آفتاب مهر
2.6K subscribers
2.46K photos
109 videos
20 files
214 links
:
Download Telegram
هفتمین جلسه کارگاه خودشناسی ( با روش سایکودرام) امروز شنبه یازده شهریور ساعت ۱۰ صبح تا ۱۲ توسط دکتر محمدرضا سرگلزایی ، روانپزشک در حال برگزاریست. ۸۸۱۰۹۳۴۹ aftabemehr @
#مقاله
#افسردگی_یک_کلمه_چند_معنا
قسمت اول

كلمه #افسردگی آنقدر به كار برده شده است كه به نظر موضوع ساده اي مي رسد اما ماجراي بيماري كه با شكايت از افسردگي يا با علائم افسردگي به پزشك مراجعه مي كند، ماجراي پيچيده اي است. آماري از انگلستان نشان مي دهد كه تنها 30% از بيماراني كه دچار افسردگي مي شوند به مراكز پزشكي مراجعه مي كنند و تنها 30% كساني كه به مراكز پزشكي مراجعه مي كنند تشخيص صحيح دريافت مي كنند و تنها 30% كساني كه تشخيص افسردگي دريافت مي كنند درمان صحيحي را از پزشكان دريافت مي كنند! 
چرا ماجرا اينقدر پيچيده است؟ زيرا «افسردگي»‌ بعنوان يك «علامت»‌ چيزي متفاوت از «‌افسردگي» بعنوان «‌تشخيص» است. همانطور كه همه انسان ها بارها در زندگي خود «‌درد» را تجربه كرده اند،‌ «افسردگي» را هم بصورت يك «تجربه»‌ از سر گذرانده اند، يعني زماني دچار حالتي شده اند كه با احساس غم، دلتنگي، بي حوصلگي و بي انگيزگي مشخص بوده و در اين حالت نگاه آنها به خودشان، ديگران و زندگي، ‌نگاه خاصي شده است. نگاهي كه با نااميدي، ارزيابي منفي از وقايع و فقدان درك زيبائي و حساس شدن به محرك هاي ناخوشايند مشخص است. اما نمي توانيم بگوئيم همه انسان ها افسردگي را بعنوان يك «‌بيماري» ‌نيز تجربه كرده اند. تحقيقات نشان داده اند كه تنها 10% انسان ها در زندگي شان افسردگي را بعنوان يك «بيماري»‌ تجربه مي كنند . 
در اينجا حالات مختلفي كه مي توان بعنوان افسردگي تجربه كرد نام مي برم و سپس به شرح يكايك آنها مي پردازيم :‌
1- افسردگي بعنوان يك واكنش (reaction) 
2- افسردگي بعنوان سوگواري (grief)
3- افسردگي بعنوان مزاج (temperament) 
4- افسردگي بعنوان منش (character) 
5- افسردگي بعنوان بيماري (disease) 

1- افسردگي بعنوان واكنش

همه ما در برابر وقايع ناخوشايند دچار احساس ناكامي مي شويم. انتظار قبولي در يك امتحان  داشته ايم ولي نام ما در فهرست قبول شدگان نبوده است، وسيله اي كه برايمان مهم بوده گم كرده ايم، توجه و مهرباني مورد انتظارمان را از كسي كه برايمان اهميت دارد دريافت نكرده ايم. اولين واكنش ما در چنين موقعيتي «‌خشم» ‌است. وقتي دچار «‌خشم» ‌مي شويم، ذهن ما به ما اعلام مي كند كه موضوع ارزش آن را دارد كه برايش بجنگيم. در واقع خشم، ‌آماده باش بدن براي ورود به ميدان مبارزه است. اما هنگامي كه دريابيم جنگيدن بي فايده است يا هزينه آن بيش از ميزاني است كه حاضريم بپردازيم، آنگاه دچار احساس «‌ناكامي» ‌مي شويم. در واقع «ناكامي»‌ اعلام پذيرش شكست و فرمان عقب نشيني است. اين حالت با چهره اي غمناك، بي حوصلگي، يأس و نا اميدي مشخص مي شود و ديگران احساس مي كنند كه ما حال خوشی نداريم. اما اين وضعيت چندان به طول نمي انجامد. سيستم خودتنظيمي ذهن ما، ماجرا را در ذهن مان كوچك و دور مي كند و ما دوباره برمي خيزيم تا به زندگي برسيم. در افسردگي بعنوان يك واكنش، افسردگي به ما غلبه نمي كند بلكه با ما همراه مي شود. ما توانايي لذت بردن از زندگي را از دست نمي دهيم، الگوهاي بيولوژيك ما همچون تغذيه، ‌خواب و تحرك تفاوت قابل توجهي نمي كنند و ما مجموعه زندگي را زير سؤال نمي بريم. اين وضع معمولاً‌ بيش از چند روز به طول نمي انجامد و قبل از رسیدن به يك هفته از بين مي رود. البته گاهي يك فرد با يك سلسله از وقايع ناخوشايند روبرو مي شود. وقايعي كه همچون پرده هاي مختلف يك نمايش، يكي يكي به صحنه مي آيند و قبل از اينكه واكنش به صحنه قبلي به پايان رسيده باشد واكنش به صحنه بعدي شروع مي شود. در چنين شرايطي، طبيعي است كه زمان اين واكنش نيز طولاني خواهد شد. 

برخورد يك پزشك یا يك روانشناس با چنين موقعيتي چه مي تواند باشد؟‌

آنچه سريع ترين و مؤثرترين كمك را به بيمار مي كند اين است كه او را ياري كنيم تا تكليف خود را با واقعه ناخوشايند روشن كند يا به عبارتي با ماجرا تسويه حساب كند. چنين رويكردي را رويكرد مسأله ـ مدار
(problem – oriented approach)
مي ناميم.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#مقاله
#افسردگی_یک_کلمه_چند_معنا
قسمت دوم

چگونه اين كار را مي كنيم؟‌

1- با اشتياق به شنيدن، مراجع را ترغيب مي كنيم كه ماجرا را با جزئيات هر چه بيشتر بازگو كند. اين مرحله كار چند مزيت دارد: ابتدا اینكه گاهي اجبار به بازگوئي ماجرا باعث مي شود كه  فرد نگاه جديدي به قضيه پيدا كند. در هنگام نقل ماجرا براي ديگري و براي فهماندن تجربه خود به او، گاهي به جزئيات يا جنبه هايي از ماجرا برخورد مي كند که تاكنون به آن توجه نشان نداده بود و گاهي يك جنبۀ جزئي و كوچك كشف نشده احساس ما را نسبت به يك ماجراي بزرگ تغيير مي دهد، همانطور كه افزودن ذره اي نمك به يك ظرف غذاي بزرگ احساس ما را نسبت به آن تغيير مي دهد. گذشته از اين، بازگو كردن تجربه براي ديگران كمك كند كه از احساس تنهايي و انزوا خلاص شويم انگار بار خود را با ديگري تقسيم كرده ايم. اغلب مي بينيم مراجع پس از بازگو كردن ماجرا براي ديگران نفس عميقي مي كشد انگار با زبان بدن خود مي گويد:‌ «‌آخيش! راحت شدم!» ممكن است بپرسيد اينكه كار بزرگي نيست، چرا بايد چنين كاري را يك درمانگر حرفه اي انجام دهد، هر كس دوستان و آشنايان و نزديكان بسياري دارد كه مي تواند با آنها درد دل كند. مي گوييم صحيح است، اما گاهي اين نزديكان شنوندگان خوبي نيستند، قبل از اينكه به سخنان گوينده گوش بسپارند، به نصيحت، ‌سرزنش، ‌ارائه راهكار و قضاوت در مورد ماجرا مي پردازند و گاهي حتي براي قبولاندن نقطه نظر خود به گوينده، با او وارد بحث و جدل و حتي درگيري لفظي مي شوند و به جاي ترغيب گوينده به تخليه اطلاعاتي و احساسي، او را در ابتداي راه متوقف مي كنند و راه ديگري باز مي كنند. انگار به جاي رسيدگي به پرونده ذهن گوينده، پرونده مشتركي را مي گشايند و به رسيدگي آن اقدام مي كنند!‌
چرا اين اتفاق مي افتد؟ مگر نزديكان او دلسوز و مهربان نيستند؟‌ چرا با او چنين مي كنند؟‌!‌ پاسخ اين است كه دقيقاً‌ به اين خاطر چنين مي كنند كه دلسوز و مهربانند! آنقدر اين فرد برايشان مهم است كه ماجراي او هم برايشان بسيار مهم است انگار اين ماجرا تبديل به ماجراي خود آنها مي گردد و آنها چنان به حل مسئله «حريص»‌ مي شوند كه دچار خشم يا ناكامي مي شوند! يك درمانگر حرفه اي، با يك دوست متفاوت است، چرا كه فرد را همراه با مسأله اش براي خود تعريف كرده است بنابراين نگاهش نگاه مسأله گشاست نه نگاه نجات دهنده! او علاقمند و كنجكاو است اما حريص و عجول نيست! البته، يك درمانگر حرفه اي نيز يك انسان است و در مواقعي دچار حرص و عجله مي شود! چه وقت چنين اتفاقی مي افتد؟ آنگاه كه مسألۀ مراجع، در ذهن درمانگر يكي از مسائل شخصي خودش را تداعي كند. لازم نيست عين آن مسأله در زندگي درمانگر حضور داشته باشد، فقط لازم است وجهي از مسأله به گونه اي وجهي از يك مسأله شخصي درمانگر را تداعي نمايد. برخلاف تصور، مغز ما اصلاً‌ منطقي كار نمي كند! ‌مغز با تداعي ها كار مي كند و گاهي تنها  عينك يك نفر چنان عينك مادربزرگ ما را تداعي مي كند كه بدون هيچ شباهت منطقي بين آن فرد و مادربزرگ، چنان احساسي نسبت به او پيدا مي كنيم كه انگار واقعاً او مادربزرگ  ماست! بنابراين توصيه من به درمانگران اين است كه هرگاه حس كردند راجع به حل مسألۀ مراجع شان حرص و عجله دارند، توقف كنند و نگاه كنند اين مسأله آنها را به یاد كدام ماجراي قبلي در زندگي شان مي اندازد؟ ‌اين مراجع آنها را به ياد چه كسي مي اندازد و نسبت به او چه احساسي دارند و اگر به گذشته، به ماجراي قبلي و به آن فرد بازگردند چگونه با آن فرد و آن ماجرا تسويه حساب مي كنند. اگر اين فرايند بتواند احساس او را نسبت به درمانجو تغيير دهد ادامه كار با او مناسب است در غير اينصورت ادامه كار با اين مراجع نه به نفع مراجع است، نه به نفع درمانگر !‌
گرچه فرايند فوق، فرايند ساده اي به نظر مي رسد، در ذهن درمانگر فرايند پيچيده اي را فعال مي كند كه قادر است «‌مغز غير منطقي»‌ را به نگاهي متفاوت از قبل، ‌هدايت كند. 

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
🔸ﻣﻦ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺁﻥ ﭼﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﺭﻧﺠﺶ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺍﺯ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ، ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻏﺎﻟﺒﺎ ﻣﺎ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺗﻮﻗﻊ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻃﺮﻑ ﻣﻘﺎﺑﻠﻤﺎﻥ، ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﻗﺎﯾﻊ ﺩﻧﯿﺎ ﺍﺯ ﺯﺍﻭﯾﻪ ﯼ ﺩﯾﺪ ﻣﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﺪ!

