ضرورت کاهش فوری تنش با آژانس
فعلاً زمانِ کنترل تنش در روابط با آژانس بینالمللی انرژی اتمی و ارائۀ ابتکارات تازه و راهگشا برای احیای سریع برجام است.
از این رو، از تمام مسئولان کشور انتظار میرود که به جای رجزخوانیهای معمول، در پی راهی معقول برای پایان دادن به تنش جاری باشند.
متهم کردن رافائل گروسی به "سیاسیکاری" و "تأثیرپذیری از اسرائیل" مشکلی را حل نمیکند. در واقع، طرفِ ایران در این ماجرا، فقط شخص گروسی نیست، بلکه نهادی بینالمللی است که صدها کارشناس و بازرس حرفهای در آن ایفای نقش و تصمیمگیری میکنند.
یک پروژۀ عظیم هستهای که در ابعاد مختلف و مکانهای متعدد دامن خود را پهن کرده است، برای راستیآزمایی قطعی و نهایی، به طور طبیعی مشکلات دورهای و مخصوص به خود را دارد و حوصله و همکاری دو جانبۀ ممتدی را میطلبد.
گروسی البته دیپلمات پیچیده و بسیار زیرکی به نظر میرسد، اما بعید است که به خلاف وظیفهاش، خواهان تخریب عمدی روابط سازمان تحت مدیریتش با یک کشور عضو ان.پی.تی باشد.
دیدار اخیر او با نخستوزیر اسرائیل برای اطلاع از اسناد مورد ادعای وی نیز گرچه میتواند مورد اعتراض و حساسیت جمهوری اسلامی باشد، اما خارج از وظایف مدیرکل آژانس تعریف نمیشود.
اسرائیلیها مدعی سرقت اسنادی از پروندۀ هستهای ایران شدهاند که گروسی در مقام مدیر کل آژانس، نمیتواند آن را نادیده بگیرد هر چند که اسناد ادعایی از نظر ایران تماماً جعلی و دروغین باشند.
در واقع طبق مقررات سختگیرانۀ آژانس، این بر عهدۀ جمهوری اسلامی است که جعلی بودن اسناد مورد ادعای اسرائیلیها را در معرض داوری کارشناسان و افکار عمومی قرار دهد.
از نظرگاه مقامهای جمهوری اسلامی، موجودیت اسرائیل از اساس نامشروع و جعلی است و به همین جهت نیز ادعاهایش هم نباید محل اعتنا قرار گیرد. در نظام بینالملل اما دیگر کشورها چنین نظری ندارند و قریب به تمام آنها اصل موجودیت اسرائیل را به عنوان عضو سازمان ملل متحد پذیرفتهاند هر چند که به سیاست اشغالگرانۀ آن در کرانۀ باختری نیز اعتراض دارند.
بنابراین، سران کشور در مورد ماهیت نظام بینالملل باید واقعبینی بیشتری از خود نشان دهند و نقش اسرائیل و برخی رفتارهای به نظر من توطئهآمیز آن را دست کم نگیرند و بخصوص از یاد نبرند که بحرانی شدن برنامۀ هستهای ایران تا این اندازه نیز، عمدتاً به دلیل سیاست جمهوری اسلامی در برابر اسرائیل و تهدید صریح یا تلویحی به نابودی آن است.
خلاصه اینکه مسئولان کشور باید به سهم خود در کنترل اوضاع بکوشند و فکر اینکه میتوان اقتصاد و سیاست کشور را بدون احیای برجام و یا توافقی شبیه آن سر و سامان داد، یک بار و برای همیشه از سر به در کنند.
در این میان اما با وقوع هر حادثۀ تنشآلودی در کشور، برخی از دوستان اصلاحطلب آن را به "یکدست شدن قدرت" در جمهوری اسلامی نسبت میدهند و مدعی میشوند که اگر سکان مدیریت اجرایی در دست یکی از اعتدالگرایان یا اصلاحطلبان بود، این مشکلات پیش نمیآمد.
به نظر من این نوع ادعاها فرار از رویارو شدن با واقعیات است؛ زیرا تصور کنید که الان مثلاً آقای همتی رئیس جمهور کشور بود. آیا واقعاً کاری از او برمیآمد یا اینکه شرایط از هر جهت بخصوص برای اصلاحطلبان و اعتدالگرایان مشکلتر و بغرنجتر بود.
این دوستان در پاسخ، پیشرفت مذاکرات در ماههای آخرِ دولت حسن روحانی را مثال میآورند، اما پاسخ نمیدهند که اگر تصمیمگیری در این باره، در حیطۀ اختیارات قوۀ مجریه بود، چرا توافقنامه در همان زمان آقای روحانی امضا نشد و غائله پایان نگرفت؟
به واقع، ساختار حقیقی و حقوقی قدرت در ایران آرایشی به خود گرفته است که تصمیمات سرنوشتساز فقط از جانب جناح اصولگرا امکانپذیر است. حال این جناح در معرض دو راهی نجات کشور یا بیثبات کردن آن قرار گرفته است. به نظرم لازم است آن را تشویق به تصمیمگیری درست کرد، اما اگر تصمیم درست را هم نگیرد به معنای نجات بخش بودنِ گزینۀ "حاکمیت دوگانه" در شرایط امروزِ کشور نخواهد بود.
#احمد_زیدآبادی
#رافائل_گروسی
#اسرائیل
#حاکمیت_یکدست
#حاکمیت_دوگانه
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
فعلاً زمانِ کنترل تنش در روابط با آژانس بینالمللی انرژی اتمی و ارائۀ ابتکارات تازه و راهگشا برای احیای سریع برجام است.
از این رو، از تمام مسئولان کشور انتظار میرود که به جای رجزخوانیهای معمول، در پی راهی معقول برای پایان دادن به تنش جاری باشند.
متهم کردن رافائل گروسی به "سیاسیکاری" و "تأثیرپذیری از اسرائیل" مشکلی را حل نمیکند. در واقع، طرفِ ایران در این ماجرا، فقط شخص گروسی نیست، بلکه نهادی بینالمللی است که صدها کارشناس و بازرس حرفهای در آن ایفای نقش و تصمیمگیری میکنند.
یک پروژۀ عظیم هستهای که در ابعاد مختلف و مکانهای متعدد دامن خود را پهن کرده است، برای راستیآزمایی قطعی و نهایی، به طور طبیعی مشکلات دورهای و مخصوص به خود را دارد و حوصله و همکاری دو جانبۀ ممتدی را میطلبد.
گروسی البته دیپلمات پیچیده و بسیار زیرکی به نظر میرسد، اما بعید است که به خلاف وظیفهاش، خواهان تخریب عمدی روابط سازمان تحت مدیریتش با یک کشور عضو ان.پی.تی باشد.
دیدار اخیر او با نخستوزیر اسرائیل برای اطلاع از اسناد مورد ادعای وی نیز گرچه میتواند مورد اعتراض و حساسیت جمهوری اسلامی باشد، اما خارج از وظایف مدیرکل آژانس تعریف نمیشود.
اسرائیلیها مدعی سرقت اسنادی از پروندۀ هستهای ایران شدهاند که گروسی در مقام مدیر کل آژانس، نمیتواند آن را نادیده بگیرد هر چند که اسناد ادعایی از نظر ایران تماماً جعلی و دروغین باشند.
در واقع طبق مقررات سختگیرانۀ آژانس، این بر عهدۀ جمهوری اسلامی است که جعلی بودن اسناد مورد ادعای اسرائیلیها را در معرض داوری کارشناسان و افکار عمومی قرار دهد.
از نظرگاه مقامهای جمهوری اسلامی، موجودیت اسرائیل از اساس نامشروع و جعلی است و به همین جهت نیز ادعاهایش هم نباید محل اعتنا قرار گیرد. در نظام بینالملل اما دیگر کشورها چنین نظری ندارند و قریب به تمام آنها اصل موجودیت اسرائیل را به عنوان عضو سازمان ملل متحد پذیرفتهاند هر چند که به سیاست اشغالگرانۀ آن در کرانۀ باختری نیز اعتراض دارند.
بنابراین، سران کشور در مورد ماهیت نظام بینالملل باید واقعبینی بیشتری از خود نشان دهند و نقش اسرائیل و برخی رفتارهای به نظر من توطئهآمیز آن را دست کم نگیرند و بخصوص از یاد نبرند که بحرانی شدن برنامۀ هستهای ایران تا این اندازه نیز، عمدتاً به دلیل سیاست جمهوری اسلامی در برابر اسرائیل و تهدید صریح یا تلویحی به نابودی آن است.
خلاصه اینکه مسئولان کشور باید به سهم خود در کنترل اوضاع بکوشند و فکر اینکه میتوان اقتصاد و سیاست کشور را بدون احیای برجام و یا توافقی شبیه آن سر و سامان داد، یک بار و برای همیشه از سر به در کنند.
در این میان اما با وقوع هر حادثۀ تنشآلودی در کشور، برخی از دوستان اصلاحطلب آن را به "یکدست شدن قدرت" در جمهوری اسلامی نسبت میدهند و مدعی میشوند که اگر سکان مدیریت اجرایی در دست یکی از اعتدالگرایان یا اصلاحطلبان بود، این مشکلات پیش نمیآمد.
به نظر من این نوع ادعاها فرار از رویارو شدن با واقعیات است؛ زیرا تصور کنید که الان مثلاً آقای همتی رئیس جمهور کشور بود. آیا واقعاً کاری از او برمیآمد یا اینکه شرایط از هر جهت بخصوص برای اصلاحطلبان و اعتدالگرایان مشکلتر و بغرنجتر بود.
این دوستان در پاسخ، پیشرفت مذاکرات در ماههای آخرِ دولت حسن روحانی را مثال میآورند، اما پاسخ نمیدهند که اگر تصمیمگیری در این باره، در حیطۀ اختیارات قوۀ مجریه بود، چرا توافقنامه در همان زمان آقای روحانی امضا نشد و غائله پایان نگرفت؟
به واقع، ساختار حقیقی و حقوقی قدرت در ایران آرایشی به خود گرفته است که تصمیمات سرنوشتساز فقط از جانب جناح اصولگرا امکانپذیر است. حال این جناح در معرض دو راهی نجات کشور یا بیثبات کردن آن قرار گرفته است. به نظرم لازم است آن را تشویق به تصمیمگیری درست کرد، اما اگر تصمیم درست را هم نگیرد به معنای نجات بخش بودنِ گزینۀ "حاکمیت دوگانه" در شرایط امروزِ کشور نخواهد بود.
#احمد_زیدآبادی
#رافائل_گروسی
#اسرائیل
#حاکمیت_یکدست
#حاکمیت_دوگانه
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
clubhouse-audio-2022-06-07-16-28.mp4
291.4 MB
فایل صوتی بحثم در کلاب هاوس چلچراغ در بارۀ
شرایط امروز کشور و پیامدهای یگانگی و دوگانگی قدرت در جمهوری اسلامی
@ahmadzeidabad
شرایط امروز کشور و پیامدهای یگانگی و دوگانگی قدرت در جمهوری اسلامی
@ahmadzeidabad
آب یا سراب؟
چند گروه سیاسی با عنوان کلی "جمهوریخواهان" نسبت به "رهبرتراشی" برخی رسانهها و شبکههای تلویزیونی خارج از کشور از رضا پهلوی هشدار دادهاند.
از نظر این گروهها چنین اقدامی به بازتولید استبداد در آیندۀ کشور منجر خواهد شد.
ظاهراً این گروهها فایده و ضرورت و امکان انقلاب در ایران را قطعی فرض کرده و از همین جهت نسبت به انحراف احتمالی آن نگران شدهاند.
واقعیت اما این است که تا این لحظه انقلاب در ایران نه مفید، نه ضروری و نه حتی ممکن است. جمهوری اسلامی به رغم همۀ بحرانها و گرفتاریهای خود، هنوز ابزارها و امکانات و فرصتهای قابل توجهی برای گذر از شرایط موجود دارد. فقط کافی است برجام را احیاء کند، راهِ سرمایهگذاری خارجی در اقتصاد کشور را بگشاید، برای حل معضلات منطقهای وارد گفتگوهای چندجانبه شود، "سوپرانقلابیها" را از نقاط مرکزی قدرت به حاشیه براند، پایگاه اجتماعی خود را به سمت نیروهای میانهروتر جامعه گسترش دهد و از فشارهای اجتماعی و فرهنگی علیه مردم عادی دست بردارد.
نظام سیاسی طبعاً برای انجام این امور موانعی جدی پیش رو دارد اما غلبه بر این موانع برایش غیرممکن نیست. بنابراین اگر نظام همین امروز ابتکاری را برای ورود به این مرحله در دستور کار خود قرار دهد، انقلاب عملاً منتفی و تمام نیروهای سرنگونیطلب به یکباره بیربط و منزوی میشوند.
با این حال، به دلیل ترکیب پیچیده و مبهم و تو در تویِ نیروهای صاحب نفوذ در حاکمیت جمهوری اسلامی، نمیتوان به انجام این امور مطمئن بود. بنابراین مادامی که جهت سیاست در داخل ایران تغییری معنادار پیدا نکند، بازار تبلیغاتی سرنگونیطلبان همچنان داغ خواهد ماند.
بر این مبنا، اگر به دلیل پارهای رفتارهای واکنشی و عصبی و غیرعادی حکومت به تحولات داخلی و پیرامونی، شرایط ایران به بنبست برسد و از نظر طیف بزرگی از جامعه، نوعی انقلاب گریزناپذیر تصور شود، به احتمال بسیار، نیرویی مانند همین افراد نزدیک به رضا پهلوی از شانس بیشتری برای سردمداری آن برخوردار خواهند بود.
انقلاب اصولاً پدیدهای عقلایی نیست و عمدتاً بر هیجان و عواطف و احساسات و تخیلات و وعدههای انتزاعی و پا در هوا استوار است. بدین دلیل معمولاً کسانی میتوانند به انقلاب دامن زنند و سردمدار آن شوند که سنخیتی عمیق با این پدیدهها به علاوۀ نوعی روحیۀ تهاجمی و قاطع و خشمگین داشته باشند.
از این رو، افراد اصطلاحاً عاقل که اهل محاسبه و سنجش و احتیاط هستند، اگر هم به دلایلی از جمله کنترل تندرویهای بیرویه و یا شراکت در قدرت و یا کمک به تکثر سیاسی، نقشی در انقلاب و بسیج تودهای به عهده گیرند، نقش آنها کاملاً حاشیهای و نهایتاً در خدمت همان تندروها خواهد بود. این دسته از افراد به محض آنکه زبان به انتقاد از تندروها بگشایند، به عنوان موانع انقلاب و اهل مماشات و سازشکاری حذف و در بهترین حالت خانهنشین خواهند شد.
در موردِ شرایط خاص ایران اما انقلاب فقط در صورتی شانسی برای ظهور پیدا میکند که سازمانِ آن از حمایت برخی قدرتهای مؤثر خارجی برخوردار باشد. منظور در اینجا حمایتِ دولت آمریکا، اسرائیل و برخی از کشورهای ثروتمند عرب در کنار بیتفاوتی و عدم مخالفت اروپا با این مسئله است. بدین جهت، فقط نیرویی میتواند مورد حمایت مالی و تبلیغاتی و رسانهای این کشورها قرار گیرد که از همکاری با آنها شرمگین نباشد. بنابراین، نیروهای سردمدار انقلاب عمدتاً کسانی خواهند بود که این روزها بیپرده، حمایت این کشورها از دگرگونی سیاسی در ایران را ضروری میشمرند.
با همۀ این احوال، به گمان من کوشش برای انقلاب در ایران به احتمال بیشتر، به بینظمی و بیثباتی و هرج و مرج و چه بسا جنگ خونین داخلی طولانی مدت میانجامد تا سرنگونی حکومت. اما به فرض آنکه انقلابی صورت گیرد و به پیروزی هم برسد، نتیجۀ آن به احتمال بسیار زیاد، حکومتی اقتدارگرا با نظمی آهنین خواهد بود و با دمکراسی و تکثر سیاسی برای سالیان دراز سر آشتی نخواهد داشت.
این موضوع نه بدان علت است که عدهای از سرنگونیطلبان خواهان استقرار نظام پادشاهی مطلقه در ایران هستند، بلکه بدان دلیل که استقرار نظم بعد از فروپاشی احتمالی، جز از طریق به کارگیری مشت آهنین امکانپذیر نخواهد بود.
واقعیت این است که بسیاری از کسانی که رهبری انقلابها را به دست میگیرند، پیشاپیش لزوماً قصد اعمالِ دیکتاتوری ندارند، بلکه تا اندازۀ زیادی شرایط بیانضباطی و بیدولتی پس از انقلاب، آن را بر آنان تحمیل میکند. اینکه با چه مکانیسمی این اتفاق رخ میدهد، روز بعد به آن خواهم پرداخت.
#احمد_زیدآبادی
#جمهوری_خواهان
#رضا_پهلوی
#سرنگونی_طلبان
#دمکراسی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
چند گروه سیاسی با عنوان کلی "جمهوریخواهان" نسبت به "رهبرتراشی" برخی رسانهها و شبکههای تلویزیونی خارج از کشور از رضا پهلوی هشدار دادهاند.
از نظر این گروهها چنین اقدامی به بازتولید استبداد در آیندۀ کشور منجر خواهد شد.
ظاهراً این گروهها فایده و ضرورت و امکان انقلاب در ایران را قطعی فرض کرده و از همین جهت نسبت به انحراف احتمالی آن نگران شدهاند.
واقعیت اما این است که تا این لحظه انقلاب در ایران نه مفید، نه ضروری و نه حتی ممکن است. جمهوری اسلامی به رغم همۀ بحرانها و گرفتاریهای خود، هنوز ابزارها و امکانات و فرصتهای قابل توجهی برای گذر از شرایط موجود دارد. فقط کافی است برجام را احیاء کند، راهِ سرمایهگذاری خارجی در اقتصاد کشور را بگشاید، برای حل معضلات منطقهای وارد گفتگوهای چندجانبه شود، "سوپرانقلابیها" را از نقاط مرکزی قدرت به حاشیه براند، پایگاه اجتماعی خود را به سمت نیروهای میانهروتر جامعه گسترش دهد و از فشارهای اجتماعی و فرهنگی علیه مردم عادی دست بردارد.
نظام سیاسی طبعاً برای انجام این امور موانعی جدی پیش رو دارد اما غلبه بر این موانع برایش غیرممکن نیست. بنابراین اگر نظام همین امروز ابتکاری را برای ورود به این مرحله در دستور کار خود قرار دهد، انقلاب عملاً منتفی و تمام نیروهای سرنگونیطلب به یکباره بیربط و منزوی میشوند.
با این حال، به دلیل ترکیب پیچیده و مبهم و تو در تویِ نیروهای صاحب نفوذ در حاکمیت جمهوری اسلامی، نمیتوان به انجام این امور مطمئن بود. بنابراین مادامی که جهت سیاست در داخل ایران تغییری معنادار پیدا نکند، بازار تبلیغاتی سرنگونیطلبان همچنان داغ خواهد ماند.
بر این مبنا، اگر به دلیل پارهای رفتارهای واکنشی و عصبی و غیرعادی حکومت به تحولات داخلی و پیرامونی، شرایط ایران به بنبست برسد و از نظر طیف بزرگی از جامعه، نوعی انقلاب گریزناپذیر تصور شود، به احتمال بسیار، نیرویی مانند همین افراد نزدیک به رضا پهلوی از شانس بیشتری برای سردمداری آن برخوردار خواهند بود.
انقلاب اصولاً پدیدهای عقلایی نیست و عمدتاً بر هیجان و عواطف و احساسات و تخیلات و وعدههای انتزاعی و پا در هوا استوار است. بدین دلیل معمولاً کسانی میتوانند به انقلاب دامن زنند و سردمدار آن شوند که سنخیتی عمیق با این پدیدهها به علاوۀ نوعی روحیۀ تهاجمی و قاطع و خشمگین داشته باشند.
از این رو، افراد اصطلاحاً عاقل که اهل محاسبه و سنجش و احتیاط هستند، اگر هم به دلایلی از جمله کنترل تندرویهای بیرویه و یا شراکت در قدرت و یا کمک به تکثر سیاسی، نقشی در انقلاب و بسیج تودهای به عهده گیرند، نقش آنها کاملاً حاشیهای و نهایتاً در خدمت همان تندروها خواهد بود. این دسته از افراد به محض آنکه زبان به انتقاد از تندروها بگشایند، به عنوان موانع انقلاب و اهل مماشات و سازشکاری حذف و در بهترین حالت خانهنشین خواهند شد.
در موردِ شرایط خاص ایران اما انقلاب فقط در صورتی شانسی برای ظهور پیدا میکند که سازمانِ آن از حمایت برخی قدرتهای مؤثر خارجی برخوردار باشد. منظور در اینجا حمایتِ دولت آمریکا، اسرائیل و برخی از کشورهای ثروتمند عرب در کنار بیتفاوتی و عدم مخالفت اروپا با این مسئله است. بدین جهت، فقط نیرویی میتواند مورد حمایت مالی و تبلیغاتی و رسانهای این کشورها قرار گیرد که از همکاری با آنها شرمگین نباشد. بنابراین، نیروهای سردمدار انقلاب عمدتاً کسانی خواهند بود که این روزها بیپرده، حمایت این کشورها از دگرگونی سیاسی در ایران را ضروری میشمرند.
با همۀ این احوال، به گمان من کوشش برای انقلاب در ایران به احتمال بیشتر، به بینظمی و بیثباتی و هرج و مرج و چه بسا جنگ خونین داخلی طولانی مدت میانجامد تا سرنگونی حکومت. اما به فرض آنکه انقلابی صورت گیرد و به پیروزی هم برسد، نتیجۀ آن به احتمال بسیار زیاد، حکومتی اقتدارگرا با نظمی آهنین خواهد بود و با دمکراسی و تکثر سیاسی برای سالیان دراز سر آشتی نخواهد داشت.
این موضوع نه بدان علت است که عدهای از سرنگونیطلبان خواهان استقرار نظام پادشاهی مطلقه در ایران هستند، بلکه بدان دلیل که استقرار نظم بعد از فروپاشی احتمالی، جز از طریق به کارگیری مشت آهنین امکانپذیر نخواهد بود.
واقعیت این است که بسیاری از کسانی که رهبری انقلابها را به دست میگیرند، پیشاپیش لزوماً قصد اعمالِ دیکتاتوری ندارند، بلکه تا اندازۀ زیادی شرایط بیانضباطی و بیدولتی پس از انقلاب، آن را بر آنان تحمیل میکند. اینکه با چه مکانیسمی این اتفاق رخ میدهد، روز بعد به آن خواهم پرداخت.
#احمد_زیدآبادی
#جمهوری_خواهان
#رضا_پهلوی
#سرنگونی_طلبان
#دمکراسی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
خشم و اندوه و رنج
گزارش روزنامۀ شرق از مصیبتی که دو زوج ورزشکار کشورمان در پارک پردیسان تهران دچار آن شدهاند، ترکیبی از خشم و اندوه و رنج در دل هر انسانی برمیانگیزد.
تنها نکتۀ مثبت این ماجرای هولناک، بازتابِ صریح و بدون سانسور آن در یک روزنامۀ دارای مجوز انتشار رسمی در کشور است.
امید است که این گزارش صریح، نقطۀ آغازی برای پایانِ مصونیت برخی نهادهای خاص از پیگیری علنی تخلفاتِ اعضای آنها از سوی مطبوعات باشد تا بدین وسیله راه برای احقاق حقِ شهروندانی که حقشان از طرف آنان ضایع میشود، گشوده شود.
#احمد_زیدآبادی
#پارک_پردیسان
#احقاق_حق
#مصونیت_قضایی
#مطبوعات_آزاد
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
گزارش روزنامۀ شرق از مصیبتی که دو زوج ورزشکار کشورمان در پارک پردیسان تهران دچار آن شدهاند، ترکیبی از خشم و اندوه و رنج در دل هر انسانی برمیانگیزد.
تنها نکتۀ مثبت این ماجرای هولناک، بازتابِ صریح و بدون سانسور آن در یک روزنامۀ دارای مجوز انتشار رسمی در کشور است.
امید است که این گزارش صریح، نقطۀ آغازی برای پایانِ مصونیت برخی نهادهای خاص از پیگیری علنی تخلفاتِ اعضای آنها از سوی مطبوعات باشد تا بدین وسیله راه برای احقاق حقِ شهروندانی که حقشان از طرف آنان ضایع میشود، گشوده شود.
#احمد_زیدآبادی
#پارک_پردیسان
#احقاق_حق
#مصونیت_قضایی
#مطبوعات_آزاد
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
دمکراسی از راه انقلاب به دست نمیآید
وعدههای سردمداران یک انقلاب در بهترین و صادقانهترین حالتِ آن، همانقدر دارای اعتبار و قابل اعتناست که وعدههای نامزدهای ریاست جمهوری در کارزارهای انتخاباتی در کشوری مانند کشور ما!
این بدان جهت است که ماهیت روندهای سیاسی را رؤیاهای سردمداران انقلاب که چه بسا صادقانه هم باشد، تعیین نمیکند بلکه صحنۀ بسیار پیچیدهای از مؤلفههای غیر قابل شمارشِ روانی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جامعه و سطحِ آگاهی و انضباط و مسئولیتپذیری انواع بازیگران سیاسی، در کنار نوع و تعدد شکافهای اجتماعی و وضعیت توازن قوا بین همۀ نیروهای درگیر در سیاست، در این زمینه تعیینکننده است.
از این منظر، دعوایی که این روزها بین اجزاء مختلف اپوزیسیون اصطلاحاً سرنگونیطلب در خارج از کشور در گرفته است، از بنیاد پوچ و بیمحتواست! برخی از این نیروها نگران آن شدهاند که چرا رضا پهلوی با مظالم ساواک و استبداد پدر و پدربزرگش و همینطور بازگشت به سلطنت مرزبندی روشنی نمیکند تا خیال آنها راحت شود!
در واقع اگر رضا پهلوی در این موارد به صریحترین شکل ممکن هم مرزبندی کند، کمترین تأثیری در نوع نقش و چگونگی زمامداری فرضی او در آینده پدید نخواهد آورد؛ زیرا الفاظ و سخنان او نیست که رفتار آیندهاش را رقم میزند، بلکه این مؤلفههای بیشمار فوق الذکر است که او را به سمت مورد نظر خود هدایت خواهد کرد.
اگر کسانی دغدغهمند دمکراسی در ایران هستند، باید بدانند که در شرایط امروز ایران، دمکراسی از طریق انقلاب نه فقط حاصل نمیشود بلکه خرده - ریزههای کنونی آن نیز برای دورهای طولانی از دست میرود، اما اگر هدفی به جز دمکراسی در میان است، ماجرا باید صادقانه با مردم در میان گذاشته شود.
این نکته را بدین دلیل مورد تأکید قرار میدهم که انقلاب اصولاً حاصل رهاسازی و بسیج نیروهای مخالف نظم مستقر و نابودی اقتدارِ مشروع یا نامشروع دولت حاکم است. بنابراین حتی اگر همۀ موانع و خطرات و تهدیدهای پیش روی انقلاب در ایران را نادیده گرفته و پیروزی آن را مفروض بگیریم، شرایط متصل به انقلاب، وضعیت بیدولتی و عدم وجود اقتداری نهادینه شده خواهد بود.
درست در همین شرایط است که دار و دستههای رنگارنگ سیاسی و مذهبی و قومی و ایدئولوژیک اعلام موجودیت کرده و در کنار گروههای قبلاً موجود، صحنۀ اجتماع را برای پیشبرد اهداف خود قرق میکنند. چون شعار انقلابها معمولاً آزادی است، در پرتو همین مفهوم، هر دار و دستۀ کوچک و بزرگی به خود حق میدهد که محل یا اداره یا ارگانی را اشغال کرده و بدون هرگونه محدودیت و نگرانی، نه فقط مواضع خود را اعلام کند بلکه برای تحقق آنها دست به کار شود. در این میان آن دسته از دار و دستههایی که خود را زرنگتر و محقتر و رادیکالتر از دیگران میدانند، اقدام به ذخیرۀ سلاح و آموزشِ میلیشیا کرده تا در هنگامۀ منازعۀ نهایی، ابزاری برای کسب سهم هر چه بیشتری از قدرت در اختیار داشته باشند.
حتی اگر به فرض محال، کار به ذخیرۀ سلاح و آموزش میلیشیا هم نرسد، سخنان آتشینِ و توفندۀ جاهطلبان سیاسی خودنما و بیفکر، کافی است تا هواداران هر یک از گروهها را به جان هم اندازد. زیرا طبعاً وقتی یک سخنران از "حق خلقها برای تعیین سرنوشت" و "عدم سازش در این زمینه حتی اگر جوی خون روان شود" سخن بگوید و اعضای دستۀ خود را در این جهت تهییج کند، طبیعی است که سخنرانی دیگر، آن را تاب نیاورده و طرف را به تلاش برای تجزیۀ میهن و خیانت به کشور متهم کند و از ضرورتِ قربانی کردن جان خود برای دفع چنین فاجعهای سخن به میان آورد. با رد و بدل شدن این نوع لفظها، قاعدتاً هواداران هر یک از دو طرفِ منازعه، خونشان به جوش میآید و مقابله را با زد و خورد آغاز میکنند.
یا هنگامی که گروهی تحت عنوان نمایندگی از طرفِ پرولتاریای انقلابی اقدام به مصادرۀ کارخانههای بخش خصوصی و عمومی و تشکیل شوراهای کارگری برای ادارۀ آنها میکند، روشن است که یک گروه حامی اقتصاد آزاد آن را سبب بروز فاجعه در کشور تلقی کند و ابوابجمعی خود را برای آزادکردن کارخانه از اشغالِ متصرفان ،به مصاف آنها بفرستد.
بدین ترتیب، روزانه هزاران نوع از این حوادث در گوشه و کنار کشور رخ میدهد و اثری از آسایش و امنیت برای مردم عادی باقی نمیگذارد.
در این میان اگر بین نیروهای سردمدار انقلاب، قدرتِ فائقهای موجود نباشد این روند تا حدِ "وضعیت طبیعی" و "جنگ همه علیه همه" پیش میرود و کشور را به ورطۀ نابودی میکشاند. اما در انقلابها معمولاً قدرت فائقهای وجود دارد که دلیلی برای تحمل این وضع نمیبیند و فرمان به برچیدن بساط گروههای رنگارنگ و خودسر و لگامگسخته میدهد.
باقی ماجرا برای فردا.
#احمد_زیدآبادی
#رضا_پهلوی
#اپوزیسیون
#انقلاب
#دمکراسی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
وعدههای سردمداران یک انقلاب در بهترین و صادقانهترین حالتِ آن، همانقدر دارای اعتبار و قابل اعتناست که وعدههای نامزدهای ریاست جمهوری در کارزارهای انتخاباتی در کشوری مانند کشور ما!
این بدان جهت است که ماهیت روندهای سیاسی را رؤیاهای سردمداران انقلاب که چه بسا صادقانه هم باشد، تعیین نمیکند بلکه صحنۀ بسیار پیچیدهای از مؤلفههای غیر قابل شمارشِ روانی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جامعه و سطحِ آگاهی و انضباط و مسئولیتپذیری انواع بازیگران سیاسی، در کنار نوع و تعدد شکافهای اجتماعی و وضعیت توازن قوا بین همۀ نیروهای درگیر در سیاست، در این زمینه تعیینکننده است.
از این منظر، دعوایی که این روزها بین اجزاء مختلف اپوزیسیون اصطلاحاً سرنگونیطلب در خارج از کشور در گرفته است، از بنیاد پوچ و بیمحتواست! برخی از این نیروها نگران آن شدهاند که چرا رضا پهلوی با مظالم ساواک و استبداد پدر و پدربزرگش و همینطور بازگشت به سلطنت مرزبندی روشنی نمیکند تا خیال آنها راحت شود!
در واقع اگر رضا پهلوی در این موارد به صریحترین شکل ممکن هم مرزبندی کند، کمترین تأثیری در نوع نقش و چگونگی زمامداری فرضی او در آینده پدید نخواهد آورد؛ زیرا الفاظ و سخنان او نیست که رفتار آیندهاش را رقم میزند، بلکه این مؤلفههای بیشمار فوق الذکر است که او را به سمت مورد نظر خود هدایت خواهد کرد.
اگر کسانی دغدغهمند دمکراسی در ایران هستند، باید بدانند که در شرایط امروز ایران، دمکراسی از طریق انقلاب نه فقط حاصل نمیشود بلکه خرده - ریزههای کنونی آن نیز برای دورهای طولانی از دست میرود، اما اگر هدفی به جز دمکراسی در میان است، ماجرا باید صادقانه با مردم در میان گذاشته شود.
این نکته را بدین دلیل مورد تأکید قرار میدهم که انقلاب اصولاً حاصل رهاسازی و بسیج نیروهای مخالف نظم مستقر و نابودی اقتدارِ مشروع یا نامشروع دولت حاکم است. بنابراین حتی اگر همۀ موانع و خطرات و تهدیدهای پیش روی انقلاب در ایران را نادیده گرفته و پیروزی آن را مفروض بگیریم، شرایط متصل به انقلاب، وضعیت بیدولتی و عدم وجود اقتداری نهادینه شده خواهد بود.
درست در همین شرایط است که دار و دستههای رنگارنگ سیاسی و مذهبی و قومی و ایدئولوژیک اعلام موجودیت کرده و در کنار گروههای قبلاً موجود، صحنۀ اجتماع را برای پیشبرد اهداف خود قرق میکنند. چون شعار انقلابها معمولاً آزادی است، در پرتو همین مفهوم، هر دار و دستۀ کوچک و بزرگی به خود حق میدهد که محل یا اداره یا ارگانی را اشغال کرده و بدون هرگونه محدودیت و نگرانی، نه فقط مواضع خود را اعلام کند بلکه برای تحقق آنها دست به کار شود. در این میان آن دسته از دار و دستههایی که خود را زرنگتر و محقتر و رادیکالتر از دیگران میدانند، اقدام به ذخیرۀ سلاح و آموزشِ میلیشیا کرده تا در هنگامۀ منازعۀ نهایی، ابزاری برای کسب سهم هر چه بیشتری از قدرت در اختیار داشته باشند.
حتی اگر به فرض محال، کار به ذخیرۀ سلاح و آموزش میلیشیا هم نرسد، سخنان آتشینِ و توفندۀ جاهطلبان سیاسی خودنما و بیفکر، کافی است تا هواداران هر یک از گروهها را به جان هم اندازد. زیرا طبعاً وقتی یک سخنران از "حق خلقها برای تعیین سرنوشت" و "عدم سازش در این زمینه حتی اگر جوی خون روان شود" سخن بگوید و اعضای دستۀ خود را در این جهت تهییج کند، طبیعی است که سخنرانی دیگر، آن را تاب نیاورده و طرف را به تلاش برای تجزیۀ میهن و خیانت به کشور متهم کند و از ضرورتِ قربانی کردن جان خود برای دفع چنین فاجعهای سخن به میان آورد. با رد و بدل شدن این نوع لفظها، قاعدتاً هواداران هر یک از دو طرفِ منازعه، خونشان به جوش میآید و مقابله را با زد و خورد آغاز میکنند.
یا هنگامی که گروهی تحت عنوان نمایندگی از طرفِ پرولتاریای انقلابی اقدام به مصادرۀ کارخانههای بخش خصوصی و عمومی و تشکیل شوراهای کارگری برای ادارۀ آنها میکند، روشن است که یک گروه حامی اقتصاد آزاد آن را سبب بروز فاجعه در کشور تلقی کند و ابوابجمعی خود را برای آزادکردن کارخانه از اشغالِ متصرفان ،به مصاف آنها بفرستد.
بدین ترتیب، روزانه هزاران نوع از این حوادث در گوشه و کنار کشور رخ میدهد و اثری از آسایش و امنیت برای مردم عادی باقی نمیگذارد.
در این میان اگر بین نیروهای سردمدار انقلاب، قدرتِ فائقهای موجود نباشد این روند تا حدِ "وضعیت طبیعی" و "جنگ همه علیه همه" پیش میرود و کشور را به ورطۀ نابودی میکشاند. اما در انقلابها معمولاً قدرت فائقهای وجود دارد که دلیلی برای تحمل این وضع نمیبیند و فرمان به برچیدن بساط گروههای رنگارنگ و خودسر و لگامگسخته میدهد.
باقی ماجرا برای فردا.
#احمد_زیدآبادی
#رضا_پهلوی
#اپوزیسیون
#انقلاب
#دمکراسی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
مرا به خیر و شما را به سلامت!
آقایان مسئولان محترم جمهوری اسلامی
من به عنوان یک ایرانی که ستم فراوانی را در این نظام متحمل شدهام، برای مصالح ایران، از تمام جفاها گذشتم و برای بقای شما از طریق اصلاح امور به دست خودتان، از هرتلاش فکری فروگذار نکردم تا آنجا که خشم و اهانت و اتهامِ طیف بسیاری از ناراضیان حتی دوستان سابقم را در این مسیر به جان خریدم.
اکنون اما احساس من این است که دایۀ مهربانتر از مادر شدهام! ظاهراً خودتان به اندازۀ من علاقهای به بقای خود و حفظ کشور ندارید و گام در راهی گذاشتهاید که هزاران بار نسبت به عواقب آن هشدار دادهام.
دیگر جز پرحرفی و تکرار و رنج خوردن چه کاری از من برمیآید؟ گویا وقتی قرار است مصیبتی نازل شود، نازل میشود و با اندرز و موعظه و خواهش و تمنا و هشدار و اخطار و التماس و تضرع و ناله و گریه نمیتوان مانع آن شد!
حال که ظاهراً تصمیم به پیروی از توصیههای همان افرادی گرفتهاید که شرایط کشور را به اینجا رسانده و در همۀ زمینهها بحرانآفرینی کردهاند، من دیگر چرا این وسط خودم را سنگ روی یخ کنم و برایتان دل بسوزانم؟
تا روزی که در این مسیر پیش میروید، مرا به خیر و شما را به سلامت!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
آقایان مسئولان محترم جمهوری اسلامی
من به عنوان یک ایرانی که ستم فراوانی را در این نظام متحمل شدهام، برای مصالح ایران، از تمام جفاها گذشتم و برای بقای شما از طریق اصلاح امور به دست خودتان، از هرتلاش فکری فروگذار نکردم تا آنجا که خشم و اهانت و اتهامِ طیف بسیاری از ناراضیان حتی دوستان سابقم را در این مسیر به جان خریدم.
اکنون اما احساس من این است که دایۀ مهربانتر از مادر شدهام! ظاهراً خودتان به اندازۀ من علاقهای به بقای خود و حفظ کشور ندارید و گام در راهی گذاشتهاید که هزاران بار نسبت به عواقب آن هشدار دادهام.
دیگر جز پرحرفی و تکرار و رنج خوردن چه کاری از من برمیآید؟ گویا وقتی قرار است مصیبتی نازل شود، نازل میشود و با اندرز و موعظه و خواهش و تمنا و هشدار و اخطار و التماس و تضرع و ناله و گریه نمیتوان مانع آن شد!
حال که ظاهراً تصمیم به پیروی از توصیههای همان افرادی گرفتهاید که شرایط کشور را به اینجا رسانده و در همۀ زمینهها بحرانآفرینی کردهاند، من دیگر چرا این وسط خودم را سنگ روی یخ کنم و برایتان دل بسوزانم؟
تا روزی که در این مسیر پیش میروید، مرا به خیر و شما را به سلامت!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
دلنوشتهای شخصی؛
خداحافظی با چه چیز؟
بسیاری از دوستان، نکتۀ دیروز مرا به معنای وداع با سیاستورزی و نویسندگی تعبیر کردهاند. واقع این است که در سالهای اخیر "سیاستورزی" به صورت درست و معنادارِ آن، برای فردی با اصول و معیارهای من اصلاً ممکن نبوده است و آنچه تحت این عنوان انجام دادهام، عمدتاً اقداماتی فردی و معطوف به تحلیل و توضیحِ شرایط روز در سطوح ملی و منطقهای و بینالمللی و هشدار نسبت به خطرات و تهدیدهای پیش روی کشور بوده است.
اما ظاهراً همین مقدار هم از این به بعد مقدور نخواهد بود و بناچار باید در آن تجدیدنظر کرد.
راستش همیشه کوشیدهام به زعم خودم "ندای عقل" در وضعیتهای بحرانی باشم، اما وقتی برخی بحرانها مهار پاره کنند و از کنتزل خارج شوند؛ مهمترین چیزی که کارکرد خود را از دست میدهد، همان "ندای عقل" است که از هر سو به عنوان امری مزاحم تلقی میشود و از همه طرف، مورد حمله و هجوم و تهدید و تهمت قرار میگیرد.
بدبختانه صحنۀ سیاست ایران از سوی اغلب نیروهای درگیر در آن، به سمت گریز از عقل به پیش میتازد. نشانۀ این گریز، دوقطبی فاجعهباری است که به سرعت به نقطۀ اوج خود نزدیک میشود. به نظرم هیچکدام از این دو قطب، نشانهای از بلوغ و پختگی از خود نشان نمیدهند. رفتارشان همچون کودک رنج دیدۀ درونِ فردِ والدی است که از طریق لجبازی و تنها با انتقامگیری و مجروح کردن عواطف طرف مقابل، احساس شادی و التیام و پیروزی میکند و به امکانات و محدودیتها و مشکلات خویش خودآگاهی ندارد.
چنین محیطی با هیچ سطحی از سیاستورزی برای کسی با اصول و معیارهای فردی مثل من که از نظرگاه خودم میکوشد بر امکاناتشناسی، واقعبینی، افقنگری، مقایسهگرایی و بخصوص رعایت انصاف استوار باشد، هیچگونه سنخیت و سازگاری ندارد و اصرار بر ماندن در چنین صحنهای، ملعبه شدن ِدستِ بازیگرانِ سرکش و عصبانی و از خودراضی آن است، همانطور که مولانا هم گفته است:
سجاده نشین باوقاری بودم
بازیچۀ کودکان کویم کردی
باری من از هشدارها و انذارهای یک سال اخیر خود به دولتمردان که برخی دوستان گمان کردهاند از آن پشیمان شدهام، به اندازۀ پشیزی پشیمان نیستم و اصولاً نمیدانم چرا باید از از توصیه به کاری که از نظرم تأمین کنندۀ خیر عموم و صلاح کشور بوده است، پشیمان شد؟ بحث من اظهار پشیمانی نیست بلکه سرخوردگی از به کاربستن آنهاست. هر لحظه که هریک از آنها را به کار ببندند، بدون تردید مایۀ خوشحالیام خواهد شد.
همانطور که بارها تأکید کردهام، از نگاه من، نقطۀ آغاز خروج کشور از این وضعیت بحرانی احیای برجام است اما حکومت تا کنون فرصت طلایی و همینطور فرصت نقرهای احیای برجام را از دست داده و تنها فرصت برنزی برایش باقی مانده است. این فرصت به نظرم بیش از حدود یک ماه به درازا نکشد و اگر این زمان بگذرد، بعد از آن، دیگر احیای برجام حتی اگر ممکن باشد اثر لازم را برای کنترل بحرانها نخواهد داشت.
در این میان، برخی دوستان نیز تأکید کردهاند که یک فرد اصطلاحاً سیاسی در هیچ شرایطی نباید صحنه را ترک کند. این هم به نظرم افسانۀ فکرناشدهای است که از فرط تکرار، مقبولیت یافته است. از قضا فرد سیاسی باید صحنهشناس باشد و از ورود به صحنههایی که نمیتواند نقش مثبت و مؤثری در آنها بازی کند، به شدت بپرهیزد. از این رو، سکوت، پذیرش انزوا و کنارهگیری از صحنۀ سیاست نیز انواع کنشهایی است که در روند تحولات، گاهی ضرورت پیدا میکنند.
به هر حال فعلاً تصمیمم این است که تا نشانههای روشن و آشکاری از امکان تأثیرگذاری مثبت با رویه و منش افرادی مثل من ظهور نکند، کاری به خیر و شر هیچکدام از طرفهای درگیر در منازعۀ سیاسی کشور نداشته باشم.
در این میان اما وداع با نویسندگی برایم مقدور و ممکن نیست. متأسفانه یا خوشبختانه نویسندگی برایم همچون آب برای ماهی شده است. این را آن چند سالی که از نوشتن محروم شده بودم، احساس کردم! در آن سالها گاهی ننوشتن چنان راه تنفسم را بند میآورد که احساس خناق میکردم!
بنابراین در بارۀ خیلی از مسائل همچنان خواهم نوشت. حتی در بارۀ سیاست و سیاست بینالملل هم قلم را به طور کامل زمین نخواهم گذاشت. اما در این زمینهها صرفاً به توصیفِ صِرف وقایع بسنده خواهم کرد و توصیهای به نیروهای طرفِ منازعه در ایران و بد و خوب رفتار آنها نخواهم داشت؛ گو اینکه نتیجۀ نوع بازی آنها و تأثیرش بر کشور از همین حالا برایم روشن است!
#احمد_زیدآبادی
#سیاست_ورزی
#نویسندگی
#صحنه_شناسی
#تغییر_رویه
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
خداحافظی با چه چیز؟
بسیاری از دوستان، نکتۀ دیروز مرا به معنای وداع با سیاستورزی و نویسندگی تعبیر کردهاند. واقع این است که در سالهای اخیر "سیاستورزی" به صورت درست و معنادارِ آن، برای فردی با اصول و معیارهای من اصلاً ممکن نبوده است و آنچه تحت این عنوان انجام دادهام، عمدتاً اقداماتی فردی و معطوف به تحلیل و توضیحِ شرایط روز در سطوح ملی و منطقهای و بینالمللی و هشدار نسبت به خطرات و تهدیدهای پیش روی کشور بوده است.
اما ظاهراً همین مقدار هم از این به بعد مقدور نخواهد بود و بناچار باید در آن تجدیدنظر کرد.
راستش همیشه کوشیدهام به زعم خودم "ندای عقل" در وضعیتهای بحرانی باشم، اما وقتی برخی بحرانها مهار پاره کنند و از کنتزل خارج شوند؛ مهمترین چیزی که کارکرد خود را از دست میدهد، همان "ندای عقل" است که از هر سو به عنوان امری مزاحم تلقی میشود و از همه طرف، مورد حمله و هجوم و تهدید و تهمت قرار میگیرد.
بدبختانه صحنۀ سیاست ایران از سوی اغلب نیروهای درگیر در آن، به سمت گریز از عقل به پیش میتازد. نشانۀ این گریز، دوقطبی فاجعهباری است که به سرعت به نقطۀ اوج خود نزدیک میشود. به نظرم هیچکدام از این دو قطب، نشانهای از بلوغ و پختگی از خود نشان نمیدهند. رفتارشان همچون کودک رنج دیدۀ درونِ فردِ والدی است که از طریق لجبازی و تنها با انتقامگیری و مجروح کردن عواطف طرف مقابل، احساس شادی و التیام و پیروزی میکند و به امکانات و محدودیتها و مشکلات خویش خودآگاهی ندارد.
چنین محیطی با هیچ سطحی از سیاستورزی برای کسی با اصول و معیارهای فردی مثل من که از نظرگاه خودم میکوشد بر امکاناتشناسی، واقعبینی، افقنگری، مقایسهگرایی و بخصوص رعایت انصاف استوار باشد، هیچگونه سنخیت و سازگاری ندارد و اصرار بر ماندن در چنین صحنهای، ملعبه شدن ِدستِ بازیگرانِ سرکش و عصبانی و از خودراضی آن است، همانطور که مولانا هم گفته است:
سجاده نشین باوقاری بودم
بازیچۀ کودکان کویم کردی
باری من از هشدارها و انذارهای یک سال اخیر خود به دولتمردان که برخی دوستان گمان کردهاند از آن پشیمان شدهام، به اندازۀ پشیزی پشیمان نیستم و اصولاً نمیدانم چرا باید از از توصیه به کاری که از نظرم تأمین کنندۀ خیر عموم و صلاح کشور بوده است، پشیمان شد؟ بحث من اظهار پشیمانی نیست بلکه سرخوردگی از به کاربستن آنهاست. هر لحظه که هریک از آنها را به کار ببندند، بدون تردید مایۀ خوشحالیام خواهد شد.
