⭕️ یازده رأی درباره کارکرد فلسفه
✍ مصطفی ملکیان
۱) فلسفه به امور نهایی میپردازد اعم از امور نهایی مربوط به کل عالم و امور نهایی مربوط به تقدیر و سلوک انسانها، فلسفه به حل مسائل بنیادین هستی، جهان و زندگی میپردازد.
۲) فلسفه به انحای مختلف طبقهبندی موجودات این جهان با هر جهانی میپردازد. فلسفه بزرگترین و کلیترین تقسیمبندیای را که از موجودات میتوان کرد بر عهده دارد. تقسیمبندیهای کوچکتر و جزئیتر کار علوم تجربی و علوم تاریخیاند.
۳) فلسفه حقایق و بواطن جهان هستی را مکشوف میدارد و حال آن که علوم تجربی (اعم از طبیعی و انسانی و علوم تاریخی) فقط به کشف پدیدارها و ظواهر جهان توفیق مییابند. سروکار این علوم با نمودها است و سروکار فلسفه با بودها است.
۴) کارکرد فلسفه کشف واقعیات و قوانین غیر تجربی و غیر تاریخی است یعنی کشف واقعیات و قوانینی که با روشهای تجربی و تاریخی مکشوف شدند ولی قابل نفی و اثبات نیستند و علوم تجربی و تاریخی دربارۀ آنها ساکت و صامتاند. فلسفه این واقعیات و قوانین را فقط از طریق تأمل و تفکر و تعقل کشف میکند و نه از طریق حواس. فلسفه معرفتی است پیشینی و عقلی و نه پسینی و حسی.
۵) علوم تجربی و تاریخی به ما معرفت میدهند و حال آن که فلسفه معلوم میکند که به چه اموری و با چه روشهایی میتوانیم یا نمیتوانیم کسب معرفت کنیم.
۶) علوم تجربی فقط امور واقع را کشف میتوانند کرد و فقط فلسفه است که میتواند ارزش ها و نیز تکالیف را معلوم دارد.
۷) کارکرد فلسفه تحلیل مفاهیم، گزارهها، نظریات و روشهای علوم تجربی و تاریخی است. فلسفه ناظر بر این علوم است و پیشفرضهای تصوری و تصدیقی آنها را بر میرسد و صحت و سقمشان را میکاود. به این لحاظ همۀ علوم دیگر به فلسفه نیازمندند.
۸) علوم تجربی و تاریخی اطلاعات و دادههایی در اختیار ما میگذارند که فلسفه آنها را تبیین میکند و از این راه به تفسیر جهان دست مییازد، تفسیر جهان برعهده فلسفه است.
۹) تغییر جهان (البته جهان انسانی) برعهده فلسفه است. فلسفه باید تعیین کند که عالم انسانی در چه جهاتی دگرگون شود.
۱۰) کارکرد فلسفه درمانگری ذهن و روان آدمی است. فلسفه بیش از آن که یک علم باشد یک فن است و به کار بهبودبخشی ذهن و روان انسانها میآید. فلسفه طب روحانی است.
۱۱) فلسفه یک شیوه زندگی است درست چنان که سیر و سلوک عرفانی، دینداری، اخلاقی زیستن، یا لذت جویی یک شیوه زندگی است. فلسفه از سنخ عمل و مهارت است و نه از سنخ نظر و معرفت.
ــــــــــــــــــــــ
#دین
#صدای_نوین_خراسان
@mostafamalekian
🆔@VoNoKh
✍ مصطفی ملکیان
۱) فلسفه به امور نهایی میپردازد اعم از امور نهایی مربوط به کل عالم و امور نهایی مربوط به تقدیر و سلوک انسانها، فلسفه به حل مسائل بنیادین هستی، جهان و زندگی میپردازد.
۲) فلسفه به انحای مختلف طبقهبندی موجودات این جهان با هر جهانی میپردازد. فلسفه بزرگترین و کلیترین تقسیمبندیای را که از موجودات میتوان کرد بر عهده دارد. تقسیمبندیهای کوچکتر و جزئیتر کار علوم تجربی و علوم تاریخیاند.
۳) فلسفه حقایق و بواطن جهان هستی را مکشوف میدارد و حال آن که علوم تجربی (اعم از طبیعی و انسانی و علوم تاریخی) فقط به کشف پدیدارها و ظواهر جهان توفیق مییابند. سروکار این علوم با نمودها است و سروکار فلسفه با بودها است.
۴) کارکرد فلسفه کشف واقعیات و قوانین غیر تجربی و غیر تاریخی است یعنی کشف واقعیات و قوانینی که با روشهای تجربی و تاریخی مکشوف شدند ولی قابل نفی و اثبات نیستند و علوم تجربی و تاریخی دربارۀ آنها ساکت و صامتاند. فلسفه این واقعیات و قوانین را فقط از طریق تأمل و تفکر و تعقل کشف میکند و نه از طریق حواس. فلسفه معرفتی است پیشینی و عقلی و نه پسینی و حسی.
۵) علوم تجربی و تاریخی به ما معرفت میدهند و حال آن که فلسفه معلوم میکند که به چه اموری و با چه روشهایی میتوانیم یا نمیتوانیم کسب معرفت کنیم.
۶) علوم تجربی فقط امور واقع را کشف میتوانند کرد و فقط فلسفه است که میتواند ارزش ها و نیز تکالیف را معلوم دارد.
۷) کارکرد فلسفه تحلیل مفاهیم، گزارهها، نظریات و روشهای علوم تجربی و تاریخی است. فلسفه ناظر بر این علوم است و پیشفرضهای تصوری و تصدیقی آنها را بر میرسد و صحت و سقمشان را میکاود. به این لحاظ همۀ علوم دیگر به فلسفه نیازمندند.
۸) علوم تجربی و تاریخی اطلاعات و دادههایی در اختیار ما میگذارند که فلسفه آنها را تبیین میکند و از این راه به تفسیر جهان دست مییازد، تفسیر جهان برعهده فلسفه است.
۹) تغییر جهان (البته جهان انسانی) برعهده فلسفه است. فلسفه باید تعیین کند که عالم انسانی در چه جهاتی دگرگون شود.
۱۰) کارکرد فلسفه درمانگری ذهن و روان آدمی است. فلسفه بیش از آن که یک علم باشد یک فن است و به کار بهبودبخشی ذهن و روان انسانها میآید. فلسفه طب روحانی است.
۱۱) فلسفه یک شیوه زندگی است درست چنان که سیر و سلوک عرفانی، دینداری، اخلاقی زیستن، یا لذت جویی یک شیوه زندگی است. فلسفه از سنخ عمل و مهارت است و نه از سنخ نظر و معرفت.
ــــــــــــــــــــــ
#دین
#صدای_نوین_خراسان
@mostafamalekian
🆔@VoNoKh
⭕️ دین چگونه در دنیایی بیخدا دوام میآورد؟
✍ شادی حمید (مترجم: پویا موحّد)
🔹تا چندی قبل، به نظر میرسید که دین رو به زوال است. تصور بر این بود که وقتی مردم ثروتمندتر و تحصیلکردهتر شوند، نیاز به آرامشبخشی و معنابخشیِ دین کاهش خواهد یافت. بر اساس این تصور، این همان اتفاقی بود که در بخش غالب اروپا رخ داده بود، جایی که میزان عضویت در کلیسا در قرن گذشته افت فاحشی داشته است. بر اساس پژوهش مؤسسهی «پیو» در سال ۲۰۱۸، در کشورهای اروپای غربی تنها ۱۱ درصد از مردم میگویند که دین بخش خیلی مهمی از زندگیِ آنهاست. طرفداران نظریهی «مدرنیزاسیون» دین را سازوکاری دفاعی میدانند، یعنی دین حصاری برای حفاظت افراد از آشفتگی و ویرانی است. بنابراین در شرایطی امنتر، قانونمندتر و آسودهتر دین همواره پیروان خود را از دست خواهد داد. در سال ۲۰۲۰، رونالد اینگلهارت در صفحات همین نشریه ادعا کرد که دین در سطح جهان در حال افول است. به گفتهی او «همچنان که جوامع رشد میکنند، احتمال بقاء افزایش مییابد و وقتی که به این ترتیب سطح امنیت افزایش مییابد، دینورزی در میان مردم افول میکند.»
🔹اما نگاهی گستردهتر به روندهای مرتبط با دینداری، نشان میدهد که واقعیت پیچیدهتر از این است. قصهی دین در قرن گذشته قصهی کوچکشدن نیست بلکه حکایت رشد و تحکیم است. دستکم، این ادعای کتاب جدید پل سیبرایت، اقتصاددان بریتانیایی، با عنوان اقتصاد الهی است. او در این کتاب با تأکید میگوید که «در دوران ما دنیا بهتدریج و به میزان بیسابقهای تحت تسلط چند دین قرار گرفته است». در میان این ادیان اسلام و مسیحیت از سایرین پیشتر هستند و اکنون به ترتیب در حدود ۲ میلیارد و ۲/۶ میلیارد پیرو دارند. هر دوی این ادیان با سرعتی چشمگیر در حال جذب پیروان جدید هستند، و مخاطبان و هواخواهان تازهای در جهان، بهویژه در آفریقا، در میان جمعیتهایی یافتهاند که سریعترین رشد را دارند.
🔹اگر دین را امری اساساً اجتماعی تلقی کنیم، یعنی کنشی که فقط در کنار دیگران جان میگیرد (یا به عبارت دیگر از این آگاهیِ فرد نشئت میگیرد که من نیز همان کاری را میکنم که دیگران میکنند)، در این صورت میتوان از دلمشغولیِ شدید به باورهای فردی که امری درونی است رهایی یافت. اقتصاد الهی اثری بلندپروازانه است که میکوشد به آنچه اغلب ورای درک علوم اجتماعی تلقی شده، از منظری اقتصادی بیندیشد. سیبرایت استدلال میکند که موفقترین و ماندگارترین پیامهای دینی را میتوان بر اساس منطق سود و زیان، عرضه و تقاضا و منفعت شخصیِ عقلانی توضیح داد. از نظر مؤمنانی که ایمان شخصیِ خود را توصیفناپذیر و غیرقابلتقلیل به چنین مقولههای مادیِ کثیفی میشمارند، این رویکرد به دین ممکن است زمخت به نظر برسد. اما نگرش سیبرایت به دین به ما کمک میکند تا توضیح دهیم که چرا دین در دنیایی که سکولار شمرده میشود، تا این اندازه قدرتمند باقی مانده است.
🔗 متن کامل
ــــــــــــــــــــــ
#دین
#آسو
#صدای_نوین_خراسان
@NashrAasoo
🆔@VoNoKh
✍ شادی حمید (مترجم: پویا موحّد)
🔹تا چندی قبل، به نظر میرسید که دین رو به زوال است. تصور بر این بود که وقتی مردم ثروتمندتر و تحصیلکردهتر شوند، نیاز به آرامشبخشی و معنابخشیِ دین کاهش خواهد یافت. بر اساس این تصور، این همان اتفاقی بود که در بخش غالب اروپا رخ داده بود، جایی که میزان عضویت در کلیسا در قرن گذشته افت فاحشی داشته است. بر اساس پژوهش مؤسسهی «پیو» در سال ۲۰۱۸، در کشورهای اروپای غربی تنها ۱۱ درصد از مردم میگویند که دین بخش خیلی مهمی از زندگیِ آنهاست. طرفداران نظریهی «مدرنیزاسیون» دین را سازوکاری دفاعی میدانند، یعنی دین حصاری برای حفاظت افراد از آشفتگی و ویرانی است. بنابراین در شرایطی امنتر، قانونمندتر و آسودهتر دین همواره پیروان خود را از دست خواهد داد. در سال ۲۰۲۰، رونالد اینگلهارت در صفحات همین نشریه ادعا کرد که دین در سطح جهان در حال افول است. به گفتهی او «همچنان که جوامع رشد میکنند، احتمال بقاء افزایش مییابد و وقتی که به این ترتیب سطح امنیت افزایش مییابد، دینورزی در میان مردم افول میکند.»
🔹اما نگاهی گستردهتر به روندهای مرتبط با دینداری، نشان میدهد که واقعیت پیچیدهتر از این است. قصهی دین در قرن گذشته قصهی کوچکشدن نیست بلکه حکایت رشد و تحکیم است. دستکم، این ادعای کتاب جدید پل سیبرایت، اقتصاددان بریتانیایی، با عنوان اقتصاد الهی است. او در این کتاب با تأکید میگوید که «در دوران ما دنیا بهتدریج و به میزان بیسابقهای تحت تسلط چند دین قرار گرفته است». در میان این ادیان اسلام و مسیحیت از سایرین پیشتر هستند و اکنون به ترتیب در حدود ۲ میلیارد و ۲/۶ میلیارد پیرو دارند. هر دوی این ادیان با سرعتی چشمگیر در حال جذب پیروان جدید هستند، و مخاطبان و هواخواهان تازهای در جهان، بهویژه در آفریقا، در میان جمعیتهایی یافتهاند که سریعترین رشد را دارند.
🔹اگر دین را امری اساساً اجتماعی تلقی کنیم، یعنی کنشی که فقط در کنار دیگران جان میگیرد (یا به عبارت دیگر از این آگاهیِ فرد نشئت میگیرد که من نیز همان کاری را میکنم که دیگران میکنند)، در این صورت میتوان از دلمشغولیِ شدید به باورهای فردی که امری درونی است رهایی یافت. اقتصاد الهی اثری بلندپروازانه است که میکوشد به آنچه اغلب ورای درک علوم اجتماعی تلقی شده، از منظری اقتصادی بیندیشد. سیبرایت استدلال میکند که موفقترین و ماندگارترین پیامهای دینی را میتوان بر اساس منطق سود و زیان، عرضه و تقاضا و منفعت شخصیِ عقلانی توضیح داد. از نظر مؤمنانی که ایمان شخصیِ خود را توصیفناپذیر و غیرقابلتقلیل به چنین مقولههای مادیِ کثیفی میشمارند، این رویکرد به دین ممکن است زمخت به نظر برسد. اما نگرش سیبرایت به دین به ما کمک میکند تا توضیح دهیم که چرا دین در دنیایی که سکولار شمرده میشود، تا این اندازه قدرتمند باقی مانده است.
