کِرِنْسیآ
294 subscribers
1.36K photos
162 videos
2 files
187 links
واژه اسپانیایی کِرِنسیا (Querencia):
کِرِنْسیآ: پناهگاه یا جایی که آرامش داری و احساس امنیت میکنی.
Yasi:
http://t.me/HidenChat_Bot?start=1342919277
:بهآر
http://t.me/HidenChat_Bot?start=1224506798
اگر حرفی بود 👀
Download Telegram
ای بوسه‌ات شراب و از هر شراب خوشتر!
#حسین_منزوی
@YBQuerencia
در من هزار دردِ نهان گريه می‌کنند﮼

#حسین_منزوی
@YBQuerencia
گریز از تو ندارم‌ هرآنچه هست، تویی...!

#حسین_منزوی
صد بوسه‌ی نداده میانِ دهانِ توست!
من تشنه‌کام و آبِ خنک در دُکانِ توست!

سر تا به پا زنی تو و زیباست این تضاد
زان شرمِ دخترانه که در دیدگانِ توست!

باغی تو با بنفشه‌ی گیسو و سروِ قد!
یاسَت تن است و گونه و گل ارغوانِ توست!

خورشید رُخ بپوشد و در ابر گم شود
از شرمِ آن سُهیل که در آسمانِ توست

با بوسه‌ای در آتشِ خود سوختی مرا
انگار آفتاب درونِ دهانِ توست!

این‌سان که با هوای تو در خویش رفته‌ام
گویی بهار در نفسِ مهربانِ توست!


انگار کن که با نفسِ من به سینه‌ات
بادِ خزان‌وَزیده به باغِ جوان توست!

#حسین_منزوی
نازنینم! رنجش از دیوانگی‌هایم خطاست
عشق را همواره با دیوانگی پیوند هاست

شاید این‌ها امتحانِ ماست با دستورِ عشق
ورنه هرگز رنجشِ معشوق را عاشق نخواست

چند می‌گویی که از من شِکوه‌ها داری به دل؟
لب که بُگشایم مرا هم با تو چندان ماجراست

عشق را ای یار! با معیارِ بی دَردی مَسَنج
علّتِ عاشق، طبیبِ من! ز علّت‌ها جداست

با غبارِ راهِ معشوق است رازِ آفتاب
خاکِ پای دوست، در چشمانِ عاشق توتیاست

جذبه از عشق است و با او بر نتابد هیچکس
هر چه تو آهن‌دلی، او بیشتر آهنرُباست

خود در این خانه نمی‌خواند کسی خطِ خِرَد
تا در این شهریم، آری شهریاری عشق راست

عشق اگر گوید به مِی سجاده رنگین کن، بکن!
تا در این شهریم، آری شهریاری عشق راست


عشق یعنی زخمه‌ای از تیشه و سازی ز سنگ
کز طنینش تا همیشه بیستون غرقِ صداست.

#حسین_منزوی
مرا صدا بزن آه! ای مرا صدا زدنت
هم از ترنّم بال فرشتگان خوش‌تر

#حسین_منزوی
ای بوسه ات شراب و از هر شراب خوش تر
ساقی اگر تو باشی، حالم خراب خوش تر

#حسین_منزوی
‌‌من سراپا همه زخمم
تو سراپا همه انگشت نوازش باش!


#حسین_منزوی
@YBQuerencia
دور از تو چنانم که غمِ غربتم امشب،
حتی به غزل‌های غریبانه نگنجد...


#حسین_منزوی
تقویم را معطّل پاییز کرده است 
در من، مرور باغ همیشه بهار تو

کم‌کم به سنگِ سردِ سیه می‌شود بَدل
خورشید هم، نچرخد اگر درمدار تو

چشمی به تخت و بخت ندارم، مرا بس است
یک صندلی، برای نشستن کنارِ تو

#حسین_منزوی
ترسم به نامِ بوسه، غارت کنم لبت را‌!

#حسین_منزوی
@YBQuerencia
یک شب هوای گریه
یک شب هوای فریاد
امشب دلم، هوای تو کرده است!

#حسین_منزوی
« بی تو آوارم و بر خویش فرو ریخته‌ام
ای همه سقف و ستون و همه آبادیِ من

#حسین‌‌_منزوی
آتشت در دلم ای دوست فزون‌تر باد
هستی‌ام از شرر شوق تو خاکستر باد

ذرّه‌ی جان من -این جرم غبار آلوده-
برخی جان تو، خورشید بلند اختر باد

می ننوشم مگر از لعل شراب آلودت
که همیشه پُر از آن باده مرا ساغر باد

آذرخشانه زدی آتشم و تا هستم
ظلمتم روشن و روشن‌تر ازاین آذر باد

زینت دفتر شعرم شده اکنون نامت
دفتر عمر مرا نیز از او زیور باد


هر چه زیبایی تو تازه بهار آرد بار
شعر من نیز از آن شاخه‌ی بار آور باد

#حسین_منزوی
‏در اشتیاقت کسی نیست از من به من آشناتر
‏سوی کدامین غریبه زین آشنا می‌گریزی؟!!

#حسین_منزوی