«نام من عشق است آیا می شناسیدم؟»
سالگرد درگذشت #حسین_منزوی، غزلسرای معاصر
حسین منزوی، #شاعر توانای ایرانی، اول مهرماه ۱۳۲۵ در شهر #زنجان و در خانوادهای فرهنگی به دنیا آمد. او را بیشتر به عنوان شاعری غزلسرا میشناسند. #منزوی البته در سرودن اشعار نیمایی و همچنین شعر سپید نیز مهارت داشت. پدرش، محمد نیز به زبان ترکی #شعر میسرود.
منزوی اولین دفتر شعرش با نام «حنجرهی زخمی تغزل» را در سال ۱۳۵۰ توسط انتشارات بامداد منتشر کرد. پس از انتشار این دفتر شعر، منزوی به عنوان بهترین شاعر جوان دورهی شعر فروغ برگزیده شد. پس از این منزوی به رادیو و تلویزیون ملی ایران پیوست و در کنار نادر نادرپور در گروه ادب امروز به کار مشغول شد. منزوی در زمان فعالیت در رادیو، مسئولیت نویسندگی و اجرای برنامههای مختلفی را عهدهدار شد که از آن میان میتوان به برنامههایی مانند «قاب روز»، «یک شعر و یک شاعر»، «شعر ما و شاعران ما»، «آینه و ترازو»، «کمربند سبز» و «آینه و آدینه» اشاره کرد. حسین منزوی برای مدتی نیز مسئول صفحهی شعر مجلهی ادبی رودکی بود.
عمران صلاحی، طنزپرداز و نویسنده در مورد آشناییاش با حسین منزوی سخنانی دارد که برای شناختن ویژگیهای فردی و شخصیتی منزوی سودمند است. او آغاز دوستیاش با منزوی را اینگونه به خاطر میآورد: «اوايل دهه چهل بود؛ سالش يادم نيست. يك شب از انجمن ادبي آذرآبادگان (واقع در اميرآباد شمالی) درآمده بودم و داشتم سرازير میشدم به طرف ميدان راهآهن تا از آنجا به جواديه بروم. در پياده رو از پشت سر صدايی شنيدم. برگشتم، ديدم حسين منزوی است.گفت: «من بارها تو را ديدهام كه با دوچرخه قراضهات در جواديه میپلكی». گفتم: «بله، من هم بچه جواديهام، هم ابوقراضه!» .گفت: «حالا كه مسيرمان يكی ا ست، با هم برويم و بياييم» .ما زبانمان هم يكی بود و از همان اول با هم به تركی صحبت كرديم كه چهل سال طول كشيد.»
عمران صلاحی در مورد عشق در غزلهای منزوی میگوید: «منزوی هر شعری كه گفت مصداق عينی داشت. پشت هر شعر او عشقی پنهان است؛ عشقی كه میتوانی دستش را بگيری و نفسش را حس كنی.منزوی هميشه چند قدم از من جلوتر بود. او زودتر از من، نيما ، شاملو و اخوان را شناخت. در پيادهرویهای شبانه، گاهی اشعاری از شاملو و اخوان را زمزمه میكرد. من حتی مخالف شعر نو بودم! يک شب منزوی عصبانی شد و گفت: «چون تو خودت نمیتوانی شعر نو بگويی، به آن فحش میدهی». من گفتم: «میتوانم، اما نمیگويم» گفت: «نمیتوانی وگرنه میگفتی» آن شب از لج او شعر نو گفتم و فردا برايش خواندم. خيلی متعجب و خوشحال شد. اصلاً انتظار نداشت. گاهی لج ولجبازی كار دست آدم میدهد.»
حسین منزوی شانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۸۳ بر اثر ناراحتی قلبی و ریوی در بیمارستان رجایی تهران درگذشت. حسین منزوی غزلهایی نیز به زبان ترکی سروده است که منتشر شده است. از آثار حسین منزوی میتوان به با عشق در حوالی فاجعه، این ترک پارسیگ.ی (بررسی شعر شهریار)، از شوکران وشکر، از کهربا و کافور، از خاموشیها و فراموشیها و حیدر بابا - ترجمهی نیمایی از منظور حیدربابایه سلام سرودهی شهریار اشاره کرد.
یکی از غزلهای این شاعر نامدار را با هم میخوانیم:
از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم
آوار پریشانیست، رو سوی چه بگریزیم؟
هنگامۀ حیرانیست، خود را به که بسپاریم؟
تشویش هزار «آیا»، وسواس هزار «اما»،
کوریم و نمیبینیم، ورنه همه بیماریم
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفتهست
امروز که صف در صف خشکیده و بیباریم
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمیبریم، ابریم و نمیباریم
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید؟ گفتیم که بیداریم.
من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/2Q5jkk
@Tavaana_TavaanaTech
سالگرد درگذشت #حسین_منزوی، غزلسرای معاصر
حسین منزوی، #شاعر توانای ایرانی، اول مهرماه ۱۳۲۵ در شهر #زنجان و در خانوادهای فرهنگی به دنیا آمد. او را بیشتر به عنوان شاعری غزلسرا میشناسند. #منزوی البته در سرودن اشعار نیمایی و همچنین شعر سپید نیز مهارت داشت. پدرش، محمد نیز به زبان ترکی #شعر میسرود.
منزوی اولین دفتر شعرش با نام «حنجرهی زخمی تغزل» را در سال ۱۳۵۰ توسط انتشارات بامداد منتشر کرد. پس از انتشار این دفتر شعر، منزوی به عنوان بهترین شاعر جوان دورهی شعر فروغ برگزیده شد. پس از این منزوی به رادیو و تلویزیون ملی ایران پیوست و در کنار نادر نادرپور در گروه ادب امروز به کار مشغول شد. منزوی در زمان فعالیت در رادیو، مسئولیت نویسندگی و اجرای برنامههای مختلفی را عهدهدار شد که از آن میان میتوان به برنامههایی مانند «قاب روز»، «یک شعر و یک شاعر»، «شعر ما و شاعران ما»، «آینه و ترازو»، «کمربند سبز» و «آینه و آدینه» اشاره کرد. حسین منزوی برای مدتی نیز مسئول صفحهی شعر مجلهی ادبی رودکی بود.
عمران صلاحی، طنزپرداز و نویسنده در مورد آشناییاش با حسین منزوی سخنانی دارد که برای شناختن ویژگیهای فردی و شخصیتی منزوی سودمند است. او آغاز دوستیاش با منزوی را اینگونه به خاطر میآورد: «اوايل دهه چهل بود؛ سالش يادم نيست. يك شب از انجمن ادبي آذرآبادگان (واقع در اميرآباد شمالی) درآمده بودم و داشتم سرازير میشدم به طرف ميدان راهآهن تا از آنجا به جواديه بروم. در پياده رو از پشت سر صدايی شنيدم. برگشتم، ديدم حسين منزوی است.گفت: «من بارها تو را ديدهام كه با دوچرخه قراضهات در جواديه میپلكی». گفتم: «بله، من هم بچه جواديهام، هم ابوقراضه!» .گفت: «حالا كه مسيرمان يكی ا ست، با هم برويم و بياييم» .ما زبانمان هم يكی بود و از همان اول با هم به تركی صحبت كرديم كه چهل سال طول كشيد.»
عمران صلاحی در مورد عشق در غزلهای منزوی میگوید: «منزوی هر شعری كه گفت مصداق عينی داشت. پشت هر شعر او عشقی پنهان است؛ عشقی كه میتوانی دستش را بگيری و نفسش را حس كنی.منزوی هميشه چند قدم از من جلوتر بود. او زودتر از من، نيما ، شاملو و اخوان را شناخت. در پيادهرویهای شبانه، گاهی اشعاری از شاملو و اخوان را زمزمه میكرد. من حتی مخالف شعر نو بودم! يک شب منزوی عصبانی شد و گفت: «چون تو خودت نمیتوانی شعر نو بگويی، به آن فحش میدهی». من گفتم: «میتوانم، اما نمیگويم» گفت: «نمیتوانی وگرنه میگفتی» آن شب از لج او شعر نو گفتم و فردا برايش خواندم. خيلی متعجب و خوشحال شد. اصلاً انتظار نداشت. گاهی لج ولجبازی كار دست آدم میدهد.»
حسین منزوی شانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۸۳ بر اثر ناراحتی قلبی و ریوی در بیمارستان رجایی تهران درگذشت. حسین منزوی غزلهایی نیز به زبان ترکی سروده است که منتشر شده است. از آثار حسین منزوی میتوان به با عشق در حوالی فاجعه، این ترک پارسیگ.ی (بررسی شعر شهریار)، از شوکران وشکر، از کهربا و کافور، از خاموشیها و فراموشیها و حیدر بابا - ترجمهی نیمایی از منظور حیدربابایه سلام سرودهی شهریار اشاره کرد.
یکی از غزلهای این شاعر نامدار را با هم میخوانیم:
از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم
آوار پریشانیست، رو سوی چه بگریزیم؟
هنگامۀ حیرانیست، خود را به که بسپاریم؟
تشویش هزار «آیا»، وسواس هزار «اما»،
کوریم و نمیبینیم، ورنه همه بیماریم
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفتهست
امروز که صف در صف خشکیده و بیباریم
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمیبریم، ابریم و نمیباریم
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید؟ گفتیم که بیداریم.
من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/2Q5jkk
@Tavaana_TavaanaTech
توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
حسین منزوی؛ نام دیگر عشق - توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
حسین منزوی، شاعر توانای ایرانی، اول مهر ۱۳۲۵ در شهر زنجان و در خانوادهای فرهنگی به دنیا آمد. او را بیشتر به عنوان شاعری غزلسرا میشناسند. منزوی البته در سرودن اشعار نیمایی و همچنین شعر سپید نیز مهارت داشت. پدرش، محمد، نیز به زبان ترکی شعر میسرود. حسین…
«میخواستم این عکس را نگذارم. دلم نیامد. مزارِ یکی از ستونهای شعر معاصر ایران... مزارِ آبروی شعر معاصرِ ایران...این وضعیتِ مزارِ #حسین_منزوی ست. چقدر خاک و غبار و جای کفش روی سنگ نشسته بود... روی شعر...
.
نام من عشق است آیا میشناسیدم؟
خیر جناب منزوی...»
goo.gl/MQ38su
عکس: زنجان، معین دهاز
مطلب مرتبط:
حسین منزوی، نام دیگر عشق
http://bit.ly/2unNlOo
قسمتی از مطلب لینک داده شده:
توجه به مفهوم و معنای عشق در ترانههای منزوی از جایگاه ویژهای برخوردار است و آنگونه که خودش میگوید عشق هویت اصلی آثارش را تشکیل میدهد. پس از انقلاب منزوی در سال ابتدایی انتشار مجلهی سروش با آن همکاری داشت. آنچه منزوی را بر سر زبانها انداخت و او را به عنوان شاعری توانا تثبیت کرد «غزل»سرایی منحصر به فرد او است. او معتقد بود «دههای که متعلق به همنسلان من است، دههی رستاخیز و به پا خاستن مجدد غزل است» و در این تجدید حیات غزل به جرات میتوان گفت که منزوی یکی از احیاگران جدی است. منوچهر آتشی، شاعر در مورد حسین منزوی چنین میگوید: «حسین منزوی به نوعی بنیانگذار شیوه دیگری از تغزل بود. او تغزلی بدیع و چشمگیر در غزل داشت و به همین دلیل نام او در ردیف غزلسرایان خوب ما باقی میماند.
@Tavaana_TavaanaTech
.
نام من عشق است آیا میشناسیدم؟
خیر جناب منزوی...»
goo.gl/MQ38su
عکس: زنجان، معین دهاز
مطلب مرتبط:
حسین منزوی، نام دیگر عشق
http://bit.ly/2unNlOo
قسمتی از مطلب لینک داده شده:
توجه به مفهوم و معنای عشق در ترانههای منزوی از جایگاه ویژهای برخوردار است و آنگونه که خودش میگوید عشق هویت اصلی آثارش را تشکیل میدهد. پس از انقلاب منزوی در سال ابتدایی انتشار مجلهی سروش با آن همکاری داشت. آنچه منزوی را بر سر زبانها انداخت و او را به عنوان شاعری توانا تثبیت کرد «غزل»سرایی منحصر به فرد او است. او معتقد بود «دههای که متعلق به همنسلان من است، دههی رستاخیز و به پا خاستن مجدد غزل است» و در این تجدید حیات غزل به جرات میتوان گفت که منزوی یکی از احیاگران جدی است. منوچهر آتشی، شاعر در مورد حسین منزوی چنین میگوید: «حسین منزوی به نوعی بنیانگذار شیوه دیگری از تغزل بود. او تغزلی بدیع و چشمگیر در غزل داشت و به همین دلیل نام او در ردیف غزلسرایان خوب ما باقی میماند.
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. «میخواستم این عکس را نگذارم. دلم نیامد. مزارِ یکی از ستونهای شعر معاصر ایران... مزارِ آبروی شعر معاصرِ ایران...این وضعیتِ مزارِ #حسین_منزوی ست. چقدر خاک و غبار و جای کفش روی سنگ نشسته بود... روی شعر... . نام من عشق است آیا میشناسیدم؟ خیر جناب منزوی...»…
«نام من عشق است آیا می شناسیدم؟»
سالگرد درگذشت حسین منزوی، غزلسرای معاصر
is.gd/OLsnUz
حسین منزوی، شاعر توانای ایرانی، اول مهرماه ۱۳۲۵ در شهر #زنجان و در خانوادهای فرهنگی به دنیا آمد. او را بیشتر به عنوان شاعری غزلسرا میشناسند. منزوی البته در سرودن اشعار نیمایی و همچنین شعر سپید نیز مهارت داشت. پدرش، محمد نیز به زبان ترکی شعر میسرود.
منزوی اولین دفتر شعرش با نام «حنجرهی زخمی تغزل» را در سال ۱۳۵۰ توسط انتشارات بامداد منتشر کرد. پس از انتشار این دفتر شعر، منزوی به عنوان بهترین شاعر جوان دورهی شعر فروغ برگزیده شد. پس از این منزوی به رادیو و تلویزیون ملی ایران پیوست و در کنار نادر نادرپور در گروه ادب امروز به کار مشغول شد. منزوی در زمان فعالیت در رادیو، مسئولیت نویسندگی و اجرای برنامههای مختلفی را عهدهدار شد که از آن میان میتوان به برنامههایی مانند «قاب روز»، «یک شعر و یک شاعر»، «شعر ما و شاعران ما»، «آینه و ترازو»، «کمربند سبز» و «آینه و آدینه» اشاره کرد. حسین منزوی برای مدتی نیز مسئول صفحهی شعر مجلهی ادبی رودکی بود.
عمران صلاحی، طنزپرداز و نویسنده در مورد آشناییاش با حسین منزوی سخنانی دارد که برای شناختن ویژگیهای فردی و شخصیتی منزوی سودمند است. او آغاز دوستیاش با منزوی را اینگونه به خاطر میآورد: «اوايل دهه چهل بود؛ سالش يادم نيست. يك شب از انجمن ادبي آذرآبادگان (واقع در اميرآباد شمالی) درآمده بودم و داشتم سرازير میشدم به طرف ميدان راهآهن تا از آنجا به جواديه بروم. در پياده رو از پشت سر صدايی شنيدم. برگشتم، ديدم حسين منزوی است.گفت: «من بارها تو را ديدهام كه با دوچرخه قراضهات در جواديه میپلكی». گفتم: «بله، من هم بچه جواديهام، هم ابوقراضه!» .گفت: «حالا كه مسيرمان يكی ا ست، با هم برويم و بياييم» .ما زبانمان هم يكی بود و از همان اول با هم به تركی صحبت كرديم كه چهل سال طول كشيد.»
عمران صلاحی در مورد عشق در غزلهای منزوی میگوید: «منزوی هر شعری كه گفت مصداق عينی داشت. پشت هر شعر او عشقی پنهان است؛ عشقی كه میتوانی دستش را بگيری و نفسش را حس كنی.منزوی هميشه چند قدم از من جلوتر بود. او زودتر از من، نيما ، شاملو و اخوان را شناخت. در پيادهرویهای شبانه، گاهی اشعاری از شاملو و اخوان را زمزمه میكرد. من حتی مخالف شعر نو بودم! يک شب منزوی عصبانی شد و گفت: «چون تو خودت نمیتوانی شعر نو بگويی، به آن فحش میدهی». من گفتم: «میتوانم، اما نمیگويم» گفت: «نمیتوانی وگرنه میگفتی» آن شب از لج او شعر نو گفتم و فردا برايش خواندم. خيلی متعجب و خوشحال شد. اصلاً انتظار نداشت. گاهی لج ولجبازی كار دست آدم میدهد.»
حسین منزوی شانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۸۳ بر اثر ناراحتی قلبی و ریوی در بیمارستان رجایی تهران درگذشت. حسین منزوی غزلهایی نیز به زبان ترکی سروده است که منتشر شده است. از آثار حسین منزوی میتوان به با عشق در حوالی فاجعه، این ترک پارسیگ.ی (بررسی شعر شهریار)، از شوکران وشکر، از کهربا و کافور، از خاموشیها و فراموشیها و حیدر بابا - ترجمهی نیمایی از منظور حیدربابایه سلام سرودهی شهریار اشاره کرد.
یکی از غزلهای این شاعر نامدار را با هم میخوانیم:
از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم
آوار پریشانیست، رو سوی چه بگریزیم؟
هنگامۀ حیرانیست، خود را به که بسپاریم؟
تشویش هزار «آیا»، وسواس هزار «اما»،
کوریم و نمیبینیم، ورنه همه بیماریم
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفتهست
امروز که صف در صف خشکیده و بیباریم
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمیبریم، ابریم و نمیباریم
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید؟ گفتیم که بیداریم.
من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/2Q5jkk
#حسین_منزوی
@Tavaana_TavaanaTech
سالگرد درگذشت حسین منزوی، غزلسرای معاصر
is.gd/OLsnUz
حسین منزوی، شاعر توانای ایرانی، اول مهرماه ۱۳۲۵ در شهر #زنجان و در خانوادهای فرهنگی به دنیا آمد. او را بیشتر به عنوان شاعری غزلسرا میشناسند. منزوی البته در سرودن اشعار نیمایی و همچنین شعر سپید نیز مهارت داشت. پدرش، محمد نیز به زبان ترکی شعر میسرود.
منزوی اولین دفتر شعرش با نام «حنجرهی زخمی تغزل» را در سال ۱۳۵۰ توسط انتشارات بامداد منتشر کرد. پس از انتشار این دفتر شعر، منزوی به عنوان بهترین شاعر جوان دورهی شعر فروغ برگزیده شد. پس از این منزوی به رادیو و تلویزیون ملی ایران پیوست و در کنار نادر نادرپور در گروه ادب امروز به کار مشغول شد. منزوی در زمان فعالیت در رادیو، مسئولیت نویسندگی و اجرای برنامههای مختلفی را عهدهدار شد که از آن میان میتوان به برنامههایی مانند «قاب روز»، «یک شعر و یک شاعر»، «شعر ما و شاعران ما»، «آینه و ترازو»، «کمربند سبز» و «آینه و آدینه» اشاره کرد. حسین منزوی برای مدتی نیز مسئول صفحهی شعر مجلهی ادبی رودکی بود.
عمران صلاحی، طنزپرداز و نویسنده در مورد آشناییاش با حسین منزوی سخنانی دارد که برای شناختن ویژگیهای فردی و شخصیتی منزوی سودمند است. او آغاز دوستیاش با منزوی را اینگونه به خاطر میآورد: «اوايل دهه چهل بود؛ سالش يادم نيست. يك شب از انجمن ادبي آذرآبادگان (واقع در اميرآباد شمالی) درآمده بودم و داشتم سرازير میشدم به طرف ميدان راهآهن تا از آنجا به جواديه بروم. در پياده رو از پشت سر صدايی شنيدم. برگشتم، ديدم حسين منزوی است.گفت: «من بارها تو را ديدهام كه با دوچرخه قراضهات در جواديه میپلكی». گفتم: «بله، من هم بچه جواديهام، هم ابوقراضه!» .گفت: «حالا كه مسيرمان يكی ا ست، با هم برويم و بياييم» .ما زبانمان هم يكی بود و از همان اول با هم به تركی صحبت كرديم كه چهل سال طول كشيد.»
عمران صلاحی در مورد عشق در غزلهای منزوی میگوید: «منزوی هر شعری كه گفت مصداق عينی داشت. پشت هر شعر او عشقی پنهان است؛ عشقی كه میتوانی دستش را بگيری و نفسش را حس كنی.منزوی هميشه چند قدم از من جلوتر بود. او زودتر از من، نيما ، شاملو و اخوان را شناخت. در پيادهرویهای شبانه، گاهی اشعاری از شاملو و اخوان را زمزمه میكرد. من حتی مخالف شعر نو بودم! يک شب منزوی عصبانی شد و گفت: «چون تو خودت نمیتوانی شعر نو بگويی، به آن فحش میدهی». من گفتم: «میتوانم، اما نمیگويم» گفت: «نمیتوانی وگرنه میگفتی» آن شب از لج او شعر نو گفتم و فردا برايش خواندم. خيلی متعجب و خوشحال شد. اصلاً انتظار نداشت. گاهی لج ولجبازی كار دست آدم میدهد.»
حسین منزوی شانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۸۳ بر اثر ناراحتی قلبی و ریوی در بیمارستان رجایی تهران درگذشت. حسین منزوی غزلهایی نیز به زبان ترکی سروده است که منتشر شده است. از آثار حسین منزوی میتوان به با عشق در حوالی فاجعه، این ترک پارسیگ.ی (بررسی شعر شهریار)، از شوکران وشکر، از کهربا و کافور، از خاموشیها و فراموشیها و حیدر بابا - ترجمهی نیمایی از منظور حیدربابایه سلام سرودهی شهریار اشاره کرد.
یکی از غزلهای این شاعر نامدار را با هم میخوانیم:
از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم
آوار پریشانیست، رو سوی چه بگریزیم؟
هنگامۀ حیرانیست، خود را به که بسپاریم؟
تشویش هزار «آیا»، وسواس هزار «اما»،
کوریم و نمیبینیم، ورنه همه بیماریم
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفتهست
امروز که صف در صف خشکیده و بیباریم
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمیبریم، ابریم و نمیباریم
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید؟ گفتیم که بیداریم.
من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/2Q5jkk
#حسین_منزوی
@Tavaana_TavaanaTech
Telegram
آموزشکده توانا
شوکران نوش
شعر و صدای حسین منزوی
@Tavaana_TavaanaTech
شعر و صدای حسین منزوی
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from آموزشکده توانا
«نام من عشق است آیا می شناسیدم؟»
سالگرد درگذشت حسین منزوی، غزلسرای معاصر
is.gd/OLsnUz
حسین منزوی، شاعر توانای ایرانی، اول مهرماه ۱۳۲۵ در شهر #زنجان و در خانوادهای فرهنگی به دنیا آمد. او را بیشتر به عنوان شاعری غزلسرا میشناسند. منزوی البته در سرودن اشعار نیمایی و همچنین شعر سپید نیز مهارت داشت. پدرش، محمد نیز به زبان ترکی شعر میسرود.
منزوی اولین دفتر شعرش با نام «حنجرهی زخمی تغزل» را در سال ۱۳۵۰ توسط انتشارات بامداد منتشر کرد. پس از انتشار این دفتر شعر، منزوی به عنوان بهترین شاعر جوان دورهی شعر فروغ برگزیده شد. پس از این منزوی به رادیو و تلویزیون ملی ایران پیوست و در کنار نادر نادرپور در گروه ادب امروز به کار مشغول شد. منزوی در زمان فعالیت در رادیو، مسئولیت نویسندگی و اجرای برنامههای مختلفی را عهدهدار شد که از آن میان میتوان به برنامههایی مانند «قاب روز»، «یک شعر و یک شاعر»، «شعر ما و شاعران ما»، «آینه و ترازو»، «کمربند سبز» و «آینه و آدینه» اشاره کرد. حسین منزوی برای مدتی نیز مسئول صفحهی شعر مجلهی ادبی رودکی بود.
عمران صلاحی، طنزپرداز و نویسنده در مورد آشناییاش با حسین منزوی سخنانی دارد که برای شناختن ویژگیهای فردی و شخصیتی منزوی سودمند است. او آغاز دوستیاش با منزوی را اینگونه به خاطر میآورد: «اوايل دهه چهل بود؛ سالش يادم نيست. يك شب از انجمن ادبي آذرآبادگان (واقع در اميرآباد شمالی) درآمده بودم و داشتم سرازير میشدم به طرف ميدان راهآهن تا از آنجا به جواديه بروم. در پياده رو از پشت سر صدايی شنيدم. برگشتم، ديدم حسين منزوی است.گفت: «من بارها تو را ديدهام كه با دوچرخه قراضهات در جواديه میپلكی». گفتم: «بله، من هم بچه جواديهام، هم ابوقراضه!» .گفت: «حالا كه مسيرمان يكی ا ست، با هم برويم و بياييم» .ما زبانمان هم يكی بود و از همان اول با هم به تركی صحبت كرديم كه چهل سال طول كشيد.»
عمران صلاحی در مورد عشق در غزلهای منزوی میگوید: «منزوی هر شعری كه گفت مصداق عينی داشت. پشت هر شعر او عشقی پنهان است؛ عشقی كه میتوانی دستش را بگيری و نفسش را حس كنی.منزوی هميشه چند قدم از من جلوتر بود. او زودتر از من، نيما ، شاملو و اخوان را شناخت. در پيادهرویهای شبانه، گاهی اشعاری از شاملو و اخوان را زمزمه میكرد. من حتی مخالف شعر نو بودم! يک شب منزوی عصبانی شد و گفت: «چون تو خودت نمیتوانی شعر نو بگويی، به آن فحش میدهی». من گفتم: «میتوانم، اما نمیگويم» گفت: «نمیتوانی وگرنه میگفتی» آن شب از لج او شعر نو گفتم و فردا برايش خواندم. خيلی متعجب و خوشحال شد. اصلاً انتظار نداشت. گاهی لج ولجبازی كار دست آدم میدهد.»
حسین منزوی شانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۸۳ بر اثر ناراحتی قلبی و ریوی در بیمارستان رجایی تهران درگذشت. حسین منزوی غزلهایی نیز به زبان ترکی سروده است که منتشر شده است. از آثار حسین منزوی میتوان به با عشق در حوالی فاجعه، این ترک پارسیگ.ی (بررسی شعر شهریار)، از شوکران وشکر، از کهربا و کافور، از خاموشیها و فراموشیها و حیدر بابا - ترجمهی نیمایی از منظور حیدربابایه سلام سرودهی شهریار اشاره کرد.
یکی از غزلهای این شاعر نامدار را با هم میخوانیم:
از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم
آوار پریشانیست، رو سوی چه بگریزیم؟
هنگامۀ حیرانیست، خود را به که بسپاریم؟
تشویش هزار «آیا»، وسواس هزار «اما»،
کوریم و نمیبینیم، ورنه همه بیماریم
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفتهست
امروز که صف در صف خشکیده و بیباریم
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمیبریم، ابریم و نمیباریم
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید؟ گفتیم که بیداریم.
من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/2Q5jkk
#حسین_منزوی
@Tavaana_TavaanaTech
سالگرد درگذشت حسین منزوی، غزلسرای معاصر
is.gd/OLsnUz
حسین منزوی، شاعر توانای ایرانی، اول مهرماه ۱۳۲۵ در شهر #زنجان و در خانوادهای فرهنگی به دنیا آمد. او را بیشتر به عنوان شاعری غزلسرا میشناسند. منزوی البته در سرودن اشعار نیمایی و همچنین شعر سپید نیز مهارت داشت. پدرش، محمد نیز به زبان ترکی شعر میسرود.
منزوی اولین دفتر شعرش با نام «حنجرهی زخمی تغزل» را در سال ۱۳۵۰ توسط انتشارات بامداد منتشر کرد. پس از انتشار این دفتر شعر، منزوی به عنوان بهترین شاعر جوان دورهی شعر فروغ برگزیده شد. پس از این منزوی به رادیو و تلویزیون ملی ایران پیوست و در کنار نادر نادرپور در گروه ادب امروز به کار مشغول شد. منزوی در زمان فعالیت در رادیو، مسئولیت نویسندگی و اجرای برنامههای مختلفی را عهدهدار شد که از آن میان میتوان به برنامههایی مانند «قاب روز»، «یک شعر و یک شاعر»، «شعر ما و شاعران ما»، «آینه و ترازو»، «کمربند سبز» و «آینه و آدینه» اشاره کرد. حسین منزوی برای مدتی نیز مسئول صفحهی شعر مجلهی ادبی رودکی بود.
عمران صلاحی، طنزپرداز و نویسنده در مورد آشناییاش با حسین منزوی سخنانی دارد که برای شناختن ویژگیهای فردی و شخصیتی منزوی سودمند است. او آغاز دوستیاش با منزوی را اینگونه به خاطر میآورد: «اوايل دهه چهل بود؛ سالش يادم نيست. يك شب از انجمن ادبي آذرآبادگان (واقع در اميرآباد شمالی) درآمده بودم و داشتم سرازير میشدم به طرف ميدان راهآهن تا از آنجا به جواديه بروم. در پياده رو از پشت سر صدايی شنيدم. برگشتم، ديدم حسين منزوی است.گفت: «من بارها تو را ديدهام كه با دوچرخه قراضهات در جواديه میپلكی». گفتم: «بله، من هم بچه جواديهام، هم ابوقراضه!» .گفت: «حالا كه مسيرمان يكی ا ست، با هم برويم و بياييم» .ما زبانمان هم يكی بود و از همان اول با هم به تركی صحبت كرديم كه چهل سال طول كشيد.»
عمران صلاحی در مورد عشق در غزلهای منزوی میگوید: «منزوی هر شعری كه گفت مصداق عينی داشت. پشت هر شعر او عشقی پنهان است؛ عشقی كه میتوانی دستش را بگيری و نفسش را حس كنی.منزوی هميشه چند قدم از من جلوتر بود. او زودتر از من، نيما ، شاملو و اخوان را شناخت. در پيادهرویهای شبانه، گاهی اشعاری از شاملو و اخوان را زمزمه میكرد. من حتی مخالف شعر نو بودم! يک شب منزوی عصبانی شد و گفت: «چون تو خودت نمیتوانی شعر نو بگويی، به آن فحش میدهی». من گفتم: «میتوانم، اما نمیگويم» گفت: «نمیتوانی وگرنه میگفتی» آن شب از لج او شعر نو گفتم و فردا برايش خواندم. خيلی متعجب و خوشحال شد. اصلاً انتظار نداشت. گاهی لج ولجبازی كار دست آدم میدهد.»
حسین منزوی شانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۸۳ بر اثر ناراحتی قلبی و ریوی در بیمارستان رجایی تهران درگذشت. حسین منزوی غزلهایی نیز به زبان ترکی سروده است که منتشر شده است. از آثار حسین منزوی میتوان به با عشق در حوالی فاجعه، این ترک پارسیگ.ی (بررسی شعر شهریار)، از شوکران وشکر، از کهربا و کافور، از خاموشیها و فراموشیها و حیدر بابا - ترجمهی نیمایی از منظور حیدربابایه سلام سرودهی شهریار اشاره کرد.
یکی از غزلهای این شاعر نامدار را با هم میخوانیم:
از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم
آوار پریشانیست، رو سوی چه بگریزیم؟
هنگامۀ حیرانیست، خود را به که بسپاریم؟
تشویش هزار «آیا»، وسواس هزار «اما»،
کوریم و نمیبینیم، ورنه همه بیماریم
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفتهست
امروز که صف در صف خشکیده و بیباریم
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمیبریم، ابریم و نمیباریم
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید؟ گفتیم که بیداریم.
من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/2Q5jkk
#حسین_منزوی
@Tavaana_TavaanaTech
Telegram
آموزشکده توانا
شوکران نوش
شعر و صدای حسین منزوی
@Tavaana_TavaanaTech
شعر و صدای حسین منزوی
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from عزیز قاسم زاده لیاسی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
28 تیر زاد روز #سیمین_بانوی_غزل_معاصر گرامی باد.
بخشی از گفتگوی بلند منتشر نشده #عزیز_قاسم_زاده با زنده یاد #سیمین_بهبهانی در این قسمت #خانم_بهبهانی از نقش پاکیزه زبان #حسین_منزوی در غزل سخن گفته است.این گفتگو در ۷ شهریور ۹۰ انجام شده است و برای نخستین بار به مناسبت ولادت #سیمین_بانوی_غزل_ایران انتشار می یابد.
@Azizghasemzade
بخشی از گفتگوی بلند منتشر نشده #عزیز_قاسم_زاده با زنده یاد #سیمین_بهبهانی در این قسمت #خانم_بهبهانی از نقش پاکیزه زبان #حسین_منزوی در غزل سخن گفته است.این گفتگو در ۷ شهریور ۹۰ انجام شده است و برای نخستین بار به مناسبت ولادت #سیمین_بانوی_غزل_ایران انتشار می یابد.
@Azizghasemzade
Forwarded from عزیز قاسم زاده لیاسی
در فایل صوتی زیر گفتگوی منتشر نشده #عزیز_قاسم_زاده با زنده یاد #سیمین_بهبهانی را بشنوید.در این گفتگو که برای اولین بار به طور کامل منتشر می شود در ابتدا #عزیز_قاسم_زاده یادداشت«برای سیمین شعر و آزادیخواهی سیمین بهبهانی» را در ثنای سیمین بهبهانی و در پی شایعات درگذشتش، برای سیمین بانو می خواند و در ادامه بحث و گفتگو به نقش و جایگاه غزل در شعر معاصر و تاثیرات #حسین_منزوی و سهم او در غزل می رسد.اهالی ادب و به ویژه دوستداران شعر و
غزل را به شنیدن سخنان شیرین زنده یاد #سیمین_بهبهانی دعوت می کنم.
#عزیز_قاسم_زاده
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
@Azizghasemzade
غزل را به شنیدن سخنان شیرین زنده یاد #سیمین_بهبهانی دعوت می کنم.
#عزیز_قاسم_زاده
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
@Azizghasemzade
Audio
#عزیز_قاسم_زاده
۲۸ مرداد ۹۳ سیمین بانوی غزل و ترانه برای همیشه از میان ما رفت.
سال ۸۹ برای پایان نامه کارشناسی ارشد گفتگویی با ایشان پیرامون سهم و نقش غزل در شعر امروز ایران با تاکید بر سهم #حسین_منزوی انجام دادم.این گفتگو هیچ وقت مجال نشر نیافت.سیمین بانوی غزل بعد از مشاهده ی متن پیاده شده ی صحبت های شفاهی،برای منظم شدن بحث، فروتنانه همه پرسش ها را در کنار پاسخ های تازه به شکل مکتوب دوباره برایم فرستادند.این گفتگوی مکتوب تا این لحظه بنا بر ملاحظاتی[غیر سیاسی] مجال نشر نیافته است.در این گفتگوی مکتوب خانم بهبهانی به نقش حسین منزوی در ارتقای غزل و پاکیزگی زبان بسیار اشاره کرده است.چناچه در این گفتگوی شفاهی هم می شنوید.با وجود اینکه منزوی در مقدمه شوکران و شکر به وزن های ابداعی غزل بهبهانی حمله آورده و آنها را ابداعات خود خوانده است.اما سیمین بانو با یاد آوری این خاطره می گفتند من نمی توانم به خاطر این نامروتی منزوی، از بزرگی او و نقش او در غزل و زبان پاکیزه اش سخن نگویم.این منش سیمین بانوی غزل و ترانه بسیار بسیار درس آموز است.پیشاپیش از کیفیت نامطلوب صدا پوزش خواهی می کنم.
@Azizghasemzade
۲۸ مرداد ۹۳ سیمین بانوی غزل و ترانه برای همیشه از میان ما رفت.
سال ۸۹ برای پایان نامه کارشناسی ارشد گفتگویی با ایشان پیرامون سهم و نقش غزل در شعر امروز ایران با تاکید بر سهم #حسین_منزوی انجام دادم.این گفتگو هیچ وقت مجال نشر نیافت.سیمین بانوی غزل بعد از مشاهده ی متن پیاده شده ی صحبت های شفاهی،برای منظم شدن بحث، فروتنانه همه پرسش ها را در کنار پاسخ های تازه به شکل مکتوب دوباره برایم فرستادند.این گفتگوی مکتوب تا این لحظه بنا بر ملاحظاتی[غیر سیاسی] مجال نشر نیافته است.در این گفتگوی مکتوب خانم بهبهانی به نقش حسین منزوی در ارتقای غزل و پاکیزگی زبان بسیار اشاره کرده است.چناچه در این گفتگوی شفاهی هم می شنوید.با وجود اینکه منزوی در مقدمه شوکران و شکر به وزن های ابداعی غزل بهبهانی حمله آورده و آنها را ابداعات خود خوانده است.اما سیمین بانو با یاد آوری این خاطره می گفتند من نمی توانم به خاطر این نامروتی منزوی، از بزرگی او و نقش او در غزل و زبان پاکیزه اش سخن نگویم.این منش سیمین بانوی غزل و ترانه بسیار بسیار درس آموز است.پیشاپیش از کیفیت نامطلوب صدا پوزش خواهی می کنم.
@Azizghasemzade
«نام من عشق است آیا می شناسیدم؟»
زادروز حسین منزوی، غزلسرای معاصر
حسین منزوی، شاعر توانای ایرانی، اول مهرماه ۱۳۲۵ در شهر #زنجان و در خانوادهای فرهنگی به دنیا آمد. او را بیشتر به عنوان شاعری غزلسرا میشناسند. منزوی البته در سرودن اشعار نیمایی و همچنین شعر سپید نیز مهارت داشت. پدرش، محمد نیز به زبان ترکی شعر میسرود.
منزوی اولین دفتر شعرش با نام «حنجرهی زخمی تغزل» را در سال ۱۳۵۰ توسط انتشارات بامداد منتشر کرد. پس از انتشار این دفتر شعر، منزوی به عنوان بهترین شاعر جوان دورهی شعر فروغ برگزیده شد. پس از این منزوی به رادیو و تلویزیون ملی ایران پیوست و در کنار نادر نادرپور در گروه ادب امروز به کار مشغول شد. منزوی در زمان فعالیت در رادیو، مسئولیت نویسندگی و اجرای برنامههای مختلفی را عهدهدار شد که از آن میان میتوان به برنامههایی مانند «قاب روز»، «یک شعر و یک شاعر»، «شعر ما و شاعران ما»، «آینه و ترازو»، «کمربند سبز» و «آینه و آدینه» اشاره کرد. حسین منزوی برای مدتی نیز مسئول صفحهی شعر مجلهی ادبی رودکی بود.
عمران صلاحی، طنزپرداز و نویسنده در مورد آشناییاش با حسین منزوی سخنانی دارد که برای شناختن ویژگیهای فردی و شخصیتی منزوی سودمند است. او آغاز دوستیاش با منزوی را اینگونه به خاطر میآورد: «اوايل دهه چهل بود؛ سالش يادم نيست. يك شب از انجمن ادبي آذرآبادگان (واقع در اميرآباد شمالی) درآمده بودم و داشتم سرازير میشدم به طرف ميدان راهآهن تا از آنجا به جواديه بروم. در پياده رو از پشت سر صدايی شنيدم. برگشتم، ديدم حسين منزوی است.گفت: «من بارها تو را ديدهام كه با دوچرخه قراضهات در جواديه میپلكی». گفتم: «بله، من هم بچه جواديهام، هم ابوقراضه!» .گفت: «حالا كه مسيرمان يكی ا ست، با هم برويم و بياييم» .ما زبانمان هم يكی بود و از همان اول با هم به تركی صحبت كرديم كه چهل سال طول كشيد.»
عمران صلاحی در مورد عشق در غزلهای منزوی میگوید: «منزوی هر شعری كه گفت مصداق عينی داشت. پشت هر شعر او عشقی پنهان است؛ عشقی كه میتوانی دستش را بگيری و نفسش را حس كنی.منزوی هميشه چند قدم از من جلوتر بود. او زودتر از من، نيما ، شاملو و اخوان را شناخت. در پيادهرویهای شبانه، گاهی اشعاری از شاملو و اخوان را زمزمه میكرد. من حتی مخالف شعر نو بودم! يک شب منزوی عصبانی شد و گفت: «چون تو خودت نمیتوانی شعر نو بگويی، به آن فحش میدهی». من گفتم: «میتوانم، اما نمیگويم» گفت: «نمیتوانی وگرنه میگفتی» آن شب از لج او شعر نو گفتم و فردا برايش خواندم. خيلی متعجب و خوشحال شد. اصلاً انتظار نداشت. گاهی لج ولجبازی كار دست آدم میدهد.»
حسین منزوی شانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۸۳ بر اثر ناراحتی قلبی و ریوی در بیمارستان رجایی تهران درگذشت. حسین منزوی غزلهایی نیز به زبان ترکی سروده است که منتشر شده است. از آثار حسین منزوی میتوان به با عشق در حوالی فاجعه، این ترک پارسیگ.ی (بررسی شعر شهریار)، از شوکران وشکر، از کهربا و کافور، از خاموشیها و فراموشیها و حیدر بابا - ترجمهی نیمایی از منظور حیدربابایه سلام سرودهی شهریار اشاره کرد.
یکی از غزلهای این شاعر نامدار را با هم میخوانیم:
از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم
آوار پریشانیست، رو سوی چه بگریزیم؟
هنگامۀ حیرانیست، خود را به که بسپاریم؟
تشویش هزار «آیا»، وسواس هزار «اما»،
کوریم و نمیبینیم، ورنه همه بیماریم
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفتهست
امروز که صف در صف خشکیده و بیباریم
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمیبریم، ابریم و نمیباریم
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید؟ گفتیم که بیداریم.
من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/2Q5jkk
#حسین_منزوی
@Tavaana_TavaanaTech
زادروز حسین منزوی، غزلسرای معاصر
حسین منزوی، شاعر توانای ایرانی، اول مهرماه ۱۳۲۵ در شهر #زنجان و در خانوادهای فرهنگی به دنیا آمد. او را بیشتر به عنوان شاعری غزلسرا میشناسند. منزوی البته در سرودن اشعار نیمایی و همچنین شعر سپید نیز مهارت داشت. پدرش، محمد نیز به زبان ترکی شعر میسرود.
منزوی اولین دفتر شعرش با نام «حنجرهی زخمی تغزل» را در سال ۱۳۵۰ توسط انتشارات بامداد منتشر کرد. پس از انتشار این دفتر شعر، منزوی به عنوان بهترین شاعر جوان دورهی شعر فروغ برگزیده شد. پس از این منزوی به رادیو و تلویزیون ملی ایران پیوست و در کنار نادر نادرپور در گروه ادب امروز به کار مشغول شد. منزوی در زمان فعالیت در رادیو، مسئولیت نویسندگی و اجرای برنامههای مختلفی را عهدهدار شد که از آن میان میتوان به برنامههایی مانند «قاب روز»، «یک شعر و یک شاعر»، «شعر ما و شاعران ما»، «آینه و ترازو»، «کمربند سبز» و «آینه و آدینه» اشاره کرد. حسین منزوی برای مدتی نیز مسئول صفحهی شعر مجلهی ادبی رودکی بود.
عمران صلاحی، طنزپرداز و نویسنده در مورد آشناییاش با حسین منزوی سخنانی دارد که برای شناختن ویژگیهای فردی و شخصیتی منزوی سودمند است. او آغاز دوستیاش با منزوی را اینگونه به خاطر میآورد: «اوايل دهه چهل بود؛ سالش يادم نيست. يك شب از انجمن ادبي آذرآبادگان (واقع در اميرآباد شمالی) درآمده بودم و داشتم سرازير میشدم به طرف ميدان راهآهن تا از آنجا به جواديه بروم. در پياده رو از پشت سر صدايی شنيدم. برگشتم، ديدم حسين منزوی است.گفت: «من بارها تو را ديدهام كه با دوچرخه قراضهات در جواديه میپلكی». گفتم: «بله، من هم بچه جواديهام، هم ابوقراضه!» .گفت: «حالا كه مسيرمان يكی ا ست، با هم برويم و بياييم» .ما زبانمان هم يكی بود و از همان اول با هم به تركی صحبت كرديم كه چهل سال طول كشيد.»
عمران صلاحی در مورد عشق در غزلهای منزوی میگوید: «منزوی هر شعری كه گفت مصداق عينی داشت. پشت هر شعر او عشقی پنهان است؛ عشقی كه میتوانی دستش را بگيری و نفسش را حس كنی.منزوی هميشه چند قدم از من جلوتر بود. او زودتر از من، نيما ، شاملو و اخوان را شناخت. در پيادهرویهای شبانه، گاهی اشعاری از شاملو و اخوان را زمزمه میكرد. من حتی مخالف شعر نو بودم! يک شب منزوی عصبانی شد و گفت: «چون تو خودت نمیتوانی شعر نو بگويی، به آن فحش میدهی». من گفتم: «میتوانم، اما نمیگويم» گفت: «نمیتوانی وگرنه میگفتی» آن شب از لج او شعر نو گفتم و فردا برايش خواندم. خيلی متعجب و خوشحال شد. اصلاً انتظار نداشت. گاهی لج ولجبازی كار دست آدم میدهد.»
حسین منزوی شانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۸۳ بر اثر ناراحتی قلبی و ریوی در بیمارستان رجایی تهران درگذشت. حسین منزوی غزلهایی نیز به زبان ترکی سروده است که منتشر شده است. از آثار حسین منزوی میتوان به با عشق در حوالی فاجعه، این ترک پارسیگ.ی (بررسی شعر شهریار)، از شوکران وشکر، از کهربا و کافور، از خاموشیها و فراموشیها و حیدر بابا - ترجمهی نیمایی از منظور حیدربابایه سلام سرودهی شهریار اشاره کرد.
یکی از غزلهای این شاعر نامدار را با هم میخوانیم:
از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم
آوار پریشانیست، رو سوی چه بگریزیم؟
هنگامۀ حیرانیست، خود را به که بسپاریم؟
تشویش هزار «آیا»، وسواس هزار «اما»،
کوریم و نمیبینیم، ورنه همه بیماریم
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفتهست
امروز که صف در صف خشکیده و بیباریم
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمیبریم، ابریم و نمیباریم
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید؟ گفتیم که بیداریم.
من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/2Q5jkk
#حسین_منزوی
@Tavaana_TavaanaTech
توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
حسین منزوی؛ نام دیگر عشق - توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
حسین منزوی، شاعر توانای ایرانی، اول مهر ۱۳۲۵ در شهر زنجان و در خانوادهای فرهنگی به دنیا آمد. او را بیشتر به عنوان شاعری غزلسرا میشناسند. منزوی البته در سرودن اشعار نیمایی و همچنین شعر سپید نیز مهارت داشت. پدرش، محمد، نیز به زبان ترکی شعر میسرود. حسین…
Forwarded from آموزشکده توانا
«نام من عشق است آیا می شناسیدم؟»
سالگرد درگذشت حسین منزوی، غزلسرای معاصر
is.gd/OLsnUz
حسین منزوی، شاعر توانای ایرانی، اول مهرماه ۱۳۲۵ در شهر #زنجان و در خانوادهای فرهنگی به دنیا آمد. او را بیشتر به عنوان شاعری غزلسرا میشناسند. منزوی البته در سرودن اشعار نیمایی و همچنین شعر سپید نیز مهارت داشت. پدرش، محمد نیز به زبان ترکی شعر میسرود.
منزوی اولین دفتر شعرش با نام «حنجرهی زخمی تغزل» را در سال ۱۳۵۰ توسط انتشارات بامداد منتشر کرد. پس از انتشار این دفتر شعر، منزوی به عنوان بهترین شاعر جوان دورهی شعر فروغ برگزیده شد. پس از این منزوی به رادیو و تلویزیون ملی ایران پیوست و در کنار نادر نادرپور در گروه ادب امروز به کار مشغول شد. منزوی در زمان فعالیت در رادیو، مسئولیت نویسندگی و اجرای برنامههای مختلفی را عهدهدار شد که از آن میان میتوان به برنامههایی مانند «قاب روز»، «یک شعر و یک شاعر»، «شعر ما و شاعران ما»، «آینه و ترازو»، «کمربند سبز» و «آینه و آدینه» اشاره کرد. حسین منزوی برای مدتی نیز مسئول صفحهی شعر مجلهی ادبی رودکی بود.
عمران صلاحی، طنزپرداز و نویسنده در مورد آشناییاش با حسین منزوی سخنانی دارد که برای شناختن ویژگیهای فردی و شخصیتی منزوی سودمند است. او آغاز دوستیاش با منزوی را اینگونه به خاطر میآورد: «اوايل دهه چهل بود؛ سالش يادم نيست. يك شب از انجمن ادبي آذرآبادگان (واقع در اميرآباد شمالی) درآمده بودم و داشتم سرازير میشدم به طرف ميدان راهآهن تا از آنجا به جواديه بروم. در پياده رو از پشت سر صدايی شنيدم. برگشتم، ديدم حسين منزوی است.گفت: «من بارها تو را ديدهام كه با دوچرخه قراضهات در جواديه میپلكی». گفتم: «بله، من هم بچه جواديهام، هم ابوقراضه!» .گفت: «حالا كه مسيرمان يكی ا ست، با هم برويم و بياييم» .ما زبانمان هم يكی بود و از همان اول با هم به تركی صحبت كرديم كه چهل سال طول كشيد.»
عمران صلاحی در مورد عشق در غزلهای منزوی میگوید: «منزوی هر شعری كه گفت مصداق عينی داشت. پشت هر شعر او عشقی پنهان است؛ عشقی كه میتوانی دستش را بگيری و نفسش را حس كنی.منزوی هميشه چند قدم از من جلوتر بود. او زودتر از من، نيما ، شاملو و اخوان را شناخت. در پيادهرویهای شبانه، گاهی اشعاری از شاملو و اخوان را زمزمه میكرد. من حتی مخالف شعر نو بودم! يک شب منزوی عصبانی شد و گفت: «چون تو خودت نمیتوانی شعر نو بگويی، به آن فحش میدهی». من گفتم: «میتوانم، اما نمیگويم» گفت: «نمیتوانی وگرنه میگفتی» آن شب از لج او شعر نو گفتم و فردا برايش خواندم. خيلی متعجب و خوشحال شد. اصلاً انتظار نداشت. گاهی لج ولجبازی كار دست آدم میدهد.»
حسین منزوی شانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۸۳ بر اثر ناراحتی قلبی و ریوی در بیمارستان رجایی تهران درگذشت. حسین منزوی غزلهایی نیز به زبان ترکی سروده است که منتشر شده است. از آثار حسین منزوی میتوان به با عشق در حوالی فاجعه، این ترک پارسیگ.ی (بررسی شعر شهریار)، از شوکران وشکر، از کهربا و کافور، از خاموشیها و فراموشیها و حیدر بابا - ترجمهی نیمایی از منظور حیدربابایه سلام سرودهی شهریار اشاره کرد.
یکی از غزلهای این شاعر نامدار را با هم میخوانیم:
از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم
آوار پریشانیست، رو سوی چه بگریزیم؟
هنگامۀ حیرانیست، خود را به که بسپاریم؟
تشویش هزار «آیا»، وسواس هزار «اما»،
کوریم و نمیبینیم، ورنه همه بیماریم
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفتهست
امروز که صف در صف خشکیده و بیباریم
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمیبریم، ابریم و نمیباریم
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید؟ گفتیم که بیداریم.
من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/2Q5jkk
#حسین_منزوی
@Tavaana_TavaanaTech
سالگرد درگذشت حسین منزوی، غزلسرای معاصر
is.gd/OLsnUz
حسین منزوی، شاعر توانای ایرانی، اول مهرماه ۱۳۲۵ در شهر #زنجان و در خانوادهای فرهنگی به دنیا آمد. او را بیشتر به عنوان شاعری غزلسرا میشناسند. منزوی البته در سرودن اشعار نیمایی و همچنین شعر سپید نیز مهارت داشت. پدرش، محمد نیز به زبان ترکی شعر میسرود.
منزوی اولین دفتر شعرش با نام «حنجرهی زخمی تغزل» را در سال ۱۳۵۰ توسط انتشارات بامداد منتشر کرد. پس از انتشار این دفتر شعر، منزوی به عنوان بهترین شاعر جوان دورهی شعر فروغ برگزیده شد. پس از این منزوی به رادیو و تلویزیون ملی ایران پیوست و در کنار نادر نادرپور در گروه ادب امروز به کار مشغول شد. منزوی در زمان فعالیت در رادیو، مسئولیت نویسندگی و اجرای برنامههای مختلفی را عهدهدار شد که از آن میان میتوان به برنامههایی مانند «قاب روز»، «یک شعر و یک شاعر»، «شعر ما و شاعران ما»، «آینه و ترازو»، «کمربند سبز» و «آینه و آدینه» اشاره کرد. حسین منزوی برای مدتی نیز مسئول صفحهی شعر مجلهی ادبی رودکی بود.
عمران صلاحی، طنزپرداز و نویسنده در مورد آشناییاش با حسین منزوی سخنانی دارد که برای شناختن ویژگیهای فردی و شخصیتی منزوی سودمند است. او آغاز دوستیاش با منزوی را اینگونه به خاطر میآورد: «اوايل دهه چهل بود؛ سالش يادم نيست. يك شب از انجمن ادبي آذرآبادگان (واقع در اميرآباد شمالی) درآمده بودم و داشتم سرازير میشدم به طرف ميدان راهآهن تا از آنجا به جواديه بروم. در پياده رو از پشت سر صدايی شنيدم. برگشتم، ديدم حسين منزوی است.گفت: «من بارها تو را ديدهام كه با دوچرخه قراضهات در جواديه میپلكی». گفتم: «بله، من هم بچه جواديهام، هم ابوقراضه!» .گفت: «حالا كه مسيرمان يكی ا ست، با هم برويم و بياييم» .ما زبانمان هم يكی بود و از همان اول با هم به تركی صحبت كرديم كه چهل سال طول كشيد.»
عمران صلاحی در مورد عشق در غزلهای منزوی میگوید: «منزوی هر شعری كه گفت مصداق عينی داشت. پشت هر شعر او عشقی پنهان است؛ عشقی كه میتوانی دستش را بگيری و نفسش را حس كنی.منزوی هميشه چند قدم از من جلوتر بود. او زودتر از من، نيما ، شاملو و اخوان را شناخت. در پيادهرویهای شبانه، گاهی اشعاری از شاملو و اخوان را زمزمه میكرد. من حتی مخالف شعر نو بودم! يک شب منزوی عصبانی شد و گفت: «چون تو خودت نمیتوانی شعر نو بگويی، به آن فحش میدهی». من گفتم: «میتوانم، اما نمیگويم» گفت: «نمیتوانی وگرنه میگفتی» آن شب از لج او شعر نو گفتم و فردا برايش خواندم. خيلی متعجب و خوشحال شد. اصلاً انتظار نداشت. گاهی لج ولجبازی كار دست آدم میدهد.»
حسین منزوی شانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۸۳ بر اثر ناراحتی قلبی و ریوی در بیمارستان رجایی تهران درگذشت. حسین منزوی غزلهایی نیز به زبان ترکی سروده است که منتشر شده است. از آثار حسین منزوی میتوان به با عشق در حوالی فاجعه، این ترک پارسیگ.ی (بررسی شعر شهریار)، از شوکران وشکر، از کهربا و کافور، از خاموشیها و فراموشیها و حیدر بابا - ترجمهی نیمایی از منظور حیدربابایه سلام سرودهی شهریار اشاره کرد.
یکی از غزلهای این شاعر نامدار را با هم میخوانیم:
از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم
آوار پریشانیست، رو سوی چه بگریزیم؟
هنگامۀ حیرانیست، خود را به که بسپاریم؟
تشویش هزار «آیا»، وسواس هزار «اما»،
کوریم و نمیبینیم، ورنه همه بیماریم
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفتهست
امروز که صف در صف خشکیده و بیباریم
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمیبریم، ابریم و نمیباریم
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید؟ گفتیم که بیداریم.
من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/2Q5jkk
#حسین_منزوی
@Tavaana_TavaanaTech
Telegram
آموزشکده توانا
شوکران نوش
شعر و صدای حسین منزوی
@Tavaana_TavaanaTech
شعر و صدای حسین منزوی
@Tavaana_TavaanaTech