👩‍❤️‍👨♡حُب حلال♡ 👩‍❤️‍👨
6.52K subscribers
1.86K photos
1.12K videos
37 files
726 links
اینستاگرام
https://www.instagram.com/admmmj123?r
=nametag

کانال دوم ما👇
@ADMMMJ1234
Download Telegram
#مجاهد 🦅🗡

#صفحه_صد_وچهارم 🌹

استاندار اندلس در قرطبه اقامت داشت او از پیروزی های چشمگیر ژنرالی به نام زبیر در پرتغال جنوبی خیلی 
خوشحال بود در ضمن نامه ای که به ابوعبید نوشت میل خود را نسبت به ملاقات با این ژنرال با تجربه اظهار کرد. نعیم 
به قرطبه نزد استاندار اندلس حاضر شد استاندار با محبت زیادی از او استقبال کرد و او را روی صندلی دست راست 
خود جا داد استاندار گفت:از دیدن شما خیلی خوشحالم ابو عبید در نامه اش از شما خیلی تعریف کرده بود. چند روزی هست که به من اطلاع رسیده مردم کوهستانی شمال بغاوت کرده اند می خواستم شما رو برای سرکوبی 
اونها بفرستم می تونید تا فردا حاضر شوید؟
اگر بغاوت شده پس باید همین امروز حرکت کنیم نباید بذاریم اتش بغاوت در جاهای دیگه نفوذ کنه.
خیلی خوبه من هم امیر لشکرو برای مشورت می خوام.
نعیم و استاندار با هم صحبت می کردند که سربازی وارد شد و گفت:
مفتی اعظم می خواهند شما را ببینند.
استاندار گفت:بگو تشریف بیاورند.
شاید شما با ایشون ملاقات نکردید استاندار به نعیم گفت و ادامه داد:
تقریبا یک هفته قبل اومدن و از دوستان نزدیک امیرالمومنین هستن اما متاسفم که لایق این منصب نیستن.
اسم ایشون چیشت؟
استاندار جواب داد:ابن صادق
نعیم جا خورد و گفت:ابن صادق؟
شما ایشون و میشناسید؟
در این هنگام ابن صادق وارد شد همین که نعیم او را دید احساس کرد که مصیبت تازه ای از راه رسیده.
ابن صادق حریف قدیمی خود را دید و شگفت زده شد.استاندار رو به ابن صادق کرد و پرسید:شما ایشونو می 
شناسین؟و ادامه داد:اسم ایشون زبیره و از ژنرال های شجاع ما هستن.
خیلی خوبه ابن صادق جواب داد و برای مصافحه با نعیم دستش را دراز کرد اما نعیم مصاحفه نکرد.
ابن صادق گفت:شاید شما منو نشناختین من دوست قدیمی شما هستم.
نعیم هیچ توجهی به او نکرد و به استاندار گفت:می تونم برم؟
صبر کنید من به امیر لشکر نامه ای می نویسم که هر چقدر سرباز لازم بود با شما بفرسته. و سپس در حالی که بطرف
ابن صادق اشاره می کرد به ابن صادق گفت:شما هم بفرمایید بنشینید.ابن صادق نزدیک استاندار نشست و او نامه را 
نوشت و می خواست به نعیم بدهد .ابن صادق گفت:می تونم ببینم؟
استاندار جواب داد:بله با کمال میل. و کاغذ را بع دست ابن صادق داد ابن صادق کاغذ را گرفت خواند و در حالی که 
کاغذ را به استاندار بر می گرداند گفت:دیگه نیازی به خدمات این شخص نیست شما کسی دیگه رو به جای ایشون 
بفرستین
استاندار با تعجب پرسید:شما چطور به ایشون مشکوک شدین ایشون یکی از بهترین ژنرالهای ما هستن.
اما شاید اطلاع ندارید که این شخص از بدترین دشمنان خلیفه هست و اسمش زبیر نیست بلکه نعیمه و از زندان 
دمشق فرار کرده و اینجا تشریف آورده.
استاندار رو به نعیم گرفت و پرسید:این درسته؟
نعیم ساکت بود.
ابن صادق گفت:شما ایشونو دستگیر کنید و همین امروز در دادگاه من حاضر کنید.
من بدون هیچ مدرکی نمی تونم ژنرالی رو دستگیر کنم شما دو تا در اولین ملاقات طوری با هم برخورد کردین گویا از 
قبل با هم ناراحتید در این صورت اگه مجرم هم باشه من پرونده ی اونو جهت دادرسی به دادگاه شما ارجاع نمیدم.
باید بدونید که دارید با مفتی اسپانیا صحبت می کنید.
شما هم می دونید که من استاندار اسپانیا هستم.
درسته.اما شاید نمیدونید که من غیر از مفتی اعظم شخص دیگری هم هستم.
نعیم گفت:نه ایشون نمی دونه اما من میگم تو دوست امیرالمومنین و قاتل قتیبه بن مسلم ، محمد بن قاسم و ابن عامر 
هستی بغاوت ترکستان نتیجه سازش تو بود تو اون سفاکی هستی که از قتل برادر و دختر برادرت هم دریغ نکردی اما 
حالا تو زندانی من هستی.
نعیم این را گفت و با سرعتی چون برق شمشیر از نیام بیرون آور و نوکش را روی سیته ی ابن صادق گذاشت و 
گفت:خیلی دنبالت گشتم اما گیرت نیاوردم امروز خودت اینجا اومدی تو دوست امیرالمومنین هستی او از مرگت 
خیلی ضرر می بینه اما آینده اسلام از خوشحالی امیرالمومنین برام مهمتره.نعیم این را گفت و شمشیرش را بالا
برد.ابن صادق مانند بید بخود می لرزید مرگ را جلوی چشمانش دید و دیده بربست نعیم این حالت را که دید شمشیر   را پایین اورد و گفت: با این شمشیر سرهای شاهزادگان مغرور ایالت سند و ترکستانو بریده ام نمی خوام اونو با خون 
انسان ذلیل و ترسویی چون تو آلوده کنم نعیم شمشیرش را در غلاف گذاشت برای لحظه ای سکوت مجلس را فرا 
گرفت و با امدن یک افسر ارتش این سکوت شکست او همین که وارد شد نامه ای به استاندار اسپانیا تقدیم کرد
استاندار با عجله نامه را باز کرد و دو سه بار با چشمانی خیره نامه را خواند و سپس رو به نعیم کرد و گفت:
اگه اسم شما زبیر نیست بلکه نعیمه در این نامه در مورد شما هم چیزهایی نوشته شده این را گفت و نامه را به نعیم 
داد.

#ان‌شاءالله‌ادامه‌دارد
@admmmj123