ضرورت کاهش فوری تنش با آژانس
فعلاً زمانِ کنترل تنش در روابط با آژانس بینالمللی انرژی اتمی و ارائۀ ابتکارات تازه و راهگشا برای احیای سریع برجام است.
از این رو، از تمام مسئولان کشور انتظار میرود که به جای رجزخوانیهای معمول، در پی راهی معقول برای پایان دادن به تنش جاری باشند.
متهم کردن رافائل گروسی به "سیاسیکاری" و "تأثیرپذیری از اسرائیل" مشکلی را حل نمیکند. در واقع، طرفِ ایران در این ماجرا، فقط شخص گروسی نیست، بلکه نهادی بینالمللی است که صدها کارشناس و بازرس حرفهای در آن ایفای نقش و تصمیمگیری میکنند.
یک پروژۀ عظیم هستهای که در ابعاد مختلف و مکانهای متعدد دامن خود را پهن کرده است، برای راستیآزمایی قطعی و نهایی، به طور طبیعی مشکلات دورهای و مخصوص به خود را دارد و حوصله و همکاری دو جانبۀ ممتدی را میطلبد.
گروسی البته دیپلمات پیچیده و بسیار زیرکی به نظر میرسد، اما بعید است که به خلاف وظیفهاش، خواهان تخریب عمدی روابط سازمان تحت مدیریتش با یک کشور عضو ان.پی.تی باشد.
دیدار اخیر او با نخستوزیر اسرائیل برای اطلاع از اسناد مورد ادعای وی نیز گرچه میتواند مورد اعتراض و حساسیت جمهوری اسلامی باشد، اما خارج از وظایف مدیرکل آژانس تعریف نمیشود.
اسرائیلیها مدعی سرقت اسنادی از پروندۀ هستهای ایران شدهاند که گروسی در مقام مدیر کل آژانس، نمیتواند آن را نادیده بگیرد هر چند که اسناد ادعایی از نظر ایران تماماً جعلی و دروغین باشند.
در واقع طبق مقررات سختگیرانۀ آژانس، این بر عهدۀ جمهوری اسلامی است که جعلی بودن اسناد مورد ادعای اسرائیلیها را در معرض داوری کارشناسان و افکار عمومی قرار دهد.
از نظرگاه مقامهای جمهوری اسلامی، موجودیت اسرائیل از اساس نامشروع و جعلی است و به همین جهت نیز ادعاهایش هم نباید محل اعتنا قرار گیرد. در نظام بینالملل اما دیگر کشورها چنین نظری ندارند و قریب به تمام آنها اصل موجودیت اسرائیل را به عنوان عضو سازمان ملل متحد پذیرفتهاند هر چند که به سیاست اشغالگرانۀ آن در کرانۀ باختری نیز اعتراض دارند.
بنابراین، سران کشور در مورد ماهیت نظام بینالملل باید واقعبینی بیشتری از خود نشان دهند و نقش اسرائیل و برخی رفتارهای به نظر من توطئهآمیز آن را دست کم نگیرند و بخصوص از یاد نبرند که بحرانی شدن برنامۀ هستهای ایران تا این اندازه نیز، عمدتاً به دلیل سیاست جمهوری اسلامی در برابر اسرائیل و تهدید صریح یا تلویحی به نابودی آن است.
خلاصه اینکه مسئولان کشور باید به سهم خود در کنترل اوضاع بکوشند و فکر اینکه میتوان اقتصاد و سیاست کشور را بدون احیای برجام و یا توافقی شبیه آن سر و سامان داد، یک بار و برای همیشه از سر به در کنند.
در این میان اما با وقوع هر حادثۀ تنشآلودی در کشور، برخی از دوستان اصلاحطلب آن را به "یکدست شدن قدرت" در جمهوری اسلامی نسبت میدهند و مدعی میشوند که اگر سکان مدیریت اجرایی در دست یکی از اعتدالگرایان یا اصلاحطلبان بود، این مشکلات پیش نمیآمد.
به نظر من این نوع ادعاها فرار از رویارو شدن با واقعیات است؛ زیرا تصور کنید که الان مثلاً آقای همتی رئیس جمهور کشور بود. آیا واقعاً کاری از او برمیآمد یا اینکه شرایط از هر جهت بخصوص برای اصلاحطلبان و اعتدالگرایان مشکلتر و بغرنجتر بود.
این دوستان در پاسخ، پیشرفت مذاکرات در ماههای آخرِ دولت حسن روحانی را مثال میآورند، اما پاسخ نمیدهند که اگر تصمیمگیری در این باره، در حیطۀ اختیارات قوۀ مجریه بود، چرا توافقنامه در همان زمان آقای روحانی امضا نشد و غائله پایان نگرفت؟
به واقع، ساختار حقیقی و حقوقی قدرت در ایران آرایشی به خود گرفته است که تصمیمات سرنوشتساز فقط از جانب جناح اصولگرا امکانپذیر است. حال این جناح در معرض دو راهی نجات کشور یا بیثبات کردن آن قرار گرفته است. به نظرم لازم است آن را تشویق به تصمیمگیری درست کرد، اما اگر تصمیم درست را هم نگیرد به معنای نجات بخش بودنِ گزینۀ "حاکمیت دوگانه" در شرایط امروزِ کشور نخواهد بود.
