دربارهء داستان و ترانهء گنجشگک اشیمشی و شاعر اصلی آن
از روزی که پری زنگنه آهنگ "گنجشکک اشیمشی" را در سال 1353 در فیلم گوزنهای مسعودکیمیایی با آهنگی از اسفندیار منفردزاده خواند، چهل و سه سال میگذرد.
با اکران فیلم گوزنها، آهنگ گنجشگک اشیمشی بسیار مشهور شد، اما تا امروز کمتر کسی میداند منظور از اشیمشی و داستان این گنجشک مشهور چیست؟
"گنجشکک اشیمشی" نام مَتَلی کازرونی و با مضمون "با شاه منشین" است و به مفهوم کسی است که طرفدار حاکم و شاه و حکومت نیست و طبع بالا و عزت نفس دارد (تهرانیها به اینجور آدمها میگویند: طرف با شاه فالوده نمیخوره.)
داستان این مَتل که بهنوعی سیاسی و اعتراضی است، ساختهء شاعر و نویسنده و فعال چپ کازرونی در دههء چهل و پنجاه، حسن حاتمی است که با اضافه کردن ابیاتی بر این مَتل، قصهای کامل از آن ساخت و آن را در سال 1340 برای چاپ به احمدشاملو سپرد که در آن زمان مسئول و سردبیر کیهان هفته بود. شاملو نیز گویش شیرازی و کازرونی آن را کنار گذاشت و آن را بهشکلی تهرانی که مردم بهدرستی متوجه آن بشوند در همان سال منتشر کرد.
و اما حسن حاتمی در سال ۱۳۱۴ در کازرون متولد، و در سال ۱۳۴۸ در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه اصفهان فارغالتحصیل شد.
گذشته از فعالیتهای سیاسی چپ حاتمی که باعث زندانی شدن و تبعید او شد، فعالیتهای فرهنگی او از سال ۱۳۳۴ آغاز شد. او بهعنوان دبیر در کازرون، ممسنی، شهرکرد و ازنا مشغول بهکار بود و پس از انقلاب به اتهام عضویت در احزاب چپ پس از ۲۷ سال خدمت بدون حقوق اخراج شد.
حسن حاتمی، صبح روز ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ در سن ۸۲ سالگی بر اثر عفونت ریوی درگذشت.
قصه حسن حاتمی چنین است که گنجشککی سکه پولی پیدا میکند و پس از آنکه با جستجوی بسیار صاحب آن را نمییابد، با آن ماست میخرد و با پیرزنی که نان میپزد شریک میشود. پیرزن به او نارو میزند و گنجشکک نان پیرزن را میبرد. با چوپانی شریک میشود و چوپان نیز به او نارو میزند. گنجشکک بره چوپان را به تلافی میدزدد. با تازهدامادی شریک میشود و بازهم نارو میخورد. گنجشکک عروس او را میرباید و به لوطیان میدهد و درعوض تمبکی از آنان میگیرد.
پس از آن گنجشکک با تمبک خویش به قصر پادشاه رفته و شکایت به او میبرد. پادشاه به فراشان دستور میدهد تا او را با تیر بزنند. تیرها به وی اصابت نمیکنند، ولی او از ترس بیهوش شده و شاه او را میخورد. گنجشکک که در زندان نمور و تاریک شکم پادشاه به هوش میآید، موفق میشود از آنجا فرار کرده و آبروی پادشاه را نیز نزد همه ببرد و تنبک خود را نیز باز پس گیرد.
سپس تمبک را به نزد لوطیان برده و عروس را بازپس میستاند و با او زندگی میکند.
بخشی از این داستان که توسط پری زنگنه خوانده شده و شهرت یافته، قسمتی است که از زبان نگهبانان پادشاه روایت میشود و چنین است:
«گنجشکک اشیمشی،
لب بوم ما مشین،
بارون میاد خیس میشی،
برف میاد گولّه میشی
میافتی تو حوض نقاشی، میگیرتت فراش باشی،
میکشتت قصاب باشی،
میپزتت آشپزباشی،
میخورتت حاکمباشی.»
و در خوانش #فرهاد_مهراد از این ترانه نیز، کلمه «حاکمباشی» با کلمه «حکیمباشی» جایگزین شد تا ترانه اجازه انتشار یابد.
روایت دیگری نیز از گنجشگک اشیمشی وجود دارد که در آن، گنجشگک، رابینهودوار جواهرات پادشاه را میدزدد و به فقرا میبخشد و در هربار که به قصر میرود، برای آنکه شناخته نشود، خود را در حوض نقاشی به رنگی دیگر درمیآورد...
@YBQuerencia
از روزی که پری زنگنه آهنگ "گنجشکک اشیمشی" را در سال 1353 در فیلم گوزنهای مسعودکیمیایی با آهنگی از اسفندیار منفردزاده خواند، چهل و سه سال میگذرد.
با اکران فیلم گوزنها، آهنگ گنجشگک اشیمشی بسیار مشهور شد، اما تا امروز کمتر کسی میداند منظور از اشیمشی و داستان این گنجشک مشهور چیست؟
"گنجشکک اشیمشی" نام مَتَلی کازرونی و با مضمون "با شاه منشین" است و به مفهوم کسی است که طرفدار حاکم و شاه و حکومت نیست و طبع بالا و عزت نفس دارد (تهرانیها به اینجور آدمها میگویند: طرف با شاه فالوده نمیخوره.)
داستان این مَتل که بهنوعی سیاسی و اعتراضی است، ساختهء شاعر و نویسنده و فعال چپ کازرونی در دههء چهل و پنجاه، حسن حاتمی است که با اضافه کردن ابیاتی بر این مَتل، قصهای کامل از آن ساخت و آن را در سال 1340 برای چاپ به احمدشاملو سپرد که در آن زمان مسئول و سردبیر کیهان هفته بود. شاملو نیز گویش شیرازی و کازرونی آن را کنار گذاشت و آن را بهشکلی تهرانی که مردم بهدرستی متوجه آن بشوند در همان سال منتشر کرد.
و اما حسن حاتمی در سال ۱۳۱۴ در کازرون متولد، و در سال ۱۳۴۸ در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه اصفهان فارغالتحصیل شد.
گذشته از فعالیتهای سیاسی چپ حاتمی که باعث زندانی شدن و تبعید او شد، فعالیتهای فرهنگی او از سال ۱۳۳۴ آغاز شد. او بهعنوان دبیر در کازرون، ممسنی، شهرکرد و ازنا مشغول بهکار بود و پس از انقلاب به اتهام عضویت در احزاب چپ پس از ۲۷ سال خدمت بدون حقوق اخراج شد.
حسن حاتمی، صبح روز ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ در سن ۸۲ سالگی بر اثر عفونت ریوی درگذشت.
قصه حسن حاتمی چنین است که گنجشککی سکه پولی پیدا میکند و پس از آنکه با جستجوی بسیار صاحب آن را نمییابد، با آن ماست میخرد و با پیرزنی که نان میپزد شریک میشود. پیرزن به او نارو میزند و گنجشکک نان پیرزن را میبرد. با چوپانی شریک میشود و چوپان نیز به او نارو میزند. گنجشکک بره چوپان را به تلافی میدزدد. با تازهدامادی شریک میشود و بازهم نارو میخورد. گنجشکک عروس او را میرباید و به لوطیان میدهد و درعوض تمبکی از آنان میگیرد.
پس از آن گنجشکک با تمبک خویش به قصر پادشاه رفته و شکایت به او میبرد. پادشاه به فراشان دستور میدهد تا او را با تیر بزنند. تیرها به وی اصابت نمیکنند، ولی او از ترس بیهوش شده و شاه او را میخورد. گنجشکک که در زندان نمور و تاریک شکم پادشاه به هوش میآید، موفق میشود از آنجا فرار کرده و آبروی پادشاه را نیز نزد همه ببرد و تنبک خود را نیز باز پس گیرد.
سپس تمبک را به نزد لوطیان برده و عروس را بازپس میستاند و با او زندگی میکند.
بخشی از این داستان که توسط پری زنگنه خوانده شده و شهرت یافته، قسمتی است که از زبان نگهبانان پادشاه روایت میشود و چنین است:
«گنجشکک اشیمشی،
لب بوم ما مشین،
بارون میاد خیس میشی،
برف میاد گولّه میشی
میافتی تو حوض نقاشی، میگیرتت فراش باشی،
میکشتت قصاب باشی،
میپزتت آشپزباشی،
میخورتت حاکمباشی.»
و در خوانش #فرهاد_مهراد از این ترانه نیز، کلمه «حاکمباشی» با کلمه «حکیمباشی» جایگزین شد تا ترانه اجازه انتشار یابد.
روایت دیگری نیز از گنجشگک اشیمشی وجود دارد که در آن، گنجشگک، رابینهودوار جواهرات پادشاه را میدزدد و به فقرا میبخشد و در هربار که به قصر میرود، برای آنکه شناخته نشود، خود را در حوض نقاشی به رنگی دیگر درمیآورد...
@YBQuerencia