نشریه هیوا
227 subscribers
2K photos
211 videos
60 files
3.56K links
💠کانال رسمی نشریه هیوا💠

متون ناب به قلم دانشجویان کشور.
🌐 اخبار دانشگاه فرهنگیان.
📱مسابقه مجازی.

🥇صاحب دو مقام اول جشنواره نشریات کشور.
♨️صفحه‌‌ی رسمی هیوا در اینستاگرام:
Https://instagram.com/hiva_cfu

🤙🏻ارتباط با ادمین:
🆔 @m_amzd1998
Download Telegram
#تعبیر_آمدنت

«روز‌های پس از تو»

ای تنها پناه این روزهای گرفته‌ی من! مهدیا! بیا که باور دارم آمدنت‌، «کُن فَیکون» می‌کند تمام دنیا را! دل‌ها را در انتظار تو، لب‌ها را با ذکر تو و نگاه‌ها را در راه تو می‌گذاریم!

ما چشم را به مبدا تو دوخته‌ایم تا با آن پایان یابیم. کجاست این آغاز؟ کجاست این پایان؟ ای خوب‌ترین امام من! پس کی می‌رسد روزی ک لمس شود تمام احساسم با دستان پرمهر تو؟

و بی‌شک تو قادر به کاستن حجم عظیمی از پریشانی‌هایم هستی! یقین دارم جمعه‌ای خواهد رسید که در تمام تقویم‌ها بنویسند: «ظهور مولای جهانیان!»

روزی ک سهراب نوشت: «تا شقایق هست زندگی باید کرد»، خبر از دل پر درد گل یاس نداشت! باید این‌گونه نوشت: «هر گلی هم باشد، چه گل نسترن و پیچک و یاس، زندگی بی‌مهدی زندگی با‌ غم‌هاست!»

#مینا_فغانی (مرکز حضرت فاطمه قائمشهر)
📸 #شادی_غفاری (پردیس امیر کبیر کرج)

🔴مجله فرهنگی اجتماعی هیوا🔴
https://t.me/joinchat/AAAAAD0IffGmaFepCzFZLA
#تعبیر_آمدنت

و دوباره جمعه‌ای دیگر رسیده‌ است و دلتنگی که از نو، راه بدایت پیشه گرفته. جمعه‌ی دیگری رسیده است و نیامده‌ای؛ اما باز قلب من بیش از پیش به آمدنت ایمان دارد!

در وصف تو چه بگویم خوب است؟ تویی که غایبی و حاضر؛ تویی که چشمانت از گریه خون است و دلت طوفانی‌تر از دریا. در وصف جمال و کمالت چه بگویم که نتوان توصیف کرد آن را. آه که ما شیعیانت قدر تو را ندانسته و تنها وبال گشته‌ایم در این روزگار پر از جفا!

یا صاحب‌الزمان! بیا و عطش قلب پرتپشمان را تسکینی باش تا شاید از هُرم نفس‌هایت ما سوخته‌دلانِ دل‌سرد از این جهان، گیریم شفا.

ای امام خوبی‌ها! بیا و برسان کشتی جا مانده در طوفانمان را به ساحلی آرام؛ به دور از هرگونه شلوغی و همهمه که باشد پر از صفا. بیا و پر از عشق و محبت بنما وجود دلتنگ و بیمارمان را.

و 📸 #زهرا_مقصودی_کلاردشتی (مرکز بیت‌الهدی آمل)

🔴مجله فرهنگی اجتماعی هیوا🔴
https://t.me/joinchat/AAAAAD0IffGmaFepCzFZLA
#تعبیر_آمدنت

تعبیر آمدنت چه غریب و پوسیده افتاده است گنج دلم؛ مثل داستان دریا و اضطرار قلب مسافر طوفان‌زده که فریاد می‌زند: «یٰا غِیاث‌َالمُستَغیثینَ اَغِثْنی...» اما چون دریا آرام گرفت و خورشید از پس ابرهای وحشت، خود را نمایان ساخت گویی آنچه بر او گذشته بود، افسانه‌ای بیش نبوده است!

در ثانیه‌های زیستمان چنان نایاب گشته‌ای که گویا گم شده‌ای و گرد غفلت تو را به دنیای نسیان فروخته است!

شرممان باد! شرممان باد! هر گاه مصیبت‌زده و گرفتار شدیم، فریادت کردیم و چون غرق در شادی و سرور گشتیم خنجر خباثت را بر استخوان امامت فرو ساختیم!

رویمان سیاه! رویمان سیاه! هنوز هم هر گاه زرد و تکیده می‌شویم و روزگار بر طبل بی‌معرفتی‌اش می‌کوبد، دل هوای گم‌شده‌ای را می‌کند!

ای نور هدایت، مَهدی جان! می‌دانم که این خواندن‌ها هم از برکت وجود خود تو و آن اسلام ناب محمدی‌ست که به نام مولایمان، علی، مُهر شیعه بر قلب‌هایمان زده است!

مولای دل‌های خاکستری! زمانی که نسیم دل‌نشین مِهرت، قلب خاکستری و روح خزان‌زده‌یمان را می‌نوازد، دل‌تنگت می‌شویم و حضورت را می‌طلبیم؛ پس بیا و پریشانی‌ها را سامان ده و دردهای عمیق بی‌درمان را التیام بخش که:

«بی‌همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی‌شود.»

#ساره_مشهدی_میقانی (دانشگاه دولتی اراک)

🔴مجله فرهنگی اجتماعی هیوا🔴
https://t.me/joinchat/AAAAAD0IffGmaFepCzFZLA
#تعبیر_آمدنت

تمام لحظه‌های با تو بودن را در پاییزی سرد، در غربتی پر از سکوت و در دل تنهایی شب به تماشا نشسته‌ام... 🍂

در تمام لحظه‌های بی تو بودن مات می‌شوم به شیشه‌های باران‌خورده...

حسّی مبهم مرا به تماشا وا می‌دارد؛ به تماشای ردّ پای عبور... 🍃

#فائزه_حیدری (پردیس الزهرا سمنان)
🎙 و #سیده_زهرا_افتخاری (مرکز بیت‌الهدی آمل)

🔴مجله فرهنگی اجتماعی هیوا🔴
https://t.me/joinchat/AAAAAD0IffGmaFepCzFZLA
#تعبیر_آمدنت

سال‌هاست که درست در پشت همین پنجره، جهان غبار‌آلود را به نظاره نشسته‌ام و نگاهم خیره به جاده‌ای‌ست خالی و بی‌انتها که هر جمعه با قطره قطره‌ی اشکم آن را به امید وصالت آب‌پاشی کرده‌ام تا مبادا در راهِ آمدن، غباری خاطرت را آزرده سازد!

گرچه وجودت خود بارانی‌ست از رحمت! همان باران که نزولش مسبّب زدودن غبار سیاه غم از چهره‌ها و مایه‌ی باروری بذر عشق و امید در مزرع دل‌های ما آزردگان‌ست.

حال این جمعه هم به نبودنت گذشت و من هنوز در پشت قاب خیس این پنجره با دلی مشوّش و صبری لبریز از انتظار، چشم به راه دوخته‌ام و آرام جانم را می‌طلبم...

مولای سبز‌پوش عشق! ای تک‌سوار راه حق! بیا و ظلمت شب را نور سحرگاهی باش؛ چرا که جان به لب رسیده را دیگر یارای استقامت نیست...

#محمد_رضائی (مرکز شهید رجایی بابل)

⚫️مجله فرهنگی اجتماعی هیوا⚫️
https://t.me/joinchat/AAAAAD0IffGmaFepCzFZLA
#تعبیر_آمدنت 📻

کدام جمعه از میان کوچه‌های تنگ و تاریک روزگارمان عبور کردی؟ ما را چگونه دیدی که پرده بر رخ کشیدی و منتظری تا به سویت بازگردیم؟ 🍃

ای معنای همه‌ی انتظارها! ای مقصد کبوترهای برخاسته از مشرق‌زمین! تو‌ را به شاه خراسان سوگند، بر این ملت عاشق‌پیشه‌ات رخ بنما که زندگی‌ بی‌تو‌ بس بی‌معناست! 🥀

#زهرا_شاه‌رضایی (مرکز بیت‌الهدی آمل)
🎙 #محدثه_نورمحمدی (پردیس آیت‌الله کمالوند خرم‌آباد)
#ساره_مشهدی_میقانی (دانشگاه دولتی اراک)

⚫️مجله فرهنگی اجتماعی هیوا⚫️
https://t.me/joinchat/AAAAAD0IffGmaFepCzFZLA
#تعبیر_آمدنت 📻

تعبیر آمدنت را چگونه می‌توان توصیف کرد؟!
آمدنت به مثال یک فنجان چای با عطر بهار نارنج، در میان هیاهوی زمستان است...

به مثال شاتوت‌های رنگ و لعاب دار
همان‌قدر شیرین همان‌قدر خوش طعم...

#محدثه_سیفی (مرکز بیت‌الهدی آمل)
🎙 #فاطمه_علیزاده (پردیس حضرت معصومه قم)
#محدثه_مشتاقی‌فرد (پردیس فاطمةالزهرا ساری)

⚫️مجله فرهنگی اجتماعی هیوا⚫️
https://t.me/joinchat/AAAAAD0IffGmaFepCzFZLA
‍ ‍#تعبیر_آمدنت 📻

از تو می‌خوانم
ای شنونده‌ی دعای منتظران!
ای نور دیدگان عاشقان!
ای ماه روشنی‌بخش شب‌های تار دردمندان!
یابن الحسن!
تو!
همان منجی نجات‌بخش جهانی؛
تو همان آیه‌ی نویدبخش نصر من اللهی!
که یاری‌اش را انتظار می‌رود.
تو همان فتح قریبی
که به قرابت آمدنش امید است.

#زهرا_احدی (دبیر عربی رشت)
🎙 #فاطمه_علیزاده (پردیس حضرت معصومه قم)
#زانیار_غلامی (پردیس شهید مدرس سنندج)

🟢مجله هیوا🟢
🆔 @acfum
#تعبیر_آمدنت 📻

مگر دیروز جمعه نبود؟!
چقدر زود برگ‌های جمعه در تقویم ورق می‌خورند!
گویی جمعه دلتنگ‌ترین و صدیق‌ترین منتظر است که از شوق ظهور، چنین با شتاب از راه می‌رسد و شاید جمعه مجنونی است که برای تسکین درد و رنج فراق زود به زود متولد می‌شود!

#ساره_مشهدی_میقانی (دانشگاه دولتی اراک)
🎙 #سیده_افروز_شجری (مرکز بیت‌الهدی آمل)
#ساره_مشهدی_میقانی (دانشگاه دولتی اراک)

🟢مجله هیوا🟢
🆔 @acfum
#تعبیر_آمدنت 📻

دوباره آخر سال و دوباره گذشت سالیانِ بی‌یار!
دوباره اولین جمعه‌ی ماه رجب و دوباره پشت سر گذاشتنِ لَیله‌ی بدون رسیدن به رغائب!
آری! دوباره جمعه و دوباره دلتنگی!

اما این بار گویی دلتنگی بیشتر از همیشه امانمان را بریده است و خستگیِ از خانه‌نشینی مزید بر علت گشته...

#زهرا_احدی (دبیر عربی رشت)
🎙 #زینب_نوازنی (پردیس حضرت معصومه قم)
#ساجده_حسینی (پردیس فاطمة‌الزهرا اصفهان)

🟢مجله هیوا🟢
🆔 @acfum
#تعبیر_آمدنت

خواب دیدم زمستان بود؛ مثل همین زمستان سرد و برفی خودمان اما این زمستان کجا و آن زمستانی که در خواب دیدم کجا!

شهر را با فانوس‌های کوچک رنگارنگ تزیین کرده بودند، به هر کجا نگاه می‌کردم...

#آیدا_یوسفی
🎙#فاطمه_بختیاری (جهاد دانشگاهی تهران)
#سیده_زهرا_افتخاری (مرکز بیت‌الهدی آمل)

🟢مجله هیوا🟢
🆔 @acfum
#تعبیر_آمدنت 📻

ای آیه‌ی والعصر!
ای آفتاب مرتفع مهربانی! تا جمعه آمدنت چند ندبه فاصله است؟!

