لیلی بنشین خاطرهها را رو کن
لب وا کن و با واژه بزن جادو کن
لیلی تو بگو،
حرف بزن،
نوبت توست
بعد از من و جان کندن من،
نوبت توست
#علیرضا_آذر
@YBQuerencia
لب وا کن و با واژه بزن جادو کن
لیلی تو بگو،
حرف بزن،
نوبت توست
بعد از من و جان کندن من،
نوبت توست
#علیرضا_آذر
@YBQuerencia
زندگی یک چمدان است که می آوریش
بار و بندیل سبک می کنی و می بریش
خودکشی،مرگ قشنگی که به آن دل بستم
دسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم
گاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرم
#علیرضا_آذر
بار و بندیل سبک می کنی و می بریش
خودکشی،مرگ قشنگی که به آن دل بستم
دسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم
گاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرم
#علیرضا_آذر
کِرِنْسیآ
زندگی یک چمدان است که می آوریش بار و بندیل سبک می کنی و می بریش خودکشی،مرگ قشنگی که به آن دل بستم دسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم گاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرم #علیرضا_آذر
همه شهر مهیاست مبادا که تو را
آتش معرکه بالاست مبادا که تو را
این جماعت همه گرگند مبادا که تو را
پی یک شام بزرگند مبادا که تو را
دانه و دام زیاد است مبادا که تو را
مرد بد نام زیاد است مبادا که تو را
پشت دیوار نشسته اند مبادا که تو را
نا نجیبان همه هستند مبادا که تو را
تا مبادا که تورا باز مبادا که تو را
پرده بر پنجره انداز مبادا که تو را
#علیرضا_اذر
آتش معرکه بالاست مبادا که تو را
این جماعت همه گرگند مبادا که تو را
پی یک شام بزرگند مبادا که تو را
دانه و دام زیاد است مبادا که تو را
مرد بد نام زیاد است مبادا که تو را
پشت دیوار نشسته اند مبادا که تو را
نا نجیبان همه هستند مبادا که تو را
تا مبادا که تورا باز مبادا که تو را
پرده بر پنجره انداز مبادا که تو را
#علیرضا_اذر
گفته بودم نفاق میافتد
اتفاق، اتفاق میافتد
گفته بودم شکست خواهم خورد
از تو هم ضربه شست خواهم خورد
گفته بودم در اوج ویرانی
از من و خانه رو بگردانی
هرچه بود و نبود خواهد مرد
مرد این قصه زود خواهد مرد
ماجرا زخم و داستانها درد
نازنین پیچ قصه را برگرد...
#علیرضا آذر
@YBQuerencia
اتفاق، اتفاق میافتد
گفته بودم شکست خواهم خورد
از تو هم ضربه شست خواهم خورد
گفته بودم در اوج ویرانی
از من و خانه رو بگردانی
هرچه بود و نبود خواهد مرد
مرد این قصه زود خواهد مرد
ماجرا زخم و داستانها درد
نازنین پیچ قصه را برگرد...
#علیرضا آذر
@YBQuerencia
نامه ات را هنوز میخوانم!
گفته بودی بهار میآیی...
مینویسم قطار اما تو با کدامین قطار میآیی؟
#علیرضا_آذر
@YBQuerencia
گفته بودی بهار میآیی...
مینویسم قطار اما تو با کدامین قطار میآیی؟
#علیرضا_آذر
@YBQuerencia
Forwarded from کافه اشنو
ما بزرگشدهی صفهای سخت نان و شیر و نفتیم بزرگشده صف شعارهای_ برقرفت. ما بزرگشدهی خودکارهای لای انگشت و انگشتان لای مشتیم. ما یک مشت سیاهلشکر بودیم در لشکر پرفتنهی شما. ما بزرگشدهی صف صبحگاههای ظالمانه و درسهای ناشیانهایم. شما اسم ما دانش آموزهای ترسیده از صفر دوگوش را گذاشتید «مردم همیشه در صحنه». شما با افتخارات ما سرتان را بالا نگه داشتید. ما مظلوم نبودیم ولی در روضههای شبانهروزی بیقدر برای مظلومها گریه کردیم تا شما راحتطلبانه پرچم ظلمتان را بالاتر ببرید.
