کِرِنْسیآ
295 subscribers
1.36K photos
162 videos
2 files
187 links
واژه اسپانیایی کِرِنسیا (Querencia):
کِرِنْسیآ: پناهگاه یا جایی که آرامش داری و احساس امنیت میکنی.
Yasi:
http://t.me/HidenChat_Bot?start=1342919277
:بهآر
http://t.me/HidenChat_Bot?start=1224506798
اگر حرفی بود 👀
Download Telegram
Forwarded from کلمات
اگر تو زخم زنی بِه که دیگری مرهم
و گر تو زهر دهی بِه که دیگری تریاک
#حافظ
@kalamat_k
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست!

#حافظ
حال خونين دلان که گويد باز
و از فلک خون خم که جويد باز

شرمش از چشم مي پرستان باد
نرگس مست اگر برويد باز

جز فلاطون خم نشين شراب
سر حکمت به ما که گويد باز

هر که چون لاله کاسه گردان شد
زين جفا رخ به خون بشويد باز

نگشايد دلم چو غنچه اگر
ساغري از لبش نبويد باز

بس که در پرده چنگ گفت سخن
ببرش موي تا نمويد باز

گرد بيت الحرام خم حافظ
گر نميرد به سر بپويد باز

#حافظ
الا ای آهوی وحشی کجایی
مرا با توست چندین آشنایی

دو تنها و دو سرگردان دو بی‌کس
دد و دامت کمین از پیش و از پس

بیا تا حال یکدیگر بدانیم
مراد هم بجوییم ار توانیم

که می‌بینم که این دشت مشوش
چراگاهی ندارد خرم و خوش

که خواهد شد بگویید ای رفیقان
رفیق بیکسان یار غریبان

مگر خضر مبارک پی درآید
ز یمن همتش کاری گشاید

مگر وقت وفا پروردن آمد
که فالم لا تذرنی فرداً آمد

چنینم هست یاد از پیر دانا
فراموشم نشد، هرگز همانا

#حافظ
دانی که چیست دولت؟ دیدار یار دیدن

#حافظ
#حافظ

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا

#صائب

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را

هر آن کس چیز می بخشد، ز مال خویش می بخشد
نه چون حافظ که میبخشد سمرقند و بخارا را

#شهریار

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را

هر آن کس چیز می بخشد، بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را

سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دل ها را..
این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد
اجر صبریست کز ان شاخ نباتم دادند

#حافظ
یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور

گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور

هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب
باشد اندر پرده بازی‌های پنهان غم مخور

ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور

گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور

حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله می‌داند خدای حال گردان غم مخور

حافظا در کنج فقر و خلوت شب‌های تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور


#حافظ
دلفریبان نباتی همه زیور بستند
دلبر ماست که با حسنِ خداداد آمد

#حافظ
جان میدهم از حسرت ديدارِ تو چون صبح
باشد كه چو خورشيد درخشان به در آيی..

#حافظ