#محمدرضا_شاه‌قلی‌زاده (پردیس شریعتی ساری)
🎙#زینب_نوازنی (پردیس حضرت معصومه قم)
#محدثه_مشتاقی‌فرد (پردیس فاطمة‌الزهرا ساری)

🟢مجله هیوا🟢
🆔 @acfum
#تعبیر_آمدنت

می‌نویسم که تو بخوانی...
ای مهدی فاطمه!
ای که یاد تو دلمان را جلا می‌دهد!
ای که نیستی و هستی ما به فدای تو!
می‌گویند با آمدنت فرجی حاصل می‌شود...
من باور ندارم؛
چرا که نام تو خود، فرج است
و وجودت چیزی فراتر از گشایش!

آقاجان!
دلمان می‌خواهد بیایی؛
بیایی و برویم
به زیارت قتیل‌العبرات!
آخ که باز با دیدن آن صحرا داغ دلمان تازه شود و دوباره به یاد روضه‌ی ارباب بگرییم!
و این انتظار، سخت دشوار است!

دعا می‌کنم بیایی؛
در هر نماز،
سر هر قنوت...
و نمی‌دانم کجای این مسیر را به اشتباه رفته‌ایم که این‌چنین غیبتت ادامه‌دار شده
و کاسه‌ی صبر ما لبریز!

چقدر عظم‌البلا بخوانیم؟
چقدر سحر‌های جمعه ندبه را ادامه دهیم؟
بلکه بیایی
و چشممان به دیدن رویت،
آن دیدگان سیاهت
و خال گونه‌ات
روشن شود
و دلمان تسلّی یابد!

یا وَصی‌الحَسَن و الخلف‌الحُجَّة!
یا قائم‌َالمُنتَظِر‌المَهدی!
العجل...
العجل...
العجل...

#مائده_عابدی (مرکز بیت‌الهدی آمل)

🟢مجله هیوا🟢
🆔 @acfum
#تعبیر_آمدنت 📻

به جمعه‌ها که نگاه می‌کنم انگار چیزی کم دارم!
البته نه تنها جمعه‌ها بلکه‌ در تمام هفته‌ها، روزها و ثانیه‌هایم چیزی کم است...

#مریم_عجم (پردیس الزهرا سمنان)
🎙 #محدثه_مشتاقی‌فرد (پردیس فاطمة‌الزهرا ساری)
#زینب_نوازنی (پردیس حضرت معصومه‌ی قم)

🟢مجله هیوا🟢
🆔 @acfum
#تعبیر_آمدنت

ابرهای تاریک و ظلمانی، آفتاب را در بر گرفته‌اند و باغ و بوستان، صحرا و دشت از بوسه زدن دستان خورشید بی‌نصیب مانده‌اند. گل و سبزه و مرغزارها از فراق مهرِ عالم‌گیر پژمرده شده‌اند.

ای عصاره‌ی خلقت عالمیان! دیری‌ست چشمان بی‌سعادتمان از تماشای رخ ماهت که نقاب غیبت آن را پوشانده محروم مانده است.

ای دیرین هیوای دل‌های شیفته و بی‌قرارمان! چندی‌ست سینه‌های تب‌دار و چشمان اشکبارمان بر طریق طلوع تو نشسته است.

ای حیات دل‌های خزان‌زده‌مان! چندی‌ست دست‌های خسته و لرزان نیازمان بر تجلّی‌گاه آسمانی‌ات به اشتیاق زانو زده‌اند.

ای موعود جمعه! چیزی جز آمدنت ذائقه‌ی دیدگان چشم به راهمان را مبعوث نمی‌کند و چیزی جز رسیدنت دل‌های منتظرمان را بر نمی‌انگیزد!

ای یوسف آل‌الله! دگر باره به کنعان انتظار بیا و با گرمای نگاهت، نگاه‌های خسته از راه و نومیدمان را امیدی دوباره ببخش.

«ای پادشه خوبان! داد از غم تنهایی
دل بی‌تو به جان آمد، وقت است که بازآیی!»

#محمدرضا_شاه‌قلی‌زاده (پردیس شریعتی ساری)

🟢مجله هیوا🟢
🆔 @acfum
#تعبیر_آمدنت

راستش را بخواهی رفیق، من آدم بی‌گدار به آب زدن نیستم!
راستش بلد نیستم شال و کلاه کنم، به خیابان بروم، از پس‌کوچه‌ها بگذرم و به دنبال تو باشم!
راستش من آدم گشتن میان آدم‌ها برای دیدن چهره‌ای آشنا نیستم!

می‌دانی؟!
من بلد نیستم میان هجوم عطرها، در ازدحام مردم، به‌ دنبال رایحه‌ی خوش پیراهنی آشنا باشم!
من بلد نیستم چهارخانه‌های تنت را میان انبوهی از مردان چهارخانه‌پوش تشخیص دهم!

راستش را بخواهی رفیق، من ترجیح می‌دهم به جای این کارها به پشت پنجره‌ی چوبی اتاقم بروم، بر صندلی کوچکم تکیه کنم، میل‌های بافتنی‌ام را بگیرم و تارهای کلاف خاکستری را هم‌عرض شانه‌هایت به هم گره بزنم.

راستش من ترجیح می‌دهم تقویم کوچکم را به دست بگیرم، برگ‌های نبودنت را هرس کنم و جمعه را به تعبیر آمدنت بنشینم.
گفته بودم رفیق، من آدم بی‌گدار به آب زدن نیستم!

✍️ #محدثه_سیفی (مرکز بیت‌الهدی آمل)

🟢مجله هیوا🟢
🆔 @acfum
#تعبیر_آمدنت

تو را منجی می‌نامند؛ تو می‌آیی که نجاتمان دهی از تمامی تلخی‌هایی که بر سرمان آوار شده و ما در میان انبوه خرابی‌ها به دنبال آبادی‌ای می‌گردیم که تو آن را بنا کرده باشی.
همه‌ی تاریخ در انتظار توست تا بیایی و آخرین قطعه پازلِ حیات را کامل کنی!
همه‌ی انسان‌ها فارغ از رنگ و دین و آیین خود اسم تو را نجوا می‌کنند؛ یکی تو را مهدی صدا می‌زند، آن‌ یکی تو را به اسمی بودائی مخاطب قرار می‌دهد و دیگری تو را مسیح می‌خواند و آن‌ یکی هم نام تو را به نام هوشیدر نجوا می‌کند اما من خوب می‌دانم که تمامی آن‌ها تو را می‌خوانند، همه‌ی آن‌ها در انتظار آمدنت بر روی دیوار تنهایی خویش خط می‌کشند تا روزی که به آن لحظه‌ی شکوهمند نزدیک شوند و چشم‌ها برای دیدن تو سخت در انتظار تعبیرند!

انتظار تو همچون مسکنی دردآور است برای روح زخمیِ تمامی انسان‌هایی که به دنبال معجزه‌ی حضورت می‌گردند، گاه آرامشان می‌کند و گاه از فرط خستگی مطلق آرام و قرار را از آن‌ها می‌گیرد!
کاش هنگام آمدنت تماشایت کنم و شاهد منطقی‌ترین سخنرانی تاریخ بشر باشم! کاش بودنت صفحه‌ای از دفتر حیاتم را پُر کند! تو که نیستی تمام آینه‌های شهر در انتظار تو به سکوت نشسته‌اند تا روزی بیاید که تصویر تو را در تمامی ارکان زمین منعکس کنند.

و اما...
روزی تو خواهی آمد و وقتی تو از راه برسی زمان می‌ایستد و دوران تلخی‌های روزگار تمام می‌شود.
ای آشناترین ناشناس! تو که بیایی بهشت آرمانی‌مان را در زمین خواهی ساخت و جهان بعد از تو عجیب جای شگفت‌انگیزی است!
با آمدنت دیگر کودکی در جهان گرسنه نخواهد ماند و جنگ و بیماری نیز دیگر نخواهد بود؛ دیگر دخترک گل‌فروش پشت چراغ‌قرمز زندگی در سرمای سرد بی‌رحمی انسان‌ها نمی‌ایستد و گل‌های رز زیبایش پژمرده نمی‌شوند و او هرروز بر سر چهارراه زندگی گل‌ها را تقدیم رهگذرانی می‌کند که شاید قبل از حضور که نه، قبل از ظهور تو جور دیگری نگاهش می‌کردند. تو از راه می‌رسی و بر تابلوی ضمیرمان طرحی از خوشبختی خواهی کشید!

تو می‌آیی و جنگ و بی‌عدالتی و فقر را که از بی‌رحم‌ترین کلمات نوشته‌شده بر صفحه‌ی تاریخ بشرند از قاموس حافظه‌مان پاک می‌کنی. تو خواهی آمد و تمامی اشک‌ها و بغض‌ها را در دورترین جای ممکن دفن خواهی کرد تا دیگر کسی حتی یادی از آن‌ها نکند؛ انگار که هیچ‌وقت نبوده‌اند.

و خلاصه...
تو! ای زیباترین تعبیر! در یک عصر زیبای جمعه می‌آیی و در پایان تمامی این تلخی‌ها و ناملایمت‌ها نقطه می‌گذاری...

✍️ #مریم_حسن‌زاده (مرکز بیت‌الهدی آمل)

⚫️مجله هیوا⚫️
🆔 @acfum
#تعبیر_آمدنت

روزها می‌گذشت و او هم در گذر روزها، زندگی می‌کرد تا رنگ‌وبوی امید، غالب بر دنیایش شود؛ امیدی از جنس دوست داشتن و دوست داشته شدن!

رؤیای زیبایی است. دنیا را دوست بداری و آدمیانش را زیبا ببینی.
دید زیبا جهان را به کام در می‌آورد. به‌قول سهراب چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید. چشم‌ها عنصری هستند برای تعبیر یک نگاه، یک دید و صدها فکر را شامل می‌شود.

چشم‌هایش روشنی داشت؛ نگاه‌ها را مسخ خود می‌کرد. با آنکه دنیای درونش پر بود از غبارهای گردوخاک‌ گرفته...
اما چشم هایش...
وای از آن چشم‌ها! گویی کوره‌ای از نور و روشنایی در آن دو گوی قهوه‌ای‌ رنگ کار گذاشته بودند‌.

نوری از جنس امید!
امید به آمدن یک مسافری که از دور جویای حالش هستی. مسافری که در گوشه‌های ذهن و قلبت، روزها را به شانس آمدنش عبور می‌کنی؛ ثانیه‌ها را می‌شماری تا شاه‌ماهی مقصودت از هستی خود فاصله بگیرد و دنیایش را با تو شریک شود.

تعبیر آمدن از دیدگاه آن دو چشم، امیدی ازبوی امید بود! در لحظه زندگی را گذر کردن بود. این دیدگاه آن‌قدر ادامه داشت که رسید به آنچه که باید می‌شد تا شود قرار دل چشم قهوه‌ای قصه.

مقصود دل، با آمدنش حاصل شد.
و چه زیبا لحظه ای بود آن زمانی که از تمام بودنی‌ها، او از آنِ چشم‌های وصف شده‌ ما شد...

#آیدا_امیری (مرکز حضرت فاطمه قائم‌شهر)

🟢مجله هیوا🟢
🆔 @acfum
تعبیر آمدنت
فاطمه علیزاده
#تعبیر_آمدنت

شنیده‌ام می‌گویند در بینمان هستی، می‌بینی، می‌شنوی، حس می‌کنی؛ اما ما تو را نمی‌بینیم. چه انتظار سختی‌ست این که باشی در میانمان اما لیاقت دیدنت را نداشته باشیم...

#خورشید_گل‌محمدی (مرکز بیت‌الهدی آمل)
🎙 #فاطمه_علیزاده (پردیس حضرت معصومه قم)
#محدثه_مشتاقی‌فرد (پردیس فاطمة‌الزهرا ساری)

🟢مجله هیوا🟢
🆔 @acfum
#تعبیر_آمدنت

دل‌گیرم از جمعه‌های بی‌ تو،
دل‌گیرم از این تقویم کهنه و افسرده...
آه، ای عشق!
نبودنت شرابِ شراب شده؛ هفت‌ساله شده.
آه، ای عشق!
دل‌گیرم از فصل انگورها؛
کاش می‌شد بیایی و دلتنگی‌ام را
گهواره‌ای کوچک باشی
و بی‌قراری‌ام را آغوش عاشقانه‌ای باشی!
کاش می‌شد
تو را به اندازه یک شب
در تقدیرم رقم زد
و با دست‌هایت پرستو شد و کوچ کرد
و به رویاهای دور سفر کرد...
کاش می‌شد بیایی و دلتنگی‌ام را
آغوش باشی!

✍️ #یگانه_مظهری (پردیس نسیبه تهران)

🌙🟢مجله هیوا🟢🌙
🆔 instagram.com/hiva_cfu