🔸ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﻫﺮ ﺁﺩﻣﯽ، ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﺘﻔﺎﻭﺗﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭘﺬﯾﺮﺵ ﺍﯾﻦ
ﺗﻔﺎﻭﺕ ﻫﺎ ، ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺷﮑﻞ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺗﺮﯼ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺩﺍﺷﺖ ...
#ﮔﻮﻧﺘﺮ_ﮔﺮﺍﺱ
برگرفته از کانال جامعه شناسی
@aftabemehr
آفتاب مهر:
مرگ تمدن ها
زمانی
فرا میرسد که
بزرگان مردم
به پرسش های جدید آنها
پاسخ های کهنه میدهند...

ویل دورانت

@sobhani_psychologist @aftabemehr
آفتاب مهر:
آخرین جلسه کارگاه روانشناسی تحلیلی یونگ عملی( تست واچوورد مایکل دانیلز ) امروز جمعه ۱۷ شهریور توسط دکتر محمدرضا سرگلزایی ، روانپزشک، نویسنده و پژوهشگر حوزه فلسفه و اسطوره در حال برگزاریست. 88109349 aftabemehr@
Forwarded from تفکر
برای تأئید«دروغ» ! ارزانترین «واژه»٬ «خداست» !
@tafakkor
📘⁣ تنقلاتی برای روح
✍️ جی.پی.واسوانی/ فریبا طیب نما
🔸موضوع : روان شناسی
💳 قیمت : 11500 هزارتومان
🔴 %20 تخفیف در سایت سی بوک

🆔 @Baharesabz1
♦️روز "معرفی الگوی ایده آل رهبری برای جامعه انسانی" بر همه حق جویان فرخنده باد.
@aftabemehr
🔲⭕️پدیده خودسانسوری ناخودآگاه و سکوت بره ها!

حتماً برای ما پیش آمده که گاهی پیش از ورود به جمعی یا جلسه ای، تصمیمی گرفته و یا طرفدار یک نظر خاص هستیم. ولی وقتی وارد آن جمع یا جلسه شده و در فضای آن قرار می گیریم، بدون آن که اراده کنیم، ازآن تصمیم قبلی منصرف شده و گاهی تصمیمی صد درصد مخالف آن اتخاذ میکنیم.
این جلسه میتواند جلسه درون خانوادگی برای خرید یک خانه باشدیا جلسه انتخاب وزرا یا جلسه تصمیم گیری در مورد پروژه سرمایه گذاری یا جلسه تصمیم گیری در موردجنگ یاصلح با کشور همسایه.

اگر خاطرتان باشد در حالیکه رسانه های دموکرات، با قاطعیت پیروزی هیلاری کلینتون را پیشبینی می کردند. ترامپ همه را غافلگیر کرد. غافلگیری جمع دموکراتها و تغییر عقیده ما در جمع برخلاف تصمیم فردی، ریشه در پدیده ای دارد بنام گروه پنداری (Groupthink) مفهومی كه اولين بار به‌وسيله روانشناس اجتماعي «ايروينگ جانيز» در سال 1972 مورد استفاد قرار گرفت و به سرعت جهان گیر شد و کمتر از سه سال به صورت رسمی وارد واژه نامه های برتر جهان شد.
گروه پنداری حاصل موقعیتی است که در آن، افراد گروه تحت فشار ناخودآگاه گروه قرار می گیرند و آن چنان حس همدلی و وفاق در آنان ایجاد می شود که قدرت نقدکنندگی شان خاموش می شود. واقعیت های بدیهی را نادیده می گیرند و حتی مخالف تصمیم و نظر قبلی شان، تصمیم گیری می کنند! درچنین حالتی فرد در میان جمع هم چون یک برّه بدون اراده ای از خود، همان چیزی را تکرار می کند که گروه میخواهد و همانطور می اندیشد که گروه میگوید.
در این حالت، فرد«باور گروهی» یافته و به خود می قبولاند که آنچه گروه میگوید همان چیزیست که موردنظر اوست. ازکجا بدانیم درمعرض گروه پنداری هستیم؟ برخی نشانه های یک جمع گروه پندار را باهم مرورکنیم:

1- نادیده گرفتن اطلاعات مخالف و نقدگریزی: اعضا میکوشند تاچیزی از اخبار واطلاعات مخالف به گروه آنان راه نیابد. بعضی از اعضای گروه به طور جدّی، از ورود اطلاعات مخالف جلوگیری میکنند و اطلاعاتی را که جنبه موافق نظرات گروه دارد تقویت می کنند. بنابراین فضایی برای بررسی و نقد تصمیمات وجود ندارد.
2- توافق جمعی سریع و بی مخالفت: چون اعضای گروه غالباً به نفع یکدیگر صحبت می کنند همه از آغاز می دانند که برای توافق، گردهم آمده اند و سریع به تصمیم می رسند.
3-همدلی، انسجام، یکپارچگی. این ها واژه های محترمانه هستند برای خفه کردن صدای کسانی که اخبار مخالف، اطلاعات و نگاه متفاوت دارند. و اگر کسی دیدگاه مخالفی را مطرح کرد با چنین واکنشی روبرو خواهد شد:سخنان شما شبیه سخنان مخالفین است. شما با این کار تخم تفرقه می کارید. با مخالفت شما گروه تضعیف میشود و خودتان نیز به همراه گروه از میان میروید، پس در درستی مسیری که می رویم بیهوده تردید نکنید و به نظر گروه حرمت بگذارید و با هم یکدل و یکزبان شوید. که این منجر به خودسانسوری و سکوت بره ها میشود.

☑️⭕️تجویز راهبردی:
برای اجتناب از گروه پنداری چه می توان کرد؟

1- هزینه های ارایه اطلاعات مخالف و دیدگاه های متفاوت را کاهش دهیم. گاهی اوقات افراد اخبار و اطلاعاتی متفاوت و دیدگاهی متضاد دارند اما از ارایه آن احساس ناراحتی می کنند. به همین خاطر برخی سازمان ها، مسیرهای متفاوتی را برای ارایه این نگاه ها فراهم می کنند. از جمله اینکه در جلسات می توانند نظرات خود را مکتوب کنند. استفاده از گروه افزارها، شبکه های اجتماعی درون سازمانی و .... همه و همه کمک می کند که جریان سالم و آزاد اطلاعات و دیدگاه ها در سازمان برقرار باشد.
2- جلسه را بدون بررسی و تصمیم را بدون مخالفت به پایان نبریم. نگذاریم جلسات فقط جمع شدن آدم ها برای امضا باشد. اگر در قبال تصمیمات حیاتی خانواده، سازمان یا کشورتان همه با هم یک نظر را داشتند یک جای کار ایراد دارد. حتی اگر دیدید همه موافقند. خودتان عامدانه تردید ایجاد کنید بگذارید فضا برای نقد و بررسی بیشتر باز شود.
3- افراد قدرتمند و بانفوذ باید از بیان دیدگاه خود در ابتدای جلسه خودداری کنند. چون راه نقد و بررسی آزاد بسته می شود.
4- استفاده از متخصص بیرونی بسیار راهگشاست.چراکه وی نه ارزشهای ما را دارد و نه در تعارفات ما گیر میکند. وی میتواند به راحتی مفروضات ما را زیر سوال ببرد و حتی میتواند عامدانه نقش مخالف رابازی کند.

خداوند به وضوح فرموده آدمیان را از گروه ها و نژادهای مختلف آفریده و وجود زبان و رنگ متفاوت را از نشانه های خود دانسته و ما را به تفکر دراین نشانه ها دعوت کرده است. تنوع آدمیان یک از نعمتهای بی نظیر الهی است. همین تنوع است که منجربه تفاوت و تضاد می شود و از دل همین تفاوتهاست که تصمیمات پخته، همه جانبه نگر و عاقلانه بیرون میزند. نعمت الهی تفاوت و تنوع را با پاسداشت «آزادی و گفتگوی فراگیر» به جای «جمع پنداری وسکوت بره ها» گرامی بداریم.

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@aftabemehr
🔹۵جلسه ۳ساعته
جمعه ۵ و۱۲ آبان -۳ و ۱۰ و۲۴ آذر
ساعت ۱۰ صبح تا ۱۳
شهریه ۳۸۰۰۰۰ تومان
ثبت نام : ۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
🔸باسلام. دوستانی که مایل به ثبت نام در کارگاه های جناب آقای دکتر سرگلزایی هستند می توانند برای ادمین کانال پیام خود را بگذارند.
@Ftayebnama
Forwarded from تخلیه و پاکسازی کانال (ali esnaashari)
اصول اوليه تربيت

⭕️كودكان را با هم مقايسه نكنيد.

⭕️اگر روشي براي تربيت كودكي موثر بود به اين معني نيست كه براي كودك ديگر حتما موثراست.

⭕️اگر روشي در مدت طولاني جواب نداد يعني بايد اين روش را عوض كنيد.

⭕️در انجام روشهاي رفتاري مناسب ، صبور و قاطع باشيد.

⭕️اگر ميدانيد نمي توانيد در روشي ثابت مانده و جديت بكار ببريد، بهتر است از ابتدا شروع نكنيد.

⭕️مهمترين اصل براي موثر واقع شدن يك روش هماهنگي بين اعضاي خانواده بخصوص پدر و مادر است.

⭕️محبت بي قيد و شرط و احترام گذاشتن به عقايد فرزندانتان را هرگز فراموش نكنيد.

⭕️خودتان الگو باشيد ، انتظار نداشته باشيد رفتاري را كه خودتان انجام ميدهيد فرزندتان ياد نگيرد و انجام ندهد .

#آموزشی
#فرزند_پروری
@TA2Day
آفتاب مهر:
هرگاه فرصتی برای عشق ورزیدن می‌یابی، نگذار از کف برود، از آن استفاده کن. برای مثال در جاده‌ای راه می‌روی و سنگی وسط جاده قرار دارد، آن را به کناری بگذار. این فرصتی کاملاً رایگان است.

چه مراقبه ای کم خرج تر از این می‌تواند وجود داشته باشد؟ کسی چه می‌داند چه کسی از آن جاده گذر خواهد کرد و چه کسی توسط آن سنگ مجروح خواهد شد! تو عمل عاشقانه اى انجام داده‌ای.

در زندگی چیزهای بسیار جزئی می‌توانند تخم عشق را در درون شما بکارند، کارهای بسیار کوچک و جزیی. هیچ فرصتی را برای بیدار کردن مرکز دوستی و عشق درونتان از دست ندهید. در طول روز، حتماً یکی دو عمل انجام دهید که توقع چیزی در برابر آن نداشته باشید.

اینها اعمال عاشقانه خواهند بود و این ها به تو کمک خواهند کرد تا عشق در وجودت زاده شود. برگرفته از کانال تفکر
@aftabemehr
☘️ مصاحبه اروین یالوم با مجله آتلانتیک در بستر بیماری
✍️ مهدی میناخانی

🔅آنها که اهل مطالعه هستند، «اروین یالوم» را کم و بیش می‌شناسند، بواسطه‌ی اینکه اکثر کتاب‌های او به فارسی ترجمه شده‌اند. معروفترین کتاب‌اش برای غیر روانشناس‌ها «وقتی نیچه گریست» است در حالی‌که برای روانشناس‌ها، او دو کتاب درسی بسیار تاثیرگذار دارد، یکی «رواندرمانی اگزیستانسیال» و دیگری «رواندرمانی گروهی». اما مهمترین دلیلی که موجب شده اروین یالوم در چند سال اخیر مورد توجه رسانه‌ها قرار گیرد، موضوع یکی از کتاب‌های او با عنوان «خیره به خورشید» است که درباره‌ی اضطراب مرگ نوشته شده است. او در این کتاب اشاره دارد که آدم‌ها به دو چیز نمی‌توانند مستقیماً خیره شوند؛ یکی به خورشید و دیگری به مرگ، و در این کتاب توضیح می‌دهد که چطور می‌شود با این اضطراب مرگ کنار آمد.

🔅«جردن مایکل اسمیت»، ژورنالیست مجله «آتلانتیک»، در حالی در شماره‌ی اخیر مجله (اکتبر ۲۰۱۷) به سراغ یالوم رفته که او در بستر بیماری است. اروین یالوم ۸۶ سال سن دارد و اخیراً زانوی پایش را عمل کرده است. گفتگوی مایکل اسمیت با اروین یالوم، در یکی از اتاق‌های بیمارستانی است که او در آن بستری شده است. یالوم دغدغه دارد که بیمارانش متوجه نشوند که او بستری شده است. شاید برای کسانی که درمانگر نیستند یا اصلاً رواندرمانی نگرفته‌اند این موضوع کمی عجیب باشد، ولی واقعیت این است که بیماران درمانگران مسن، همیشه دغدغه‌ی از دست دادن درمانگرشان را دارند. خودِ یالوم در یکی از کتاب‌هایش به این اشاره می‌کند. جالب است که وقتی یالوم، اینباکس ایمیل‌اش را به مایکل اسمیت نشان می‌دهد، اشاره می‌کند که ایمیل‌های متعددی از ایران دارد. او در ایران واقعاً محبوب است. خودِ این موضوع جالبی است که چرا درمانگری که درباره‌ی مرگ و تنهایی می‌نویسد، تا این حد در ایران محبوب است. او در کتابی که در حال نوشتن است (Becoming Myself) باز هم به این موضوع مرگ اشاره دارد و می‌نویسد که «عشق» می‌تواند اضطراب مرگ را کاهش دهد، به دو دلیل؛ یک اینکه در عشق فرد می‌تواند ترس‌هایش را با دیگری به اشتراک بگذارد و از بار آن بکاهد و دوم با کمک کردن به تشکیل یک زندگی سالم.

🔅از نگاه اروین یالوم، مرگ مهمترین رویداد زندگی است. این تناقض عجیب را پیش‌تر، زیگموند فروید نیز اشاره کرده بود که «هدف تمام زندگی، مرگ است». در واقع حضور مرگ است که به زندگی شور می‌اندازد، زندگی را معنادار می‌کند، انسان‌ها اگر نامیرا بودند به احتمال زندگی پوچی داشتند. تصویر اروین یالوم در بستر بیماری، تصویری است که برای کسانی که ایده‌های او را دنبال کرده‌اند آزار دهنده است. کسی که تلاش کرده تا زندگی کردن را با «مرگ» توضیح دهد و حالا خود در انتظار مرگ است. مایکل اسمیت توضیح می‌دهد که او حالا برای راه رفتن از «واکر»ی استفاده می‌کند که دو توپ تنیس به انتهای آن وصل شده، وزنش کم شده، مدت‌هاست که تنیس بازی نمی‌کند، نمی‌تواند غواصی کند و می‌ترسد از اینکه دیگر نتواند دوچرخه براند. شما سطح دغدغه‌های یک آدم در این سن را ببینید! اروین یالوم کلاً آدم منحصر به فردی است. او در یکی از کتاب‌هایش با اشاره به داستانی از «آلبرتو جاکومتی» نقاش، که یک روز وقتی با دوچرخه‌اش تصادف می‌کند با شعف می‌گوید که «بالاخره برای من هم اتفاق افتاد»، به زندگی خودش اشاره می‌کند که به عنوان درمانگری که رنج دیگران را درمان می‌کند، خود رنج تحمل‌ناپذیری نداشته است و این را «بدبختی» زندگی‌اش می‌نامد!

متن کامل 👇
3danet.ir/NgpcA
🌾 @sedanet | @YekDarmangar
حالا که ما یاد گرفته ایم در هوا مثل یک پرنده پرواز کنیم
و در دریا مثل یک ماهى شنا کنیم
فقط یک چیز باقى مانده یاد بگیریم
آنهم اينكه مثل یک آدم روى زمین زندگى کنیم

#جرج_برنارد_شاو


👉 @SOCIAL_SCIENCE