ابعاد "تجاوز و قتل دختر شش ساله افغانستانی"
خبر در شبکههای اجتماعی دست به دست میچرخد و هر کسی خواسته و ناخواسته واکنش تند نشان میدهد. فرقی ندارد خواننده خبر ایرانی باشد یا افغانستانی. هر کس از عمق فاجعه آگاه میشود، وجودش فرو میریزد.
یکشنبه ۲۱ فروردین است. پسر ۱۷ ساله در ورامین، دختر همسایه افغانستانیشان را که هنوز شش سال بیشتر ندارد به خانه میبرد و پس از رفتار شیطانی با او، با ضربات چاقو وی را به قتل رسانده و در وان حمام بر رویش #اسید ریخته تا از بین برود. اما چون جسد بهطور کامل از بین نرفت، از دوستش یاری میطلبد. دوست وی با توجه به ابعاد جرم، ماجرا را با پدر خود در میان گذاشته و پدر هم با یکی از معتمدین محل و نهایتاً بدون کمترین تردیدی به پلیس خبر میدهند. پلیس هم هنگام مراجعه به خانه، هم باقیمانده جسد را پیدا میکند و هم قاتل را دستگیر.
فارغ از بحث آسیبهای اجتماعیای که گریبان بخشی از جامعه ایران را گرفته که یک نوجوان هفده ساله را به سوی چنین جرمی (که در واقع ترکیبی از چندین جرم دهشتناک است) سوق میدهد و نیاز به تحلیلهای جامعهشناختی و انسانشناختی جدی و دامنهدار دارد، درباره این رویداد چند نکته نظر نگارنده را به خود جلب کرده است:
۱- پیش از هر چیز، شکیبایی خانواده مقتول و برخورد عقلانی با این ماجرا قابل تأمل و بلکه ستودنی است. شوربختانه در مواردی اینچنین، نخستین گزینهای که به ذهن برخی افراد خطور میکند، تقابل قومی یا ملیتی است. یعنی برای نمونه در این مورد، اینگونه ادعا شود که کودک به دلیل «افغانستانی» بودنش توسط یک نوجوان ایرانی به این شیوه به قتل رسید. در مواردی دیگر، شوربختانه سراغ داشتیم که قربانی ایرانی بوده و مجرم افغانستانی، و با واکنش تند برخی افراد «لمپن» روبرو گردیده و کل جامعه افغانستانی متهم شده بود. اما این بار به نظر میآید خانواده مقتول و طبقه روشنفکر مهاجرین افغانستانی (که کم و بیش با ایشان در ارتباط هستیم) تاکید داشتهاند بر غیر ملیتی بودن جرم. به این معنا که قربانی ممکن بود کودکی ایرانی باشد و یا مجرم ممکن بود افغانستانی باشد. در این مورد باید این رفتار خانواده مقتول و روشنفکران مهاجر، الگو قرار گرفته و درسی شود برای جامعه ایرانی.
۲- با وجود نکتهای که در بالا شرح دادم، تأکید داشتم در عنوان، حتماً به «افغانستانی بودن قربانی» اشاره شود؛ چرا که بسیاری از رسانههای زرد ایرانی که صرفاً جلب مخاطب و مشتری، بدون در نظر گرفتن شرایط اخلاقی برایشان مهم است، همیشه در بزرگنمایی جرائم مهاجرین دستی دراز داشته و حتی در برخی موارد پیش از اثبات جرم، با همان جریان لمپن اشارهشده در بالا همراهی میکردند و بدین وسیله، اصلیترین عامل منفی شدن نگاه بخشی از جامعه ایران به مهاجرین افغانستانی بودهاند. بنابراین لازم است نشان داده شود مهاجرین در واقع بخشی از جامعه ایران شده و همانگونه که در جرائم دخالت دارند، بسیاری از مواقع نیز خود قربانی جرایم میشوند. تلخ و شیرین ایران اکنون برای هر دو یکسان است و مشترک.
۳- قبح عمل فراتر از آن است که جامعه به #افغانستانی یا #ایرانی بودن مجرم و قربانی توجه کند. واکنشها نسبت به این خبر سراسر منفی بود؛ چه از سوی ایرانیها و چه از سوی افغانستانیها. همانگونه که دوستان نزدیک مجرم و اهالی و معتمدین محلی نیز، بدون کمترین تردیدی ماجرا را به پلیس گزارش دادند.
۴- جامعه مدنی ایران اکنون احساس نزدیکی بیشتری با مهاجرین نموده و در واقع آنها را بخشی از خود میداند. از همین رو است که این خبر در برخی رسانههای واقعگرا نیز اطلاعرسانی شده، بسیاری از فعالین اجتماعی ایرانی از همان ساعات اولیه کشف جرم، به یاری خانواده مقتول شتافته و در خبررسانی، برقراری ارتباط با مقامات بالای قضایی کشور، پیدا کردن وکیل برای خانواده مقتول و... از هیچ کوششی دریغ نکردند.
۵- در کنار #جامعه_مدنی، مسئولین هم نسبت به قضیه حساسیت بالایی نشان دادهاند. مدیر کل اتباع خارجی استان تهران و نماینده فرمانداری، بخشی از مسئولینی بودند که در نخستین روزها به خانواده مقتول سرکشی کرده و نسبت به پیگیری پرونده و وضعیت پیشآمده متعهد شدند.
۶- تا اینجای کار همکاری پلیس و دستگاه قضایی روی این ماجرا کاملاً همراه با حساسیت بالا بوده و بیتردید یقین داریم نتیجه پرونده این جرم فجیع، به همگان نشان خواهد داد که چنین جرمهایی نه برای جامعه ایرانی و نه برای پلیس و دستگاه قضایی، رنگ و بویی از قومیت و ملیت نداشته و حق و حقوق قربانی و خانوادهاش بدون کمترین مماشات احقاق خواهد شد.