#احمد_زیدآبادی
#رافائل_گروسی
#اسرائیل
#حاکمیت_یکدست
#حاکمیت_دوگانه
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
فعلاً زمانِ کنترل تنش در روابط با آژانس بینالمللی انرژی اتمی و ارائۀ ابتکارات تازه و راهگشا برای احیای سریع برجام است.
از این رو، از تمام مسئولان کشور انتظار میرود که به جای رجزخوانیهای معمول، در پی راهی معقول برای پایان دادن به تنش جاری باشند.
متهم کردن رافائل گروسی به "سیاسیکاری" و "تأثیرپذیری از اسرائیل" مشکلی را حل نمیکند. در واقع، طرفِ ایران در این ماجرا، فقط شخص گروسی نیست، بلکه نهادی بینالمللی است که صدها کارشناس و بازرس حرفهای در آن ایفای نقش و تصمیمگیری میکنند.
یک پروژۀ عظیم هستهای که در ابعاد مختلف و مکانهای متعدد دامن خود را پهن کرده است، برای راستیآزمایی قطعی و نهایی، به طور طبیعی مشکلات دورهای و مخصوص به خود را دارد و حوصله و همکاری دو جانبۀ ممتدی را میطلبد.
گروسی البته دیپلمات پیچیده و بسیار زیرکی به نظر میرسد، اما بعید است که به خلاف وظیفهاش، خواهان تخریب عمدی روابط سازمان تحت مدیریتش با یک کشور عضو ان.پی.تی باشد.
دیدار اخیر او با نخستوزیر اسرائیل برای اطلاع از اسناد مورد ادعای وی نیز گرچه میتواند مورد اعتراض و حساسیت جمهوری اسلامی باشد، اما خارج از وظایف مدیرکل آژانس تعریف نمیشود.
اسرائیلیها مدعی سرقت اسنادی از پروندۀ هستهای ایران شدهاند که گروسی در مقام مدیر کل آژانس، نمیتواند آن را نادیده بگیرد هر چند که اسناد ادعایی از نظر ایران تماماً جعلی و دروغین باشند.
در واقع طبق مقررات سختگیرانۀ آژانس، این بر عهدۀ جمهوری اسلامی است که جعلی بودن اسناد مورد ادعای اسرائیلیها را در معرض داوری کارشناسان و افکار عمومی قرار دهد.
از نظرگاه مقامهای جمهوری اسلامی، موجودیت اسرائیل از اساس نامشروع و جعلی است و به همین جهت نیز ادعاهایش هم نباید محل اعتنا قرار گیرد. در نظام بینالملل اما دیگر کشورها چنین نظری ندارند و قریب به تمام آنها اصل موجودیت اسرائیل را به عنوان عضو سازمان ملل متحد پذیرفتهاند هر چند که به سیاست اشغالگرانۀ آن در کرانۀ باختری نیز اعتراض دارند.
بنابراین، سران کشور در مورد ماهیت نظام بینالملل باید واقعبینی بیشتری از خود نشان دهند و نقش اسرائیل و برخی رفتارهای به نظر من توطئهآمیز آن را دست کم نگیرند و بخصوص از یاد نبرند که بحرانی شدن برنامۀ هستهای ایران تا این اندازه نیز، عمدتاً به دلیل سیاست جمهوری اسلامی در برابر اسرائیل و تهدید صریح یا تلویحی به نابودی آن است.
خلاصه اینکه مسئولان کشور باید به سهم خود در کنترل اوضاع بکوشند و فکر اینکه میتوان اقتصاد و سیاست کشور را بدون احیای برجام و یا توافقی شبیه آن سر و سامان داد، یک بار و برای همیشه از سر به در کنند.
در این میان اما با وقوع هر حادثۀ تنشآلودی در کشور، برخی از دوستان اصلاحطلب آن را به "یکدست شدن قدرت" در جمهوری اسلامی نسبت میدهند و مدعی میشوند که اگر سکان مدیریت اجرایی در دست یکی از اعتدالگرایان یا اصلاحطلبان بود، این مشکلات پیش نمیآمد.
به نظر من این نوع ادعاها فرار از رویارو شدن با واقعیات است؛ زیرا تصور کنید که الان مثلاً آقای همتی رئیس جمهور کشور بود. آیا واقعاً کاری از او برمیآمد یا اینکه شرایط از هر جهت بخصوص برای اصلاحطلبان و اعتدالگرایان مشکلتر و بغرنجتر بود.
این دوستان در پاسخ، پیشرفت مذاکرات در ماههای آخرِ دولت حسن روحانی را مثال میآورند، اما پاسخ نمیدهند که اگر تصمیمگیری در این باره، در حیطۀ اختیارات قوۀ مجریه بود، چرا توافقنامه در همان زمان آقای روحانی امضا نشد و غائله پایان نگرفت؟
به واقع، ساختار حقیقی و حقوقی قدرت در ایران آرایشی به خود گرفته است که تصمیمات سرنوشتساز فقط از جانب جناح اصولگرا امکانپذیر است. حال این جناح در معرض دو راهی نجات کشور یا بیثبات کردن آن قرار گرفته است. به نظرم لازم است آن را تشویق به تصمیمگیری درست کرد، اما اگر تصمیم درست را هم نگیرد به معنای نجات بخش بودنِ گزینۀ "حاکمیت دوگانه" در شرایط امروزِ کشور نخواهد بود.
#احمد_زیدآبادی
#رافائل_گروسی
#اسرائیل
#حاکمیت_یکدست
#حاکمیت_دوگانه
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii