کِرِنْسیآ
روایت #پوران_فرخزاد از آنچه میان #فروغ_فرخزاد و #ابراهیم_گلستان گذشت قسمت پنجم: ... فروغ گفت بهمحض اینكه گلستان برگردد برای همیشه از او جدا خواهد شد. البته وقتی گلستان برگشت نهتنها از او جدا نشد، بلكه رابطهء عمیقتری بین آنها بهوجود آمد. بیشک گلستان…
روایت #کاوه_گلستان از آنچه میان #فروغ_فرخزاد و #ابرهیم_گلستان گذشت
قسمت ششم:
ده، دوازده سالم بود كه فروغ در خانۀ ما رفت و آمد داشت... برای من خیلی جالب بود. فروغ خانم جوانی بود كه یك ماشین آلفارومئوی ژیگولی آبی آسمانی داشت و سقفش را برمیداشت... این برای من تصویر یك انسان آزاد و رها بود... هروقت فرصت میكرد، من را سوار ماشین میكرد و میبرد شمیران میگرداند... آن لحظاتی كه در ماشیناش بودم برایم تا اندازهای لحظات تعیینكنندهای بود. روی من خیلی اثر میگذاشت... نمیدانم چرا، ولی احساس آزادی میكردم... امواجی كه از او میآمد، امواج یك آدم آزاده بود...
رابطۀ پدرم با فروغ یك رابطۀ باز بود. چیزی نبود كه در خانوادۀ ما بهعنوان یك رابطۀ مجهول و بد به آن نگاه شود. این دنیای بیرون بود كه رابطه را كثیف كرد. این آدمهای حقیر بیرون بودند كه بهخاطر حقارت فكری خودشان نمیتوانستند این اتفاق را درك بكنند... عشق یكی از سادهترین چیزهایی است كه برای بشر اتفاق میافتد... آدمهایی بیرون بودند كه با تفسیرهای مریضی كه از این رابطه ارائه میدادند، زندگی را برای همه خراب كردند...
یعنی ما اینجا میتوانیم به یك رابطۀ سازندۀ عاطفی بین دو تا آدم در مسیر تاریخ اشاره كنیم؛ رابطهای كه به هیچكس نه صدمهای میزد و نه به كسی مربوط بود...
قسمت ششم:
ده، دوازده سالم بود كه فروغ در خانۀ ما رفت و آمد داشت... برای من خیلی جالب بود. فروغ خانم جوانی بود كه یك ماشین آلفارومئوی ژیگولی آبی آسمانی داشت و سقفش را برمیداشت... این برای من تصویر یك انسان آزاد و رها بود... هروقت فرصت میكرد، من را سوار ماشین میكرد و میبرد شمیران میگرداند... آن لحظاتی كه در ماشیناش بودم برایم تا اندازهای لحظات تعیینكنندهای بود. روی من خیلی اثر میگذاشت... نمیدانم چرا، ولی احساس آزادی میكردم... امواجی كه از او میآمد، امواج یك آدم آزاده بود...
رابطۀ پدرم با فروغ یك رابطۀ باز بود. چیزی نبود كه در خانوادۀ ما بهعنوان یك رابطۀ مجهول و بد به آن نگاه شود. این دنیای بیرون بود كه رابطه را كثیف كرد. این آدمهای حقیر بیرون بودند كه بهخاطر حقارت فكری خودشان نمیتوانستند این اتفاق را درك بكنند... عشق یكی از سادهترین چیزهایی است كه برای بشر اتفاق میافتد... آدمهایی بیرون بودند كه با تفسیرهای مریضی كه از این رابطه ارائه میدادند، زندگی را برای همه خراب كردند...
یعنی ما اینجا میتوانیم به یك رابطۀ سازندۀ عاطفی بین دو تا آدم در مسیر تاریخ اشاره كنیم؛ رابطهای كه به هیچكس نه صدمهای میزد و نه به كسی مربوط بود...