همانطور که بارها تأکید کردهام، از نگاه من، نقطۀ آغاز خروج کشور از این وضعیت بحرانی احیای برجام است اما حکومت تا کنون فرصت طلایی و همینطور فرصت نقرهای احیای برجام را از دست داده و تنها فرصت برنزی برایش باقی مانده است. این فرصت به نظرم بیش از حدود یک ماه به درازا نکشد و اگر این زمان بگذرد، بعد از آن، دیگر احیای برجام حتی اگر ممکن باشد اثر لازم را برای کنترل بحرانها نخواهد داشت.
در این میان، برخی دوستان نیز تأکید کردهاند که یک فرد اصطلاحاً سیاسی در هیچ شرایطی نباید صحنه را ترک کند. این هم به نظرم افسانۀ فکرناشدهای است که از فرط تکرار، مقبولیت یافته است. از قضا فرد سیاسی باید صحنهشناس باشد و از ورود به صحنههایی که نمیتواند نقش مثبت و مؤثری در آنها بازی کند، به شدت بپرهیزد. از این رو، سکوت، پذیرش انزوا و کنارهگیری از صحنۀ سیاست نیز انواع کنشهایی است که در روند تحولات، گاهی ضرورت پیدا میکنند.
به هر حال فعلاً تصمیمم این است که تا نشانههای روشن و آشکاری از امکان تأثیرگذاری مثبت با رویه و منش افرادی مثل من ظهور نکند، کاری به خیر و شر هیچکدام از طرفهای درگیر در منازعۀ سیاسی کشور نداشته باشم.
در این میان اما وداع با نویسندگی برایم مقدور و ممکن نیست. متأسفانه یا خوشبختانه نویسندگی برایم همچون آب برای ماهی شده است. این را آن چند سالی که از نوشتن محروم شده بودم، احساس کردم! در آن سالها گاهی ننوشتن چنان راه تنفسم را بند میآورد که احساس خناق میکردم!
بنابراین در بارۀ خیلی از مسائل همچنان خواهم نوشت. حتی در بارۀ سیاست و سیاست بینالملل هم قلم را به طور کامل زمین نخواهم گذاشت. اما در این زمینهها صرفاً به توصیفِ صِرف وقایع بسنده خواهم کرد و توصیهای به نیروهای طرفِ منازعه در ایران و بد و خوب رفتار آنها نخواهم داشت؛ گو اینکه نتیجۀ نوع بازی آنها و تأثیرش بر کشور از همین حالا برایم روشن است!
#احمد_زیدآبادی
#سیاست_ورزی
#نویسندگی
#صحنه_شناسی
#تغییر_رویه
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/186191/
در این یادداشت جنبههایی از وجوه ناگفتۀ شخصیت مرحوم سید محمود دعایی از جمله مهابت و ناشادی او را توضیح دادهام.
@ahmadzeidabad
در این یادداشت جنبههایی از وجوه ناگفتۀ شخصیت مرحوم سید محمود دعایی از جمله مهابت و ناشادی او را توضیح دادهام.
@ahmadzeidabad
روزنامه اعتماد
ناشادي و مهابتي كه گفته نشد
احمد زيدآبادي
فضلالله همان شیخ فضلالله نیست!
در دوران دانشجوییام به منظور امرار معاش، مدتی را در مدارس نیاوران و دزاشیب، به صورت حقالتدریسی برای دورۀ راهنمایی قرآن تدریس میکردم.
روزی در حال روخوانی از قرآن به بخش آخر آیۀ 95 سورۀ نساء رسیدم که میگوید:
"وَفَضَّلَاللَّهُ المُجاهِدينَ عَلَى القاعِدينَ أَجرًا عَظيمًا"
در این میان، یکی از دانشآموزان از جایش بلند شد و پرسید: آقا اینکه اینجا نوشته فضلالله منظورش همان شیخ فضلالله نوری است که در کتاب تاریخمان عکسش را انداختهاند؟
در پاسخ به این دانشآموز لحظهای زبانم بند آمد! با خود فکر کردم چه پاسخی به او بدهم که توهینآمیز نباشد؟
در واقع هر نوع پاسخ منطقی و متین هم مایۀ توهین و تمسخر او میشد چون منطقیترین و متینترین پاسخ این بود که بگویم: اولاً قرآن مربوط به 1400 سال پیش است اما شیخ فضلالله نوری در قرن پیش میزیسته، حالا چطور ممکن است اسمش در قرآن آمده باشد؟ ثانیاً به فرض که شیخ فضلالله نوری در زمان حیات پیامبر میزیست چه دلیلی داشت که نامش در قرآن بیاید؟ در قرآن نامی از صحابۀ درجه اول پیامبر هم نیامده چه برسد به اینکه بخواهد نام شیخ فضلالله بیاید! ثالثاً معنی آیه در صفحۀ مقابل آن نوشته شده است چطور ممکن است این مضمون به شیخ فضلالله نوری ربط پیدا کند؟
قاعدتاً این پاسخها سببِ خندۀ بچههای کلاس میشد و دانشآموز پرسشگر را خجالت زده و سرشکسته میکرد. این در حالی بود که هر پاسخ و حرکت دیگری هم همین سرشکستگی را برایش به بار میآورد.
بدبختانه در فضای فکری و سیاسی کشور ما، افرادی از قبیل آن دانشآموز کم نیستند! این افراد فارغ از برخی اغراض و شیطنتهای سیاسی، ظاهراً با آنچه گفته و نوشته میشود، ارتباط منطقی نمیگیرند و اگر موضوعی هزار بار هم برای آنها شکافته و جزئیات و ظرایف و تمایزش با نظرات دیگر توضیح داده شود، کمترین تأثیری در ذهنیت آنها به جا نمیگذارد.
آن دانشآموز با یک بار توضیح متوجه آشفتگی ذهنی خود در بارۀ تاریخ و دین شد، اما در فضای سیاسی، شما اگر هر روز هم تکرار کنید که آن آیه مطلقاً پیوندی با شیخ فضلالله نوری ندارد، بلافاصله باز برخی میپرسند: این فضلالله که در این آیه آمده همان شیخ فضلالله نوری است که عکسش در کتاب تاریخ دوران مدرسه چاپ شده است؟!
#احمد_زیدآبادی
#شیخ_فضل_الله
#حق_التدریس
#فضای_سیاسی
#آشفتگی_ذهنی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
در دوران دانشجوییام به منظور امرار معاش، مدتی را در مدارس نیاوران و دزاشیب، به صورت حقالتدریسی برای دورۀ راهنمایی قرآن تدریس میکردم.
روزی در حال روخوانی از قرآن به بخش آخر آیۀ 95 سورۀ نساء رسیدم که میگوید:
"وَفَضَّلَاللَّهُ المُجاهِدينَ عَلَى القاعِدينَ أَجرًا عَظيمًا"
در این میان، یکی از دانشآموزان از جایش بلند شد و پرسید: آقا اینکه اینجا نوشته فضلالله منظورش همان شیخ فضلالله نوری است که در کتاب تاریخمان عکسش را انداختهاند؟
در پاسخ به این دانشآموز لحظهای زبانم بند آمد! با خود فکر کردم چه پاسخی به او بدهم که توهینآمیز نباشد؟
در واقع هر نوع پاسخ منطقی و متین هم مایۀ توهین و تمسخر او میشد چون منطقیترین و متینترین پاسخ این بود که بگویم: اولاً قرآن مربوط به 1400 سال پیش است اما شیخ فضلالله نوری در قرن پیش میزیسته، حالا چطور ممکن است اسمش در قرآن آمده باشد؟ ثانیاً به فرض که شیخ فضلالله نوری در زمان حیات پیامبر میزیست چه دلیلی داشت که نامش در قرآن بیاید؟ در قرآن نامی از صحابۀ درجه اول پیامبر هم نیامده چه برسد به اینکه بخواهد نام شیخ فضلالله بیاید! ثالثاً معنی آیه در صفحۀ مقابل آن نوشته شده است چطور ممکن است این مضمون به شیخ فضلالله نوری ربط پیدا کند؟
قاعدتاً این پاسخها سببِ خندۀ بچههای کلاس میشد و دانشآموز پرسشگر را خجالت زده و سرشکسته میکرد. این در حالی بود که هر پاسخ و حرکت دیگری هم همین سرشکستگی را برایش به بار میآورد.
بدبختانه در فضای فکری و سیاسی کشور ما، افرادی از قبیل آن دانشآموز کم نیستند! این افراد فارغ از برخی اغراض و شیطنتهای سیاسی، ظاهراً با آنچه گفته و نوشته میشود، ارتباط منطقی نمیگیرند و اگر موضوعی هزار بار هم برای آنها شکافته و جزئیات و ظرایف و تمایزش با نظرات دیگر توضیح داده شود، کمترین تأثیری در ذهنیت آنها به جا نمیگذارد.
آن دانشآموز با یک بار توضیح متوجه آشفتگی ذهنی خود در بارۀ تاریخ و دین شد، اما در فضای سیاسی، شما اگر هر روز هم تکرار کنید که آن آیه مطلقاً پیوندی با شیخ فضلالله نوری ندارد، بلافاصله باز برخی میپرسند: این فضلالله که در این آیه آمده همان شیخ فضلالله نوری است که عکسش در کتاب تاریخ دوران مدرسه چاپ شده است؟!
#احمد_زیدآبادی
#شیخ_فضل_الله
#حق_التدریس
#فضای_سیاسی
#آشفتگی_ذهنی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
انقلاب فرضی و نیروی فائقه!
پیش از آنکه از فضای سیاسی رو به دو قطبی شدن "اعلام قهر" کنم، نوشتهای در بارۀ "مکانیسم تحولِ شرایط هرج و مرج گونۀ پس از انقلابات به ظهور دولتی متمرکز و اقتدارگرا" را وعده داده بودم.
همانطور که قبلاً هم توضیح دادم منظور از آن اعلام قهر، نوعی تغییر مخاطب بود و از این پس تا اطلاع ثانوی تنها از مردم دردمند و خطاب به آنها خواهم نوشت.
طبعاً ایجاد خط تمایزی روشن بین گروههای مخاطب، کار آسانی نیست و به دلیل عادت گذشته، خلف وعدههایی محتمل است، اما تمام توانم را به کار میگیرم تا از چارچوبِ اعلام شدۀ جدیدم، تجاوز نکنم.
باری، انقلابات به مفهوم کلاسیک آنها با آنکه احزاب و گروههای متکثری درگیرِ عملیاتی کردنشان میشوند، اما نیروی توفندۀ پیش برندۀ آنها جنبشهای تودهای فراگیر است. در هنگامۀ فراگیر شدن حرکتهای تودهوار و غلبۀ آنها بر نیروی حاکم، معمولاً آن گروه یا حزبی شانس تبدیل شدن به قدرت فائقه را پیدا میکند که از شیفتگان چشم و گوش بستۀ بیشتری برخوردار باشد.
منظور از شیفتگان چشم و گوش بسته، افرادی است که فردیت رشد یافتهای ندارند و چشم و گوش خود را به یک سازمان یا رهبر سپردهاند تا به جای آنها بیاندیشد و تصمیم بگیرد. این افراد که معنی زندگی و قدرت خود را در هویتهای جمعی و سازمانی جستجو میکنند و در واقع میلِ به مستحیل و ذوب شدن در این هویتهای جمعی دارند، به افراط خود را مشتاقِ پیروی و اطاعت بی چون و چرا از رهبرانشان نشان میدهند و بیش از آن، تشنۀ قدرتنمایی در منازعۀ سیاسی با اغیارند. طبعاً هر چه فضای سیاسی تندتر و خشنتر شود، گویی این افراد انرژی و روحیۀ بیشتری پیدا میکنند تا جایی که به گونهای نامحسوس، رهبران خود را به سمتِ تندروی و آشتیناپذیری تشویق و سپس هدایت میکنند.
طبیعی است که در منازعات روزمرۀ یک وضعیتِ بیدولتی و کنترلناپذیر، این نیروها به دلیل انسجام سازمانی و بیباکی در استفاده از ابزارهای غیرمدنی دست بالا را پیدا میکنند.
در مقابل، گروههای اصطلاحاً روشنفکری و اهل میانهروی و اعتدال که به زعم خود قدرت سیاسی ناشی از انقلاب را در خدمت دمکراسی و مدنیت و عدالت میخواهند، در چنین وضعیتهایی کلاهشان پسِ معرکه است. آنها گرچه با انواع فداکاریهای خود، شرایط ذهنی انقلاب را فراهم میکنند، اما پس از پیروزی انقلاب عملاً در حاشیه قرار میگیرند و سپس به سرعت حذف میشوند. این گروهها بخصوص فاقدِ انبوهِ شیفتگانِ سرسپردهاند و هواداران آنها معمولاً دستۀ کوچکی از افراد تحصیل کرده و عموماً مدعیاند که گوش شنوایی از رهبران خود ندارند و برای تصمیمگیری در بارۀ کوچکترین مسائل، ساعت ها و روزها، جّر و بحث به راه میاندازند. در واقع تا این قبیل گروهها بخواهند به حرف و موضعی مشترکی در جمع محدود خود برسند و طی بیانیهای آن را با طمطراق اعلام کنند، گربه آمده و دنبه را ربوده است!
حال در یک شرایط کاملاً فرضی، تصور کنیم که در ایران دوباره انقلاب شده و هیچکدام از فجایعی که وقوع هر یک از آنها کاملاً متحمل است نیز به وقوع نپیوسته است. در آن شرایط کدامیک از نیروهای مدعی دست بالا را پیدا خواهند کرد؟
در ابتدا به نظر میرسد که سازمان مجاهدین خلق به دلیل تشکیلات آهنین و اطاعت بی چون چرای هوادارانش، دست بالا را پیدا میکند. سازمان مجاهدین اما به رغم اطاعتِ محضِ نیروهایش، فاقد هرگونه جاذبۀ تودهای و حرف مردمپسند در شرایط امروز ایران است و حتی در بین مردم عادی عمدتاً انزجار تولید میکند تا هر نوع دلبستگی. گرچه این سازمان در یک شرایط بیدولتی خواهد کوشید که قدرت را قبضه کند، اما به دلیل عدم اقبالِ عمومی بعید است به توفیقی دست یابد. از این رو به احتمال زیاد، آیندۀ این سازمان پس از یک انقلاب فرضی و خیالی، بهتر از گذشتهاش نخواهد بود و اگر هم دوباره امکان بقایی پیدا کند، برای انتقام از "کهکشانِ" قربانیان جدیدش به دست رژیم جدید، باید از تبعیدگاه تازه، به باقیماندۀ حامیانش تدارک انقلابی دیگر را وعده دهد!
گروههای رادیکال مارکسیستی و اتنیکی هم سرنوشت بهتری پیدا نخواهند کرد. آنها اساساً در شرایط پس از انقلاب عامل هرج و مرج به حساب میآیند و نقششان در تحرکات انقلابی ایران، دامن زدن به تشنجات و توهمات و نهایتاً قربانی شدن در پای آن است.
در آن معرکۀ فرضی، به نظر من نیرویی که استعداد بیشتری برای استفاده از فضای تودهوار دارد، همان نیروهای نزدیک به رضا پهلوی است که به فرض غلبه، به ناچار نوعی رژیم اقتداگرا و متمرکز از نوع رضاشاهی را اعاده خواهند کرد. (ادامه دارد)
#احمد_زیدآبادی
#حرکت_توده_وار
#گروه_روشنفکری
#سازمان_مجاهدین
#رضا_پهلوی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
پیش از آنکه از فضای سیاسی رو به دو قطبی شدن "اعلام قهر" کنم، نوشتهای در بارۀ "مکانیسم تحولِ شرایط هرج و مرج گونۀ پس از انقلابات به ظهور دولتی متمرکز و اقتدارگرا" را وعده داده بودم.
همانطور که قبلاً هم توضیح دادم منظور از آن اعلام قهر، نوعی تغییر مخاطب بود و از این پس تا اطلاع ثانوی تنها از مردم دردمند و خطاب به آنها خواهم نوشت.
طبعاً ایجاد خط تمایزی روشن بین گروههای مخاطب، کار آسانی نیست و به دلیل عادت گذشته، خلف وعدههایی محتمل است، اما تمام توانم را به کار میگیرم تا از چارچوبِ اعلام شدۀ جدیدم، تجاوز نکنم.
باری، انقلابات به مفهوم کلاسیک آنها با آنکه احزاب و گروههای متکثری درگیرِ عملیاتی کردنشان میشوند، اما نیروی توفندۀ پیش برندۀ آنها جنبشهای تودهای فراگیر است. در هنگامۀ فراگیر شدن حرکتهای تودهوار و غلبۀ آنها بر نیروی حاکم، معمولاً آن گروه یا حزبی شانس تبدیل شدن به قدرت فائقه را پیدا میکند که از شیفتگان چشم و گوش بستۀ بیشتری برخوردار باشد.
منظور از شیفتگان چشم و گوش بسته، افرادی است که فردیت رشد یافتهای ندارند و چشم و گوش خود را به یک سازمان یا رهبر سپردهاند تا به جای آنها بیاندیشد و تصمیم بگیرد. این افراد که معنی زندگی و قدرت خود را در هویتهای جمعی و سازمانی جستجو میکنند و در واقع میلِ به مستحیل و ذوب شدن در این هویتهای جمعی دارند، به افراط خود را مشتاقِ پیروی و اطاعت بی چون و چرا از رهبرانشان نشان میدهند و بیش از آن، تشنۀ قدرتنمایی در منازعۀ سیاسی با اغیارند. طبعاً هر چه فضای سیاسی تندتر و خشنتر شود، گویی این افراد انرژی و روحیۀ بیشتری پیدا میکنند تا جایی که به گونهای نامحسوس، رهبران خود را به سمتِ تندروی و آشتیناپذیری تشویق و سپس هدایت میکنند.
طبیعی است که در منازعات روزمرۀ یک وضعیتِ بیدولتی و کنترلناپذیر، این نیروها به دلیل انسجام سازمانی و بیباکی در استفاده از ابزارهای غیرمدنی دست بالا را پیدا میکنند.
در مقابل، گروههای اصطلاحاً روشنفکری و اهل میانهروی و اعتدال که به زعم خود قدرت سیاسی ناشی از انقلاب را در خدمت دمکراسی و مدنیت و عدالت میخواهند، در چنین وضعیتهایی کلاهشان پسِ معرکه است. آنها گرچه با انواع فداکاریهای خود، شرایط ذهنی انقلاب را فراهم میکنند، اما پس از پیروزی انقلاب عملاً در حاشیه قرار میگیرند و سپس به سرعت حذف میشوند. این گروهها بخصوص فاقدِ انبوهِ شیفتگانِ سرسپردهاند و هواداران آنها معمولاً دستۀ کوچکی از افراد تحصیل کرده و عموماً مدعیاند که گوش شنوایی از رهبران خود ندارند و برای تصمیمگیری در بارۀ کوچکترین مسائل، ساعت ها و روزها، جّر و بحث به راه میاندازند. در واقع تا این قبیل گروهها بخواهند به حرف و موضعی مشترکی در جمع محدود خود برسند و طی بیانیهای آن را با طمطراق اعلام کنند، گربه آمده و دنبه را ربوده است!
حال در یک شرایط کاملاً فرضی، تصور کنیم که در ایران دوباره انقلاب شده و هیچکدام از فجایعی که وقوع هر یک از آنها کاملاً متحمل است نیز به وقوع نپیوسته است. در آن شرایط کدامیک از نیروهای مدعی دست بالا را پیدا خواهند کرد؟
در ابتدا به نظر میرسد که سازمان مجاهدین خلق به دلیل تشکیلات آهنین و اطاعت بی چون چرای هوادارانش، دست بالا را پیدا میکند. سازمان مجاهدین اما به رغم اطاعتِ محضِ نیروهایش، فاقد هرگونه جاذبۀ تودهای و حرف مردمپسند در شرایط امروز ایران است و حتی در بین مردم عادی عمدتاً انزجار تولید میکند تا هر نوع دلبستگی. گرچه این سازمان در یک شرایط بیدولتی خواهد کوشید که قدرت را قبضه کند، اما به دلیل عدم اقبالِ عمومی بعید است به توفیقی دست یابد. از این رو به احتمال زیاد، آیندۀ این سازمان پس از یک انقلاب فرضی و خیالی، بهتر از گذشتهاش نخواهد بود و اگر هم دوباره امکان بقایی پیدا کند، برای انتقام از "کهکشانِ" قربانیان جدیدش به دست رژیم جدید، باید از تبعیدگاه تازه، به باقیماندۀ حامیانش تدارک انقلابی دیگر را وعده دهد!
گروههای رادیکال مارکسیستی و اتنیکی هم سرنوشت بهتری پیدا نخواهند کرد. آنها اساساً در شرایط پس از انقلاب عامل هرج و مرج به حساب میآیند و نقششان در تحرکات انقلابی ایران، دامن زدن به تشنجات و توهمات و نهایتاً قربانی شدن در پای آن است.
در آن معرکۀ فرضی، به نظر من نیرویی که استعداد بیشتری برای استفاده از فضای تودهوار دارد، همان نیروهای نزدیک به رضا پهلوی است که به فرض غلبه، به ناچار نوعی رژیم اقتداگرا و متمرکز از نوع رضاشاهی را اعاده خواهند کرد. (ادامه دارد)
#احمد_زیدآبادی
#حرکت_توده_وار
#گروه_روشنفکری
#سازمان_مجاهدین
#رضا_پهلوی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
صدایی از اعماقِ حاشیه
- اَلِو، اَلِو،اَلِو! منِ اِشناختی؟
+ بله شناختم، مِشتیصغری؟
- مَ کَلصغری شدم، تو هنو میگی مِشتی؟
+ به به، قبول باشه، معلوم میشه وضعتون خوب شده که رفتی کربلا!
- نه یِه حالا که نرفتم. او موقِی که اِمریکایا رفته بودن عراق مَ رفتم کربلا. تازه راه کربلا وا شده بود. الان که نمیتونیم تا همی امامزاده احمد بریم!
+ چرا؟
- یه، دنیا ور سرمون شِو گرفته به خدا! نمیفهمیم چه کار کنیم! گرونی از یه طرف. پیداکنندگی نیس. از چلۀ بزرگی تا حالا یه چَکلۀ بارونی نیومده. هر روز دولَخت و گرتِ خاک. چشمِ چار برامون نمونده. ئی دوتا بُتۀ پِسّه رَم که سُوم زده! سه ساله پشت سرهم سُوم زده!
+ مگه شما پسته هم دارین؟
- نه، پسّهمون کجا بود عامو! ما میرفتیم تو پسّهچینی تو باغا مردم کار میکردیم، همونم دیگه نیس!
+ پس زندگیتون چطو رمیگذره؟
- یه عامو! زندگی کجا بود؟ ما اصلاً پیداکنندگی نداریم که. دنیا ور سرمون شِو گرفته. نمیدونیم چه خاکی ورسر بریزیم. یه دیرو رفتم دم دکّون مصمعلی، یه بطر روغن از او کُشکُووا میداد هشتاد هزارتومن! باورت میشه؟ یعنی میخواه قیامت بشه؟ یه، به اون قرآنی که در سینۀ محمده، نمیتونیم هِچّی بخوریم!
+ فکر کنم باید مثلِ قدیما آبگرمو و آبآردو و قاتوق بابونه و قاتوق شیرینو و کشکِ کاف بدیم به بچههامون!
- قربونِ کشک! کشک کجا بود؟ کیلوی خدا تومنه. همو اُوگرمو و اُوآرتو و قتق بابونه هم به خدا خیلی خرج ور میداره. من و کلاسمال که حاضریم بخوریم، این بچّا غافلو خورده نمیخورن، اَ کُتشون ته نمیره. یه اینا اَ مَ برنج میخوان. برنج اَ کجا بیارم؟ ئی برنجووا هندی شدن کیلوی شص هزار تومن! باورت میشه؟ معلوم نیس برنجن؟ برنج نیسَن؟ یه، پنج ساعت تو اِو جوش قل قل میجوشن، تِت نمیگن بیپیرا! میگن از نفت دِرِسِشون میکنن، راس میگن؟
+ ولله نمیدونم
- یه حالا مَ تلیفون زدم ازت بپرسم ته راه میبری اینا کِی میخوان صال کنن؟
+ نه، نمیدونم.
- اَی ته راه نمیبری نِفَع کی راه میبره؟ ئی تیر تو چش خوردا، چرا ایقد ضدکاری میکنن؟ راعلی به کمرشون بزنه! نمیگن ما فقیرمردم چه خاکی ور سر کنیم؟ حالا گرونی تو سرشون بخوره. پیداکنندگی هم نیس. ئی کلاسمال خودت میدونی آدم تلخیه. هرکار برسه میکنه. ولی کار نیس. باشه هم درآمد نداره، پیداکنندگی نداریم. یه اصلاً انگار همه دیونه شدن. دِز شدن. تا حالا این سیما برقِ ما رِ سه دعفه کندن بردن! همش دعوا، همش مُرافع، همش اعصاب خردی! دیروز بچّا زینتو با بچّا کلمعصومه زدن همدیگه رِ تکه پاره کردن! به خدا شُو گرفته ور سرِ مردم. راس میگن داره قیامت میشه؟......
#احمد_زیدآبادی
#مردم_فقیر
#گرانی
#بحران_اقتصادی
#فرهنگ_عامه
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
- اَلِو، اَلِو،اَلِو! منِ اِشناختی؟
+ بله شناختم، مِشتیصغری؟
- مَ کَلصغری شدم، تو هنو میگی مِشتی؟
+ به به، قبول باشه، معلوم میشه وضعتون خوب شده که رفتی کربلا!
- نه یِه حالا که نرفتم. او موقِی که اِمریکایا رفته بودن عراق مَ رفتم کربلا. تازه راه کربلا وا شده بود. الان که نمیتونیم تا همی امامزاده احمد بریم!
+ چرا؟
- یه، دنیا ور سرمون شِو گرفته به خدا! نمیفهمیم چه کار کنیم! گرونی از یه طرف. پیداکنندگی نیس. از چلۀ بزرگی تا حالا یه چَکلۀ بارونی نیومده. هر روز دولَخت و گرتِ خاک. چشمِ چار برامون نمونده. ئی دوتا بُتۀ پِسّه رَم که سُوم زده! سه ساله پشت سرهم سُوم زده!
+ مگه شما پسته هم دارین؟
- نه، پسّهمون کجا بود عامو! ما میرفتیم تو پسّهچینی تو باغا مردم کار میکردیم، همونم دیگه نیس!
+ پس زندگیتون چطو رمیگذره؟
- یه عامو! زندگی کجا بود؟ ما اصلاً پیداکنندگی نداریم که. دنیا ور سرمون شِو گرفته. نمیدونیم چه خاکی ورسر بریزیم. یه دیرو رفتم دم دکّون مصمعلی، یه بطر روغن از او کُشکُووا میداد هشتاد هزارتومن! باورت میشه؟ یعنی میخواه قیامت بشه؟ یه، به اون قرآنی که در سینۀ محمده، نمیتونیم هِچّی بخوریم!
+ فکر کنم باید مثلِ قدیما آبگرمو و آبآردو و قاتوق بابونه و قاتوق شیرینو و کشکِ کاف بدیم به بچههامون!
- قربونِ کشک! کشک کجا بود؟ کیلوی خدا تومنه. همو اُوگرمو و اُوآرتو و قتق بابونه هم به خدا خیلی خرج ور میداره. من و کلاسمال که حاضریم بخوریم، این بچّا غافلو خورده نمیخورن، اَ کُتشون ته نمیره. یه اینا اَ مَ برنج میخوان. برنج اَ کجا بیارم؟ ئی برنجووا هندی شدن کیلوی شص هزار تومن! باورت میشه؟ معلوم نیس برنجن؟ برنج نیسَن؟ یه، پنج ساعت تو اِو جوش قل قل میجوشن، تِت نمیگن بیپیرا! میگن از نفت دِرِسِشون میکنن، راس میگن؟
+ ولله نمیدونم
- یه حالا مَ تلیفون زدم ازت بپرسم ته راه میبری اینا کِی میخوان صال کنن؟
+ نه، نمیدونم.
- اَی ته راه نمیبری نِفَع کی راه میبره؟ ئی تیر تو چش خوردا، چرا ایقد ضدکاری میکنن؟ راعلی به کمرشون بزنه! نمیگن ما فقیرمردم چه خاکی ور سر کنیم؟ حالا گرونی تو سرشون بخوره. پیداکنندگی هم نیس. ئی کلاسمال خودت میدونی آدم تلخیه. هرکار برسه میکنه. ولی کار نیس. باشه هم درآمد نداره، پیداکنندگی نداریم. یه اصلاً انگار همه دیونه شدن. دِز شدن. تا حالا این سیما برقِ ما رِ سه دعفه کندن بردن! همش دعوا، همش مُرافع، همش اعصاب خردی! دیروز بچّا زینتو با بچّا کلمعصومه زدن همدیگه رِ تکه پاره کردن! به خدا شُو گرفته ور سرِ مردم. راس میگن داره قیامت میشه؟......
#احمد_زیدآبادی
#مردم_فقیر
#گرانی
#بحران_اقتصادی
#فرهنگ_عامه
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
لطفاً برداشتِ سوء نکنید!
سوءبرداشت از سخنان افراد، همزادِ حیات بشر است و تا ابد هم ادامه خواهد داشت. با این حال، گمان نمیکنم در هیچ دورهای از تاریخ ایران، سوءبرداشت از سخنان اشخاص به اندازۀ این روزگار عمق و دامنه یافته باشد.
متأسفانه برخی از دوستان از یادداشت اخیرم با عنوانِ "مرا به خیر و شما را به سلامت" چنین برداشت کردهاند که من از عدم حضور در انتخابات ریاست جمهوری پشیمان شدهام و وضعیت "حاکمیت دوگانه" به شیوۀ گذشته را مفیدتر و کارآمدتر از وضعیت یکدستی فعلی میدانم.
مطلقاً این طور نیست! من همچنان معتقدم که حاکمیت دوگانه در ایران به بنبست کامل رسیده بود و تداوم آن امکان نداشت و حتی میتوانست به فاجعهای تمام عیار منجر شود. همچنان معتقدم که گلوگاههای قدرت چه قبل از سال 1400 چه بعد از آن در دست اصولگرایان بوده و هست و نوع کنشِ آنها سمت و سوی تحولات آتی کشور را تعیین خواهد کرد.
در اول دی ماه سالِ 1398 در مصاحبهام با سایت زیتون این پرسش مطرح شد:
"جناب زید آبادی، جان کلام شما در مناظره با آقای تاجزاده این بود که دموکراسیخواهان جامعه ایران نباید برای ورود به ساخت قدرت تلاش کنند؛ چرا که حضور مخالفان دموکراسی در ساخت قدرت، به تدریج موجب تعدیل و اصلاح آنها میشود. اگر این حدس شما درست از آب درنیاید، آیا می پذیرید توصیه شما به ضرر کشور بوده است؟"
پاسخ من هم به پرسش فوق این بود:
"جان کلام من در مناظره با آقای تاجزاده این بود که مشارکت اصلاحطلبان در قدرت وضع را پیچیده و عقیم کرده و به بنبست رسانده است. پس ادامۀ این وضع از هر جهت زیانبار است. بنابراین احتمال اینکه اصولگرایان در صورت یکدست شدن قدرت تحت فشار معضلات فزایندۀ داخلی و خارجی سمت و سوی سیاست داخلی و خارجی خود را تغییر دهند، بسیار بیش از وضعیت کنونی است. در واقع از میان دو احتمال، عقل سلیم اقتضاء میکند که به احتمال بالاتر رجوع کنیم گر چه در دنیای انسانی هیچ امری تضمین شده نیست."
الان پس از گذشت حدود دو سال و نیم از این اظهارنظر دقیقاً بر همان دیدگاهم. تنها اتفاقی که به نظرم افتاده، این است که اصولگرایان حاکم در تطبیق خود با نیازهای حیاتی و فوری کشور به یک قدمیِ از دست دادن کامل فرصت رسیدهاند و اگر اهمیت این یک قدم را هم درک نکنند، کشور با شرایط فاجعهباری روبرو خواهد شد که آنها به طور تمام و کمال مسئول آن خواهند بود. معنای این سخن مطلقاً این نیست که اگر اصلاحطلبان یا اعتدالگرایان اکنون ساختمان پاستور را در اختیار داشتند، قادر به جلوگیری از بروز فاجعه یا حتی تعدیل وضعیت بودند. این موضوع هم بدان معنا نیست که اصلاحطلبان از صلاحیت و شایستگی کمتری نسبت به رقبای اصولگرای خود برخوردارند. در واقع، بسیاری از چهرههای اصلاحطلب و اعتدالی به طور قطع از اغلبِ همتایان اصولگرای خود با مشکلات آشناتر و به مباحث کارشناسی مسلط ترند. مشکل اصلی در ایران اما صلاحیت و عدم صلاحیت شخصی افراد نیست، مسئله نوع ساختار سیاسی و چگونگی تقسیم قدرت بین نهادهای حاکم است که حاکمیت دوگانه را در روند نهایی آن به بنبست و ناکارآمدی و انباشت بحرانها کشاند. نادیده گرفتن این واقعیت به نظرم نوعی شیره مالیدن به سر خود و مردم است!
#احمد_زیدآبادی
#حاکمیت_دوگانه
#یکدستی_قدرت
#سایت_زیتون
#مصطفی_تاجزاده
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
سوءبرداشت از سخنان افراد، همزادِ حیات بشر است و تا ابد هم ادامه خواهد داشت. با این حال، گمان نمیکنم در هیچ دورهای از تاریخ ایران، سوءبرداشت از سخنان اشخاص به اندازۀ این روزگار عمق و دامنه یافته باشد.
متأسفانه برخی از دوستان از یادداشت اخیرم با عنوانِ "مرا به خیر و شما را به سلامت" چنین برداشت کردهاند که من از عدم حضور در انتخابات ریاست جمهوری پشیمان شدهام و وضعیت "حاکمیت دوگانه" به شیوۀ گذشته را مفیدتر و کارآمدتر از وضعیت یکدستی فعلی میدانم.
مطلقاً این طور نیست! من همچنان معتقدم که حاکمیت دوگانه در ایران به بنبست کامل رسیده بود و تداوم آن امکان نداشت و حتی میتوانست به فاجعهای تمام عیار منجر شود. همچنان معتقدم که گلوگاههای قدرت چه قبل از سال 1400 چه بعد از آن در دست اصولگرایان بوده و هست و نوع کنشِ آنها سمت و سوی تحولات آتی کشور را تعیین خواهد کرد.
در اول دی ماه سالِ 1398 در مصاحبهام با سایت زیتون این پرسش مطرح شد:
"جناب زید آبادی، جان کلام شما در مناظره با آقای تاجزاده این بود که دموکراسیخواهان جامعه ایران نباید برای ورود به ساخت قدرت تلاش کنند؛ چرا که حضور مخالفان دموکراسی در ساخت قدرت، به تدریج موجب تعدیل و اصلاح آنها میشود. اگر این حدس شما درست از آب درنیاید، آیا می پذیرید توصیه شما به ضرر کشور بوده است؟"
پاسخ من هم به پرسش فوق این بود:
"جان کلام من در مناظره با آقای تاجزاده این بود که مشارکت اصلاحطلبان در قدرت وضع را پیچیده و عقیم کرده و به بنبست رسانده است. پس ادامۀ این وضع از هر جهت زیانبار است. بنابراین احتمال اینکه اصولگرایان در صورت یکدست شدن قدرت تحت فشار معضلات فزایندۀ داخلی و خارجی سمت و سوی سیاست داخلی و خارجی خود را تغییر دهند، بسیار بیش از وضعیت کنونی است. در واقع از میان دو احتمال، عقل سلیم اقتضاء میکند که به احتمال بالاتر رجوع کنیم گر چه در دنیای انسانی هیچ امری تضمین شده نیست."
الان پس از گذشت حدود دو سال و نیم از این اظهارنظر دقیقاً بر همان دیدگاهم. تنها اتفاقی که به نظرم افتاده، این است که اصولگرایان حاکم در تطبیق خود با نیازهای حیاتی و فوری کشور به یک قدمیِ از دست دادن کامل فرصت رسیدهاند و اگر اهمیت این یک قدم را هم درک نکنند، کشور با شرایط فاجعهباری روبرو خواهد شد که آنها به طور تمام و کمال مسئول آن خواهند بود. معنای این سخن مطلقاً این نیست که اگر اصلاحطلبان یا اعتدالگرایان اکنون ساختمان پاستور را در اختیار داشتند، قادر به جلوگیری از بروز فاجعه یا حتی تعدیل وضعیت بودند. این موضوع هم بدان معنا نیست که اصلاحطلبان از صلاحیت و شایستگی کمتری نسبت به رقبای اصولگرای خود برخوردارند. در واقع، بسیاری از چهرههای اصلاحطلب و اعتدالی به طور قطع از اغلبِ همتایان اصولگرای خود با مشکلات آشناتر و به مباحث کارشناسی مسلط ترند. مشکل اصلی در ایران اما صلاحیت و عدم صلاحیت شخصی افراد نیست، مسئله نوع ساختار سیاسی و چگونگی تقسیم قدرت بین نهادهای حاکم است که حاکمیت دوگانه را در روند نهایی آن به بنبست و ناکارآمدی و انباشت بحرانها کشاند. نادیده گرفتن این واقعیت به نظرم نوعی شیره مالیدن به سر خود و مردم است!
#احمد_زیدآبادی
#حاکمیت_دوگانه
#یکدستی_قدرت
#سایت_زیتون
#مصطفی_تاجزاده
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
تقوا و تخصص!
بیلبوردی در سطح شهر تهران نصب شده است که به نقل از مرحوم دکتر مصطفی چمران اعلام میدارد:
"آنکه تخصص ندارد و کاری را میپذیرد، بیتقواست."
انتخاب چنین مضمونی برای اعلام در سطح شهر با توجه به اینکه جمعِ بسیاری از مسئولان و مدیران کشور، از سوی جوامع کارشناسی، متهم به نداشتن تخصص و یا تخصص لازم و کافی در حوزۀ شغل و مدیریت خود هستند، به چه منظوری صورت گرفته است؟
آیا منظور این است که آنها برای اثبات تقوای خود قصد کنارهگیری از شغلشان را دارند؟ اگر منظوری جز این در میان باشد، اعلام چنین مضمونی در سطح شهر تهران مانند این است که در خیابانهای پکن بیلبوردی نصب کنند و روی آن بنویسند: نظام سیاسی تک حزبی نشانۀ جور و ستم به مردم است! یا در خیابانهای مسکو روی بیلبوردها نوشته شود: جنگ علیه کشور همسایه عاقبتش ننگ و سرافکندگی است! یا در خیابانهای اسرائیل بیلبوردهایی از طرف نهادهای دولتی اعلام دارد: اشغال کرانۀ باختری و تداوم شهرکسازی جنایت علیه بشریت است!
#احمد_زیدآبادی
#تخصص
#مصطفی_چمران
#جامعه_کارشناسی
#تقوا
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
بیلبوردی در سطح شهر تهران نصب شده است که به نقل از مرحوم دکتر مصطفی چمران اعلام میدارد:
"آنکه تخصص ندارد و کاری را میپذیرد، بیتقواست."
انتخاب چنین مضمونی برای اعلام در سطح شهر با توجه به اینکه جمعِ بسیاری از مسئولان و مدیران کشور، از سوی جوامع کارشناسی، متهم به نداشتن تخصص و یا تخصص لازم و کافی در حوزۀ شغل و مدیریت خود هستند، به چه منظوری صورت گرفته است؟
آیا منظور این است که آنها برای اثبات تقوای خود قصد کنارهگیری از شغلشان را دارند؟ اگر منظوری جز این در میان باشد، اعلام چنین مضمونی در سطح شهر تهران مانند این است که در خیابانهای پکن بیلبوردی نصب کنند و روی آن بنویسند: نظام سیاسی تک حزبی نشانۀ جور و ستم به مردم است! یا در خیابانهای مسکو روی بیلبوردها نوشته شود: جنگ علیه کشور همسایه عاقبتش ننگ و سرافکندگی است! یا در خیابانهای اسرائیل بیلبوردهایی از طرف نهادهای دولتی اعلام دارد: اشغال کرانۀ باختری و تداوم شهرکسازی جنایت علیه بشریت است!
#احمد_زیدآبادی
#تخصص
#مصطفی_چمران
#جامعه_کارشناسی
#تقوا
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
عامیانه شدن سیاست!
اینکه افلاطون گفته بود؛ برای تشکیل حکومتِ کمالِ مطلوب، یا حاکمان باید فیلسوف یا فیلسوفان باید حاکم شوند، منظورش یکی هم این بود که زمامداران برای فهم امر حکومتداری، لازم است یکی - دو وجب هم که شده، سیاست را عمیقتر و پیچیدهتر از روابطِ سطحی روزمره و سطح فهم عوام درک کنند!
عامیانه شدن سیاست در بینِ نیروهایِ متفاوت و متضادِ درگیرِ آن در ایران، خبر از بلاهای بزرگتری در آینده میدهد؛ مگر اینکه خداوند "من حیث لا یحتسب" بر این مردم بیپناه و رنجکشیده رحمی ویژه آورد!
#احمد_زیدآبادی
#سیاست
#افلاطون
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
اینکه افلاطون گفته بود؛ برای تشکیل حکومتِ کمالِ مطلوب، یا حاکمان باید فیلسوف یا فیلسوفان باید حاکم شوند، منظورش یکی هم این بود که زمامداران برای فهم امر حکومتداری، لازم است یکی - دو وجب هم که شده، سیاست را عمیقتر و پیچیدهتر از روابطِ سطحی روزمره و سطح فهم عوام درک کنند!
عامیانه شدن سیاست در بینِ نیروهایِ متفاوت و متضادِ درگیرِ آن در ایران، خبر از بلاهای بزرگتری در آینده میدهد؛ مگر اینکه خداوند "من حیث لا یحتسب" بر این مردم بیپناه و رنجکشیده رحمی ویژه آورد!
#احمد_زیدآبادی
#سیاست
#افلاطون
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
مصاحبه با عبدالناصر همتی!
نشریۀ صدا مصاحبهای با عبدالناصر همتی انجام داده است با این محتوا که اگر وی رئیس جمهور میشد، چه میکرد. من اما با فرض اینکه آقای همتی در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شده، به سراغ او در ساختمان پاستور رفتم و با وی به گفتگو نشستم.
- جناب همتی، قرار بود پول ملی در دولت شما تقویت شود، اما الان که دلار به 33 هزارتومان رسیده است!
+ خب، همانطور که قبلاً هم گفته بودم کنترل تورم تا اندازۀ زیادی در گرویِ احیای برجام است و بدون احیای برجام هم نمیتوان نرخ ارز را تثبیت کرد، ضمن آنکه آمریکا...
- با این حساب، چرا برجام را احیاء نکردهاید؟
+ همانطور که میدانید تیم مذاکره کنندۀ دولت بنده در وزارت خارجه شب و روز مشغول تلاش در این باره است، اما همه چیز هم دست آنها نیست. از یک طرف، برخی کاسبان تحریم مانعتراشی میکنند، از طرف دیگر، اسرائیلیها هم دولت بایدن را تحت فشار گذاشتهاند تا در مقابل درخواستهای بحقِ ما مقاومت کند.
- این کاسبان تحریم که اسم بردید چه کسانی هستند؟
+ از اسم بردن آنها معذورم اما از مواضعشون مشخص است.
- منظورتان برخی نهادهای رسمی است؟
+ نه، نه، به هیچوجه! در دولت جدید خوشبختانه با همکاری صمیمانۀ همۀ قوا و نهادها روبرو هستیم...
- منظورتان این است که عدهای خارج از دستگاه حکومت مانع احیای برجام میشوند؟
+ نمیدانم خارج از دستگاه حکومت هستند یا داخلِ آن، اما به هر حال کارشکنی میکنند.
- چطور نمیدانید خارج از ....
+ ببینید! شما که اینجا برای محاکمۀ بنده تشریف نیاوردهاید! باز کردن برخی مسائل به صلاح دولت نیست و هزینهزاست. پاسختان همان بود که دادم.
- با این وضع شما دولت خود را موفق میدانید؟
+ بله، دولت واقعاً در این مدتِ کم، موفقیتهای چشمگیری هم داشته است. ما در این مدت تلاش کردیم از گره خوردن اقتصاد کشور به مذاکرات برجام جلوگیری کنیم. هدف آمریکا این بود که تا اردیبهشت دلار در بازار ایران به 70 هزار تومان برسد و ما با تلاش شبانه روزی، مانع تحقق رؤیاهای آنها شدهایم. دولت من البته از نرخ فعلی دلار راضی نیست و سعی میکنیم آن را پایینتر بیاوریم اما همانطور که خودتان هم بهتر میدانید؛ دست دولت در خیلی زمینهها چندان هم باز نیست.
- چه محدودیتهایی در این مورد پیش پای دولت است؟
+ همانطور که گفتم برخی کاسبان تحریم سنگ پیش پای دولت میگذارند و مانع موفقیت مذاکرات میشوند و از آن طرف هم دولت بایدن به رغم شکست قطعی سیاست فشار حداکثری ترامپ متأسفانه همان راه را ادامه میدهد.
- این کاسبان تحریم....
+ در این مورد قبلاً پاسختان را دادم و توضیحی بیشتر از آن ندارم که برایتان بدهم.
- در ماههای اخیر شاهد اعتراض بسیاری از اقشار از جمله معلمان و بازنشستگان به دلیل....
+ بله. اعتراض حق این عزیزان است. من هم شرایط آنها را درک میکنم اما شما خودتان از محدویتهای پیش روی دولت در همۀ عرصهها آگاهید. افزایش حقوقها مستلزم چاپ اسکناس است که تورم را افزایش میدهد و این هم به نوبۀ خود، وضع تمام طبقات را بدتر میکند. در این زمینه ما باید کاری اساسی انجام دهیم که هم حقوقها به حد کفاف زندگی حقوقبگیران بالا رود و هم موجب تورم بیشتر نشود.
- این کار اساسی که میگویید چیست؟
+ ما باید اول جلوی تضعیف پول ملی را بگیریم و تورم را کنترل کنیم و بعد...
- چطور میخواهید این کار را انجام دهید؟
+ این وضع فعلی محصول یکی - دو سال اخیر و حتی یکی - دو دهۀ اخیر نیست. محصول پنجاه سال ادارۀ نادرست و پرهزینۀ کشور است. با این حال من به آیندۀ کشور بسیار بسیار خوشبینم. ما برای حل همۀ مشکلات برنامه داریم.
- چه برنامهای؟
+همانطور که گفتم نظر دولت بر احیای برجام به عنوان پیششرطِ حل مشکلات است اما همانطور که چند بار توضیح دادم، در این زمینه همه چیز در دست دولت نیست. حتی میتوانم بگویم دست دولت در این زمینه کاملاً بسته است چون یک عده از کاسبان تحریم مانع احیای برجام میشوند و دولت بایدن هم همان سیاست شکست خوردۀ فشار حداکثری ترامپ را ادامه میدهد...
- این کاسبان تحریم....
+ پاسختان را قبلاً دادم. بیش از این اصرار نکنید... به هر حال دولت بر تمام امور مسلط است. اگر این دولت نبود باید الان شاهد تورم سه رقمی و دلار 70 هزارتومانی میبودید.....
#احمد_زیدآبادی
#عبد_الناصر_همتی
#احیای_برجام
#نرخ_دلار
#کاسبان_تحریم
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
نشریۀ صدا مصاحبهای با عبدالناصر همتی انجام داده است با این محتوا که اگر وی رئیس جمهور میشد، چه میکرد. من اما با فرض اینکه آقای همتی در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شده، به سراغ او در ساختمان پاستور رفتم و با وی به گفتگو نشستم.
- جناب همتی، قرار بود پول ملی در دولت شما تقویت شود، اما الان که دلار به 33 هزارتومان رسیده است!
+ خب، همانطور که قبلاً هم گفته بودم کنترل تورم تا اندازۀ زیادی در گرویِ احیای برجام است و بدون احیای برجام هم نمیتوان نرخ ارز را تثبیت کرد، ضمن آنکه آمریکا...
- با این حساب، چرا برجام را احیاء نکردهاید؟
+ همانطور که میدانید تیم مذاکره کنندۀ دولت بنده در وزارت خارجه شب و روز مشغول تلاش در این باره است، اما همه چیز هم دست آنها نیست. از یک طرف، برخی کاسبان تحریم مانعتراشی میکنند، از طرف دیگر، اسرائیلیها هم دولت بایدن را تحت فشار گذاشتهاند تا در مقابل درخواستهای بحقِ ما مقاومت کند.
- این کاسبان تحریم که اسم بردید چه کسانی هستند؟
+ از اسم بردن آنها معذورم اما از مواضعشون مشخص است.
- منظورتان برخی نهادهای رسمی است؟
+ نه، نه، به هیچوجه! در دولت جدید خوشبختانه با همکاری صمیمانۀ همۀ قوا و نهادها روبرو هستیم...
- منظورتان این است که عدهای خارج از دستگاه حکومت مانع احیای برجام میشوند؟
+ نمیدانم خارج از دستگاه حکومت هستند یا داخلِ آن، اما به هر حال کارشکنی میکنند.
- چطور نمیدانید خارج از ....
+ ببینید! شما که اینجا برای محاکمۀ بنده تشریف نیاوردهاید! باز کردن برخی مسائل به صلاح دولت نیست و هزینهزاست. پاسختان همان بود که دادم.
- با این وضع شما دولت خود را موفق میدانید؟
+ بله، دولت واقعاً در این مدتِ کم، موفقیتهای چشمگیری هم داشته است. ما در این مدت تلاش کردیم از گره خوردن اقتصاد کشور به مذاکرات برجام جلوگیری کنیم. هدف آمریکا این بود که تا اردیبهشت دلار در بازار ایران به 70 هزار تومان برسد و ما با تلاش شبانه روزی، مانع تحقق رؤیاهای آنها شدهایم. دولت من البته از نرخ فعلی دلار راضی نیست و سعی میکنیم آن را پایینتر بیاوریم اما همانطور که خودتان هم بهتر میدانید؛ دست دولت در خیلی زمینهها چندان هم باز نیست.
- چه محدودیتهایی در این مورد پیش پای دولت است؟
+ همانطور که گفتم برخی کاسبان تحریم سنگ پیش پای دولت میگذارند و مانع موفقیت مذاکرات میشوند و از آن طرف هم دولت بایدن به رغم شکست قطعی سیاست فشار حداکثری ترامپ متأسفانه همان راه را ادامه میدهد.
- این کاسبان تحریم....
+ در این مورد قبلاً پاسختان را دادم و توضیحی بیشتر از آن ندارم که برایتان بدهم.
- در ماههای اخیر شاهد اعتراض بسیاری از اقشار از جمله معلمان و بازنشستگان به دلیل....
+ بله. اعتراض حق این عزیزان است. من هم شرایط آنها را درک میکنم اما شما خودتان از محدویتهای پیش روی دولت در همۀ عرصهها آگاهید. افزایش حقوقها مستلزم چاپ اسکناس است که تورم را افزایش میدهد و این هم به نوبۀ خود، وضع تمام طبقات را بدتر میکند. در این زمینه ما باید کاری اساسی انجام دهیم که هم حقوقها به حد کفاف زندگی حقوقبگیران بالا رود و هم موجب تورم بیشتر نشود.
- این کار اساسی که میگویید چیست؟
+ ما باید اول جلوی تضعیف پول ملی را بگیریم و تورم را کنترل کنیم و بعد...
- چطور میخواهید این کار را انجام دهید؟
+ این وضع فعلی محصول یکی - دو سال اخیر و حتی یکی - دو دهۀ اخیر نیست. محصول پنجاه سال ادارۀ نادرست و پرهزینۀ کشور است. با این حال من به آیندۀ کشور بسیار بسیار خوشبینم. ما برای حل همۀ مشکلات برنامه داریم.
- چه برنامهای؟
+همانطور که گفتم نظر دولت بر احیای برجام به عنوان پیششرطِ حل مشکلات است اما همانطور که چند بار توضیح دادم، در این زمینه همه چیز در دست دولت نیست. حتی میتوانم بگویم دست دولت در این زمینه کاملاً بسته است چون یک عده از کاسبان تحریم مانع احیای برجام میشوند و دولت بایدن هم همان سیاست شکست خوردۀ فشار حداکثری ترامپ را ادامه میدهد...
- این کاسبان تحریم....
+ پاسختان را قبلاً دادم. بیش از این اصرار نکنید... به هر حال دولت بر تمام امور مسلط است. اگر این دولت نبود باید الان شاهد تورم سه رقمی و دلار 70 هزارتومانی میبودید.....
#احمد_زیدآبادی
#عبد_الناصر_همتی
#احیای_برجام
#نرخ_دلار
#کاسبان_تحریم
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
استاد مهدوی دامغانی و راز تبعیض بین خلخالی و لاجوردی
استاد احمد مهدوی دامغانی در دیار غربت از دار دنیا رخت بربست.
آن مرحوم گویا به اتهامات سخیفی مانند "دعوت نکردن سردفتران به اعتصاب" در دوران انقلاب، بازداشت و محاکمه شده بود.
گفته میشود اسدالله لاجوردی در بازداشت و محاکمۀ آن مرحوم نقش داشته است.
روزنامۀ شرق اخیراٌ گزارشی از نوع محاکمات شیخ صادق خلخالی و چگونگی صدور احکام اعدام توسط او گزارشی منتشر کرد. ظاهراً انتشار مطلب در فضای رسمی ایران در بارۀ رفتار خلافِ عقل و عرف و عدالتِ شیخ صادق خلخالی منعی ندارد، اما در بارۀ اسدالله لاجوردی نازکتر از گل نمیتوان گفت و نوشت!
چرا خلخالی که حتی از جانب آیتالله خمینی حکم قاضی شرع داشت، برای افشا و نقد عملکرد مصیببارش به صورت هدفی بیخطر در آمده است؛ اما لاجوردی که چنین حکمی هم نداشت، همچنان در حصن حصینِ نقدناپذیری قرار دارد؟ راز این تبعیض بین خلخالی و لاجوردی در چیست؟
@ahmadzeidabad
استاد احمد مهدوی دامغانی در دیار غربت از دار دنیا رخت بربست.
آن مرحوم گویا به اتهامات سخیفی مانند "دعوت نکردن سردفتران به اعتصاب" در دوران انقلاب، بازداشت و محاکمه شده بود.
گفته میشود اسدالله لاجوردی در بازداشت و محاکمۀ آن مرحوم نقش داشته است.
روزنامۀ شرق اخیراٌ گزارشی از نوع محاکمات شیخ صادق خلخالی و چگونگی صدور احکام اعدام توسط او گزارشی منتشر کرد. ظاهراً انتشار مطلب در فضای رسمی ایران در بارۀ رفتار خلافِ عقل و عرف و عدالتِ شیخ صادق خلخالی منعی ندارد، اما در بارۀ اسدالله لاجوردی نازکتر از گل نمیتوان گفت و نوشت!
چرا خلخالی که حتی از جانب آیتالله خمینی حکم قاضی شرع داشت، برای افشا و نقد عملکرد مصیببارش به صورت هدفی بیخطر در آمده است؛ اما لاجوردی که چنین حکمی هم نداشت، همچنان در حصن حصینِ نقدناپذیری قرار دارد؟ راز این تبعیض بین خلخالی و لاجوردی در چیست؟
@ahmadzeidabad
ما را چرا هدف گرفتهاید؟
پس از گذشت چند روز از انتشار گستردۀ خبر اجرای قریبالوقوع قطع دست هفت زندانی به اتهام سرقت، امروز خبرگزاری قوۀ قضائیه به نقل از یک منبع آگاه، این خبر را از اساس کذب دانسته است.
آیا نمیشد که در همان ابتدای نشر این خبر، قوۀ قضائیه آن را تکذیب میکرد تا افکار عمومی این همه تشویش و اضطراب را در این شرایط وانفسا متحمل نشوند؟
از آن سو، آیا شبکههای خبری فارسیزبانی که به نشر گستردۀ این خبر دامن زدند، نیازی به تأیید این قبیل اخبار از منابع رسمی ندارند؟
دعوای این شبکهها با جمهوری اسلامی و دعوای جمهوری اسلامی با آنها به ما مردم عادی ربطی ندارد، اما آیا مسئولان این شبکهها نمیدانند که دامن زدن به این قبیل خبرهای اعصابشکن پیش از تأیید رسمی آنها، بیش از آنکه به مسئولان جمهوری اسلامی آسیب رساند، مردم دردمند ایران را در این وضع خراب، آشفته و پریشانخاطر میکند؟
ظاهراً دو سوی این منازعه، به جای آنکه همدیگر را هدف قرار دهند، مردم ایران را هدف گرفتهاند!
#احمد_زیدآبادی
#قوه_قضائیه
#قطع_دست
#زندانی
#شبکه_های_خبری
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
پس از گذشت چند روز از انتشار گستردۀ خبر اجرای قریبالوقوع قطع دست هفت زندانی به اتهام سرقت، امروز خبرگزاری قوۀ قضائیه به نقل از یک منبع آگاه، این خبر را از اساس کذب دانسته است.
آیا نمیشد که در همان ابتدای نشر این خبر، قوۀ قضائیه آن را تکذیب میکرد تا افکار عمومی این همه تشویش و اضطراب را در این شرایط وانفسا متحمل نشوند؟
از آن سو، آیا شبکههای خبری فارسیزبانی که به نشر گستردۀ این خبر دامن زدند، نیازی به تأیید این قبیل اخبار از منابع رسمی ندارند؟
دعوای این شبکهها با جمهوری اسلامی و دعوای جمهوری اسلامی با آنها به ما مردم عادی ربطی ندارد، اما آیا مسئولان این شبکهها نمیدانند که دامن زدن به این قبیل خبرهای اعصابشکن پیش از تأیید رسمی آنها، بیش از آنکه به مسئولان جمهوری اسلامی آسیب رساند، مردم دردمند ایران را در این وضع خراب، آشفته و پریشانخاطر میکند؟
ظاهراً دو سوی این منازعه، به جای آنکه همدیگر را هدف قرار دهند، مردم ایران را هدف گرفتهاند!
#احمد_زیدآبادی
#قوه_قضائیه
#قطع_دست
#زندانی
#شبکه_های_خبری
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
گذارِ دمکراتیک!
یکی از پایههای اجتماعی دمکراسی در یک کشور، مدارای شهروندان نسبت به عقاید و سبک زندگی همدیگر است.
به نظرم این روزها تنها چیزی که در تعاملات اجتماعی ایرانیان دیده نمیشود، همانا رواداری و مداراست.
کافی است به پارک کنار منزلتان سری بزنید. آیا اتفاقی مانند آنچه در زیر میآید، امرِ نادری است؟
در مقابل دیدگانِ پیرمردی با ظاهرِ مذهبی، سگِ خانگی یک خانم، روی چمنهای پارک ادرار و مدفوع میکند. پیرمرد خطاب به زن میگوید؛ روی این چمنها بچهها بازی میکنند و سگتان آنجا را کثیف کرد. زن رویش را به طرف پیرمرد برمیگرداند و با بیاعتنایی و خونسردی و تفرعن به او میگوید: این سگ از تو تمیزتر است! کثیف خودت هستی!
پیرمرد مغموم و دلشکسته از این حرف، سکوت میکند. او میداند که اگر بحث را ادامه دهد، حتماً به طرفداری از حکومت و مخالفِ گردش حیوانات خانگی متهم میشود و هدف طعن و توهین حاضران در پارک قرار میگیرد. حال آنکه او به دلیل حقوق اندک بازنشستگی و اوضاع نابسامان اقتصادی و سختگیریهای مذهبی حکومت، خودش مخالف آن است و با گردش حیوانات خانگی در پارک نیز مخالفتی ندارد. او فقط خواهان جلوگیری از ادرار سگ بر روی چمن و برداشتن مدفوع آن توسط صاحبش است. صاحب سگ اما این دو خواسته را خلاف حق و آزادی خود و سگش میداند و بنابراین خشمگین میشود و پیرمردی محترم را مورد اهانت قرار میدهد.
فرض کنید شما به عنوان یک فرد آگاه به حقوق سیاسی و مدنی شهروندان در آن صحنه حضور دارید. چه خواهید کرد که هم آن زن نتواند با متهم کردن شما به هواداری از حکومت و مخالفت با گردش حیوانات خانگی، فضا را علیهتان بشوراند و هم پیرمرد احساس نکند که هیچ عابری حاضر به حمایت از درخواست معقول او نیست؟
بدبختانه در فضای عصبی جامعۀ ما، راهی برای تأمین دو مورد فوق وجود ندارد! پس با عذاب وجدان سکوت میکنید و به همۀ کسانی که خواسته یا ناخواسته مسبب رشد این نوع فرهنگ غیرمدنی در کشور ما شدهاند، نفرین میفرستید. اگر هم درکی از پایههای اجتماعی دمکراسی داشته باشید، با خود خواهید گفت؛ این روزها بسیاری از افراد و گروهها از "گذار دمکراتیک" در ایران سخن میگویند اما با این فرهنگ "گذار به جهنم" رخ ندهد، خودش معجزهای است!
#احمد_زیدآبادی
#فرهنگ_دمکراتیک
#گذار_دمکراتیک
#حیوانات_خانگی
#حقوق_مدنی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
یکی از پایههای اجتماعی دمکراسی در یک کشور، مدارای شهروندان نسبت به عقاید و سبک زندگی همدیگر است.
به نظرم این روزها تنها چیزی که در تعاملات اجتماعی ایرانیان دیده نمیشود، همانا رواداری و مداراست.
کافی است به پارک کنار منزلتان سری بزنید. آیا اتفاقی مانند آنچه در زیر میآید، امرِ نادری است؟
در مقابل دیدگانِ پیرمردی با ظاهرِ مذهبی، سگِ خانگی یک خانم، روی چمنهای پارک ادرار و مدفوع میکند. پیرمرد خطاب به زن میگوید؛ روی این چمنها بچهها بازی میکنند و سگتان آنجا را کثیف کرد. زن رویش را به طرف پیرمرد برمیگرداند و با بیاعتنایی و خونسردی و تفرعن به او میگوید: این سگ از تو تمیزتر است! کثیف خودت هستی!
پیرمرد مغموم و دلشکسته از این حرف، سکوت میکند. او میداند که اگر بحث را ادامه دهد، حتماً به طرفداری از حکومت و مخالفِ گردش حیوانات خانگی متهم میشود و هدف طعن و توهین حاضران در پارک قرار میگیرد. حال آنکه او به دلیل حقوق اندک بازنشستگی و اوضاع نابسامان اقتصادی و سختگیریهای مذهبی حکومت، خودش مخالف آن است و با گردش حیوانات خانگی در پارک نیز مخالفتی ندارد. او فقط خواهان جلوگیری از ادرار سگ بر روی چمن و برداشتن مدفوع آن توسط صاحبش است. صاحب سگ اما این دو خواسته را خلاف حق و آزادی خود و سگش میداند و بنابراین خشمگین میشود و پیرمردی محترم را مورد اهانت قرار میدهد.
فرض کنید شما به عنوان یک فرد آگاه به حقوق سیاسی و مدنی شهروندان در آن صحنه حضور دارید. چه خواهید کرد که هم آن زن نتواند با متهم کردن شما به هواداری از حکومت و مخالفت با گردش حیوانات خانگی، فضا را علیهتان بشوراند و هم پیرمرد احساس نکند که هیچ عابری حاضر به حمایت از درخواست معقول او نیست؟
بدبختانه در فضای عصبی جامعۀ ما، راهی برای تأمین دو مورد فوق وجود ندارد! پس با عذاب وجدان سکوت میکنید و به همۀ کسانی که خواسته یا ناخواسته مسبب رشد این نوع فرهنگ غیرمدنی در کشور ما شدهاند، نفرین میفرستید. اگر هم درکی از پایههای اجتماعی دمکراسی داشته باشید، با خود خواهید گفت؛ این روزها بسیاری از افراد و گروهها از "گذار دمکراتیک" در ایران سخن میگویند اما با این فرهنگ "گذار به جهنم" رخ ندهد، خودش معجزهای است!
#احمد_زیدآبادی
#فرهنگ_دمکراتیک
#گذار_دمکراتیک
#حیوانات_خانگی
#حقوق_مدنی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
یائیر لپید به چه میاندیشد؟
پارلمان اسرائیل در آستانۀ انحلال قرار گرفته و با انحلال رسمی آن، اسرائیلیها باید در ماه اکتبر بار دیگر به طور زودهنگام پای صندوقهای رأی روند.
دولت کنونی اسرائیل که ائتلافی از گروههای راست افراطی، میانه، چپ و عرب است، به طرز شگفتانگیزی یک سال دوام آورد. احزاب حاضر در این دولت در هیچ یک از سیاستهای اصلی داخلی با یکدیگر همگرایی و توافقی نداشتند و همکاری نسبی آنها، صرفاً به دلیل وجود دشمن مشترکی به نام بنیامین نتانیاهو و به قصد جلوگیری از بازگشتِ دوبارۀ او به قدرت امکانپذیر شد.
اینک اما به دلیل شورش برخی از اعضای احزاب حاضر در ائتلاف علیه دولت، ادامۀ کار این دولت تقریباً غیرممکن شده و رهبران ائتلاف، درخواست انحلال پارلمان از طرف خود را در مقایسه با اقدام مشابهی از سوی اپوزیسیون، گزینۀ منطقیتری دیدهاند.
با انحلال رسمی پارلمان، یائیر لپید وزیر خارجۀ اسرائیل بر مبنای توافقات مربوط به شکلگیری ائتلاف، تا برگزاری انتخابات در مقام نخستوزیری انجام وظیفه خواهد کرد.
لپید که سیاستمداری میانه و طرفدار حذف امتیازات مجامع مذهبی یهودیان ارتدوکس در جامعۀ اسرائیل است، در مدت نخستوزیری خود قادر به فیصله دادن به هیچکدام از اختلافات داخلی جامعۀ اسرائیل نخواهد بود، اما در حوزۀ سیاست خارجی با همکاری نفتالی بنت، به نظرم اهداف پر سر و صدایی را دنبال خواهد کرد.
طبق نظرسنجیها، در صورت برگزاری انتخابات در شرایط کنونی، حزب لیکود به رهبری نتانیاهو با فاصلۀ قابل توجهی، سایر احزاب را پشت سر خواهد گذاشت و از بیشترین شانس برای تشکیل دولت آینده برخوردار خواهد بود.
به احتمال زیاد، یائیر لپید که سیاستمداری زیرک به حساب میآید، در مدت کوتاه نخست وزیری خود خواهد کوشید تا افکار عمومی مردم اسرائیل را به سمت خود جلب کند و چون در این زمینه کاری در حوزۀ سیاست داخلی از او برنمیآید، قاعدتاً تلاش خود را به حوزۀ سیاست خارجی معطوف خواهد کرد.
در حال حاضر آنچه اسرائیلیها آن را مهمترین دغدغۀ خود تعریف میکنند "تهدید امنیتی جمهوری اسلامی" است و از همین جهت، به احتمال بسیار لپید تلاش خواهد کرد تا در این زمینه خود را "رهبری توانا" و صاحب دستاوردی مهم نشان دهد و از این راه، آراء بیشتری به سمت حزب متبوع خود در انتخابات آینده سرازیر کند.
شاید اعلام یک ائتلاف رسمی با کشورهای عرب علیه ایران همان چیزی باشد که لپید در اندیشۀ آن باشد. شاید هم او و بخصوص نفتالی بنت، فکرهای ماجراجویانهتری را در برابر برنامۀ هستهای و موشکی ایران در سر میپرورانند.
لپید و دیگر همکارانش در دولت موقتِ اسرائیل با همۀ محدودیتهایی که موقت بودنشان به آنها تحمیل میکند، در حوزۀ سیاست خارجی دست کاملاً بازی پیدا میکنند و دیگر نگرانِ مخالفتها و اعتراضهای اعضای پارلمان چه در درون ائتلاف حاکم و چه در بین اپوزیسیون نخواهند بود.
همین احساس استحکامِ موقت، میتواند امکان و مشوقی برای آنها در جهت اقدامات گستاخانه و تهورآمیز باشد. بنابراین، آنها احتمالاً قصد رقم زدن تابستان داغی برای برنامۀ اتمی و موشکی و پهپادی ایران دارند مگر آنکه با بروز تحولی فوری و غیرمترقبه در مناسبات جمهوری اسلامی و آمریکا و اروپا، با موانعی از جانب آنها روبرو شوند.
#احمد_زیدآبادی
#یائیر_لپید
#نفتالی_بنت
#برنامه_اتمی
#بنیامین_نتانیاهو
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
پارلمان اسرائیل در آستانۀ انحلال قرار گرفته و با انحلال رسمی آن، اسرائیلیها باید در ماه اکتبر بار دیگر به طور زودهنگام پای صندوقهای رأی روند.
دولت کنونی اسرائیل که ائتلافی از گروههای راست افراطی، میانه، چپ و عرب است، به طرز شگفتانگیزی یک سال دوام آورد. احزاب حاضر در این دولت در هیچ یک از سیاستهای اصلی داخلی با یکدیگر همگرایی و توافقی نداشتند و همکاری نسبی آنها، صرفاً به دلیل وجود دشمن مشترکی به نام بنیامین نتانیاهو و به قصد جلوگیری از بازگشتِ دوبارۀ او به قدرت امکانپذیر شد.
اینک اما به دلیل شورش برخی از اعضای احزاب حاضر در ائتلاف علیه دولت، ادامۀ کار این دولت تقریباً غیرممکن شده و رهبران ائتلاف، درخواست انحلال پارلمان از طرف خود را در مقایسه با اقدام مشابهی از سوی اپوزیسیون، گزینۀ منطقیتری دیدهاند.
با انحلال رسمی پارلمان، یائیر لپید وزیر خارجۀ اسرائیل بر مبنای توافقات مربوط به شکلگیری ائتلاف، تا برگزاری انتخابات در مقام نخستوزیری انجام وظیفه خواهد کرد.
لپید که سیاستمداری میانه و طرفدار حذف امتیازات مجامع مذهبی یهودیان ارتدوکس در جامعۀ اسرائیل است، در مدت نخستوزیری خود قادر به فیصله دادن به هیچکدام از اختلافات داخلی جامعۀ اسرائیل نخواهد بود، اما در حوزۀ سیاست خارجی با همکاری نفتالی بنت، به نظرم اهداف پر سر و صدایی را دنبال خواهد کرد.
طبق نظرسنجیها، در صورت برگزاری انتخابات در شرایط کنونی، حزب لیکود به رهبری نتانیاهو با فاصلۀ قابل توجهی، سایر احزاب را پشت سر خواهد گذاشت و از بیشترین شانس برای تشکیل دولت آینده برخوردار خواهد بود.
به احتمال زیاد، یائیر لپید که سیاستمداری زیرک به حساب میآید، در مدت کوتاه نخست وزیری خود خواهد کوشید تا افکار عمومی مردم اسرائیل را به سمت خود جلب کند و چون در این زمینه کاری در حوزۀ سیاست داخلی از او برنمیآید، قاعدتاً تلاش خود را به حوزۀ سیاست خارجی معطوف خواهد کرد.
در حال حاضر آنچه اسرائیلیها آن را مهمترین دغدغۀ خود تعریف میکنند "تهدید امنیتی جمهوری اسلامی" است و از همین جهت، به احتمال بسیار لپید تلاش خواهد کرد تا در این زمینه خود را "رهبری توانا" و صاحب دستاوردی مهم نشان دهد و از این راه، آراء بیشتری به سمت حزب متبوع خود در انتخابات آینده سرازیر کند.
شاید اعلام یک ائتلاف رسمی با کشورهای عرب علیه ایران همان چیزی باشد که لپید در اندیشۀ آن باشد. شاید هم او و بخصوص نفتالی بنت، فکرهای ماجراجویانهتری را در برابر برنامۀ هستهای و موشکی ایران در سر میپرورانند.
لپید و دیگر همکارانش در دولت موقتِ اسرائیل با همۀ محدودیتهایی که موقت بودنشان به آنها تحمیل میکند، در حوزۀ سیاست خارجی دست کاملاً بازی پیدا میکنند و دیگر نگرانِ مخالفتها و اعتراضهای اعضای پارلمان چه در درون ائتلاف حاکم و چه در بین اپوزیسیون نخواهند بود.
همین احساس استحکامِ موقت، میتواند امکان و مشوقی برای آنها در جهت اقدامات گستاخانه و تهورآمیز باشد. بنابراین، آنها احتمالاً قصد رقم زدن تابستان داغی برای برنامۀ اتمی و موشکی و پهپادی ایران دارند مگر آنکه با بروز تحولی فوری و غیرمترقبه در مناسبات جمهوری اسلامی و آمریکا و اروپا، با موانعی از جانب آنها روبرو شوند.
#احمد_زیدآبادی
#یائیر_لپید
#نفتالی_بنت
#برنامه_اتمی
#بنیامین_نتانیاهو
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
در مورد بردهداری چه میگویید؟
شیخ عبدالحسین خسروپناه در نامهای به دکتر ایرج فاضل اظهارنگرانی او را نسبت به "قطع ید سارقان" بیمورد دانسته و با ذکر آیهای از قرآن، تأکید کرده است که "تعطیلی احکام دینی وهن اسلام است نه انجام آن."
آقای خسروپناه در عین حال موضوع قطع دست سارقان را در حوزۀ "فقاهت" دانسته و از ورود دکتر فاضل به مسئلهای که به زعم وی خارج از "تخصص" اوست، اظهار تعجب کرده است.
بگذریم از اینکه بسیاری از فقیهان بلندپایۀ شیعه، اجرای حدود شرعی را فقط مختص "امامان معصوم شیعه" میدانند، جا دارد از آقای خسروپناه پرسیده شود که فهم او از دین چه تفاوتی با فهم طالبان، القاعده و داعش دارد؟
در واقع این گروهها نیز هر کدام به خیال خود، خواهان اجرای احکام شرع طبق نصوصِ خالصِ قرآن و سنت هستند. مگر ادعایی جز این دارند؟ انتقاد وی به آنها چیست؟ مگر مشکل داعش و طالبان و القاعده و دیگر گروههای تکفیری جز این است که دو عنصر زمان و مکان را در فهم خود از متون دینی دخالت نمیدهند؟ آیا دخالت ندادن دو عنصر زمان و مکان در فهم متون دینی که از قضا مورد تأکید خاص آیتالله خمینی بود، عملاً این گروهها را به تحجر و سنگدلی و توحش به نام اسلام نکشانده است؟
میدانیم که در صدر اسلام بردهداری به عنوان امری مباح در میان مسلمانان رایج بوده و در قرآن نیز اشاراتی به این موضوع شده است. حال آیا اگر نحلهای از مدعیان اجرای شریعت، با استناد به اینکه بزرگان صدر اسلام برده داشتهاند، جواز بردهداری و خرید و فروش انسانها در عصر حاضر را صادر کند و یا مانند داعش عملاً اقدام به بردهگیری کند، باید آنها را گروهی کژرو و منحرف از دین دانست یا آنان را به عنوان مسلمانان واقعی و عاملِ کامل به کتاب و سنت معرفی کرد و مخالفان آنها را مرتد و خارج از دین شمرد؟
فارغ از این موضوع، متأسفانه برخی از روحانیون همین که پای مسائل فقهی پیش میآید، فوری بحث تخصص را پیش میکشند تا زبان دیگر افراد را ببندند و در این زمینه به تصریح یا تلویح پای تهدید به ارتداد را هم پیش میکشند!
اولاً، اگر قرار به تخصص فقهی باشد، آقای خسروپناه چه صلاحیتی در این مورد نسبت به فقهای بلندپایۀ مخالفِ اجرای حدود در عصر غیبت دارد؟ ثانیاً، چطور بسیاری از روحانیون در تمام علوم روز و همۀ حوزههای زندگی بشری بدون آنکه کمترین تخصصی در آنها داشته باشند، نه فقط اظهارنظر میکنند بلکه با قطعیت دستور میدهند و امر و نهی میکنند، اما اگر صاحبان دیگر تخصصها همین که در حوزۀ مربوط به کارشان با مسئلهای شرعی درگیر شوند و نسبت به اجرای عواقب آن نظر دهند، به خروج از حوزۀ تخصص خود و ورود به حوزۀ تخصص فقیهان متهم میشوند؟
این چه یک بام و دو هوایی است؟
#احمد_زیدآبادی
#ایرج_فاضل
#خسرو_پناه
#احکام_شرع
#قطع_دست
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
شیخ عبدالحسین خسروپناه در نامهای به دکتر ایرج فاضل اظهارنگرانی او را نسبت به "قطع ید سارقان" بیمورد دانسته و با ذکر آیهای از قرآن، تأکید کرده است که "تعطیلی احکام دینی وهن اسلام است نه انجام آن."
آقای خسروپناه در عین حال موضوع قطع دست سارقان را در حوزۀ "فقاهت" دانسته و از ورود دکتر فاضل به مسئلهای که به زعم وی خارج از "تخصص" اوست، اظهار تعجب کرده است.
بگذریم از اینکه بسیاری از فقیهان بلندپایۀ شیعه، اجرای حدود شرعی را فقط مختص "امامان معصوم شیعه" میدانند، جا دارد از آقای خسروپناه پرسیده شود که فهم او از دین چه تفاوتی با فهم طالبان، القاعده و داعش دارد؟
در واقع این گروهها نیز هر کدام به خیال خود، خواهان اجرای احکام شرع طبق نصوصِ خالصِ قرآن و سنت هستند. مگر ادعایی جز این دارند؟ انتقاد وی به آنها چیست؟ مگر مشکل داعش و طالبان و القاعده و دیگر گروههای تکفیری جز این است که دو عنصر زمان و مکان را در فهم خود از متون دینی دخالت نمیدهند؟ آیا دخالت ندادن دو عنصر زمان و مکان در فهم متون دینی که از قضا مورد تأکید خاص آیتالله خمینی بود، عملاً این گروهها را به تحجر و سنگدلی و توحش به نام اسلام نکشانده است؟
میدانیم که در صدر اسلام بردهداری به عنوان امری مباح در میان مسلمانان رایج بوده و در قرآن نیز اشاراتی به این موضوع شده است. حال آیا اگر نحلهای از مدعیان اجرای شریعت، با استناد به اینکه بزرگان صدر اسلام برده داشتهاند، جواز بردهداری و خرید و فروش انسانها در عصر حاضر را صادر کند و یا مانند داعش عملاً اقدام به بردهگیری کند، باید آنها را گروهی کژرو و منحرف از دین دانست یا آنان را به عنوان مسلمانان واقعی و عاملِ کامل به کتاب و سنت معرفی کرد و مخالفان آنها را مرتد و خارج از دین شمرد؟
فارغ از این موضوع، متأسفانه برخی از روحانیون همین که پای مسائل فقهی پیش میآید، فوری بحث تخصص را پیش میکشند تا زبان دیگر افراد را ببندند و در این زمینه به تصریح یا تلویح پای تهدید به ارتداد را هم پیش میکشند!
اولاً، اگر قرار به تخصص فقهی باشد، آقای خسروپناه چه صلاحیتی در این مورد نسبت به فقهای بلندپایۀ مخالفِ اجرای حدود در عصر غیبت دارد؟ ثانیاً، چطور بسیاری از روحانیون در تمام علوم روز و همۀ حوزههای زندگی بشری بدون آنکه کمترین تخصصی در آنها داشته باشند، نه فقط اظهارنظر میکنند بلکه با قطعیت دستور میدهند و امر و نهی میکنند، اما اگر صاحبان دیگر تخصصها همین که در حوزۀ مربوط به کارشان با مسئلهای شرعی درگیر شوند و نسبت به اجرای عواقب آن نظر دهند، به خروج از حوزۀ تخصص خود و ورود به حوزۀ تخصص فقیهان متهم میشوند؟
این چه یک بام و دو هوایی است؟
#احمد_زیدآبادی
#ایرج_فاضل
#خسرو_پناه
#احکام_شرع
#قطع_دست
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii