مهدی رجبیان آهنگساز ایرانی، به خاطر انتشار آواز و رقص زنان در پروژه خاورمیانه به دادگاه احضار شد.
آلبوم «موسیقی در خاورمیانه» توسط مهدی رجبیان، آهنگساز و تهیه کننده و صاحب ایده در زندان نوشته و تکمیل شده است.
در این آلبوم که تهیه آن حدود یکسال طول کشیده است، حدود صد موزیسین از دوازده کشور جهان همکاری داشتهاند.
هنرمندانی از کشور های ایران، یمن، سوریه، عراق، لبنان، ترکیه، عمان، اردن، مصر، بحرین، فلسطین و تاجیکستان.
فلسفه این آلبوم «نه به جنگ و حمایت از صلح» است. در این آلبوم، موزیسینها به زبان موسیقی به دنیا اعلام میکنند که «خاورمیانه از جنگ خسته است و نیاز به صلح، آرامش و حقوق بشر دارد.»
بعضی از قطعههای این آلبوم، در شرایط جنگ ساخته شده است. موزیسینهای کشور یمن و سوریه در شرایط جنگی و زیر بمباران قطعات را ساختهاند.
یکی دیگر از ملودیهای این آلبوم توسط یک موزیسین پناهجو حین فرار از کشورش و در وسط دریا ساخته شده است.
#مهدی_رجبیان #آواز_زنان #رقص_زنان
@Tavaana_Tavaanatech
آلبوم «موسیقی در خاورمیانه» توسط مهدی رجبیان، آهنگساز و تهیه کننده و صاحب ایده در زندان نوشته و تکمیل شده است.
در این آلبوم که تهیه آن حدود یکسال طول کشیده است، حدود صد موزیسین از دوازده کشور جهان همکاری داشتهاند.
هنرمندانی از کشور های ایران، یمن، سوریه، عراق، لبنان، ترکیه، عمان، اردن، مصر، بحرین، فلسطین و تاجیکستان.
فلسفه این آلبوم «نه به جنگ و حمایت از صلح» است. در این آلبوم، موزیسینها به زبان موسیقی به دنیا اعلام میکنند که «خاورمیانه از جنگ خسته است و نیاز به صلح، آرامش و حقوق بشر دارد.»
بعضی از قطعههای این آلبوم، در شرایط جنگ ساخته شده است. موزیسینهای کشور یمن و سوریه در شرایط جنگی و زیر بمباران قطعات را ساختهاند.
یکی دیگر از ملودیهای این آلبوم توسط یک موزیسین پناهجو حین فرار از کشورش و در وسط دریا ساخته شده است.
#مهدی_رجبیان #آواز_زنان #رقص_زنان
@Tavaana_Tavaanatech
Forwarded from آموزشکده توانا
سالگرد درگذشت بانو دلکش
با ممنوع شدن خوانندگی زنان پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، دلکش خوانندگی را بهطور کامل کنار گذاشت. او در سالهای پایانی زندگی خود، به همراه تنها فرزندش «سهیل فزونمایه» در تهران زندگی میکرد.
دلکش در زمستان ۱۳۷۹ برای اولین بار پس از ۲۰ سال سکوت برای چند کنسرت به آمریکا رفت و بعد از مدتی دوباره به ایران بازگشت. در گفتگویی دلکش میگوید: «یک روز سوار تاکسی شدم. راننده تاکسی که ۲۴–۲۵ ساله بود نوار چندتا از ترانههای منو گذاشته بود. خون تو سرم جمع شده بود. میخواستم بزنم زیر گریه. راننده تاکسی که فکر کرده بود تحت تأثیر ترانه قرارگرفتهام گفت: مادر میبینی چی میخونه! گفتم: میدونی کیه؟ گفت: اسمش دلکشه مادر. هرجا هست خدا عمرش بده، ما که با صداش حال میکنیم. تاش پیدا نشده!. نتونستم زبانم را نگه دارم. گفتم: این صدای منه! من دلکشم! تا آخر مسیر دیگه هیچکس را سوار نکرد. هر ده متر به ده متر برمیگشت و به من خیره میشد. بالاخره تاب نیآورد و ضبط صوت ماشین را بست. قبل از اینکه بخواهد و بگوید، خودم برایش همان ترانه ای را که نیمه کار قطع کرده بود، آرام آرام خواندم. وقتی به مقصد رسیدم هر چه اصرار کردم پول نگرفت. شما نمیدونین در این روز و روزگار که ما در ایران داریم این نوع گذشتهای پولی یعنی چه!»
.
صدای زیبای دلکش با بخشی از خاطرات این مرز و بوم درهم تنیده شده است. او که نام اصلیاش عصمت باقرپور پنبهفروش است، زاده سوم اسفندهماه ۱۳۰۳ در بابل است. او را با لقبهایی مانند «زن حنجرهطلایی»، «بانوی آواز ایران» و «آتش کاروان هنر» نام میبرند.
.
در اواخر عمر، دلکش مدتی در بیمارستان بستری بود و سرانجام در غروب روز چهارشنبه ۱۱ شهریورماه ۱۳۸۳ در بیمارستان ایرانمهر تهران درگذشت. جسد خانم دلکش بدون اطلاع بازماندگان و علاقهمندان و بدون مراسم ختم و تشییع جنازه در گورستان عمومی و در یک قبر دو طبقه به خاک سپرده شد. فروغ بهمنپور روزنامهنگار مستقل در زمینهی موسیقی و نویسنده کتاب سه جلدی چهرههای ماندگار در گفتوگو با رادیو فردا میگوید که بانو دلکش در نهایت غربت در وطن خود به خاک سپرده شد.
درباره دلکش بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/GiCsgb
.
#دلکش #خواننده #موسیقی #موسیقی_ایرانی #صدای_زن #آواز_زنان
@Tavaana_TavaanaTech
با ممنوع شدن خوانندگی زنان پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، دلکش خوانندگی را بهطور کامل کنار گذاشت. او در سالهای پایانی زندگی خود، به همراه تنها فرزندش «سهیل فزونمایه» در تهران زندگی میکرد.
دلکش در زمستان ۱۳۷۹ برای اولین بار پس از ۲۰ سال سکوت برای چند کنسرت به آمریکا رفت و بعد از مدتی دوباره به ایران بازگشت. در گفتگویی دلکش میگوید: «یک روز سوار تاکسی شدم. راننده تاکسی که ۲۴–۲۵ ساله بود نوار چندتا از ترانههای منو گذاشته بود. خون تو سرم جمع شده بود. میخواستم بزنم زیر گریه. راننده تاکسی که فکر کرده بود تحت تأثیر ترانه قرارگرفتهام گفت: مادر میبینی چی میخونه! گفتم: میدونی کیه؟ گفت: اسمش دلکشه مادر. هرجا هست خدا عمرش بده، ما که با صداش حال میکنیم. تاش پیدا نشده!. نتونستم زبانم را نگه دارم. گفتم: این صدای منه! من دلکشم! تا آخر مسیر دیگه هیچکس را سوار نکرد. هر ده متر به ده متر برمیگشت و به من خیره میشد. بالاخره تاب نیآورد و ضبط صوت ماشین را بست. قبل از اینکه بخواهد و بگوید، خودم برایش همان ترانه ای را که نیمه کار قطع کرده بود، آرام آرام خواندم. وقتی به مقصد رسیدم هر چه اصرار کردم پول نگرفت. شما نمیدونین در این روز و روزگار که ما در ایران داریم این نوع گذشتهای پولی یعنی چه!»
.
صدای زیبای دلکش با بخشی از خاطرات این مرز و بوم درهم تنیده شده است. او که نام اصلیاش عصمت باقرپور پنبهفروش است، زاده سوم اسفندهماه ۱۳۰۳ در بابل است. او را با لقبهایی مانند «زن حنجرهطلایی»، «بانوی آواز ایران» و «آتش کاروان هنر» نام میبرند.
.
در اواخر عمر، دلکش مدتی در بیمارستان بستری بود و سرانجام در غروب روز چهارشنبه ۱۱ شهریورماه ۱۳۸۳ در بیمارستان ایرانمهر تهران درگذشت. جسد خانم دلکش بدون اطلاع بازماندگان و علاقهمندان و بدون مراسم ختم و تشییع جنازه در گورستان عمومی و در یک قبر دو طبقه به خاک سپرده شد. فروغ بهمنپور روزنامهنگار مستقل در زمینهی موسیقی و نویسنده کتاب سه جلدی چهرههای ماندگار در گفتوگو با رادیو فردا میگوید که بانو دلکش در نهایت غربت در وطن خود به خاک سپرده شد.
درباره دلکش بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/GiCsgb
.
#دلکش #خواننده #موسیقی #موسیقی_ایرانی #صدای_زن #آواز_زنان
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. به بهانه سالگرد درگذشت بانو دلکش با ممنوع شدن خوانندگی زنان پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، دلکش خوانندگی را بهطور کامل کنار گذاشت. او در سالهای پایانی زندگی خود، به همراه تنها فرزندش «سهیل فزونمایه» در تهران زندگی میکرد. دلکش در زمستان ۱۳۷۹ برای اولین بار…
زیر آن سقف کاشیکاری مدور و درست در محراب معبود مهربان ، باید از بندهاش مجوز و مهر و امضا بگیری که آقا یک کوچولو. چند ثانیه.
دقیقا حین خواندن و وقتی دوست داری صدای خودت را در با این انعکاس طبیعی بشنوی.آنوقت وسط این عیش محقر است که باید نگاهت برود به سمتی و انگشت اشاره را به شست بچسبانی که "یه لحظه". و آنگاه و کمی بعد دست به سینه بابت تشکر این اجازه سخاوتمندانه ؛ به اندازه کمتر از سی ثانیه.
یادم افتاد این ویدئو خلاصهای از زندگی ماست.اجازه.بعد صدای یک قیچی بزرگ توی گوشم پیچید که یک تکه از موهایم را چید و به زمین ریخت.کلاس اول راهنمایی بعد از یک پنج ساله کله کدویی و موهایی که هیچ وقت قد نکشید.انگار آنجا هم نگاهمان به ناظم گرامی بود که آقا یک ذره، یک سانت.
دست بالا برای اجازه ؛نگاه شرمنده بابت یک پیشاب بی وقت در انتظار اذن معلمی که احتمالا خود آزاردیده و بارآمده همین تفکر بوده.آدمهایی که در مسند قدرت(نه لزوما قدرت زیاد،همین دور و بریها و معمولیها و حتی خودمان) کارهای آزادانه را تبدیل به مهلکهای دائمی برای اخذ اجازه کردند.اجازه برای همه چیز؛ تا اینجا و بیخ گلو.(مثلا حتی برای آمدن یک مربی خارجی).
ما فعلا بین این خطوط قرمز دوام آوردهایم.عین آن سارقهای چیره دست فیلمها که بین نورخطی دزدگیرهای متعدد به الماس شونصد قیراطی میرسند و آن را در کیسه میکنند.البته در زندگی واقعی الماس کجا بود؛وقتی یک چهچهه ساده زیر نگاه شماتتبار مامور معذور بدل به نمایشی از شرم میشود.وقتی که آن صدای پرقدرت زیبا پسپسکی صحنه را ترک میکند و ما را با حسرتهایمان تنها میگذارد.
از اینستاگرام پژمان راهبر
#آواز_زنان #صدای_زن
@Tavaana_TavaanaTech
دقیقا حین خواندن و وقتی دوست داری صدای خودت را در با این انعکاس طبیعی بشنوی.آنوقت وسط این عیش محقر است که باید نگاهت برود به سمتی و انگشت اشاره را به شست بچسبانی که "یه لحظه". و آنگاه و کمی بعد دست به سینه بابت تشکر این اجازه سخاوتمندانه ؛ به اندازه کمتر از سی ثانیه.
یادم افتاد این ویدئو خلاصهای از زندگی ماست.اجازه.بعد صدای یک قیچی بزرگ توی گوشم پیچید که یک تکه از موهایم را چید و به زمین ریخت.کلاس اول راهنمایی بعد از یک پنج ساله کله کدویی و موهایی که هیچ وقت قد نکشید.انگار آنجا هم نگاهمان به ناظم گرامی بود که آقا یک ذره، یک سانت.
دست بالا برای اجازه ؛نگاه شرمنده بابت یک پیشاب بی وقت در انتظار اذن معلمی که احتمالا خود آزاردیده و بارآمده همین تفکر بوده.آدمهایی که در مسند قدرت(نه لزوما قدرت زیاد،همین دور و بریها و معمولیها و حتی خودمان) کارهای آزادانه را تبدیل به مهلکهای دائمی برای اخذ اجازه کردند.اجازه برای همه چیز؛ تا اینجا و بیخ گلو.(مثلا حتی برای آمدن یک مربی خارجی).
ما فعلا بین این خطوط قرمز دوام آوردهایم.عین آن سارقهای چیره دست فیلمها که بین نورخطی دزدگیرهای متعدد به الماس شونصد قیراطی میرسند و آن را در کیسه میکنند.البته در زندگی واقعی الماس کجا بود؛وقتی یک چهچهه ساده زیر نگاه شماتتبار مامور معذور بدل به نمایشی از شرم میشود.وقتی که آن صدای پرقدرت زیبا پسپسکی صحنه را ترک میکند و ما را با حسرتهایمان تنها میگذارد.
از اینستاگرام پژمان راهبر
#آواز_زنان #صدای_زن
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
زیر آن سقف کاشیکاری مدور و درست در محراب معبود مهربان ، باید از بندهاش مجوز و مهر و امضا بگیری که آقا یک کوچولو. چند ثانیه. دقیقا حین خواندن و وقتی دوست داری صدای خودت را در با این انعکاس طبیعی بشنوی.آنوقت وسط این عیش محقر است که باید نگاهت برود…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"ویدیوی حاضر تنها نشان دهنده ی اشتیاق سرکوب شده ی زنان بسیاری از سرزمین من برای خواندن است. اشتیاقی که حتی خفقان و سرکوب و قوانین متحجرانه هم نتوانسته آن را خاموش کند.
به امید روزی که با قدرت حقوق خود را پس بگیریم."
از اینستاگرام
@ghazalrou
#آواز_زنان #صدای_زن
@Tavaana_TavaanaTech
به امید روزی که با قدرت حقوق خود را پس بگیریم."
از اینستاگرام
@ghazalrou
#آواز_زنان #صدای_زن
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«هنر این خانم همین صدا و خوب خوندنشه ولی متاسفانه در ایران امکان این نیست بتونن به صورت قانونی و آزادانه بخونن و کنسرت بذارن».
- متن و ویدئو ارسالی از همراهان
#زنان #حقوق_زنان #آواز_زنان #جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
- متن و ویدئو ارسالی از همراهان
#زنان #حقوق_زنان #آواز_زنان #جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from آموزشکده توانا
زادروز بانو دلکش، صدای ماندگار موسیقی ایران
با ممنوع شدن خوانندگی زنان پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، دلکش خوانندگی را بهطور کامل کنار گذاشت. او در سالهای پایانی زندگی خود، به همراه تنها فرزندش «سهیل فزونمایه» در تهران زندگی میکرد.
دلکش در زمستان ۱۳۷۹ برای اولین بار پس از ۲۰ سال سکوت برای چند کنسرت به آمریکا رفت و بعد از مدتی دوباره به ایران بازگشت. در گفتگویی دلکش میگوید: «یک روز سوار تاکسی شدم. راننده تاکسی که ۲۴–۲۵ ساله بود نوار چندتا از ترانههای منو گذاشته بود. خون تو سرم جمع شده بود. میخواستم بزنم زیر گریه. راننده تاکسی که فکر کرده بود تحت تأثیر ترانه قرارگرفتهام گفت: مادر میبینی چی میخونه! گفتم: میدونی کیه؟ گفت: اسمش دلکشه مادر. هرجا هست خدا عمرش بده، ما که با صداش حال میکنیم. تاش پیدا نشده!. نتونستم زبانم را نگه دارم. گفتم: این صدای منه! من دلکشم! تا آخر مسیر دیگه هیچکس را سوار نکرد. هر ده متر به ده متر برمیگشت و به من خیره میشد. بالاخره تاب نیآورد و ضبط صوت ماشین را بست. قبل از اینکه بخواهد و بگوید، خودم برایش همان ترانه ای را که نیمه کار قطع کرده بود، آرام آرام خواندم. وقتی به مقصد رسیدم هر چه اصرار کردم پول نگرفت. شما نمیدونین در این روز و روزگار که ما در ایران داریم این نوع گذشتهای پولی یعنی چه!»
.
صدای زیبای دلکش با بخشی از خاطرات این مرز و بوم درهم تنیده شده است. او که نام اصلیاش عصمت باقرپور پنبهفروش است، زاده سوم اسفندهماه ۱۳۰۳ در بابل است. او را با لقبهایی مانند «زن حنجرهطلایی»، «بانوی آواز ایران» و «آتش کاروان هنر» نام میبرند.
.
در اواخر عمر، دلکش مدتی در بیمارستان بستری بود و سرانجام در غروب روز چهارشنبه ۱۱ شهریورماه ۱۳۸۳ در بیمارستان ایرانمهر تهران درگذشت. جسد خانم دلکش بدون اطلاع بازماندگان و علاقهمندان و بدون مراسم ختم و تشییع جنازه در گورستان عمومی و در یک قبر دو طبقه به خاک سپرده شد. فروغ بهمنپور روزنامهنگار مستقل در زمینهی موسیقی و نویسنده کتاب سه جلدی چهرههای ماندگار در گفتوگو با رادیو فردا میگوید که بانو دلکش در نهایت غربت در وطن خود به خاک سپرده شد.
درباره دلکش بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/GiCsgb
.
#دلکش #خواننده #موسیقی #موسیقی_ایرانی #صدای_زن #آواز_زنان
@Tavaana_TavaanaTech
با ممنوع شدن خوانندگی زنان پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، دلکش خوانندگی را بهطور کامل کنار گذاشت. او در سالهای پایانی زندگی خود، به همراه تنها فرزندش «سهیل فزونمایه» در تهران زندگی میکرد.
دلکش در زمستان ۱۳۷۹ برای اولین بار پس از ۲۰ سال سکوت برای چند کنسرت به آمریکا رفت و بعد از مدتی دوباره به ایران بازگشت. در گفتگویی دلکش میگوید: «یک روز سوار تاکسی شدم. راننده تاکسی که ۲۴–۲۵ ساله بود نوار چندتا از ترانههای منو گذاشته بود. خون تو سرم جمع شده بود. میخواستم بزنم زیر گریه. راننده تاکسی که فکر کرده بود تحت تأثیر ترانه قرارگرفتهام گفت: مادر میبینی چی میخونه! گفتم: میدونی کیه؟ گفت: اسمش دلکشه مادر. هرجا هست خدا عمرش بده، ما که با صداش حال میکنیم. تاش پیدا نشده!. نتونستم زبانم را نگه دارم. گفتم: این صدای منه! من دلکشم! تا آخر مسیر دیگه هیچکس را سوار نکرد. هر ده متر به ده متر برمیگشت و به من خیره میشد. بالاخره تاب نیآورد و ضبط صوت ماشین را بست. قبل از اینکه بخواهد و بگوید، خودم برایش همان ترانه ای را که نیمه کار قطع کرده بود، آرام آرام خواندم. وقتی به مقصد رسیدم هر چه اصرار کردم پول نگرفت. شما نمیدونین در این روز و روزگار که ما در ایران داریم این نوع گذشتهای پولی یعنی چه!»
.
صدای زیبای دلکش با بخشی از خاطرات این مرز و بوم درهم تنیده شده است. او که نام اصلیاش عصمت باقرپور پنبهفروش است، زاده سوم اسفندهماه ۱۳۰۳ در بابل است. او را با لقبهایی مانند «زن حنجرهطلایی»، «بانوی آواز ایران» و «آتش کاروان هنر» نام میبرند.
.
در اواخر عمر، دلکش مدتی در بیمارستان بستری بود و سرانجام در غروب روز چهارشنبه ۱۱ شهریورماه ۱۳۸۳ در بیمارستان ایرانمهر تهران درگذشت. جسد خانم دلکش بدون اطلاع بازماندگان و علاقهمندان و بدون مراسم ختم و تشییع جنازه در گورستان عمومی و در یک قبر دو طبقه به خاک سپرده شد. فروغ بهمنپور روزنامهنگار مستقل در زمینهی موسیقی و نویسنده کتاب سه جلدی چهرههای ماندگار در گفتوگو با رادیو فردا میگوید که بانو دلکش در نهایت غربت در وطن خود به خاک سپرده شد.
درباره دلکش بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/GiCsgb
.
#دلکش #خواننده #موسیقی #موسیقی_ایرانی #صدای_زن #آواز_زنان
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. به بهانه سالگرد درگذشت بانو دلکش با ممنوع شدن خوانندگی زنان پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، دلکش خوانندگی را بهطور کامل کنار گذاشت. او در سالهای پایانی زندگی خود، به همراه تنها فرزندش «سهیل فزونمایه» در تهران زندگی میکرد. دلکش در زمستان ۱۳۷۹ برای اولین بار…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ببینید چه صدایی دارد، چه پر شور میخواند، زنی دورهگرد که برای گذران زندگی زبالهها را میکاود.
از هنگام استقرار جمهوری اسلامی، تکخوانی زنان در ایران ممنوع شد و بسیاری از استعدادها فرصت شکوفا شدن پیدا نکرد.
شاید اگر آواز زنان ممنوع نبود، این زن سرنوشت دیگری پیدا میکرد.
راستی، روز جهانی زنان نزدیک است. روزی که بهانهای است برای همصدا شدن، برای احقاق حقوق زنان.
#صدای_زن #آواز_زنان #روز_جهانی_زن #روز_جهانی_زنان
@Tavaana_TavaanaTech
از هنگام استقرار جمهوری اسلامی، تکخوانی زنان در ایران ممنوع شد و بسیاری از استعدادها فرصت شکوفا شدن پیدا نکرد.
شاید اگر آواز زنان ممنوع نبود، این زن سرنوشت دیگری پیدا میکرد.
راستی، روز جهانی زنان نزدیک است. روزی که بهانهای است برای همصدا شدن، برای احقاق حقوق زنان.
#صدای_زن #آواز_زنان #روز_جهانی_زن #روز_جهانی_زنان
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ببینید این خانم فرانسوی علاقهمند به زبان فارسی، چه زیبا آواز ایرانی را یاد گرفته و میخواند.
در ایران اما، در این ۴۲ سال، چه بسیار استعدادهایی ناب بودهاند که فرصتی برای بروز و ظهور پیدا نکردند و جمهوری اسلامی صدایشان را در حلقوم خفه کرد.
آواز و تکخوانی زنان در ایران ممنوع بوده و زنان در صورتی که یک همخوان مرد داشته باشند میتوانند در صحنه حضور داشته باشند، آن هم با کلی شرط و شروط.
جایی هم که صدای خواننده زن بلندتر به گوش رسیده، با او برخورد کردند. مثل سارا حمیدی که در اجرایش برق سالن را قطع کرده بودند.
#آواز_زنان #صدای_زن
@Tavaana_TavaanaTech
در ایران اما، در این ۴۲ سال، چه بسیار استعدادهایی ناب بودهاند که فرصتی برای بروز و ظهور پیدا نکردند و جمهوری اسلامی صدایشان را در حلقوم خفه کرد.
آواز و تکخوانی زنان در ایران ممنوع بوده و زنان در صورتی که یک همخوان مرد داشته باشند میتوانند در صحنه حضور داشته باشند، آن هم با کلی شرط و شروط.
جایی هم که صدای خواننده زن بلندتر به گوش رسیده، با او برخورد کردند. مثل سارا حمیدی که در اجرایش برق سالن را قطع کرده بودند.
#آواز_زنان #صدای_زن
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from آموزشکده توانا
این سوسن است که میخواند
bit.ly/2jsL39G
در اردیبهشت به دنیا آمد و در هوای لطیف اردیبهشتی هم بار سفر بست و رفت. ماه و سال تولدش دقیق مشخص نیست؛ اردیبهشت ۱۳۱۹ یا اردیبهشت ۱۳۲۳. هر چه هست اما تاریخ مرگش معلوم است، چهاردهم اردیبهشتماه ۱۳۸۳.
گلاندام طاهرخانی با نام هنری سوسن در شهر لسآنجلس و در شرایط نامناسب اقتصادی و در فقر درگذشت.
سوسن با اینکه خوانندهی به اصطلاح کوچه و بازاری بود اما علاقهمندانش تنها در حد مردم کوچه و بازار نماند بلکه برخی از روشنفکران زمانه نیز صدایش را میشنیدند و دربارهی کارهای او سخن میگفتند. منصور اوجی، شاعر اهل شیراز که فلسفه هم خوانده است شعری دارد با نام «این سوسن است که میخواند». او در بخشی از این شعر میسراید:
اتراقگاه ما را جارو کنید
آبی بر آن بپاشید
این سوسن است که میخواند،
شبهای اضطراب را
بر درههای برف
زیر هزار خنجر
این سوسن است که میخواند.
محمدعلی سپانلو، که به او شاعر تهران لقب دادهاند در منظومهای از صدای «حلقائی زخمداری» سخن میگوید که در شهر میچرخد و تصنیفهای سیاسی میخواند. عباس پهلوان، سردبیر مجلهی فردوسی میگوید در آن سالها ما بر روی مجله تنها عکسهای سیاسی میگذاشتیم و سوسن از نادر افرادی بود که از دنیای ترانه روی جلد ما آمد. او میگوید: «یکی از ترانههای او را با مضمون سیاسی آمیخته کردیم و عکسش را گذاشتیم روی جلد...»
او به مستمندان نیز بسیار کمک میکرد. هزینهی تحصیل چندین دانشآموز و دانشجوی بیبضاعت را میداد که بعدها افراد موفقی در سراسر جهان شدند. پیش از انقلاب سوسن در ساخت بیمارستانی در شهر قصر شیرین مشارکت داشت که با حمایت مالی او ساخته شد که محلیها این بیمارستان را به نام او میشناسند. انقلاب که شد دیگر جایی برای خوانندگی زنان نماند. سوسن اما در ایران ماند. او در سالهای سیاه دهه شصت دو بار بازداشت شد و به دلیل آوازخوانی در مراسمهای خصوصی به شلاق محکوم شد و تعهد داد که دیگر خوانندگی نکند. او پس از مدتی مجبور شد که از ایران بگریزد و از طریق کوه به ترکیه و از آنجا به انگلستان برود. او پس از انگلستان به آمریکا رفت و در شهر لسآنجلس ساکن شد. شرایط مالی سوسن بسیار بد بود. او که زمانی درآمد خوبی داشت و بسیار دستو دلباز بود و به فقرا کمک میکرد خود در شرایط مالی بسیار بد و تنهایی گرفتار آمد.
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/2cMLkz1
ویدئو: قسمتی از فیلم سینمایی پنجره
#سوسن #آواز_زنان #خوانندگی
@Tavaana_TavaanaTech
bit.ly/2jsL39G
در اردیبهشت به دنیا آمد و در هوای لطیف اردیبهشتی هم بار سفر بست و رفت. ماه و سال تولدش دقیق مشخص نیست؛ اردیبهشت ۱۳۱۹ یا اردیبهشت ۱۳۲۳. هر چه هست اما تاریخ مرگش معلوم است، چهاردهم اردیبهشتماه ۱۳۸۳.
گلاندام طاهرخانی با نام هنری سوسن در شهر لسآنجلس و در شرایط نامناسب اقتصادی و در فقر درگذشت.
سوسن با اینکه خوانندهی به اصطلاح کوچه و بازاری بود اما علاقهمندانش تنها در حد مردم کوچه و بازار نماند بلکه برخی از روشنفکران زمانه نیز صدایش را میشنیدند و دربارهی کارهای او سخن میگفتند. منصور اوجی، شاعر اهل شیراز که فلسفه هم خوانده است شعری دارد با نام «این سوسن است که میخواند». او در بخشی از این شعر میسراید:
اتراقگاه ما را جارو کنید
آبی بر آن بپاشید
این سوسن است که میخواند،
شبهای اضطراب را
بر درههای برف
زیر هزار خنجر
این سوسن است که میخواند.
محمدعلی سپانلو، که به او شاعر تهران لقب دادهاند در منظومهای از صدای «حلقائی زخمداری» سخن میگوید که در شهر میچرخد و تصنیفهای سیاسی میخواند. عباس پهلوان، سردبیر مجلهی فردوسی میگوید در آن سالها ما بر روی مجله تنها عکسهای سیاسی میگذاشتیم و سوسن از نادر افرادی بود که از دنیای ترانه روی جلد ما آمد. او میگوید: «یکی از ترانههای او را با مضمون سیاسی آمیخته کردیم و عکسش را گذاشتیم روی جلد...»
او به مستمندان نیز بسیار کمک میکرد. هزینهی تحصیل چندین دانشآموز و دانشجوی بیبضاعت را میداد که بعدها افراد موفقی در سراسر جهان شدند. پیش از انقلاب سوسن در ساخت بیمارستانی در شهر قصر شیرین مشارکت داشت که با حمایت مالی او ساخته شد که محلیها این بیمارستان را به نام او میشناسند. انقلاب که شد دیگر جایی برای خوانندگی زنان نماند. سوسن اما در ایران ماند. او در سالهای سیاه دهه شصت دو بار بازداشت شد و به دلیل آوازخوانی در مراسمهای خصوصی به شلاق محکوم شد و تعهد داد که دیگر خوانندگی نکند. او پس از مدتی مجبور شد که از ایران بگریزد و از طریق کوه به ترکیه و از آنجا به انگلستان برود. او پس از انگلستان به آمریکا رفت و در شهر لسآنجلس ساکن شد. شرایط مالی سوسن بسیار بد بود. او که زمانی درآمد خوبی داشت و بسیار دستو دلباز بود و به فقرا کمک میکرد خود در شرایط مالی بسیار بد و تنهایی گرفتار آمد.
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/2cMLkz1
ویدئو: قسمتی از فیلم سینمایی پنجره
#سوسن #آواز_زنان #خوانندگی
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. این سوسن است که میخواند . در اردیبهشت به دنیا آمد و در هوای لطیف اردیبهشتی هم بار سفر بست و رفت. ماه و سال تولدش دقیق مشخص نیست؛ اردیبهشت ۱۳۱۹ یا اردیبهشت ۱۳۲۳. هر چه هست اما تاریخ مرگش معلوم است، چهاردهم اردیبهشتماه ۱۳۸۳. گلاندام طاهرخانی با نام هنری…
Forwarded from آموزشکده توانا
چهارم تیر ماه سالگرد درگذشت مهستی خوانندهی دوست داشتنی
خانوادهی مهستی در ابتدا مخالف حضور مهستی در عالم خوانندگی بودند چرا که در آن دوران آوازخوانی، خصوصا برای زنها چندان پسندیده نبود. مهستی هفده سال داشت که در برنامهی گلها برنامهی شمارهی ۴۲۰ با خواندن ترانهای کار هنری خود را آغاز کرد. نام این ترانه «آنکه دلم برا برده خدایا» بود که ساختهی بیژن ترقی، شاعر و ترانهسرای ایرانی بود.
.
نخستین آوازهای مهستی در مجموعهی «گلهای رنگارنگ» در دههی چهل از رادیو ملی ایران پخش شد که برای مهستی به عنوان هنرمند اعتبار بسیار به دنبال داشت. مهستی از محبوبترین خوانندگان دههی چهل و پنجاه ایران بود که موجب شد خواهر بزرگترش، معصومه ددهبالا نیز به عالم خوانندگی راه یابد. هم او که بعدها با نام هنری «هایده» محبوبیت فراوان یافت که این محبوبیت تا به امروز ادامه داشته است. مهستی دو بار ازدواج کرد. ازدواج اول او با خسرو ناظمیان بود که حاصل این ازدواج دختری است به نام سحر که در کالیفرنیا زندگی میکند.
.
از مهستی در کارنامهی هنریاش بالغ بر سی وپنج آلبوم موسیقی مانده است که بیشتر آثار او با استقبال فراوانی روبهرو شده است. مهستی در سال ۲۰۰۵ میلادی از سوی «آکادمی جهانی هنر، ادبیات و رسانه» برای بیش از چهل سال فعالیت در زمینهی موسیقی سنتی و پاپ ایرانی تقدیر به عمل آمد. این آکادمی در فوریه سال ۲۰۰۵ توسط پروفسور مصطفی دریبانی بنا نهاده شد که هدف آن حمایت و ترویج و توسعهی هنرهای نمایشی و هنرهای زیبا، ادبیات، شعر، روزنامهنگاری حرفهای و تولیدات رسانهای بود. اولین دورهی مراسم اعطای جایزهی این آکادمی در اکتبر سال ۲۰۰۵ در شهر بوداپست مجارستان برگزار شد که در این مراسم بیستوپنج هنرمند و محقق ایرانی و مجاری جوایزی دریافت کردند.
بیشتر بخوانید:
https://bit.ly/2rQqB5f
#مهستی #صدای_زن #خواننده #موسیقی #آواز #آواز_زنان #ایران #موسیقی_ایرانی #بیابنویسیم
@Tavaana_TavaanaTech
خانوادهی مهستی در ابتدا مخالف حضور مهستی در عالم خوانندگی بودند چرا که در آن دوران آوازخوانی، خصوصا برای زنها چندان پسندیده نبود. مهستی هفده سال داشت که در برنامهی گلها برنامهی شمارهی ۴۲۰ با خواندن ترانهای کار هنری خود را آغاز کرد. نام این ترانه «آنکه دلم برا برده خدایا» بود که ساختهی بیژن ترقی، شاعر و ترانهسرای ایرانی بود.
.
نخستین آوازهای مهستی در مجموعهی «گلهای رنگارنگ» در دههی چهل از رادیو ملی ایران پخش شد که برای مهستی به عنوان هنرمند اعتبار بسیار به دنبال داشت. مهستی از محبوبترین خوانندگان دههی چهل و پنجاه ایران بود که موجب شد خواهر بزرگترش، معصومه ددهبالا نیز به عالم خوانندگی راه یابد. هم او که بعدها با نام هنری «هایده» محبوبیت فراوان یافت که این محبوبیت تا به امروز ادامه داشته است. مهستی دو بار ازدواج کرد. ازدواج اول او با خسرو ناظمیان بود که حاصل این ازدواج دختری است به نام سحر که در کالیفرنیا زندگی میکند.
.
از مهستی در کارنامهی هنریاش بالغ بر سی وپنج آلبوم موسیقی مانده است که بیشتر آثار او با استقبال فراوانی روبهرو شده است. مهستی در سال ۲۰۰۵ میلادی از سوی «آکادمی جهانی هنر، ادبیات و رسانه» برای بیش از چهل سال فعالیت در زمینهی موسیقی سنتی و پاپ ایرانی تقدیر به عمل آمد. این آکادمی در فوریه سال ۲۰۰۵ توسط پروفسور مصطفی دریبانی بنا نهاده شد که هدف آن حمایت و ترویج و توسعهی هنرهای نمایشی و هنرهای زیبا، ادبیات، شعر، روزنامهنگاری حرفهای و تولیدات رسانهای بود. اولین دورهی مراسم اعطای جایزهی این آکادمی در اکتبر سال ۲۰۰۵ در شهر بوداپست مجارستان برگزار شد که در این مراسم بیستوپنج هنرمند و محقق ایرانی و مجاری جوایزی دریافت کردند.
بیشتر بخوانید:
https://bit.ly/2rQqB5f
#مهستی #صدای_زن #خواننده #موسیقی #آواز #آواز_زنان #ایران #موسیقی_ایرانی #بیابنویسیم
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from آموزشکده توانا
سالگرد درگذشت بانو دلکش
با ممنوع شدن خوانندگی زنان پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، دلکش خوانندگی را بهطور کامل کنار گذاشت. او در سالهای پایانی زندگی خود، به همراه تنها فرزندش «سهیل فزونمایه» در تهران زندگی میکرد.
دلکش در زمستان ۱۳۷۹ برای اولین بار پس از ۲۰ سال سکوت برای چند کنسرت به آمریکا رفت و بعد از مدتی دوباره به ایران بازگشت. در گفتگویی دلکش میگوید: «یک روز سوار تاکسی شدم. راننده تاکسی که ۲۴–۲۵ ساله بود نوار چندتا از ترانههای منو گذاشته بود. خون تو سرم جمع شده بود. میخواستم بزنم زیر گریه. راننده تاکسی که فکر کرده بود تحت تأثیر ترانه قرارگرفتهام گفت: مادر میبینی چی میخونه! گفتم: میدونی کیه؟ گفت: اسمش دلکشه مادر. هرجا هست خدا عمرش بده، ما که با صداش حال میکنیم. تاش پیدا نشده!. نتونستم زبانم را نگه دارم. گفتم: این صدای منه! من دلکشم! تا آخر مسیر دیگه هیچکس را سوار نکرد. هر ده متر به ده متر برمیگشت و به من خیره میشد. بالاخره تاب نیآورد و ضبط صوت ماشین را بست. قبل از اینکه بخواهد و بگوید، خودم برایش همان ترانه ای را که نیمه کار قطع کرده بود، آرام آرام خواندم. وقتی به مقصد رسیدم هر چه اصرار کردم پول نگرفت. شما نمیدونین در این روز و روزگار که ما در ایران داریم این نوع گذشتهای پولی یعنی چه!»
.
صدای زیبای دلکش با بخشی از خاطرات این مرز و بوم درهم تنیده شده است. او که نام اصلیاش عصمت باقرپور پنبهفروش است، زاده سوم اسفندهماه ۱۳۰۳ در بابل است. او را با لقبهایی مانند «زن حنجرهطلایی»، «بانوی آواز ایران» و «آتش کاروان هنر» نام میبرند.
.
در اواخر عمر، دلکش مدتی در بیمارستان بستری بود و سرانجام در غروب روز چهارشنبه ۱۱ شهریورماه ۱۳۸۳ در بیمارستان ایرانمهر تهران درگذشت. جسد خانم دلکش بدون اطلاع بازماندگان و علاقهمندان و بدون مراسم ختم و تشییع جنازه در گورستان عمومی و در یک قبر دو طبقه به خاک سپرده شد. فروغ بهمنپور روزنامهنگار مستقل در زمینهی موسیقی و نویسنده کتاب سه جلدی چهرههای ماندگار در گفتوگو با رادیو فردا میگوید که بانو دلکش در نهایت غربت در وطن خود به خاک سپرده شد.
درباره دلکش بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/GiCsgb
.
#دلکش #خواننده #موسیقی #موسیقی_ایرانی #صدای_زن #آواز_زنان
@Tavaana_TavaanaTech
با ممنوع شدن خوانندگی زنان پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، دلکش خوانندگی را بهطور کامل کنار گذاشت. او در سالهای پایانی زندگی خود، به همراه تنها فرزندش «سهیل فزونمایه» در تهران زندگی میکرد.
دلکش در زمستان ۱۳۷۹ برای اولین بار پس از ۲۰ سال سکوت برای چند کنسرت به آمریکا رفت و بعد از مدتی دوباره به ایران بازگشت. در گفتگویی دلکش میگوید: «یک روز سوار تاکسی شدم. راننده تاکسی که ۲۴–۲۵ ساله بود نوار چندتا از ترانههای منو گذاشته بود. خون تو سرم جمع شده بود. میخواستم بزنم زیر گریه. راننده تاکسی که فکر کرده بود تحت تأثیر ترانه قرارگرفتهام گفت: مادر میبینی چی میخونه! گفتم: میدونی کیه؟ گفت: اسمش دلکشه مادر. هرجا هست خدا عمرش بده، ما که با صداش حال میکنیم. تاش پیدا نشده!. نتونستم زبانم را نگه دارم. گفتم: این صدای منه! من دلکشم! تا آخر مسیر دیگه هیچکس را سوار نکرد. هر ده متر به ده متر برمیگشت و به من خیره میشد. بالاخره تاب نیآورد و ضبط صوت ماشین را بست. قبل از اینکه بخواهد و بگوید، خودم برایش همان ترانه ای را که نیمه کار قطع کرده بود، آرام آرام خواندم. وقتی به مقصد رسیدم هر چه اصرار کردم پول نگرفت. شما نمیدونین در این روز و روزگار که ما در ایران داریم این نوع گذشتهای پولی یعنی چه!»
.
صدای زیبای دلکش با بخشی از خاطرات این مرز و بوم درهم تنیده شده است. او که نام اصلیاش عصمت باقرپور پنبهفروش است، زاده سوم اسفندهماه ۱۳۰۳ در بابل است. او را با لقبهایی مانند «زن حنجرهطلایی»، «بانوی آواز ایران» و «آتش کاروان هنر» نام میبرند.
.
در اواخر عمر، دلکش مدتی در بیمارستان بستری بود و سرانجام در غروب روز چهارشنبه ۱۱ شهریورماه ۱۳۸۳ در بیمارستان ایرانمهر تهران درگذشت. جسد خانم دلکش بدون اطلاع بازماندگان و علاقهمندان و بدون مراسم ختم و تشییع جنازه در گورستان عمومی و در یک قبر دو طبقه به خاک سپرده شد. فروغ بهمنپور روزنامهنگار مستقل در زمینهی موسیقی و نویسنده کتاب سه جلدی چهرههای ماندگار در گفتوگو با رادیو فردا میگوید که بانو دلکش در نهایت غربت در وطن خود به خاک سپرده شد.
درباره دلکش بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/GiCsgb
.
#دلکش #خواننده #موسیقی #موسیقی_ایرانی #صدای_زن #آواز_زنان
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. به بهانه سالگرد درگذشت بانو دلکش با ممنوع شدن خوانندگی زنان پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، دلکش خوانندگی را بهطور کامل کنار گذاشت. او در سالهای پایانی زندگی خود، به همراه تنها فرزندش «سهیل فزونمایه» در تهران زندگی میکرد. دلکش در زمستان ۱۳۷۹ برای اولین بار…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سهیلا گلستانی، وقتی در ایران بود، به خاطر آوازخواندن، با اتهام «ارتکاب فعل حرام در ملا عام» احضار شده بود.
او از رویایش دست نکشید و حالا در تورنتو کانادا آزادانه آواز میخواند.
سهیلا گلستانی، دارای دکترای علوم آزمایشگاهی و از شاگردان آواز هنگامه اخوان است.
چرا زنان ایران برای رسیدن به رویایشان که داشتن یک زندگی نرمال است باید از ایران مهاجرت کنند؟ چگونه میتوان با مبارزات مدنی، زمینهای فراهم کرد تا زنان و مردان ایرانی در داخل مرزهای ایران آزاد باشند و به رویای خود دست یابند؟
#آواز_زنان #صدای_زن #سهیلا_گلستانی #زندگی_نرمال
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او از رویایش دست نکشید و حالا در تورنتو کانادا آزادانه آواز میخواند.
سهیلا گلستانی، دارای دکترای علوم آزمایشگاهی و از شاگردان آواز هنگامه اخوان است.
چرا زنان ایران برای رسیدن به رویایشان که داشتن یک زندگی نرمال است باید از ایران مهاجرت کنند؟ چگونه میتوان با مبارزات مدنی، زمینهای فراهم کرد تا زنان و مردان ایرانی در داخل مرزهای ایران آزاد باشند و به رویای خود دست یابند؟
#آواز_زنان #صدای_زن #سهیلا_گلستانی #زندگی_نرمال
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«این صدا میتوانست به صورت طبیعی دست کم ۲۰ سال بیشتر زنده بماند اگر در وطن خود می ماند و میخواند. کسانی آمدند که اساسا با زنانگی مشکل داشتند. اینکه زن بتواند جلوه کند مشکل داشتند. طبیعی بود امثال هایده را فراری دهند و فقط فراری ندادند. بلکه دق دادند. هایده نمرد هایده دق کرد. همانطور که خیلی از زنان دیگر پس از ۵۷ رنج دیدند و دق کردند».
- متن و ویدئو ارسالی از همراهان
#یاری_مدنی_توانا #حقوق_زنان #آواز_زنان
@Tavaana_TavaanaTech
«این صدا میتوانست به صورت طبیعی دست کم ۲۰ سال بیشتر زنده بماند اگر در وطن خود می ماند و میخواند. کسانی آمدند که اساسا با زنانگی مشکل داشتند. اینکه زن بتواند جلوه کند مشکل داشتند. طبیعی بود امثال هایده را فراری دهند و فقط فراری ندادند. بلکه دق دادند. هایده نمرد هایده دق کرد. همانطور که خیلی از زنان دیگر پس از ۵۷ رنج دیدند و دق کردند».
- متن و ویدئو ارسالی از همراهان
#یاری_مدنی_توانا #حقوق_زنان #آواز_زنان
@Tavaana_TavaanaTech
این تصویر را آرش سبحانی در توییتر خود منتشر کرده است.
آرش سبحانی که خود موزیسین برجستهای است تصویر دختران اهل موسیقی در شهر خوی در استان آذربایجان غربی را به اشتراک گذاشته است.
در دوره رضاشاه موسیقی از حالت مطربی و نازل خارج شد، و دولت وقت برای بها دادن به موسیقی، تلاش کرد مدارس موسیقی ایجاد کند.
جای تاسف است که در ایران ۱۴۰۰ ما حسرت ایران ۱۳۱۰ را میخوریم!
#یاری_مدنی_توانا #آرش_سبحانی #شهر_خوی #رضاشاه_پهلوی #آواز_زنان
@Tavaana_TavaanaTech
این تصویر را آرش سبحانی در توییتر خود منتشر کرده است.
آرش سبحانی که خود موزیسین برجستهای است تصویر دختران اهل موسیقی در شهر خوی در استان آذربایجان غربی را به اشتراک گذاشته است.
در دوره رضاشاه موسیقی از حالت مطربی و نازل خارج شد، و دولت وقت برای بها دادن به موسیقی، تلاش کرد مدارس موسیقی ایجاد کند.
جای تاسف است که در ایران ۱۴۰۰ ما حسرت ایران ۱۳۱۰ را میخوریم!
#یاری_مدنی_توانا #آرش_سبحانی #شهر_خوی #رضاشاه_پهلوی #آواز_زنان
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تصنیف "نوروز خوش آمد" از تصنیفهای خانم «مهدیه محمدخانی» است.
این تصنیف البته پیش از این منتشر شده بود ولی بازپخش آن در این روزهای نوروزی خالی از لطف نیست.
به ویژه که زنان در ایران از آواز و اجرای خوانندگی محروم هستند و آزادی آواز و فعالیت موسیقیایی از آنان سلب شده است.
حجم ظلمی که به زنان ایران در سالهای پس از انقلاب شده است قابل تصور نیست و منع از آواز و خوانندگی wvth بخشی از آن است.
میگویند اساسا فوت خانم هایده - خواننده برجسته ایرانی - در حالیکه سن زیادی نداشت، ناشی از وطنپرستی او و افسردگی ناشی از دوری او از ایران بود.
چه چیزی هایده را عملا به تبعید وادار کرد؟ محرومیت از خوانندگی و اجرای آواز و هراس از مجازات به علت فعالیت موسیقایی.
به هرحال از صدای مهدیه محمدخانی لذت ببریم و از یاد نبریم چه صداهای ماندگاری که صرفا در چارچوب خانهها ماندند و فرصت ابراز پیدا نکردند.
#یاری_مدنی_توانا #آواز_زنان #نوروز_پیروز #آزادی_زنان #عید_نوروز
@Tavaana_TavaanaTech
این تصنیف البته پیش از این منتشر شده بود ولی بازپخش آن در این روزهای نوروزی خالی از لطف نیست.
به ویژه که زنان در ایران از آواز و اجرای خوانندگی محروم هستند و آزادی آواز و فعالیت موسیقیایی از آنان سلب شده است.
حجم ظلمی که به زنان ایران در سالهای پس از انقلاب شده است قابل تصور نیست و منع از آواز و خوانندگی wvth بخشی از آن است.
میگویند اساسا فوت خانم هایده - خواننده برجسته ایرانی - در حالیکه سن زیادی نداشت، ناشی از وطنپرستی او و افسردگی ناشی از دوری او از ایران بود.
چه چیزی هایده را عملا به تبعید وادار کرد؟ محرومیت از خوانندگی و اجرای آواز و هراس از مجازات به علت فعالیت موسیقایی.
به هرحال از صدای مهدیه محمدخانی لذت ببریم و از یاد نبریم چه صداهای ماندگاری که صرفا در چارچوب خانهها ماندند و فرصت ابراز پیدا نکردند.
#یاری_مدنی_توانا #آواز_زنان #نوروز_پیروز #آزادی_زنان #عید_نوروز
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ویدئویی از آواز خوانی یک زن جوان در مسجد شاه اصفهان و شهامت او در برابر تذکر مامور مسجد و ادامهدادن آوازخوانی این روزها در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود.
بیش از چهار دهه است که دختران و زنان ایران از يكى از طبيعىترين و بديهىترين حقوق هر انسانى در جهان، محروم بودهاند.
چه آوازها كه در همه اين سالها در سينهها خفه شد و ما ایرانیان از چه صداهای گوشنوازی كه محروم شديم. چه استعدادها که مجال شکوفا شدن پیدا نکرد...
در تاریخ خواهند نوشت در روزگاری در ایران صدای زن ممنوع شد و این شرمساری برای حکومت جمهوری اسلامی در تاریخ ثبت خواهد شد.
#آواز_زنان_را_بشنویم #آواز_حق_من_است #آواز_حق_زن_ایرانی_است #صدای_زن #صدای_زنان_صدای_ممنوعه_نیست #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بیش از چهار دهه است که دختران و زنان ایران از يكى از طبيعىترين و بديهىترين حقوق هر انسانى در جهان، محروم بودهاند.
چه آوازها كه در همه اين سالها در سينهها خفه شد و ما ایرانیان از چه صداهای گوشنوازی كه محروم شديم. چه استعدادها که مجال شکوفا شدن پیدا نکرد...
در تاریخ خواهند نوشت در روزگاری در ایران صدای زن ممنوع شد و این شرمساری برای حکومت جمهوری اسلامی در تاریخ ثبت خواهد شد.
#آواز_زنان_را_بشنویم #آواز_حق_من_است #آواز_حق_زن_ایرانی_است #صدای_زن #صدای_زنان_صدای_ممنوعه_نیست #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سالگرد درگذشت بانو دلکش
با ممنوعشدن خوانندگی زنان پس از انقلاب ۱۳۵۷، دلکش خوانندگی را بهطور کامل کنار گذاشت. او در سالهای پایانی زندگی خود، به همراه تنها فرزندش «سهیل فزونمایه» در تهران زندگی میکرد.
در زمستان ۱۳۷۹ برای اولین بار پس از ۲۰ سال سکوت برای چند کنسرت به آمریکا رفت و بعد از مدتی دوباره به ایران بازگشت. در گفتگویی دلکش میگوید:
«یک روز سوار تاکسی شدم. راننده تاکسی که ۲۴–۲۵ ساله بود نوار چندتا از ترانههای منو گذاشته بود. خون تو سرم جمع شده بود. میخواستم بزنم زیر گریه. راننده تاکسی که فکر کرده بود تحت تأثیر ترانه قرارگرفتهام گفت: مادر میبینی چی میخونه! گفتم: میدونی کیه؟ گفت: اسمش دلکشه مادر. هرجا هست خدا عمرش بده، ما که با صداش حال میکنیم. تاش پیدا نشده!. نتونستم زبانم را نگه دارم. گفتم: این صدای منه! من دلکشم! تا آخر مسیر دیگه هیچکس را سوار نکرد. هر ده متر به ده متر برمیگشت و به من خیره میشد. بالاخره تاب نیآورد و ضبط صوت ماشین را بست. قبل از اینکه بخواهد و بگوید، خودم برایش همان ترانه ای را که نیمه کار قطع کرده بود، آرامآرام خواندم. وقتی به مقصد رسیدم هر چه اصرار کردم پول نگرفت. شما نمیدونین در این روز و روزگار که ما در ایران داریم این نوع گذشتهای پولی یعنی چه!»
در اواخر عمر، دلکش مدتی در بیمارستان بستری بود و سرانجام در غروب روز چهارشنبه ۱۱ شهریورماه ۱۳۸۳ در بیمارستان ایرانمهر تهران درگذشت. جسد خانم دلکش بدون اطلاع بازماندگان و علاقهمندان و بدون مراسم ختم و تشییع جنازه در گورستان عمومی و در یک قبر دو طبقه به خاک سپرده شد. فروغ بهمنپور روزنامهنگار مستقل در زمینهی موسیقی و نویسنده کتاب سه جلدی چهرههای ماندگار در گفتوگو با رادیو فردا میگوید که بانو دلکش در نهایت غربت در وطن خود به خاک سپرده شد.
درباره دلکش بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/GiCsgb
.
#دلکش #خواننده #موسیقی #موسیقی_ایرانی #یاری_مدنی_توانا #آواز_زنان
@Tavaana_TavaanaTech
با ممنوعشدن خوانندگی زنان پس از انقلاب ۱۳۵۷، دلکش خوانندگی را بهطور کامل کنار گذاشت. او در سالهای پایانی زندگی خود، به همراه تنها فرزندش «سهیل فزونمایه» در تهران زندگی میکرد.
در زمستان ۱۳۷۹ برای اولین بار پس از ۲۰ سال سکوت برای چند کنسرت به آمریکا رفت و بعد از مدتی دوباره به ایران بازگشت. در گفتگویی دلکش میگوید:
«یک روز سوار تاکسی شدم. راننده تاکسی که ۲۴–۲۵ ساله بود نوار چندتا از ترانههای منو گذاشته بود. خون تو سرم جمع شده بود. میخواستم بزنم زیر گریه. راننده تاکسی که فکر کرده بود تحت تأثیر ترانه قرارگرفتهام گفت: مادر میبینی چی میخونه! گفتم: میدونی کیه؟ گفت: اسمش دلکشه مادر. هرجا هست خدا عمرش بده، ما که با صداش حال میکنیم. تاش پیدا نشده!. نتونستم زبانم را نگه دارم. گفتم: این صدای منه! من دلکشم! تا آخر مسیر دیگه هیچکس را سوار نکرد. هر ده متر به ده متر برمیگشت و به من خیره میشد. بالاخره تاب نیآورد و ضبط صوت ماشین را بست. قبل از اینکه بخواهد و بگوید، خودم برایش همان ترانه ای را که نیمه کار قطع کرده بود، آرامآرام خواندم. وقتی به مقصد رسیدم هر چه اصرار کردم پول نگرفت. شما نمیدونین در این روز و روزگار که ما در ایران داریم این نوع گذشتهای پولی یعنی چه!»
در اواخر عمر، دلکش مدتی در بیمارستان بستری بود و سرانجام در غروب روز چهارشنبه ۱۱ شهریورماه ۱۳۸۳ در بیمارستان ایرانمهر تهران درگذشت. جسد خانم دلکش بدون اطلاع بازماندگان و علاقهمندان و بدون مراسم ختم و تشییع جنازه در گورستان عمومی و در یک قبر دو طبقه به خاک سپرده شد. فروغ بهمنپور روزنامهنگار مستقل در زمینهی موسیقی و نویسنده کتاب سه جلدی چهرههای ماندگار در گفتوگو با رادیو فردا میگوید که بانو دلکش در نهایت غربت در وطن خود به خاک سپرده شد.
درباره دلکش بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/GiCsgb
.
#دلکش #خواننده #موسیقی #موسیقی_ایرانی #یاری_مدنی_توانا #آواز_زنان
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز سالروز درگذشت هایده است۔
«این صدا میتوانست به صورت طبیعی دست کم ۲۰ سال بیشتر زنده بماند اگر در وطن خود میماند و میخواند. کسانی آمدند که اساسا با زنانگی مشکل داشتند. اینکه زن بتواند جلوه کند مشکل داشتند. طبیعی بود امثال هایده را فراری دهند و فقط فراری ندادند. بلکه دق دادند. هایده نمرد هایده دق کرد. همانطور که خیلی از زنان دیگر پس از ۵۷ رنج دیدند و دق کردند».
ارسالی از همراهان
#یاری_مدنی_توانا #حقوق_زنان #آواز_زنان
@Tavaana_TavaanaTech
«این صدا میتوانست به صورت طبیعی دست کم ۲۰ سال بیشتر زنده بماند اگر در وطن خود میماند و میخواند. کسانی آمدند که اساسا با زنانگی مشکل داشتند. اینکه زن بتواند جلوه کند مشکل داشتند. طبیعی بود امثال هایده را فراری دهند و فقط فراری ندادند. بلکه دق دادند. هایده نمرد هایده دق کرد. همانطور که خیلی از زنان دیگر پس از ۵۷ رنج دیدند و دق کردند».
ارسالی از همراهان
#یاری_مدنی_توانا #حقوق_زنان #آواز_زنان
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این خواننده جوان ایرانی، هنرمندانه به برخی کامنتگذاران عرزشی پاسخ داده است.
اما در کامنتهایش دوباره یک کاربر مخالف آواز زنان، کامنت گذاشته که:
«شما اگر در خلوت خودت مشروب بخوری آواز بخوانی فلان کنی بهمان کنی بله درسته کار شما انفرادیه و به ما مربوط نمیشه اما وقتی ویدئو میگیری داخل فضای مجازی انتشار میدی و عموم جامعه اون رو میبینن خیلی هم به ما مربوط میشه و اگر بازم میگید که میتونید نگاه نکنید به شما مربوط نیست پس حق ندارید به اون مسئولی هم که دزدی میکنه اعتراض کنید شاید در نگاه اول متفاوت باشن این دو اما در اصل هردو مربوط به جامعه هست و مادامی هر اقدامی مربوط به جامعه باشه شما حق ندارید بگید "به تو چه"!»
کاربران دیگر پاسخهای متنوعی به این کامنت دادند.
مثلا یکی از کاربران نوشت:
«کسی که فضای مجازی اکانت داره، هر فرد با خواست خود فالو یا آنفالو میکنه، اینکه شما توی این فضا چی ببینید کاملا دست خودتون هست، اینکه شما بخوای ببینی یا نه هم با اجازه خودته،اینجا همه ازادن افکار و هنر هاشون رو بیان کنن،اون مسئولی که دزدی میکنه، دستش توی جیب ماست، نه به خواست خودمونه نه اجازه گرفته شده نه تفکر شخصیه نه هنر نه فکر، اون با شعار خدمت داره دزدی میکنه،این دختر شجاع با شعار آزادی اواز میخونه
اگر آواز و هنر یه دختر رو داری با دزدی مقایسه میکنی که یا توان تفکر نداری یا سودت توی دفاع از اون مسئول دزده و از اون جنسی»
کاربری دیگر. گفت:
«شما هم پس حق ندارید تو خیابون و جاهای عمومی نماز و ذکر بگید»
یکی دیگر از هموطنان به موضوع فیلتر بودن اینستاگرام اشاره کرد و نوشت:
«بفرمایید روبیکا ..حرام یعنی فیلتر شکن حرام داری و توی پلتفرم حرام داری کامنت میذاری اینجا چیکار میکنی شما ؟»
کاربری دیگر چنین نوشت:
«...اگر دزد بیاد خونتو بزنه بهت اسیب زده و اما اگر صدای این خانم را دوس نداری میتونی کانال عوض کنی پس اسیبی در کار نیست.بگذریم که اصلا اینستا حرامه شما بودنت اصلا جایز نیست که بخوای این کلیپ را گوش دهی .کمی بیشتر فکر کنیم .میشه فالو نکنی گوش نکنی اختیار با توست. اما دزدی چای دبش بابک زنجانی و خیلی های دیگر اختیاری نداری .اسیب را جای دیگر میخوری نه اینجا که اساسا ورودتون مجاز نیست»
نظر شما چیست؟
#آواز_زنان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
اما در کامنتهایش دوباره یک کاربر مخالف آواز زنان، کامنت گذاشته که:
«شما اگر در خلوت خودت مشروب بخوری آواز بخوانی فلان کنی بهمان کنی بله درسته کار شما انفرادیه و به ما مربوط نمیشه اما وقتی ویدئو میگیری داخل فضای مجازی انتشار میدی و عموم جامعه اون رو میبینن خیلی هم به ما مربوط میشه و اگر بازم میگید که میتونید نگاه نکنید به شما مربوط نیست پس حق ندارید به اون مسئولی هم که دزدی میکنه اعتراض کنید شاید در نگاه اول متفاوت باشن این دو اما در اصل هردو مربوط به جامعه هست و مادامی هر اقدامی مربوط به جامعه باشه شما حق ندارید بگید "به تو چه"!»
کاربران دیگر پاسخهای متنوعی به این کامنت دادند.
مثلا یکی از کاربران نوشت:
«کسی که فضای مجازی اکانت داره، هر فرد با خواست خود فالو یا آنفالو میکنه، اینکه شما توی این فضا چی ببینید کاملا دست خودتون هست، اینکه شما بخوای ببینی یا نه هم با اجازه خودته،اینجا همه ازادن افکار و هنر هاشون رو بیان کنن،اون مسئولی که دزدی میکنه، دستش توی جیب ماست، نه به خواست خودمونه نه اجازه گرفته شده نه تفکر شخصیه نه هنر نه فکر، اون با شعار خدمت داره دزدی میکنه،این دختر شجاع با شعار آزادی اواز میخونه
اگر آواز و هنر یه دختر رو داری با دزدی مقایسه میکنی که یا توان تفکر نداری یا سودت توی دفاع از اون مسئول دزده و از اون جنسی»
کاربری دیگر. گفت:
«شما هم پس حق ندارید تو خیابون و جاهای عمومی نماز و ذکر بگید»
یکی دیگر از هموطنان به موضوع فیلتر بودن اینستاگرام اشاره کرد و نوشت:
«بفرمایید روبیکا ..حرام یعنی فیلتر شکن حرام داری و توی پلتفرم حرام داری کامنت میذاری اینجا چیکار میکنی شما ؟»
کاربری دیگر چنین نوشت:
«...اگر دزد بیاد خونتو بزنه بهت اسیب زده و اما اگر صدای این خانم را دوس نداری میتونی کانال عوض کنی پس اسیبی در کار نیست.بگذریم که اصلا اینستا حرامه شما بودنت اصلا جایز نیست که بخوای این کلیپ را گوش دهی .کمی بیشتر فکر کنیم .میشه فالو نکنی گوش نکنی اختیار با توست. اما دزدی چای دبش بابک زنجانی و خیلی های دیگر اختیاری نداری .اسیب را جای دیگر میخوری نه اینجا که اساسا ورودتون مجاز نیست»
نظر شما چیست؟
#آواز_زنان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زینب رحیمی، خبرنگار، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«ساعت شش و چهل دقیقه صبح رسیدم ایستگاه مترو. زنی آواز سر داده بود. قلبم روشن شد. آواز اولش که تمام شد به او گفتم که روزم را ساختی. آواز دوم را با اجازه از او فیلم گرفتم. بعد مرغ سحر را با هم زمزمه کردیم.»
- هر لحظه از تلاش زنان ایران برای یک زندگی عادی و نرمال، مقاومت و نافرمانی مدنی است و این جریان ادامه دارد...
#زن_زندگی_آزادی #آواز_زنان #مقاومت_زندگیست #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«ساعت شش و چهل دقیقه صبح رسیدم ایستگاه مترو. زنی آواز سر داده بود. قلبم روشن شد. آواز اولش که تمام شد به او گفتم که روزم را ساختی. آواز دوم را با اجازه از او فیلم گرفتم. بعد مرغ سحر را با هم زمزمه کردیم.»
- هر لحظه از تلاش زنان ایران برای یک زندگی عادی و نرمال، مقاومت و نافرمانی مدنی است و این جریان ادامه دارد...
#زن_زندگی_آزادی #آواز_زنان #مقاومت_زندگیست #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech