کِرِنْسیآ
296 subscribers
1.36K photos
162 videos
2 files
187 links
واژه اسپانیایی کِرِنسیا (Querencia):
کِرِنْسیآ: پناهگاه یا جایی که آرامش داری و احساس امنیت میکنی.
Yasi:
http://t.me/HidenChat_Bot?start=1342919277
:بهآر
http://t.me/HidenChat_Bot?start=1224506798
اگر حرفی بود 👀
Download Telegram
چه کسی میفهمد..؟
‏در دلم رازی هست
‏میسپارم آن را
‏به خیال شب و تنهایی خود!


#سهراب_سپهری
@YBQuerencia
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر ،
سحر نزدیک است!
هر دم این بانگ برآرم از دل :
وای این شب چقدر تاریک است!


#سهراب_سپهری

@YBQuerencia
تو مرا یاد کنی یا نکنی
باورت گر بشود؛ گر نشود حرفی نیست
اما نفسم می گیرد
در هوایی که نفس‌های تو نیست

#سهراب_سپهری
@YBQuerencia
دلم گرفته
دلم عجیب گرفته است
و هیچ‌چیز…
هیچ‌چیز مرا از هجوم خالی اطراف
نمی‌رهاند…


#سهراب_سپهری

@YBQuerencia
راست گفتی سهراب
من هم در تردیدم
من در این عرصه آغشته به بغض
لب خندان دیدم
چشم گریان دیدم
گریه کردم اما
بارها خندیدم
رمز بیداری را
پشت بی خوابی این ثانیه ها ، فهمیدم
تو به آمار زمین ، مشکوکی
من به دلهای زمین، مشکوکم...

#سهراب_سپهری

@YBQuerencia
‌دلم عجيب گرفته است
و هيچ چيز
نه اين دقايق خوشبو
که روی شاخه ی نارنج
می شود خاموش
نه اين صداقت حرفی ،
که در سکوت ميان دو برگ
اين گل شب بوست
نه هيچ چيز مرا ازهجوم خالی اطراف
نمی رهاند
و فکر می کنم
که اين ترنم موزون حزن تا به ابد
شنيده خواهد شد...

#سهراب_سپهری

@YBQuerencia
وسیع باش و تنها و سر به زیر و سخت!

#سهراب_سپهری
دچار
یعنی؛
عاشق
و فکر کن که چه تنهاست
اگر که ماهی کوچک
دچار آبی دریای بیکران باشد
چه فکر نازک غمناکی!

#سهراب_سپهری
Forwarded from بی انتها🕊 (Negar)
روزگارم این است:
دلخوشم با غزلی ،
تکه نانی ،
آبی ...
جمله‌ی کوتاهی ...
یا به شعر نابی ...!
و اگر باز بپرسی گویم :
دلخوشم با نفسی ،
حبه قندی چایی ...
صحبت اهل دلی ...!
فارغ از همهمه ی دنیایی !
دل خوشی ها کم نیست ،
دیده ها نابیناست ...!

#سهراب_سپهری🕊
@NTopless
همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند
دور باید شد، دور...

#سهراب_سپهری
چترها را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را خاطره را زیر باران باید برد!

#سهراب‌_سپهری
‌ما می رویم ،
و آیا در پی ما یادی از درها خواهد گذشت؟
ما می گذریم ،
و آیا غمی بر جای ما در سایه ها خواهد نشست؟

#سهراب_سپهری
Forwarded from انجمن ادبی قلم‌به‌دستان (یلدا . ت)
#صدای_پای_سهراب

از سبز به سبز

من در این تاریکی
فکر یک بره روشن هستم
که بیاید علف خستگی‌ام را بچرد.

من در این تاریکی
امتدادِ ترِ بازوهایم را
زیر بارانی می‌بینم
که دعاهای نخستینِ بشر را تَر کرد.

من در این تاریکی
در گشودم به چمن‌های قدیم،
به طلایی هایی که به دیوارِ اساطیر، تماشا کردیم.

من در این تاریکی
ریشه‌ها را دیدم
و برای بُتهٔ نورس مرگ، آب را معنی کردم.

#سهراب_سپهری
#حجم_سبز
به تماشا سوگند..

#سهراب_سپهری
#خوانش_دلی