آموزشکده توانا
57.9K subscribers
30K photos
36.2K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
#منزوی نشوید

وقتی تلفن زنگ می‌زند چه احساسی دارید؟ وقتی شما را به مهمانی دعوت می‌کنند چه احساسی دارید؟ اگر کسی از شما همکاری و توجه می‌خواهد به واکنش خودتان دقت کنید. اگر مقاومت می‌کنید، ضربان قلب‌تان بالا می‌رود، عرق می‌کنید و نفس‌تان حبس می‌شود، این‌ها می‌تواند علائم هراس اجتماعی یا تروما باشد. چیزی که باید بدانید این است که بین پاسخ ندادن به دیگران به‌خاطر یک درگیری فکری یا جسمی و امتناع از دیگران به خاطر #ترس تفاوت زیادی وجود دارد.

وقتی گاهی تنها می‌شوید چه احساسی دارید؟ اگر احساس نشاط و شادابی می‌کنید، از تنهایی #انرژی می‌گیرید یا هر احساس خوشایند دیگری را تجربه می‌کنید، نشان دهنده روحیه درونگرای شماست. در مقابل اگر احساس تنها ماندن می‌کنید و با خودتان می‌گویید «دلم نمی‌خواهد به آن مهمانی بروم، کسی به من توجهی نمی‌کند، دلم نمی‌خواهد با کسی حرف بزنم و وجود من در مهمانی برای کسی مهم نیست…» خوب است بدانید که این احساسات تا اندازه‌ای طبیعی هستند اما اگر یک احساس دائمی و ریشه یافته در وجودتان است این نشانه‌ای از #انزواطلبی است.

موقعیت دیگری هم وجود دارد: اگر فقط در خلوت تنهایی‌تان می‌توانید خود واقعی‌تان باشید باید از خودتان بپرسید که «اگر بقیه من واقعی را بشناسند چه اتفاقی می‌افتد؟» هر جواب منفی‌ای به این پرسش به معنای آن است که کار، دوستان، شریک زندگی یا هر چیزی که به‌خاطرش #نقش بازی می‌کنید با خود واقعی شما هماهنگ نیست. از سوی دیگر این احساس که نشان دادن من واقعی برایتان ضرر دارد یا خطرناک است. نمایشی از این احساس درونی است که فکر می‌کنید آدمی دوست نداشتنی، بی ارزش و به درد نخور هستید. رفتن به خلوت تنهایی و برداشتن #نقاب در واقع نوع معیوبی از تنهایی است. پیشنهاد من این است که به یک #مشاور یا روان شناس مراجعه کنید تا اعتماد به نفس از دست رفته را بازیابی کنید.

از همه مهم‌تر، بزرگ‌ترین سوالی که می‌توانید از خودتان بپرسید این است که «آیا تنها ماندن، شما را از زندگی عادی دور نگه می‌دارد؟» در صورتی که تنهایی برای شما راهی برای #فرار از دنیا و آدم‌هاست این می‌تواند نشانه خطرناکی باشد. اما اگر خلوت #تنهایی به شما کمک می‌کند که #زندگی عادی را بهتر پیش ببرید از این #فرصت استفاده کنید و هر کاری که دوست دارید در اوقات تنهایی‌تان انجام بدهید.
رادیو زمانه

#توانا

https://goo.gl/67AdbM

@Tavaana_Tavaanatech
«نام من عشق است آیا می شناسیدم؟»
سالگرد درگذشت #حسین_منزوی، غزل‌سرای معاصر

حسین منزوی، #شاعر توانای ایرانی، اول مهرماه ۱۳۲۵ در شهر #زنجان و در خانواده‌ای فرهنگی به دنیا آمد. او را بیش‌تر به عنوان شاعری غزل‌سرا می‌شناسند. #منزوی البته در سرودن اشعار نیمایی و هم‌چنین شعر سپید نیز مهارت داشت. پدرش، محمد نیز به زبان ترکی #شعر می‌سرود.
منزوی اولین دفتر شعرش با نام «حنجره‌ی زخمی تغزل» را در سال ۱۳۵۰ توسط انتشارات بامداد منتشر کرد. پس از انتشار این دفتر شعر، منزوی به عنوان به‌ترین شاعر جوان دوره‌ی شعر فروغ برگزیده شد. پس از این منزوی به رادیو و تلویزیون ملی ایران پیوست و در کنار نادر نادرپور در گروه ادب امروز به کار مشغول شد. منزوی در زمان فعالیت در رادیو، مسئولیت نویسندگی و اجرای برنامه‌های مختلفی را عهده‌دار شد که از آن میان می‌توان به برنامه‌هایی مانند «قاب روز»، «یک شعر و یک شاعر»، «شعر ما و شاعران ما»، «آینه و ترازو»، «کمربند سبز» و «آینه و آدینه» اشاره کرد. حسین منزوی برای مدتی نیز مسئول صفحه‌ی شعر مجله‌ی ادبی رودکی بود.
عمران صلاحی، طنزپرداز و نویسنده در مورد آشنایی‌اش با حسین منزوی سخنانی دارد که برای شناختن ویژگی‌های فردی و شخصیتی منزوی سودمند است. او آغاز دوستی‌اش با منزوی را این‌گونه به خاطر می‌آورد: «اوايل دهه چهل بود؛ سالش يادم نيست. يك شب از انجمن ادبي آذرآبادگان (واقع در اميرآباد شمالی) درآمده بودم و داشتم سرازير می‌شدم به طرف ميدان راه‌آهن تا از آنجا به جواديه بروم. در پياده رو از پشت سر صدايی شنيدم. برگشتم، ديدم حسين منزوی است.گفت: «من بارها تو را ديده‌ام كه با دوچرخه قراضه‌ات در جواديه می‌پلكی». گفتم: «بله، من هم بچه جواديه‌ام، هم ابوقراضه!» .گفت: «حالا كه مسيرمان يكی ا ست، با هم برويم و بياييم» .ما زبانمان هم يكی بود و از همان اول با هم به تركی صحبت كرديم كه چهل سال طول كشيد.»
عمران صلاحی در مورد عشق در غزل‌های منزوی می‌گوید: «منزوی هر شعری كه گفت مصداق عينی داشت. پشت هر شعر او عشقی پنهان است؛ عشقی كه می‌توانی دستش را بگيری و نفسش را حس كنی.منزوی هميشه چند قدم از من جلوتر بود. او زودتر از من، نيما ، شاملو و اخوان را شناخت. در پياد‌ه‌روی‌های شبانه، گاهی اشعاری از شاملو و اخوان را زمزمه می‌كرد. من حتی مخالف شعر نو بودم! يک شب منزوی عصبانی شد و گفت: «چون تو خودت نمی‌توانی شعر نو بگويی، به آن فحش می‌دهی». من گفتم: «می‌توانم، اما نمی‌گويم» گفت: «نمی‌توانی وگرنه می‌گفتی» آن شب از لج او شعر نو گفتم و فردا برايش خواندم. خيلی متعجب و خوشحال شد. اصلاً انتظار نداشت. گاهی لج ولجبازی كار دست آدم می‌دهد.»
حسین منزوی شانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۸۳ بر اثر ناراحتی قلبی و ریوی در بیمارستان رجایی تهران درگذشت. حسین منزوی غزل‌هایی نیز به زبان ترکی سروده است که منتشر شده است. از آثار حسین منزوی می‌توان به با عشق در حوالی فاجعه، این ترک پارسی‌گ.ی (بررسی شعر شهریار)، از شوکران وشکر، از کهربا و کافور، از خاموشی‌ها و فراموشی‌ها و حیدر بابا - ترجمه‌ی نیمایی از منظور حیدربابایه سلام سروده‌ی شهریار اشاره کرد.

یکی از غزل‌های این شاعر نامدار را با هم می‌خوانیم:

از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم
آوار پریشانی‌ست، رو سوی چه بگریزیم؟
هنگامۀ حیرانی‌ست، خود را به که بسپاریم؟
تشویش هزار «آیا»، وسواس هزار «اما»،
کوریم و نمی‌بینیم، ورنه همه بیماریم
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفته‌ست
امروز که صف در صف خشکیده و بی‌باریم
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمی‌بریم، ابریم و نمی‌باریم
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید؟ گفتیم که بیداریم.
من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/2Q5jkk

@Tavaana_TavaanaTech