Forwarded from مجله هنرى ژوان🌱
اما بلوبانک چیه؟
بلوبانک یه بانک اینترنتیه
شما بدون نیاز به رفتن به شعبه
و بدون واریز مبلغ اولیه
میتونی حسابتو با گوشی موبایلت
در هر زمانی از شب و روز باز کنی
بعد با پست کارت خوشگل و متفاوت بانکیتو تحویل میگیری
برای واریز وجه چه به کارت چه به حساب شبا رمز دوم نمیخواد 😎
سود حسابتم میگیری
قبضاتو باهاش پرداخت میکنی و شارژ اینترنت و خط همراهتو انجام میدی
ضمنا با معرفی دهتا از دوستات هم ۳۰۰ هزارتومن می ریزه به کارتت 😍
پس بدو حالا حسابتو باز کن
رو این بزن برای کد معرف
بلوبانک یه بانک اینترنتیه
شما بدون نیاز به رفتن به شعبه
و بدون واریز مبلغ اولیه
میتونی حسابتو با گوشی موبایلت
در هر زمانی از شب و روز باز کنی
بعد با پست کارت خوشگل و متفاوت بانکیتو تحویل میگیری
برای واریز وجه چه به کارت چه به حساب شبا رمز دوم نمیخواد 😎
سود حسابتم میگیری
قبضاتو باهاش پرداخت میکنی و شارژ اینترنت و خط همراهتو انجام میدی
ضمنا با معرفی دهتا از دوستات هم ۳۰۰ هزارتومن می ریزه به کارتت 😍
پس بدو حالا حسابتو باز کن
رو این بزن برای کد معرف
Forwarded from ویر،گول (Javad Davari)
بابا غلط املایی ترن آفه چرا نمیفهمید :))
یعنی اگر یک بانوی جنت مکان و زیباروی بهشتی با پلک هایی آتش پران و نگاهی شعله افکن و لبهایی سوزان، و صدایی به جذابیت هایده هم باشه، در حالیکه نادیده دل در گرو هم سپرده باشیم بیاد و برای من بنویسه "عزیزه دلم" یا بنویسه "زندگیه من" یا بنویسه "راجبه" یا بنویسه "دوسته عزیزم" برای من حس تنفری رو ایجاد میکنه که به اکرم در کتاب دبستانی داشتم وقتی مجبور بودم برای آخر هفته 5بار از روی درس بنویسم!
یعنی اگر یک بانوی جنت مکان و زیباروی بهشتی با پلک هایی آتش پران و نگاهی شعله افکن و لبهایی سوزان، و صدایی به جذابیت هایده هم باشه، در حالیکه نادیده دل در گرو هم سپرده باشیم بیاد و برای من بنویسه "عزیزه دلم" یا بنویسه "زندگیه من" یا بنویسه "راجبه" یا بنویسه "دوسته عزیزم" برای من حس تنفری رو ایجاد میکنه که به اکرم در کتاب دبستانی داشتم وقتی مجبور بودم برای آخر هفته 5بار از روی درس بنویسم!
Forwarded from علی سید صالحی (Ali.s)
شب است که آدمی را محزون میکند؟
یا انسان است که برای مغموم شدن
انتظار شب را میکشد؟
شب است که مرا به فکر کردن تو وادار میکند؟
یا من هستم
که برای فکر کردن به تو
انتظار شب را انتظار میکشم؟
#ازدمیر_آصف
@Aliseyedsalehi ارسالی
یا انسان است که برای مغموم شدن
انتظار شب را میکشد؟
شب است که مرا به فکر کردن تو وادار میکند؟
یا من هستم
که برای فکر کردن به تو
انتظار شب را انتظار میکشم؟
#ازدمیر_آصف
@Aliseyedsalehi ارسالی
Forwarded from زرافه
Forwarded from امیدگرافیک (o🐾)
پیش تو جامه در برم نعره زند که بر درم
آمدمت که بنگرم گریه نمی دهد امان
#هوشنگ_ابتهاج
#طرح
🎨 ☆ @OMIDGRAPHIC ☆
آمدمت که بنگرم گریه نمی دهد امان
#هوشنگ_ابتهاج
#طرح
🎨 ☆ @OMIDGRAPHIC ☆
Forwarded from ویر،گول (Javad Davari)
حالا چه همه لباسا اسم با کلاس پیدا کردن: هودی و لگ و بادی و بایکر و دورس و اسلش و شومیز و ژیله و ...