فرارو- امیر هاشمی مقدم؛
#ستایش
@Tavaana_TavaanaTech
خبر در شبکههای اجتماعی دست به دست میچرخد و هر کسی خواسته و ناخواسته واکنش تند نشان میدهد. فرقی ندارد خواننده خبر ایرانی باشد یا افغانستانی. هر کس از عمق فاجعه آگاه میشود، وجودش فرو میریزد.
یکشنبه ۲۱ فروردین است. پسر ۱۷ ساله در ورامین، دختر همسایه افغانستانیشان را که هنوز شش سال بیشتر ندارد به خانه میبرد و پس از رفتار شیطانی با او، با ضربات چاقو وی را به قتل رسانده و در وان حمام بر رویش #اسید ریخته تا از بین برود. اما چون جسد بهطور کامل از بین نرفت، از دوستش یاری میطلبد. دوست وی با توجه به ابعاد جرم، ماجرا را با پدر خود در میان گذاشته و پدر هم با یکی از معتمدین محل و نهایتاً بدون کمترین تردیدی به پلیس خبر میدهند. پلیس هم هنگام مراجعه به خانه، هم باقیمانده جسد را پیدا میکند و هم قاتل را دستگیر.
فارغ از بحث آسیبهای اجتماعیای که گریبان بخشی از جامعه ایران را گرفته که یک نوجوان هفده ساله را به سوی چنین جرمی (که در واقع ترکیبی از چندین جرم دهشتناک است) سوق میدهد و نیاز به تحلیلهای جامعهشناختی و انسانشناختی جدی و دامنهدار دارد، درباره این رویداد چند نکته نظر نگارنده را به خود جلب کرده است:
۱- پیش از هر چیز، شکیبایی خانواده مقتول و برخورد عقلانی با این ماجرا قابل تأمل و بلکه ستودنی است. شوربختانه در مواردی اینچنین، نخستین گزینهای که به ذهن برخی افراد خطور میکند، تقابل قومی یا ملیتی است. یعنی برای نمونه در این مورد، اینگونه ادعا شود که کودک به دلیل «افغانستانی» بودنش توسط یک نوجوان ایرانی به این شیوه به قتل رسید. در مواردی دیگر، شوربختانه سراغ داشتیم که قربانی ایرانی بوده و مجرم افغانستانی، و با واکنش تند برخی افراد «لمپن» روبرو گردیده و کل جامعه افغانستانی متهم شده بود. اما این بار به نظر میآید خانواده مقتول و طبقه روشنفکر مهاجرین افغانستانی (که کم و بیش با ایشان در ارتباط هستیم) تاکید داشتهاند بر غیر ملیتی بودن جرم. به این معنا که قربانی ممکن بود کودکی ایرانی باشد و یا مجرم ممکن بود افغانستانی باشد. در این مورد باید این رفتار خانواده مقتول و روشنفکران مهاجر، الگو قرار گرفته و درسی شود برای جامعه ایرانی.
۲- با وجود نکتهای که در بالا شرح دادم، تأکید داشتم در عنوان، حتماً به «افغانستانی بودن قربانی» اشاره شود؛ چرا که بسیاری از رسانههای زرد ایرانی که صرفاً جلب مخاطب و مشتری، بدون در نظر گرفتن شرایط اخلاقی برایشان مهم است، همیشه در بزرگنمایی جرائم مهاجرین دستی دراز داشته و حتی در برخی موارد پیش از اثبات جرم، با همان جریان لمپن اشارهشده در بالا همراهی میکردند و بدین وسیله، اصلیترین عامل منفی شدن نگاه بخشی از جامعه ایران به مهاجرین افغانستانی بودهاند. بنابراین لازم است نشان داده شود مهاجرین در واقع بخشی از جامعه ایران شده و همانگونه که در جرائم دخالت دارند، بسیاری از مواقع نیز خود قربانی جرایم میشوند. تلخ و شیرین ایران اکنون برای هر دو یکسان است و مشترک.
۳- قبح عمل فراتر از آن است که جامعه به #افغانستانی یا #ایرانی بودن مجرم و قربانی توجه کند. واکنشها نسبت به این خبر سراسر منفی بود؛ چه از سوی ایرانیها و چه از سوی افغانستانیها. همانگونه که دوستان نزدیک مجرم و اهالی و معتمدین محلی نیز، بدون کمترین تردیدی ماجرا را به پلیس گزارش دادند.
۴- جامعه مدنی ایران اکنون احساس نزدیکی بیشتری با مهاجرین نموده و در واقع آنها را بخشی از خود میداند. از همین رو است که این خبر در برخی رسانههای واقعگرا نیز اطلاعرسانی شده، بسیاری از فعالین اجتماعی ایرانی از همان ساعات اولیه کشف جرم، به یاری خانواده مقتول شتافته و در خبررسانی، برقراری ارتباط با مقامات بالای قضایی کشور، پیدا کردن وکیل برای خانواده مقتول و... از هیچ کوششی دریغ نکردند.
۵- در کنار #جامعه_مدنی، مسئولین هم نسبت به قضیه حساسیت بالایی نشان دادهاند. مدیر کل اتباع خارجی استان تهران و نماینده فرمانداری، بخشی از مسئولینی بودند که در نخستین روزها به خانواده مقتول سرکشی کرده و نسبت به پیگیری پرونده و وضعیت پیشآمده متعهد شدند.
۶- تا اینجای کار همکاری پلیس و دستگاه قضایی روی این ماجرا کاملاً همراه با حساسیت بالا بوده و بیتردید یقین داریم نتیجه پرونده این جرم فجیع، به همگان نشان خواهد داد که چنین جرمهایی نه برای جامعه ایرانی و نه برای پلیس و دستگاه قضایی، رنگ و بویی از قومیت و ملیت نداشته و حق و حقوق قربانی و خانوادهاش بدون کمترین مماشات احقاق خواهد شد.
فرارو- امیر هاشمی مقدم؛
#ستایش
@Tavaana_TavaanaTech
اولین جشنواره #بهار #ایرانیان مونترآل- #نوروز۹۵
http://bit.ly/1r1G561
کاری از خانه ایران
#کانادا
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇
http://bit.ly/1r1G561
کاری از خانه ایران
#کانادا
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇
YouTube
ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ-ﺟﺸﻨﻮﺍﺭﻩ ﺑﻬﺎﺭ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﻣﻮﻧﺘﺮﺁﻝ
جوانی علیرضا رجایی و شانه های ضحاک
http://bit.ly/1qtzi3Y
انتشار دو عکس از علیرضا رجایی مربوط به پیش و بعد از چهار سال زندان گویاترین تصویری است که بیان می کند در این چند سال چه بر سر اقلیم و مردم ایران آمده است. تصویر اول جوانی رشید از مردم ایران است که می تواند نماد سلامتی و شادابی و آگاهی در قامت یک پدر، یک همسر یا یک فرزند شایسته ایرانی باشد. عکس دوم بدون توضیح، تصویر آن چیزی است که از علیرضا رجایی باقی مانده است. یعنی #نویسنده و #روشنفکر بیمار و شکسته ای که پیش از زندان مدیریت انتشاراتی گام نو را بر عهده داشت، اما آثار چهار سال زندان دردناک شاید هرگز از زندگی او پاک نشود.
مقایسه دو تصویر علیرضا رجایی قبل و بعد از زندان٬ یادآور آن افسانه ایرانی است که اهرمن پس از بوسه ای بر شانه های #ضحاک، او را نماینده خویش در اقلیم ایران ساخت و آن دو ماری که بر شانه های ضحاک روییدند روزانه با مغز دو جوان ایرانی، تو بخوان امثال علیرضا رجایی تغذیه می شدند تا مارها خود ضحاک را هلاک نکنند. هر ملکی که امثال علیرضا رجایی هاو ضحاک های مار به دوش داشته باشد، بی تردید در ضمیر خود کاوه های آهنگری دارد که دیر یا زود ظهور خواهند کرد و بساط ظلم را بر خواهند چید. امید است کاوه آهنگر دوران جدید مردم ایران، این بار از صندوق آرا ظهور کند.
شهرت علیرضا رجایی از انجاست که در انتخابات مجلس ششم با دست بردن در آرای مردم تهران، حداد عادل را جای او به مجلس فرستادند. رجایی از آن فعالان سیاسی بود که بازجوها برای آزار و اذیت و #شکنجه روانی بیشتر از هیچ فشاری بر خانواده و همسرش دریغ نکردند. بازجوها بویژه برای از هم گسیختن شیرازه خانوادگی٬ چنان مزاحمت هایی برای همسر او ایجاد کردند که به توصیه خود #علیرضا_رجایی، همسر و فرزندان او برای در امان ماندن از آزار بازجوها کشور را ترک کردند.
برنامه ریزی دستگاه اطلاعات در قوه قضاییه برای فروپاشی شیرازه #خانواده #زندانیان سیاسی و عقیدتی در شرائطی است که نظام های حقوقی پیشرقته با ملاحظه #حقوق_بشر، هر چه بیشتر تلاش می کنند تا اگر برفرض جرمی هم صورت گرفته باشد امنیت خاطر #زندانی و خانواده او هر چه کمتر مختل شود و هنگامی که او دوران محکومیت خود را به اتمام می رساند مانعی بر سر راه بازگشت او به زندگی عادی وجود نداشته باشد. نه اینکه شرایطی را برای #زندانی فراهم کنند تا سلامتی روحی و جسمی او چنان دچار آسیب شود که در مورد علیرضا رجایی اتفاق افتاد....http://bit.ly/1qtzi3Y
فرزانه روستایی
@Tavaana_TavaanaTech
http://bit.ly/1qtzi3Y
انتشار دو عکس از علیرضا رجایی مربوط به پیش و بعد از چهار سال زندان گویاترین تصویری است که بیان می کند در این چند سال چه بر سر اقلیم و مردم ایران آمده است. تصویر اول جوانی رشید از مردم ایران است که می تواند نماد سلامتی و شادابی و آگاهی در قامت یک پدر، یک همسر یا یک فرزند شایسته ایرانی باشد. عکس دوم بدون توضیح، تصویر آن چیزی است که از علیرضا رجایی باقی مانده است. یعنی #نویسنده و #روشنفکر بیمار و شکسته ای که پیش از زندان مدیریت انتشاراتی گام نو را بر عهده داشت، اما آثار چهار سال زندان دردناک شاید هرگز از زندگی او پاک نشود.
مقایسه دو تصویر علیرضا رجایی قبل و بعد از زندان٬ یادآور آن افسانه ایرانی است که اهرمن پس از بوسه ای بر شانه های #ضحاک، او را نماینده خویش در اقلیم ایران ساخت و آن دو ماری که بر شانه های ضحاک روییدند روزانه با مغز دو جوان ایرانی، تو بخوان امثال علیرضا رجایی تغذیه می شدند تا مارها خود ضحاک را هلاک نکنند. هر ملکی که امثال علیرضا رجایی هاو ضحاک های مار به دوش داشته باشد، بی تردید در ضمیر خود کاوه های آهنگری دارد که دیر یا زود ظهور خواهند کرد و بساط ظلم را بر خواهند چید. امید است کاوه آهنگر دوران جدید مردم ایران، این بار از صندوق آرا ظهور کند.
شهرت علیرضا رجایی از انجاست که در انتخابات مجلس ششم با دست بردن در آرای مردم تهران، حداد عادل را جای او به مجلس فرستادند. رجایی از آن فعالان سیاسی بود که بازجوها برای آزار و اذیت و #شکنجه روانی بیشتر از هیچ فشاری بر خانواده و همسرش دریغ نکردند. بازجوها بویژه برای از هم گسیختن شیرازه خانوادگی٬ چنان مزاحمت هایی برای همسر او ایجاد کردند که به توصیه خود #علیرضا_رجایی، همسر و فرزندان او برای در امان ماندن از آزار بازجوها کشور را ترک کردند.
برنامه ریزی دستگاه اطلاعات در قوه قضاییه برای فروپاشی شیرازه #خانواده #زندانیان سیاسی و عقیدتی در شرائطی است که نظام های حقوقی پیشرقته با ملاحظه #حقوق_بشر، هر چه بیشتر تلاش می کنند تا اگر برفرض جرمی هم صورت گرفته باشد امنیت خاطر #زندانی و خانواده او هر چه کمتر مختل شود و هنگامی که او دوران محکومیت خود را به اتمام می رساند مانعی بر سر راه بازگشت او به زندگی عادی وجود نداشته باشد. نه اینکه شرایطی را برای #زندانی فراهم کنند تا سلامتی روحی و جسمی او چنان دچار آسیب شود که در مورد علیرضا رجایی اتفاق افتاد....http://bit.ly/1qtzi3Y
فرزانه روستایی
@Tavaana_TavaanaTech
زیتون
جوانی علیرضا رجایی و شانه های ضحاک
انتشار دو عکس از علیرضا رجایی مربوط به پیش و بعد از چهار سال زندان گویاترین تصویری است که بیان می کند در این چند سال چه بر سر اقلیم و مردم ایران آمده است. تصویر اول جوانی رشید از مردم ایران است که …
Forwarded from آموزشکده توانا
رمز و راز زنانه
http://bit.ly/1r5ukrI
«بیش از پانزده سال در میلیونها واژهای که برای زنان و دربارهی زنان نوشته میشد، در ستون روزنامهها و همه کتابها و مقالاتی که متخصصان مینوشتند و به زنان میگفتند نقششان در مقام مادر و همسر چیست، نشانی از این حسرت نبود. زنها مدام صدای سنت و دیدگاههای فرویدی را میشنیدند مبنی بر اینکه نمیتوانند سرنوشتی برتر از افتخار به زنانگیشان را آرزو کنند. متخصصان به زنان میگفتند که چهطور «مرد»ی را به دست آورند و حفظ کنند، چطور بچه شیر بدهند و از پس آموزش توالت رفتن به بچهها برآیند، چطور با رقابت بین بچهها و سرکشی دورهی نوجوانیشان کنار بیایند، چهطور ماشین ظرفشویی بخرند، نان و خوراک حلزون بپزند، چطور لباس بپوشند و زنانهتر رفتار کنند و ازدواجشان را هیجانانگیزتر کنند یا چهطور مانع از مرگ زودهنگام شوهران و بزهکارشدن پسرانشان شوند.
زنان یاد گرفته بودند که به زنان «روان رنجور، غیرزنانه و غمگین» که میخواهند شاعر یا پزشک یا رئیس شوند ترحم کنند. یاد گرفته بودند که «زنان واقعی» دلشان شغل، تحصیلات عالی و حقوق سیاسی نمیخواهد، یعنی آن استقلال و فرصتهایی که فمینیستهای قدیمی به دنبالش بودند. برخی #زنان، آنهایی که چهل یا پنجاه و چندساله بودند، هنوز به تلخی به یاد داشتند که چهطور از آن رویاها دست کشیدند، اما اغلب زنان جوانتر حتی دیگر به این چیزها فکر هم نمیکردند. هزاران متخصص #زنانگی، سازگاری و بلوغشان را تحسین میکردند. تنها کاری که باید انجام میدادند این بود که از جوانی زندگیشان را وقف شوهر پیدا کردن و بچه آوردن کنند.... بر اساس «راز و رمز زنانه»، بالاترین ارزش و یگانه تعهد برای زنان برآوردهکردن زنانگیشان است، و اینکه بزرگترین اشتباه فرهنگ غرب در طول تاریخ کمارزشدانستن این زنانگی بوده است. این زنانگی چنان اسرارآمیز و شهودی و نزدیک به خلقت و منشا زندگی است که علم ساخته بشر شاید هیچوقت قادر به شناخت آن نباشد. اما هر چهقدر متفاوت و خاص باشد، به هیچوجه از طبیعت مردان پایینتر نیست؛ حتی شاید از برخی جنبهها برتر هم باشد. طبق این راز و رمز، ریشه همه مشکلات زنان در گذشته این است که به جای اینکه طبیعت خود را بپذیرند، به #مردان حسادت میکردهاند و میکوشیدهاند مثل آنها باشند. حال آنکه «طبق طبیعت»شان رضایت را فقط میتوانند در #انفعال جنسی، #تسلط مردان و #عشق #مادرانه پیدا کنند...»
متن کامل نوشتهی «بتی فریدان» با عنوان «راز و رمز زنانه» که بخشی از کتاب ایشان نیز هست را میتوانید از لینک زیر به صورت رایگان دانلود کنید: http://bit.ly/1k7ekoj
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
http://bit.ly/1r5ukrI
«بیش از پانزده سال در میلیونها واژهای که برای زنان و دربارهی زنان نوشته میشد، در ستون روزنامهها و همه کتابها و مقالاتی که متخصصان مینوشتند و به زنان میگفتند نقششان در مقام مادر و همسر چیست، نشانی از این حسرت نبود. زنها مدام صدای سنت و دیدگاههای فرویدی را میشنیدند مبنی بر اینکه نمیتوانند سرنوشتی برتر از افتخار به زنانگیشان را آرزو کنند. متخصصان به زنان میگفتند که چهطور «مرد»ی را به دست آورند و حفظ کنند، چطور بچه شیر بدهند و از پس آموزش توالت رفتن به بچهها برآیند، چطور با رقابت بین بچهها و سرکشی دورهی نوجوانیشان کنار بیایند، چهطور ماشین ظرفشویی بخرند، نان و خوراک حلزون بپزند، چطور لباس بپوشند و زنانهتر رفتار کنند و ازدواجشان را هیجانانگیزتر کنند یا چهطور مانع از مرگ زودهنگام شوهران و بزهکارشدن پسرانشان شوند.
زنان یاد گرفته بودند که به زنان «روان رنجور، غیرزنانه و غمگین» که میخواهند شاعر یا پزشک یا رئیس شوند ترحم کنند. یاد گرفته بودند که «زنان واقعی» دلشان شغل، تحصیلات عالی و حقوق سیاسی نمیخواهد، یعنی آن استقلال و فرصتهایی که فمینیستهای قدیمی به دنبالش بودند. برخی #زنان، آنهایی که چهل یا پنجاه و چندساله بودند، هنوز به تلخی به یاد داشتند که چهطور از آن رویاها دست کشیدند، اما اغلب زنان جوانتر حتی دیگر به این چیزها فکر هم نمیکردند. هزاران متخصص #زنانگی، سازگاری و بلوغشان را تحسین میکردند. تنها کاری که باید انجام میدادند این بود که از جوانی زندگیشان را وقف شوهر پیدا کردن و بچه آوردن کنند.... بر اساس «راز و رمز زنانه»، بالاترین ارزش و یگانه تعهد برای زنان برآوردهکردن زنانگیشان است، و اینکه بزرگترین اشتباه فرهنگ غرب در طول تاریخ کمارزشدانستن این زنانگی بوده است. این زنانگی چنان اسرارآمیز و شهودی و نزدیک به خلقت و منشا زندگی است که علم ساخته بشر شاید هیچوقت قادر به شناخت آن نباشد. اما هر چهقدر متفاوت و خاص باشد، به هیچوجه از طبیعت مردان پایینتر نیست؛ حتی شاید از برخی جنبهها برتر هم باشد. طبق این راز و رمز، ریشه همه مشکلات زنان در گذشته این است که به جای اینکه طبیعت خود را بپذیرند، به #مردان حسادت میکردهاند و میکوشیدهاند مثل آنها باشند. حال آنکه «طبق طبیعت»شان رضایت را فقط میتوانند در #انفعال جنسی، #تسلط مردان و #عشق #مادرانه پیدا کنند...»
متن کامل نوشتهی «بتی فریدان» با عنوان «راز و رمز زنانه» که بخشی از کتاب ایشان نیز هست را میتوانید از لینک زیر به صورت رایگان دانلود کنید: http://bit.ly/1k7ekoj
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
#امید_کوکبی، فیزیکدان #نخبه #زندانی، به سرطان کلیه مبتلا شده است
امید کوکبی، دانشجوی دکترای فیزیک #دانشگاه تگزاس آمریکا که از سال ۱۳۸۹ در زندان #اوین است، به بیماری #سرطان کلیه دچار شده است.
به گزارش خبرگزاری ایلنا، سعید خلیلی، وکیل مدافع آقای کوکبی گفته است که آزمایشها حاکی از ابتلای موکلش به سرطان کلیه بوده است و او باید هرچه زودتر تحت عمل جراحی قرار گیرد.
آقای کوکبی پنج سال و سه ماه گذشته را در حبس به سر برده است. او دانشآموخته دانشگاه صنعتی شریف و دانشجوی مقطع فوق دکتری #فیزیک اتمی در دانشگاه تگزاس آمریکا بوده است. #امید_کوکبی بعد از ۱۵ ماه بازداشت موقت در دادگاهی به ریاست قاضی صلواتی به اتهام ارتباط با «دولتهای متخاصم» به ۱۰ سال #زندان محکوم شد.
وی با گذشت دو سال و نیم از حبس خود در نامهای اعلام کرد که دستگیری و زندانی شدنش پس از آن رخ داد، که پیشنهاد همکاری با دستگاههای نظامی - امنیتی جمهوری اسلامی را در یک پروژه تحقیقاتی نظامی رد کرد.
امید کوکبی کیست؟
درباره امید کوکبی بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Omid_Kokabi
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
امید کوکبی، دانشجوی دکترای فیزیک #دانشگاه تگزاس آمریکا که از سال ۱۳۸۹ در زندان #اوین است، به بیماری #سرطان کلیه دچار شده است.
به گزارش خبرگزاری ایلنا، سعید خلیلی، وکیل مدافع آقای کوکبی گفته است که آزمایشها حاکی از ابتلای موکلش به سرطان کلیه بوده است و او باید هرچه زودتر تحت عمل جراحی قرار گیرد.
آقای کوکبی پنج سال و سه ماه گذشته را در حبس به سر برده است. او دانشآموخته دانشگاه صنعتی شریف و دانشجوی مقطع فوق دکتری #فیزیک اتمی در دانشگاه تگزاس آمریکا بوده است. #امید_کوکبی بعد از ۱۵ ماه بازداشت موقت در دادگاهی به ریاست قاضی صلواتی به اتهام ارتباط با «دولتهای متخاصم» به ۱۰ سال #زندان محکوم شد.
وی با گذشت دو سال و نیم از حبس خود در نامهای اعلام کرد که دستگیری و زندانی شدنش پس از آن رخ داد، که پیشنهاد همکاری با دستگاههای نظامی - امنیتی جمهوری اسلامی را در یک پروژه تحقیقاتی نظامی رد کرد.
امید کوکبی کیست؟
درباره امید کوکبی بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Omid_Kokabi
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
tavaana.org
امید کوکبی کیست؟ | Tavaana Reports
توانا-امید کوکبی، دانشجوی فوق دکترای فیزیک اتمی در دانشگاه آستین تگزاس بود که در فرودگاه و در هنگام خروج از کشور، در بهمن ۸۹ بازداشت شد.
زبالهها بلای جان جنگلهای شمال
رها شدن این حجم عظیم زباله بدون اعمال مدیریت صحیح، علاوه بر وارد نمودن آسیب جدی به طبیعت زیبا و منحصربفرد مازندران، سلامت شهروندان و مسافران و بطور کلی سلامت مردم سایر نقاط کشور که از محصولات کشاورزی مازندران استفاده می کنند را به خطر انداخته است.
روزانه ٢هزار و ٧٠٠ تن زباله شهری و روستایی در استان مازندران تولید میشود که مرکز استانداردی برای دفن و دپو آنها وجود ندارد. به گفته کمیته پسماند محیطزیست مازندران، هر روز بیش از ٢هزار تن زباله در جنگلها و حاشیه رودخانههای این استان دفن و دپو میشود که آلودگیهای بسیاری را برای آب و خاک استان به همراه آورده است.
سهیل اولادزاد، حامد دوام نژاد و پوریا قلیچ خانی از فعالان #محیط_زیست مازندران و کشور فیلم کوتاهی را در مورد وضعیت اسفناک #زباله در شمال کشور کشور تهیه کردند.
دیده بان محیط زیست و حیات وحش ایران
ویدیو: http://bit.ly/1SikKOl
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇
رها شدن این حجم عظیم زباله بدون اعمال مدیریت صحیح، علاوه بر وارد نمودن آسیب جدی به طبیعت زیبا و منحصربفرد مازندران، سلامت شهروندان و مسافران و بطور کلی سلامت مردم سایر نقاط کشور که از محصولات کشاورزی مازندران استفاده می کنند را به خطر انداخته است.
روزانه ٢هزار و ٧٠٠ تن زباله شهری و روستایی در استان مازندران تولید میشود که مرکز استانداردی برای دفن و دپو آنها وجود ندارد. به گفته کمیته پسماند محیطزیست مازندران، هر روز بیش از ٢هزار تن زباله در جنگلها و حاشیه رودخانههای این استان دفن و دپو میشود که آلودگیهای بسیاری را برای آب و خاک استان به همراه آورده است.
سهیل اولادزاد، حامد دوام نژاد و پوریا قلیچ خانی از فعالان #محیط_زیست مازندران و کشور فیلم کوتاهی را در مورد وضعیت اسفناک #زباله در شمال کشور کشور تهیه کردند.
دیده بان محیط زیست و حیات وحش ایران
ویدیو: http://bit.ly/1SikKOl
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
وضعیت فاجعه بار پسماند شمال در یک نگاه
وضعیت فاجعه بار پسماند شمال ایران در یک نگاه
نام این دختر"ستایش" است اگرچه احتمالا هرچه شنیده دراین دوران کوتاه کودکی بیشتر از جنس طعنه بوده است......
مطلبی از سهند ایرانمهر
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇
مطلبی از سهند ایرانمهر
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇
نام این دختر"ستایش" است اگرچه احتمالا هرچه شنیده دراین دوران کوتاه کودکی بیشتر از جنس طعنه بوده است. ستایش، همان دختر افغانی است که یحتمل خبرش را شنیده اید و شاید هم گریسته اید از تاراج وحشیانه اندام نحیفی که بعضی های مان مثل یک حقیقت تلخ می خواهیم که مکتوم بماند. این عکس در یک روز خوب گرفته شده است. یک روز با نشاط که شش های آدم دلش میخواهد هوا را حریصانه ببلعد و پس ندهد. یک روز سبزو آرام. از آن روزها ی خیال انگیز که آدم همینطوری اش هم حس میکند که جهان چقدر جای قشنگی است و زمین از هر پلیدی پاک است، چه برسد به اینکه کودک هم باشی و در جهان معصومانه خود خیال کنی که هیچ چیز و هیچ کس نمی خواهد آزارت دهد، همه چیز در کمال است، همه چیز زیباست، اصلا همه چیز خنده دار و هیجان انگیز است . آنقدر هیجان انگیز و خواستنی که حتا پشت چین و چروک صورت پدرو مادرت هم، رد هیچ روح آزرده ای که به هوای امنیت از وطن کوچیده باشد ، پیدا نیست. در این روز خوب، دخترکی که روزی او را باد با خود برد، چنان احساس شادمانی می کند که طبع دخترانه اش با آن همه حساسیتش به زیبایی، بی خیال آن دندان های شیری کج و معوج شده است و شکرخند لبهایش انگاری تا طاق های کهن و تاراج رفته بامیان و دیرینگی غزنی رفته و باز در لابه لای شاخه های تنومند درختانی پیچیده است که مثل یک پیشگو در ماتم فردای شوم کسی از نسل فرخنده، سر خم کرده اند. این خنده ها و این شادی از ته دل ستایش، که این چنین پاک، که این چنین مظلومانه بیننده را به ملامت می گیرد، مرا یاد رمان بادبادک باز خالد حسینی نویسنده افغان می اندازد:
گفت: خیلی می ترسم.
گفتم: چرا ؟
گفت: چون از ته دل خوشحالم ،این جور خوشحالی ترسناک است…
پرسیدم: آخه چرا ؟
جواب داد: وقتی آدم این جور خوشحال باشد
سرنوشت آماده است چیزی را از آدم بگیرد!
کسی که همه چیز را از #ستایش گرفت اما سرنوشت نبود آن خوی درنده ای بود که نه ملیت می شناسد و نه نژاد، آدمی را درهرجا که باشد یقه میکند، ما اما دیریست که عادت کرده ایم چنین چنگال های تیز و آلوده را فقط در دیگری جستجو کنیم . بارها دیده ایم که در میان خودمان چه پوزه های خونین و نگاه های حریصانه ای هست که مثل یک علف هرز پیش رفته و بال گرفته، بارها باران اسیدی از رهگذران زخم خورده ی تا ابد ناشناس را چشیده ایم اما وقتی اسم "دیگری" می آید گوش هایمان تیز میشود ، گاهی انگاری باورمان نمی شود که ماهم بلدیم چگونه دندان نیش نگاه اشتباه خودمان را بر حنجره ستایش ها بیاندازیم و خرناسه ها را پنهان کنیم، می دانم تلخی این واقعه زبان و قلم مرا هم تلخ کرده اما بر من خرده نگیرید بازهم بقول خالد حسینی در بادبادک باز :"ناراحت شدن از یک حقیقت بهتر از تسکین یافتن با یک دروغ است".
سهند ایرانمهر
http://bit.ly/1p78SEe
@Tavaana_TavaanaTech
گفت: خیلی می ترسم.
گفتم: چرا ؟
گفت: چون از ته دل خوشحالم ،این جور خوشحالی ترسناک است…
پرسیدم: آخه چرا ؟
جواب داد: وقتی آدم این جور خوشحال باشد
سرنوشت آماده است چیزی را از آدم بگیرد!
کسی که همه چیز را از #ستایش گرفت اما سرنوشت نبود آن خوی درنده ای بود که نه ملیت می شناسد و نه نژاد، آدمی را درهرجا که باشد یقه میکند، ما اما دیریست که عادت کرده ایم چنین چنگال های تیز و آلوده را فقط در دیگری جستجو کنیم . بارها دیده ایم که در میان خودمان چه پوزه های خونین و نگاه های حریصانه ای هست که مثل یک علف هرز پیش رفته و بال گرفته، بارها باران اسیدی از رهگذران زخم خورده ی تا ابد ناشناس را چشیده ایم اما وقتی اسم "دیگری" می آید گوش هایمان تیز میشود ، گاهی انگاری باورمان نمی شود که ماهم بلدیم چگونه دندان نیش نگاه اشتباه خودمان را بر حنجره ستایش ها بیاندازیم و خرناسه ها را پنهان کنیم، می دانم تلخی این واقعه زبان و قلم مرا هم تلخ کرده اما بر من خرده نگیرید بازهم بقول خالد حسینی در بادبادک باز :"ناراحت شدن از یک حقیقت بهتر از تسکین یافتن با یک دروغ است".
سهند ایرانمهر
http://bit.ly/1p78SEe
@Tavaana_TavaanaTech
Facebook
سهند ایرانمهر
نام این دختر"ستایش" است اگرچه احتمالا هرچه شنیده دراین دوران کوتاه کودکی بیشتر از جنس طعنه بوده است. ستایش، همان دختر افغانی است که یحتمل خبرش را شنیده اید و شاید هم گریسته اید از تاراج وحشیانه اندام...
.
پسماندهای سرخابی
چند روز قبل از #دربی پایتخت و با همکاری باشگاه #پرسپولیس و سازمان مدیریت #پسماند، قرار شد به هر هوادار در هنگام ورود به #ورزشگاه آزادی ، یک #کیسه_زباله داده شود تا زباله ای چهره ی صندلی و سکوهای ورزشگاه را پس از بازی زشت نکند. اما اوضاع آن طور که پیش بینی می شد پیش نرفت و کیسه های #زباله بیشتر برای در امان ماندن #تماشاگران از گزند باد و باران مورد استفاده قرار گرفتند. بعد از بازی یک ورزشگاه ماند و هزاران زباله و دوستداران #محیط_زیست که تازه کارشان شروع شده بود.
عکس : پیمان یزدانی - ایسنا
http://bit.ly/1ScIp0p
@Tavaana_TavaanaTech
پسماندهای سرخابی
چند روز قبل از #دربی پایتخت و با همکاری باشگاه #پرسپولیس و سازمان مدیریت #پسماند، قرار شد به هر هوادار در هنگام ورود به #ورزشگاه آزادی ، یک #کیسه_زباله داده شود تا زباله ای چهره ی صندلی و سکوهای ورزشگاه را پس از بازی زشت نکند. اما اوضاع آن طور که پیش بینی می شد پیش نرفت و کیسه های #زباله بیشتر برای در امان ماندن #تماشاگران از گزند باد و باران مورد استفاده قرار گرفتند. بعد از بازی یک ورزشگاه ماند و هزاران زباله و دوستداران #محیط_زیست که تازه کارشان شروع شده بود.
عکس : پیمان یزدانی - ایسنا
http://bit.ly/1ScIp0p
@Tavaana_TavaanaTech
www.isna.ir
پسماندهای سرخابی
چند روز قبل از دربی پایتخت و با همکاری باشگاه پرسپولیس و سازمان مدیریت پسماند، قرار شد...
«ستایش»، دختر شش ساله چند روز پیش در ورامین مورد تجاوز قرار گرفت، با چاقو به قتل رسید و پیکرش با اسید سوزانده شد....
مطلبی از ژیلا بنی یعقوب
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
مطلبی از ژیلا بنی یعقوب
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
«ستایش»، دختر شش ساله چند روز پیش در ورامین مورد تجاوز قرار گرفت، با چاقو به قتل رسید و پیکرش با اسید سوزانده شد. ستایش افغانستانی بود، کسی که به او تجاوز کرد و به قتلش رساند، پسری ۱۷ ساله و ایرانی. این سوال من را رها نمی کند که راستی اگر ماجرا معکوس بود :یعنی دختر ایرانی بود و قاتل اهل #افغانستان، الان برخی از رسانه های ایرانی چه می کردند؟و حالا چرا سکوت کردند؟همان رسانه هایی را می گویم که هربار جرمی کوچک یا بزرگ توسط یک افغانستانی انجام می شد، آن را تیتر بزرگ می کردند و نسبت به این مردم نفرت می پراکندند.
در کتاب افسوس برای نرگس های افغانستان به نقل از «محمد حدید»، روزنامهنگار چهلوچند سالهای که در سالهای اقامت طولانیاش در ایران در بخش دریِ رادیو مشهد کار میکرد،نوشته ام: «وقتی آن مرد که «خفاش شب» نام گرفته بود، بعد از کشتن دهها دختر و زن ایرانی دستگیر شد، بسیاری از ایرانیها سر هر کوچه و خیابان به ما اهانت کردند و حتی بعضی از هموطنانم را تا سرحد مرگ کتک زدند؛ چون شایعه شده بود، آن مرد افغانستانی است. یک روز در استودیوی رادیو مشهد، یکی از همکاران ایرانی یقهام را گرفت و بدترین فحشها را نثار من و بقیه افغانها کرد: «شما اینجا مفت میخورید و آنوقت به دختران ما #تجاوز میکنید و آنها را به قتل میرسانید؟» در آخر هم به من گفت: «همة شما طالبان و آشغال هستید.» که گفتم: «ما به خاطر جنایتهای طالبان است که آوارة سرزمین شما شدهایم و...» اما این حرفها چه فایدهای داشت و چه اثری بر او و افرادی مثل او میگذاشت؟ آنها تصمیم خودشان را از قبل گرفته بودند. ما خفاش شب بودیم و طالبان. بالاخره هم معلوم شد خفاش شب، ایرانی بوده است و نه افغان؛ اما چه کسی به خاطر آن همه اهانتی که به ما شد و کتکهایی که خوردیم از ما دلجویی و یا عذرخواهی کرد؟»
در انتشار اخبار و دفاع از حقوق قربانیان به #نژاد و #ملیت توجه نداشته باشیم.چه فرقی می کند قربانی #ایرانی باشد یا #افغان؟
Jila Baniyaghoob
http://bit.ly/1MAft5E
@Tavaana_TavaanaTech
در کتاب افسوس برای نرگس های افغانستان به نقل از «محمد حدید»، روزنامهنگار چهلوچند سالهای که در سالهای اقامت طولانیاش در ایران در بخش دریِ رادیو مشهد کار میکرد،نوشته ام: «وقتی آن مرد که «خفاش شب» نام گرفته بود، بعد از کشتن دهها دختر و زن ایرانی دستگیر شد، بسیاری از ایرانیها سر هر کوچه و خیابان به ما اهانت کردند و حتی بعضی از هموطنانم را تا سرحد مرگ کتک زدند؛ چون شایعه شده بود، آن مرد افغانستانی است. یک روز در استودیوی رادیو مشهد، یکی از همکاران ایرانی یقهام را گرفت و بدترین فحشها را نثار من و بقیه افغانها کرد: «شما اینجا مفت میخورید و آنوقت به دختران ما #تجاوز میکنید و آنها را به قتل میرسانید؟» در آخر هم به من گفت: «همة شما طالبان و آشغال هستید.» که گفتم: «ما به خاطر جنایتهای طالبان است که آوارة سرزمین شما شدهایم و...» اما این حرفها چه فایدهای داشت و چه اثری بر او و افرادی مثل او میگذاشت؟ آنها تصمیم خودشان را از قبل گرفته بودند. ما خفاش شب بودیم و طالبان. بالاخره هم معلوم شد خفاش شب، ایرانی بوده است و نه افغان؛ اما چه کسی به خاطر آن همه اهانتی که به ما شد و کتکهایی که خوردیم از ما دلجویی و یا عذرخواهی کرد؟»
در انتشار اخبار و دفاع از حقوق قربانیان به #نژاد و #ملیت توجه نداشته باشیم.چه فرقی می کند قربانی #ایرانی باشد یا #افغان؟
Jila Baniyaghoob
http://bit.ly/1MAft5E
@Tavaana_TavaanaTech
Facebook
«ستایش»، دختر شش ساله چند روز پیش در... - Jila Baniyaghoob | Facebook
«ستایش»، دختر شش ساله چند روز پیش در ورامین مورد تجاوز قرار گرفت، با چاقو به قتل رسید و پیکرش با اسید سوزانده شد. ستایش افغانستانی بود، کسی که به او...