدهتر است؛ برای مثال ماده 1242 «قیم نمیتواند دعوای مربوط به مولیعلیه را به صلح خاتمه دهد مگر با تصویب مدعیالعموم.» همچنین ماده 416 قانون مدنی: «هر یک از متعاملین که در معامله غبن فاحش داشته باشد، بعد از علم به غبن میتواند معامله را فسخ کند.» کمتر شهروندی از خیار غبن چیزی میداند. اصلا خیار غبن یعنی چه؟ این درحالیست که خیار غبن یکی از مهمترین و کاربردیترین «آپشنهای» حقوقی در همه معاملات است.
در هر صورت، این زبان گنگ حایل و مانع بزرگی میان افراد و آگاهی از حقوقشان است. در این میان واسطههایی هم هستند که میتوانند کمک کنند مردم هم از حقوق خود باخبر شوند و هم از آن برخوردار شوند؛ برای مثال وکلا و مشاوران حقوقی. اما هزینههای مشاوره یا وکالت بهقدری سنگین است که برای عموم افراد مقدور نیست که در هر مسئله حقوقی جزئی به سراغ وکیلی بروند. با توجه به این شرایط یکی از بهترین و بهصرفهترین گزینههای کمکی، کتابهایی است که به عنوان راهنمای حقوقی شهروندان نوشته میشوند. اما چنین کتابهایی باید دو ویژگی داشته باشند: اول اینکه به زبان ساده و روشن مطلب را توضیح دهند. دوم اینکه مواد قانونی پرکاربرد و مبتلیبه را بیان کنند. این کتاب با همین دو ویژگی منبع مناسبی است برای راهنمایی شهروندان تا با حقوق خود در زمینههای مختلف بهخوبی آشنا شوند. برای این منظور روش بسیار خوبی هم انتخاب شده است. بدین صورت که همه مطالب در قالب پرسش و پاسخ ارائه شده تا خواننده با توجه به مسائلی که دارد پاسخ مناسب را دریابد. به عبارت دیگر، مواد قانونی نه با همان لفظ و نثری که به آن نگاشته شدهاند، بلکه به زبان متعارف امروزی به عنوان پاسخهایی برای پرسشهای حقوقی بازنویسی شدهاند. برای مثال به این مسئله توجه کنید:
پرسش: همسایهای داریم که همیشه در پارکینگ آپارتمان باعث مزاحمت میشود و اقدام به خالی کردن باد لاستیک ماشینم میکند. چطور میتوانم از طریق قانونی پیگیری کنم؟
دکتر علی غزالیفر
«راهنمای حقوقی شهروندان»
نویسنده: دکتر محسن اسماعیلی
ناشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول 1396
2جلدی 588 صفحه، 36000 تومان
#حقوق #دفترنشرفرهنگ_اسلامی
میتوان دوره مدرن را دوره حقوق نامید. این نامگذاری به دلیل اهمیتی است که برای حقوق قائل شدهاند. نه اینکه در دوره پیشامدرن حقوقی در کار نبود. بود، اما محوریت نداشت. جایگاه اصلی را وظیفه، تکلیف و مسئولیت اشغال میکرد. از این روی، همیشه صحبت از وظایف انسان و تکالیف او به میان میآمد. اما اومانیسم چرخشی در این نگاه به انسان بود. انسان محور همه ارزشها شد، از جمله اینکه از آن به بعد حقوق او اهمیت پیدا کرد و نه وظایف و مسئولیتهای او. در واقع آنچه که وظیفه و تکلیف و مسئولیت یک انسان قلمداد میشود، در اصل حقوق یک انسان دیگر است که توسط آن شخص باید رعایت شود. به همین دلیل برخی از اندیشمندان، دوران پیشامدرن را دوره تکلیفمحور و دوره مدرن را دوره حقوقمحور نامیدهاند.
با وجود چنین وضعی، این امر بدین معنا نیست که همه افراد انسانی از حقوق خاص خود باخبر شدهاند. وجود حقوق و آگاهی از آن به موازارت هم پیش نرفتند و حتی میتوان ادعا کرد نوعی رابطه نامتوازن میان آنها برقرار بوده. بدین صورت که هر چه حقوق انسانها بیشتر و بیشتر میشد، آگاهی افراد از آنها کمتر و کمتر میشد. برای مثال امروزه چه کسی از حقوق خود در زمینه مسافرت هوایی یا خرید و فروش کتاب باخبر است؟! تقریبا هیچکس. در سایر زمینهها نیز اگر فرض بگیریم کسی از حقوق خود اگاه است، صرفا حداقلها را میداند که بسیار معدود هستند. اما علت این بیخبری چیست؟
بهطور کلی آنقدر ماده قانونی و تبصره وجود دارد که هر کسی بخواهد حقوق خود را در حوزههای گوناگون زندگی بداند، باید زندگی خود را کنار بگذارد و صدها جلد کتاب حقوقی مطالعه کند. البته این اشتباه است که کسی گمان کند کثرت مواد قانونی تنها مشکل ما در زمینه آشنایی با حقوق است. مشکل بزرگتر بعدی زبان فنی و تخصصی مواد قانونی است. واژگان و اصطلاحات و عبارتهای قانونی به قدری از فهم متعارف دور است که حتی اگر کسی آنها را با دقت بخواند چیزی دستگیرش نمیشود. برای مثال تعریف ساده بیع یا همان خریدوفروش را در ماده 338 قانون مدنی در نظر بگیرید: «بیع عبارت است از تملیک عین به عوض معلوم.» برای کسی که بهطور تخصصی حقوق نخوانده باشد، تقریبا تمام واژههای این عبارت مبهم است. این درحالیست که ما این عمل را هر روز بارها و بارها خیلی ساده انجام میدهیم، اما معنای حقوقی آن برای ما بسیار پیچیده است. بیشتر مواد قانونی از این هم پیچیدهتر است؛ برای مثال ماده 1242 «قیم نمیتواند دعوای مربوط به مولیعلیه را به صلح خاتمه دهد مگر با تصویب مدعیالعموم.» همچنین ماده 416 قانون مدنی: «هر یک از متعاملین که در معامله غبن فاحش داشته باشد، بعد از علم به غبن میتواند معامله را فسخ کند.» کمتر شهروندی از خیار غبن چیزی میداند. اصلا خیار غبن یعنی چه؟ این درحالیست که خیار غبن یکی از مهمترین و کاربردیترین «آپشنهای» حقوقی در همه معاملات است.
در هر صورت، این زبان گنگ حایل و مانع بزرگی میان افراد و آگاهی از حقوقشان است. در این میان واسطههایی هم هستند که میتوانند کمک کنند مردم هم از حقوق خود باخبر شوند و هم از آن برخوردار شوند؛ برای مثال وکلا و مشاوران حقوقی. اما هزینههای مشاوره یا وکالت بهقدری سنگین است که برای عموم افراد مقدور نیست که در هر مسئله حقوقی جزئی به سراغ وکیلی بروند. با توجه به این شرایط یکی از بهترین و بهصرفهترین گزینههای کمکی، کتابهایی است که به عنوان راهنمای حقوقی شهروندان نوشته میشوند. اما چنین کتابهایی باید دو ویژگی داشته باشند: اول اینکه به زبان ساده و روشن مطلب را توضیح دهند. دوم اینکه مواد قانونی پرکاربرد و مبتلیبه را بیان کنند. این کتاب با همین دو ویژگی منبع مناسبی است برای راهنمایی شهروندان تا با حقوق خود در زمینههای مختلف بهخوبی آشنا شوند. برای این منظور روش بسیار خوبی هم انتخاب شده است. بدین صورت که همه مطالب در قالب پرسش و پاسخ ارائه شده تا خواننده با توجه به مسائلی که دارد پاسخ مناسب را دریابد. به عبارت دیگر، مواد قانونی نه با همان لفظ و نثری که به آن نگاشته شدهاند، بلکه به زبان متعارف امروزی به عنوان پاسخهایی برای پرسشهای حقوقی بازنویسی شدهاند. برای مثال به این مسئله توجه کنید:
پرسش: همسایهای داریم که همیشه در پارکینگ آپارتمان باعث مزاحمت میشود و اقدام به خالی کردن باد لاستیک ماشینم میکند. چطور میتوانم از طریق قانونی پیگیری کنم؟
پاسخ: طبق ماده 677 قانون مجازات، هر کس عمدا مال متعلق به دیگری را تخریب یا به هر نحو کلاً یا بعضاً تلف کند یا از کار بیندازد، به حبس از شش ماه تا سه سال محکوم خواهد شد. بنابراین میتوانید، علیه همسایه مزاحم، در دادسرای محل سکونت خود تحت عنوان «جرم مزاحمت» شکایت کنید.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980618006.html
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980618006.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«راهنمای حقوقی شهروندان»؛ دکتر محسن اسماعیلی؛ دفتر نشر فرهنگ اسلامی حقوق برای همه
«راهنمای حقوقی شهروندان»
راهنمای کتاب/ آشنایی دیرهنگام با یک نویسنده بزرگ
حمیدرضا امیدیسرور
«سوختگان»
نویسنده: پاتریک وایت
ترجمه: وحید فتاحی
ناشر: علمی و فرهنگی، چاپ اول 1397
440 صفحه، 30000 تومان
#داستان_کوتاه
#نشرعلمی_و_فرهنگی
ادبیات استرالیا، به عنوان شاخهای نسبتا مهم از ادبیات انگلیسی زبان، در ایران چنان که شایسته بوده مورد توجه قرار نگرفته؛ حتی در این سالها که به مدد برگردان آثار برخی نویسندگان جوان این سرزمین پهناور به زبان فارسی، کم و بیش مخاطبانی در ایران یافته است. آثار پاتریک وایت نیز نویسنده برجسته و نوبلیست استرالیایی نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. این در حالی ست که او از شهرتی جهانی و همپای بزرگان ادبیات داستانی در قرن بیستم برخوردار است تا آنجا که او را به همراه جیمز جویس، ویلیام فاکنر و ویرجینیا ولف چهار ضلع اصلی ادبیات مدرن و استفاده از تکنیک جریان سیال ذهن میشمارند. اگرچه چند سال پیش صحبت ترجمه و انتشار تعدادی از رمانهای این نویسنده به زبان فارسی مطرح شد اما تاکنون خبری از انتشار آنها نشده است. با این اوصاف می توان مجموعه داستان «سوختگان» را اثری محسوب کرد که علاقمندان فارسی زبان را با این نویسنده آشنا میکند. این مجموعه که از یازده داستان کوتاه تشکیل شده است با ترجمه وحید فتاحی به فارسی در آمده است و نشر علمی و فرهنگی نیز آن را به بازار کتاب فرستاده است.
رزهای مرده، دم جنبان زیر مهتاب، یک لیوان چای، کِلی،عصری در خانه سیسی کامارا، دل زنده، با تینا مهربان باشیم، دوشیزه اسلتتری و معشوق شیطانی اش، نامه ها، زنی که اجازه نداشت گربه نگه دارد و وسط آشغالدونی. از جمله عناوین داستانهای این مجموعه محسوب می شوند که پاتریک وایت آن را در سال 1964 منتشر کرده است.
پاتریک وایت 28 می 1912 در انگلستان به دنیا آمد، اما در کودکی به همراه خانواده راهی استرالیا شد، اگرچه بعدها برای تحصیل کمبریج انتخاب کرد، اما نهایتا به استرالیا بازگشت و به یکی از ستونهای ادبیات این سرزمین بدل شد. هفتاد و هشت سال زندگی کرد (در 30 سپتامبر 1990 درگذشت) و در طول این زندگی 12 رمان، سه مجموعه داستان کوتاه، و هشت نمایشنامه نوشت.
وایت شخصیتی جالب و اعتقادات خاص خود را داشت. در سال 1970 نشان«شوالیه» به او اعطا شد که از دریافت آن سرباز زد. در سال 1979 نامزد دریافت جایزهی ادبی بوکر شد، اما درخواست کرد این فرصت به نویسندگان جوان داده شود و نام او را حذف کنند (البته بعد از مرگ برای رمان «مرد نقاش» نامزد جایزهی بوکرِ نویسندگانِ مُرده شد!). وقتی در سال 1973 به عنوان برنده جایزه نوبل ادبیات شناخته شد در مراسم دریافت جایزهی نوبل هم شرکت نکرد و نمایندهای فرستاد تا جایزهاش را تحویل بگیرد. با پولی را که از جایزهی نوبل به دست آورد، «بنیاد جایزهی پاتریک وایت» را بنیان نهاد که همهساله به نویسندگان مستعد و خلاق تعلق میگیرد. شاید این تنها دلیل پذیرفتن نوبل ادبیات توسط او بود! به هر حال پاتریک وایت به عنوان تنها نویسنده نوبلیست استرالیایی به خاطر روایتهای حماسی و روانشناسانهاش که فصل نوینی در تاریخ ادبیات گشوده شایسته دریافت این جایزه معتبر شد.
پاتریک وایت بیشتر به عنوان رماننویس شهرت یافته است. داستانهای کوتاه او در قالب های متعارفی که از داستانکوتاه نویسان سراغ داریم جای نمی گیرند. گویی وایت داستانهایی نوشته است که چون حجم آنها از رمانهایش کوتاه تر شده در کنار هم در یک مجموعه داستان منتشر شده اند. برخی از این داستانها همانند «رزهای مرده» در کتاب حاضر، به تنهایی یک داستان بلند تقریبا صد صفحهای هستند. صرف نظر از طولانی بودن نسبی این داستانها، بارزترین ویژگیهای آثار پاتریک وایت یعنی ظرایف زبان (نثر)، توصیفهای قدرتمند و فرمهای فکر شده را در آنها می توان مشاهده کرد.
پاتریک وایت در زمره نویسندگانی است که همانند ویلیام فاکنر و یا مارکز منطقهای خلق کرده که جغرافیای وقوع برخی از مهمترین آثار او محسوب می شود، در این منطقه شهری به نام سارساپلا وجود دارد که داستانهای استرالیایی پاتریک وایت در این شهر اتفاق می افتند. البته داستانهای گرد آمده در مجموعه «سوختگان» از یک تنوع اقلیمی برخوردار است و علاوه براسترالیا، در یونان و ازمیر (در ترکیه فعلی و عثمانی قدیم) میگذرند، زمان وقوع آنها نیز به نیمه اول قرن بیستم برمی گردد که جنگهای جهانی به عنوان تاثیرگذارترین اتفاقهای آن دوران بر زندگی آدمها سایه انداخته بود.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980620166.html
حمیدرضا امیدیسرور
«سوختگان»
نویسنده: پاتریک وایت
ترجمه: وحید فتاحی
ناشر: علمی و فرهنگی، چاپ اول 1397
440 صفحه، 30000 تومان
#داستان_کوتاه
#نشرعلمی_و_فرهنگی
ادبیات استرالیا، به عنوان شاخهای نسبتا مهم از ادبیات انگلیسی زبان، در ایران چنان که شایسته بوده مورد توجه قرار نگرفته؛ حتی در این سالها که به مدد برگردان آثار برخی نویسندگان جوان این سرزمین پهناور به زبان فارسی، کم و بیش مخاطبانی در ایران یافته است. آثار پاتریک وایت نیز نویسنده برجسته و نوبلیست استرالیایی نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. این در حالی ست که او از شهرتی جهانی و همپای بزرگان ادبیات داستانی در قرن بیستم برخوردار است تا آنجا که او را به همراه جیمز جویس، ویلیام فاکنر و ویرجینیا ولف چهار ضلع اصلی ادبیات مدرن و استفاده از تکنیک جریان سیال ذهن میشمارند. اگرچه چند سال پیش صحبت ترجمه و انتشار تعدادی از رمانهای این نویسنده به زبان فارسی مطرح شد اما تاکنون خبری از انتشار آنها نشده است. با این اوصاف می توان مجموعه داستان «سوختگان» را اثری محسوب کرد که علاقمندان فارسی زبان را با این نویسنده آشنا میکند. این مجموعه که از یازده داستان کوتاه تشکیل شده است با ترجمه وحید فتاحی به فارسی در آمده است و نشر علمی و فرهنگی نیز آن را به بازار کتاب فرستاده است.
رزهای مرده، دم جنبان زیر مهتاب، یک لیوان چای، کِلی،عصری در خانه سیسی کامارا، دل زنده، با تینا مهربان باشیم، دوشیزه اسلتتری و معشوق شیطانی اش، نامه ها، زنی که اجازه نداشت گربه نگه دارد و وسط آشغالدونی. از جمله عناوین داستانهای این مجموعه محسوب می شوند که پاتریک وایت آن را در سال 1964 منتشر کرده است.
پاتریک وایت 28 می 1912 در انگلستان به دنیا آمد، اما در کودکی به همراه خانواده راهی استرالیا شد، اگرچه بعدها برای تحصیل کمبریج انتخاب کرد، اما نهایتا به استرالیا بازگشت و به یکی از ستونهای ادبیات این سرزمین بدل شد. هفتاد و هشت سال زندگی کرد (در 30 سپتامبر 1990 درگذشت) و در طول این زندگی 12 رمان، سه مجموعه داستان کوتاه، و هشت نمایشنامه نوشت.
وایت شخصیتی جالب و اعتقادات خاص خود را داشت. در سال 1970 نشان«شوالیه» به او اعطا شد که از دریافت آن سرباز زد. در سال 1979 نامزد دریافت جایزهی ادبی بوکر شد، اما درخواست کرد این فرصت به نویسندگان جوان داده شود و نام او را حذف کنند (البته بعد از مرگ برای رمان «مرد نقاش» نامزد جایزهی بوکرِ نویسندگانِ مُرده شد!). وقتی در سال 1973 به عنوان برنده جایزه نوبل ادبیات شناخته شد در مراسم دریافت جایزهی نوبل هم شرکت نکرد و نمایندهای فرستاد تا جایزهاش را تحویل بگیرد. با پولی را که از جایزهی نوبل به دست آورد، «بنیاد جایزهی پاتریک وایت» را بنیان نهاد که همهساله به نویسندگان مستعد و خلاق تعلق میگیرد. شاید این تنها دلیل پذیرفتن نوبل ادبیات توسط او بود! به هر حال پاتریک وایت به عنوان تنها نویسنده نوبلیست استرالیایی به خاطر روایتهای حماسی و روانشناسانهاش که فصل نوینی در تاریخ ادبیات گشوده شایسته دریافت این جایزه معتبر شد.
پاتریک وایت بیشتر به عنوان رماننویس شهرت یافته است. داستانهای کوتاه او در قالب های متعارفی که از داستانکوتاه نویسان سراغ داریم جای نمی گیرند. گویی وایت داستانهایی نوشته است که چون حجم آنها از رمانهایش کوتاه تر شده در کنار هم در یک مجموعه داستان منتشر شده اند. برخی از این داستانها همانند «رزهای مرده» در کتاب حاضر، به تنهایی یک داستان بلند تقریبا صد صفحهای هستند. صرف نظر از طولانی بودن نسبی این داستانها، بارزترین ویژگیهای آثار پاتریک وایت یعنی ظرایف زبان (نثر)، توصیفهای قدرتمند و فرمهای فکر شده را در آنها می توان مشاهده کرد.
پاتریک وایت در زمره نویسندگانی است که همانند ویلیام فاکنر و یا مارکز منطقهای خلق کرده که جغرافیای وقوع برخی از مهمترین آثار او محسوب می شود، در این منطقه شهری به نام سارساپلا وجود دارد که داستانهای استرالیایی پاتریک وایت در این شهر اتفاق می افتند. البته داستانهای گرد آمده در مجموعه «سوختگان» از یک تنوع اقلیمی برخوردار است و علاوه براسترالیا، در یونان و ازمیر (در ترکیه فعلی و عثمانی قدیم) میگذرند، زمان وقوع آنها نیز به نیمه اول قرن بیستم برمی گردد که جنگهای جهانی به عنوان تاثیرگذارترین اتفاقهای آن دوران بر زندگی آدمها سایه انداخته بود.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980620166.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«سوختگان»؛ پاتریک وایت؛ ترجمه وحید فتاحی؛ نشر علمی و فرهنگی آشنایی دیرهنگام با یک نویسنده بزرگ
«سوختگان»
راهنمای کتاب/ ماجرای یک مقتول!
رضا فکری
«فرمان ششم یا یک روایت دست اول از سوم شخص مقتول»
نویسنده: مصطفی انصافی
ناشر: چشمه، چاپ اول 1397
140صفحه، 20000 تومان
#داستان_ایرانی #نشرچشمه
«فرمان ششم یا یک روایت دست اول از سوم شخص مقتول»، دومین رمان مصطفی انصافی، داستان سرراستی دارد. ماجرای نویسندهی جوانی به نام امیرعلی است که بعد از چند سال، کم و بیش عاشق همدانشگاهی سابقش، لیلا، شده است. دختری پولدار و شاعر که سه کتاب شعر چاپ شده و یکی هم در دست بررسی در ارشاد دارد و کافهای و زندگی سرخوشی که در نوع خود و در زمانهی خود جذاب و متفاوت بوده است. «شعرهاش تلخ بود، اما خودش نه. خودش همیشه سرحال و سرزنده بود. حداقل این را نشان میداد. تنهایی را تاب نمیآورد. هر شب تا دیروقت با دوستهاش توی مهمانی بود. وقتی بر میگشت، دو سه ساعتی از نیمهشب گذشته بود و من هنوز پشت میزم زل زده بودم به دیوار و با خودم کلنجار میرفتم برای نوشتن رمان تازهام، ولی فکرهام را نمیتوانستم جمع و جور کنم.» زندگی امیرعلی با دریافت نامهای اشتباهی تغییر مسیر میدهد و اشتباه مأمور پست سرآغاز اتفاقات تازهای در زندگی شخصیتهای اصلی داستان میشود. در این میان ماجرای قتلی عجیب و ناگهانی به ماجراهای کتاب جهت میدهد و بعد از مدتی به تم اصلی داستان تبدیل میشود.
«فرمان ششم یا یک روایت دست اول از سوم شخص مقتول» عنوانی است که خواننده را به سوی کتابی فرمگرا هدایت میکند. فرم داستان شامل لایههای مختلفی است که بُر خوردهاند و روی هم قرار گرفتهاند تا لذت کشف برای خواننده بیشتر شود اما داستان به لحاظ حضور شخصیتها، وقوع قتل، تداخل زمانی و درهمآمیختگی سیلان ذهن راوی با اتفاقات پیرامونی، تغییر راوی از اول شخص به سوم شخص و حضور لیلا در خیال و واقعیت و حتی گاه در نقش راوی، شباهت زیادی به رمانهای خطشکن فارسی در این سبک دارد. گاه شبیه رمان مدرن «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» شهرام رحیمیان میشود که خود به تابلویی نقاشی از سبک کوبیسم میماند. در حالی که در بسیاری جهات از مضمون تا فرم شبیه «شب ممکن» محمدحسن شهسواری است. گاهی نیز سیلان ذهن و آشفتگی فکر و خیال راوی و درهم تنیدگی دنیای خیال و واقعیت «همنوایی شبانهی ارکستر چوبها»ی رضا قاسمی را به یاد میآورد. رمانهایی که هر کدام در نوع خود بسیار محکم و اصولی و کمنظیر طراحی شدهاند.
مصطفی انصافی پس از رمان موفق و پرفروش «به اصفهان باز خواهی گشت» این بار به زمانی نزدیکتر و اکنونی قابل دسترسیتر میرسد. زمان داستان حدود سال 1377 است هرچند که راوی گاهی نیز به گذشته و خاطرات دورهی دانشگاه گریز میزند و تا حدی خط روایت را میشکند. مکان نیز تهران است با همهی مسائل جانبی و حاشیههای زندگی در آن. در این میان داستانهایی از واقعیت و افسانه از زندگی میرزادهی عشقی، شاعر آزادیخواه و مورد علاقهی لیلا نیز روایت میشود که میتواند زمان را تا حدود 70 سال به عقب ببرد. حضور شخصیتی از آن دوره و روایت خاطراتش نیز به اتصال این دو دورهی زمانی کمک میکند. و شاید این نشانهای باشد از علاقهی نویسنده به تاریخ و ماجراهای تاریخی که در اثر قبلیاش نیز نقش پررنگی دارد. لحن راوی هم متناسب با وضع و دورهی تاریخی مورد بحث، به خوبی تغییر میکند. «تا جایی که خاطرش بود، جمال تنها کسی است که چنین تحلیلی از قتل عشقی ارائه داده. جمال معتقد بود که کار کارِ قوامالسلطنه است که به قدر کفایت کینه داشته، هم از عشقی که در مقالات الفبای فساد اخلاق حسابی پنبهاش را زده بود و هم از رضاخان که برایش پروندهسازی کرد و طومارش را درهم پیچید و دست آخر تبعیدش کرد به فرنگستان. حضرت قوام هم از همان بلاد فرنگ دسیسه چید و نقشه کشید و پول داد به همان بیکارهای مزدور عقیدهفروش که عشقی در همان مقالات، "یالانچی قارداش" نامشان داده بود تا عشقی را بزنند و بیندازند گردن رضاخان.»
شخصیتهای اصلی کتاب را امیرعلی و لیلا میسازند که کم و بیش پرداخت شدهاند اما شخصیتهای درجه دوم مثل آیدا و نوید مبهمترند. یکی از تکنیکهایی که راوی یا راویان داستان برای شناساندن شخصیتها به مخاطب به کار بستهاند استفاده از دیالوگ است. به بیانی دیگر در خلال این دیالوگهاست که شخصیتها و جنبههایی از تفکراتشان شناخته میشوند. در بسیاری از مواقع نقش گفتگوها تا بدان جا است که بار پیشبرد داستان را بر عهده دارند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980622054.html
رضا فکری
«فرمان ششم یا یک روایت دست اول از سوم شخص مقتول»
نویسنده: مصطفی انصافی
ناشر: چشمه، چاپ اول 1397
140صفحه، 20000 تومان
#داستان_ایرانی #نشرچشمه
«فرمان ششم یا یک روایت دست اول از سوم شخص مقتول»، دومین رمان مصطفی انصافی، داستان سرراستی دارد. ماجرای نویسندهی جوانی به نام امیرعلی است که بعد از چند سال، کم و بیش عاشق همدانشگاهی سابقش، لیلا، شده است. دختری پولدار و شاعر که سه کتاب شعر چاپ شده و یکی هم در دست بررسی در ارشاد دارد و کافهای و زندگی سرخوشی که در نوع خود و در زمانهی خود جذاب و متفاوت بوده است. «شعرهاش تلخ بود، اما خودش نه. خودش همیشه سرحال و سرزنده بود. حداقل این را نشان میداد. تنهایی را تاب نمیآورد. هر شب تا دیروقت با دوستهاش توی مهمانی بود. وقتی بر میگشت، دو سه ساعتی از نیمهشب گذشته بود و من هنوز پشت میزم زل زده بودم به دیوار و با خودم کلنجار میرفتم برای نوشتن رمان تازهام، ولی فکرهام را نمیتوانستم جمع و جور کنم.» زندگی امیرعلی با دریافت نامهای اشتباهی تغییر مسیر میدهد و اشتباه مأمور پست سرآغاز اتفاقات تازهای در زندگی شخصیتهای اصلی داستان میشود. در این میان ماجرای قتلی عجیب و ناگهانی به ماجراهای کتاب جهت میدهد و بعد از مدتی به تم اصلی داستان تبدیل میشود.
«فرمان ششم یا یک روایت دست اول از سوم شخص مقتول» عنوانی است که خواننده را به سوی کتابی فرمگرا هدایت میکند. فرم داستان شامل لایههای مختلفی است که بُر خوردهاند و روی هم قرار گرفتهاند تا لذت کشف برای خواننده بیشتر شود اما داستان به لحاظ حضور شخصیتها، وقوع قتل، تداخل زمانی و درهمآمیختگی سیلان ذهن راوی با اتفاقات پیرامونی، تغییر راوی از اول شخص به سوم شخص و حضور لیلا در خیال و واقعیت و حتی گاه در نقش راوی، شباهت زیادی به رمانهای خطشکن فارسی در این سبک دارد. گاه شبیه رمان مدرن «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» شهرام رحیمیان میشود که خود به تابلویی نقاشی از سبک کوبیسم میماند. در حالی که در بسیاری جهات از مضمون تا فرم شبیه «شب ممکن» محمدحسن شهسواری است. گاهی نیز سیلان ذهن و آشفتگی فکر و خیال راوی و درهم تنیدگی دنیای خیال و واقعیت «همنوایی شبانهی ارکستر چوبها»ی رضا قاسمی را به یاد میآورد. رمانهایی که هر کدام در نوع خود بسیار محکم و اصولی و کمنظیر طراحی شدهاند.
مصطفی انصافی پس از رمان موفق و پرفروش «به اصفهان باز خواهی گشت» این بار به زمانی نزدیکتر و اکنونی قابل دسترسیتر میرسد. زمان داستان حدود سال 1377 است هرچند که راوی گاهی نیز به گذشته و خاطرات دورهی دانشگاه گریز میزند و تا حدی خط روایت را میشکند. مکان نیز تهران است با همهی مسائل جانبی و حاشیههای زندگی در آن. در این میان داستانهایی از واقعیت و افسانه از زندگی میرزادهی عشقی، شاعر آزادیخواه و مورد علاقهی لیلا نیز روایت میشود که میتواند زمان را تا حدود 70 سال به عقب ببرد. حضور شخصیتی از آن دوره و روایت خاطراتش نیز به اتصال این دو دورهی زمانی کمک میکند. و شاید این نشانهای باشد از علاقهی نویسنده به تاریخ و ماجراهای تاریخی که در اثر قبلیاش نیز نقش پررنگی دارد. لحن راوی هم متناسب با وضع و دورهی تاریخی مورد بحث، به خوبی تغییر میکند. «تا جایی که خاطرش بود، جمال تنها کسی است که چنین تحلیلی از قتل عشقی ارائه داده. جمال معتقد بود که کار کارِ قوامالسلطنه است که به قدر کفایت کینه داشته، هم از عشقی که در مقالات الفبای فساد اخلاق حسابی پنبهاش را زده بود و هم از رضاخان که برایش پروندهسازی کرد و طومارش را درهم پیچید و دست آخر تبعیدش کرد به فرنگستان. حضرت قوام هم از همان بلاد فرنگ دسیسه چید و نقشه کشید و پول داد به همان بیکارهای مزدور عقیدهفروش که عشقی در همان مقالات، "یالانچی قارداش" نامشان داده بود تا عشقی را بزنند و بیندازند گردن رضاخان.»
شخصیتهای اصلی کتاب را امیرعلی و لیلا میسازند که کم و بیش پرداخت شدهاند اما شخصیتهای درجه دوم مثل آیدا و نوید مبهمترند. یکی از تکنیکهایی که راوی یا راویان داستان برای شناساندن شخصیتها به مخاطب به کار بستهاند استفاده از دیالوگ است. به بیانی دیگر در خلال این دیالوگهاست که شخصیتها و جنبههایی از تفکراتشان شناخته میشوند. در بسیاری از مواقع نقش گفتگوها تا بدان جا است که بار پیشبرد داستان را بر عهده دارند.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980622054.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«فرمان ششم یا یک روایت دست اول از سوم شخص مقتول»؛ مصطفی انصافی؛ نشر چشمه ماجرای یک مقتول!
«فرمان ششم یا یک روایت دست اول از سوم شخص مقتول»
راهنمای کتاب/ از اسطوره تا سوسیالیسم به زبان ساده
محبوبه زمانیان
«جنونِ قدرت و قدرتِ نامشروع»
نویسنده: دکتر محمدرضا سرگلزایی
ناشر: قطره، چاپ دوم 1397
110 صفحه، 14000 تومان
#جامعه_شناسی #نشرقطره
بهومیل هرابال در کتاب تنهاییِ پرهیاهو میگوید: "من وقتی چیزی را میخوانم، در واقع نمیخوانم. جملهای زیبا را به دهان میاندازم و مثل آبنبات، میمکم، یا مثل لیکوری مینوشم، تا آنکه اندیشه، مثل الکل در وجود من حل شود، تا در دلم نفوذ کند و در رگهایم جاری شود و به ریشه هر گلبول خونی برسد". این جملۀ هرابال اکنون شاید یک حس ناآشنا و معنایِ غریبی برای ما انسانهای زمانۀ گوشیهای اندروید و عصر اینترنت و سرعت و شتاب داشته باشد. کدامیک از ما امروزه به همان اندازه که ساعتهای پیاپی، گوشی همراهمان را در دست میگیریم و در دنیای مجازی غرق میشویم، میتوانیم به صفحات یک کتاب خیره شویم، آن اندازه که زمان از دستمان بگریزد؟ یکی از علتهای آن اینست که انسان امروزی علاقهای به شنیدن تاریخ و آنچه گذشته است ندارد و آنچنان هم در قید و بند آینده نیست. او انسانی است که میخواهد همین چندساعت فراغتش را در بیزمانی طی کند و یا در مسیر رفت و آمد شهری، درون تاکسی یا مترو سرش به اصطلاح گرم شود. در این مواقع است که وظیفۀ نویسندگان سنگینتر میشود. آنها باید بدون قربانی کردن کیفیت محتویات کتاب، گیرایی و جذابیت موضوع را در کتابهایشان بگنجانند. شاید بتوان این کتاب را نمونهای از آثاری دانست که میتواند به مدت چند ساعت، خواننده را پای کلام خود نگه دارد و با موضوعات خوب و محتوای کاربردی و امروزی، او را به خود جذب کند. البته اگر نویسنده روانپزشک باشد، این تأثیرگذاری چندان دور از ذهن نخواهد بود.
همانطور که اشاره کردم اثر حاضر از آن دسته کتابهایی است که بهانهای برای نخواندن آن باقی نگذاشته است. حجم کم کتاب نتوانسته است از کیفیت آن بکاهد. موضوع مهمتر این است که سبک آن تلفیقی از بررسی و نقد در قالب روایت و شیوهای حکایتگونه است. در واقع کتاب، شامل سی مقاله است که به صورتِ زیرمجموعهای با عنوانِ اصلی "جنون قدرت و قدرت نامشروع" به صورت یک اثر مستقل درآمده است. نویسنده نیز در بخش پیشگفتار اشاره میکند که "برای درک اینکه چگونه نهادهای قدرتِ نامشروع بر زندگی ما اِعمال سلطه میکنند" از اسطورهشناسی و فلسفه و روانشناسی اجتماعی کمک گرفته است. نگاه وسیع و همهجانبه او به موضوعات سبب شده است تا مسأله برای خواننده بسیار قابل فهم باشد. مفاهیم کلیدی و مهمی مانند توتالیتاریسم، فاشیسم و سوسیالیسم، با مفاهیم مغرق و پیچیده تعریف نشده اند. بلکه نویسنده برای فهم سادهتر این مفاهیم از نشانهها و قضایایی استفاده کرده است که با امر روزمرۀ ما ارتباط نزدیکی دارند. به همین علت است که هرچه مباحث کتاب پیچیده و کلان میشود، باز هم خواننده میتواند منظور نویسنده را به خوبی بفهمد.
نکتهای که باعث شد به سرعت با کتاب ارتباط خوبی برقرار کنم، اشارات ادبی به شاهنامه و ادبیات جهان بود. آن بخشِ ایرانی درونم وقتی مفاهیم سیاسی و تاریخی، با داستانهایی از شاهنامه و شمس و مولانا بررسی میشد، احساس خوبی از فهمِ موضوع داشت و با خودم فکر میکردم نیاز امروزِ ما پرداختن به موضوعات بر اساس نثر آشنا و تاریخِ خودمان است. در حقیقت یک اثر انتقادی خوب اثری است که بتواند مسأله جامعه را با زبان همان جامعه عنوان کند. چنین آثاری از خود چندین نتیجۀ خوب بجا خواهند گذاشت. ابتدا باعث درک آسانتر متن میشوند و سپس سبب میشوند تا خواننده به مطالعه آثار کهن ادبی و تاریخیِ کشور خود، ترغیب شود. همینطور درک خواننده را از این آثار به جا مانده بالا میبرند.
اما موضوع اصلی کتاب، به شکلگیریِ حکومتها اشارۀ مستقیم دارد. بخش مهمی از کتاب در حوزۀ جامعهشناسی مردمی و روانشناسی اجتماعی تألیف شده است. شاید اگر بخواهیم تعریفی از انواع حکومتها داشته باشیم، چندان کار سختی به نظر نیاید. اما اگر بخواهیم چراییِ بوجود آمدن آنها را بررسی کنیم، نیاز به یک راهنمای مسلط به موضوع و منابع خوب و قابل دسترس داشته باشیم. نویسنده در این زمینه تلاش کرده است تا با معرفی آثاری در این زمینه و توضیح مختصر و مفید راجع به موضوع، زمینۀ مطالعاتی را برای خوانندگانِ مشتاق به چنین مباحثی فراهم کند. در خلالِ متن و در انتهای هر بخش، تعداد قابل توجهی منابع مفید و مرتبط با موضوع معرفی شده است که میتواند شروع بسیار خوبی برای یک مطالعۀ روشمند باشد. منابعی در حوزۀ اسطورهشناسی، جامعهشناسی، ادبیات، روانشناسی و فلسفه که تا مدتها تغذیۀ فکری خوبی برایتان خواهد بود.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980623116.html
محبوبه زمانیان
«جنونِ قدرت و قدرتِ نامشروع»
نویسنده: دکتر محمدرضا سرگلزایی
ناشر: قطره، چاپ دوم 1397
110 صفحه، 14000 تومان
#جامعه_شناسی #نشرقطره
بهومیل هرابال در کتاب تنهاییِ پرهیاهو میگوید: "من وقتی چیزی را میخوانم، در واقع نمیخوانم. جملهای زیبا را به دهان میاندازم و مثل آبنبات، میمکم، یا مثل لیکوری مینوشم، تا آنکه اندیشه، مثل الکل در وجود من حل شود، تا در دلم نفوذ کند و در رگهایم جاری شود و به ریشه هر گلبول خونی برسد". این جملۀ هرابال اکنون شاید یک حس ناآشنا و معنایِ غریبی برای ما انسانهای زمانۀ گوشیهای اندروید و عصر اینترنت و سرعت و شتاب داشته باشد. کدامیک از ما امروزه به همان اندازه که ساعتهای پیاپی، گوشی همراهمان را در دست میگیریم و در دنیای مجازی غرق میشویم، میتوانیم به صفحات یک کتاب خیره شویم، آن اندازه که زمان از دستمان بگریزد؟ یکی از علتهای آن اینست که انسان امروزی علاقهای به شنیدن تاریخ و آنچه گذشته است ندارد و آنچنان هم در قید و بند آینده نیست. او انسانی است که میخواهد همین چندساعت فراغتش را در بیزمانی طی کند و یا در مسیر رفت و آمد شهری، درون تاکسی یا مترو سرش به اصطلاح گرم شود. در این مواقع است که وظیفۀ نویسندگان سنگینتر میشود. آنها باید بدون قربانی کردن کیفیت محتویات کتاب، گیرایی و جذابیت موضوع را در کتابهایشان بگنجانند. شاید بتوان این کتاب را نمونهای از آثاری دانست که میتواند به مدت چند ساعت، خواننده را پای کلام خود نگه دارد و با موضوعات خوب و محتوای کاربردی و امروزی، او را به خود جذب کند. البته اگر نویسنده روانپزشک باشد، این تأثیرگذاری چندان دور از ذهن نخواهد بود.
همانطور که اشاره کردم اثر حاضر از آن دسته کتابهایی است که بهانهای برای نخواندن آن باقی نگذاشته است. حجم کم کتاب نتوانسته است از کیفیت آن بکاهد. موضوع مهمتر این است که سبک آن تلفیقی از بررسی و نقد در قالب روایت و شیوهای حکایتگونه است. در واقع کتاب، شامل سی مقاله است که به صورتِ زیرمجموعهای با عنوانِ اصلی "جنون قدرت و قدرت نامشروع" به صورت یک اثر مستقل درآمده است. نویسنده نیز در بخش پیشگفتار اشاره میکند که "برای درک اینکه چگونه نهادهای قدرتِ نامشروع بر زندگی ما اِعمال سلطه میکنند" از اسطورهشناسی و فلسفه و روانشناسی اجتماعی کمک گرفته است. نگاه وسیع و همهجانبه او به موضوعات سبب شده است تا مسأله برای خواننده بسیار قابل فهم باشد. مفاهیم کلیدی و مهمی مانند توتالیتاریسم، فاشیسم و سوسیالیسم، با مفاهیم مغرق و پیچیده تعریف نشده اند. بلکه نویسنده برای فهم سادهتر این مفاهیم از نشانهها و قضایایی استفاده کرده است که با امر روزمرۀ ما ارتباط نزدیکی دارند. به همین علت است که هرچه مباحث کتاب پیچیده و کلان میشود، باز هم خواننده میتواند منظور نویسنده را به خوبی بفهمد.
نکتهای که باعث شد به سرعت با کتاب ارتباط خوبی برقرار کنم، اشارات ادبی به شاهنامه و ادبیات جهان بود. آن بخشِ ایرانی درونم وقتی مفاهیم سیاسی و تاریخی، با داستانهایی از شاهنامه و شمس و مولانا بررسی میشد، احساس خوبی از فهمِ موضوع داشت و با خودم فکر میکردم نیاز امروزِ ما پرداختن به موضوعات بر اساس نثر آشنا و تاریخِ خودمان است. در حقیقت یک اثر انتقادی خوب اثری است که بتواند مسأله جامعه را با زبان همان جامعه عنوان کند. چنین آثاری از خود چندین نتیجۀ خوب بجا خواهند گذاشت. ابتدا باعث درک آسانتر متن میشوند و سپس سبب میشوند تا خواننده به مطالعه آثار کهن ادبی و تاریخیِ کشور خود، ترغیب شود. همینطور درک خواننده را از این آثار به جا مانده بالا میبرند.
اما موضوع اصلی کتاب، به شکلگیریِ حکومتها اشارۀ مستقیم دارد. بخش مهمی از کتاب در حوزۀ جامعهشناسی مردمی و روانشناسی اجتماعی تألیف شده است. شاید اگر بخواهیم تعریفی از انواع حکومتها داشته باشیم، چندان کار سختی به نظر نیاید. اما اگر بخواهیم چراییِ بوجود آمدن آنها را بررسی کنیم، نیاز به یک راهنمای مسلط به موضوع و منابع خوب و قابل دسترس داشته باشیم. نویسنده در این زمینه تلاش کرده است تا با معرفی آثاری در این زمینه و توضیح مختصر و مفید راجع به موضوع، زمینۀ مطالعاتی را برای خوانندگانِ مشتاق به چنین مباحثی فراهم کند. در خلالِ متن و در انتهای هر بخش، تعداد قابل توجهی منابع مفید و مرتبط با موضوع معرفی شده است که میتواند شروع بسیار خوبی برای یک مطالعۀ روشمند باشد. منابعی در حوزۀ اسطورهشناسی، جامعهشناسی، ادبیات، روانشناسی و فلسفه که تا مدتها تغذیۀ فکری خوبی برایتان خواهد بود.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980623116.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«جنونِ قدرت و قدرتِ نامشروع»؛ دکتر محمدرضا سرگلزایی؛ نشر قطره از اسطوره تا سوسیالیسم به زبان ساده
«جنونِ قدرت و قدرتِ نامشروع»
راهنمای کتاب/ مدرنیته و بازسازی فقه سنتی
دکتر علی غزالیفر
«خصوصیگرایی و جهانیگرایی در اندیشه اسلامی معاصر»
نویسنده: طاها جابر العلوانی
مترجم: سید محمد حسین میرفخرائی
ناشر: ترجمان علوم انسانی، چاپ اول 1396
296 صفحه، 27000 تومان
#فلسفه
#ترجمان_علوم_انسانی
فقه بخشی جداییناپذیر از فرهنگ هزار و چهارصدساله اسلامی است. این فقه اینک در برابر فرهنگ مدرنی قرار دارد که حدود صد و اندی سال وارد جهان اسلام شده است. آن تاریخ کهن فقه بومی و این حضور قدرتمند فرهنگ مدرن برای یکدیگر چالشهای اساسی ایجاد کردهاند. هیچکدام را هم نمیتوان کنار گذاشت. به همین دلیل فقه در همه جوامع اسلامی تبدیل به مسئله شده است. نه میتوان فقه را کنار گذاشت و نه میتوان آن را به همین صورتی که هست بهطور کامل عملی کرد. راهی در میان این دو حد باید یافت تا بتوان از این بنبست بیرون آمد. اما آن راه میانه پنهان است. بلکه اساسا نیست و باید ساخته شود. لذا از دیرباز بسیاری از اندیشمندان مسلمان به فکر ایجاد اصلاحات در فقه سنتی بودهاند. این امر در جهان اهل سنت بیشتر از جهان تشیع رخ داد؛ زیرا اجتهاد پویای شیعی بهطور طبیعی تا حدودی این وظیفه نوسازی را در فقه انجام میداد. ولی فقه اهل سنت به دلیل قرنها بسته شدن باب اجتهاد، روزبهروز فاصله میان فقه و زندگی را بیشتر میکرد، بهحدی که بدون مدرنیته نیز مشکلاتی رخ نمود. حالا با ظهور مدرنیته اشکالات و مشکلات مضاعف شدهاند.
ناگفته نماند که این مشکل در هر بخشی از جهان اسلام شکل متفاوتی دارد. این تفاوت ناشی از دو عامل است: اول اینکه جهان اسلام از یک فقه واحد و یکپارچه برخوردار نیست. مذاهب فقهی متفاوتی در سرتاسر جهان اسلام منتشر شده که گاهی اختلاف دیدگاهها در میان آنها بسیار زیاد و حتی ریشهای است. عامل دوم این است که مدرنیته حضوری یکسان در سراسر جهان اسلام ندارد. در هر کدام از کشورهای اسلامی با صورت خاصی از مدرنیته مواجهیم. برای مثال مدرنیته ایران، مالزی، امارات متحده عربی، مراکش و عربستان سعودی پنج شکل مختلف دارند. از این روی، متفکران هر دیار باید به فکر نسخههای بومی برای مشکلات خودشان باشند. اما این امر مانع از اندیشیدن به کلیت آن مسئله بزرگ نیست، چراکه علیرغم وجود تفاوتها، اشتراکاتی هم وجود دارد. این اثر از دکتر طاها جابر العلوانی (1935-2016) از همین نوع اخیر است. به همین سبب برای فرهنگ ما نیز سودمند است و بصیرتهای آموزندهای دارد که بهکارمان میآید.
جابر العلوانی همزمان هم منتقد فقه است و هم مدافع آن. او به فقه موجود نقدهای جدی دارد، ولی از فقه آرمانی دفاع میکند. این فقه آرمانی هنوز محقق نشده است. متفکران مسلمان باید تلاش کنند تا آن را بسازند. طبیعی است که این مسئله ساده نیست و ابعاد گوناگونی دارد. همچنین کاستیهای فقه موجود منحصر به یکی دو مورد نیست. فقه متعارف از مشکلات متعددی رنج میبرد. نویسنده در این کتاب فقط بر یک مسئله کلی تمرکز کرده است و با محوریت آن فقه اسلامی را بررسی میکند. به همین دلیل نویسنده در این کتاب به احکام یا نظریات فقهی جزیی نمیپردازد. کار او مبناییتر است. او در اصل به مباحثی میپردازد که از سنخ روششناسی و معرفتشناسی است. به عبارت دیگر او به مبانی مشخصی میپردازد که برونداد آنها بعدا در فقه بهکار میآید. طبیعتا این نوع مباحث در فقه سنتی ملاحظه نمیشدند و لذا بهنوعی بیسابقه هستند. به عبارت دیگر میتوان گفت جابر العلوانی به اصل اجتهاد، چگونگی و شرایط آن توجه میکند.
اسلام دینی قومی یا منطقهای نیست، بلکه انسانی و جهانی است. اما این جهانی بودن باید از نو فهمیده شود و با توجه به اقتضائات معاصر بازخوانی شود. اما وضعیت فکری جهان اسلام از این جهت هنوز مهیا نیست. لذا قدم اول آن است که اندیشمندان مسلمان چنان آرمانی را ابتدا درباره جوامع خود عملی کنند. پس از این، به کلیت جهان بیندیشند. بر همین اساس، جابر العلوانی به مشکلات خاص جهان اسلام میپردازد و آنها را به تفصیل بررسی میکند. این مشکلات فقط اموری کلی و کلان همچون استعمار یا غربزدگی نیست، بلکه او به مسائل کاملا مشخصی نظر دارد. به عنوان نمونه میتوان جنگهای خلیج فارس را ذکر کرد؛ یعنی جنگ عراق با ایران و جنگ آمریکا با عراق بهخاطر اشغال کویت. از نظر جابر العلوانی این رویدادهای تلخ نه تنها پیامدهای بزرگ جدی برای جهان اسلام داشتند و دارند، بلکه حامل معانی خاصی هم هستند. این معنادار بودن رویدادها به حدی است که حتی مسائل فکری جهان اسلام را دو شقه کرد؛ آنچه قبل از جنگ خلیج فارس مطرح بود و آنچه بعد از آن مطرح شد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980625001.html
دکتر علی غزالیفر
«خصوصیگرایی و جهانیگرایی در اندیشه اسلامی معاصر»
نویسنده: طاها جابر العلوانی
مترجم: سید محمد حسین میرفخرائی
ناشر: ترجمان علوم انسانی، چاپ اول 1396
296 صفحه، 27000 تومان
#فلسفه
#ترجمان_علوم_انسانی
فقه بخشی جداییناپذیر از فرهنگ هزار و چهارصدساله اسلامی است. این فقه اینک در برابر فرهنگ مدرنی قرار دارد که حدود صد و اندی سال وارد جهان اسلام شده است. آن تاریخ کهن فقه بومی و این حضور قدرتمند فرهنگ مدرن برای یکدیگر چالشهای اساسی ایجاد کردهاند. هیچکدام را هم نمیتوان کنار گذاشت. به همین دلیل فقه در همه جوامع اسلامی تبدیل به مسئله شده است. نه میتوان فقه را کنار گذاشت و نه میتوان آن را به همین صورتی که هست بهطور کامل عملی کرد. راهی در میان این دو حد باید یافت تا بتوان از این بنبست بیرون آمد. اما آن راه میانه پنهان است. بلکه اساسا نیست و باید ساخته شود. لذا از دیرباز بسیاری از اندیشمندان مسلمان به فکر ایجاد اصلاحات در فقه سنتی بودهاند. این امر در جهان اهل سنت بیشتر از جهان تشیع رخ داد؛ زیرا اجتهاد پویای شیعی بهطور طبیعی تا حدودی این وظیفه نوسازی را در فقه انجام میداد. ولی فقه اهل سنت به دلیل قرنها بسته شدن باب اجتهاد، روزبهروز فاصله میان فقه و زندگی را بیشتر میکرد، بهحدی که بدون مدرنیته نیز مشکلاتی رخ نمود. حالا با ظهور مدرنیته اشکالات و مشکلات مضاعف شدهاند.
ناگفته نماند که این مشکل در هر بخشی از جهان اسلام شکل متفاوتی دارد. این تفاوت ناشی از دو عامل است: اول اینکه جهان اسلام از یک فقه واحد و یکپارچه برخوردار نیست. مذاهب فقهی متفاوتی در سرتاسر جهان اسلام منتشر شده که گاهی اختلاف دیدگاهها در میان آنها بسیار زیاد و حتی ریشهای است. عامل دوم این است که مدرنیته حضوری یکسان در سراسر جهان اسلام ندارد. در هر کدام از کشورهای اسلامی با صورت خاصی از مدرنیته مواجهیم. برای مثال مدرنیته ایران، مالزی، امارات متحده عربی، مراکش و عربستان سعودی پنج شکل مختلف دارند. از این روی، متفکران هر دیار باید به فکر نسخههای بومی برای مشکلات خودشان باشند. اما این امر مانع از اندیشیدن به کلیت آن مسئله بزرگ نیست، چراکه علیرغم وجود تفاوتها، اشتراکاتی هم وجود دارد. این اثر از دکتر طاها جابر العلوانی (1935-2016) از همین نوع اخیر است. به همین سبب برای فرهنگ ما نیز سودمند است و بصیرتهای آموزندهای دارد که بهکارمان میآید.
جابر العلوانی همزمان هم منتقد فقه است و هم مدافع آن. او به فقه موجود نقدهای جدی دارد، ولی از فقه آرمانی دفاع میکند. این فقه آرمانی هنوز محقق نشده است. متفکران مسلمان باید تلاش کنند تا آن را بسازند. طبیعی است که این مسئله ساده نیست و ابعاد گوناگونی دارد. همچنین کاستیهای فقه موجود منحصر به یکی دو مورد نیست. فقه متعارف از مشکلات متعددی رنج میبرد. نویسنده در این کتاب فقط بر یک مسئله کلی تمرکز کرده است و با محوریت آن فقه اسلامی را بررسی میکند. به همین دلیل نویسنده در این کتاب به احکام یا نظریات فقهی جزیی نمیپردازد. کار او مبناییتر است. او در اصل به مباحثی میپردازد که از سنخ روششناسی و معرفتشناسی است. به عبارت دیگر او به مبانی مشخصی میپردازد که برونداد آنها بعدا در فقه بهکار میآید. طبیعتا این نوع مباحث در فقه سنتی ملاحظه نمیشدند و لذا بهنوعی بیسابقه هستند. به عبارت دیگر میتوان گفت جابر العلوانی به اصل اجتهاد، چگونگی و شرایط آن توجه میکند.
اسلام دینی قومی یا منطقهای نیست، بلکه انسانی و جهانی است. اما این جهانی بودن باید از نو فهمیده شود و با توجه به اقتضائات معاصر بازخوانی شود. اما وضعیت فکری جهان اسلام از این جهت هنوز مهیا نیست. لذا قدم اول آن است که اندیشمندان مسلمان چنان آرمانی را ابتدا درباره جوامع خود عملی کنند. پس از این، به کلیت جهان بیندیشند. بر همین اساس، جابر العلوانی به مشکلات خاص جهان اسلام میپردازد و آنها را به تفصیل بررسی میکند. این مشکلات فقط اموری کلی و کلان همچون استعمار یا غربزدگی نیست، بلکه او به مسائل کاملا مشخصی نظر دارد. به عنوان نمونه میتوان جنگهای خلیج فارس را ذکر کرد؛ یعنی جنگ عراق با ایران و جنگ آمریکا با عراق بهخاطر اشغال کویت. از نظر جابر العلوانی این رویدادهای تلخ نه تنها پیامدهای بزرگ جدی برای جهان اسلام داشتند و دارند، بلکه حامل معانی خاصی هم هستند. این معنادار بودن رویدادها به حدی است که حتی مسائل فکری جهان اسلام را دو شقه کرد؛ آنچه قبل از جنگ خلیج فارس مطرح بود و آنچه بعد از آن مطرح شد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980625001.html
راهنمای کتاب/ چگونه نابوکوف شدم
حمیدرضا امیدیسرور
«حرف بزن خاطره»
(خود زندگی نامه بازنویسی شده)
نویسنده: ولادیمیر نابوکوف
ترجمه: خاطره کرد کریمی
ناشر: چشمه؛ چاپ اول: 1397
334 صفحه؛ 49000 تومان
#ناداستان #نشرچشمه
خانوادهاش از اصیل زادگان روس به شمار می آمد، نامدار و برخوردار از دارایی و املاک بسیار. اما آنچه خانواده نابوکوف را از دیگر خانواده ها ممتاز می, کرد، فرهیختگی والدین و علاقه آنها به ادبیات ، هنر و همچنین کسب علم و دانش بود. بعدها وقتی در اثر انقلاب بلشویکی، همانند بسیاری از خانواده های متمول روس، تن به تبعیدی ناخواسته دادند؛ اوضاع و احوال کسانی را داشتند که از اسب افتاده اما از اصل نیفتاده بودند! در حد فاصل زمانی که بلشویکها کل روسیه را بدست بگیرند، به پدرش بارها پیشنهاد شد که دارایی اش را از کشور خارج کند، اما وطن پرستی اش مانع از آن شد و نهایتا در آخرین فرصت باقی مانده در آوریل 1919 که سرخ ها (بلشویکها) بر همه مناطق روسیه تسط یافتند، سوار کشتیای شد که او و خانواده اش را از جنوب روسیه به قسطنطنیه می رساند. سفری ناخواسته که نهایتا آنها را به آلمان و از آنجا به لندن رساند. با گریختن از روسیه بخش قابل توجهی از دارایی مادی این خانواده در کشور باقی ماند اما اندوخته غیرمادی شان نه. در این کشتی یکی از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم و خالق یکی از شاهکارهای مسلم تاریخ ادبیات جهان (لولیتا) جلای وطن می کرد که در آن روزهای پر شر و شور انقلابی به چیزی جز شعر، عشق و پروانه ها نمی اندیشید!
در آن زمان جوانی بیست ساله بود عاشق ادبیات، شطرنج و پروانه ها که هر سه را از پدر به ارث برده بود. با اینکه طبع شعر داشت و متاثر از دیگر شاعران اشعاری میسرود اما هنوزمانده بود تا این جوان خوش قریحه اما مقلد در ادبیات اسم و رسمی بدست آورد و صاحب سبکی خاص خود شود.
نابوکوف چگونه نابوکف شد؟ به عنوان یک نویسنده چه زندگی پشت سر گذاشت تا بدین پایه رسید که خالق یکی از تاثیر گذارترین رمانها تاریخ ادبیات شود؟ اگر طالب یافتن پاسخ هایی درباره سوالاتی درباره زندگی ادبی نابوکوف هستید خود او به خوبی در «حرف بزن خاطره» همه این ها را به طور غیرمستقیم شرح داده است. این کتاب که توسط خاطره کُردکریمی به فارسی درآمده و به همت نشر چشمه منتشر شده، زندگی نامهای خود نوشت است که به صورت کتاب نخستین بار در سال 1966 منتشر شد.
نشر چشمه «حرف بزن خاطره» را در مجموعه «ادبیات غیر داستانی: ناداستان» به بازار فرستاده که از قضا این عنوان سنخیت دقیقی با این محتوای کتاب دارد. چرا که اثری است روایی اما نمی توان آن را در قالب داستان قرار داد، اما در عین حال از منظر ادبی از کیفیتی ممتاز برخوردار است چنان که اگر آن را یک شاهکار بنامیم به هیچ وجه اغراق نکرده ایم. این كتاب در فهرست 100 اثر غیرداستانی كتابخانه ی مدرن در رتبه هشتم قرار گرفته است.
ادامه....
https://www.alef.ir/news/3980626136.html
حمیدرضا امیدیسرور
«حرف بزن خاطره»
(خود زندگی نامه بازنویسی شده)
نویسنده: ولادیمیر نابوکوف
ترجمه: خاطره کرد کریمی
ناشر: چشمه؛ چاپ اول: 1397
334 صفحه؛ 49000 تومان
#ناداستان #نشرچشمه
خانوادهاش از اصیل زادگان روس به شمار می آمد، نامدار و برخوردار از دارایی و املاک بسیار. اما آنچه خانواده نابوکوف را از دیگر خانواده ها ممتاز می, کرد، فرهیختگی والدین و علاقه آنها به ادبیات ، هنر و همچنین کسب علم و دانش بود. بعدها وقتی در اثر انقلاب بلشویکی، همانند بسیاری از خانواده های متمول روس، تن به تبعیدی ناخواسته دادند؛ اوضاع و احوال کسانی را داشتند که از اسب افتاده اما از اصل نیفتاده بودند! در حد فاصل زمانی که بلشویکها کل روسیه را بدست بگیرند، به پدرش بارها پیشنهاد شد که دارایی اش را از کشور خارج کند، اما وطن پرستی اش مانع از آن شد و نهایتا در آخرین فرصت باقی مانده در آوریل 1919 که سرخ ها (بلشویکها) بر همه مناطق روسیه تسط یافتند، سوار کشتیای شد که او و خانواده اش را از جنوب روسیه به قسطنطنیه می رساند. سفری ناخواسته که نهایتا آنها را به آلمان و از آنجا به لندن رساند. با گریختن از روسیه بخش قابل توجهی از دارایی مادی این خانواده در کشور باقی ماند اما اندوخته غیرمادی شان نه. در این کشتی یکی از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم و خالق یکی از شاهکارهای مسلم تاریخ ادبیات جهان (لولیتا) جلای وطن می کرد که در آن روزهای پر شر و شور انقلابی به چیزی جز شعر، عشق و پروانه ها نمی اندیشید!
در آن زمان جوانی بیست ساله بود عاشق ادبیات، شطرنج و پروانه ها که هر سه را از پدر به ارث برده بود. با اینکه طبع شعر داشت و متاثر از دیگر شاعران اشعاری میسرود اما هنوزمانده بود تا این جوان خوش قریحه اما مقلد در ادبیات اسم و رسمی بدست آورد و صاحب سبکی خاص خود شود.
نابوکوف چگونه نابوکف شد؟ به عنوان یک نویسنده چه زندگی پشت سر گذاشت تا بدین پایه رسید که خالق یکی از تاثیر گذارترین رمانها تاریخ ادبیات شود؟ اگر طالب یافتن پاسخ هایی درباره سوالاتی درباره زندگی ادبی نابوکوف هستید خود او به خوبی در «حرف بزن خاطره» همه این ها را به طور غیرمستقیم شرح داده است. این کتاب که توسط خاطره کُردکریمی به فارسی درآمده و به همت نشر چشمه منتشر شده، زندگی نامهای خود نوشت است که به صورت کتاب نخستین بار در سال 1966 منتشر شد.
نشر چشمه «حرف بزن خاطره» را در مجموعه «ادبیات غیر داستانی: ناداستان» به بازار فرستاده که از قضا این عنوان سنخیت دقیقی با این محتوای کتاب دارد. چرا که اثری است روایی اما نمی توان آن را در قالب داستان قرار داد، اما در عین حال از منظر ادبی از کیفیتی ممتاز برخوردار است چنان که اگر آن را یک شاهکار بنامیم به هیچ وجه اغراق نکرده ایم. این كتاب در فهرست 100 اثر غیرداستانی كتابخانه ی مدرن در رتبه هشتم قرار گرفته است.
ادامه....
https://www.alef.ir/news/3980626136.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«حرف بزن خاطره»؛ ولادیمیر نابوکوف؛ ترجمه خاطره کرد کریمی؛ نشر چشمه چگونه نابوکوف شدم
«حرف بزن خاطره»
راهنمای کتاب/ سقراط که نمینوشت
احسان راسخی
«با سقراط در شهر گفتگو»
احمد راسخی لنگرودی
ناشر: اطلاعات، چاپ اول 1398
208 صفحه، 45000 تومان
#فلسفه #نشراطلاعات
گفتگوهای سقراطی به مثابه شهری دیدنی میآید كه گشت و گذار در آن، دستكم برای یك بار هم كه شده ارزش آن را دارد. در این شهر با آدمیانی روبرو میشویم كه غالبا با رغبت با سقراط، فیلسوفِ گفتگو، بر سر موضوعات مختلف به گفتگو نشستهاند. ادارهی شهر گفتگو به دست با كفایت اوست. اوست كه گفتگوها را غالبا شكل میدهد، به پیش میبرد و به انجام میرساند.
شهر گفتگو از هر نظر كه نگریسته شود؛ اعم از شكل و محتوا، زیبا و جذاب میآید. نكات آموزنده و افقساز فراوان دارد. كسی از پرسهزدن در این شهر، سرآخر پشیمان نمیشود. این شهر سرشار از درنگ و تامل، نقد و نظر، استدلال و عقلانیت است. زاویهی دید و نگاه آدمی را به خود و پیرامون خود بیش از پیش میگشاید و آدمی را به افقهای بالا و بالاتر سوق میدهد. گشت و گذار در این شهر ما را بر آن میدارد كه برای یك بار هم كه شده به باورهای خود از جوانب و زاویههای مختلف بنگریم و بر درستی و نادرستیهای آن واقف شویم.
شرط ورود به این شهر داشتن روحیهی جستجوگری و مجهز بودن به قدرت گفتگوست و دوری جستن از فن خطابه. اساس گفتگوها را در چنین شهری، بیشتر «معرفت» و «حقیقت» و «فضیلت» تشكیل میدهد. همهی پرسشها و همهی پاسخها كمابیش حول این سه محورِ كلیدی دور میزند؛ و اصلا چه چیز از این سه مهمتر!؟
سقراط، این مرد افسونزدهی گفتگو، عاشق افقهای ناشناخته است. شوق آن دارد كه خود و همه را با هنر خویش به قلمرو ناشناختهها رهنمون سازد و آن را برای خود یك وظیفهی تعریفشده بهشمار میآورد. بهراستی، این شهر چه جذاب میآید. با وجود گذشت قریب دو هزار و پانصد سال از شكلگیری آن، اگر نتوان گفت بر جذابیت آن چیزی اضافه شده است، باید گفت هنوز از جذابیت آن چیزی كم نشده است. رمز و راز این جذابیت را در چه چیز باید جست؟ شكی نیست كه رمز و راز این جذابیت را باید در دلدادگی پیوستهی سقراط به لطیفهی گفتگو و طرز كار و طرز نگاه او به موضوعات مختلف، و در یك كلام، مساله جاودانگی انسان جستجو كرد.
کتاب «با سقراط در شهر گفتگو» با این رویکرد به بازخوانی دیالوگهای سقراطی میپردازد.
مولف در مقدمه کتاب مینویسد: آوازه سقراط همیشه نگارنده را مایهی شگفتی بوده است. پیوسته این پرسش ذهنم را به خود مشغول میداشته كه چگونه است كسی كه هرگز چیزی ننوشت و نوشتن را نیز اساسا خوش نداشت، و به قولی از همان آغاز قلم در قلمدان نهاد، تا این اندازه نام و آوازه پیدا میكند؛ تا آنجا كه در صدر فیلسوفان برجسته و نامآشنای جهان نیز قرار میگیرد؟ چگونه او در تاریخ سری از سرها باز میكند؛ حال آنكه برعكسِ فیلسوفانِ مطرحِ تاریخ هرگز قلم بر كاغذ نسایید؟ پنداری فقدان آثار، استثنائا در او نتیجه معكوس داشته است؛ به این معنا كه تاثیر او را عظیم و عظیمتر نیز ساخته است! اهل تشكیلات سیاسی هم نبود؛ مكتبی هم بنیاد ننهاد؛ بر مقام و مسند اداری هم جلوس نكرد. پس چگونه اینهمه شهرت و آوازه یافت؟
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980627125.html
احسان راسخی
«با سقراط در شهر گفتگو»
احمد راسخی لنگرودی
ناشر: اطلاعات، چاپ اول 1398
208 صفحه، 45000 تومان
#فلسفه #نشراطلاعات
گفتگوهای سقراطی به مثابه شهری دیدنی میآید كه گشت و گذار در آن، دستكم برای یك بار هم كه شده ارزش آن را دارد. در این شهر با آدمیانی روبرو میشویم كه غالبا با رغبت با سقراط، فیلسوفِ گفتگو، بر سر موضوعات مختلف به گفتگو نشستهاند. ادارهی شهر گفتگو به دست با كفایت اوست. اوست كه گفتگوها را غالبا شكل میدهد، به پیش میبرد و به انجام میرساند.
شهر گفتگو از هر نظر كه نگریسته شود؛ اعم از شكل و محتوا، زیبا و جذاب میآید. نكات آموزنده و افقساز فراوان دارد. كسی از پرسهزدن در این شهر، سرآخر پشیمان نمیشود. این شهر سرشار از درنگ و تامل، نقد و نظر، استدلال و عقلانیت است. زاویهی دید و نگاه آدمی را به خود و پیرامون خود بیش از پیش میگشاید و آدمی را به افقهای بالا و بالاتر سوق میدهد. گشت و گذار در این شهر ما را بر آن میدارد كه برای یك بار هم كه شده به باورهای خود از جوانب و زاویههای مختلف بنگریم و بر درستی و نادرستیهای آن واقف شویم.
شرط ورود به این شهر داشتن روحیهی جستجوگری و مجهز بودن به قدرت گفتگوست و دوری جستن از فن خطابه. اساس گفتگوها را در چنین شهری، بیشتر «معرفت» و «حقیقت» و «فضیلت» تشكیل میدهد. همهی پرسشها و همهی پاسخها كمابیش حول این سه محورِ كلیدی دور میزند؛ و اصلا چه چیز از این سه مهمتر!؟
سقراط، این مرد افسونزدهی گفتگو، عاشق افقهای ناشناخته است. شوق آن دارد كه خود و همه را با هنر خویش به قلمرو ناشناختهها رهنمون سازد و آن را برای خود یك وظیفهی تعریفشده بهشمار میآورد. بهراستی، این شهر چه جذاب میآید. با وجود گذشت قریب دو هزار و پانصد سال از شكلگیری آن، اگر نتوان گفت بر جذابیت آن چیزی اضافه شده است، باید گفت هنوز از جذابیت آن چیزی كم نشده است. رمز و راز این جذابیت را در چه چیز باید جست؟ شكی نیست كه رمز و راز این جذابیت را باید در دلدادگی پیوستهی سقراط به لطیفهی گفتگو و طرز كار و طرز نگاه او به موضوعات مختلف، و در یك كلام، مساله جاودانگی انسان جستجو كرد.
کتاب «با سقراط در شهر گفتگو» با این رویکرد به بازخوانی دیالوگهای سقراطی میپردازد.
مولف در مقدمه کتاب مینویسد: آوازه سقراط همیشه نگارنده را مایهی شگفتی بوده است. پیوسته این پرسش ذهنم را به خود مشغول میداشته كه چگونه است كسی كه هرگز چیزی ننوشت و نوشتن را نیز اساسا خوش نداشت، و به قولی از همان آغاز قلم در قلمدان نهاد، تا این اندازه نام و آوازه پیدا میكند؛ تا آنجا كه در صدر فیلسوفان برجسته و نامآشنای جهان نیز قرار میگیرد؟ چگونه او در تاریخ سری از سرها باز میكند؛ حال آنكه برعكسِ فیلسوفانِ مطرحِ تاریخ هرگز قلم بر كاغذ نسایید؟ پنداری فقدان آثار، استثنائا در او نتیجه معكوس داشته است؛ به این معنا كه تاثیر او را عظیم و عظیمتر نیز ساخته است! اهل تشكیلات سیاسی هم نبود؛ مكتبی هم بنیاد ننهاد؛ بر مقام و مسند اداری هم جلوس نكرد. پس چگونه اینهمه شهرت و آوازه یافت؟
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980627125.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«با سقراط در شهر گفتگو»؛ احمد راسخی لنگرودی؛ ناشر اطلاعات سقراط که نمینوشت
«با سقراط در شهر گفتگو»
راهنمای کتاب/ عدالت در دل آزادی
دکتر علی غزالیفر
«فلسفه سیاسی جان رالز»
نویسنده: رابرت تالیس
مترجم: خشایار دیهیمی
ناشر: فرهنگ نشر نو، چاپ اول 1397
132 صفحه، 17000 تومان
#فلسفه #نشرنو
در گفتگویی از آیزایا برلین (1909-1997) پرسیدند که آیا در اروپای امروز هم فیلسوف بزرگ و صاحبنظری وجود دارد که از سنخ فیلسوفان نامدار تاریخ باشد؟ برلین پاسخ داد در کشورهای فرانسه و بریتانیا چنین فیلسوفی نیست، ولی در آمریکا چنین فیلسوفی وجود دارد، اگرچه ناشناخته است و کمتر کسی او را میشناسد. وقتی از برلین مشخصات آن فیلسوف را میپرسند، میگوید نامش جان رالز است و تأکید میکند که خود رالز این را قبول ندارد چون بسیار فروتن است.
جان رالز (1921-2002) در دهه پنجاه میلادی به دانشگاه آکسفورد آمد تا تحصیلات تکمیلی خود را پی بگیرد. در آن زمان شاگرد آیزایا برلین بود. برلین، متخصص تاریخ اندیشههای سیاسی، بصیرت نافذی در شناخت متفکران اصیل و درک ارزش اندیشههایشان داشت. درباره رالز هم کاملا درست میگفت. امروزه بسیاری از صاحبنظران رالز را بزرگترین فیلسوف سیاسی لیبرال قرن بیستم میدانند که دست به کار بزرگ و بدیعی زد. او در سنت لیبرالیسم تنها کسی بود که تلاش عظیمی برای جای دادن عدالت در قلب آزادی انجام داد؛ دو مقولهای که بسیاری از فیلسوفان سیاسی آنها را آشتیناپذیر میدانند، از جمله آیزایا برلین.
جان رالز شخصیت جالبی داشت. علیرغم شهرت فراگیرش، مراودات او به حلقه کوچک خانواده و دوستان نزدیکش محدود میشد. جزتحقیق و تدریس در دانشگاه کاری نکرد. هیچ حضوری در رسانهها نداشت و از ظهور در انظار عمومی هم اجتناب میکرد. درباره او گفتهاند که ترسی خفاشگونه از روشنایی داشت. جز یکی دو عکس، هیچ فیلم و عکسی از او دیده نشده است. او با تمام توان روی پروژه عظیم فکریاش متمرکز بود که همه عمرش را صرف آن کرد؛ نظریهای جهانشمول در باب عدالت. به سبب همین توان و تمرکز، فلسفهای که جان رالز ساخته و پرداخته هم گسترده است و هم دشوار و پیچیده. کتاب اصلی او، "نظریهای در باب عدالت"، بالغ بر 650 صفحه است. این اثر جنگلی انبوه از نظریات، استدلالها، فرضها و پیامدهاست. علاوه بر این، رالز دهها مقاله و چند کتاب مفصل نیز در اطراف آن کتاب سترگ نوشته که در آنها برخی مطالب را بسط و تفصیل داده و نیز انتقادات را پاسخ گفته است. این عوامل نه تنها شناخت فلسفه رالز را دشوار کرده، که حتی آشنایی کلی را هم از دسترس بسیاری از افراد خارج ساخته است.
با توجه به این وضع، میتوان ادعا کرد که رابرت تالیس در این کتاب مختصر و مفید واقعا گل کاشته است! فقط کسانی که سخت و جدی در جستوجوی فلسفه رالز هستند و به هر دری زدهاند و سرخورده شدهاند، قدر این کتاب را خواهند دانست؛ کتابی که با ترجمهای خوب و نشری آراسته جذابتر هم شده است.
علیرغم اینکه رالز تمام پروژه فکری خود را روی ساخت و پرداخت نظریهای درباره عدالت متمرکز کرده بود، اما بسط تفکر او به حدی گسترده بود که باید از فلسفه جان رالز سخن گفت و نه صرفا نظریه او. اما متأسفانه بیشتر آثاری که به این فیلسوف پرداختهاند، فقط نظریه او را مد نظر قرار دادهاند، آن هم نه به طور کامل، بلکه تنها بخشی از آن را ذکر کردهاند. سپس همان را نقد کرده و بر اساس آن نقدها در باب آن داوری کردهاند. این شیوه، تصویرسازی ناقصی از فلسفه رالز است که نتیجه آن چیزی نیست جز فهمی یکجانبه یا بدفهمی همهجانبه. این اثر تالیس از همه آن اشکالات مبراست. او در عین اختصار به طرزی عالی اندیشههای رالز را در کلیت فلسفیاش به ما نشان میدهد. اما او چگونه این کار را میکند؟
نظریه عدالت جان رالز یک نظریه لیبرالی است و از این روی از دل سنت لیبرالیسم بیرون آمده. بنابراین آشنایی با فلسفه سیاسی لیبرالیستی لازم است. تالیس برای این منظور ابتدا سنت فلسفه سیاسی کلاسیک را توضیح میدهد و سپس فلسفه سیاسی مدرن را مقابل آن میگذارد. این مقایسه باعث میشود تا فلسفه سیاسی مدرن بهتر فهمیده شود. برای این منظور فلسفه سیاسی ارسطو را برمیگزیند که یک نمونه ایدئال از فلسفه سیاسی کلاسیک است. سپس چرخش فلسفه سیاسی را در دوره مدرن نشان میدهد و لیبرالیسم را در دل آن به تصویر میکشد و مشخصات آن را بازگو میکند. این مطالب چارچوبی را فراهم میکند که بعدها جان رالز نظریه خاص خود را در محدوده آن شکل میدهد. این مباحث فصل اول کتاب را تشکیل میدهد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980627166.html
دکتر علی غزالیفر
«فلسفه سیاسی جان رالز»
نویسنده: رابرت تالیس
مترجم: خشایار دیهیمی
ناشر: فرهنگ نشر نو، چاپ اول 1397
132 صفحه، 17000 تومان
#فلسفه #نشرنو
در گفتگویی از آیزایا برلین (1909-1997) پرسیدند که آیا در اروپای امروز هم فیلسوف بزرگ و صاحبنظری وجود دارد که از سنخ فیلسوفان نامدار تاریخ باشد؟ برلین پاسخ داد در کشورهای فرانسه و بریتانیا چنین فیلسوفی نیست، ولی در آمریکا چنین فیلسوفی وجود دارد، اگرچه ناشناخته است و کمتر کسی او را میشناسد. وقتی از برلین مشخصات آن فیلسوف را میپرسند، میگوید نامش جان رالز است و تأکید میکند که خود رالز این را قبول ندارد چون بسیار فروتن است.
جان رالز (1921-2002) در دهه پنجاه میلادی به دانشگاه آکسفورد آمد تا تحصیلات تکمیلی خود را پی بگیرد. در آن زمان شاگرد آیزایا برلین بود. برلین، متخصص تاریخ اندیشههای سیاسی، بصیرت نافذی در شناخت متفکران اصیل و درک ارزش اندیشههایشان داشت. درباره رالز هم کاملا درست میگفت. امروزه بسیاری از صاحبنظران رالز را بزرگترین فیلسوف سیاسی لیبرال قرن بیستم میدانند که دست به کار بزرگ و بدیعی زد. او در سنت لیبرالیسم تنها کسی بود که تلاش عظیمی برای جای دادن عدالت در قلب آزادی انجام داد؛ دو مقولهای که بسیاری از فیلسوفان سیاسی آنها را آشتیناپذیر میدانند، از جمله آیزایا برلین.
جان رالز شخصیت جالبی داشت. علیرغم شهرت فراگیرش، مراودات او به حلقه کوچک خانواده و دوستان نزدیکش محدود میشد. جزتحقیق و تدریس در دانشگاه کاری نکرد. هیچ حضوری در رسانهها نداشت و از ظهور در انظار عمومی هم اجتناب میکرد. درباره او گفتهاند که ترسی خفاشگونه از روشنایی داشت. جز یکی دو عکس، هیچ فیلم و عکسی از او دیده نشده است. او با تمام توان روی پروژه عظیم فکریاش متمرکز بود که همه عمرش را صرف آن کرد؛ نظریهای جهانشمول در باب عدالت. به سبب همین توان و تمرکز، فلسفهای که جان رالز ساخته و پرداخته هم گسترده است و هم دشوار و پیچیده. کتاب اصلی او، "نظریهای در باب عدالت"، بالغ بر 650 صفحه است. این اثر جنگلی انبوه از نظریات، استدلالها، فرضها و پیامدهاست. علاوه بر این، رالز دهها مقاله و چند کتاب مفصل نیز در اطراف آن کتاب سترگ نوشته که در آنها برخی مطالب را بسط و تفصیل داده و نیز انتقادات را پاسخ گفته است. این عوامل نه تنها شناخت فلسفه رالز را دشوار کرده، که حتی آشنایی کلی را هم از دسترس بسیاری از افراد خارج ساخته است.
با توجه به این وضع، میتوان ادعا کرد که رابرت تالیس در این کتاب مختصر و مفید واقعا گل کاشته است! فقط کسانی که سخت و جدی در جستوجوی فلسفه رالز هستند و به هر دری زدهاند و سرخورده شدهاند، قدر این کتاب را خواهند دانست؛ کتابی که با ترجمهای خوب و نشری آراسته جذابتر هم شده است.
علیرغم اینکه رالز تمام پروژه فکری خود را روی ساخت و پرداخت نظریهای درباره عدالت متمرکز کرده بود، اما بسط تفکر او به حدی گسترده بود که باید از فلسفه جان رالز سخن گفت و نه صرفا نظریه او. اما متأسفانه بیشتر آثاری که به این فیلسوف پرداختهاند، فقط نظریه او را مد نظر قرار دادهاند، آن هم نه به طور کامل، بلکه تنها بخشی از آن را ذکر کردهاند. سپس همان را نقد کرده و بر اساس آن نقدها در باب آن داوری کردهاند. این شیوه، تصویرسازی ناقصی از فلسفه رالز است که نتیجه آن چیزی نیست جز فهمی یکجانبه یا بدفهمی همهجانبه. این اثر تالیس از همه آن اشکالات مبراست. او در عین اختصار به طرزی عالی اندیشههای رالز را در کلیت فلسفیاش به ما نشان میدهد. اما او چگونه این کار را میکند؟
نظریه عدالت جان رالز یک نظریه لیبرالی است و از این روی از دل سنت لیبرالیسم بیرون آمده. بنابراین آشنایی با فلسفه سیاسی لیبرالیستی لازم است. تالیس برای این منظور ابتدا سنت فلسفه سیاسی کلاسیک را توضیح میدهد و سپس فلسفه سیاسی مدرن را مقابل آن میگذارد. این مقایسه باعث میشود تا فلسفه سیاسی مدرن بهتر فهمیده شود. برای این منظور فلسفه سیاسی ارسطو را برمیگزیند که یک نمونه ایدئال از فلسفه سیاسی کلاسیک است. سپس چرخش فلسفه سیاسی را در دوره مدرن نشان میدهد و لیبرالیسم را در دل آن به تصویر میکشد و مشخصات آن را بازگو میکند. این مطالب چارچوبی را فراهم میکند که بعدها جان رالز نظریه خاص خود را در محدوده آن شکل میدهد. این مباحث فصل اول کتاب را تشکیل میدهد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980627166.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«فلسفه سیاسی جان رالز»؛ رابرت تالیس؛ ترجمه خشایار دیهیمی؛ نشر نو عدالت در دل آزادی
«فلسفه سیاسی جان رالز»
راهنمای کتاب/ فضیلت طغیان
رضا فکری
«به تو که هنوز زاییده نشدهای»
(سرگذشت یک ژنشناس)
نویسنده: آلبر ژکَّر
ترجمه: اصغر عسکری خانقاه
ناشر: علمی و فرهنگی؛ چاپ اول 1397
200 صفحه ؛ 12000تومان
#ناداستان
#نشرعلمی_و_فرهنگی
آلبر ژکَّر، نویسنده و داشمند شهیر فرانسوی در 23 دسامبر سال 1925 در شهر لیون فرانسه به دنیا آمد و تا تاریخ 11 سپتامبر 2013 که در سن 87 سالگی در خانهی خود در پاریس درگذشت، رشتههای دانشگاهی بسیاری را خوانده و مقالات و کتابهای بسیاری نوشته است. او که در دو رشتهی ریاضیات و فلسفه از دانشگاه فارغالتحصیل شده بود، بعدها در اِکول پلیتکنیک فرانسه نیز خواندن رشتهای در رابطه با راهاندازی و کنترل کارخانههای دولتی را به پایان رساند. این دانشمند چپگرا و ضد کاپیتالیسم که آثار بسیاری در شرح و دفاع از کرامت انسانی و احترام به انسانها بدون توجه به رنگ و نژاد و قومیت و ملیت و مذهب آنان نوشته است، رویکرد فکری خود را در انجمنهای فعال در طرفداری از محیط زیست، ضد نژادپرستی و مبارزه با اهداف پوچ سرمایهداری از جمله مخالفت با مصرفگرایی و... تقویت کرده است. پس از چندین سال کار و فعالیت در وزارتخانههای مهم و شرکتهای بینالمللی در فرانسه، برای ادامهی تحصیلاتش در رشتهی ژنشناسی انسانی و بیولوژی انسان به دانشگاه استنفورد رفت. ژکَّر با گنجینهی عظیم و عمیقی حاصل از خواندن رشتههای دانشگاهی مختلف و فعالیت در زمینههای تخصصی متنوع، فعالیتهای فرهنگیاش را در قالب نوشتن کتابهایی از علوم مختلف برای عامهی مردم پیش برد. در این کتابها او کوشیده است تا با تلفیق علوم مختلف از ریاضیات و فلسفه گرفته تا علوم تجربی و با رویکردی انسانگرایانه، نظریاتش را در مورد انسان و برابری حقوق انسانها ارائه دهد.
در کتاب «به تو که هنوز زاییده نشدهای» یا «سرگذشت یک ژنشناس» نیز که در قالب نامهای طولانی به یکی از نوادگان خیالی و احتمالی آیندهاش نوشته شده است، از موضوعات مختلفی حرف میزند که به نوعی دغدغههای او و بسیاری از مردم جامعهاش هستند: «آنان که از نظر علمی پیشی گرفتهاند، همچنین بدون شک توقفی را در مفهوم آنچه مناسب «موجودات زنده» بوده است خواهند شناخت. قرن بیستم مسلما تطوریافتهی این تفکر است که ما انسانها از انواع گوناگونی ساخته شدهایم. این تفکر دلیلی به همراه دارد که نشان میدهد این انواع پایان یک دوره از تطور و تحول بودهاند: و هر یک از آنها شاخهای از درخت توارث (سلسله نیاکان) را که شامل مجموع موجودات زنده است، به نمایش میگذارد. برای تصدیق این که این مسأله به طور طبیعی در نوع خاص ما انسانها گسترده شده است، مبارزه برای القای این دیدگاه به همان نسبت بسیار سخت و مخالفتها بسیار با خشونت بیان میشدند.»
در حین سخن گفتن از این موضوعات جهتگیریها و موضعگیریهای سیاسی و اجتماعی ژکَّر نیز آشکارند. این موضوعات بسیار متنوع که دامنهی وسیعی از مسائل سیاسی و اجتماعی روز جامعه را شامل میشوند، به صورت مجموعهای بدین شرح در قالب فهرست کتاب آمدهاند: انقلابها، یک روز از زندگی من، فضیلت طغیان، ستایشی از عدم فرمانبرداری، نگاهی نو، عالم هستی سرنوشتی دارد، زندگی دیگر قابل توصیف نیست، منطق دیگر خودکامه نیست، پیشرفتهای فنی و توسعه، امکان خودکشی جمعی، دستکاری شخص زنده، پایان سیاره، او باز یافته است، شکنجهی مرگ (حکم اعدام)، جاودانگی، از مرگ من به مردن من، زیستن، دختر یا پسر، چند یادآوری از درسهای زیستی تو، جنسیتها و نقشهای آنان، ژنتیک و تقدیر، به سوی برابری، رقابت علیه ورزش، جام جهانی، چرا باید برد؟، ورزش و استفاده از مواد مخدر (دوپینگ)، ورزش_مردم، کدام وطن؟، فرانسه، اروپا، مدیترانه، بین خام و آگاهی، آسایش غیرفعال باور و دانسته، توقع بیش از حد دانایی، باروری الگوها، از تحقق تا اقدام طرح، محلهی بنبستها، بنبست پایانی، بنبست نظریههای اقتصادی، بنبستی از نزدیکبینی آزادیخواهانه، بنبست ارزش، بنبست یکبعدی، بنبست سوداگران مالی، بنبست بیکاری، کدام طرح، به سوی کدام هدف؟ ساختن اشخاص، تجربهای ناموفق، چندآزمایش پراکنده، یک طرح: تعلیم و تربیت (آموزش).
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980631063.html
رضا فکری
«به تو که هنوز زاییده نشدهای»
(سرگذشت یک ژنشناس)
نویسنده: آلبر ژکَّر
ترجمه: اصغر عسکری خانقاه
ناشر: علمی و فرهنگی؛ چاپ اول 1397
200 صفحه ؛ 12000تومان
#ناداستان
#نشرعلمی_و_فرهنگی
آلبر ژکَّر، نویسنده و داشمند شهیر فرانسوی در 23 دسامبر سال 1925 در شهر لیون فرانسه به دنیا آمد و تا تاریخ 11 سپتامبر 2013 که در سن 87 سالگی در خانهی خود در پاریس درگذشت، رشتههای دانشگاهی بسیاری را خوانده و مقالات و کتابهای بسیاری نوشته است. او که در دو رشتهی ریاضیات و فلسفه از دانشگاه فارغالتحصیل شده بود، بعدها در اِکول پلیتکنیک فرانسه نیز خواندن رشتهای در رابطه با راهاندازی و کنترل کارخانههای دولتی را به پایان رساند. این دانشمند چپگرا و ضد کاپیتالیسم که آثار بسیاری در شرح و دفاع از کرامت انسانی و احترام به انسانها بدون توجه به رنگ و نژاد و قومیت و ملیت و مذهب آنان نوشته است، رویکرد فکری خود را در انجمنهای فعال در طرفداری از محیط زیست، ضد نژادپرستی و مبارزه با اهداف پوچ سرمایهداری از جمله مخالفت با مصرفگرایی و... تقویت کرده است. پس از چندین سال کار و فعالیت در وزارتخانههای مهم و شرکتهای بینالمللی در فرانسه، برای ادامهی تحصیلاتش در رشتهی ژنشناسی انسانی و بیولوژی انسان به دانشگاه استنفورد رفت. ژکَّر با گنجینهی عظیم و عمیقی حاصل از خواندن رشتههای دانشگاهی مختلف و فعالیت در زمینههای تخصصی متنوع، فعالیتهای فرهنگیاش را در قالب نوشتن کتابهایی از علوم مختلف برای عامهی مردم پیش برد. در این کتابها او کوشیده است تا با تلفیق علوم مختلف از ریاضیات و فلسفه گرفته تا علوم تجربی و با رویکردی انسانگرایانه، نظریاتش را در مورد انسان و برابری حقوق انسانها ارائه دهد.
در کتاب «به تو که هنوز زاییده نشدهای» یا «سرگذشت یک ژنشناس» نیز که در قالب نامهای طولانی به یکی از نوادگان خیالی و احتمالی آیندهاش نوشته شده است، از موضوعات مختلفی حرف میزند که به نوعی دغدغههای او و بسیاری از مردم جامعهاش هستند: «آنان که از نظر علمی پیشی گرفتهاند، همچنین بدون شک توقفی را در مفهوم آنچه مناسب «موجودات زنده» بوده است خواهند شناخت. قرن بیستم مسلما تطوریافتهی این تفکر است که ما انسانها از انواع گوناگونی ساخته شدهایم. این تفکر دلیلی به همراه دارد که نشان میدهد این انواع پایان یک دوره از تطور و تحول بودهاند: و هر یک از آنها شاخهای از درخت توارث (سلسله نیاکان) را که شامل مجموع موجودات زنده است، به نمایش میگذارد. برای تصدیق این که این مسأله به طور طبیعی در نوع خاص ما انسانها گسترده شده است، مبارزه برای القای این دیدگاه به همان نسبت بسیار سخت و مخالفتها بسیار با خشونت بیان میشدند.»
در حین سخن گفتن از این موضوعات جهتگیریها و موضعگیریهای سیاسی و اجتماعی ژکَّر نیز آشکارند. این موضوعات بسیار متنوع که دامنهی وسیعی از مسائل سیاسی و اجتماعی روز جامعه را شامل میشوند، به صورت مجموعهای بدین شرح در قالب فهرست کتاب آمدهاند: انقلابها، یک روز از زندگی من، فضیلت طغیان، ستایشی از عدم فرمانبرداری، نگاهی نو، عالم هستی سرنوشتی دارد، زندگی دیگر قابل توصیف نیست، منطق دیگر خودکامه نیست، پیشرفتهای فنی و توسعه، امکان خودکشی جمعی، دستکاری شخص زنده، پایان سیاره، او باز یافته است، شکنجهی مرگ (حکم اعدام)، جاودانگی، از مرگ من به مردن من، زیستن، دختر یا پسر، چند یادآوری از درسهای زیستی تو، جنسیتها و نقشهای آنان، ژنتیک و تقدیر، به سوی برابری، رقابت علیه ورزش، جام جهانی، چرا باید برد؟، ورزش و استفاده از مواد مخدر (دوپینگ)، ورزش_مردم، کدام وطن؟، فرانسه، اروپا، مدیترانه، بین خام و آگاهی، آسایش غیرفعال باور و دانسته، توقع بیش از حد دانایی، باروری الگوها، از تحقق تا اقدام طرح، محلهی بنبستها، بنبست پایانی، بنبست نظریههای اقتصادی، بنبستی از نزدیکبینی آزادیخواهانه، بنبست ارزش، بنبست یکبعدی، بنبست سوداگران مالی، بنبست بیکاری، کدام طرح، به سوی کدام هدف؟ ساختن اشخاص، تجربهای ناموفق، چندآزمایش پراکنده، یک طرح: تعلیم و تربیت (آموزش).
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3980631063.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«به تو که هنوز زاییده نشدهای»؛ آلبر ژکَّر؛ ترجمه اصغر عسکری خانقاه؛ نشر علمی و فرهنگی فضیلت طغیان
«به تو که هنوز زاییده نشدهای»