زمان ما فقط یه بلوز بود یه شلوار. تازه شلوارها هم نهایتش میشد کبریتی و خورجینی. خیلی میخواستیم با کلاس باشیم بلوز هم میشد یقه اسکی، نهایت باکلاسی هم یه کفشایی بود بهش میگفتن کیکرز که هرکی داشت دیگه شاخ حساب میشد.
زمان ما فقط یه بلوز بود یه شلوار. تازه شلوارها هم نهایتش میشد کبریتی و خورجینی. خیلی میخواستیم با کلاس باشیم بلوز هم میشد یقه اسکی، نهایت باکلاسی هم یه کفشایی بود بهش میگفتن کیکرز که هرکی داشت دیگه شاخ حساب میشد.
Forwarded from مجله هنرى ژوان🌱
Forwarded from Dianayi (Diana Art)
نگاهتصعب العبورتریننقطه جهاناست
چشمانمکه گره میخورد به قلاب نگاهت
پلک زدن دشوارترین کار است...
#لیلا_قهرمانی_آرمینا
“ @dianagraphic “♥️
چشمانمکه گره میخورد به قلاب نگاهت
پلک زدن دشوارترین کار است...
#لیلا_قهرمانی_آرمینا
“ @dianagraphic “♥️
Forwarded from MDesigner🎈
همیشه که پاییز فصل عاشق شدن،
قدم زدن،
و شعر خواندن نیست.
گاهی هم فصلیست که میشود روی بعضی از خاطرهها مثل برگهای ریخته شده درخت،
پا گذاشت و رفت
🍁Channel l @MiladNajm
قدم زدن،
و شعر خواندن نیست.
گاهی هم فصلیست که میشود روی بعضی از خاطرهها مثل برگهای ریخته شده درخت،
پا گذاشت و رفت
🍁Channel l @MiladNajm
Forwarded from علی سید صالحی (shima)
توی فرودگاه یه سالن بزرگ بود. یه شیشه بزرگ قدی مسافرا رو از همراهاشون جدا میکرد. رفتم نزدیک؛ انقدر نزدیک که بینیم. تقریبا چسبیده بودم به شیشه. با دقت همهجاشو نگاه کردم، سالمِ سالم بود. بدون اینکه برگردم و بهش نگاه کنم گفتم: «عجیبه. حتی یه ترَک کوچیک هم روش نیست.» گفت: «چی؟ یعنی چی؟ مگه باید ترَک داشته باشه؟» گفتم: «نمیدونم. ولی من اگه هر روز اینهمه آدمو میدیدم که دارن از هم جدا میشن و از این به بعد قراره هرکدوم یه گوشهی این دنیا دلتنگِ هم باشن، حتما ترَک میخوردم.»
#محمدرضا_جعفری
@Aliseyedsalehi
#محمدرضا_جعفری
@Aliseyedsalehi
Forwarded from تاملات یک ذهن جستجوگر
زندگی در چه جوامعی مناسب چه افرادی نیست؟
پیشتر در نظریه اصالت خوشبختی بیان کردم که بطور کلی زندگی به شرط شادی و خوشبختی ارزشمند است و برای این منظور باید استانداردهای حداقلی رفاه و خوشبختی مهیا باشد و در غیر اینصورت زندگی ارزش و اصالتی ندارد و چه بسا نبودش بهتر از بودنش باشد. علاوه بر حاکم بودن این اصل کلی و بدیهی، در شرایط زیر نیز زندگی برای افراد مشمول، دلچسب و شیرین و ارزشمند نخواهد بود:
یک) افراد کمال طلب در کشورهای عقب مانده
عموما افراد کمال طلب بطور ذاتی استانداردهای بالا و حداکثری برای همه چیز در نظر می گیرند و همه چیز را در بهترین و کامل ترین حالت و وضعیت می پسندند و می پذیرند. برای این افراد زندگی در کشوری عقب مانده که حداقل استانداردها را نیز ندارد و هیچ چیز در جای خودش نیست، به جهنمی کابوس وار تبدیل می شود که جز حسرت و عذاب ارمغان دیگری ندارد.
