Forwarded from "آســتان جــانان"
دردا که درین شهر دلی شاد نماندست
یک بنده ز بند ستم آزاد نماندست
هر جا که رَوم ناله و فریاد و فغان است
در شهر بجز ناله و فریاد نماندست
خون از مژهٔ مردمِ دلخسته رواناست
حاجت به سرِ نشترِ فصّاد نماندست
غیر از هنرِ ظلم که در حدِّ کمال است
در هیچ هنر هیچ کس استاد نماندست
از ظلمْ حکایت چه کنم، قصّه دراز است
القصّه مگویید که شدّاد نماندست
داد از که زنم؟ چون همه بیدادگرانند
ما را هم ازین جور، سرِ داد نماندست
از خانهخرابی همه همخانهٔ جغدیم
فریاد که یک خانهٔ آباد نماندست
ویرانه شد این مُلک و امارت نپذیرد
کز سیلِ فنا خانه ز بنیاد نماندست
از مادرِ گیتی بجز از فتنه نزاید
بهبود نمیبینم و بهزاد نماندست
«اهلی» مطَلب نعمت دنیا که درین عهد
فیضی بجز از لطفِ خداداد نماندست.
#اهلی_شیرازی، به اهتمام و تصحیح: حامد ربانی، انتشارات سنایی ۱۳۴۴، صص ۴۳۳ و ۴۳۴ با تلخیص
یک بنده ز بند ستم آزاد نماندست
هر جا که رَوم ناله و فریاد و فغان است
در شهر بجز ناله و فریاد نماندست
خون از مژهٔ مردمِ دلخسته رواناست
حاجت به سرِ نشترِ فصّاد نماندست
غیر از هنرِ ظلم که در حدِّ کمال است
در هیچ هنر هیچ کس استاد نماندست
از ظلمْ حکایت چه کنم، قصّه دراز است
القصّه مگویید که شدّاد نماندست
داد از که زنم؟ چون همه بیدادگرانند
ما را هم ازین جور، سرِ داد نماندست
از خانهخرابی همه همخانهٔ جغدیم
فریاد که یک خانهٔ آباد نماندست
ویرانه شد این مُلک و امارت نپذیرد
کز سیلِ فنا خانه ز بنیاد نماندست
از مادرِ گیتی بجز از فتنه نزاید
بهبود نمیبینم و بهزاد نماندست
«اهلی» مطَلب نعمت دنیا که درین عهد
فیضی بجز از لطفِ خداداد نماندست.
#اهلی_شیرازی، به اهتمام و تصحیح: حامد ربانی، انتشارات سنایی ۱۳۴۴، صص ۴۳۳ و ۴۳۴ با تلخیص