دست به دستِ مدّعی شانه به شانه می روی
آه که با رقیبِ من جانبِ خانه می روی!
بی خبر از کنارِ من، ای نَفَسِ سپیده دم
گرم تر از شراره ی آهِ شبانه می روی
من به زبانِ اشکِ خود می دهمت سلام و تو
بر سرِ آتشِ دلم همچو زبانه می روی
در نگهِ نیازِ من موجِ امیدها تویی
وه که چه مست و بی خبر سوی کرانه می روی!
گردشِ جامِ چشم تو هیچ به کام ما نشد
تا به مرادِ مدّعی همچو زمانه می روی
حال که داستانِ من، بهرِ تو شد فسانه ای
باز بگو به خوابِ خوش با چه فسانه می روی؟
#شفیعی_کدکنی
#جمعه_های_شاعرانه
@anjoman_elmi_adabiat_sku
آه که با رقیبِ من جانبِ خانه می روی!
بی خبر از کنارِ من، ای نَفَسِ سپیده دم
گرم تر از شراره ی آهِ شبانه می روی
من به زبانِ اشکِ خود می دهمت سلام و تو
بر سرِ آتشِ دلم همچو زبانه می روی
در نگهِ نیازِ من موجِ امیدها تویی
وه که چه مست و بی خبر سوی کرانه می روی!
گردشِ جامِ چشم تو هیچ به کام ما نشد
تا به مرادِ مدّعی همچو زمانه می روی
حال که داستانِ من، بهرِ تو شد فسانه ای
باز بگو به خوابِ خوش با چه فسانه می روی؟
#شفیعی_کدکنی
#جمعه_های_شاعرانه
@anjoman_elmi_adabiat_sku
اگر میشد صدا را دید،
چه گلهایی! چه گلهایی!
که از باغِ صدایِ تو، به هر آواز میشد چید!
اگر میشد صدا را دید...
#شفیعی_کدکنی
#روزنگار، ١ مهر، زادروز
#محمدرضا_شجریان 🤍
@adabiyat_sku 🌷
چه گلهایی! چه گلهایی!
که از باغِ صدایِ تو، به هر آواز میشد چید!
اگر میشد صدا را دید...
#شفیعی_کدکنی
#روزنگار، ١ مهر، زادروز
#محمدرضا_شجریان 🤍
@adabiyat_sku 🌷