دو) افراد آزادی خواه در کشورهای دیکتاتوری
همه انسانها آزادی را دوست دارند و می ستایند با این وجود برای بسیاری از انسانها زندگی در شرایط خفقان و دیکتاتوری نیز به شرط مهیا بودن شرایط رفاه نسبی قابل تحمل و پذیرش است اما برای برخی از انسانهای ازاده و ازادیخواه، ازادی گوهری است که بدون آن زندگی ارزش و معنایی ندارد. بنابراین زندگی در کشورهای دیکتاتوری و در شرایط خفقان و سرکوب برای این دسته از انسانها به کابوسی مهلک مبدل می شود و چنانچه این افراد نتوانند شرایط را تاب بیاورند و با عمله های استبداد درگیر شوند عاقبتی جز زندان انفرادی و شکنجه جسمی و روانی در انتظارشان نیست و این دیگر نه کابوس بلکه تجسم عینی جهنم است.
سه) افراد عدالت خواه در کشورهای پر تبعیض و پر ظلم
همانطور که برای بسیاری از انسانها ازادی ارزش و قداست دارد برای بسیاری از انسانها نیز عدالت به همان اندازه مقدس و ستایش برانگیز است. برای این گروه تحمل تبعیض و بی عدالتی دشوار و ناممکن است و هر جایی تبعیض ببینند اعتراض می کنند. بسیاری از مردم برای حفظ موقعیت کنونی در مقابل ظلم و تبعیض و بی عدالتی سکوت می کنند اما برای عده ای که بطور ذاتی به ظلم و بی عدالتی حساس هستند تحمل این شرایط دشوار است و لذا عموما با عواقب ناگوار اعتراضات خود مواجه می شوند. عواقبی که بسته به نوع و مخاطب اعتراض می تواند اخراج از محل کار، مورد خشونت واقع شدن، زندانی شدن و .... را شامل شود.
چهار) افراد غیر چاپلوس در کشورهایی با سلسله مراتب تملق گرایانه
بطور طبیعی انسان هایی که دارای توانمندی های ذاتی و عزت نفس هستند حاضر به تملق و چاپلوسی برای پیشرفت مادی یا تملک یک جایگاه نیستند. از طرفی در جوامعی که میزان پیشرفت یا نحوه تصدی پست ها و موقعیت های خوب ارتباط مستقیمی با میزان چاپلوسی و تملق مقامات مافوق دارد و این سلسله مراتب ناکارامد از بالاترین تا پایین ترین سطوح جریان دارد؛ چنین انسان هایی مورد بی مهری و بی توجهی قرار می گیرند چرا که حاضر نیستند عزت نفس خود را برای پیشرفت بفروشند و جایگاه هایی که لیاقت آنها را دارند نیز به افرادی می رسد که در عین ناکارامدی، گوی سبقت را با تملق و چاپلوسی از آنها می ربایند.
پنج) افراد خلاق و خودشکوفا در جوامعی مکانیکی و غیرمنعطف
بطور کلی افراد خلاق و نواور با بقیه انسانها متمایز و متفاوتند. این افراد در قالب های خشک و رسمی جوامع مکانیکی و غیرمنعطف نمی گنجند و سختی و سنگینی سیستم بروکراتیک آنها را می ازارد و خلاقیت آنها را می خشکاند. افراد خلاق محیط های کاری سیال و منعطف را می پسندند و در چنین بسترهایی امکان رشد و نمو دارند. بنابراین یک فرد خلاق در چنین جوامعی سرخورده و طرد می شود و به جای آنکه خلاقیتش منبع بروز و شکوفایی استعدادهای نهفته اش باشد، به انسانی در به در و بد فرجام تبدیل می شود. انسانی که به جای آنکه خلاقیتش باعث شکوفایی و پیشرفتش شود، این ویژگی به گونه ای تراژیک به پاشنه آشیلش تبدیل می شود!
در انتها ممکن است برخی به راحتی حکم دهند که چنین افرادی در چنین جوامعی می توانند برای خلاصی از آن وضعیت های ناگوار، جلای وطن نموده و به کشورهای پیشرفته و متمدن مهاجرت نمایند. هرچند بسیاری از این افراد در نهایت چنین راه حلی را بر می گزینند اما این راه نیز خالی از مشکلات و عوارض نیست. مشکلاتی همچون غم غربت، ناهمخوانی فرهنگی با کشور مقصد، دوری از خانواده، یادگیری زبان کشور مقصد، احساس انزجار و دلخوری دائمی نسبت به موطن اصلی و .....
بنابراین اگر در جوامعی با یکی از مشخصات بالا زندگی می کنید عاقلانه و منصفانه تر آن است که ریسک نکنید و فرزندی را به دنیا نیاورید. چرا که در صورتیکه وی ذاتا کمال طلب، ازادی خواه، عدالت طلب یا خلاق باشد و یا اهل تملق و چاپلوسی نباشد؛ هم خودش و هم احتمالا شما به شدت اذیت و درگیر خواهید شد.
انتخاب با شماست!
تاملات یک ذهن جستجوگر
@zehnejostejugar
پیشتر در نظریه اصالت خوشبختی بیان کردم که بطور کلی زندگی به شرط شادی و خوشبختی ارزشمند است و برای این منظور باید استانداردهای حداقلی رفاه و خوشبختی مهیا باشد و در غیر اینصورت زندگی ارزش و اصالتی ندارد و چه بسا نبودش بهتر از بودنش باشد. علاوه بر حاکم بودن این اصل کلی و بدیهی، در شرایط زیر نیز زندگی برای افراد مشمول، دلچسب و شیرین و ارزشمند نخواهد بود:
یک) افراد کمال طلب در کشورهای عقب مانده
عموما افراد کمال طلب بطور ذاتی استانداردهای بالا و حداکثری برای همه چیز در نظر می گیرند و همه چیز را در بهترین و کامل ترین حالت و وضعیت می پسندند و می پذیرند. برای این افراد زندگی در کشوری عقب مانده که حداقل استانداردها را نیز ندارد و هیچ چیز در جای خودش نیست، به جهنمی کابوس وار تبدیل می شود که جز حسرت و عذاب ارمغان دیگری ندارد.
دو) افراد آزادی خواه در کشورهای دیکتاتوری
همه انسانها آزادی را دوست دارند و می ستایند با این وجود برای بسیاری از انسانها زندگی در شرایط خفقان و دیکتاتوری نیز به شرط مهیا بودن شرایط رفاه نسبی قابل تحمل و پذیرش است اما برای برخی از انسانهای ازاده و ازادیخواه، ازادی گوهری است که بدون آن زندگی ارزش و معنایی ندارد. بنابراین زندگی در کشورهای دیکتاتوری و در شرایط خفقان و سرکوب برای این دسته از انسانها به کابوسی مهلک مبدل می شود و چنانچه این افراد نتوانند شرایط را تاب بیاورند و با عمله های استبداد درگیر شوند عاقبتی جز زندان انفرادی و شکنجه جسمی و روانی در انتظارشان نیست و این دیگر نه کابوس بلکه تجسم عینی جهنم است.
سه) افراد عدالت خواه در کشورهای پر تبعیض و پر ظلم
همانطور که برای بسیاری از انسانها ازادی ارزش و قداست دارد برای بسیاری از انسانها نیز عدالت به همان اندازه مقدس و ستایش برانگیز است. برای این گروه تحمل تبعیض و بی عدالتی دشوار و ناممکن است و هر جایی تبعیض ببینند اعتراض می کنند. بسیاری از مردم برای حفظ موقعیت کنونی در مقابل ظلم و تبعیض و بی عدالتی سکوت می کنند اما برای عده ای که بطور ذاتی به ظلم و بی عدالتی حساس هستند تحمل این شرایط دشوار است و لذا عموما با عواقب ناگوار اعتراضات خود مواجه می شوند. عواقبی که بسته به نوع و مخاطب اعتراض می تواند اخراج از محل کار، مورد خشونت واقع شدن، زندانی شدن و .... را شامل شود.
چهار) افراد غیر چاپلوس در کشورهایی با سلسله مراتب تملق گرایانه
بطور طبیعی انسان هایی که دارای توانمندی های ذاتی و عزت نفس هستند حاضر به تملق و چاپلوسی برای پیشرفت مادی یا تملک یک جایگاه نیستند. از طرفی در جوامعی که میزان پیشرفت یا نحوه تصدی پست ها و موقعیت های خوب ارتباط مستقیمی با میزان چاپلوسی و تملق مقامات مافوق دارد و این سلسله مراتب ناکارامد از بالاترین تا پایین ترین سطوح جریان دارد؛ چنین انسان هایی مورد بی مهری و بی توجهی قرار می گیرند چرا که حاضر نیستند عزت نفس خود را برای پیشرفت بفروشند و جایگاه هایی که لیاقت آنها را دارند نیز به افرادی می رسد که در عین ناکارامدی، گوی سبقت را با تملق و چاپلوسی از آنها می ربایند.
پنج) افراد خلاق و خودشکوفا در جوامعی مکانیکی و غیرمنعطف
بطور کلی افراد خلاق و نواور با بقیه انسانها متمایز و متفاوتند. این افراد در قالب های خشک و رسمی جوامع مکانیکی و غیرمنعطف نمی گنجند و سختی و سنگینی سیستم بروکراتیک آنها را می ازارد و خلاقیت آنها را می خشکاند. افراد خلاق محیط های کاری سیال و منعطف را می پسندند و در چنین بسترهایی امکان رشد و نمو دارند. بنابراین یک فرد خلاق در چنین جوامعی سرخورده و طرد می شود و به جای آنکه خلاقیتش منبع بروز و شکوفایی استعدادهای نهفته اش باشد، به انسانی در به در و بد فرجام تبدیل می شود. انسانی که به جای آنکه خلاقیتش باعث شکوفایی و پیشرفتش شود، این ویژگی به گونه ای تراژیک به پاشنه آشیلش تبدیل می شود!
در انتها ممکن است برخی به راحتی حکم دهند که چنین افرادی در چنین جوامعی می توانند برای خلاصی از آن وضعیت های ناگوار، جلای وطن نموده و به کشورهای پیشرفته و متمدن مهاجرت نمایند. هرچند بسیاری از این افراد در نهایت چنین راه حلی را بر می گزینند اما این راه نیز خالی از مشکلات و عوارض نیست. مشکلاتی همچون غم غربت، ناهمخوانی فرهنگی با کشور مقصد، دوری از خانواده، یادگیری زبان کشور مقصد، احساس انزجار و دلخوری دائمی نسبت به موطن اصلی و .....
بنابراین اگر در جوامعی با یکی از مشخصات بالا زندگی می کنید عاقلانه و منصفانه تر آن است که ریسک نکنید و فرزندی را به دنیا نیاورید. چرا که در صورتیکه وی ذاتا کمال طلب، ازادی خواه، عدالت طلب یا خلاق باشد و یا اهل تملق و چاپلوسی نباشد؛ هم خودش و هم احتمالا شما به شدت اذیت و درگیر خواهید شد.
انتخاب با شماست!
تاملات یک ذهن جستجوگر
@zehnejostejugar
کوچیک که بودم از مسافرت متنفر بودم
وقتی میدیدم بقیه واسه یه سفر کوچیک سر و دست میشکنن و ذوق میکنن تعجب میکردم
آخه من احساس تعلق خاطر زیادی به خونمون و دوستام و کوچه و محلمون داشتم
فکر میکردم اگه یه روز خونه نباشم عروسکا و بازی های تو کامپیوتر و تلوزیون و کارتن هاش دق میکنن و بالعکس منم از غم دوری اونا شرحه شرحه میشم
یادمه اگه میخواستیم بریم مسافرت از دو روز قبل التماس منو میکردن که راضی بشم و آخرشم با قهر و دعوا و اوقات تلخی راهی سفر میشدم باهاشون.
کل مسیر هم اخمام تو هم بود و غصه میخوردم و تنها سوالم از بابام این بود کی برمیگردیم؟
مامانم همیشه میگفت یه روزی میاد دلت واسه این مسافرتا تنگ میشه میگی کاش یکم لذت برده بودم و سفرُ زهر مارخودم و بقیه نمیکردم.
منم تو دلم میگفتم آخه کیه که لذت ببره از جاده های طولانی و شب تو چادر خوابیدن و در به در تو مسیر دنبال دسشویی گشتن و رو چمن کنار مورچه ها غذا خوردن و آخرشم بعد دو روز خسته مرده برسه به مقصد و حالا فکر برگشتن این راه و اون کارای تکراری که بماند...
گذشت و منم بزرگ شدم ...دیگه وقتی میرفتیم سفر نمیپرسیدم کی برمیگردیم میگفتم کاش میشد چند روز دیگه بمونیم
دیگه دیدن غروب افتاب از پنجره ی ماشین ، کنار مورچه های پارک شهرغریب غذا خوردن و در به در گشتن دنبال دسشویی تمیز تو مسیر آرزوی هر هفته و ماهم بود. وقتی از سفر برمیگشتیم بعد یه استراحت کوتاه میگفتم قابلیت اینو دارم همین الان سفر بعدی رو شروع کنم.
بعضی وقتا با خودم فکر میکنم چی شد که اینجوری شد...
نه به اون همه نفرت نه به این همه اشتیاق برای مسافرت.
فکر میکنم تنها دلیلش این باشه که دیگه عروسکی نیست که بدون من خوابش نبره شبا،دیگه کارتن خرس مهربون و آقای بلوط پخش نمیشه ، دیگه دوستی نیست که بیاد زنگ خونمونُ بزنه و از نبودن من غمباد بگیره...الان دیگه فقط به خودم تعلق دارم و دلم فقط یه جاده ی طولانی بی مقصد میخواد که غرق بشم تو شب هاش.
#سحرخسروانی
#شما_فرستادین
وقتی میدیدم بقیه واسه یه سفر کوچیک سر و دست میشکنن و ذوق میکنن تعجب میکردم
آخه من احساس تعلق خاطر زیادی به خونمون و دوستام و کوچه و محلمون داشتم
فکر میکردم اگه یه روز خونه نباشم عروسکا و بازی های تو کامپیوتر و تلوزیون و کارتن هاش دق میکنن و بالعکس منم از غم دوری اونا شرحه شرحه میشم
یادمه اگه میخواستیم بریم مسافرت از دو روز قبل التماس منو میکردن که راضی بشم و آخرشم با قهر و دعوا و اوقات تلخی راهی سفر میشدم باهاشون.
کل مسیر هم اخمام تو هم بود و غصه میخوردم و تنها سوالم از بابام این بود کی برمیگردیم؟
مامانم همیشه میگفت یه روزی میاد دلت واسه این مسافرتا تنگ میشه میگی کاش یکم لذت برده بودم و سفرُ زهر مارخودم و بقیه نمیکردم.
منم تو دلم میگفتم آخه کیه که لذت ببره از جاده های طولانی و شب تو چادر خوابیدن و در به در تو مسیر دنبال دسشویی گشتن و رو چمن کنار مورچه ها غذا خوردن و آخرشم بعد دو روز خسته مرده برسه به مقصد و حالا فکر برگشتن این راه و اون کارای تکراری که بماند...
گذشت و منم بزرگ شدم ...دیگه وقتی میرفتیم سفر نمیپرسیدم کی برمیگردیم میگفتم کاش میشد چند روز دیگه بمونیم
دیگه دیدن غروب افتاب از پنجره ی ماشین ، کنار مورچه های پارک شهرغریب غذا خوردن و در به در گشتن دنبال دسشویی تمیز تو مسیر آرزوی هر هفته و ماهم بود. وقتی از سفر برمیگشتیم بعد یه استراحت کوتاه میگفتم قابلیت اینو دارم همین الان سفر بعدی رو شروع کنم.
بعضی وقتا با خودم فکر میکنم چی شد که اینجوری شد...
نه به اون همه نفرت نه به این همه اشتیاق برای مسافرت.
فکر میکنم تنها دلیلش این باشه که دیگه عروسکی نیست که بدون من خوابش نبره شبا،دیگه کارتن خرس مهربون و آقای بلوط پخش نمیشه ، دیگه دوستی نیست که بیاد زنگ خونمونُ بزنه و از نبودن من غمباد بگیره...الان دیگه فقط به خودم تعلق دارم و دلم فقط یه جاده ی طولانی بی مقصد میخواد که غرق بشم تو شب هاش.
#سحرخسروانی
#شما_فرستادین
Forwarded from Dianayi (Diana Art)
دوستم داری؛
می دانم
باز دوست دارم که بپرسم گاهی
دوست دارم که بدانم
امروز؛ مثلِ دیروز، مرا می خواهی؟!