در کلاس حرفهوفن دهان ما را ارّه کردید. در کلاس علوم ما را در علم عقبمانده نگهداشتید و در کلاس تعلیمات اجتماعی باز از صف و امرهم شورای بینهم و شورای بینگهبان گفتید. این قصهی جهلپراکنی شما سر دراز دارد.
فکر نکنید ما شستشوی مغزی شدهایم. ما همیشه بعد از تحمل زشتیهای تند شما چشمانمان را شستیم و به ترانه و صبر پناه بردیم.
ما بزرگشدهی توهینهای کوچک کنندهی شماییم.
آقایان چاکر آقایان! آقایان آدمکش! بالاخره یک روز ما از این زندان بزرگ شما بیرون میآییم. از آب و شراب و آزادی سیراب میشویم و شما را با خشم شب از خواب بیدار میکنیم تا کمی شما به جای ما در صف سخت زندانهای بیملاقاتی بایستید.
آن روز تمام رادیوها روی موج رهاییاند . آن روز تمام دانشآموزان روی تختهسیاهها مینویسند:
ما سرخوشان مست دل از دست دادهایم
همراز عشق و همنفس جام بادهایم
.
.
متن : #جلال_حاجی_زاده
به ترتیب صدا #صابر_ابر #علیرضا_قربانی #حسین_پناهی #فریدون_فروغی #استاد_شجریان #داریوش #احمدرضا_احمدی
@caffeeshno
در کلاس حرفهوفن دهان ما را ارّه کردید. در کلاس علوم ما را در علم عقبمانده نگهداشتید و در کلاس تعلیمات اجتماعی باز از صف و امرهم شورای بینهم و شورای بینگهبان گفتید. این قصهی جهلپراکنی شما سر دراز دارد.
فکر نکنید ما شستشوی مغزی شدهایم. ما همیشه بعد از تحمل زشتیهای تند شما چشمانمان را شستیم و به ترانه و صبر پناه بردیم.
ما بزرگشدهی توهینهای کوچک کنندهی شماییم.
آقایان چاکر آقایان! آقایان آدمکش! بالاخره یک روز ما از این زندان بزرگ شما بیرون میآییم. از آب و شراب و آزادی سیراب میشویم و شما را با خشم شب از خواب بیدار میکنیم تا کمی شما به جای ما در صف سخت زندانهای بیملاقاتی بایستید.
آن روز تمام رادیوها روی موج رهاییاند . آن روز تمام دانشآموزان روی تختهسیاهها مینویسند:
ما سرخوشان مست دل از دست دادهایم
همراز عشق و همنفس جام بادهایم
.
.
متن : #جلال_حاجی_زاده
به ترتیب صدا #صابر_ابر #علیرضا_قربانی #حسین_پناهی #فریدون_فروغی #استاد_شجریان #داریوش #احمدرضا_احمدی
@caffeeshno
زن یعنی خود ادبیات؛ یعنی خود شعر؛ یعنی واجآرایی که در بیتی میافتد و تا مصرع آخر دیوان به ذهنات میماند؛ یعنی تلمیح به فرشتگان هفت آسمان؛ یعنی جانبخشیِ باغ و درخت و گل و شکوفه؛ یعنی وقوعِ یک خیال محال.
📚 زن و زندگی
#علیرضا_یونسی
📚 زن و زندگی
#علیرضا_یونسی
Forwarded from کِرِنْسیآ (Bahar)
زن یعنی خود ادبیات؛ یعنی خود شعر؛ یعنی واجآرایی که در بیتی میافتد و تا مصرع آخر دیوان به ذهنات میماند؛ یعنی تلمیح به فرشتگان هفت آسمان؛ یعنی جانبخشیِ باغ و درخت و گل و شکوفه؛ یعنی وقوعِ یک خیال محال.
📚 زن و زندگی
#علیرضا_یونسی
📚 زن و زندگی
#علیرضا_یونسی