راهنمای کتاب/ چرا بايد «نيم دانگ پيونگ يانگ» را خواند؟
محمدرضا زائری
«نيم دانگ پيونگ يانگ»
نویسنده: رضا امیرخانی
ناشر: افق؛ چاپ اول 1398
343 صفحه، 50000 تومان
#سفرنامه #نشرافق
رضا اميرخاني پديده عجيب و جالبي است، نابغه اي معمولي و بي ادعا كه بيشتر به عنوان داستان نويس شناخته مي شود.
تنها پسر يك پدر كارآفرين و ثروتمند-و چه پيرمرد دوست داشتني و نازنيني بود- كه در مدرسه تيزهوشان درس خواند و بعد به دانشگاه صنعتي شريف رفت ولي از حلقه هاي ادبي همان مدرسه علامه حلي و نشريه "روايت" با قلم زيبا و متفاوتش شناخته شد و "ارميا" را زماني نوشت كه هنوز خيلي جوان بود.
اميرخاني هم بسيار اهل سفر است و عادت به خوابيدن در يك كلبه ساده و محقر روستايي دارد و هم گرفتار اداره كارهاي اقتصادي پدر بعد از فوت ايشان و اسير تهران است، هم دوره خلباني ديده و هواپيما مي راند و زماني از او به عنوان جوان ترين خلبان ايران ياد مي كردند و هم براي معرفي و تبليغ كتاب جديدش از اين شهر به آن شهر و از اين نمايشگاه به آن كتابفروشي مي رود زيرا قرار گذاشته از درآمد فروش كتابهايش زندگي كند. هم از سفر مفصلش به آمريكا در "بي وتن" گزارش مي نويسد و هم در همراهي با رهبر انقلاب "داستان سيستان" را روايت مي كند. هم رييس هيأت مديره انجمن قلم بوده و به عنوان نويسنده شاخص جريان انقلاب شناخته مي شود و هم جدي ترين انتقادها را با زباني صريح مطرح مي كند و با هنرمندان و نويسندگاني از طيف مقابل رفاقت و ارتباط دارد.
هم با سردبيري سايت "لوح" سالها قبل از خيلي افراد مدعي جلودار روزنامه نگاري در فضاي مجازي مي شود و هم تحليل هاي عميق و دقيق از موضوعات اجتماعي و فرهنگي روز حتى در عرصه سياست دارد.
هم پدري است كه براي دو فرزندش وقت مي گذارد و براي بازي و سرگرمي شان اهتمام مي ورزد و هم ساعت هايي طولاني مشغول كار اصلي و حرفه جدي خودش يعني نوشتن است و نمودار سرعت پيشرفت قلمش را روي كاغذي بر ديوار اتاق كارش ثبت مي كند.
هم دغدغه هايي در حوزه رشته تحصيلي و تخصص فني خودش دارد و اشتغالاتي براي پروژه هاي صنعتي يافته و هم در اواخر عمر شريف مرحوم آيت الله سيدعلي آقا گلپايگاني با آن بزرگوار انس و الفت نزديك داشته و با او حشر و نشر فراوان پيدا مي كند.
اين آدم خاص و جالب طبيعي است كه وقتي با پيشنهاد سفر به كره شمالي روبرو شود از آن استقبال كند و قدر فرصتي استثنايي و كم نظير براي ثبت يك تجربه منحصر به فرد را بداند.
كره شمالي به دليل انزواي سياسي و اجتماعي غير عادي اش امروز رازآلودترين كشور جهان است و چنان در پشت ديوارهاي محدوديت و منع پنهان شده كه همه روزنامه نگاران و نويسندگان و پژوهشگران كنجكاوند حتى يك عكس يا خبر از داخل مرزهايش به دست بياورند.
به همين دليل در دنياي غرب تاكنون كتابهاي متعدد از خاطرات و تجربه كساني كه موفق به فرار از كره شمالي شده اند به چاپ رسيده و غالب آنها به فارسي نيز ترجمه شده - حداقل خودم به دليل همين كنجكاوي تا حالا پنج شش تايش را خوانده ام- و البته اين كه چرا مثلا به زبان هاي غير فارسي اين قدر ترجمه نشده كاملا معلوم است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3990127111.html
محمدرضا زائری
«نيم دانگ پيونگ يانگ»
نویسنده: رضا امیرخانی
ناشر: افق؛ چاپ اول 1398
343 صفحه، 50000 تومان
#سفرنامه #نشرافق
رضا اميرخاني پديده عجيب و جالبي است، نابغه اي معمولي و بي ادعا كه بيشتر به عنوان داستان نويس شناخته مي شود.
تنها پسر يك پدر كارآفرين و ثروتمند-و چه پيرمرد دوست داشتني و نازنيني بود- كه در مدرسه تيزهوشان درس خواند و بعد به دانشگاه صنعتي شريف رفت ولي از حلقه هاي ادبي همان مدرسه علامه حلي و نشريه "روايت" با قلم زيبا و متفاوتش شناخته شد و "ارميا" را زماني نوشت كه هنوز خيلي جوان بود.
اميرخاني هم بسيار اهل سفر است و عادت به خوابيدن در يك كلبه ساده و محقر روستايي دارد و هم گرفتار اداره كارهاي اقتصادي پدر بعد از فوت ايشان و اسير تهران است، هم دوره خلباني ديده و هواپيما مي راند و زماني از او به عنوان جوان ترين خلبان ايران ياد مي كردند و هم براي معرفي و تبليغ كتاب جديدش از اين شهر به آن شهر و از اين نمايشگاه به آن كتابفروشي مي رود زيرا قرار گذاشته از درآمد فروش كتابهايش زندگي كند. هم از سفر مفصلش به آمريكا در "بي وتن" گزارش مي نويسد و هم در همراهي با رهبر انقلاب "داستان سيستان" را روايت مي كند. هم رييس هيأت مديره انجمن قلم بوده و به عنوان نويسنده شاخص جريان انقلاب شناخته مي شود و هم جدي ترين انتقادها را با زباني صريح مطرح مي كند و با هنرمندان و نويسندگاني از طيف مقابل رفاقت و ارتباط دارد.
هم با سردبيري سايت "لوح" سالها قبل از خيلي افراد مدعي جلودار روزنامه نگاري در فضاي مجازي مي شود و هم تحليل هاي عميق و دقيق از موضوعات اجتماعي و فرهنگي روز حتى در عرصه سياست دارد.
هم پدري است كه براي دو فرزندش وقت مي گذارد و براي بازي و سرگرمي شان اهتمام مي ورزد و هم ساعت هايي طولاني مشغول كار اصلي و حرفه جدي خودش يعني نوشتن است و نمودار سرعت پيشرفت قلمش را روي كاغذي بر ديوار اتاق كارش ثبت مي كند.
هم دغدغه هايي در حوزه رشته تحصيلي و تخصص فني خودش دارد و اشتغالاتي براي پروژه هاي صنعتي يافته و هم در اواخر عمر شريف مرحوم آيت الله سيدعلي آقا گلپايگاني با آن بزرگوار انس و الفت نزديك داشته و با او حشر و نشر فراوان پيدا مي كند.
اين آدم خاص و جالب طبيعي است كه وقتي با پيشنهاد سفر به كره شمالي روبرو شود از آن استقبال كند و قدر فرصتي استثنايي و كم نظير براي ثبت يك تجربه منحصر به فرد را بداند.
كره شمالي به دليل انزواي سياسي و اجتماعي غير عادي اش امروز رازآلودترين كشور جهان است و چنان در پشت ديوارهاي محدوديت و منع پنهان شده كه همه روزنامه نگاران و نويسندگان و پژوهشگران كنجكاوند حتى يك عكس يا خبر از داخل مرزهايش به دست بياورند.
به همين دليل در دنياي غرب تاكنون كتابهاي متعدد از خاطرات و تجربه كساني كه موفق به فرار از كره شمالي شده اند به چاپ رسيده و غالب آنها به فارسي نيز ترجمه شده - حداقل خودم به دليل همين كنجكاوي تا حالا پنج شش تايش را خوانده ام- و البته اين كه چرا مثلا به زبان هاي غير فارسي اين قدر ترجمه نشده كاملا معلوم است.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/3990127111.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«نيم دانگ پيونگ يانگ»؛ رضا امیرخانی؛ نشر افق چرا بايد «نيم دانگ پيونگ يانگ» را خواند؟
«نيم دانگ پيونگ يانگ»
راهنمای کتاب/ داستان یک دختر عجیب!
سعیده امینزاده
«کمی تا قسمتی معمولی»
نوشته: باربارا دی
ترجمه: محبوبه نجفخانی
ناشر: افق، چاپ اول 1400
304 صفحه، 55000 تومان
#رمان #کتاب_نوجوان #نشرافق
باربارا دی، متولد 1951، نویسندهای است که تمرکزش را بر مسائل نوجوانان در رمانهایش معطوف کرده و برای همین گروه سنی نیز مینویسد. او که خود در بروکلین بزرگ شده، همواره به رفتار و عادات و دغدغههای نوجوانان نسل خودش و سپس نسلهای بعدی و مقایسهی آنها با یکدیگر، توجه داشته و انعکاس دنیای نوجوانان را بیش از هر قالب دیگری در رمان امکانپذیر دیده است. او قصهگویی را در قالب کتابهای کمحجم کمیکاستریپ آغاز کرد و نهایت تلاشاش را میکرد که در آمیزهای از تصاویر و کلمات ساده و جملات کوتاه، داستانی پرکشش برای مخاطبین کودک روایت کند. بهتدریج حس کرد نیاز داستانپردازی و رضایت خاطر از نوشتن را در میان نوجوانان پیدا خواهد کرد. مطالعاتاش را در اینباره گسترش داد و به مراکز مختلف آموزشی، تفریحی و درمانی سر زد. او سنترال پارک را برای ساعتها زیر پا گذاشت و وجببهوجب بروکلین را گشت تا نشانی از نوجوانانی بیابد که با جهان داستانی او همخوانی دارند و نمونههای بسیاری یافت که در یازده رمانی که نوشته، از آنها بسیار گفته است. «کمی تا قسمتی معمولی» یکی از تحسینشدهترین این رمانها در نزد منتقدین، با شش جایزه است که مهمترین آنها کتاب منتخب شورای ملی مطالعات اجتماعی آمریکاست.
«کمی تا قسمتی معمولی» به دورهای از زندگی یک دختر نوجوان، به نام نورا، میپردازد که بهتازگی درمانهای طولانی سرطان را پشتسر گذاشته و قصد دارد به روال عادی زندگی خانوادگی و تحصیلیاش بازگردد. در یک خلأ دوساله، دختر نوجوان فاصلهی بسیاری از خانه و مدرسه گرفته است. گرچه او در یک بیمارستان روزانه درمان سرطان را طی میکرده و اغلب شبها به خانه برمیگشته، اما حالا رفتارها و عاداتاش به نظر پدرومادر غریب و غیرقابلدرک میآید. در مدرسه نیز برقراری ارتباطی دوباره با معلمین و دانشآموزان برای نورا با چالشهای بسیاری همراه است که هر فصل از این رمان به بخشی از آنها میپردازد.
داستان با شرح ظاهر نورا و تعجب همکلاسیهایاش از آن آغاز میشود. موهای بهشدت کوتاه دخترک و لباسهای گشادش که بیشتر شبیه لباس تعمیرکاران ماشین است تا دختری که به مدرسه آمده، توجه بچهها را به او جلب میکند. آنها سؤالپیچاش میکنند تا بدانند چرا موهایش را کوتاه کرده و لباسی دخترانه نپوشیده است. بعضیها او را با پسرها اشتباه میگیرند و با لحنی پسرانه با او حرف میزنند. این مسأله در آغاز به شدت بر عزت نفس و تمایلاش به حضور در کلاس اثر میگذارد. تلاش میکند کمتر به چشم بیاید و در گوشهای کور از کلاس جا بگیرد. رفتار عذرخواهانهی همکلاسیها او را عصبیتر میکند. علاقمند است با آنها ارتباط برقرار کند، اما نگاه ترحمآمیزشان آزارش میدهد. دربارهی مسؤولین مدرسه نیز همین اتفاق میافتد. گرچه آنها از در حمایتگری و همراهی برمیآیند، اما نورا که از ابتدا با موضعی تدافعی وارد مدرسه شده، قادر به پذیرش پیشنهادهای دوستانهی آنها نیست. او به همه با نوعی انتقاد طنزآمیز نظر میکند. بهنظرش همکلاسیها بهرهی هوشی چندان بالایی ندارند و همهی سؤالهایشان از او، جوابهای بدیهی در دل خود دارد. معمولاً نورا با لحنی کنایی به آنها پاسخ میدهد و تمامی کمکهای آنها را پس میزند و حس میکند مدرسه جایی نیست که او بتواند دوستی هماندازه و همفکر پیدا کند. هرچند بچهها در اینکه با او رفاقت کنند و راهی برای جلب محبت او بیابند تلاشی خستگیناپذیر در پیش گرفتهاند.
پروژههای مشترک مدرسه که در آن روحیهی کارِ گروهی تقویت میشود به نورا و دوستاناش کمک میکند ارتباطات مؤثرتری با هم برقرار کنند. گروه میکوشد استعدادهای نورا را کشف کند و پرورش بدهد. یکی از راهکارهایی که معلمها پیشنهاد میدهند تا نورا بیشتر به فعالیتهای گروه علاقمند شود، این است که با اسطورهها و افسانههای کهن همذاتپنداری کند و هر بار در نقش یکی از آنها، حکایتاش را برای تمامی مدرسه تعریف کند. نورا نگران میشود که مبادا از پس این کار برنیاید. ضعف بدنی و عوارض داروهای شیمیدرمانی که هنوز در او باقی مانده و نیز احساس بدبینی نسبت به محیط مدرسه و خانواده، موانع بزرگی بر سر راه او هستند. او مدام از خود میپرسد که آیا خواهد توانست بدون تب و تنگینفس و درد که در این دو سال اخیر هر لحظه همراهاش بوده، به فعالیتهای عادی زندگیاش برگردد و این پروژههای مدرسه را پیش ببرد یا نه. او نیاز به یک پیروزی بزرگ دارد؛ چیزی که بهقدر کافی تلنگری برای بازگشت به روال عادی باشد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000331118.html
سعیده امینزاده
«کمی تا قسمتی معمولی»
نوشته: باربارا دی
ترجمه: محبوبه نجفخانی
ناشر: افق، چاپ اول 1400
304 صفحه، 55000 تومان
#رمان #کتاب_نوجوان #نشرافق
باربارا دی، متولد 1951، نویسندهای است که تمرکزش را بر مسائل نوجوانان در رمانهایش معطوف کرده و برای همین گروه سنی نیز مینویسد. او که خود در بروکلین بزرگ شده، همواره به رفتار و عادات و دغدغههای نوجوانان نسل خودش و سپس نسلهای بعدی و مقایسهی آنها با یکدیگر، توجه داشته و انعکاس دنیای نوجوانان را بیش از هر قالب دیگری در رمان امکانپذیر دیده است. او قصهگویی را در قالب کتابهای کمحجم کمیکاستریپ آغاز کرد و نهایت تلاشاش را میکرد که در آمیزهای از تصاویر و کلمات ساده و جملات کوتاه، داستانی پرکشش برای مخاطبین کودک روایت کند. بهتدریج حس کرد نیاز داستانپردازی و رضایت خاطر از نوشتن را در میان نوجوانان پیدا خواهد کرد. مطالعاتاش را در اینباره گسترش داد و به مراکز مختلف آموزشی، تفریحی و درمانی سر زد. او سنترال پارک را برای ساعتها زیر پا گذاشت و وجببهوجب بروکلین را گشت تا نشانی از نوجوانانی بیابد که با جهان داستانی او همخوانی دارند و نمونههای بسیاری یافت که در یازده رمانی که نوشته، از آنها بسیار گفته است. «کمی تا قسمتی معمولی» یکی از تحسینشدهترین این رمانها در نزد منتقدین، با شش جایزه است که مهمترین آنها کتاب منتخب شورای ملی مطالعات اجتماعی آمریکاست.
«کمی تا قسمتی معمولی» به دورهای از زندگی یک دختر نوجوان، به نام نورا، میپردازد که بهتازگی درمانهای طولانی سرطان را پشتسر گذاشته و قصد دارد به روال عادی زندگی خانوادگی و تحصیلیاش بازگردد. در یک خلأ دوساله، دختر نوجوان فاصلهی بسیاری از خانه و مدرسه گرفته است. گرچه او در یک بیمارستان روزانه درمان سرطان را طی میکرده و اغلب شبها به خانه برمیگشته، اما حالا رفتارها و عاداتاش به نظر پدرومادر غریب و غیرقابلدرک میآید. در مدرسه نیز برقراری ارتباطی دوباره با معلمین و دانشآموزان برای نورا با چالشهای بسیاری همراه است که هر فصل از این رمان به بخشی از آنها میپردازد.
داستان با شرح ظاهر نورا و تعجب همکلاسیهایاش از آن آغاز میشود. موهای بهشدت کوتاه دخترک و لباسهای گشادش که بیشتر شبیه لباس تعمیرکاران ماشین است تا دختری که به مدرسه آمده، توجه بچهها را به او جلب میکند. آنها سؤالپیچاش میکنند تا بدانند چرا موهایش را کوتاه کرده و لباسی دخترانه نپوشیده است. بعضیها او را با پسرها اشتباه میگیرند و با لحنی پسرانه با او حرف میزنند. این مسأله در آغاز به شدت بر عزت نفس و تمایلاش به حضور در کلاس اثر میگذارد. تلاش میکند کمتر به چشم بیاید و در گوشهای کور از کلاس جا بگیرد. رفتار عذرخواهانهی همکلاسیها او را عصبیتر میکند. علاقمند است با آنها ارتباط برقرار کند، اما نگاه ترحمآمیزشان آزارش میدهد. دربارهی مسؤولین مدرسه نیز همین اتفاق میافتد. گرچه آنها از در حمایتگری و همراهی برمیآیند، اما نورا که از ابتدا با موضعی تدافعی وارد مدرسه شده، قادر به پذیرش پیشنهادهای دوستانهی آنها نیست. او به همه با نوعی انتقاد طنزآمیز نظر میکند. بهنظرش همکلاسیها بهرهی هوشی چندان بالایی ندارند و همهی سؤالهایشان از او، جوابهای بدیهی در دل خود دارد. معمولاً نورا با لحنی کنایی به آنها پاسخ میدهد و تمامی کمکهای آنها را پس میزند و حس میکند مدرسه جایی نیست که او بتواند دوستی هماندازه و همفکر پیدا کند. هرچند بچهها در اینکه با او رفاقت کنند و راهی برای جلب محبت او بیابند تلاشی خستگیناپذیر در پیش گرفتهاند.
پروژههای مشترک مدرسه که در آن روحیهی کارِ گروهی تقویت میشود به نورا و دوستاناش کمک میکند ارتباطات مؤثرتری با هم برقرار کنند. گروه میکوشد استعدادهای نورا را کشف کند و پرورش بدهد. یکی از راهکارهایی که معلمها پیشنهاد میدهند تا نورا بیشتر به فعالیتهای گروه علاقمند شود، این است که با اسطورهها و افسانههای کهن همذاتپنداری کند و هر بار در نقش یکی از آنها، حکایتاش را برای تمامی مدرسه تعریف کند. نورا نگران میشود که مبادا از پس این کار برنیاید. ضعف بدنی و عوارض داروهای شیمیدرمانی که هنوز در او باقی مانده و نیز احساس بدبینی نسبت به محیط مدرسه و خانواده، موانع بزرگی بر سر راه او هستند. او مدام از خود میپرسد که آیا خواهد توانست بدون تب و تنگینفس و درد که در این دو سال اخیر هر لحظه همراهاش بوده، به فعالیتهای عادی زندگیاش برگردد و این پروژههای مدرسه را پیش ببرد یا نه. او نیاز به یک پیروزی بزرگ دارد؛ چیزی که بهقدر کافی تلنگری برای بازگشت به روال عادی باشد.
ادامه...
https://www.alef.ir/news/4000331118.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«کمی تا قسمتی معمولی»؛ باربارا دی؛ ترجمه محبوبه نجفخانی، نشر افق داستان یک دختر عجیب!
«کمی تا قسمتی معمولی»
راهنمای کتاب/ معماهای بیجواب
رضا فکری
«ناهنجاری»
نوشته: اِروه لوتلیه
ترجمه: نرگس کریمی
ناشر: نشر افق، چاپ اول 1400
448 صفحه، 195000 تومان
#رمان #نشرافق
انسان آنگونه که هایدگر از او تعبیر میکند، نمیتواند مستقل و مجرد از جهان پیرامونیاش وجود داشته باشد و بودناش را مدیون آن است. به این اعتبار جهان بر او مقدم است و میتواند هستیاش را دستخوش تحولات خود قرار دهد. او هر قدر به قوت خیال یا به مدد دانش خود، جهانهایی دیگر بیافریند، در آنها نیز هستیاش را مقهور و تحت تأثیر این جهانها خواهد دید. در جهانی موازی نیز این قاعده برقرار است و گویی تنها شکل و ساز وکار آن به گونهای دیگر رقم میخورد. از این منظر میتوان گفت اِروه لوتلیه نیز ایدهی اصلی رمان «ناهنجاری» را از همین نسبت انسان و جهان پیرامونیاش میگیرد؛ نسبتی که گرچه دگرگونه و اعوجاج یافته است اما همچنان بر همان حقیقت مهر تأیید میزند.
لوتلیه میکوشد شخصیتهایش را در ماتریکسی بگنجاند که زمان در آن الگویی متفاوت یافته است. طی اتفاقی که به نظر میرسد چندان عواقب چشمگیری در پی نداشته باشد، دنیایی تازه به وجود میآید که در آن ناهنجاری به تدریج تبدیل به هنجار میشود. اما لوتلیه به این بسنده نمیکند و هر لحظه در این رمانِ نسبتاً طولانی، چالشی تازه پیش روی مخاطبش قرار میدهد و تقابل میان امر عادی و غیرعادی یکی از بزرگترینِ این چالشهاست. آیا هنجار همان چیزی است که در اکنون و اینجای جهان آن را تجربه میکنیم؟ آیا دقیقاً همین جهانی است که ما را در برگرفته؟ و در اینصورت آیا میتوان هر آنچه که این شکل از هنجار را نفی میکند، ناهنجار نامید؟ نویسنده در طول رمان مدام مجال رسیدن به پاسخی صریح و روشن در اینباره را از خواننده میگیرد و با درهم پیچیدنِ وقایع، بر ابهامها میافزاید و مسألهها را بغرنجتر میسازد.
رخدادی که مبدأ داستان کتاب را شکل میدهد، گیر افتادنِ هواپیمای پرواز پاریس-نیویورک در یک چالهی هوایی است. این اتفاق خطیر گرچه به ظاهر نتیجهی تلخی در پی ندارد و مسافران از آن سر سلامت به مقصد میبرند، اما منشأ پیدایش جهانی تازه میشود که زمان در آن به شکلی غریب متوقف شده است. توقفی که به مناسبات میان آدمها کیفیتی متفاوت میبخشد و عواطف و هیجانهای آنها را به سمت خلاف آنچه تاکنون بوده سوق میدهد. روابط به گونهای دیگر رقم میخورند و انسان و حضورش تعاریف جدیدی مییابد و پارادایم نوینی سر بر میآورد؛ اگرچه قاعدهی کلی زیست انسان همچنان همانی است که در جهان پیشین حاکم بوده است.
شخصیتپردازی یکی دیگر از وزنههای تأثیرگذار این رمان به شمار میآید. نویسنده در خلق اغلب آدمهای قصهاش همان پیچیدگی و چندبعدی بودن ماتریکسی جهان پیرامونشان را در نظر داشته است. قهرمانهای «ناهنجاری» اغلب منطقگریزند و به راحتی نمیتوان در بوتهی تحلیل قرارشان داد. بلیک که یک قاتل حرفهای است نمونهی بارز این ویژگی به شمار میآید. تعریف جنایت در قاموس او با عرف معمول تفاوتهای بسیاری دارد و سبک زندگی پیچیده و چندوجهیاش نیز به تحلیلناپذیریاش دامن میزند. او در یک بُعد از زندگیاش مردی مقید به خانواده و مسئولیتپذیر است که کسب و کاری ظاهراً ساده اما پُردرآمد دارد. در بُعدی دیگر او قاتلی است که به جزئیترین ظرایف کارش توجه نشان میدهد و حجم عظیمی از انرژی و تمرکزش را معطوف آن میکند. بنابراین نقشههایش اغلب موفقاند و او همواره چند قدم جلوتر از پلیس گام برمیدارد و حتی میداند دقیقاً چه سرنخی برای گمراهی بازرسها در صحنهی جرم از خود به جا بگذارد.
ادامه....
https://www.alef.ir/news/4021012121.html
رضا فکری
«ناهنجاری»
نوشته: اِروه لوتلیه
ترجمه: نرگس کریمی
ناشر: نشر افق، چاپ اول 1400
448 صفحه، 195000 تومان
#رمان #نشرافق
انسان آنگونه که هایدگر از او تعبیر میکند، نمیتواند مستقل و مجرد از جهان پیرامونیاش وجود داشته باشد و بودناش را مدیون آن است. به این اعتبار جهان بر او مقدم است و میتواند هستیاش را دستخوش تحولات خود قرار دهد. او هر قدر به قوت خیال یا به مدد دانش خود، جهانهایی دیگر بیافریند، در آنها نیز هستیاش را مقهور و تحت تأثیر این جهانها خواهد دید. در جهانی موازی نیز این قاعده برقرار است و گویی تنها شکل و ساز وکار آن به گونهای دیگر رقم میخورد. از این منظر میتوان گفت اِروه لوتلیه نیز ایدهی اصلی رمان «ناهنجاری» را از همین نسبت انسان و جهان پیرامونیاش میگیرد؛ نسبتی که گرچه دگرگونه و اعوجاج یافته است اما همچنان بر همان حقیقت مهر تأیید میزند.
لوتلیه میکوشد شخصیتهایش را در ماتریکسی بگنجاند که زمان در آن الگویی متفاوت یافته است. طی اتفاقی که به نظر میرسد چندان عواقب چشمگیری در پی نداشته باشد، دنیایی تازه به وجود میآید که در آن ناهنجاری به تدریج تبدیل به هنجار میشود. اما لوتلیه به این بسنده نمیکند و هر لحظه در این رمانِ نسبتاً طولانی، چالشی تازه پیش روی مخاطبش قرار میدهد و تقابل میان امر عادی و غیرعادی یکی از بزرگترینِ این چالشهاست. آیا هنجار همان چیزی است که در اکنون و اینجای جهان آن را تجربه میکنیم؟ آیا دقیقاً همین جهانی است که ما را در برگرفته؟ و در اینصورت آیا میتوان هر آنچه که این شکل از هنجار را نفی میکند، ناهنجار نامید؟ نویسنده در طول رمان مدام مجال رسیدن به پاسخی صریح و روشن در اینباره را از خواننده میگیرد و با درهم پیچیدنِ وقایع، بر ابهامها میافزاید و مسألهها را بغرنجتر میسازد.
رخدادی که مبدأ داستان کتاب را شکل میدهد، گیر افتادنِ هواپیمای پرواز پاریس-نیویورک در یک چالهی هوایی است. این اتفاق خطیر گرچه به ظاهر نتیجهی تلخی در پی ندارد و مسافران از آن سر سلامت به مقصد میبرند، اما منشأ پیدایش جهانی تازه میشود که زمان در آن به شکلی غریب متوقف شده است. توقفی که به مناسبات میان آدمها کیفیتی متفاوت میبخشد و عواطف و هیجانهای آنها را به سمت خلاف آنچه تاکنون بوده سوق میدهد. روابط به گونهای دیگر رقم میخورند و انسان و حضورش تعاریف جدیدی مییابد و پارادایم نوینی سر بر میآورد؛ اگرچه قاعدهی کلی زیست انسان همچنان همانی است که در جهان پیشین حاکم بوده است.
شخصیتپردازی یکی دیگر از وزنههای تأثیرگذار این رمان به شمار میآید. نویسنده در خلق اغلب آدمهای قصهاش همان پیچیدگی و چندبعدی بودن ماتریکسی جهان پیرامونشان را در نظر داشته است. قهرمانهای «ناهنجاری» اغلب منطقگریزند و به راحتی نمیتوان در بوتهی تحلیل قرارشان داد. بلیک که یک قاتل حرفهای است نمونهی بارز این ویژگی به شمار میآید. تعریف جنایت در قاموس او با عرف معمول تفاوتهای بسیاری دارد و سبک زندگی پیچیده و چندوجهیاش نیز به تحلیلناپذیریاش دامن میزند. او در یک بُعد از زندگیاش مردی مقید به خانواده و مسئولیتپذیر است که کسب و کاری ظاهراً ساده اما پُردرآمد دارد. در بُعدی دیگر او قاتلی است که به جزئیترین ظرایف کارش توجه نشان میدهد و حجم عظیمی از انرژی و تمرکزش را معطوف آن میکند. بنابراین نقشههایش اغلب موفقاند و او همواره چند قدم جلوتر از پلیس گام برمیدارد و حتی میداند دقیقاً چه سرنخی برای گمراهی بازرسها در صحنهی جرم از خود به جا بگذارد.
ادامه....
https://www.alef.ir/news/4021012121.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«ناهنجاری»؛ اِروه لوتلیه؛ ترجمه نرگس کریمی؛ نشر افق معماهای بیجواب
«ناهنجاری»