#محمدعلی_بهمنی
“ @dianagraphic “♥️
می دانم
باز دوست دارم که بپرسم گاهی
دوست دارم که بدانم
امروز؛ مثلِ دیروز، مرا می خواهی؟!
#محمدعلی_بهمنی
“ @dianagraphic “♥️
Forwarded from تاملات یک ذهن جستجوگر
سودمندی و ناسودمندی زندگی
پیشتر در نظریه اصالت خوشبختی بیان کردم که خوش بینان بر لذت های زندگی و بدبینان بر رنج های زندگی تمرکز و تاکید می کنند و در میانه این دو، واقع بینان بر در نظر گرفتن لذت ها و رنج های زندگی بطور توامان و در کنار هم تاکید دارند و زندگی را به شرط غلبه خوشی ها و لذت ها بر ناملایمات و رنج های آن می پذیرند. اگر بخواهیم از منظر گروه سوم به پروژه زندگی نگاه کنیم باید میزان سودمندی و ناسودمندی آن را بسنجیم و در انتها اگر سودمندی زندگی از ناسودمندی آن بیشتر بود به زندگی آری بگوییم. بر همین اساس فهرست کردن خوشی ها و ناخوشی های ممکن و احتمالیِ زندگی برای ترسیم یک نمای کلی از زندگی اهمیت بسزایی دارد. با توجه به اینکه برای همه ما توسط والدین مان گزینه حضور در دنیا و آری گویی به زندگی انتخاب شده است، پس بررسی این چالش بیشتر به این کار می اید که برای فرزندان احتمالی خود کدام گزینه را انتخاب نماییم: انتخاب اری گویی و دعوت آنها به دنیا یا انصراف از حضور آنها در دنیا. بطور خلاصه فهرست کردن و تفکر عمیق درباره خوشی ها و ناخوشی های ممکن و احتمالی زندگی برای تصمیم گیری درباره فرزندآوری کاربرد فراوانی دارد چرا که بچه دار شدن نوعی دعوت به این دنیاست و برای این منظور میزبان باید از کفایتِ آراستگی و لذت بخش بودن محل میهمانی برای مدعوین مطمئن باشد و دعوت میهمانِ از همه جا بیخبر به مکانی که رنج ها و ناملایماتش بیشتر از خوشی ها و شادی هایش باشد رسم مروت و انصاف و میهمان نوازی نیست! از این رو در ادامه خوشی ها و ناخوشی های ممکن و احتمالی زندگی را با هم مرور می کنیم:
خوشیهای ممکن و احتمالی:
دوران خوش کودکی، والدین مهربان، لذت یادگیری و بازی های مدرسه، دوستان واقعی، سفر و تفریح، سلامتی، غذاها و خوردنی های خوشمزه، ازدواج خوب، فرزندان خوب، پیشرفت های تحصیلی و شغلی
ناخوشیهای ممکن و احتمالی:
آزار دیدن و آسیب پذیری در کودکی، والدین ناهنجار، کند ذهنی و مشکلات یادگیری، مورد تمسخر قرار گرفتن در مدرسه، اضطراب امتحانات، دشمنان دوست نما، مورد حسد و کینه واقع شدن، بیماری های جسمی، بیماری های روانی، معلولیت های دائمی، گرسنگی و سو تغذیه، زشت رو بودن، ورشکستگی و بدهکاری، مورد دزدی یا کلاهبرداری واقع شدن، شغل غیر جذاب، اخراج از کار، اعتیاد به مواد یا الکل، مورد تجاوز واقع شدن، زندگی پر استرس، ازدواج بد و طلاق، دردسرها و معضلات فرزندان، از دست دادن عزیزان، سالمندی و مرگ
حال با توجه به دو فهرست بالا تصمیم گیری با شماست که آیا زندگی ارزش تجربه کردن دارد یا نه و بر این اساس برای دعوت کردن از انسانی دیگر برای حضور در این دنیا (بچه دار شدن) تصمیم بگیرید. قطعا نوع جامعه و کشوری که در آن زندگی می کنید تاثیر بسزایی در امتیازدهی به تک تک موارد بالا و برآیند نتیجه گیری شما خواهد داشت.
چنانچه شما نیز مواردی برای اضافه کردن به دو فهرست اولیه بالا سراغ دارید اطلاع دهید تا فهرست ها ویرایش و تکمیل شوند.
ارتباط با نویسنده @charkhvand
تاملات یک ذهن جستجوگر
@zehnejostejugar
پیشتر در نظریه اصالت خوشبختی بیان کردم که خوش بینان بر لذت های زندگی و بدبینان بر رنج های زندگی تمرکز و تاکید می کنند و در میانه این دو، واقع بینان بر در نظر گرفتن لذت ها و رنج های زندگی بطور توامان و در کنار هم تاکید دارند و زندگی را به شرط غلبه خوشی ها و لذت ها بر ناملایمات و رنج های آن می پذیرند. اگر بخواهیم از منظر گروه سوم به پروژه زندگی نگاه کنیم باید میزان سودمندی و ناسودمندی آن را بسنجیم و در انتها اگر سودمندی زندگی از ناسودمندی آن بیشتر بود به زندگی آری بگوییم. بر همین اساس فهرست کردن خوشی ها و ناخوشی های ممکن و احتمالیِ زندگی برای ترسیم یک نمای کلی از زندگی اهمیت بسزایی دارد. با توجه به اینکه برای همه ما توسط والدین مان گزینه حضور در دنیا و آری گویی به زندگی انتخاب شده است، پس بررسی این چالش بیشتر به این کار می اید که برای فرزندان احتمالی خود کدام گزینه را انتخاب نماییم: انتخاب اری گویی و دعوت آنها به دنیا یا انصراف از حضور آنها در دنیا. بطور خلاصه فهرست کردن و تفکر عمیق درباره خوشی ها و ناخوشی های ممکن و احتمالی زندگی برای تصمیم گیری درباره فرزندآوری کاربرد فراوانی دارد چرا که بچه دار شدن نوعی دعوت به این دنیاست و برای این منظور میزبان باید از کفایتِ آراستگی و لذت بخش بودن محل میهمانی برای مدعوین مطمئن باشد و دعوت میهمانِ از همه جا بیخبر به مکانی که رنج ها و ناملایماتش بیشتر از خوشی ها و شادی هایش باشد رسم مروت و انصاف و میهمان نوازی نیست! از این رو در ادامه خوشی ها و ناخوشی های ممکن و احتمالی زندگی را با هم مرور می کنیم:
خوشیهای ممکن و احتمالی:
دوران خوش کودکی، والدین مهربان، لذت یادگیری و بازی های مدرسه، دوستان واقعی، سفر و تفریح، سلامتی، غذاها و خوردنی های خوشمزه، ازدواج خوب، فرزندان خوب، پیشرفت های تحصیلی و شغلی
ناخوشیهای ممکن و احتمالی:
آزار دیدن و آسیب پذیری در کودکی، والدین ناهنجار، کند ذهنی و مشکلات یادگیری، مورد تمسخر قرار گرفتن در مدرسه، اضطراب امتحانات، دشمنان دوست نما، مورد حسد و کینه واقع شدن، بیماری های جسمی، بیماری های روانی، معلولیت های دائمی، گرسنگی و سو تغذیه، زشت رو بودن، ورشکستگی و بدهکاری، مورد دزدی یا کلاهبرداری واقع شدن، شغل غیر جذاب، اخراج از کار، اعتیاد به مواد یا الکل، مورد تجاوز واقع شدن، زندگی پر استرس، ازدواج بد و طلاق، دردسرها و معضلات فرزندان، از دست دادن عزیزان، سالمندی و مرگ
حال با توجه به دو فهرست بالا تصمیم گیری با شماست که آیا زندگی ارزش تجربه کردن دارد یا نه و بر این اساس برای دعوت کردن از انسانی دیگر برای حضور در این دنیا (بچه دار شدن) تصمیم بگیرید. قطعا نوع جامعه و کشوری که در آن زندگی می کنید تاثیر بسزایی در امتیازدهی به تک تک موارد بالا و برآیند نتیجه گیری شما خواهد داشت.
چنانچه شما نیز مواردی برای اضافه کردن به دو فهرست اولیه بالا سراغ دارید اطلاع دهید تا فهرست ها ویرایش و تکمیل شوند.
ارتباط با نویسنده @charkhvand
تاملات یک ذهن جستجوگر
@zehnejostejugar
Forwarded from Roozbeh Bemani | روزبه بمانی
Telegram
attach 📎
Forwarded from FANCY WORLD (m@rz!)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM