کِرِنْسیآ
296 subscribers
1.36K photos
162 videos
2 files
187 links
واژه اسپانیایی کِرِنسیا (Querencia):
کِرِنْسیآ: پناهگاه یا جایی که آرامش داری و احساس امنیت میکنی.
Yasi:
http://t.me/HidenChat_Bot?start=1342919277
:بهآر
http://t.me/HidenChat_Bot?start=1224506798
اگر حرفی بود 👀
Download Telegram
کِرِنْسیآ
روایت #پوران_فرخزاد از آنچه میان #فروغ_فرخزاد و #ابراهیم_گلستان گذشت قسمت پنجم: ... فروغ گفت به‌محض اینكه گلستان برگردد برای همیشه از او جدا خواهد شد. البته وقتی گلستان برگشت نه‌تنها از او جدا نشد، بلكه رابطهء عمیق‌تری بین آن‌ها به‌وجود آمد. بی‌شک گلستان…
روایت #کاوه_گلستان از آنچه میان #فروغ_فرخزاد و #ابرهیم_گلستان گذشت
قسمت ششم:


ده، دوازده سالم بود كه فروغ در خانۀ ما رفت و آمد داشت... برای من خیلی جالب بود. فروغ خانم جوانی بود كه یك ماشین آلفارومئوی ژیگولی آبی آسمانی داشت و سقفش را برمی‌داشت... این برای من تصویر یك انسان آزاد و رها بود... هروقت فرصت می‌كرد، من را سوار ماشین می‌كرد و می‌برد شمیران می‌گرداند... آن لحظاتی كه در ماشین‌اش بودم برایم تا اندازه‌ای لحظات تعیین‌كننده‌ای بود. روی من خیلی اثر می‌گذاشت... نمی‌دانم چرا، ولی احساس آزادی می‌كردم... امواجی كه از او می‌آمد، امواج یك آدم آزاده بود...

رابطۀ ‌پدرم با فروغ یك رابطۀ باز بود. چیزی نبود كه در خانوادۀ ما به‌عنوان یك رابطۀ مجهول و بد به آن نگاه شود. این دنیای بیرون بود كه رابطه را كثیف كرد. این آدم‌های حقیر بیرون بودند كه به‌خاطر حقارت فكری خودشان نمی‌توانستند این اتفاق را درك بكنند... عشق یكی از ساده‌ترین چیزهایی است كه برای بشر اتفاق می‌افتد... آدم‌هایی بیرون بودند كه با تفسیرهای مریضی كه از این رابطه ارائه می‌دادند، زندگی را برای همه خراب كردند...
یعنی ما اینجا می‌توانیم به یك رابطۀ سازندۀ عاطفی بین دو تا آدم در مسیر تاریخ اشاره كنیم؛ رابطه‌ای كه به هیچ‌كس نه صدمه‌ای می‌زد و نه به كسی مربوط بود...
اینجا مجازی‌ست و راحت‌ترین کار، حرف زدن!
اینجا مجازی ست و راحت‌ترین کار، ادعا کردن و دوست داشتن!
اینجا مجازی‌ست و آدم‌های بسیاری تو را دوست خواهند داشت و آدم‌های بسیاری به حرف‌های تو گوش خواهند سپرد و آدم‌های بسیاری با تو احساس همدردی خواهند داشت و آدم‌های بسیاری تو را تحسین خواهند کرد و آدم‌های بسیاری به تو حق خواهند داد، اما کافی‌ست سری بچرخانی و ببینی چقدر تنهایی!!!
اینجا مجازی‌ست و مبادا بدون همراهیِ والدِ منطقی و باتجربه‌ی درونت در آن غرق شوی، مبادا کودک ساده و خوش‌باور درونت را در هزارتوی آن رها کنی.
اینجا مجازی‌ست، مبادا حقیقی دل ببازی و حقیقی اعتماد کنی و حقیقی بشکنی! باید از کنار خیلی چیزها و آدم‌ها بدون دقت، عبور کرد.
اینجا مجازی‌ست، سایه‌‌ی اغراق‌آمیزی‌ از حقیقت. به قدر نیاز از آن بهره بگیر اما برای دیدن واقعیت، سرت را بلند کن. که گاهی سایه‌ها از چیزی که در واقعیت وجود دارد، جامع‌تر و بزرگتر به‌نظر می‌رسند. تو در این فضا، با سایه‌ی آدم‌ها مواجهی، با کلیت‌های اغراق‌آمیزی خالی از جزئیات. با آدم‌های غریبه‌ای که گاهی بزرگتر از چیزی که هستند به نظر می‌رسند.
نرگس_صرافیان_طوفان
بیایید وقتی از چیزی ناراحتید باهم حرف بزنید.. باور کنید کسی بدون صحبت نمیتونه دلیل ناراحتی شمارو بفهمه.. مشکلتونو حل کنه.. یا باهم مشلکتونو حل کنید🚶🏻‍♀
Forwarded from [بی‌تا؛]
یک لحظه دلم خواست که پهلوی تو باشم
بی محکمه زندانی بازوی تو باشم

پیچیده به پای دل من پیچش مویت
تا باز زمین خورده ی گیسوی تو باشم

کم بودن اسپند در این شهر سبب شد
دلواپس رویت شدن روی تو باشم

طعم عسل عالی لب‌هات دلیلی‌ست
تا مشتری دائم کندوی تو باشم

تو نصف جهانی و همین عامل شکر است
من رفتگری در پل خواجوی تو باشم

#امیر_سهرابی
@Bitazchannel🍃
Forwarded from "پنآهگاه" (𝒫𝒶𝓃𝒶𝒽)
نوشتن ارتباط مستقیمی با زنده‌بودنم داره؛
الان که نمی‌تونم درست و حسابی حالم‌و بیان کنم و بنویسم، فکر می‌کنم دارم می‌میرم.
آره، دارم می‌میرم.
گر چه او هرگز نمی‌گیرد ز حال ما خبر
درد او هر شب خبر گیرد ز سر تا پای ما...

•صائب تبریزی
هر زمان که گریه‌ات می‌گیرد آنجا نیستم
حیف از آن خاکی که صرف شانهٔ من کرده اند!

حمزه کریم تباح فر
احساسات بیان‌نشده
هیچ‌وقت فراموش نمی‌شوند...

آندری تارکوفسکی
پدر گرام گفتن چرا اهنگ قدیمی نمیزاری🙂😂
یک دقیقه غمت را به عالمی نفروشم...


عندلیب‌کاشانی
کِرِنْسیآ
پدر گرام گفتن چرا اهنگ قدیمی نمیزاری🙂😂
چشم الان
بگم آقا رضا یا بابای بهار؟🚶🏻‍♀
کِرِنْسیآ
چشم الان بگم آقا رضا یا بابای بهار؟🚶🏻‍♀
رضا جون بیب
مگه بابام چند سالشه هنوز 😌
خودمونم باورمون نمیشه..ولی اینجا یزده🚶🏻‍♀
ﻣﻦ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪﻩ‌اﻡ
ﻟﯿﮑﻦ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﺎﺭ ﻣﺮﺩه‌ام

ﺷﻌﺮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﯾﺎﺭﯼ ﺩﺍﺩ
ﺗﺎ ﻋﺬﺍﺏ‌ﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﮒ ﺭﺍ کمتر ﺣﺲ ﮐﻨﻢ

ﺷﻌﺮ ﺗﺨﻔﯿﻒ ﻣﺮﮒ‌های ﻣﻦ ﺍﺳﺖ.



اﺣﻤﺪﺷﺎﻣﻠﻮ
ماه خندید به کوتاهی شور و شعفم
دست بردم به تمنا و نیامد به کفم

کشش ساحل اگر هست، چرا کوشش موج
جذبهٔ دیدن تو می‌کشد از هر طرفم

راه تردید مسیر گذر عاشق نیست
چه کنم با چه کنم‌های دل بی هدفم؟

پدرانم همه سرگشته حیرت بودند
من اگر راه به جایی ببرم ناخلفم

زخم بیهوده مزن، سینه ام از قلب تهی است
بهتر آن است که سربسته بماند صدفم

فاضل نظری
لاله زار
تهران قدیم ❤️
زنانی كه
نگاهشان شبيه شعر است را
بايد مردانی كه
سر از شعر در می‌آورند
دوست بدارند!

تهمینه میلانی