تداوم ایستادگی زنان علیه جنگ تمام عیار جمهوری اسلامی
✍️مطهره گونهای
مطهره گونهای، فعال مدنی و دانشجوی تعلیقی و تبعیدی دندانپزشکی دانشگاه تهران، با توجه به تداوم فشارهای جمهوری اسلامی بر فعالان حقوق زنان، مطلبی را به صورت رشته توییت در شبکه اجتماعی ایکس منتشر کرده است، متن کامل نوشته مطهره به شرح زیر است:
فعالان مدنی گیلان، تنها به علت دفاع از حقوق زنان و مقابله با استبداد اسلام فقاهتی، با احکام سنگین حبس روبرو شدند و نهایتا در کمال ناباوری و سکوت مجامع بینالمللی و نهادهای مدنی برای اجرای احکام ناعادلانه روانهی زندان شدند.
شریفه محمدی، فعال سندیکایی و کارگری نیزصرفا به دلیل فعالیت مدنی و دفاع از حقوق کارگران، با اتهام سنگین "بغی" و حکم غیر انسانی اعدام روبرو شده است.
هفتههاست که کمپین #جنگ_علیه_زنان شخص علی خامنهای و تمامیت و اصل جمهوری اسلامی را نشانه رفته است. جنگی که از اسفند ۵۷ آغاز شد و تا به امروز و حتی با تغییر دولتها ادامه دارد.
از خانه و خیابان که حق قیمومیت و سرپرستی یک مرد برای زنان، طبق قانون محدودیتهای اساسی ایجاد میکند و یا ناموسکشی و خون بس و زنکشی که فقط گوشهای از فجایع زنستیزی است که به وسیلهی قانون اساسی و دستگاه قضا عاملیت پیدا میکند و یا روتوش میشود تا سیستم آجر به آجر و تا بن دندان مردسالار جمهوری اسلامی به حیات خود ادامه دهد.
چرا که اگر مرد اختیاراتش در مورد این "شیء" محدود شود، راه زنان برای گشودن افقی جهت آزادیهای حداقلی نیز میسر خواهد شد.
عقد نکاح رایج اسلامی، که با مدرنیزاسیون دستخوش بزک و نه تغییر شده، (مثلا جاری شدن عقد آریایی در کنار انعقاد عقد اسلامی) نوعی قرارداد کالاانگارانه میان دو مرد است. یکی پدر یا سرپرست و قیم و صاحب "کالا" و دیگری، خریدار و خواستار آن.
بنابراین ازدواج اسلامی، نه قرارداد میان زوجین و دو انسان برابر، که معاملهای بین دو مرد است و زن به عنوان کالا در برابر مَهر به فروش میرسد.
درواقع اسلام فقاهتی شاید در ظاهر امر، "زن" را به عرصه بیاورد و از او در جهت پیشبرد اندیشههای زن ستیزانهی خود بهره ببرد، ولی در بطن و اساس آن، همچنان باید پشت پرده و مایملک یک مرد باقی بماند تا حق حیاتش را حفظ کند.
اصل غائلهی مسجد گوهرشاد و کشف حجاب (عبارت مصطلح دستگاه پروپاگاندای جمهوری اسلامی) نیز به ورود تمام عیار زنان به عرصهی اجتماعی باز میگردد.
.
گرچه دعوای گوهرشاد بیشتر بر سر کلاه پهلوی بود تا چادر و برقع زنان، اما تا پیش از آن، زنان در حرمسراها و اندرونیها و بدون حق تحصیل و حضور در اجتماعات "مردانه" روزگار میگذراندند.
اما با القای مدرنیسم اجباری توسط پهلوی اول، این امر، یعنی دستیابی به "حضور بی قید و شرط زنان در سپهر اجتماعی و حتی سیاسی"، سهلالوصولتر شد.
گرچه سایهی مردسالاری هیچگاه از سر زن ایرانی رخت برنبست و حتی با انقلاب سفید و اعطای ملوکانه حق رای زنان، حوزه به بلبشو و هیاهو افتاد، اما گامهای موثری در جهت حضور هرچه بیشتر زنان و حق ایشان در تعیین سرنوشت خود برداشته شد.
انجمنهای زنان و ظهور شاعران و نویسندگان زن و حضور پررنگ آنها در جمعهای ادبی و سیاسی در دهههای ۳۰ تا ۵۰ نشاندهندهی تلاش خستگیناپذیر زنان برای احقاق این حق است.
روند کمرنگ شدن مردسالاری در ایران، با انقلاب ۵۷ متوقف و حتی به عقب رانده شد.
گرچه فعالان برجستهی زن با شعارهای نوفل لوشاتویی خمینی مثل پوشش اختیاری و یا حق برابر زنان با مردان و... با جریان انقلابیون همراهی کردند، اما در اسفند ۵۷ پس از تصمیم به اجباری شدن حجاب و لغو قانون حمایت از خانواده (محدودیت چندهمسری و حق طلاق زن و... ) زنان علیه این بدویت شوریدند که به لغو موقت این تصمیم منتج شد.
اما بعد از رفراندوم و تثبیت نظام جمهوری اسلامی، پروژهی "جنگ علیه زنان" قوت گرفت.
حالا ولی مطلقه فقیه، سرپرست زنان در سپهر اجتماعی و سیاسی بود که بنا بر فقه، حتی حق تنبیه بدنی آنها را در صورت تخطی از فرامین و دستورات صادر میکرد. (مثلا حکم شلاق برای بدحجابی)
در دانشگاه همراه با انقلاب شوم فرهنگی، تمامی کادر و بدنه دانشگاهی اعم از استاد و دانشجو تصفیه شدند و معیار این غربالگری تنها یک چیز بود: "انقلابی بودن"!
انقلابی بودن، زنان را نه تصفیه بلکه به طور کلی حذف کرد. به عنوان نمونه، چهره زنان در تلویزیون جدید نباید زیبا دیده میشد. قوانین سختگیرانهای نیز برای حجاب و برخورد با بیحجابی تنظیم و ابلاغ و اجرا شد که در اثر آن، صدها زن از ادارات و دانشگاهها و موسسات اخراج و ناگزیر به مهاجرت اجباری یا انزوا شدند.
ادامه را اینجا بخوانید:
https://tinyurl.com/Zmgu03
#زنان #مقاومت_مدنی #مطهره_گونه_ای #حقوق_زنان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
✍️مطهره گونهای
مطهره گونهای، فعال مدنی و دانشجوی تعلیقی و تبعیدی دندانپزشکی دانشگاه تهران، با توجه به تداوم فشارهای جمهوری اسلامی بر فعالان حقوق زنان، مطلبی را به صورت رشته توییت در شبکه اجتماعی ایکس منتشر کرده است، متن کامل نوشته مطهره به شرح زیر است:
فعالان مدنی گیلان، تنها به علت دفاع از حقوق زنان و مقابله با استبداد اسلام فقاهتی، با احکام سنگین حبس روبرو شدند و نهایتا در کمال ناباوری و سکوت مجامع بینالمللی و نهادهای مدنی برای اجرای احکام ناعادلانه روانهی زندان شدند.
شریفه محمدی، فعال سندیکایی و کارگری نیزصرفا به دلیل فعالیت مدنی و دفاع از حقوق کارگران، با اتهام سنگین "بغی" و حکم غیر انسانی اعدام روبرو شده است.
هفتههاست که کمپین #جنگ_علیه_زنان شخص علی خامنهای و تمامیت و اصل جمهوری اسلامی را نشانه رفته است. جنگی که از اسفند ۵۷ آغاز شد و تا به امروز و حتی با تغییر دولتها ادامه دارد.
از خانه و خیابان که حق قیمومیت و سرپرستی یک مرد برای زنان، طبق قانون محدودیتهای اساسی ایجاد میکند و یا ناموسکشی و خون بس و زنکشی که فقط گوشهای از فجایع زنستیزی است که به وسیلهی قانون اساسی و دستگاه قضا عاملیت پیدا میکند و یا روتوش میشود تا سیستم آجر به آجر و تا بن دندان مردسالار جمهوری اسلامی به حیات خود ادامه دهد.
چرا که اگر مرد اختیاراتش در مورد این "شیء" محدود شود، راه زنان برای گشودن افقی جهت آزادیهای حداقلی نیز میسر خواهد شد.
عقد نکاح رایج اسلامی، که با مدرنیزاسیون دستخوش بزک و نه تغییر شده، (مثلا جاری شدن عقد آریایی در کنار انعقاد عقد اسلامی) نوعی قرارداد کالاانگارانه میان دو مرد است. یکی پدر یا سرپرست و قیم و صاحب "کالا" و دیگری، خریدار و خواستار آن.
بنابراین ازدواج اسلامی، نه قرارداد میان زوجین و دو انسان برابر، که معاملهای بین دو مرد است و زن به عنوان کالا در برابر مَهر به فروش میرسد.
درواقع اسلام فقاهتی شاید در ظاهر امر، "زن" را به عرصه بیاورد و از او در جهت پیشبرد اندیشههای زن ستیزانهی خود بهره ببرد، ولی در بطن و اساس آن، همچنان باید پشت پرده و مایملک یک مرد باقی بماند تا حق حیاتش را حفظ کند.
اصل غائلهی مسجد گوهرشاد و کشف حجاب (عبارت مصطلح دستگاه پروپاگاندای جمهوری اسلامی) نیز به ورود تمام عیار زنان به عرصهی اجتماعی باز میگردد.
.
گرچه دعوای گوهرشاد بیشتر بر سر کلاه پهلوی بود تا چادر و برقع زنان، اما تا پیش از آن، زنان در حرمسراها و اندرونیها و بدون حق تحصیل و حضور در اجتماعات "مردانه" روزگار میگذراندند.
اما با القای مدرنیسم اجباری توسط پهلوی اول، این امر، یعنی دستیابی به "حضور بی قید و شرط زنان در سپهر اجتماعی و حتی سیاسی"، سهلالوصولتر شد.
گرچه سایهی مردسالاری هیچگاه از سر زن ایرانی رخت برنبست و حتی با انقلاب سفید و اعطای ملوکانه حق رای زنان، حوزه به بلبشو و هیاهو افتاد، اما گامهای موثری در جهت حضور هرچه بیشتر زنان و حق ایشان در تعیین سرنوشت خود برداشته شد.
انجمنهای زنان و ظهور شاعران و نویسندگان زن و حضور پررنگ آنها در جمعهای ادبی و سیاسی در دهههای ۳۰ تا ۵۰ نشاندهندهی تلاش خستگیناپذیر زنان برای احقاق این حق است.
روند کمرنگ شدن مردسالاری در ایران، با انقلاب ۵۷ متوقف و حتی به عقب رانده شد.
گرچه فعالان برجستهی زن با شعارهای نوفل لوشاتویی خمینی مثل پوشش اختیاری و یا حق برابر زنان با مردان و... با جریان انقلابیون همراهی کردند، اما در اسفند ۵۷ پس از تصمیم به اجباری شدن حجاب و لغو قانون حمایت از خانواده (محدودیت چندهمسری و حق طلاق زن و... ) زنان علیه این بدویت شوریدند که به لغو موقت این تصمیم منتج شد.
اما بعد از رفراندوم و تثبیت نظام جمهوری اسلامی، پروژهی "جنگ علیه زنان" قوت گرفت.
حالا ولی مطلقه فقیه، سرپرست زنان در سپهر اجتماعی و سیاسی بود که بنا بر فقه، حتی حق تنبیه بدنی آنها را در صورت تخطی از فرامین و دستورات صادر میکرد. (مثلا حکم شلاق برای بدحجابی)
در دانشگاه همراه با انقلاب شوم فرهنگی، تمامی کادر و بدنه دانشگاهی اعم از استاد و دانشجو تصفیه شدند و معیار این غربالگری تنها یک چیز بود: "انقلابی بودن"!
انقلابی بودن، زنان را نه تصفیه بلکه به طور کلی حذف کرد. به عنوان نمونه، چهره زنان در تلویزیون جدید نباید زیبا دیده میشد. قوانین سختگیرانهای نیز برای حجاب و برخورد با بیحجابی تنظیم و ابلاغ و اجرا شد که در اثر آن، صدها زن از ادارات و دانشگاهها و موسسات اخراج و ناگزیر به مهاجرت اجباری یا انزوا شدند.
ادامه را اینجا بخوانید:
https://tinyurl.com/Zmgu03
#زنان #مقاومت_مدنی #مطهره_گونه_ای #حقوق_زنان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
زنان و جمهوری اسلامی
مهشید امیرشاهی، نویسندهای که تنها ماند
شاید بشود گفت که او تنها روشنفکری بود که پیش از در رسیدن انقلاب اسلامی و سیطرهی اسلام انقلابی بر ایران علیه اسلامگرایان موضع گرفت و از شاپور بختیار حمایت کرد.
امیرشاهی در مورد نوشتن این مقاله که از معدود مقالههای او در حوزهی سیاست است میگوید:
«من خودم میدانم چرا آن راهی را که رفتم، رفتم. برای اینکه اعتقاد راسخی به لائیسیته داشتم و دارم. همیشه در پی عدالت اجتماعی بودم و هستم. بسیار هم خوب میدانستم که آرمانها و خواستههایم برای وطنم، زادگاهم بدون جدایی دین از دولت و بدون عدالت اجتماعی میسر نیست. در مذهبی بودن انقلاب از ابتدا هم که نمیشد شک کرد. برای اینکه رهبرش، کارگردانهایش، نمادهایش، شعارهایش شکی در این مسئله باقی نمیگذاشت که در چه راهی دارد میرود. احتمال دارد بسیاری، یا مختصری، نمیدانم چگونه فکر میکردند که این راه دیگریست و در آن دموکراسی و این جور چیزها هست.من مطلقا و اصلا چنین چیزی را نمیدیدم. مسئله دیگری هم که دربارهاش شکی نداشتم این است که ذات مذهب زورگو و تام گرا و انحصارطلب است و من این جور چیزها را برای مملکتم نمیخواستم.»
مهشید امیرشاهی پیش از انقلاب به نویسنده مطرحی تبدیل شد.
پس از انقلاب رمانهای «در حضر» و «در سفر» و رمان چهار جلدی یا «چارپاره مادران و دختران» را به چاپ رساند.
هیچکدام از آثار او پس از انقلاب در ایران اجازه انتشار پیدا نکردند.
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Mahshid_Amirshahi
#زنان #مهشید_امیرشاهی
#جمهوری_اسلامی #سانسور #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مهشید امیرشاهی، نویسندهای که تنها ماند
شاید بشود گفت که او تنها روشنفکری بود که پیش از در رسیدن انقلاب اسلامی و سیطرهی اسلام انقلابی بر ایران علیه اسلامگرایان موضع گرفت و از شاپور بختیار حمایت کرد.
امیرشاهی در مورد نوشتن این مقاله که از معدود مقالههای او در حوزهی سیاست است میگوید:
«من خودم میدانم چرا آن راهی را که رفتم، رفتم. برای اینکه اعتقاد راسخی به لائیسیته داشتم و دارم. همیشه در پی عدالت اجتماعی بودم و هستم. بسیار هم خوب میدانستم که آرمانها و خواستههایم برای وطنم، زادگاهم بدون جدایی دین از دولت و بدون عدالت اجتماعی میسر نیست. در مذهبی بودن انقلاب از ابتدا هم که نمیشد شک کرد. برای اینکه رهبرش، کارگردانهایش، نمادهایش، شعارهایش شکی در این مسئله باقی نمیگذاشت که در چه راهی دارد میرود. احتمال دارد بسیاری، یا مختصری، نمیدانم چگونه فکر میکردند که این راه دیگریست و در آن دموکراسی و این جور چیزها هست.من مطلقا و اصلا چنین چیزی را نمیدیدم. مسئله دیگری هم که دربارهاش شکی نداشتم این است که ذات مذهب زورگو و تام گرا و انحصارطلب است و من این جور چیزها را برای مملکتم نمیخواستم.»
مهشید امیرشاهی پیش از انقلاب به نویسنده مطرحی تبدیل شد.
پس از انقلاب رمانهای «در حضر» و «در سفر» و رمان چهار جلدی یا «چارپاره مادران و دختران» را به چاپ رساند.
هیچکدام از آثار او پس از انقلاب در ایران اجازه انتشار پیدا نکردند.
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Mahshid_Amirshahi
#زنان #مهشید_امیرشاهی
#جمهوری_اسلامی #سانسور #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
چهلمین سالگرد درگذشت دانشمند ایرانی، آذر اندامی است، بانوی دانشمندی که قلهای در سیاره ناهید به نام او مزین گشته است۔
آذر اندامی در ۱۶ آذر ۱۳۰۵ خورشیدی در رشت دیده به جهان گشود. دوران ابتدایی خود را در دبستان بانوان رشت به پایان رساند و پس از اخذ مدرک پایه نهم تحصیلات عمومی راهی دانشسرای مقدماتی رشت شد. پس از آن در ۱۳۲۵ خورشیدی به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و حرفه معلمی را انتخاب کرد.
او همزمان با فعالیت مدرسی، دیپلم طبیعی را با امتحان متفرقه از آن خود کرد و سپس در رشته پزشکی دانشگاه تهران قبول شد و پس از دریافت دانشنامه پزشکی به گذراندن دوره تخصصی زنان و زایمان مشغول شد. پس از پایان دوره تخصصی به وزارت بهداری آن زمان منتقل شد و در نهایت به کار در انستیتو پاستور پرداخت.
در سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۵ خورشیدی بیماری شبهوبای التور در ایران و بسیاری دیگر از کشورها شیوع پیدا کرد. التور به عنوان یک بیماری حاد اسهالی است که عامل آن میکروب وبا است۔
در آن شرایط هولناک تنها راه پیشگیری، تزریق واکسن وبا قبل از ابتلا به بیماری بود و در آن زمان تنها مرکز تهیه واکسن در ایران انستیتو پاستور بود که تمام امکانات آن در اختیار آزمایشگاه میکروبشناسی قرار گرفت و کارکنان مرکز با ریاست اندامی شروع به کار کردند و سرانجام وی توانست واکسن وبای التور را بسازد و از بروز فجایع هولناک و دردآور جلوگیری کند.
این واکسن به کشورهای همسایه هم فرستاده شد و افتخاری بود که به خاطر زحمات شبانهروزی این پزشک وارسته نصیب ایران شد. به دلیل خدمات بیبدیل آذر اندامی، وی به معاونت بخش میکروبشناسی و سپس به ریاست بخش وبا و دیفتری رسید و به پاس کارها و تلاش شبانهروزیاش، نشان علمی به او اعطا شد.
آذر اندامی ۲۸ مرداد سال ۱۳۶۳ به دلیل ابتلا به تومور مغزی درگذشت۔
این بانوی دانشمند در ایران پس از جمهوری اسلامی چنان مهجور ماند که تنها یک خیابان فرعی در زادگاهش، رشت، به نام او ست۔
#آذر_اندامی #زنان #وبا
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
آذر اندامی در ۱۶ آذر ۱۳۰۵ خورشیدی در رشت دیده به جهان گشود. دوران ابتدایی خود را در دبستان بانوان رشت به پایان رساند و پس از اخذ مدرک پایه نهم تحصیلات عمومی راهی دانشسرای مقدماتی رشت شد. پس از آن در ۱۳۲۵ خورشیدی به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و حرفه معلمی را انتخاب کرد.
او همزمان با فعالیت مدرسی، دیپلم طبیعی را با امتحان متفرقه از آن خود کرد و سپس در رشته پزشکی دانشگاه تهران قبول شد و پس از دریافت دانشنامه پزشکی به گذراندن دوره تخصصی زنان و زایمان مشغول شد. پس از پایان دوره تخصصی به وزارت بهداری آن زمان منتقل شد و در نهایت به کار در انستیتو پاستور پرداخت.
در سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۵ خورشیدی بیماری شبهوبای التور در ایران و بسیاری دیگر از کشورها شیوع پیدا کرد. التور به عنوان یک بیماری حاد اسهالی است که عامل آن میکروب وبا است۔
در آن شرایط هولناک تنها راه پیشگیری، تزریق واکسن وبا قبل از ابتلا به بیماری بود و در آن زمان تنها مرکز تهیه واکسن در ایران انستیتو پاستور بود که تمام امکانات آن در اختیار آزمایشگاه میکروبشناسی قرار گرفت و کارکنان مرکز با ریاست اندامی شروع به کار کردند و سرانجام وی توانست واکسن وبای التور را بسازد و از بروز فجایع هولناک و دردآور جلوگیری کند.
این واکسن به کشورهای همسایه هم فرستاده شد و افتخاری بود که به خاطر زحمات شبانهروزی این پزشک وارسته نصیب ایران شد. به دلیل خدمات بیبدیل آذر اندامی، وی به معاونت بخش میکروبشناسی و سپس به ریاست بخش وبا و دیفتری رسید و به پاس کارها و تلاش شبانهروزیاش، نشان علمی به او اعطا شد.
آذر اندامی ۲۸ مرداد سال ۱۳۶۳ به دلیل ابتلا به تومور مغزی درگذشت۔
این بانوی دانشمند در ایران پس از جمهوری اسلامی چنان مهجور ماند که تنها یک خیابان فرعی در زادگاهش، رشت، به نام او ست۔
#آذر_اندامی #زنان #وبا
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from کلاس و کتاب توانا
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ما از کسی نمیترسیم؛ ماریا النا مویانو و مبارزه در دفاع از حقوق زنان در پرو
زنان پرو چندین دهه برای عدالت و حفاظت از حقوق خود تحت شرایطی بسیار تبعیضآمیز مبارزه کردهاند. نقض حقوق بشر در پرو طی دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ میلادی به بدترین حد خود رسید؛ زمانی که درگیریهای مسلحانه مرگبار بین گروه چریکی «مسیر درخشان» و دولت، زندگی مردم عادی پرو را از هم پاشاند. زنان، بهویژه آنهایی که از جوامع بومی و حاشیهای بودند، یا توسط نیروهای نظامی مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند یا توسط چریکها به قتل رسیدند. تعداد زیادی از زنان دور هم گرد آمدند تا سازماندهی لازم برای اعتراضات را ایجاد کنند و «ماریا النا مویانو» یکی از آنان بود. او به عنوان رئیس «فدراسیون زنان ویا السالوادور»، در زمینه توانمندسازی زنان فعالیت میکرد؛ علیه خشونت سخن میگفت و الگویی از رهبری را ارائه کرد که الهامبخش مردم سراسر پرو شد. با وجود ترور او در سال ۱۹۹۲ توسط گروه «مسیر درخشان»، مویانو همچنان نماد شجاعت برای زنان پرویی باقی ماند؛ زنانی که به مبارزه برای رسیدن به حقوق خود ادامه میدهند. علیرغم چالشهای مداوم، این زنان با تلاش برای افزایش مشارکت زنان در جامعه و محافظت از یکدیگر در برابر خشونت، در مسیر دستیابی به عدالت، به پیروزیهای مهم قانونی دست یافتهاند.
در این پادکست روایتی از مبارزات النا مویانو و زنان پرو را با هم میشنویم.
سایت:
https://tavaana.org/maria-elena-moyano-peru/
یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?v=bLeYoewWsCw
کستباکس:
https://castbox.fm/episode/id5715387-id716190902
ساندکلاود:
https://soundcloud.com/tavaana/elena-muyano-podcast
نسخه نوشتاری:
https://tavaana.org/maria-elena-moyano-womens-rights-peru/
نسخه انگلیسی
https://en.tavaana.org/maria-elena-moyano-womens-rights-peru/
#یاری_مدنی_توانا
#زنان
#مطالعه_موردی
@Tavaana_TavaanaTech
زنان پرو چندین دهه برای عدالت و حفاظت از حقوق خود تحت شرایطی بسیار تبعیضآمیز مبارزه کردهاند. نقض حقوق بشر در پرو طی دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ میلادی به بدترین حد خود رسید؛ زمانی که درگیریهای مسلحانه مرگبار بین گروه چریکی «مسیر درخشان» و دولت، زندگی مردم عادی پرو را از هم پاشاند. زنان، بهویژه آنهایی که از جوامع بومی و حاشیهای بودند، یا توسط نیروهای نظامی مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند یا توسط چریکها به قتل رسیدند. تعداد زیادی از زنان دور هم گرد آمدند تا سازماندهی لازم برای اعتراضات را ایجاد کنند و «ماریا النا مویانو» یکی از آنان بود. او به عنوان رئیس «فدراسیون زنان ویا السالوادور»، در زمینه توانمندسازی زنان فعالیت میکرد؛ علیه خشونت سخن میگفت و الگویی از رهبری را ارائه کرد که الهامبخش مردم سراسر پرو شد. با وجود ترور او در سال ۱۹۹۲ توسط گروه «مسیر درخشان»، مویانو همچنان نماد شجاعت برای زنان پرویی باقی ماند؛ زنانی که به مبارزه برای رسیدن به حقوق خود ادامه میدهند. علیرغم چالشهای مداوم، این زنان با تلاش برای افزایش مشارکت زنان در جامعه و محافظت از یکدیگر در برابر خشونت، در مسیر دستیابی به عدالت، به پیروزیهای مهم قانونی دست یافتهاند.
در این پادکست روایتی از مبارزات النا مویانو و زنان پرو را با هم میشنویم.
سایت:
https://tavaana.org/maria-elena-moyano-peru/
یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?v=bLeYoewWsCw
کستباکس:
https://castbox.fm/episode/id5715387-id716190902
ساندکلاود:
https://soundcloud.com/tavaana/elena-muyano-podcast
نسخه نوشتاری:
https://tavaana.org/maria-elena-moyano-womens-rights-peru/
نسخه انگلیسی
https://en.tavaana.org/maria-elena-moyano-womens-rights-peru/
#یاری_مدنی_توانا
#زنان
#مطالعه_موردی
@Tavaana_TavaanaTech
ششم مردادماه سال ۱۳۴۰ صدیقه دولتآبادی، پیشگام مبارزان حقوق زنان در ایران در سن ۸۰ سالگی در تهران درگذشت.
«صدیقه دولتآبادی بارها تهدید و دستگیر شد. در یکی از همین دستگیریها رئیس نظمیه به او میگوید خانم شما صد سال زود به دنیا آمدی و او میگوید صد سال دیر به دنیا آمدم و گرنه اجازه نمیدادم زنان چنین خوار و خفیف و در زنجیر باشند.
از شنبههایی که "زبانزنان" در اصفهان با تیراژ باورنکردنی ۲۵۰۰ نسخه چاپ میشد، صد سال میگذرد. از تاسیس مدرسه دختران و نقشش در شکلگیری انجمن مخدرات وطن صدوده سال.
در این صد سالی که رئیس نظمیه صدیقه دولتآبادی را ناموقع میدانست، استخوانهایش را شبانه از گور بیرون کشیدهاند و در دره جاجرود ریختهاند. سنگ قبرش را چند متری دورتر انداختهاند و شاید هزاران رهگذر بر آن نشستهاند و پنداشتهاند سنگی برای نشستن است نه نشانهای برای برخاستن.
دهها زن همچون صدیقه دولتآبادی صد سال زودتر به دنیا آمدند تا چنین خوار و خفیف و در بند نباشیم. مریم عمید، محترم اسکندری، ماهرخ گوهرشناس، مهرتاج رخشان، مستوره افشار، افضل وزیری، زندخت شیرازی، روشنک نوعدوست، شهناز آزاد، فخرآفاق پارسا، طوبا آزموده، جمیله صدیقی، سکینه شبرنگ، شوکت روستا، قدسیه مشیری، هایده افشار، کبرا چنانی، نصرت مشیری، عصمتالملوک شریفی، نورالهدی منگنه، طوبا بقایی، فخرعظما ارغون، عباسه پایور، ملکه ابوالفتحزاده تنها شماری از این زناناند. زنانی که حتا نامشان را هم از یادمان بردهاند تا بیتاریخ بمانیم و خواستههای صد سال پیش زنان، همچنان بزرگ و دست نایافتنی و ناموقع و رادیکال جلوه کند. ما موظف به زنده کردن یاد و فعالیتهای مادربزرگهایمان هستیم، زنانی که تلاش کردند تا زنجیری بر پای ما نباشد.»
- این متن را پیشتر مسعود سلطانی در صفحه فیسبوکش منتشر کرده بود.
درباره صدیقه دولتآبادی در صفحه ۲۹ «کتاب سیر تحول حقوق زنان در ایران معاصر» بخوانید:
https://tavaana.org/women-right-in-iran/
#حقوق_زنان #زنان #صدیقه_دولت_آبادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«صدیقه دولتآبادی بارها تهدید و دستگیر شد. در یکی از همین دستگیریها رئیس نظمیه به او میگوید خانم شما صد سال زود به دنیا آمدی و او میگوید صد سال دیر به دنیا آمدم و گرنه اجازه نمیدادم زنان چنین خوار و خفیف و در زنجیر باشند.
از شنبههایی که "زبانزنان" در اصفهان با تیراژ باورنکردنی ۲۵۰۰ نسخه چاپ میشد، صد سال میگذرد. از تاسیس مدرسه دختران و نقشش در شکلگیری انجمن مخدرات وطن صدوده سال.
در این صد سالی که رئیس نظمیه صدیقه دولتآبادی را ناموقع میدانست، استخوانهایش را شبانه از گور بیرون کشیدهاند و در دره جاجرود ریختهاند. سنگ قبرش را چند متری دورتر انداختهاند و شاید هزاران رهگذر بر آن نشستهاند و پنداشتهاند سنگی برای نشستن است نه نشانهای برای برخاستن.
دهها زن همچون صدیقه دولتآبادی صد سال زودتر به دنیا آمدند تا چنین خوار و خفیف و در بند نباشیم. مریم عمید، محترم اسکندری، ماهرخ گوهرشناس، مهرتاج رخشان، مستوره افشار، افضل وزیری، زندخت شیرازی، روشنک نوعدوست، شهناز آزاد، فخرآفاق پارسا، طوبا آزموده، جمیله صدیقی، سکینه شبرنگ، شوکت روستا، قدسیه مشیری، هایده افشار، کبرا چنانی، نصرت مشیری، عصمتالملوک شریفی، نورالهدی منگنه، طوبا بقایی، فخرعظما ارغون، عباسه پایور، ملکه ابوالفتحزاده تنها شماری از این زناناند. زنانی که حتا نامشان را هم از یادمان بردهاند تا بیتاریخ بمانیم و خواستههای صد سال پیش زنان، همچنان بزرگ و دست نایافتنی و ناموقع و رادیکال جلوه کند. ما موظف به زنده کردن یاد و فعالیتهای مادربزرگهایمان هستیم، زنانی که تلاش کردند تا زنجیری بر پای ما نباشد.»
- این متن را پیشتر مسعود سلطانی در صفحه فیسبوکش منتشر کرده بود.
درباره صدیقه دولتآبادی در صفحه ۲۹ «کتاب سیر تحول حقوق زنان در ایران معاصر» بخوانید:
https://tavaana.org/women-right-in-iran/
#حقوق_زنان #زنان #صدیقه_دولت_آبادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech