در صباحِ عید اگر مشغول تکبیرند خلق
بر زبانم از سحر تا شام گفت‌و‌گوی تست
#هلالی_جغتایی

تا رقیبان را نبینم خوشدل از غمهای خویش
از تو بینم جور و با خود مهربان گویم تُرا
#هلالی_جغتایی

جان خواهم از خدا، نه یکی، بلکه صد هزار
تا صد هزار بار بمیرم برای یار ...
#هلالی_جغتایی

چون حل نمی‌شود به سخن مشکلات عشق
در حیرتم که فایدهٔ قیل و قال چیست؟
#هلالی_جغتایی

#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
به خاک من گذری کُن چو در وفای تو میرم
که زنده گردم و بار دگر برای تو میرم ...
#هلالی_جغتایی

دل از درد جدایی می‌کشد آهی و می‌گوید
که تنهایی عجب دردیست! داد از دست تنهایی!
#هلالی_جغتایی

بعد ازین لطف کُن و در دلِ تنگم بنشین
تا نشستن نتواند دگری پهلویت ...
#هلالی_جغتایی

#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
هر کس که نیست کشته عشقت هلاک به
هر کس که نیست خاک رهت زیر خاک به
#هلالی_جغتایی

به چشم لطف اگر بینی گرفتاران رسوا را
به ما هم گوشهٔ‌ چشمی که رسوا کرده‌ای ما را
#هلالی_جغتایی

#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
بر امید آنکه خاکم خشت دیوارت شود
بر سر کویت زِ شادی می‌کنم قالب تهی
#هلالی_جغتایی