کِرِنْسیآ
296 subscribers
1.36K photos
162 videos
2 files
187 links
واژه اسپانیایی کِرِنسیا (Querencia):
کِرِنْسیآ: پناهگاه یا جایی که آرامش داری و احساس امنیت میکنی.
Yasi:
http://t.me/HidenChat_Bot?start=1342919277
:بهآر
http://t.me/HidenChat_Bot?start=1224506798
اگر حرفی بود 👀
Download Telegram
دلم می‌خواهد ذوق‌‌زده شوم از حادثه‌ یا اتفاقی.
دلم می‌خواهد چیزی یا کسی مرا عمیقا به وجد بیاورد، لبریز شادی و اشتیاق شوم و بی‌اختیار بخندم.
دلم می‌خواهد اتفاق هیجان‌انگیزی بیفتد، مثلا چیزی که مطلقا فکرش را نمی‌کردم و محال می‌دانستمش، سهم همیشگیِ من شده‌باشد.
مثلا یک صبح چشم باز کنم و تمام نگرانی‌ها محو شده‌باشند از جهانم و به تمام نقاط تاریک زندگی‌ام، نور تابیده باشد.
دلم اتفاقی هیجان‌انگیز می‌خواهد
مثلا یک صبح، با طلوع آفتاب، زمین، سیاره‌ی امن و آرامی شده‌باشد برای زیستن، و دیگر دلی گرفته‌نباشد، قلبی شکسته نباشد، و اشکی ریخته‌نباشد.
مثلا در دل زمستان، بهار شده‌باشد.
دلم هیجانی عمیق می‌خواهد...

#نرگس_صرافیان_طوفان‌
@YBQuerencia
اینجا مجازی‌ست و راحت‌ترین کار، حرف زدن!
اینجا مجازی ست و راحت‌ترین کار، ادعا کردن و دوست داشتن!
اینجا مجازی‌ست و آدم‌های بسیاری تو را دوست خواهند داشت و آدم‌های بسیاری به حرف‌های تو گوش خواهند سپرد و آدم‌های بسیاری با تو احساس همدردی خواهند داشت و آدم‌های بسیاری تو را تحسین خواهند کرد و آدم‌های بسیاری به تو حق خواهند داد، اما کافی‌ست سری بچرخانی و ببینی چقدر تنهایی!!!
اینجا مجازی‌ست و مبادا بدون همراهیِ والدِ منطقی و باتجربه‌ی درونت در آن غرق شوی، مبادا کودک ساده و خوش‌باور درونت را در هزارتوی آن رها کنی.
اینجا مجازی‌ست، مبادا حقیقی دل ببازی و حقیقی اعتماد کنی و حقیقی بشکنی! باید از کنار خیلی چیزها و آدم‌ها بدون دقت، عبور کرد.
اینجا مجازی‌ست، سایه‌‌ی اغراق‌آمیزی‌ از حقیقت. به قدر نیاز از آن بهره بگیر اما برای دیدن واقعیت، سرت را بلند کن. که گاهی سایه‌ها از چیزی که در واقعیت وجود دارد، جامع‌تر و بزرگتر به‌نظر می‌رسند. تو در این فضا، با سایه‌ی آدم‌ها مواجهی، با کلیت‌های اغراق‌آمیزی خالی از جزئیات. با آدم‌های غریبه‌ای که گاهی بزرگتر از چیزی که هستند به نظر می‌رسند.
#نرگس_صرافیان_طوفان‌
@YBQuerencia
کاش می‌شد به عقب برگردیم، دقیقا همان‌جا که مامان نشسته‌بود برنج پاک می‌کرد و ما داشتیم لای رختخواب‌ها پشتک وارو می‌زدیم. همان‌جا که سرمان را پایین می‌انداختیم و با یک پیاله می‌رفتیم خانه‌ی همسایه تخم مرغ قرضی می‌گرفتیم. همان‌جا که توی راه رسیدن به مدرسه مسابقه می‌گذاشتیم که هرکس زودتر رسید، بُرده و می‌دویدیم و آخرش هم زمین می‌خوردیم و تا خودِ مدرسه گریه می‌کردیم. همان‌جا که دیر می‌رسیدیم کلاس، در را باز می‌کردیم و همه در سکوتی وهم‌انگیز، نگاهمان می‌کردند، انگشت اشاره‌مان را می‌گرفتیم بالا، می‌رفتیم می‌نشستیم سرجامان که آقا اجازه؛ ساعتمان خراب شده‌بود، خواب ماندیم. همان‌جا که ما سرکلاس بودیم و بچه‌هایی که ورزش داشتند و بیرون بودند، خوشبخت‌ترین انسان‌های روی زمین بودند و شایسته‌ی غبطه خوردن و حسد ورزیدن.
همان‌جا که برف می‌بارید و تعطیل می‌شدیم و با بچه‌های محله می‌رفتیم روی برف‌ها سر می‌خوردیم و آدم‌برفی می‌ساختیم.
همان‌جا که آخر سال، دفتر خاطرات برای هم پر می‌کردیم که " گل سرخ و سفید و ارغوانی، فراموشم نکن تا می‌توانی"...
همان‌جا که نه توقعمان زیاد بود و نه زیاد از ما توقع داشتند، مدرسه‌ای می‌رفتیم و شیطنتی می‌کردیم و هرچه که بود، حالمان خوب بود.
همان‌جا که داغ بودیم و نمی‌فهمیدیم...

#نرگس_صرافیان_طوفان
@YBQuerencia
می‌شود آرام باشی؟ می‌شود اینقدر عجولانه برای رسیدن‌ها و داشتن‌ها و به دست آوردن‌ها نفس‌نفس نزنی؟ می‌شود صبور باشی؟ می‌شود به تقدس مسیر و نسبیت زمان و قطعیت مقصد ایمان داشته‌باشی و جا نزنی؟ می‌شود آرام‌تر به هدف‌های روشنت فکر کنی و آرام‌تر قدم برداری و خودت را خسته‌ی محالات و احتمالات نکنی؟
می‌شود دست برداری از بعضی مسیرها و بعضی مسائل و بعضی آدم‌ها؟ مسیرهایی که فرسوده‌ات می‌کنند، آدم‌هایی که آزارت می‌دهند و مسائلی که بیهوده توان و زمان و انرژی‌ات را تحلیل می‌برند؟ می‌شود کمی بیشتر مراعات خودت را بکنی؟ کمی بیشتر مراقب خودت باشی و کمی بیشتر از مسیر و جزئیات زیبایی که حوالی‌ات می‌بینی لذت ببری؟ می‌شود لابلای تلاش‌هات گاهی بایستی، نفس عمیقی بکشی و چایی بنوشی و خودت را برای ادامه، آرام‌تر کنی؟

#نرگس_صرافیان_طوفان

@narges_sarrafian_toofan
خاطره‌ی بدِ آدم‌ها نباشید!
کسی نباشید که دیگران، بدترین احساسات ممکن‌شان را کنار شما تجربه کنند و یادآوریِ نام و حضورتان، برای آنان تداعیِ خاطرات تلخ و احساسات ناخوشایند باشد. به قدری که نخواهند بار دیگر شما را ببینند و بار دیگر صدای شما را بشنوند و به شما اعتماد کنند و حتی از شما حرف بزنند!
باید حواستان به جزئیات احساسی که با گفتار و رفتار و نگاهتان در دیگران ایجاد می‌کنید، باشد.
گریزِ انسان‌ها از همدیگر نیست، از احساسی‌ست که کنار همدیگر و با همدیگر تجربه کرده‌اند.

#نرگس_صرافیان_طوفان‌
@YBQuerencia
نیاز دارم مدتی نباشم ؛
سفر کنم به جایی که هیچ کسی را نشناسم ،
به جایی که هیچ کسی مرا نشناسد ...
دور باشم و رها
سبُک باشم و آزاد ...
آدم هایی را ببینم ، که هیچ تصور بدی از آنها ندارم ،
مسیرهایی را بروم ، که تا به حال نرفته ام ،
عطرهایی را بزنم ، که تا به حال نزده ام ،
و لباس هایی را بپوشم ، که تا به حال نپوشیده ام ...
در مکان هایی بنشینم ، که هیچ خاطره ای را برایم زنده نمی کنند ،
موسیقی هایی گوش کنم ، که مرا یادِ کسی نمی اندازند ،
و نوشیدنی هایی بنوشم ، که مرا بیخیال تر از همیشه کنند ...
نه به کسی فکر کنم ،
نه نگرانِ چیزی باشم ،
نه از پیشامدِ پیش نیامده ای بترسم !
من نیاز دارم مدتی در خنثی ترین حالتِ ممکن باشم ...

#نرگس_صرافیان_طوفان

@YBQuerencia
من اصلا حوصله ی آدم هایِ مرموز و نصفه و نیمه را ندارم ...
آدم ، یا باید درست و حسابی بیاید و بمانَد ، یا بی چک و چانه ، خودش را بردارد و برود دنبالِ زندگی اش !
من از آدم هایِ بلاتکلیفِ شال و کلاه کرده ی رابطه ها بیزارم !
بودنِ کسی که نه می شود رویِ حضور و حرف هایش حساب کرد ، نه نسبت به آدم تعهد و علاقه ای دارد ، به چه درد می خورَد ؟!
من از آن دسته آدم هایی ام که سالها برایِ پیدا شدنِ آدمی لایق و شایسته ی همنشینی ، صبر می کنند ، اما وقتی زمانش رسید ، یک دانه پر و پا قرصش را برایِ خودشان انتخاب می کنند !
از آن آدم هایی ام که دورشان را با هرکس و ناکس شلوغ نمی کنند ،
که برایِ حریمشان ارزش قائلند !
که کیفیت را فدایِ کمیت نمی کنند !
آدم هایی که دنبالِ ساخته شدنند نه سرگرمی !
آنهایی که برایِ حفظِ اصالتِ رابطه ها می جنگند ... !
همنشین ، خوب است کم باشد ، اما اصیل ، اما منحصر به خودِ آدم ...
لطفا اینقدر به رسمِ عادت ، آدم هایِ اشتباهِ رابطه ها را کِش ندهید !
آدم ها که کِش بیایند ؛ ماهیتشان تغییر می کند ،
به ماهیت و اصالتِ آدم ها دست نزنید ،
همه ی آدم ها خوبند ، اگر جایی که "باید و شاید" ، باشند !
اجازه بدهیم آدم ها سرجایِ خودشان بمانند ،
با خودخواهی و لجاجتمان ؛ پازلِ زیبایِ خلقت را خراب نکنیم !

#نرگس_صرافیان_طوفان‌
@YBQuerencia
میدانی من چقدر ذوق دارم برای پاییز؟
برای خنکای عصرهنگام و ایستادن کنار پنجره؟ برای باران و قدم زدن توی خیابان و روی برگ‌های خشک و نارنجی؟ برای بوی نارنگی؟ برای نشستن کنار آتش و چای نوشیدن و حرف زدن با یک آدم خوب؟!
تو می‌دانی من چقدر ذوق دارم برای پاییز؟ برای یک خیابان خیس و باران و موزیک و لب‌هایی که می‌خندد؟ برای دلی که به قدر ساعاتی اندوه یادش نیست؟!
تو می‌دانی من چقدر دلم لک زده برای اینکه باران ببارد و زیر باران خیس شوم و زیر باران با کسی حرف بزنم و زیر باران به آسمان نگاه کنم و زیر باران قدم بزنم؟!
تو نمی‌دانی من چقدر دلم تنگ شده برای صدای خش‌خش برگ‌ها و غرش ابرها و قارقار کلاغ‌ها؟
تو نمی‌دانی من چقدر ذوق دارم برای پاییز! نمی‌دانی... 🍁
پاییز
#نرگس_صرافیان_طوفان‌
@YBQuerencia
حال ما خوب است.
خوب ؛ شبیه تمام بغض‌هایی که هنگام واکسن زدن به بازوی نحیفِ بچگی‌هامان قورت دادیم و سری که چرخاندیم و مشتی که محکم گرفتیم و چشمی که بستیم که مثلا یعنی؛ نمی‌ترسیم!
شبیه زخم عمیقِ زانومان که زیر شلوار خونین و خاکی‌مان پنهان کردیم و لنگ لنگان و با تمام درد، لبخند گشادی زدیم و دنبال گوشه‌ی خلوتی برای جیغ کشیدن گشتیم...
ما خوبیم،
همین که بد نیستیم، خوبیم ...
همین که می‌خندیم، راه می‌رویم و ادامه می‌دهیم؛
یعنی خوبیم،
خیلی خوب!
#نرگس_صرافیان_طوفان

@YBQuerencia
ما با دردهامان رشد می‌کنیم و با آسیب‌هامان بزرگ می‌شویم و با هر ضربه، به تحولی سازنده و شگرف می‌رسیم.
اگر دشمنان‌مان می‌دانستند با زخم زدن، چه لطف بزرگی در حق ما می‌کنند؛ برای نابود کردن ما، زخم نمی‌زدند! نوازشمان می‌کردند...

#نرگس_صرافیان_طوفان‌

@YBQuerencia
هرچه بیشتر منتظر بمانی، هرچه بیشتر تردید کنی، هرچه بیشتر حساب و کتاب کنی، هرچه بیشتر به احتمالات و باید و نبایدها فکر کنی، زمان بیشتری را از دست می‌دهی و از اهدافت دور تر می‌شوی. هرچه بیشتر دست روی دست بگذاری، انگیزه‌هات را بیشتر گم می‌کنی. بلند شو، بزن به قلب حادثه و هرگز به این فکر نکن که چطور پیش خواهد رفت. قطعا هر اتفاقی هم که بیفتد بهتر از نشستن و در جا زدن و هیچ‌ کاری نکردن است. آدمی که در هوای بارانی چتر برداشته و به خیابان زده، زودتر به مقصد خواهد رسید و زیبایی‌های بیشتری خواهد دید؛ نسبت به آدمی که پشت پنجره ایستاده و چشم‌انتظار پایان گرفتن باران مانده.
آسمان روزگار هرچقدر طوفانی و شرایط هرچقدر هم سخت، شال و کلاه کن و راه بیفت، جسور باش و همین حالا شروع کن و همین حالا اولین قدم را بردار و اولین خشت دیوار آرزوهات را بچین. مگر چقدر زمان داریم که اینقدر در گیر احتمالات و هراس‌ها باشیم؟!

#نرگس_صرافیان_طوفان‌

@YBQuerencia
من خسته تر از آنی بودم که بدی ها را با بدی جواب بدهم و "هوی" باشم در جواب ِ "های"ِ آدم ها ...
خسته تر از آنی بودم که روحم را شرحه شرحه کنم تا بفهمند که در موردم اشتباه می کنند یا بفهمند که به کار من ، کاری نداشته باشند ،
و بیخیال تر از آنی ؛ که از کسی کدورتی به دلم داشته باشم ...
من در هر شرایطی و در مواجهه با هر آدمی ، خودم بودم ! کسی که برای هیچکس بد نخواست ، هیچکس را بد نمی دید و دیگران را نه از روی ظاهر و نه از روی رفتارها و قضاوت های عجولانه ، قضاوت نمی کرد !
آدم ها هیچ کدامشان بد نیستند
اما متفاوتند ، خیلی متفاوت ...
و من حریفِ تفاوت های آدم ها ، و حریفِ نظرها و واکنش های شخصی شان ، نخواهم شد
گوش هایم را می گیرم ، به رویشان لبخند می زنم و کارِ خودم را می کنم ، همان کاری که می دانم درست است و باور دارم که حالِ جهانِ مرا بهتر می کند .
و می دانم که روزی ، همین آدم ها ؛ از نشستن و پایِ ایستاده ها را گرفتن و زمین زدن ، خسته می شوند ، می ایستند ، گوش هایشان را می گیرند ، به روی اطرافیانشان لبخندی زده و راهِ آرزوهای خودشان را می روند ...
همه ی ما روزی خسته خواهیم شد از راضی نگه داشتنِ همه و همه را شبیهِ باورهای خود ، خواستن ،
کلاهمان را بالاتر خواهیم گذاشت و به اتفاقات و هدف های بزرگ تری فکر خواهیم کرد ...

#نرگس_صرافیان_طوفان
@YBQuerencia
باتو خوشبخت ترین آدم
ِاین قافله ام
گم نشو ،دور نشو
بی تو جهانم خالیست
بی تودنیای من از درد
به هم می پیچد
بی توسهم من از این حادثه ،
بی اقبالیست !

#نرگس_صرافیان_طوفان
@YBQuerencia
سال دارد تمام می شود ،
دارم فکر می کنم ؛
به روزهایی که رفت, به لحظاتی که خندیدم ، لحظاتی که اشک ریختم، و تمامِ ثانیه هایی که کنار عزیزانم گذشت ...
با سرعت مرور می کنم ؛
اتفاقاتِ خوب و بدی که برایم افتادند، آدم های جدیدی که وارد زندگی ام شدند, و آدم هایی که از زندگی ام رفتند ...
دیگر قرار است یک جمله ی "یادش بخیر" قبل از خاطرات خوبِ امسالم بیاید، قرار است امسالم بشود "پارسال" ...
و من مبهوت روزگار و با چشمانی امیدوار, در قطارِ بی توقفِ زمان،ایستاده ام ،
منی که تمام این روزها را زندگی کردم، خوب هایشان برایم امید بود و بدهایشان برایم درس !
میان همین روزها بود که یاد گرفتم عاشق تر و مهربان تر و جسور تر باشم،
یاد گرفتم محتاط‌تر گام بردارم و حواسم به دیوارِ شعور و اعتمادم باشد ،
و یاد گرفتم که بهبودِ جهان را از خودم شروع کنم. که جهان چیزی به غیر از انبوهی از من و ما نیست ...
خدای خوبم! در آستانه ی سال جدیدی ایستاده ایم، به مردمِ کشورم کمک کن ، دستی به سر و گوشِ زندگی‌شان بکش، دردهایشان را درمان باش، و دلهایشان را از همیشه شادتر کن.
کاری کن که سالِ جدید برایمان، سال اتفاقاتِ خوب باشد، بادهای بهاری، گردِ امید و تعهد و عشق را همه جا پخش کنند و ابرها، همدلی و مهربانی بر سر این مردم ببارند، آنقدر که انسانیت، جانی دوباره بگیرد.
کاری کن که سالِ پیشِ رو، بهترین سالِ زندگی‌مان شود، سالی که تنها اشک جاری از چشم‌ها، اشکِ شوق باشد،
سالی که همگی خوشبخت باشیم،
سالی که؛ دلمان نیاید تمام شود ...

#نرگس_صرافیان_طوفان
@YBQuerencia
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خالی کن
ذهنت را ،از افکارِ منفی
دلت را ، از احساساتِ پوچ

و اطرافت را ، از آدم هایِ بلاتکلیف

بگذار کمی هم برایِ خودت باشی
برای خودت نفس بکشی و
برای خودت زندگی کنی ...

#نرگس_صرافیان_طوفان
@YBQuerencia
می‌بینی آقای رونالدو؟ این‌ها هموطن‌های منند! مردم غمگین و بی‌انگیزه‌ای که امروز با دیدن تو دارند خوشحالی می‌کنند، می‌دوند، بغض می‌کنند و عمری شادیِ نزیسته را فریاد می‌زنند و به خیالشان بودن با تو در زیر یک آسمان، اتفاق خوشایندی‌ست.
این‌ها هموطن‌های منند، تشنه‌ی قدری حالِ خوب! حتی اگر برای پیدا کردنش، به هدف‌های اشتباهی چنگ بزنند، حتی اگر بیش از حالت معمولِ یک انسان، تقلا کنند و دلشان بخواهد به هر قیمتی به آن دلخوشیِ کوچکِ لغزنده و فرّار دست پیدا کنند.
این‌ها هموطن‌های منند که دنبال آرزوهای محالشان در قامت یک انسان موفق می‌دوند و فکر می‌کنند دیدن تو و عکس گرفتنِ با تو چیزی را عوض می‌کند.
این‌ها هموطن‌های منند آقای رونالدو و این‌که رفتارشان کمی فراتر از علاقمندی به یک چهره‌ی محبوب جهانی به نظر می‌رسد را پای آن‌ها ننویس! مردم من عمری‌ست بیش از توانشان در حال جنگیدن و تلاشند برای رسیدن و در ضمیر ناخودآگاهشان همیشه دنبال نجات‌دهنده می‌گردند. شاید تصور کرده‌اند حضور تو در این خاک ارزشمند فراموش شده‌، قرار است چیزی را عوض کند!
این‌ها هموطن‌های منند! مردمِ آرزوهای بلند و دست‌های کوتاه و قرار نبود اوضاعشان اینجوری باشد و برای هرچیزی، بیش از حالت معمول ذوق کنند!
من ویدئوی دویدنشان به دنبال تو را که دیدم، کودکانی را دیدم که آنقدر از مهر و عاطفه‌ی والدینشان ناامید شده‌اند که در کوچه و خیابان به دنبال غریبه‌ای می‌گردند که برایشان از جیبش دلخوشی بیرون بیاورد و شاید امنیت و شادیِ نداشته و نزیسته را به آن‌ها برساند، حالا به هر قیمتی...
تعجب نکن که اینقدر پر شور به استقبال تو آمده‌اند، تو آن لحظه برایشان مصداق حقیقیِ شکوفایی و موفقیتی بودی که همیشه آرزویش را داشته‌اند و این چیز عجیبی نیست، خصوصا اگر در مسیر زندگی‌ات، کمتر احساس خوشبختی کرده‌باشی!

#نرگس_صرافیان_طوفان‌
جنبه‌ی محبت نداریم
ظرفیتمان که تکمیل شد ؛
غرورمان سر ریز می‌شود ،
و سیل بی‌تفاوتی‌مان ؛
افراد مهربان را غرق می‌کند.
آرام که گرفتیم ؛ هاج و واج دنبال محبت می‌گردیم،
آدم‌های عجیبی هستیم ...

#نرگس_صرافیان_طوفان
حتی برای ساخت اهرام مصر هم بیش از ۱۰۰ دفعه آزمون و خطا کرده‌اند و ادامه داده‌اند تا رسیده‌اند به یکی از بزرگترین عجایبی که بشر ساخته! آن‌وقت من و تو از خودمان توقع زمین خوردن و اشتباه کردن نداریم و انتظار داریم با همان تیر اول، هدف را بزنیم و به مقصود برسیم...

#نرگس_صرافیان_طوفان
Forwarded from کِرِنْسیآ (Amir.shabani)
سال دارد تمام می شود ،
دارم فکر می کنم ؛
به روزهایی که رفت, به لحظاتی که خندیدم ، لحظاتی که اشک ریختم، و تمامِ ثانیه هایی که کنار عزیزانم گذشت ...
با سرعت مرور می کنم ؛
اتفاقاتِ خوب و بدی که برایم افتادند، آدم های جدیدی که وارد زندگی ام شدند, و آدم هایی که از زندگی ام رفتند ...
دیگر قرار است یک جمله ی "یادش بخیر" قبل از خاطرات خوبِ امسالم بیاید، قرار است امسالم بشود "پارسال" ...
و من مبهوت روزگار و با چشمانی امیدوار, در قطارِ بی توقفِ زمان،ایستاده ام ،
منی که تمام این روزها را زندگی کردم، خوب هایشان برایم امید بود و بدهایشان برایم درس !
میان همین روزها بود که یاد گرفتم عاشق تر و مهربان تر و جسور تر باشم،
یاد گرفتم محتاط‌تر گام بردارم و حواسم به دیوارِ شعور و اعتمادم باشد ،
و یاد گرفتم که بهبودِ جهان را از خودم شروع کنم. که جهان چیزی به غیر از انبوهی از من و ما نیست ...
خدای خوبم! در آستانه ی سال جدیدی ایستاده ایم، به مردمِ کشورم کمک کن ، دستی به سر و گوشِ زندگی‌شان بکش، دردهایشان را درمان باش، و دلهایشان را از همیشه شادتر کن.
کاری کن که سالِ جدید برایمان، سال اتفاقاتِ خوب باشد، بادهای بهاری، گردِ امید و تعهد و عشق را همه جا پخش کنند و ابرها، همدلی و مهربانی بر سر این مردم ببارند، آنقدر که انسانیت، جانی دوباره بگیرد.
کاری کن که سالِ پیشِ رو، بهترین سالِ زندگی‌مان شود، سالی که تنها اشک جاری از چشم‌ها، اشکِ شوق باشد،
سالی که همگی خوشبخت باشیم،
سالی که؛ دلمان نیاید تمام شود ...

#نرگس_صرافیان_طوفان
@YBQuerencia
Forwarded from کِرِنْسیآ
کاش دلخوشی‌ها بسیار بود و جادوی احساسات و عشق، میان تمام آدم‌ها جریان داشت و هیچ‌کس غمگین نبود.
کاش بی‌دغدغه می‌خندیدیم و بی‌منت می‌بخشیدیم و بی‌فکر می‌خوابیدیم و غرق در آرامش و اشتیاق، بیدار می‌شدیم...
کاش مشکلات، اندک بود و رنج‌ها محدود بود و نگرانی‌ها در سطحی‌ترین لایه‌های احساسات آدمی اتفاق می‌افتاد.
کاش اتفاقات خوبی می‌افتاد و خبرهای خوبی می‌رسید و شادیِ بی‌اندازه‌ای را جشن می‌گرفتیم.
کاش آباد بودیم، کاش آزاد بودیم، کاش هیچ اندوه بزرگی نداشتیم.

#نرگس_صرافیان_طوفان

@YBQuerencia