🔗 متن کامل
ــــــــــــــــــــــ
#دین
#آسو
#صدای_نوین_خراسان
@NashrAasoo
🆔@VoNoKh
آسو
دین چگونه در دنیایی بیخدا دوام میآورد؟
تا چندی قبل، به نظر میرسید که دین رو به زوال است. تصور بر این بود که وقتی مردم ثروتمندتر و تحصیلکردهتر شوند، نیاز به آرامشبخشی و معنابخشیِ دین کاهش خواهد یافت.
⭕️ تأثیر علی شریعتی در روشنفکران عرب، ترک، افغانستانی و دیگر روشنفکران
✍ محمدسعید عبداللهی
🔹اندیشههای شریعتی در جهان عرب به شیوههای گوناگونی رسوخ پیدا کرد. شاید نخستین مسیری که تفکر شریعتی بهواسطه آن به فضای فکری روشنفکران و فرهیختگان جهان عرب راه پیدا کرد، ارتباط های صمیمی و نزدیک شریعتی با انقلابیان الجزایری بود. شریعتی به انقلاب الجزایر اهتمام میورزید، همانگونه که به همه انقلابها توجه داشت. این برگرفته از روش و اندیشه او یعنی انقلاب علیه استبداد، استعمار و هر چیزی بود که با آزادیهای حقیقی انسانی در تناقض باشد. از این رو در کنار انقلاب الجزایر ایستاد، آن را تأیید کرد و در بیشتر تظاهراتها مشارکت میکرد. تأثیرات شریعتی همچنان در جامعه الجزایر وجود دارد و سخنان او هماکنون نیز در شبکههای اجتماعی و میان جوانان الجزایری دست به دست میشود.
🔹یکی از دلایلی که جهان عرب شریعتی را به راحتی پذیرفت این بود که او به هیچ وجه فرقهگرا نبود. او حتی هنگامی از علی سخن میگفت فرقهگرایانه نگاه نمیکرد و به همین دلیل، برای اهلسنت نیز به هیچ روی حساسیتبرانگیز نبود. بنابراین، شخصی که اهل سنت بود نیز با شریعتی همراه و همداستان میشد. همچنین علیرغم انتقادات شریعتی به برخی مقدسات اهل سنت، آنها هیچ گاه احساس نمیکردند که او از پایگاه فرقهگرایانه، انتقادات خود را مطرح میکند. از طرفی نقدهایی که شریعتی بر مذهب خودش وارد میکرد، او را در نظر دیگر مذاهب انسانی بیطرف معرفی مینمود.
🔹تفکرات شریعتی در جهان عرب، بیشتر در کشورهایی مانند مصر، سوریه، لبنان و تونس رشد و گسترش یافت. در لبنان و همزمان با مرگ استاد شریعتی ترجمه آثار او آغاز شد. در مراسم چهلم دکتر شریعتی در بیروت امام موسی صدر ترجمه عربی کتاب «شهادت» را به دست گرفت و از انتشار ترجمه عربی آن در لبنان گفت. همچنین سالها بعد انتشارات الامیر سی عنوان از کتابهای دکتر شریعتی را در ده جلد به شکل مجموعه آثار برای مخاطبان عرب زبان منتشر کرد. در تونس نیز نفوذ تفکر شریعتی مشهود است. برخی اسلامگرایان تونسی به رهبری راشد الغنوشی همواره توجه بسیار به اندیشههای شریعتی داشتهاند.
🔹شریعتی با توجه به رویکرد و گفتمان منحصر به فرد خود مورد توجه بسیار جوانان اسلامگرا و همینطور سوسیالیستهای ترکیه قرار گرفت. پس از انقلاب و با کانون توجه قرار گرفتن ایران، تعدادی از آثار استاد شریعتی به زبان ترکی ترجمه شد و از همین رهگذر مخاطب ترک با تفکر و اندیشه شریعتی آشنا شد.
🔹آثار شریعتی طی این سه دهه بیشترین مخاطب را (در ترکیه) داشته چراکه او به دنبال تاسیس حکومت و نظام اسلامی نبود، بلکه نمادها و شخصیتهایی را برای بیان اندیشههایش گزینش کرد و مردم را نهیب می زد که خودشان باید بیدار شوند و انتخاب کنند. اندیشههای شریعتی به همین دلیل پایدار و ماندگار مانده است. او به جوانان میگوید که باید چشمانشان را باز کنند و تاریخ خود را به درستی ببینند و تحلیل کنند و در پی آن انتخاب.
🔹بیگمان هیچ یک از اندیشمندان ایرانی نتوانسته اند توفیق و اقبالی به اندازه شریعتی در افغانستان داشته باشند. اوایل انقلابِ ایران در دانشگاههای افغانستان مانند کابل و بلخ کتابهای شهید مطهری، دکتر شریعتی، سید قطب بسیار خوانده میشد و به عقیده برخی هنوز هم کتابهای شریعتی حرف اول را در محیطهای علمی افغانستان میزند. در افغانستان افزون بر همزبانی که در ورود اندیشههای دکتر شریعتی به این کشور بسیار مؤثر بوده، فضای سیاسی مملو از جهاد و مبارزه در دهه ۸۰ میلادی نیز زمینهساز اقبال به اندیشههای دکتر شریعتی بوده است.
🔗متن کامل
ـــــــــــــــــــــــ
#دین
#دین_آنلاین
#صدای_نوین_خراسان
@dinonline
🆔 @VoNoKh
✍ محمدسعید عبداللهی
🔹اندیشههای شریعتی در جهان عرب به شیوههای گوناگونی رسوخ پیدا کرد. شاید نخستین مسیری که تفکر شریعتی بهواسطه آن به فضای فکری روشنفکران و فرهیختگان جهان عرب راه پیدا کرد، ارتباط های صمیمی و نزدیک شریعتی با انقلابیان الجزایری بود. شریعتی به انقلاب الجزایر اهتمام میورزید، همانگونه که به همه انقلابها توجه داشت. این برگرفته از روش و اندیشه او یعنی انقلاب علیه استبداد، استعمار و هر چیزی بود که با آزادیهای حقیقی انسانی در تناقض باشد. از این رو در کنار انقلاب الجزایر ایستاد، آن را تأیید کرد و در بیشتر تظاهراتها مشارکت میکرد. تأثیرات شریعتی همچنان در جامعه الجزایر وجود دارد و سخنان او هماکنون نیز در شبکههای اجتماعی و میان جوانان الجزایری دست به دست میشود.
🔹یکی از دلایلی که جهان عرب شریعتی را به راحتی پذیرفت این بود که او به هیچ وجه فرقهگرا نبود. او حتی هنگامی از علی سخن میگفت فرقهگرایانه نگاه نمیکرد و به همین دلیل، برای اهلسنت نیز به هیچ روی حساسیتبرانگیز نبود. بنابراین، شخصی که اهل سنت بود نیز با شریعتی همراه و همداستان میشد. همچنین علیرغم انتقادات شریعتی به برخی مقدسات اهل سنت، آنها هیچ گاه احساس نمیکردند که او از پایگاه فرقهگرایانه، انتقادات خود را مطرح میکند. از طرفی نقدهایی که شریعتی بر مذهب خودش وارد میکرد، او را در نظر دیگر مذاهب انسانی بیطرف معرفی مینمود.
🔹تفکرات شریعتی در جهان عرب، بیشتر در کشورهایی مانند مصر، سوریه، لبنان و تونس رشد و گسترش یافت. در لبنان و همزمان با مرگ استاد شریعتی ترجمه آثار او آغاز شد. در مراسم چهلم دکتر شریعتی در بیروت امام موسی صدر ترجمه عربی کتاب «شهادت» را به دست گرفت و از انتشار ترجمه عربی آن در لبنان گفت. همچنین سالها بعد انتشارات الامیر سی عنوان از کتابهای دکتر شریعتی را در ده جلد به شکل مجموعه آثار برای مخاطبان عرب زبان منتشر کرد. در تونس نیز نفوذ تفکر شریعتی مشهود است. برخی اسلامگرایان تونسی به رهبری راشد الغنوشی همواره توجه بسیار به اندیشههای شریعتی داشتهاند.
🔹شریعتی با توجه به رویکرد و گفتمان منحصر به فرد خود مورد توجه بسیار جوانان اسلامگرا و همینطور سوسیالیستهای ترکیه قرار گرفت. پس از انقلاب و با کانون توجه قرار گرفتن ایران، تعدادی از آثار استاد شریعتی به زبان ترکی ترجمه شد و از همین رهگذر مخاطب ترک با تفکر و اندیشه شریعتی آشنا شد.
🔹آثار شریعتی طی این سه دهه بیشترین مخاطب را (در ترکیه) داشته چراکه او به دنبال تاسیس حکومت و نظام اسلامی نبود، بلکه نمادها و شخصیتهایی را برای بیان اندیشههایش گزینش کرد و مردم را نهیب می زد که خودشان باید بیدار شوند و انتخاب کنند. اندیشههای شریعتی به همین دلیل پایدار و ماندگار مانده است. او به جوانان میگوید که باید چشمانشان را باز کنند و تاریخ خود را به درستی ببینند و تحلیل کنند و در پی آن انتخاب.
🔹بیگمان هیچ یک از اندیشمندان ایرانی نتوانسته اند توفیق و اقبالی به اندازه شریعتی در افغانستان داشته باشند. اوایل انقلابِ ایران در دانشگاههای افغانستان مانند کابل و بلخ کتابهای شهید مطهری، دکتر شریعتی، سید قطب بسیار خوانده میشد و به عقیده برخی هنوز هم کتابهای شریعتی حرف اول را در محیطهای علمی افغانستان میزند. در افغانستان افزون بر همزبانی که در ورود اندیشههای دکتر شریعتی به این کشور بسیار مؤثر بوده، فضای سیاسی مملو از جهاد و مبارزه در دهه ۸۰ میلادی نیز زمینهساز اقبال به اندیشههای دکتر شریعتی بوده است.
🔗متن کامل
ـــــــــــــــــــــــ
#دین
#دین_آنلاین
#صدای_نوین_خراسان
@dinonline
🆔 @VoNoKh
Telegraph
تأثیر علی شریعتی در روشنفکران عرب، ترک، افغانستانی و دیگر روشنفکران
محمدسعید عبداللهی «همچنان افسوس می خورم که چرا درکش نکردم و بیشتر با او تبادل نظر نکردم…. شریعتی به یک انقلاب اسلامی فکر میکرد. این معلم، مبارز و سخنرانی که انبوهی نوشته برایمان به جا گذارده است، فرصت مرتب کردن و دستهبندی کارهایش را نداشت. عمر بسیار کوتاه…
⭕️ فاصله گزارشهای پیادهروی اربعین با واقعیت!
✍️ زهرا اخوان صراف
🔹خوب است تجارب دیگرانی که همین امسال در همین فستیوال با ریخت وپاشهای غیر قابل توجیه، حیوانکشیهای بیرویه، تخریب بدون بازگشت محیط زیست یک کشور به دلایل مختلف از جمله حجم سرسامآور زباله، آلودگی صوتی با انواع لوسگویههای فاقد مبنا و ارباب رعیتی و به دور از عقلگرایی و آزادگیِ مکتب تشیع و مسلمانی، همین حرمها و اماکن متبرکه فاقد نظافتِ درخور و خوابگاهشده خوابزده، پا به پای همین زائران خرسند و شادمان حضور داشته هم پیگیری شود.
🔹من که بودم و دیدم و خون دل خوردم و کوشیدم به صد بیان و صد برهان این غوغای مشتبه را به خیر ترجمه کنم چرا که بی گارد و گشوده رفته بودم که خیر ببینم اما به جد تروماتیزهام و به عمر اینطور متأثر و آسیبدیده نبودهام!
🔹من:
- در مشایه پابهپای همین زائرانِ از خود خشنود، قدم زدم.
- کیلومترها هم -جبراً- مثل سایرین از جسر ضریبه تا حرم امام حسین(ع) در گرمای تنورها و اجاقهای گاو و گوساله و گوسفند و بره و بوقلمون و مرغ و ماهیپزی و آوای گوشخراش سنج و دهل و شعارهای بعضاً بیمحتوا و خلاف اصول و در فضای بینظم و نظافت راه رفتم؛ حرم هم نرفتم و تجربه خود را در کفشداری به پایان بردم که حجت تمام بود.
🔹صرفِ نظر از همه اشکالاتی که به تحمیل هزینه به ملت، تعطیلی و بینظمی در ادارات و ... وارد میشود، حجم دروغ و فریب در گزارشات هیجانزدهای که از این تجمع سالانه میرسد، حیرتآور است:
➖نفهمیدم کجا بودند انبوه زائرانی که از سرتاسر جهان میآمدند که جز انگشت شمار زائر گرجستان و آذربایجان و ترکیه، و جماعاتی بسیار محدود از سایر کشورهای عربی، موج جمعیت تنها عراقی بود و افغانستانی و ایرانی؟
➖نفهمیدم منظور از این همه تبلیغات از سینرژی و موج انرژی معنوی سالکپرور این مراسم جدید چه بود و این کدام مسلک در مراقبه و خلوتگزینی و خودیابی است که از همه مختصات مسلم مربوطه، از نظافت و سکوت و امساک و ... خالی است؟ چه، همه جا را زباله گرفته و اولیات بهداشت و سلامت زیرپاست و به فارسی و عربی و ترکی همزمان ده ها فریاد بر آسمان است که بسیاری از آنها اگر توهین به مقدسات نباشد شبهه شرعی دارد.
➖نتوانستم توجیه کنم اگر ملتی ولو با اصلی مخلصانه، با افراط در پذیرایی و مادی و شکمی کردن بهرههای یک آیین ریشهدار، مزاحم زائری است که نمیخواهد در هر قدم مطعم و مشوی و مقهی ببیند و مطابق مسلمات سنت و سیره در این زیارت سترگ، توشه زاهدانهای با خود برگرفته و جز به مشی و تأمل در کنار همراهان، رغبتی به پیادهخوری کاسههای آش و حلیم و ...-با کیفیت و بیکیفیت- ندارد، چرا به جای نقد و تلاش برای آگاهاندن و اصلاح این عملکرد، با تجلیل و تمجیدهای بیپایه و بیمایه به این ناهنجاری دامن میزنیم و آنان را در این هیجان و شرمساری میگذاریم که برای پذیرایی بهتر سال آینده بیشتر از هزینه خانواده خود مایه بگذراند و امکانات خود را شیرهکشی کنند؟ جماعتی که عموما خود از بسیاری از مواهب عادی برخوردار نیستند.
➖من انسانهای صلیبآویختهای هم دیدم، اما در حد پرسوجو و گفتگویی که داشتم بر من معلوم نشد که آنان به واقع مسیحی هستند یا این هم بخشی از تئاتر و نمایش و کارناوال مراسمی است که در آن نه بازیگری کم است و نه بازیخوردگی؟
🔹اگر به فکر بالندگی آیینی جمعی هستیم که شاید برای امروز ما ثمری داشته باشد، بیشتر فکر کنیم و دقیقتر گزارش کنیم؛ ما که نمیخواهیم جهل و خرافه و حیوانکشی و تخریب محیط زیست یک ملت و شکمبارگی و آلودگی و عوامفریبی را تئوریزه کنیم.
🔹از خود بپرسیم این کارها برای کیست؟ برای حسین بن علی که پارسا و نزیه و آزاده و آگاه و گرسنه و تشنه و بیسر و بیکفن، پارهپاره و چاکچاک بر خاک داغ افتاده؟ پناه بر خدا....
ـــــــــــــــــــــــ
#دین
#کانال_نواندیشی_دینی_کیان
#صدای_نوین_خراسان
@farhangi_e_kian
🆔 @VoNoKh
✍️ زهرا اخوان صراف
🔹خوب است تجارب دیگرانی که همین امسال در همین فستیوال با ریخت وپاشهای غیر قابل توجیه، حیوانکشیهای بیرویه، تخریب بدون بازگشت محیط زیست یک کشور به دلایل مختلف از جمله حجم سرسامآور زباله، آلودگی صوتی با انواع لوسگویههای فاقد مبنا و ارباب رعیتی و به دور از عقلگرایی و آزادگیِ مکتب تشیع و مسلمانی، همین حرمها و اماکن متبرکه فاقد نظافتِ درخور و خوابگاهشده خوابزده، پا به پای همین زائران خرسند و شادمان حضور داشته هم پیگیری شود.
🔹من که بودم و دیدم و خون دل خوردم و کوشیدم به صد بیان و صد برهان این غوغای مشتبه را به خیر ترجمه کنم چرا که بی گارد و گشوده رفته بودم که خیر ببینم اما به جد تروماتیزهام و به عمر اینطور متأثر و آسیبدیده نبودهام!
🔹من:
- در مشایه پابهپای همین زائرانِ از خود خشنود، قدم زدم.
- کیلومترها هم -جبراً- مثل سایرین از جسر ضریبه تا حرم امام حسین(ع) در گرمای تنورها و اجاقهای گاو و گوساله و گوسفند و بره و بوقلمون و مرغ و ماهیپزی و آوای گوشخراش سنج و دهل و شعارهای بعضاً بیمحتوا و خلاف اصول و در فضای بینظم و نظافت راه رفتم؛ حرم هم نرفتم و تجربه خود را در کفشداری به پایان بردم که حجت تمام بود.
🔹صرفِ نظر از همه اشکالاتی که به تحمیل هزینه به ملت، تعطیلی و بینظمی در ادارات و ... وارد میشود، حجم دروغ و فریب در گزارشات هیجانزدهای که از این تجمع سالانه میرسد، حیرتآور است:
➖نفهمیدم کجا بودند انبوه زائرانی که از سرتاسر جهان میآمدند که جز انگشت شمار زائر گرجستان و آذربایجان و ترکیه، و جماعاتی بسیار محدود از سایر کشورهای عربی، موج جمعیت تنها عراقی بود و افغانستانی و ایرانی؟
➖نفهمیدم منظور از این همه تبلیغات از سینرژی و موج انرژی معنوی سالکپرور این مراسم جدید چه بود و این کدام مسلک در مراقبه و خلوتگزینی و خودیابی است که از همه مختصات مسلم مربوطه، از نظافت و سکوت و امساک و ... خالی است؟ چه، همه جا را زباله گرفته و اولیات بهداشت و سلامت زیرپاست و به فارسی و عربی و ترکی همزمان ده ها فریاد بر آسمان است که بسیاری از آنها اگر توهین به مقدسات نباشد شبهه شرعی دارد.
➖نتوانستم توجیه کنم اگر ملتی ولو با اصلی مخلصانه، با افراط در پذیرایی و مادی و شکمی کردن بهرههای یک آیین ریشهدار، مزاحم زائری است که نمیخواهد در هر قدم مطعم و مشوی و مقهی ببیند و مطابق مسلمات سنت و سیره در این زیارت سترگ، توشه زاهدانهای با خود برگرفته و جز به مشی و تأمل در کنار همراهان، رغبتی به پیادهخوری کاسههای آش و حلیم و ...-با کیفیت و بیکیفیت- ندارد، چرا به جای نقد و تلاش برای آگاهاندن و اصلاح این عملکرد، با تجلیل و تمجیدهای بیپایه و بیمایه به این ناهنجاری دامن میزنیم و آنان را در این هیجان و شرمساری میگذاریم که برای پذیرایی بهتر سال آینده بیشتر از هزینه خانواده خود مایه بگذراند و امکانات خود را شیرهکشی کنند؟ جماعتی که عموما خود از بسیاری از مواهب عادی برخوردار نیستند.
➖من انسانهای صلیبآویختهای هم دیدم، اما در حد پرسوجو و گفتگویی که داشتم بر من معلوم نشد که آنان به واقع مسیحی هستند یا این هم بخشی از تئاتر و نمایش و کارناوال مراسمی است که در آن نه بازیگری کم است و نه بازیخوردگی؟
🔹اگر به فکر بالندگی آیینی جمعی هستیم که شاید برای امروز ما ثمری داشته باشد، بیشتر فکر کنیم و دقیقتر گزارش کنیم؛ ما که نمیخواهیم جهل و خرافه و حیوانکشی و تخریب محیط زیست یک ملت و شکمبارگی و آلودگی و عوامفریبی را تئوریزه کنیم.
🔹از خود بپرسیم این کارها برای کیست؟ برای حسین بن علی که پارسا و نزیه و آزاده و آگاه و گرسنه و تشنه و بیسر و بیکفن، پارهپاره و چاکچاک بر خاک داغ افتاده؟ پناه بر خدا....
ـــــــــــــــــــــــ
#دین
#کانال_نواندیشی_دینی_کیان
#صدای_نوین_خراسان
@farhangi_e_kian
🆔 @VoNoKh
⭕️ بلوغ بشر و فرو ریختن پوسته سیاسی دین
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🔹وقتی خشونت و نزاعهایی که ابتنای آن بر باورهای دینی یا تقدیس امور مادی چونان زمین ها و مکان هاست، بالا می گیرد، به حدی که اخلاق و انسانیت را از اساس زیر سوال برده، موجودیت دین را دچار خدشه میکند، این سوال بزرگ، نمایان میشود، چرا دین برای بشریت به جای صلح، آرامش و همزیستی، ستیزهای خونبار، خشونت، قهر و حذف را به ارمغان آورده است؟ برخی در چنین چالشهایی ترجیح میدهند، صورت مسئله را پاک کنند و اذعان کنند، دین امری متعارض با صلح، آزادی و همزیستی بشر است و این است که باید حذف شود.
🔹در میان اندیشههای «کانت» با بخشهای تامل برانگیزی در زمینه ماهیت دین، سیاسی شدن دین، عامل ستیز و خرافه شدن آن از دو منظرگاه الهی و بشری مواجهیم که برخی بر این باورند، بعضی از این اندیشهها بعد از آن جدایی بزرگ دین و سیاست در غرب در پس اندیشههای «هابز»، «لاک» و «روسو» احیای الهیات سیاسی تلقی میشود که پس از بیش از یک قرن، مسیر بازگشت الهیات به مرکز اندیشه سیاسی را میگشاید؛ اما اگر عمیق تر بنگریم، به نظر میرسد، چنین برداشتی را نمیتوان پذیرفت.
🔹میتوان چنین از اندیشههای کانت دریافت که کانت، دین و سیاسی شدن آن و مسیر تاریخی این پدیده الهی _ بشری را در بخشی از آثارش، از منظرگاه و مقصود خدا مورد مداقه قرار میدهد و آن همان جایی است که کانت به گونهای از خدا و موحدان او که به صورت یک قوم مشخص؛ یعنی فرزندان اسرائیل حیات جمعی داشتند، یاد میکند که میتوان دریافت به باور او خدا از ابتدا با ادیان ابراهیمی، قصد این را داشته تا فرزندان ابراهیم بر اساس خیر، حکومت کنند.
🔹گرچه اینها توجیه یک فیلسوف در مورد این است که از اساس ادیان ابراهیمی سیاسی بودند و این خواست الهی بوده است؛ ولی در ادامه تصریح میکند که با توجه به ضعف بشر و به خطا رفتن آنها، حکومت دینی موحدان «از اصول مصرح اخلاقی فاصله گرفت و آنان این اصول را با مناسک موهن و رعایت سختگیرانه و طاقت فرسای قوانین خودسرانه انسان ساز، تزیین کردند». از نظر کانت چنین دینی دیگر ابداً دین محسوب نمیشود.
🔹کانت این دین را صرفاً آموزهای سیاسی بر میشمرد، چیزی شبیه آنچه اکنون ایدئولوژی نامیده میشود که خیر و تشخیص آن را انحصاری کرده است، نه مانند خیر عمومی مورد نظر خالق جهان که میتواند، شامل همه افراد بشر، گروهها، فرهنگها، نژادها، اقوام و حتی موجودات فرابشری و شامل همه جهانیان باشد. پیامدهای چنین دینی به زعم کانت میتواند، شامل «تعصب، عرفان، خرافه، جنگهای فرقهای، استبداد و افول فرهنگی» باشد.
🔹کانت بر این باور است، «تنها یک دین وجود دارد؛ اما ممکن است، انواع مختلفی از آیینها وجود داشته باشد». وی در سوی بشری این مسأله استدلال میکند، مردمان تا به طور جمعی در پی «عالیترین خیر» نباشند، این خیر، محقق نمیشود؛ زیرا شر به طور فردی امکان بروز ندارد و در جمع و با افراد دیگر محقق میشود؛ پس خیر اخلاقی نیز از طریق تقلای شخص محقق نمیشود و از آنجا که انسانها برای رهایی از نومیدی به وجود استعلایی خدا نیاز دارند و به دلیل ضعف سرشت انسانی خود و وابستگی روحی به این موجود استعلایی، دوست دارند، تعهداتشان به تحقق خیر به صورت جمعی را به عنوان خدمتی به خدا قلمداد کنند؛ لذا آن را به صورت اجرای جمعی فرامین الهی، عملی میکنند و حکومتی را بر اساس دین برقرار مینماید.
🔹اما چون اصل دین، همان خیر و «ایمان اخلاقی راستین» است و پوسته آن اجتماع دینی و ابعاد سیاسی آن است؛ بنابراین بشر در طول تاریخ، آرام آرام، شاهد این بلوغ است که ایمان اخلاقی راستین، پوسته خود را دور میاندازد و ایمان خالص واقعی که به واسطه همان دین یگانه محقق می شود، جای خود را به انواع آیینهای فرقهای یا سیاسی میدهد و میتوان ادعا کرد که این همان کمال بشر مدنظر دین است.
ـــــــــــــــــــــــ
#دین
#صدای_نوین_خراسان
@M_Hajihashemi_iran1
🆔 @VoNoKh
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🔹وقتی خشونت و نزاعهایی که ابتنای آن بر باورهای دینی یا تقدیس امور مادی چونان زمین ها و مکان هاست، بالا می گیرد، به حدی که اخلاق و انسانیت را از اساس زیر سوال برده، موجودیت دین را دچار خدشه میکند، این سوال بزرگ، نمایان میشود، چرا دین برای بشریت به جای صلح، آرامش و همزیستی، ستیزهای خونبار، خشونت، قهر و حذف را به ارمغان آورده است؟ برخی در چنین چالشهایی ترجیح میدهند، صورت مسئله را پاک کنند و اذعان کنند، دین امری متعارض با صلح، آزادی و همزیستی بشر است و این است که باید حذف شود.
🔹در میان اندیشههای «کانت» با بخشهای تامل برانگیزی در زمینه ماهیت دین، سیاسی شدن دین، عامل ستیز و خرافه شدن آن از دو منظرگاه الهی و بشری مواجهیم که برخی بر این باورند، بعضی از این اندیشهها بعد از آن جدایی بزرگ دین و سیاست در غرب در پس اندیشههای «هابز»، «لاک» و «روسو» احیای الهیات سیاسی تلقی میشود که پس از بیش از یک قرن، مسیر بازگشت الهیات به مرکز اندیشه سیاسی را میگشاید؛ اما اگر عمیق تر بنگریم، به نظر میرسد، چنین برداشتی را نمیتوان پذیرفت.
🔹میتوان چنین از اندیشههای کانت دریافت که کانت، دین و سیاسی شدن آن و مسیر تاریخی این پدیده الهی _ بشری را در بخشی از آثارش، از منظرگاه و مقصود خدا مورد مداقه قرار میدهد و آن همان جایی است که کانت به گونهای از خدا و موحدان او که به صورت یک قوم مشخص؛ یعنی فرزندان اسرائیل حیات جمعی داشتند، یاد میکند که میتوان دریافت به باور او خدا از ابتدا با ادیان ابراهیمی، قصد این را داشته تا فرزندان ابراهیم بر اساس خیر، حکومت کنند.
🔹گرچه اینها توجیه یک فیلسوف در مورد این است که از اساس ادیان ابراهیمی سیاسی بودند و این خواست الهی بوده است؛ ولی در ادامه تصریح میکند که با توجه به ضعف بشر و به خطا رفتن آنها، حکومت دینی موحدان «از اصول مصرح اخلاقی فاصله گرفت و آنان این اصول را با مناسک موهن و رعایت سختگیرانه و طاقت فرسای قوانین خودسرانه انسان ساز، تزیین کردند». از نظر کانت چنین دینی دیگر ابداً دین محسوب نمیشود.
🔹کانت این دین را صرفاً آموزهای سیاسی بر میشمرد، چیزی شبیه آنچه اکنون ایدئولوژی نامیده میشود که خیر و تشخیص آن را انحصاری کرده است، نه مانند خیر عمومی مورد نظر خالق جهان که میتواند، شامل همه افراد بشر، گروهها، فرهنگها، نژادها، اقوام و حتی موجودات فرابشری و شامل همه جهانیان باشد. پیامدهای چنین دینی به زعم کانت میتواند، شامل «تعصب، عرفان، خرافه، جنگهای فرقهای، استبداد و افول فرهنگی» باشد.
🔹کانت بر این باور است، «تنها یک دین وجود دارد؛ اما ممکن است، انواع مختلفی از آیینها وجود داشته باشد». وی در سوی بشری این مسأله استدلال میکند، مردمان تا به طور جمعی در پی «عالیترین خیر» نباشند، این خیر، محقق نمیشود؛ زیرا شر به طور فردی امکان بروز ندارد و در جمع و با افراد دیگر محقق میشود؛ پس خیر اخلاقی نیز از طریق تقلای شخص محقق نمیشود و از آنجا که انسانها برای رهایی از نومیدی به وجود استعلایی خدا نیاز دارند و به دلیل ضعف سرشت انسانی خود و وابستگی روحی به این موجود استعلایی، دوست دارند، تعهداتشان به تحقق خیر به صورت جمعی را به عنوان خدمتی به خدا قلمداد کنند؛ لذا آن را به صورت اجرای جمعی فرامین الهی، عملی میکنند و حکومتی را بر اساس دین برقرار مینماید.
🔹اما چون اصل دین، همان خیر و «ایمان اخلاقی راستین» است و پوسته آن اجتماع دینی و ابعاد سیاسی آن است؛ بنابراین بشر در طول تاریخ، آرام آرام، شاهد این بلوغ است که ایمان اخلاقی راستین، پوسته خود را دور میاندازد و ایمان خالص واقعی که به واسطه همان دین یگانه محقق می شود، جای خود را به انواع آیینهای فرقهای یا سیاسی میدهد و میتوان ادعا کرد که این همان کمال بشر مدنظر دین است.
ـــــــــــــــــــــــ
#دین
#صدای_نوین_خراسان
@M_Hajihashemi_iran1
🆔 @VoNoKh
⭕️ زنان در دوران پیامبر بسیار آزادتر از امروز بودند
✍ آیتالله جناتی شاهرودی
🔹آيتالله جناتي از معدود مراجعي است که مرد بودن را در مرجعيت تقليد شرط نميداند و اساسا تاثير جنسيت را بر احراز موقعيتهاي معنوي و امتيازات مادي جايز نميداند.
🔹"در دوران پيامبر زن و مرد با هم مینشستند و با هم برمیخاستند، هيچ منعی در معاشرت زن و مرد نبود و مردم بسيار راحت زندگی میکردند. اصلا در زمان پيامبر، ما زنان مجتهد داشتيم. در زمان صحابه زنان مجتهد داشتيم و مردم به آنها رجوع میکردند در زمان تابعين هم همينطور ... از زمان بنیعباس شروع به حذف زنان کردند ... پنجاه هزار حديث که بيشتر آنها هم ضد زن هستند در دوران بنیعباس جعل شده و مابين احاديث ما آمدهاند ... زمان صحابه، زمان پيامبر، زنان مجتهد بودند و اصلا زن امام جعفر صادق (حمیده) خودش یکی از مجتهدان زبردست مشهور بود به حميده ميگفتند "سبيکه الذهب" يعني طلای ریخته شده، آنقدر که ملا بود ... ببينيد چقدر آزادی بوده است کسی میرفت نزد امام صادق میپرسيد اين بچه را میخواهيم محرم کنيم و به حج ببريم چه کنيم؟ حضرت میفرمودند: "تلقي حميده" یعنی برويد حميده را ببينيد و از او بپرسيد، امام صادق به زنش ارجاع میداد. در زمان خود پيامبر از امسلمه و عايشه و حضرت زهرا سوال میکردند. نزديک دوسوم احاديث اهل سنت از عایشه نقل شده است. مردم سوالاتی میکردند که آدم خجالت میکشد بگويد اما در کتابها هست."
🔹"بعدها زمام امور و دين افتاد به دست بنیاميه و بنیعباس و عدهای مقدسنما که زنان را از مزایا محروم کردند. بعد هم که افتاد دست کسانی که منجر به مردسالاری شد ... نمونهای به شما میگویم تا ببينيد تا چه حد زنان آزاد بودند: پيامبر درباره اخلاقيات ... در ارتباط با قضایای زن و مرد و اجتماعيات سخنرانی میکردند (و اين را شيعه و سني هم نقل ميکنند) زنی بلند شد و گفت من قصد ازدواج دارم اما شوهری نیافتهام و در تنگنا هستم. پيامبر گفت من رسيدگی میکنم و همانجا رو به مردم کرد و گفت مردم آيا کسی هست که ازدواج با اين زن را قبول کند و مردی از ميان جمع اعلام آمادگی کرد. پيامبر پرسيد مهريه چه میشود؟ مرد گفت من مالی ندارم فقط میتوانم چند سوره قرآن را به اين زن تعليم بدهم. زن هم قبول کرد و پيامبر همانجا در جلسه سخنرانی خود عقد را خواند و زن و شوهر بيرون رفتند. یعنی تا اين حد آزادی بوده است، مردم در بيان خواستههایشان آزاد بودند. حالا الان چنين چيزی اصلا ممکن است؟ اگر زنی چنين چيزی را طرح کند برخی خواهند گفت اين زن ديوانه است!"
🔹شما میخواهيد ناگهان پس از ۱۴۰۰ سال که گفتهاند حتی زن نبايد از خانه بيرون بيايد و انگشت سبابهاش را هنگام حرف زدن در دهان بگذارد که صدايش تغيير کند، ناگهان همه چيز عوض شود؟
🔗 متن کامل
ـــــــــــــــــــــــ
#دین
#شیعه_نیوز
#صدای_نوین_خراسان
🆔 @VoNoKh
✍ آیتالله جناتی شاهرودی
🔹آيتالله جناتي از معدود مراجعي است که مرد بودن را در مرجعيت تقليد شرط نميداند و اساسا تاثير جنسيت را بر احراز موقعيتهاي معنوي و امتيازات مادي جايز نميداند.
🔹"در دوران پيامبر زن و مرد با هم مینشستند و با هم برمیخاستند، هيچ منعی در معاشرت زن و مرد نبود و مردم بسيار راحت زندگی میکردند. اصلا در زمان پيامبر، ما زنان مجتهد داشتيم. در زمان صحابه زنان مجتهد داشتيم و مردم به آنها رجوع میکردند در زمان تابعين هم همينطور ... از زمان بنیعباس شروع به حذف زنان کردند ... پنجاه هزار حديث که بيشتر آنها هم ضد زن هستند در دوران بنیعباس جعل شده و مابين احاديث ما آمدهاند ... زمان صحابه، زمان پيامبر، زنان مجتهد بودند و اصلا زن امام جعفر صادق (حمیده) خودش یکی از مجتهدان زبردست مشهور بود به حميده ميگفتند "سبيکه الذهب" يعني طلای ریخته شده، آنقدر که ملا بود ... ببينيد چقدر آزادی بوده است کسی میرفت نزد امام صادق میپرسيد اين بچه را میخواهيم محرم کنيم و به حج ببريم چه کنيم؟ حضرت میفرمودند: "تلقي حميده" یعنی برويد حميده را ببينيد و از او بپرسيد، امام صادق به زنش ارجاع میداد. در زمان خود پيامبر از امسلمه و عايشه و حضرت زهرا سوال میکردند. نزديک دوسوم احاديث اهل سنت از عایشه نقل شده است. مردم سوالاتی میکردند که آدم خجالت میکشد بگويد اما در کتابها هست."
🔹"بعدها زمام امور و دين افتاد به دست بنیاميه و بنیعباس و عدهای مقدسنما که زنان را از مزایا محروم کردند. بعد هم که افتاد دست کسانی که منجر به مردسالاری شد ... نمونهای به شما میگویم تا ببينيد تا چه حد زنان آزاد بودند: پيامبر درباره اخلاقيات ... در ارتباط با قضایای زن و مرد و اجتماعيات سخنرانی میکردند (و اين را شيعه و سني هم نقل ميکنند) زنی بلند شد و گفت من قصد ازدواج دارم اما شوهری نیافتهام و در تنگنا هستم. پيامبر گفت من رسيدگی میکنم و همانجا رو به مردم کرد و گفت مردم آيا کسی هست که ازدواج با اين زن را قبول کند و مردی از ميان جمع اعلام آمادگی کرد. پيامبر پرسيد مهريه چه میشود؟ مرد گفت من مالی ندارم فقط میتوانم چند سوره قرآن را به اين زن تعليم بدهم. زن هم قبول کرد و پيامبر همانجا در جلسه سخنرانی خود عقد را خواند و زن و شوهر بيرون رفتند. یعنی تا اين حد آزادی بوده است، مردم در بيان خواستههایشان آزاد بودند. حالا الان چنين چيزی اصلا ممکن است؟ اگر زنی چنين چيزی را طرح کند برخی خواهند گفت اين زن ديوانه است!"
🔹شما میخواهيد ناگهان پس از ۱۴۰۰ سال که گفتهاند حتی زن نبايد از خانه بيرون بيايد و انگشت سبابهاش را هنگام حرف زدن در دهان بگذارد که صدايش تغيير کند، ناگهان همه چيز عوض شود؟
🔗 متن کامل
ـــــــــــــــــــــــ
#دین
#شیعه_نیوز
#صدای_نوین_خراسان
🆔 @VoNoKh
شیعه نیوز
نظرات متفاوت آيت الله جناتي
آيتالله جناتي از معدود مراجعي است که مرد بودن را در مرجعيت تقليد شرط نميداند و اساسا تاثير جنسيت را بر احراز موقعيتهاي معنوي و امتيازات مادي جايز نميداند. در يکي از آخرين روزهاي برفي سال گذشته ميهمان بيت ايشان بوديم و در حالي که برف کوچه را پر کرده بود،…
🔘 اسلام؛ دین جنگ یا صلح؟
✍ خُوان کول
پروفسور خُوان کول (Juan cole) مورخ ۶۷ ساله آمریکایی در دانشگاه میشیگان که از ۱۹۷۲ تا ۱۹۹۶میلادی مبلغ بهائیت به شمار میرفت، پس از خروج از این آیین به یکی از منتقدان آن بدل شد و بر پژوهشهای تاریخی درباره تاریخ ادیان تمرکز بیشتری کرد.
کول که در خانوادهای مسیحی زاده شده، به زبانهای عربی، فارسی و اردو نیز مسلط است و چند ماه پیش کتابی با نام «محمد؛ پیامبر صلح در میانه تقابل امپراتوریها» منتشر کرده است.
این مورخ برجسته آمریکایی در این کتاب میکوشد با تکیه بیشتر بر قرآن به روایت زندگی و زمانه پیامبر اسلام بپردازد و کمتر به سیرهها و کتب تاریخی استناد میکند.
ایده مرکزی کتاب این است که در هیاهوی جدال و جنگ میان دو امپراتوری ایران و روم، پیامبر اسلام پیامآور صلح توحیدی بوده و تصور خشن و ستیزهجو از پیامبر اسلام، زاییده نگاه قرون وسطایی کلیسا علیه مسلمانان است.
کول با بررسی آیات مکی و مدنی، پیام دوره ۱۳ ساله فعالیت پیامبر در مکه را «صلح فردی» و پیام دوره ۱۰ ساله اقامت ایشان در مدینه را «صلح اجتماعی» میداند و شواهد متعددی از قرآن در تأیید صلحطلبی پیامبر و اسلام ارائه میکند. تأکیدات مکرر بر مهربانی خدا در آغاز سورهها و تکرار کلمات صلحآمیزی چون «سلام» و «سکینه» شاهدی بر مدعای اوست.
ایده دیگر کول، پیوند قدیمی اسلام با غرب است. به گفته او اسلام نیز همانند دو دین یهود و مسیحیت در بطن امپراتوری روم گسترش یافته و بیگانه با غرب نیست.
همچنین کول گفته که صلحطلبی به معنای نفی کامل خشونت نیست و جنگهای دفاعی پیامبر اسلام به معنی صلحستیزی او نبوده است. او در اینجا به تفاوت میان دو واژه «Pacific» و «peaceful» اشاره میکند که هر دو متضمن صلحجوییاند ولی دومی، جنگ دفاعی را نیز مشروع میداند.
این اثر کول را میتوان در امتداد مواجهه چند صد ساله غرب با قرآن و پیامبر اسلام تفسیر و درک کرد. تا قرن ۱۶ نشر و ترجمه قرآن در اروپا ممنوع و مجرمانه بود و کلیسا میکوشید تفسیری شیطانی و شرورانه از پیامبر اسلام و دین او عرضه کند تا آتش جنگهای صلیبی روشن بماند. کمدی الهی دانته یکی از مصادیق مهم این تلاشهاست که چهرهای منفی از پیامبر اکرم و امام علی(ع) نشان میدهد. حتی مصلحی چون مارتین لوتر نیز با این انگیزه خواهان نشر و ترجمه قرآن شد تا به زعم خود، علاوه بر پاپ، پیامبر اسلام را نیز رسوا کند.
از قرن ۱۸ با کاهش خطر امپراتوری عثمانی و گسترش جریان روشنفکری، نگاهها به پیامبر اسلام نیز بهتدریج تعدیل شد و ترجمه قرآن و سخنان امام علی(ع) آزادانه و منصفانهتر منتشر و بررسی میشد. جرج سیل و گوته از چهرههای بارز این نگاه بودند.
اما نگاه منفی به پیامبر اسلام و قرآن تا زمان ما امتداد یافت؛ هرچند شاید به تندی و عریانی قرون وسطی نیست، ولی هنوز هم برخی از غربیها به تناسب دغدغهها و نیازهای زمانه، پیامبر اسلام و قرآن را متهم به خشونتزایی، سلب آزادیهای اساسی و نفی حقوق انسانها میکنند.
آثاری چون کتاب اخیر خوان کول میتواند این رویکرد غیر علمی و مغرضانه را بهبود بخشد.
ــــــــــــــــــ
#دین
#راوی
#صدای_نوین_خراسان
@rawinews
🆔 @VoNoKh
✍ خُوان کول
پروفسور خُوان کول (Juan cole) مورخ ۶۷ ساله آمریکایی در دانشگاه میشیگان که از ۱۹۷۲ تا ۱۹۹۶میلادی مبلغ بهائیت به شمار میرفت، پس از خروج از این آیین به یکی از منتقدان آن بدل شد و بر پژوهشهای تاریخی درباره تاریخ ادیان تمرکز بیشتری کرد.
کول که در خانوادهای مسیحی زاده شده، به زبانهای عربی، فارسی و اردو نیز مسلط است و چند ماه پیش کتابی با نام «محمد؛ پیامبر صلح در میانه تقابل امپراتوریها» منتشر کرده است.
این مورخ برجسته آمریکایی در این کتاب میکوشد با تکیه بیشتر بر قرآن به روایت زندگی و زمانه پیامبر اسلام بپردازد و کمتر به سیرهها و کتب تاریخی استناد میکند.
ایده مرکزی کتاب این است که در هیاهوی جدال و جنگ میان دو امپراتوری ایران و روم، پیامبر اسلام پیامآور صلح توحیدی بوده و تصور خشن و ستیزهجو از پیامبر اسلام، زاییده نگاه قرون وسطایی کلیسا علیه مسلمانان است.
کول با بررسی آیات مکی و مدنی، پیام دوره ۱۳ ساله فعالیت پیامبر در مکه را «صلح فردی» و پیام دوره ۱۰ ساله اقامت ایشان در مدینه را «صلح اجتماعی» میداند و شواهد متعددی از قرآن در تأیید صلحطلبی پیامبر و اسلام ارائه میکند. تأکیدات مکرر بر مهربانی خدا در آغاز سورهها و تکرار کلمات صلحآمیزی چون «سلام» و «سکینه» شاهدی بر مدعای اوست.
ایده دیگر کول، پیوند قدیمی اسلام با غرب است. به گفته او اسلام نیز همانند دو دین یهود و مسیحیت در بطن امپراتوری روم گسترش یافته و بیگانه با غرب نیست.
همچنین کول گفته که صلحطلبی به معنای نفی کامل خشونت نیست و جنگهای دفاعی پیامبر اسلام به معنی صلحستیزی او نبوده است. او در اینجا به تفاوت میان دو واژه «Pacific» و «peaceful» اشاره میکند که هر دو متضمن صلحجوییاند ولی دومی، جنگ دفاعی را نیز مشروع میداند.
این اثر کول را میتوان در امتداد مواجهه چند صد ساله غرب با قرآن و پیامبر اسلام تفسیر و درک کرد. تا قرن ۱۶ نشر و ترجمه قرآن در اروپا ممنوع و مجرمانه بود و کلیسا میکوشید تفسیری شیطانی و شرورانه از پیامبر اسلام و دین او عرضه کند تا آتش جنگهای صلیبی روشن بماند. کمدی الهی دانته یکی از مصادیق مهم این تلاشهاست که چهرهای منفی از پیامبر اکرم و امام علی(ع) نشان میدهد. حتی مصلحی چون مارتین لوتر نیز با این انگیزه خواهان نشر و ترجمه قرآن شد تا به زعم خود، علاوه بر پاپ، پیامبر اسلام را نیز رسوا کند.
از قرن ۱۸ با کاهش خطر امپراتوری عثمانی و گسترش جریان روشنفکری، نگاهها به پیامبر اسلام نیز بهتدریج تعدیل شد و ترجمه قرآن و سخنان امام علی(ع) آزادانه و منصفانهتر منتشر و بررسی میشد. جرج سیل و گوته از چهرههای بارز این نگاه بودند.
اما نگاه منفی به پیامبر اسلام و قرآن تا زمان ما امتداد یافت؛ هرچند شاید به تندی و عریانی قرون وسطی نیست، ولی هنوز هم برخی از غربیها به تناسب دغدغهها و نیازهای زمانه، پیامبر اسلام و قرآن را متهم به خشونتزایی، سلب آزادیهای اساسی و نفی حقوق انسانها میکنند.
آثاری چون کتاب اخیر خوان کول میتواند این رویکرد غیر علمی و مغرضانه را بهبود بخشد.
ــــــــــــــــــ
#دین
#راوی
#صدای_نوین_خراسان
@rawinews
🆔 @VoNoKh
🔘 علمِ بیشتر، حزنِ بیشتر!
✍️ مصطفی ملکیان
چرا هر چه علم بیشتر میشود، حزن هم بیشتر میشود؟ به نظر من لااقل چهار وجه دارد:
۱) پوچ بودن جهان
وجه اول این است که به نظر میآید هر چه شما عقلورزیتان بیشتر میشود، بیشتر به نامعقول بودن جهان پی میبرید. میبینید جهان امر معقولی نیست. این لزوما ارزشداوری منفی نیست، فقط به این معناست که ساختار عقلانی تناسبی با ساختار این جهان ندارد. همین! بیشتر از این را نشان نمیدهد. این همان absurdity جهان است؛ به تعبیری بیمنطق بودن جهان! حیوانات چون این منطق را ندارند بهتر میتوانند قدرت انطباق با هستی را پیدا کنند، ولی گویی ما وصله ناجوریم! برای همین است که کامو میگفت: «آغاز فکر کردن آغاز تحلیل رفتن تدریجی است.»
۲) تلختر شدن حقایق هستی با پیشرفت علم
وجه دوم این است که عقل به حقایق تلخ پی میبرد. در عالم انسانی وقتی واقعیتهای بزرگ کشف شد، بشر تلخکام شد. مثلا کانت گفت هر چه روانشناسی پیشرفت کند، بشر تلخکامتر می شود، چون بیشتر به تنهایی خودش پی میبرد یا هر چه علم بیشتر پیشرفت میکند نامختار بودن انسان بیشتر مکشوف میشود. خب معلوم است من و شما از این که عروسک خیمهشببازی باشیم احساس خوبی نداریم. یا این واقعیت که روزبهروز بیشتر تقویت میشود که ما بالمآل اگوئیست و خودخواه هستیم.
۳) وجود روان ناخودآگاه
وجه سوم چیزی است که امثال فروید به آن توجه دارند و آن این که تو در سطح ناخودآگاهات گمان میکنی تصمیم میگیری، در حالی که در واقع تحت تأثیر روان ناخودآگاهات کار میکنی. چه چیزی تلختر از اینکه یک بخشی از وجود شما تحت تسلط خودتان نیست؟!
۴) جدیت در زندگی لزوما نتیجهبخش نیست!
وجه چهارم اینکه در عالم هر چه قدر جدیت بورزید، هیچ تضمینی نیست که به مقصود برسید. یعنی نهایت چیزی که در عالم میشود گفت این است که جدیت شرط لازم رسیدن به هدف است، ولی مطلقا شرط کافی نیست.
غره مشو که مرکب مردان مرد را
در سنگلاخ بادیه پیها بریدهاند
نومید هم مباش، که رندان جرعهنوش
ناگه به یک خروش به مقصد رسیدهاند
(تلخیص از: کتاب عقل و اندوه طویل)
ــــــــــــــــــ
#دین
#صدای_نوین_خراسان
@mostafamalekian
🆔 @VoNoKh
✍️ مصطفی ملکیان
چرا هر چه علم بیشتر میشود، حزن هم بیشتر میشود؟ به نظر من لااقل چهار وجه دارد:
۱) پوچ بودن جهان
وجه اول این است که به نظر میآید هر چه شما عقلورزیتان بیشتر میشود، بیشتر به نامعقول بودن جهان پی میبرید. میبینید جهان امر معقولی نیست. این لزوما ارزشداوری منفی نیست، فقط به این معناست که ساختار عقلانی تناسبی با ساختار این جهان ندارد. همین! بیشتر از این را نشان نمیدهد. این همان absurdity جهان است؛ به تعبیری بیمنطق بودن جهان! حیوانات چون این منطق را ندارند بهتر میتوانند قدرت انطباق با هستی را پیدا کنند، ولی گویی ما وصله ناجوریم! برای همین است که کامو میگفت: «آغاز فکر کردن آغاز تحلیل رفتن تدریجی است.»
۲) تلختر شدن حقایق هستی با پیشرفت علم
وجه دوم این است که عقل به حقایق تلخ پی میبرد. در عالم انسانی وقتی واقعیتهای بزرگ کشف شد، بشر تلخکام شد. مثلا کانت گفت هر چه روانشناسی پیشرفت کند، بشر تلخکامتر می شود، چون بیشتر به تنهایی خودش پی میبرد یا هر چه علم بیشتر پیشرفت میکند نامختار بودن انسان بیشتر مکشوف میشود. خب معلوم است من و شما از این که عروسک خیمهشببازی باشیم احساس خوبی نداریم. یا این واقعیت که روزبهروز بیشتر تقویت میشود که ما بالمآل اگوئیست و خودخواه هستیم.
۳) وجود روان ناخودآگاه
وجه سوم چیزی است که امثال فروید به آن توجه دارند و آن این که تو در سطح ناخودآگاهات گمان میکنی تصمیم میگیری، در حالی که در واقع تحت تأثیر روان ناخودآگاهات کار میکنی. چه چیزی تلختر از اینکه یک بخشی از وجود شما تحت تسلط خودتان نیست؟!
۴) جدیت در زندگی لزوما نتیجهبخش نیست!
وجه چهارم اینکه در عالم هر چه قدر جدیت بورزید، هیچ تضمینی نیست که به مقصود برسید. یعنی نهایت چیزی که در عالم میشود گفت این است که جدیت شرط لازم رسیدن به هدف است، ولی مطلقا شرط کافی نیست.
غره مشو که مرکب مردان مرد را
در سنگلاخ بادیه پیها بریدهاند
نومید هم مباش، که رندان جرعهنوش
ناگه به یک خروش به مقصد رسیدهاند
(تلخیص از: کتاب عقل و اندوه طویل)
ــــــــــــــــــ
#دین
#صدای_نوین_خراسان
@mostafamalekian
🆔 @VoNoKh
🔘 اندیشههایم در انزوا نه همهجانبه و عمیق، بلکه تکهتکه و نامربوطاند!
✍️ جوزف اپستاین (مترجم: عرفان قادری)
بریده از متن:
▪️روزگاری تصور میشد احساس رضایت و خرسندی را میتوان در خانواده و اجتماع جستوجو کرد. زندگی خوب زندگی اجتماعی پرشور بود -«بود»، ولی انگار دیگر «نیست». چه شد؟ با پیدایش تلفنهمراه و رسانههای اجتماعی، زندگی روزمره پرشتابتر، پرازدحامتر و غیرقابلکنترلتر شده. رواندرمانی، بهخصوص میان جوانان، رواج بیشتری یافته و ظاهراً داشتنِ دوستان کمتر کمال مطلوب شده، نه دوستان بیشتر. دیگر انزوا به نظر خیلیها چندان فکر بدی هم نیست.
▪️نخستین تمایزی که باید درمورد انزوا قائل شویم تفاوت آن با تنهایی است. این موضوع در اوایل کتاب "انزوا: دانش و قدرت تنهابودن"مطرح میشود، پژوهشی تازه از سه نویسنده که عمدۀ پژوهشهای اخیر را در این خصوص در بر میگیرد (تاحدیکه گاهی انگار مطالعۀ پژوهشهای موجود است). کتاب میکوشد با نقل قولهایی از سوژههای متعدد خود از جنبههای کمّیِ انزوا بیرون آید و به ابعاد کیفی آن وارد شود. مثلاً برایاننامی ۶۸ ساله از انگلستان با لحنِ ملایمی از «آرامش، سکوت، تنهایی، مثل وقتی ماهی میگیری، کسی دوروبرت نیست، رودخانۀ زیبا، منطقۀ زیبا، ماهیگیری. آرامش، سکوت، شاید زمزمۀ جویبار. تنها در طبیعت، زیبا، خودت و خودت» صحبت میکند.
▪️کتاب انزوا این پدیده را به چهار نوع تقسیم میکند: کامل، شخصی، همراهانه و علنی. انزوای کامل و شخصی روشناند، ولی انزوای «همراهانه» مستلزم تقسیم انزواست. نویسندگان انزوا از رینر ماریا ریلکۀ شاعر نقل میکنند و همسرش را «نگهبان انزوای او» میخوانند. ریلکه نوشت «تصور میکنم مهمترین وظیفه در رابطۀ دو نفر مراقبت از انزوای یکدیگر است». زندگی مشترک من و همسرم مصداقی از سخن ریلکه است. همسر عزیزم زمان کافی برای خواندن و نوشتن و پرسهزنی ذهنم در سرزمین انزوا در اختیارم میگذارد. انزوای علنی بیانگر انزوا حتی در محیطهای عمومی است: تنها غذاخوردن، در میان جمعیت تنهایی پیادهروی کردن، تنهایی کنسرت موسیقی کلاسیک، یا حتی مسابقۀ ورزشی، رفتن.
▪️انزوا راحتِ روان است، اما انزوای اجباری شکنجه است. سلول انفرادیِ زندانها را در نظر بگیرید که شنیدهایم به فروپاشی روانی ختم میشود. نازیها و بازجوهای شوروی برای آنکه مقاومت دشمنانشان را بشکنند به انزوای اجباری روی میآوردند. از سوی دیگر، راهبان تراپیست و راهبان دیگر انزوای اجباری اختیار میکردند. شاید کسی تصور کند که دعاکردن در انزوا بهتر است، ولی یهودیها مینیان، یا حضور ۱۰ نفر، را برای نیایش واجب میدانند.
▪️در انزوا به چه میرسم؟ نویسندگان کتاب انزوا، که عنوان فرعیاش دانش و قدرت تنهابودن است، مبنای دیدگاه مثبتشان به انزوا را سوژههای تحقیق خودشان قرار میدهند و میگویند انزوای ثمربخش مستلزم «خوشبینی (نگرش مثبت به زندگی)، ذهنیت رشد (تلقی انزوا بهعنوان فرصتی برای تأمل و رشد)، شفقت به خود (مهربانی با خود)، کنجکاوی (گشودن آغوش بهروی شگفتیها و ترسها) و در لحظه بودن» است. من در هیچکدام از این زمینهها، جز ترحم به خود و کنجکاوی، موفق نیستم...
متن کامل
ــــــــــــــــــ
#دین
#ترجمان_علوم_انسانی
#صدای_نوین_خراسان
@tarjomaanweb
🆔 @VoNoKh
✍️ جوزف اپستاین (مترجم: عرفان قادری)
بریده از متن:
▪️روزگاری تصور میشد احساس رضایت و خرسندی را میتوان در خانواده و اجتماع جستوجو کرد. زندگی خوب زندگی اجتماعی پرشور بود -«بود»، ولی انگار دیگر «نیست». چه شد؟ با پیدایش تلفنهمراه و رسانههای اجتماعی، زندگی روزمره پرشتابتر، پرازدحامتر و غیرقابلکنترلتر شده. رواندرمانی، بهخصوص میان جوانان، رواج بیشتری یافته و ظاهراً داشتنِ دوستان کمتر کمال مطلوب شده، نه دوستان بیشتر. دیگر انزوا به نظر خیلیها چندان فکر بدی هم نیست.
▪️نخستین تمایزی که باید درمورد انزوا قائل شویم تفاوت آن با تنهایی است. این موضوع در اوایل کتاب "انزوا: دانش و قدرت تنهابودن"مطرح میشود، پژوهشی تازه از سه نویسنده که عمدۀ پژوهشهای اخیر را در این خصوص در بر میگیرد (تاحدیکه گاهی انگار مطالعۀ پژوهشهای موجود است). کتاب میکوشد با نقل قولهایی از سوژههای متعدد خود از جنبههای کمّیِ انزوا بیرون آید و به ابعاد کیفی آن وارد شود. مثلاً برایاننامی ۶۸ ساله از انگلستان با لحنِ ملایمی از «آرامش، سکوت، تنهایی، مثل وقتی ماهی میگیری، کسی دوروبرت نیست، رودخانۀ زیبا، منطقۀ زیبا، ماهیگیری. آرامش، سکوت، شاید زمزمۀ جویبار. تنها در طبیعت، زیبا، خودت و خودت» صحبت میکند.
▪️کتاب انزوا این پدیده را به چهار نوع تقسیم میکند: کامل، شخصی، همراهانه و علنی. انزوای کامل و شخصی روشناند، ولی انزوای «همراهانه» مستلزم تقسیم انزواست. نویسندگان انزوا از رینر ماریا ریلکۀ شاعر نقل میکنند و همسرش را «نگهبان انزوای او» میخوانند. ریلکه نوشت «تصور میکنم مهمترین وظیفه در رابطۀ دو نفر مراقبت از انزوای یکدیگر است». زندگی مشترک من و همسرم مصداقی از سخن ریلکه است. همسر عزیزم زمان کافی برای خواندن و نوشتن و پرسهزنی ذهنم در سرزمین انزوا در اختیارم میگذارد. انزوای علنی بیانگر انزوا حتی در محیطهای عمومی است: تنها غذاخوردن، در میان جمعیت تنهایی پیادهروی کردن، تنهایی کنسرت موسیقی کلاسیک، یا حتی مسابقۀ ورزشی، رفتن.
▪️انزوا راحتِ روان است، اما انزوای اجباری شکنجه است. سلول انفرادیِ زندانها را در نظر بگیرید که شنیدهایم به فروپاشی روانی ختم میشود. نازیها و بازجوهای شوروی برای آنکه مقاومت دشمنانشان را بشکنند به انزوای اجباری روی میآوردند. از سوی دیگر، راهبان تراپیست و راهبان دیگر انزوای اجباری اختیار میکردند. شاید کسی تصور کند که دعاکردن در انزوا بهتر است، ولی یهودیها مینیان، یا حضور ۱۰ نفر، را برای نیایش واجب میدانند.
▪️در انزوا به چه میرسم؟ نویسندگان کتاب انزوا، که عنوان فرعیاش دانش و قدرت تنهابودن است، مبنای دیدگاه مثبتشان به انزوا را سوژههای تحقیق خودشان قرار میدهند و میگویند انزوای ثمربخش مستلزم «خوشبینی (نگرش مثبت به زندگی)، ذهنیت رشد (تلقی انزوا بهعنوان فرصتی برای تأمل و رشد)، شفقت به خود (مهربانی با خود)، کنجکاوی (گشودن آغوش بهروی شگفتیها و ترسها) و در لحظه بودن» است. من در هیچکدام از این زمینهها، جز ترحم به خود و کنجکاوی، موفق نیستم...
متن کامل
ــــــــــــــــــ
#دین
#ترجمان_علوم_انسانی
#صدای_نوین_خراسان
@tarjomaanweb
🆔 @VoNoKh
Telegraph
اندیشههایم در انزوا نه همهجانبه و عمیق، بلکه تکهتکه و نامربوطاند!
انزوا چندان مطلوب بیلی هالیدی نبود. او در یکی از ترانههای مشهور خود میگوید «در انزوایم» در اتاق مینشینم، نومیدی در سراسر وجودم رخنه کرده، همهجا رنگ ماتم گرفته، از غم به جان آمدهام و بیتردید دیوانه خواهم شد. اگر خانم هالیدی امروز در قید حیات بود، حتماً…
🔘 یاری از غیب، یا از علوم غریبه؟!
✍ علی ضروری زنوز
"در تاریخ اسلامی، علوم غریبه ابتدا شامل سِحر، پیشگویی با ستارهها (احکام نجوم یا تَنجیم)، چشمزدن و شُعبدهبازی بوده، سپس پنج علم یونانی کیمیا، لیمیا، هیمیا، سیمیا و ریمیا به آنها اضافه شد. در بعضی منابع شیعی، علوم دیگری مانند جَفر، رَمل، خواص اسماءالله، اعداد و حروف از علوم غریبه به شمار آمدهاند."
بنده بارها به این موضوع اشاره نمودهام که وقتی مدعیان ارتباط با غیب، در سطح خرد و کلان، راه ارتباط با غیب را به رویشان بسته میبینند، به سوی علوم غریبه منحرف میگردند تا بدین گونه جایگزین ارتباط با غیب و معرفت نمایند.
وجود ساحران، پیشگویان و خوابگزاران از قدیم مطرح بوده و بعدها با دعانویسان، احضارکنندگان روح و اعمال عجیب و غریب بعضی صوفیان و مرتاضان تداوم یافته است.
این موضوع در مذهب شیعه، از آن جهت که ادعای هدایت از غیب و نیابت امام وجود دارد، بیشتر آسیبزا است، به ویژه که مردم، عرفان و معرفت را با علوم غریبه و اعمال خارقالعاده اشتباه میگیرند.
علوم غریبه در دست یک غیر عارف متنزه، تفاوتی با سحر و جادو و اقدامات تاریکیزا ندارد، لذا آثارش نیز تاریک و در جهت خرافه و فریب است.
علوم غریبه برای کسی که برای میانبر زدن، استفاده ابزاری از آن و نمایش کرامات و قدرت کاذب معنوی وارد آن میگردد، مسیر نابودی است و موجب بیماری روانی و افکار پریشان و ناصواب!
انسانهای واقعا عارفی بودهاند که بر علوم غریبه در حد مثبت آن و در جهت دفع شرور و اثرات منفی آن اشراف داشتهاند، اما علوم غریبه بر طریق عرفان و معرفت آنها تفوق و استیلا نداشته است.
حتی در مورد عرفان و عارفان نیز نباید دچار غلو شد؛ اگر امری قابل فهم برای عموم نباشد، غلو نیز موجب فهم آن نمیگردد، بلکه جهل را اشراف جا زدن است و در مسیر خرافات و اغراق جاهلانه!
انسان عارف یا بی پیرایه غیرعارف، عاشق عارفان حقیقی نیز میشود، مانند مولانا، حافظ، ابن عربی، علی قاضی و حتی فیلسوفان و حکیمان توصیف کننده حقیقت و همچنین عالمان و مردم بیپیرایه و صافّ.
اما عارف نیز حق غلو در مورد عرفان را ندارد، زیرا غلو در جهت علم نیست، در جهت جهل و وهن دین است، از احساسات مثبت سرچشمه نمیگیرد، از احساسات منفی ناشی میشود.
در مورد هر کسی غلو شنیدیم نباید توجه بکنیم، چه در مورد علی (ع) باشد، چه مولانا، چه فلان علامه مثل حسنزاده، یا فلان فقیه رهرو مانند بهجت و ... زیرا غلو از جهل بر میآید و یا بر بستری از جهل مینشیند.
عرفان، وادی ادعا، شهرت و نمایش خارق عادات و بویژه اصالت کرامات نیست، بلکه وادی معرفت، پاکی، بیپیرایگی، خلوص عاشقانه و زیباییشناسی است. عرفان، فرقه و محفلگرائی نیز نیست، مراد و مرید پروری و شهرت خواهی نیز قطعا نیست، طریق است نه طریقه و مذهب.
در جهت دوری از عصبیت است، از جهل مقدس، از سطحی نگری و خشونت در امر دین، از شیطان و صفات پلید. فایده عرفان و عارفان برای عموم، زیباشناسی هستی و تلطیف و تصحیح فضای خداشناسی و پرستش است.
ــــــــــــــــــ
#دین
#صدای_نوین_خراسان
@Alizaroorizonooz
🆔 @VoNoKh
✍ علی ضروری زنوز
"در تاریخ اسلامی، علوم غریبه ابتدا شامل سِحر، پیشگویی با ستارهها (احکام نجوم یا تَنجیم)، چشمزدن و شُعبدهبازی بوده، سپس پنج علم یونانی کیمیا، لیمیا، هیمیا، سیمیا و ریمیا به آنها اضافه شد. در بعضی منابع شیعی، علوم دیگری مانند جَفر، رَمل، خواص اسماءالله، اعداد و حروف از علوم غریبه به شمار آمدهاند."
بنده بارها به این موضوع اشاره نمودهام که وقتی مدعیان ارتباط با غیب، در سطح خرد و کلان، راه ارتباط با غیب را به رویشان بسته میبینند، به سوی علوم غریبه منحرف میگردند تا بدین گونه جایگزین ارتباط با غیب و معرفت نمایند.
وجود ساحران، پیشگویان و خوابگزاران از قدیم مطرح بوده و بعدها با دعانویسان، احضارکنندگان روح و اعمال عجیب و غریب بعضی صوفیان و مرتاضان تداوم یافته است.
این موضوع در مذهب شیعه، از آن جهت که ادعای هدایت از غیب و نیابت امام وجود دارد، بیشتر آسیبزا است، به ویژه که مردم، عرفان و معرفت را با علوم غریبه و اعمال خارقالعاده اشتباه میگیرند.
علوم غریبه در دست یک غیر عارف متنزه، تفاوتی با سحر و جادو و اقدامات تاریکیزا ندارد، لذا آثارش نیز تاریک و در جهت خرافه و فریب است.
علوم غریبه برای کسی که برای میانبر زدن، استفاده ابزاری از آن و نمایش کرامات و قدرت کاذب معنوی وارد آن میگردد، مسیر نابودی است و موجب بیماری روانی و افکار پریشان و ناصواب!
انسانهای واقعا عارفی بودهاند که بر علوم غریبه در حد مثبت آن و در جهت دفع شرور و اثرات منفی آن اشراف داشتهاند، اما علوم غریبه بر طریق عرفان و معرفت آنها تفوق و استیلا نداشته است.
حتی در مورد عرفان و عارفان نیز نباید دچار غلو شد؛ اگر امری قابل فهم برای عموم نباشد، غلو نیز موجب فهم آن نمیگردد، بلکه جهل را اشراف جا زدن است و در مسیر خرافات و اغراق جاهلانه!
انسان عارف یا بی پیرایه غیرعارف، عاشق عارفان حقیقی نیز میشود، مانند مولانا، حافظ، ابن عربی، علی قاضی و حتی فیلسوفان و حکیمان توصیف کننده حقیقت و همچنین عالمان و مردم بیپیرایه و صافّ.
اما عارف نیز حق غلو در مورد عرفان را ندارد، زیرا غلو در جهت علم نیست، در جهت جهل و وهن دین است، از احساسات مثبت سرچشمه نمیگیرد، از احساسات منفی ناشی میشود.
در مورد هر کسی غلو شنیدیم نباید توجه بکنیم، چه در مورد علی (ع) باشد، چه مولانا، چه فلان علامه مثل حسنزاده، یا فلان فقیه رهرو مانند بهجت و ... زیرا غلو از جهل بر میآید و یا بر بستری از جهل مینشیند.
عرفان، وادی ادعا، شهرت و نمایش خارق عادات و بویژه اصالت کرامات نیست، بلکه وادی معرفت، پاکی، بیپیرایگی، خلوص عاشقانه و زیباییشناسی است. عرفان، فرقه و محفلگرائی نیز نیست، مراد و مرید پروری و شهرت خواهی نیز قطعا نیست، طریق است نه طریقه و مذهب.
در جهت دوری از عصبیت است، از جهل مقدس، از سطحی نگری و خشونت در امر دین، از شیطان و صفات پلید. فایده عرفان و عارفان برای عموم، زیباشناسی هستی و تلطیف و تصحیح فضای خداشناسی و پرستش است.
ــــــــــــــــــ
#دین
#صدای_نوین_خراسان
@Alizaroorizonooz
🆔 @VoNoKh
🔘 گولن و میراثش
✍ محسنحسام مظاهری
محمد فتحالله گولن (۱۹۴۱-۲۰۲۴)، که امروز رسانهها خبر درگذشتش را مخابره کردند، یکی از شخصیتهای ردهاول اسلام معاصر بود. سخنران و نویسندهی نامدار ترکیهای که از نمایندگان اصلی جریان «اسلام اجتماعی (مدنی)» (مهمترین بدیل اسلام سیاسی) بهشمار میرود. اسلامی که گولن چند دهه مبلغ و مروج آن بود (و خود آن را «اسلام آناتولیایی» مینامید)، اسلامی میانهرو و اهل مدارا بود که بهجای دولت و حکومت، تمرکز خود را بر تقویت جامعهی مدنی میگذاشت و بهجای کسب قدرت سیاسی، به افزایش قدرت اجتماعی و فرهنگی میاندیشید.
ثمرهی این رویکرد را در تمرکز گولن و پیروانش بر نهادهای مدنی از قبیل مدارس و دانشگاهها، مطبوعات و رسانههای دیداری و شنیداری و نیز سازمانهای عامالمنفعه نظیر بیمارستانها و خیریهها میتوان بهخوبی مشاهد کرد. نهادها و سازمانهایی که بر ارایهی خدمات با بالاترین کیفیت تأکید دارند.
اندیشهی نظاممندی که گولن ـ متآثر از آموزههای دینی بدیعالزمان سعید نورسی (۱۸۷۶-۱۹۶۰) ـ در بین هواداران پرشور و پرشمارش ترویج میکرد، با شعار «خدمت عمومی به همهی مردم» به ظهور جنبشی فراگیر و شبکهی گسترده و قدرتمند و بانفوذی از نهادهای اجتماعی خودگردان و مردمنهاد در ترکیه و بیش از ۱۰۰ کشور دیگر انجامید و توانست در دل نظام لائیک ترکیه، فرصتی برای رشد و ارتقای بدنهی مسلمان فراهم سازد. فرصتی که چند دهه بعد با ظهور نسلی از الیت مسلمان و مدرن و بهقدرترسیدن آنها در ترکیه ثمرات خود را نشان داد. بیش از هزار مدرسه در ۱۳۰ کشور دنیا تنها یکی از اجزای شبکهی مذکور و جنبشی است که گولن و آموزههایش برانگیخت.
آغاز جنبش گولن (به ترکی: Gülen hareketi یا the hizmet) در ترکیه با اوجگیری جنبش انقلاب اسلامی در ایران همزمان بود. اولی الگویی از اسلام مدنی و اجتماعی با خاستگاه سنی - ترکیهای را در کشوری با مردمانی مسلمان و حکومتی لاییک دنبال کرد و دومی الگویی از اسلام سیاسی با خاستگاه شیعی - ایرانی را ارایه داد و برپایهی آن حکومتی دینی بنیان گذاشت.
امروز نزدیک به نیم قرن از عمر این دو الگو میگذرد و هردو فراز و فرودهای بسیاری را پشت سر گذاشتهاند. دو الگویی که هرکدام پاسخی به دغدغهی "زیست مسلمانی در دنیای مدرن" بودند.
و حالا زمان مناسبی است برای سنجش دعاوی، پیامدها و دستاوردها و ارزیابی میزان توفیقها و ناکامیهای هرکدام.
ــــــــــــــــــ
#دین
#دین_فرهنگ_جامعه
#صدای_نوین_خراسان
@mohsenhesammazaheri
🆔 @VoNoKh
✍ محسنحسام مظاهری
محمد فتحالله گولن (۱۹۴۱-۲۰۲۴)، که امروز رسانهها خبر درگذشتش را مخابره کردند، یکی از شخصیتهای ردهاول اسلام معاصر بود. سخنران و نویسندهی نامدار ترکیهای که از نمایندگان اصلی جریان «اسلام اجتماعی (مدنی)» (مهمترین بدیل اسلام سیاسی) بهشمار میرود. اسلامی که گولن چند دهه مبلغ و مروج آن بود (و خود آن را «اسلام آناتولیایی» مینامید)، اسلامی میانهرو و اهل مدارا بود که بهجای دولت و حکومت، تمرکز خود را بر تقویت جامعهی مدنی میگذاشت و بهجای کسب قدرت سیاسی، به افزایش قدرت اجتماعی و فرهنگی میاندیشید.
ثمرهی این رویکرد را در تمرکز گولن و پیروانش بر نهادهای مدنی از قبیل مدارس و دانشگاهها، مطبوعات و رسانههای دیداری و شنیداری و نیز سازمانهای عامالمنفعه نظیر بیمارستانها و خیریهها میتوان بهخوبی مشاهد کرد. نهادها و سازمانهایی که بر ارایهی خدمات با بالاترین کیفیت تأکید دارند.
اندیشهی نظاممندی که گولن ـ متآثر از آموزههای دینی بدیعالزمان سعید نورسی (۱۸۷۶-۱۹۶۰) ـ در بین هواداران پرشور و پرشمارش ترویج میکرد، با شعار «خدمت عمومی به همهی مردم» به ظهور جنبشی فراگیر و شبکهی گسترده و قدرتمند و بانفوذی از نهادهای اجتماعی خودگردان و مردمنهاد در ترکیه و بیش از ۱۰۰ کشور دیگر انجامید و توانست در دل نظام لائیک ترکیه، فرصتی برای رشد و ارتقای بدنهی مسلمان فراهم سازد. فرصتی که چند دهه بعد با ظهور نسلی از الیت مسلمان و مدرن و بهقدرترسیدن آنها در ترکیه ثمرات خود را نشان داد. بیش از هزار مدرسه در ۱۳۰ کشور دنیا تنها یکی از اجزای شبکهی مذکور و جنبشی است که گولن و آموزههایش برانگیخت.
آغاز جنبش گولن (به ترکی: Gülen hareketi یا the hizmet) در ترکیه با اوجگیری جنبش انقلاب اسلامی در ایران همزمان بود. اولی الگویی از اسلام مدنی و اجتماعی با خاستگاه سنی - ترکیهای را در کشوری با مردمانی مسلمان و حکومتی لاییک دنبال کرد و دومی الگویی از اسلام سیاسی با خاستگاه شیعی - ایرانی را ارایه داد و برپایهی آن حکومتی دینی بنیان گذاشت.
امروز نزدیک به نیم قرن از عمر این دو الگو میگذرد و هردو فراز و فرودهای بسیاری را پشت سر گذاشتهاند. دو الگویی که هرکدام پاسخی به دغدغهی "زیست مسلمانی در دنیای مدرن" بودند.
و حالا زمان مناسبی است برای سنجش دعاوی، پیامدها و دستاوردها و ارزیابی میزان توفیقها و ناکامیهای هرکدام.
ــــــــــــــــــ
#دین
#دین_فرهنگ_جامعه
#صدای_نوین_خراسان
@mohsenhesammazaheri
🆔 @VoNoKh
🔘 روضه خوانی به مثابه تولید "حقیقت" تاریخی
✍️ احمد علوی
"روضهخوانی"، بهعنوان یکی از آیینهای مهم شیعی که در آن واقعه طف و شهادت حسین ابن علی و یارانش بهصورت گفتاری بازگو میشود، بر پایه نظریه دانش-قدرت (Knowledge- power- theory) میشل فوکو میتواند بهعنوان منبعی مهم برای گفتمانسازی و برساختن "حقیقت" تاریخی تاویل شود. این گفتمان سازی از آن جهت اهمیت دارد که با برساختن دوگانههای گوناگون اعم از "حق-باطل" و "بد-خوب" نگرش و کنش، ذهن و زبان بازیگران صحنه سیاسی ایران امروز اعم از شیعی و غیر شیعی را رقم میزند. افزون بر این، با حذف روایت فعلی واقعه طف، به نظر نمیرسد که شیعی گری به روایت حکومت بتواند تداوم داشته باشد، چه بنا به قولی "محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشتهاست".
"روضهخوانی" یکی از نخستین عرصههای فضای عمومی است که انسان ایرانی آن را تجربه میکند و منبع الهام نگرش تاریخی و سیاسی او به شمار میآید. در این رویداد، روایتها و معانی خاصی به مخاطبان منتقل میشود و آنها را به "سوژه" و کنشگر جنگ همیشگی "حق-باطل" در همه زمانها و مکانها تبدیل میکند. "روضهخوانی" تنها بر پایه یک روایت از رخداد تاریخی دهه ۶۰ هجری بنا نشده است، بلکه بهطور مستمر در طول زمان بازتولید میشود و بر فرهنگ و هویت جامعه و کنشگران سیاسی موثر سایه می افکند. کسی از "حقیقت" واقعه طف آنچنان که رخ داد اطلاعی ندارد. اما روایت های گوناگونی از "حقیقت" آن بازگو شده است. بنا به نظریه دانش- قدرت (Knowledge-Power Theory) "حقیقت" یگانه و ثابت نیست، بلکه سیال و متغیر و متکثر است و همواره تحت تأثیر نیروهای قدرت و گفتمانها قرار دارد. بنابراین، "حقیقت" همیشه در چارچوب قدرت مستقر و گفتمان مسلط شکل میگیرد.
پیدایش "روضهخوانی" به مثابه تولید "حقیقت" محکوم در مقابل "حقیقت" حاکم زمانه
تولید گفتمان شیعی در دوره آل بویه از طریق روضهخوانی میتواند به عنوان مقاومتی در مقابل گفتمانهای مسلط سیاسی و مذهبی اموی و عباسی در تاریخ اسلام تلقی شود. در همین راستا بود که روضهخوانی بهعنوان یکی از مهمترین آیینهای شیعی نقش کلیدی در برساختن و حفظ گفتمان شیعه در برابر گفتمان مسلط زمانه ایفا کرد. چرا که گفتمانهای اموی و عباسی که در دورههای خود اقتدار سیاسی و مذهبی را همزمان در در اختیار داشتند، تلاش داشتند که روایت خاصی از اسلام را به عنوان "حقیقت" تعریف و تحمیل کنند. بنا به آن گفتمان، مشروعیت خلافت بر اساس قهر و غلبه و توجیه دینی از طریق تأکید بر رهبری سیاسی و دینی خلفا و مشروعیت آنان ارائه میشد. گفتمان مغلوب شیعی اما با تاکید بر امامت، و بکارگیری ابزار "روضهخوانی" در مقابل گفتمان مسلط زمانه حکام عباسی، روضهخوانی را بهعنوان یک آیین شفاهی و عمومی که حادثه عاشورا را روایت میکرد، بهطور فعال به تولید و تقویت گفتمان حاشیه ای شیعی میپرداخت. "روضهخوانی" نه تنها به بازگویی یک روایت تاریخی از واقعه طف بود، بلکه از طریق این روایتگری به ساختن گفتمانی مبنی بر حقانیت اهل بیت نبوت، و بطلان خلافت امویان و عباسیان کمک می نمود...
ادامه مطلب
ــــــــــــــــــ
#دین
#فرهیختگان
#صدای_نوین_خراسان
@IRANINtellectuals
🆔 @VoNoKh
✍️ احمد علوی
"روضهخوانی"، بهعنوان یکی از آیینهای مهم شیعی که در آن واقعه طف و شهادت حسین ابن علی و یارانش بهصورت گفتاری بازگو میشود، بر پایه نظریه دانش-قدرت (Knowledge- power- theory) میشل فوکو میتواند بهعنوان منبعی مهم برای گفتمانسازی و برساختن "حقیقت" تاریخی تاویل شود. این گفتمان سازی از آن جهت اهمیت دارد که با برساختن دوگانههای گوناگون اعم از "حق-باطل" و "بد-خوب" نگرش و کنش، ذهن و زبان بازیگران صحنه سیاسی ایران امروز اعم از شیعی و غیر شیعی را رقم میزند. افزون بر این، با حذف روایت فعلی واقعه طف، به نظر نمیرسد که شیعی گری به روایت حکومت بتواند تداوم داشته باشد، چه بنا به قولی "محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشتهاست".
"روضهخوانی" یکی از نخستین عرصههای فضای عمومی است که انسان ایرانی آن را تجربه میکند و منبع الهام نگرش تاریخی و سیاسی او به شمار میآید. در این رویداد، روایتها و معانی خاصی به مخاطبان منتقل میشود و آنها را به "سوژه" و کنشگر جنگ همیشگی "حق-باطل" در همه زمانها و مکانها تبدیل میکند. "روضهخوانی" تنها بر پایه یک روایت از رخداد تاریخی دهه ۶۰ هجری بنا نشده است، بلکه بهطور مستمر در طول زمان بازتولید میشود و بر فرهنگ و هویت جامعه و کنشگران سیاسی موثر سایه می افکند. کسی از "حقیقت" واقعه طف آنچنان که رخ داد اطلاعی ندارد. اما روایت های گوناگونی از "حقیقت" آن بازگو شده است. بنا به نظریه دانش- قدرت (Knowledge-Power Theory) "حقیقت" یگانه و ثابت نیست، بلکه سیال و متغیر و متکثر است و همواره تحت تأثیر نیروهای قدرت و گفتمانها قرار دارد. بنابراین، "حقیقت" همیشه در چارچوب قدرت مستقر و گفتمان مسلط شکل میگیرد.
پیدایش "روضهخوانی" به مثابه تولید "حقیقت" محکوم در مقابل "حقیقت" حاکم زمانه
تولید گفتمان شیعی در دوره آل بویه از طریق روضهخوانی میتواند به عنوان مقاومتی در مقابل گفتمانهای مسلط سیاسی و مذهبی اموی و عباسی در تاریخ اسلام تلقی شود. در همین راستا بود که روضهخوانی بهعنوان یکی از مهمترین آیینهای شیعی نقش کلیدی در برساختن و حفظ گفتمان شیعه در برابر گفتمان مسلط زمانه ایفا کرد. چرا که گفتمانهای اموی و عباسی که در دورههای خود اقتدار سیاسی و مذهبی را همزمان در در اختیار داشتند، تلاش داشتند که روایت خاصی از اسلام را به عنوان "حقیقت" تعریف و تحمیل کنند. بنا به آن گفتمان، مشروعیت خلافت بر اساس قهر و غلبه و توجیه دینی از طریق تأکید بر رهبری سیاسی و دینی خلفا و مشروعیت آنان ارائه میشد. گفتمان مغلوب شیعی اما با تاکید بر امامت، و بکارگیری ابزار "روضهخوانی" در مقابل گفتمان مسلط زمانه حکام عباسی، روضهخوانی را بهعنوان یک آیین شفاهی و عمومی که حادثه عاشورا را روایت میکرد، بهطور فعال به تولید و تقویت گفتمان حاشیه ای شیعی میپرداخت. "روضهخوانی" نه تنها به بازگویی یک روایت تاریخی از واقعه طف بود، بلکه از طریق این روایتگری به ساختن گفتمانی مبنی بر حقانیت اهل بیت نبوت، و بطلان خلافت امویان و عباسیان کمک می نمود...
ادامه مطلب
ــــــــــــــــــ
#دین
#فرهیختگان
#صدای_نوین_خراسان
@IRANINtellectuals
🆔 @VoNoKh
Telegraph
روضه خوانی به مثابه تولید "حقیقت" تاریخی
"روضهخوانی"، بهعنوان یکی از آیینهای مهم شیعی که در آن واقعه طف و شهادت حسین ابن علی و یارانش بهصورت گفتاری بازگو میشود، بر پایه نظریه دانش-قدرت (Knowledge- power- theory) میشل فوکو میتواند بهعنوان منبعی مهم برای گفتمانسازی و برساختن "حقیقت" تاریخی…
🔘 قرب کدام خداوند؟
✍️ امید پورمصطفی
در هفتههای گذشته سخنان فردی در لباس روحانیان(میر باقری) پخش شد که خلاصۀ آن این است که «خداوند دو جبهه کفر و ایمان گشوده و ... سرانجام جبهه ایمان پیروز میشود و ... اگر برای رسیدن به قرب الهی نیمی از جمعیت جهان هم کشته شوند، ارزشش را دارد.»
این که متاثر از چه عواملی کسی به این سخن و این اندیشه میرسد و ریشههای چنین تفکری در کدام زمین است، جای بحث مفصل دارد. به نظر میرسد که در نگاه دانایان چنین سخنی ناشی از توهم و رسالتهای خود ساخته صاحبان چنین توهماتی است.
اما سوال ما در اینجا این است که کدام خداوند برای رسیدن بندگانش به او چنین درخواستی دارد یا چنین اجازهای میدهد که مردم، گروه گروه که نه، حتی میلیارد میلیارد تباه شوند تا گروهی به قرب برسند؟ در کدام منبع درست چنین خواستی از خدا وجود دارد و کدام عقل سلیم آن را میپذیرد؟ این چه خدایی است که بشر را خلق کرده و برای رسیدن به قرب خودش باکی ندارد که این مخلوقاتش چون جانوران درنده گرسنه به جان هم بیفتند و همدیگر را بکشند؟ این کدام خداست که از سفاکی انسانها لذت می برد تا آنها به قرب برسند؟ این چه خدای محتاجی است که بشر را آفریده تا آنها همیشه در دو گروه و دو جبهه متخاصم باهم در جنگ باشند؟
خدایی که ما میشناسیم خدای رحمان و رحیم است. خدای بخشنده است. خدای سلم و صلح است و جز در مواردی اندک، جنگ و قصاص را روا ندانسته است.
آن خدایی که راضی است حتی نیمی از مردم کشته شوند، خدای قرآن و خدای محمد و خدای انسانهای عاقل نیست. خدای ما به انسان کرامت و اختیار داده و قرب خودش را در بندگی دانسته نه در خونریزی.
اگر بناست عدهای به خدا برسند، چرا دیگران تاوان آن را بدهند؟ مردم غزه اکنون تاوان رسیدن چه کسانی را به قرب پروردگار میدهند؟ آیا اسرائیل با این حجم از جنایت و آدمکشی دارد زمینه رسیدن گروهی به قرب الهی را فراهم میکند؟
مردم ما قرار است تاوان بدهند تا چه کسی به قرب الهی برسد؟ اگر کسانی نخواهند به قرب الهی برسند، تکلیفشان چیست؟ مگر قرب الهی فقط در جنگ و تخاصم و خونریزی است؟
مگر با سلم و صلح و آرامش و خدمت و آباد کردن دنیای مردم و فراهم کردن زندگی پر از محبت و مهربانی نمیتوان به قرب الهی رسید؟
اگر تو و امثال تو مدعی و خواهان رسیدن به قرب الهی هستید، خوب بسم الله! بفرمایید بروید و در میدان جنگ موجود شرکت کنید تا هم به جبهه کفر ضربه زده باشید و هم به قرب برسید. چرا در کنج رفاه و جای گرم و نرم ماندهاید؟ این خدای شما چند سال است که کشف شده؟ چند ده سال پیش هم بود؟
ــــــــــــــــــ
#دین
#تفکر
#صدای_نوین_خراسان
@Tafakkor
🆔 @VoNoKh
✍️ امید پورمصطفی
در هفتههای گذشته سخنان فردی در لباس روحانیان(میر باقری) پخش شد که خلاصۀ آن این است که «خداوند دو جبهه کفر و ایمان گشوده و ... سرانجام جبهه ایمان پیروز میشود و ... اگر برای رسیدن به قرب الهی نیمی از جمعیت جهان هم کشته شوند، ارزشش را دارد.»
این که متاثر از چه عواملی کسی به این سخن و این اندیشه میرسد و ریشههای چنین تفکری در کدام زمین است، جای بحث مفصل دارد. به نظر میرسد که در نگاه دانایان چنین سخنی ناشی از توهم و رسالتهای خود ساخته صاحبان چنین توهماتی است.
اما سوال ما در اینجا این است که کدام خداوند برای رسیدن بندگانش به او چنین درخواستی دارد یا چنین اجازهای میدهد که مردم، گروه گروه که نه، حتی میلیارد میلیارد تباه شوند تا گروهی به قرب برسند؟ در کدام منبع درست چنین خواستی از خدا وجود دارد و کدام عقل سلیم آن را میپذیرد؟ این چه خدایی است که بشر را خلق کرده و برای رسیدن به قرب خودش باکی ندارد که این مخلوقاتش چون جانوران درنده گرسنه به جان هم بیفتند و همدیگر را بکشند؟ این کدام خداست که از سفاکی انسانها لذت می برد تا آنها به قرب برسند؟ این چه خدای محتاجی است که بشر را آفریده تا آنها همیشه در دو گروه و دو جبهه متخاصم باهم در جنگ باشند؟
خدایی که ما میشناسیم خدای رحمان و رحیم است. خدای بخشنده است. خدای سلم و صلح است و جز در مواردی اندک، جنگ و قصاص را روا ندانسته است.
آن خدایی که راضی است حتی نیمی از مردم کشته شوند، خدای قرآن و خدای محمد و خدای انسانهای عاقل نیست. خدای ما به انسان کرامت و اختیار داده و قرب خودش را در بندگی دانسته نه در خونریزی.
اگر بناست عدهای به خدا برسند، چرا دیگران تاوان آن را بدهند؟ مردم غزه اکنون تاوان رسیدن چه کسانی را به قرب پروردگار میدهند؟ آیا اسرائیل با این حجم از جنایت و آدمکشی دارد زمینه رسیدن گروهی به قرب الهی را فراهم میکند؟
مردم ما قرار است تاوان بدهند تا چه کسی به قرب الهی برسد؟ اگر کسانی نخواهند به قرب الهی برسند، تکلیفشان چیست؟ مگر قرب الهی فقط در جنگ و تخاصم و خونریزی است؟
مگر با سلم و صلح و آرامش و خدمت و آباد کردن دنیای مردم و فراهم کردن زندگی پر از محبت و مهربانی نمیتوان به قرب الهی رسید؟
اگر تو و امثال تو مدعی و خواهان رسیدن به قرب الهی هستید، خوب بسم الله! بفرمایید بروید و در میدان جنگ موجود شرکت کنید تا هم به جبهه کفر ضربه زده باشید و هم به قرب برسید. چرا در کنج رفاه و جای گرم و نرم ماندهاید؟ این خدای شما چند سال است که کشف شده؟ چند ده سال پیش هم بود؟
ــــــــــــــــــ
#دین
#تفکر
#صدای_نوین_خراسان
@Tafakkor
🆔 @VoNoKh
🔘 همزمان با هالووین «روز اصلاحات» چه روزی است؟
✍ کیمبرلی وینستون
سی و یکم اکتبر علاوه بر این که روز هالووین، روز شیرینی خوردن، پوشیدن لباسهای مخصوص و شیطنت است، روز اصلاحات نیز هست، یعنی روزی است که پروتستانها سالگرد شکلگیری جنبش اصلاحات پروتستانی را گرامی میدارند. در امریکا روز اصلاحات برای لوترانها و اعضای کلیسای اصلاحشده روز جشن است.
مارتین لوتر، راهب و دانشمند مسیحی از شنیدن این خبر که یکی از نمایندگان کلیسای کاتولیک قصد دارد به شهر ویتنبرگ بیاید تا برای ساخت کلیسای سنت پیترز در روم پول جمع کند ناراحت بود. کلیسا مغفرتنهالووین امههایی به مردم میفروخت و ادّعا میکرد که در قبال آنها توبهشان مقبول واقع خواهد شد و از آتش دوزخ رهایی خواهند یافت. لوتر نمیتوانست این فریبکاریها را تحمّل کند و لذا اعتراضات خود را علیه پاپ و کلیسا مکتوب کرد و در ۳۱ اکتبر سال ۱۵۱۷، ۹۵ رسالۀ خود را با میخ به درب «کلیسای قلعه» در مرکز شهر کوبید.
البته اندیشۀ اصلی لوتر چند سال بعد شکل گرفت؛ او معتقد بود که انسان تنها از طریق ایمان وارد بهشت میشود، نه از طریق آیینهای دینی مثل غسل تعمید یا مراسمهای مخصوص کلیسا برای بخشایش گناهان. به اعتقاد او مسیحیان به پنج چیز احتیاج داشتند: ایمان، کتاب مقدّس، مسیح، لطف الهی و جلال خداوند.
به لطف صنعت چاپ که بهتازگی اختراع شده بود، رساله های لوتر به زبانهای مختلف ترجمه و در سراسر اروپا منتشر شد و بدین ترتیب بود که اصلاحات پروتستانی شکلگرفت.
بعضی کلیساهای مسیحی یکشنبۀ قبل یا بعد از ۳۱ اکتبر را به عنوان «یکشنبۀ اصلاحات» جشن میگیرند. در این روز غالباً سرودهایی خوانده میشود که خود لوتر الفاظ و موسیقی آن را سروده بود، مثل سرود «خدای ما دژی مستحکم است». اما اکثر اعضای کلیساهای لوتران خودِ روز ۳۱ اکتبر را جشن میگیرند که همزمان با روز هالووین است.
بسیاری از مسیحیان بهویژه انجیلیون هالووین را به خاطر ریشههای کفرآمیزِ آن جشن نمیگیرند؛ در عوض کودکان لباسهای قرون وسطی شبیه به لباسهای لوتر بر تن میکنند و روز اصلاحات را گرامی میدارند.
ــــــــــــــــــ
#دین
#دین_آنلاین
#صدای_نوین_خراسان
@dinonline
🆔 @VoNoKh
✍ کیمبرلی وینستون
سی و یکم اکتبر علاوه بر این که روز هالووین، روز شیرینی خوردن، پوشیدن لباسهای مخصوص و شیطنت است، روز اصلاحات نیز هست، یعنی روزی است که پروتستانها سالگرد شکلگیری جنبش اصلاحات پروتستانی را گرامی میدارند. در امریکا روز اصلاحات برای لوترانها و اعضای کلیسای اصلاحشده روز جشن است.
مارتین لوتر، راهب و دانشمند مسیحی از شنیدن این خبر که یکی از نمایندگان کلیسای کاتولیک قصد دارد به شهر ویتنبرگ بیاید تا برای ساخت کلیسای سنت پیترز در روم پول جمع کند ناراحت بود. کلیسا مغفرتنهالووین امههایی به مردم میفروخت و ادّعا میکرد که در قبال آنها توبهشان مقبول واقع خواهد شد و از آتش دوزخ رهایی خواهند یافت. لوتر نمیتوانست این فریبکاریها را تحمّل کند و لذا اعتراضات خود را علیه پاپ و کلیسا مکتوب کرد و در ۳۱ اکتبر سال ۱۵۱۷، ۹۵ رسالۀ خود را با میخ به درب «کلیسای قلعه» در مرکز شهر کوبید.
البته اندیشۀ اصلی لوتر چند سال بعد شکل گرفت؛ او معتقد بود که انسان تنها از طریق ایمان وارد بهشت میشود، نه از طریق آیینهای دینی مثل غسل تعمید یا مراسمهای مخصوص کلیسا برای بخشایش گناهان. به اعتقاد او مسیحیان به پنج چیز احتیاج داشتند: ایمان، کتاب مقدّس، مسیح، لطف الهی و جلال خداوند.
به لطف صنعت چاپ که بهتازگی اختراع شده بود، رساله های لوتر به زبانهای مختلف ترجمه و در سراسر اروپا منتشر شد و بدین ترتیب بود که اصلاحات پروتستانی شکلگرفت.
بعضی کلیساهای مسیحی یکشنبۀ قبل یا بعد از ۳۱ اکتبر را به عنوان «یکشنبۀ اصلاحات» جشن میگیرند. در این روز غالباً سرودهایی خوانده میشود که خود لوتر الفاظ و موسیقی آن را سروده بود، مثل سرود «خدای ما دژی مستحکم است». اما اکثر اعضای کلیساهای لوتران خودِ روز ۳۱ اکتبر را جشن میگیرند که همزمان با روز هالووین است.
بسیاری از مسیحیان بهویژه انجیلیون هالووین را به خاطر ریشههای کفرآمیزِ آن جشن نمیگیرند؛ در عوض کودکان لباسهای قرون وسطی شبیه به لباسهای لوتر بر تن میکنند و روز اصلاحات را گرامی میدارند.
ــــــــــــــــــ
#دین
#دین_آنلاین
#صدای_نوین_خراسان
@dinonline
🆔 @VoNoKh