This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سالگرد کشتهشدن جاویدنام زانیار ابوبکری، فرزند عبدالله و خدیجه، ۲۲ ساله، دیپلم مکانیک
بعد از سربازی، علاوه بر مکانیکی، نماکاری ساختمان هم انجام میداد، زانیار روز ۵ آبان کشته میشود، او در آن روز همراه با مادر و برادرش به خیابانها میروند، برادر زانیار در میان شلوغیها ناپدید میشود، زانیار برای حفظ جان مادرش میگوید بدو، تیراندازی میکنند، اما ناگهان زانیار بر زمین میافتد و شکمش میشود فواره خون.
به نوشته منبعی آگاه در شبکههای مجازی، «زانیار با دختری که خیلی دوستش داشت بنام «دیمن» نامزد بود و قرار بود به زودی ازدواج کنند.
در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱، روز مراسم خاکسپاری اسماعیل مولودی از جانباختههای مهاباد در ۵ آبان ۱۴۰۱، شروع بزرگترین قیامهای مردم در کردستان بود. نیروهای امنیتی با بیرحمی از سلاحهای جنگی استفاده میکردند و اعتراضات به خشونت کشیده شد. زانیار و برادر کوچکترش همراه مادرشان به خیابان رفتند، ماموران با ساچمه شلیک میکردند، همه درختها پر از ساچمه بود. تیراندازی با سلاح جنگی که آغاز شد، زانیار سنگ آخر را به طرف ماموران پرت کرد، دست راست مادرش را گرفت و گفت فرار کنیم، در همان حال، زانیار جلوی پای مادرش به زمین افتاد و فریاد زد «ئه ی دایه گیان» (ای مادر جان)، مادرش فکر کرد زانیار زمین خورده است، دور کمر پسرش را گرفت تا بلند کند ولی نتوانست.»
این منبع آگاه ادامه داده: «دو جوان به کمک مادر آمدند تا زانیار را بلند کنند، اما مادر تازه فهمید که زانیار گلوله خورده و شروع کرد به داد و فریاد. از شکم زانیار خون فواره میزد، با گلوله قناسه به پسرش شلیک شده بود. گلوله از پشت به سمت چپ کمر زانیار شلیک شده بود و از سمت راست شکمش خارج شده بود. زانیار را به بیمارستان رساندند و او را فوری به اتاق عمل میبرند، اما زانیار توان تحمل چنین جراحتی را نداشت و جان سپرد.»
#زانیار_ابوبکری #علیه_فراموشی #مهاباد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بعد از سربازی، علاوه بر مکانیکی، نماکاری ساختمان هم انجام میداد، زانیار روز ۵ آبان کشته میشود، او در آن روز همراه با مادر و برادرش به خیابانها میروند، برادر زانیار در میان شلوغیها ناپدید میشود، زانیار برای حفظ جان مادرش میگوید بدو، تیراندازی میکنند، اما ناگهان زانیار بر زمین میافتد و شکمش میشود فواره خون.
به نوشته منبعی آگاه در شبکههای مجازی، «زانیار با دختری که خیلی دوستش داشت بنام «دیمن» نامزد بود و قرار بود به زودی ازدواج کنند.
در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱، روز مراسم خاکسپاری اسماعیل مولودی از جانباختههای مهاباد در ۵ آبان ۱۴۰۱، شروع بزرگترین قیامهای مردم در کردستان بود. نیروهای امنیتی با بیرحمی از سلاحهای جنگی استفاده میکردند و اعتراضات به خشونت کشیده شد. زانیار و برادر کوچکترش همراه مادرشان به خیابان رفتند، ماموران با ساچمه شلیک میکردند، همه درختها پر از ساچمه بود. تیراندازی با سلاح جنگی که آغاز شد، زانیار سنگ آخر را به طرف ماموران پرت کرد، دست راست مادرش را گرفت و گفت فرار کنیم، در همان حال، زانیار جلوی پای مادرش به زمین افتاد و فریاد زد «ئه ی دایه گیان» (ای مادر جان)، مادرش فکر کرد زانیار زمین خورده است، دور کمر پسرش را گرفت تا بلند کند ولی نتوانست.»
این منبع آگاه ادامه داده: «دو جوان به کمک مادر آمدند تا زانیار را بلند کنند، اما مادر تازه فهمید که زانیار گلوله خورده و شروع کرد به داد و فریاد. از شکم زانیار خون فواره میزد، با گلوله قناسه به پسرش شلیک شده بود. گلوله از پشت به سمت چپ کمر زانیار شلیک شده بود و از سمت راست شکمش خارج شده بود. زانیار را به بیمارستان رساندند و او را فوری به اتاق عمل میبرند، اما زانیار توان تحمل چنین جراحتی را نداشت و جان سپرد.»
#زانیار_ابوبکری #علیه_فراموشی #مهاباد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عباس شنبهزاده، برادر زندانی سیاسی حسین شنبهزاده، یک فایل صوتی از او منتشر کرد که مربوط به سری قبلی بازداشت او در سال ۱۴۰۱ است.
او نوشت:
«گفتش آن طوطی که آنجا طوطیان
چون ببینی کن ز حالِ من بیان
کان فلان طوطی که مشتاق شماست
از قضای آسمان در حبس ماست»
تماسی مربوط به تاریخ ۱۹ شهریور ۱۴۰۱ از زندان اوین
تصویر: یک روز پیش از معرفی به زندان، تابستان ۱۴۰۱ - درمانگاهی در قم
حسین شنبهزاده، ویراستار ادبی است که با نکتهگوییها و طنزهایش در شبکه اجتماعی ایکس، شناخته شده است. او نظراتش را به صراحت مینوشت و همین کاربران حکومتی را عصبی میکرد.
او زیر یکی از پستهای علی خامنهای تنها یک نقطه گذاشت و آن نقطه بسیار بیش از پست رهبر جمهوری اسلامی مورد توجه قرار گرفت.
خشم حکومت از او چنان بود که وقتی بازداشتش کردند، با یک چت فتوشاپی ساختگی، به او اتهامات بسیار سنگینی زدند.
او در نهایت مجموعا به ۱۲ سال حبس داد که ۵ سال آن به عنوان مجازات اشد قابل اجراست.
اما فراموش نکنیم که حتی یک روز در زندان بودن حسین شنبهزاده، بسیار ظالمانه است.
#حسین_شنبهزاده #حسین_شنبه_زاده #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او نوشت:
«گفتش آن طوطی که آنجا طوطیان
چون ببینی کن ز حالِ من بیان
کان فلان طوطی که مشتاق شماست
از قضای آسمان در حبس ماست»
تماسی مربوط به تاریخ ۱۹ شهریور ۱۴۰۱ از زندان اوین
تصویر: یک روز پیش از معرفی به زندان، تابستان ۱۴۰۱ - درمانگاهی در قم
حسین شنبهزاده، ویراستار ادبی است که با نکتهگوییها و طنزهایش در شبکه اجتماعی ایکس، شناخته شده است. او نظراتش را به صراحت مینوشت و همین کاربران حکومتی را عصبی میکرد.
او زیر یکی از پستهای علی خامنهای تنها یک نقطه گذاشت و آن نقطه بسیار بیش از پست رهبر جمهوری اسلامی مورد توجه قرار گرفت.
خشم حکومت از او چنان بود که وقتی بازداشتش کردند، با یک چت فتوشاپی ساختگی، به او اتهامات بسیار سنگینی زدند.
او در نهایت مجموعا به ۱۲ سال حبس داد که ۵ سال آن به عنوان مجازات اشد قابل اجراست.
اما فراموش نکنیم که حتی یک روز در زندان بودن حسین شنبهزاده، بسیار ظالمانه است.
#حسین_شنبهزاده #حسین_شنبه_زاده #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام عرفان رضایی، در این ویدیو میگوید:
«یادمه بارها که کلاهشو جا میزاشت پله ها رو میدوییدم تو پارکینگ میگفتم عرفان کلاهت وبزار خدای نکرده سرت آسیب نبینه
تو سردخونه شکاف سرش و دیدم که بخیه شده بود
نمیدونم برای چی
ولی حدس میزنم یکی با قنداق تفنگ زده تو سر عرفان
میخام بگم نامرد من پول این کلاه رو به زحمت تهیه کردم تا سرش حفظ شه
دیگه نگران هیچی نبودم
چون حتی قرار نبود عرفان و به خدمت سربازی بفرستم ما از صدام از دشمن زخم خورده بودیم به خاطر شرایط پدرش ما هم آسیب دیده بودیم
خیالم راحت بود تو خونه خودمون تو وطن خودمون در امانیم
اما وطن خودِ جنگ بود
وطن دشمن ما شد ما در خاک خودمون امنیت نداریم
امیدوارم رنگ ارامش رو در این خاک نبینید شمایی که به روح و روانمان زخم زدید.»
#عرفان_رضایی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«یادمه بارها که کلاهشو جا میزاشت پله ها رو میدوییدم تو پارکینگ میگفتم عرفان کلاهت وبزار خدای نکرده سرت آسیب نبینه
تو سردخونه شکاف سرش و دیدم که بخیه شده بود
نمیدونم برای چی
ولی حدس میزنم یکی با قنداق تفنگ زده تو سر عرفان
میخام بگم نامرد من پول این کلاه رو به زحمت تهیه کردم تا سرش حفظ شه
دیگه نگران هیچی نبودم
چون حتی قرار نبود عرفان و به خدمت سربازی بفرستم ما از صدام از دشمن زخم خورده بودیم به خاطر شرایط پدرش ما هم آسیب دیده بودیم
خیالم راحت بود تو خونه خودمون تو وطن خودمون در امانیم
اما وطن خودِ جنگ بود
وطن دشمن ما شد ما در خاک خودمون امنیت نداریم
امیدوارم رنگ ارامش رو در این خاک نبینید شمایی که به روح و روانمان زخم زدید.»
#عرفان_رضایی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جاویدنام جواد رضایی، در حوالی سالگرد ازدواجش، توسط جمهوری اسلامی کشته شد. همسر او، طاهره خوشکلام، به مناسبت سالگرد ازدواجش او نوشت:
«چه سخت بدست آوردمت و چه سخت تر از دست دادمت😔
چیز زیادی از زندگی نمیخواستیم و همین که در کنار هم بودیم با تموم سختی هاش بازم دلمون خوش بود که با هم هستیم
اما داره میشه دوسال که هر کجا رو که نگاه میکنم نمیبینمت
هر صدایی که درمیاد صدای تو نیست
دوساله که تو فکرم تو خواب و بیداریم
تو هرلحظه که مشغول به کاری هستم تو ذهنم هستی
و این تصویر تو لحظهای ازم جدا نمیشه
میدونی چرا؟
چون من لحظه ای هم فکرش رو نمیکردم که بدون تو زندگی کنم
زمانی تو زندگیمون بود که ترس از دست دادنت رو داشتم ولی دست و پنجه میزدم نگهت دارم که بمونی برام که باشی پیشم
جواد من بلد نیستم به تو فکر نکنم
من بلد نیستم بدون تو زندگی کنم
من نمیتونم یاد بگیرم که بدون تو باید تا آخر عمرم سر کنم
جواد من به اینا حتی فکر هم نمیکردم چه برسه که بخوام انجامشون بدم
جواد من نمیتونم
بدون تو نمیتونم
عاشقتم پسر
عاشقتم تا ابد
تنها عشق زندگیم بودی و تنها عشق زندگیم باقی میمونی
سالگرد یکی شدنمون مبارکت باشه قشنگ ترین عشق زندگیم
جمعه 11 آبان 1380
جمعه 11 آبان 1403»
#جوادرضایی #جواد_رضایی
#آبان
#علیه_فراموشی
#لاهیجان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«چه سخت بدست آوردمت و چه سخت تر از دست دادمت😔
چیز زیادی از زندگی نمیخواستیم و همین که در کنار هم بودیم با تموم سختی هاش بازم دلمون خوش بود که با هم هستیم
اما داره میشه دوسال که هر کجا رو که نگاه میکنم نمیبینمت
هر صدایی که درمیاد صدای تو نیست
دوساله که تو فکرم تو خواب و بیداریم
تو هرلحظه که مشغول به کاری هستم تو ذهنم هستی
و این تصویر تو لحظهای ازم جدا نمیشه
میدونی چرا؟
چون من لحظه ای هم فکرش رو نمیکردم که بدون تو زندگی کنم
زمانی تو زندگیمون بود که ترس از دست دادنت رو داشتم ولی دست و پنجه میزدم نگهت دارم که بمونی برام که باشی پیشم
جواد من بلد نیستم به تو فکر نکنم
من بلد نیستم بدون تو زندگی کنم
من نمیتونم یاد بگیرم که بدون تو باید تا آخر عمرم سر کنم
جواد من به اینا حتی فکر هم نمیکردم چه برسه که بخوام انجامشون بدم
جواد من نمیتونم
بدون تو نمیتونم
عاشقتم پسر
عاشقتم تا ابد
تنها عشق زندگیم بودی و تنها عشق زندگیم باقی میمونی
سالگرد یکی شدنمون مبارکت باشه قشنگ ترین عشق زندگیم
جمعه 11 آبان 1380
جمعه 11 آبان 1403»
#جوادرضایی #جواد_رضایی
#آبان
#علیه_فراموشی
#لاهیجان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
علیه فراموشی؛
۱۲ آبان ۱۴۰۱، سوزاندن روسریها و حضور پر شور مردم در چهلم غزاله چلابی
۱۲ آبان ۱۴۰۱، یکی از روزهای پر هیجان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ بود، چهلم غزاله چلاوی در آمل و چهلم سایر جانباختگان به خصوص حدیث نجفی هم بود.
مردم با اتحاد و همبستگی حضوری پر شور داشتند.
مردمی که هنوز زخمهایشان تازه است و مترصد فرصتی برای حضور مجدد در خیابان هستند.
#علیه_فراموشی #نه_به_جمهوری_اسلامی #غزاله_چلابی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
۱۲ آبان ۱۴۰۱، سوزاندن روسریها و حضور پر شور مردم در چهلم غزاله چلابی
۱۲ آبان ۱۴۰۱، یکی از روزهای پر هیجان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ بود، چهلم غزاله چلاوی در آمل و چهلم سایر جانباختگان به خصوص حدیث نجفی هم بود.
مردم با اتحاد و همبستگی حضوری پر شور داشتند.
مردمی که هنوز زخمهایشان تازه است و مترصد فرصتی برای حضور مجدد در خیابان هستند.
#علیه_فراموشی #نه_به_جمهوری_اسلامی #غزاله_چلابی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
علیه فراموشی؛
تبریز هم در روز ۱۲ ابان، روز پرشوری داشت. مردم غیور تبریز، جانانه در برابر سرکوبگران مقاومت و ایستادگی کرده و آنها را فراری داده بودند.
#تبریژ #علیه_فراموشی #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
تبریز هم در روز ۱۲ ابان، روز پرشوری داشت. مردم غیور تبریز، جانانه در برابر سرکوبگران مقاومت و ایستادگی کرده و آنها را فراری داده بودند.
#تبریژ #علیه_فراموشی #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
علیه فراموشی؛
۱۲ آبان ۱۴۰۱
روزی که شعر کرج تا مرز سقوط رفت، اتوبان بسته شد، حکومت مجبور شد با هلیکوپتر نیرو جا به جا کند!
مردم حضوری پر شور داشتند. چهلم حدیث نجفی و پارسا رضادوست بود. سیل جمعیت به سوی بهشت سکینه روان بود.
چند ون پلیس و ماشین و کیوسک سرکوبگران به آتش کشیده شده بود.
#علیه_فراموشی #حدیث_نجفی #پارسا_رضادوست #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
۱۲ آبان ۱۴۰۱
روزی که شعر کرج تا مرز سقوط رفت، اتوبان بسته شد، حکومت مجبور شد با هلیکوپتر نیرو جا به جا کند!
مردم حضوری پر شور داشتند. چهلم حدیث نجفی و پارسا رضادوست بود. سیل جمعیت به سوی بهشت سکینه روان بود.
چند ون پلیس و ماشین و کیوسک سرکوبگران به آتش کشیده شده بود.
#علیه_فراموشی #حدیث_نجفی #پارسا_رضادوست #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
علیه فراموشی؛
این زن غیور، نامش مینا یعقوبی بود، در مراسم هفتم مهرشاد شهیدی به سمت عکس خامنهای نشانه گیری میکند.
او یک مادر است. مینا را بازداشت و شکنجه کردند. چند ماه بعد با چشم کبود آزاد شد و حالا از ایران خارج شده است.
در ایران زنان غیور و با شهامت در مبارزات مردمی علیه حکومت ستمگر پیشرو بودهاند و شهامت آنها الهامبخش بوده است.
#اراک #مینا_یعقوبی #علیه_فراموشی #مهرشاد_شهیدی #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
این زن غیور، نامش مینا یعقوبی بود، در مراسم هفتم مهرشاد شهیدی به سمت عکس خامنهای نشانه گیری میکند.
او یک مادر است. مینا را بازداشت و شکنجه کردند. چند ماه بعد با چشم کبود آزاد شد و حالا از ایران خارج شده است.
در ایران زنان غیور و با شهامت در مبارزات مردمی علیه حکومت ستمگر پیشرو بودهاند و شهامت آنها الهامبخش بوده است.
#اراک #مینا_یعقوبی #علیه_فراموشی #مهرشاد_شهیدی #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نهم آبان ۱۴۰۱، جمعیتی پر شور و فراوان در چهلم جاویدنام عرفان خزائی در آرامستان وحیدیه شهریار حضور یافتند.
پس از شعارهای پرشور حاضران، ماموران به آنها حملهور شدند و بیش از بیست نفر با گلوله ساچمهای مصدوم شدند و ۷ نفر هم بازداشت شدند، لازم به ذکر است پس از گذشت دو سال همچنان وثیقهای که برای آنها گذاشته شده بود را آزاد نمیکنند.
در این روز نیروهای یگان ویژه، مسیرهای خیابانهای اطراف را بسته بودند. چندین نفر اقوام عرفان خزائی را بازداشت و بعدها با وثیقه آزاد کرده بودند.
#عرفان_خزایی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پس از شعارهای پرشور حاضران، ماموران به آنها حملهور شدند و بیش از بیست نفر با گلوله ساچمهای مصدوم شدند و ۷ نفر هم بازداشت شدند، لازم به ذکر است پس از گذشت دو سال همچنان وثیقهای که برای آنها گذاشته شده بود را آزاد نمیکنند.
در این روز نیروهای یگان ویژه، مسیرهای خیابانهای اطراف را بسته بودند. چندین نفر اقوام عرفان خزائی را بازداشت و بعدها با وثیقه آزاد کرده بودند.
#عرفان_خزایی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
علیه فراموشی
۱۲ آبان ۱۴۰۱ مراسم چهلم مهسا موگویی
حضور گسترده مردمی که خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی یودند، بسیار زیبا بود. فولادشهر شهر چندان پر جمعیتی نیست. اگر همین نسبت جمعیت که در فولادشهر به خیابان آمدند یا همان نسبتی که نهم دی ماه در سمیرم به خیابان آمده بودند در تمام کشور یا دستکم در شهرهای بزرگ، به خیابانها میامدند، شرایط برای حکومت بسیار دشوار میشد.
#فولادشهر #مهسا_موگویی #مهسا_امینی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
۱۲ آبان ۱۴۰۱ مراسم چهلم مهسا موگویی
حضور گسترده مردمی که خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی یودند، بسیار زیبا بود. فولادشهر شهر چندان پر جمعیتی نیست. اگر همین نسبت جمعیت که در فولادشهر به خیابان آمدند یا همان نسبتی که نهم دی ماه در سمیرم به خیابان آمده بودند در تمام کشور یا دستکم در شهرهای بزرگ، به خیابانها میامدند، شرایط برای حکومت بسیار دشوار میشد.
#فولادشهر #مهسا_موگویی #مهسا_امینی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
علیه فراموشی؛
روز گذشته سالگرد مراسم چهلم با شکوه جاویدنام. بهنام لایقپور در شهر رشت بود. مراسمی که در آن شمار زیادی از شهروندان شرکت کرده بودند و شعارهای «مرگ بر دیکتاتور» و «زن، زندگی، آزادی» سر داده شده بود.
آن روزهای با شکوه را فراموش نمیکنیم و یقین داریم که این خونهای به ناحق ریخته شده دامن ظالمان را خواهد گرفت.
#علیه_فراموشی #رشت #بهنام_لایق_پور #نه_به_جمهوری_اسلامی #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
روز گذشته سالگرد مراسم چهلم با شکوه جاویدنام. بهنام لایقپور در شهر رشت بود. مراسمی که در آن شمار زیادی از شهروندان شرکت کرده بودند و شعارهای «مرگ بر دیکتاتور» و «زن، زندگی، آزادی» سر داده شده بود.
آن روزهای با شکوه را فراموش نمیکنیم و یقین داریم که این خونهای به ناحق ریخته شده دامن ظالمان را خواهد گرفت.
#علیه_فراموشی #رشت #بهنام_لایق_پور #نه_به_جمهوری_اسلامی #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای شرقی غمگین تو مثل کوه نوری
نزار خورشیدمون بمیره ..
ادیت: #کمپانی_فرکانس
#فریدون_فرخزاد #شرقی_غمگین
#فرزندان_ایران #مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی #هنر_اعتراض
#سارینا_اسماعیل_زاده #آزادی
#علیه_فراموشی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نزار خورشیدمون بمیره ..
ادیت: #کمپانی_فرکانس
#فریدون_فرخزاد #شرقی_غمگین
#فرزندان_ایران #مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی #هنر_اعتراض
#سارینا_اسماعیل_زاده #آزادی
#علیه_فراموشی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز سالگرد جانباختن جاویدنام نسرین قادری است.
در اوج روزهای خیزش انقلابی ۱۴۰۱ مردم ایران، پیکر بیجان و کبود نسرین قادری، دانشجوی دکترای فلسفه، ۳۵ ساله، اهل مریوان، در آپارتمانی در شهرک اندیشه پیدا شد.
او از معترضانی بود که در اعتراضات شرکت میکرد و در فضای مجازی نیز پستهایی انتقادی منتشر میکرد، برادرش او در آپارتمان با بدنی کبود و آثار ضرب و شتم بر سر و بدنش پیدا میکند.
خانواده نسرین تحت برای انجام مراسم کفن و دفن تحت فشار قرار میگیرند، موقع انتقال پیکرش، برادرش برای جلوگیری از جنازه دزدی توسط نهادهای امنیتی تا مریوان سوار بر آمبولانس میشود و پدر و مادرش با ماشینی دیگر پشت آمبولانس حرکت میکنند، اما وقتی به مریوان میرسند به پدر نسرین میگویند که تا در مصاحبهای نگوید که در اثر بیماری زمینهای فوت شده، اجازه دفن داده نمیشود.
ساعت ۵ صبح روز ۱۵ آبان، در تاریکی نسرین با حضور تعداد زیادی مامور در خفا به خاک سپرده میشود، اما برادرش که دیگر تاب تحمل ندارد، عنوان میکند که نسرین چطور کشته شده است، اگر چه در همان موقع خبرگزاریهای داخلی عنوان کردند که نسرین در اثر مصرف متانول جان خود را از دست داده است، سناریویی تکراری که در جریان خیزش سراسری بسیار شاهد آن بودیم.
ویدیو از صفحه حمید قادری
#نسرین_قادری #مهاباد
#زن_زندگی_آزادی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در اوج روزهای خیزش انقلابی ۱۴۰۱ مردم ایران، پیکر بیجان و کبود نسرین قادری، دانشجوی دکترای فلسفه، ۳۵ ساله، اهل مریوان، در آپارتمانی در شهرک اندیشه پیدا شد.
او از معترضانی بود که در اعتراضات شرکت میکرد و در فضای مجازی نیز پستهایی انتقادی منتشر میکرد، برادرش او در آپارتمان با بدنی کبود و آثار ضرب و شتم بر سر و بدنش پیدا میکند.
خانواده نسرین تحت برای انجام مراسم کفن و دفن تحت فشار قرار میگیرند، موقع انتقال پیکرش، برادرش برای جلوگیری از جنازه دزدی توسط نهادهای امنیتی تا مریوان سوار بر آمبولانس میشود و پدر و مادرش با ماشینی دیگر پشت آمبولانس حرکت میکنند، اما وقتی به مریوان میرسند به پدر نسرین میگویند که تا در مصاحبهای نگوید که در اثر بیماری زمینهای فوت شده، اجازه دفن داده نمیشود.
ساعت ۵ صبح روز ۱۵ آبان، در تاریکی نسرین با حضور تعداد زیادی مامور در خفا به خاک سپرده میشود، اما برادرش که دیگر تاب تحمل ندارد، عنوان میکند که نسرین چطور کشته شده است، اگر چه در همان موقع خبرگزاریهای داخلی عنوان کردند که نسرین در اثر مصرف متانول جان خود را از دست داده است، سناریویی تکراری که در جریان خیزش سراسری بسیار شاهد آن بودیم.
ویدیو از صفحه حمید قادری
#نسرین_قادری #مهاباد
#زن_زندگی_آزادی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۱۲ آبان، سالگرد جانباختن جاویدنام عرفان زمانی بود
«بچهها تیرخوردم، نمیرم فقط »
این آخرین جملهای بود که عرفان زمانی،معترض اهل سیاهکل، قبل از به قتلرسیدن با شلیک گلولههای ماموران بر زبان آورد، همان مأمورانی که بالای سر عرفان ایستادند، اجازه ندادند کسی به او کمک کند و جاندادنش را تماشا کردند.
منبعی آگاه از روز حادثه اینگونه تعریف میکند: «عرفان زمانی، کارگر ۲۳ ساله که در محله «شعرباف» لاهیجان از فاصله نزدیک با شاتگان هدف قرار گرفت. گلوله از پشت به پهلو و کلیه عرفان آسیب زده بود و شاهدان میگویند او در آن لحظه به گیلکی گفته بود: «بچهها من تیر خوردم. فقط نمیرم.»
او نگران بوده است که کسی به مادرش خبر ندهد.
از این محل تا بیمارستان «شفا» فاصله زیادی نیست و میشد جان عرفان را نجات داد اما به گفته شاهدان، وقتی او کف خیابان افتاده و در حال خونریزی بوده است، ماموران بالای سرش ایستاده و با تهدید مردم و شلیک هوایی، مانع از رساندن عرفان به بیمارستان شده بودند.
در تصاویر ثبت شده از این جنایت، یکی از ماموران را میبینیم که پایش را روی گردن او گذاشته و مثل شکارچیان، ژست پیروزی گرفته است.
عرفان اهل سیاهکل بود و برای شرکت در اعتراضها به لاهیجان میرفت. وقتی سه ساله بود، پدرش آنها را ترک کرد و او همراه مادرش از تهران به ولایت اجدادی کوچ کردند. از نوجوانی اهل کار بود و از کابینتسازی تا ساختمانسازی، شغلهای مختلفی را تجربه کرده بود. همزمان درس هم میخواند و دانشجو بود.»
عرفان قبل از کشتهشدن، اسم دخترش را انتخاب کرده بود، «روشنا»، اما به او اجازه ندادند که پدر شود.
یکی از مخاطبان درباره عرفان میگوید: «از سمیه ابراهیمپور، مادر عرفان بنویسبد، او در در تنهایی عظیمی فرو رفته است که با تنهایی خود در تمام سالهای بزرگ کردن عرفان بدون پدر، قابل مقایسه نیست. مثل یک کشتی بیلنگر، مثل غریقی در دل اقیانوس، سمیه با موجها میرود و از درون مویه میکند.»
۱۳ آبان ۱۴۰۱ شهروندان محل کشتهشدن عرفان را گلباران کردند. عکس یادگاری او با علی کریمی، اسطوره فوتبال ایران، بازخورد بسیاری در شبکههای اجتماعی داشت.
#عرفان_زمانی #لاهیجان #دادخواهی #زن_زندگی_آزادی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«بچهها تیرخوردم، نمیرم فقط »
این آخرین جملهای بود که عرفان زمانی،معترض اهل سیاهکل، قبل از به قتلرسیدن با شلیک گلولههای ماموران بر زبان آورد، همان مأمورانی که بالای سر عرفان ایستادند، اجازه ندادند کسی به او کمک کند و جاندادنش را تماشا کردند.
منبعی آگاه از روز حادثه اینگونه تعریف میکند: «عرفان زمانی، کارگر ۲۳ ساله که در محله «شعرباف» لاهیجان از فاصله نزدیک با شاتگان هدف قرار گرفت. گلوله از پشت به پهلو و کلیه عرفان آسیب زده بود و شاهدان میگویند او در آن لحظه به گیلکی گفته بود: «بچهها من تیر خوردم. فقط نمیرم.»
او نگران بوده است که کسی به مادرش خبر ندهد.
از این محل تا بیمارستان «شفا» فاصله زیادی نیست و میشد جان عرفان را نجات داد اما به گفته شاهدان، وقتی او کف خیابان افتاده و در حال خونریزی بوده است، ماموران بالای سرش ایستاده و با تهدید مردم و شلیک هوایی، مانع از رساندن عرفان به بیمارستان شده بودند.
در تصاویر ثبت شده از این جنایت، یکی از ماموران را میبینیم که پایش را روی گردن او گذاشته و مثل شکارچیان، ژست پیروزی گرفته است.
عرفان اهل سیاهکل بود و برای شرکت در اعتراضها به لاهیجان میرفت. وقتی سه ساله بود، پدرش آنها را ترک کرد و او همراه مادرش از تهران به ولایت اجدادی کوچ کردند. از نوجوانی اهل کار بود و از کابینتسازی تا ساختمانسازی، شغلهای مختلفی را تجربه کرده بود. همزمان درس هم میخواند و دانشجو بود.»
عرفان قبل از کشتهشدن، اسم دخترش را انتخاب کرده بود، «روشنا»، اما به او اجازه ندادند که پدر شود.
یکی از مخاطبان درباره عرفان میگوید: «از سمیه ابراهیمپور، مادر عرفان بنویسبد، او در در تنهایی عظیمی فرو رفته است که با تنهایی خود در تمام سالهای بزرگ کردن عرفان بدون پدر، قابل مقایسه نیست. مثل یک کشتی بیلنگر، مثل غریقی در دل اقیانوس، سمیه با موجها میرود و از درون مویه میکند.»
۱۳ آبان ۱۴۰۱ شهروندان محل کشتهشدن عرفان را گلباران کردند. عکس یادگاری او با علی کریمی، اسطوره فوتبال ایران، بازخورد بسیاری در شبکههای اجتماعی داشت.
#عرفان_زمانی #لاهیجان #دادخواهی #زن_زندگی_آزادی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فراموش نمی کنیم، مردم معترضی که با دست خالی به خیابان آمده بودند را چگونه به گلوله بستید، اما در هر دور اعتراضات مردم ما شجاعتر پ جسورتر شدند.
بترسید از روزی که بار دیگر خیابانها در تسخیر مردم خشمگین درآید. بترسید از اینهمه جنایتی که کردید...
ادیت: #کمپانی_فرکانس
#فرزندان_ایران #آبان_ادامه_دارد
#مادران_آبان #اعتصابات_سراسری
#سرنگونی #علیه_فراموشی #آزادی #آبان_خونین #آبان_۹۸ #خبر_مرگش
#اعتراضات_سراسری #مادران_دادخواه
#نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بترسید از روزی که بار دیگر خیابانها در تسخیر مردم خشمگین درآید. بترسید از اینهمه جنایتی که کردید...
ادیت: #کمپانی_فرکانس
#فرزندان_ایران #آبان_ادامه_دارد
#مادران_آبان #اعتصابات_سراسری
#سرنگونی #علیه_فراموشی #آزادی #آبان_خونین #آبان_۹۸ #خبر_مرگش
#اعتراضات_سراسری #مادران_دادخواه
#نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بیتا، خواهر جاویدنام بهنام لایقپور، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«خدایا خسته شدم از این درد بزرگی که زندگیمون افتاد،از این که کوه درد و رنجی ولی حق اعتراض نداری،حق حرف زدن نداری و فقط مدام بهت باد آوری میکنن که سکوت کن ،که مدام با جان عزیزانت تهدید میشی،خدایا خسته شدم از این دلتنگی ولی دستم به جایی نمیرسه ،از این که خودم کوه درد باشم و ولی به خاطر مامان و داداشم و بخاطر آرامش بهنام عزیزتر از جانم مجبورم صبوری کنم وانمود کنم که من خیلی قوی هستم ،
روزی که بهناممم به خانه ابدیتش میرفت حتی اجازه ندادن خوب باهاش خداحافظی کنم یه بغل سیر بغلش بگیرم ماچش کنم،دلم واسه جز به جز اعضای بدنش تنگه، دلم بغل بهناممم رو میخواد ،دلم برای آرامش وجودش پر میکشه ،
خدایا از تو این دنیا شاکیم ،دلم برای عزیزی تنگه که تا ابد ندارمش 😭😭
تا ابد دلتنگترین آدم دنیام برات عشق خواهر ،و به اسمت و نامت و شجاعتت افتخار میکنم قشنگترین بهنام دنیام 🫂💔😭
جاوید نام
#بهنام_لایق_پور 🕊🥀🤍»
#بهنام_لایق_پور #علیه_فراموشی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«خدایا خسته شدم از این درد بزرگی که زندگیمون افتاد،از این که کوه درد و رنجی ولی حق اعتراض نداری،حق حرف زدن نداری و فقط مدام بهت باد آوری میکنن که سکوت کن ،که مدام با جان عزیزانت تهدید میشی،خدایا خسته شدم از این دلتنگی ولی دستم به جایی نمیرسه ،از این که خودم کوه درد باشم و ولی به خاطر مامان و داداشم و بخاطر آرامش بهنام عزیزتر از جانم مجبورم صبوری کنم وانمود کنم که من خیلی قوی هستم ،
روزی که بهناممم به خانه ابدیتش میرفت حتی اجازه ندادن خوب باهاش خداحافظی کنم یه بغل سیر بغلش بگیرم ماچش کنم،دلم واسه جز به جز اعضای بدنش تنگه، دلم بغل بهناممم رو میخواد ،دلم برای آرامش وجودش پر میکشه ،
خدایا از تو این دنیا شاکیم ،دلم برای عزیزی تنگه که تا ابد ندارمش 😭😭
تا ابد دلتنگترین آدم دنیام برات عشق خواهر ،و به اسمت و نامت و شجاعتت افتخار میکنم قشنگترین بهنام دنیام 🫂💔😭
جاوید نام
#بهنام_لایق_پور 🕊🥀🤍»
#بهنام_لایق_پور #علیه_فراموشی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با این نسل نمیتونید در بیافتید ..
#توماج_صالحی
#نیکا_شاکرمی
#علیه_فراموشی
#فرزندان_ایران
ادیت : #کمپانی_فرکانس
#اهو_دریایی #دختر_علوم_تحقیقات #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
#توماج_صالحی
#نیکا_شاکرمی
#علیه_فراموشی
#فرزندان_ایران
ادیت : #کمپانی_فرکانس
#اهو_دریایی #دختر_علوم_تحقیقات #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به بیستم آبان ماه و سالگرد جانباختن یلدا آقافضلی نزدیک میشویم.
یکی از مخاطبان توانا ضمن حضور بر سر مزار یلدا این ویدیو را ارسال کرد و نوشت:
:
«یلدا جان!
دومین سال ادامه مبارزهات را پشیمان نیستیم.
دومین سال ادامه راهت را پشیمان نیستیم.
سلام بر دومین سالگرد یلدای شجاعمان
متهم اظهار پشیمانی نکرد...
سلام و درود بر توانای خستگی ناپذیر🌷
به مناسبت دومین سالگرد یلدا در ۲۰ ابان🙏🏻🌷»
#یلدا_آقافضلی #متهم_اظهار_پشیمانی_نکرد #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یکی از مخاطبان توانا ضمن حضور بر سر مزار یلدا این ویدیو را ارسال کرد و نوشت:
:
«یلدا جان!
دومین سال ادامه مبارزهات را پشیمان نیستیم.
دومین سال ادامه راهت را پشیمان نیستیم.
سلام بر دومین سالگرد یلدای شجاعمان
متهم اظهار پشیمانی نکرد...
سلام و درود بر توانای خستگی ناپذیر🌷
به مناسبت دومین سالگرد یلدا در ۲۰ ابان🙏🏻🌷»
#یلدا_آقافضلی #متهم_اظهار_پشیمانی_نکرد #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این جویِ خون از خونِ جونِه!
امشب میشه دوسال که توی اون
کوچه لعنتی تنهایی و گلوله گردنت هدف میگیره؛
داداشی با غیرت و شجاع و مظلومم
امشب همه آرزوهات پر پر میشه..
این کابوس دو ساله میشه؛
ولی رد خونت پاک نمیشه هیچوقت؛
و تا انتقام اون چشمای نیم بازت و گلوی خونیت تو
بیمارستان و جونیت نگیرم بقول خودمون لرا
بلیز تش دلم نمیشینه!
« شعله کشیدن آتیش دلم کم نمیشه»
3orkh._
شب ۱۸ آبان ۱۴۰۱، سه جوان در محله چهارراه طیب شهر خرمآباد اقدام به شعار نویسی کردند که ماموران نیروی انتظامی به آنها حمله میکنند.
سپهر (سام) بیرانوند، وارد یکی از خانههای آن محل شده به سمت پشت بام فرار میکند. اما به گفته یکی از نزدیکانش ماموران نیروی انتظامی از خیابان به سمت او تیر جنگی شلیک میکنند. تیر به گردن این جوان ۲۰ ساله اصابت میکند و موجب سقوط او به حیاط یکی از ساکنان محله چهارراه طیب شهر خرمآباد می شود.
نیروهای امنیتی سریعا خیابانهای منتهی به محل جان باختن سپهر (سام) بیرانوند را میبندند، تمام دوربینهای مداربسته محل را جمع میکنند و پیکر او را به مکان نامعلومی انتقال میدهند.
#سام_بیرانوند #علیه_فراموشی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
امشب میشه دوسال که توی اون
کوچه لعنتی تنهایی و گلوله گردنت هدف میگیره؛
داداشی با غیرت و شجاع و مظلومم
امشب همه آرزوهات پر پر میشه..
این کابوس دو ساله میشه؛
ولی رد خونت پاک نمیشه هیچوقت؛
و تا انتقام اون چشمای نیم بازت و گلوی خونیت تو
بیمارستان و جونیت نگیرم بقول خودمون لرا
بلیز تش دلم نمیشینه!
« شعله کشیدن آتیش دلم کم نمیشه»
3orkh._
شب ۱۸ آبان ۱۴۰۱، سه جوان در محله چهارراه طیب شهر خرمآباد اقدام به شعار نویسی کردند که ماموران نیروی انتظامی به آنها حمله میکنند.
سپهر (سام) بیرانوند، وارد یکی از خانههای آن محل شده به سمت پشت بام فرار میکند. اما به گفته یکی از نزدیکانش ماموران نیروی انتظامی از خیابان به سمت او تیر جنگی شلیک میکنند. تیر به گردن این جوان ۲۰ ساله اصابت میکند و موجب سقوط او به حیاط یکی از ساکنان محله چهارراه طیب شهر خرمآباد می شود.
نیروهای امنیتی سریعا خیابانهای منتهی به محل جان باختن سپهر (سام) بیرانوند را میبندند، تمام دوربینهای مداربسته محل را جمع میکنند و پیکر او را به مکان نامعلومی انتقال میدهند.
#سام_بیرانوند #علیه_فراموشی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نوزدهم آبان؛ پانزدهمین سالگرد قتل حکومتی رامین پوراندرجانی؛ پزشکی که شرافت و وجدان را به دیکتاتور نفروخت.
مرگ #رامین_پوراندرجانی نه مسمومیت غذایی بود و نه خودکشی بلکه مسئولان رده بالای نیروی انتظامی و امنیتی او را کشتند تا جنایت هایشان در #بازداشتگاه_کهریزک از زبان رامین برملا نشود.
#رامین_پوراندرجانی پزشک شجاعی بود که مظلومانه کشته شد. انسانی که به زور در بازداشتگاه کهریزک بود و شاهد جنایات آنجا ، صدایش را بریدند تا صحبت از بسیاری از ناگفته ها نکند.تا صحبت از نبض گرفتن ها با پوتین نکند.تا صحبت از گونی های سفید نکند.رامین تو را کشتند و خانواده ات را داغدار ، فقط به آن دلیل که شاهد فجایع بودی...آری ، در کشور ما ایران شاهد باشی هم مجرمی تو مجرم به آنی که زیر بار زور نرفتی و دست خود را به خون جنایات جهنم کهریزک آلوده نکردی.
به عنوان یکی از بازداشتی های کهریزک که یک بار رامین پوراندرجانی را به همراه پدرش در دادسرای قضایی نیروهای مسلح دیدم و با گفتگو کردم به صراحت میگویم که مرگ رامین پوراندرجانی نه مسمومیت غذایی بود و نه خودکشی بلکه مسئولان رده بالای نیروی انتظامی و قضایی او را کشتند تا جنایت هایشان در بازداشتگاه کهریزک از زبان رامین برملا نشود.
رامین میتوانست وجدانش را زیر پا بگذارد و با نهادهای امنیتی و انتظامی از جمله سعید مرتضوی دادستان پیشین تهران همکاری کند و همچنین میتوانست برگه ای را امضا کند تا زنده بماند ، برگه ای که سعید مرتضوی ، سرتیپ عزیزالله رجب زاده فرمانده نیروی انتظامی پیشین تهران و رئیس بازداشتگاه کهریزک سرهنگ کمیجانی تنظیم کرده بودند که بگویند کشته شدگان کهریزک بر اثر بیماری بیماری مننژیت کشته شده اند نه ضرب و شتم ولی رامین هرگز این کار را نکرد ، زیرا از جنس آنها نبود و نمیخواست دستش را به ناحق به خون جوانان وطن آلوده کند. او میدانست با گفتن حقیقت و همکاری نکردن با رژیم در این راه کشته خواهد شد و در نهایت هم مرگ را پذیرفت و شرافت و وجدان خود را به دیکتاتور نفروخت.
رامین جان : یاد و خاطره ات تا همیشه برای ما زنده و گرامیست.💔
از صفحه مسعود علیزاده
masoudalizadeh___
روایت قتل حکومتی رامین پوراندرجانی را در لینک زیر بخوانید:
https://tinyurl.com/3webxk4p
رامین پوراندرجانی، جان بر سر قسم
https://tavaana.org/ramin_pourandarjani/
#رامین_پوراندرجانی
#امیر_جوادی_فر
#محمد_کامرانی
#محسن_روح_الامینی
#احمد_نجاتی_کارگر
#رامین_آقازاده_قهرمانی
#بازداشتگاه_کهریزک
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#علیه_فراموشی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مرگ #رامین_پوراندرجانی نه مسمومیت غذایی بود و نه خودکشی بلکه مسئولان رده بالای نیروی انتظامی و امنیتی او را کشتند تا جنایت هایشان در #بازداشتگاه_کهریزک از زبان رامین برملا نشود.
#رامین_پوراندرجانی پزشک شجاعی بود که مظلومانه کشته شد. انسانی که به زور در بازداشتگاه کهریزک بود و شاهد جنایات آنجا ، صدایش را بریدند تا صحبت از بسیاری از ناگفته ها نکند.تا صحبت از نبض گرفتن ها با پوتین نکند.تا صحبت از گونی های سفید نکند.رامین تو را کشتند و خانواده ات را داغدار ، فقط به آن دلیل که شاهد فجایع بودی...آری ، در کشور ما ایران شاهد باشی هم مجرمی تو مجرم به آنی که زیر بار زور نرفتی و دست خود را به خون جنایات جهنم کهریزک آلوده نکردی.
به عنوان یکی از بازداشتی های کهریزک که یک بار رامین پوراندرجانی را به همراه پدرش در دادسرای قضایی نیروهای مسلح دیدم و با گفتگو کردم به صراحت میگویم که مرگ رامین پوراندرجانی نه مسمومیت غذایی بود و نه خودکشی بلکه مسئولان رده بالای نیروی انتظامی و قضایی او را کشتند تا جنایت هایشان در بازداشتگاه کهریزک از زبان رامین برملا نشود.
رامین میتوانست وجدانش را زیر پا بگذارد و با نهادهای امنیتی و انتظامی از جمله سعید مرتضوی دادستان پیشین تهران همکاری کند و همچنین میتوانست برگه ای را امضا کند تا زنده بماند ، برگه ای که سعید مرتضوی ، سرتیپ عزیزالله رجب زاده فرمانده نیروی انتظامی پیشین تهران و رئیس بازداشتگاه کهریزک سرهنگ کمیجانی تنظیم کرده بودند که بگویند کشته شدگان کهریزک بر اثر بیماری بیماری مننژیت کشته شده اند نه ضرب و شتم ولی رامین هرگز این کار را نکرد ، زیرا از جنس آنها نبود و نمیخواست دستش را به ناحق به خون جوانان وطن آلوده کند. او میدانست با گفتن حقیقت و همکاری نکردن با رژیم در این راه کشته خواهد شد و در نهایت هم مرگ را پذیرفت و شرافت و وجدان خود را به دیکتاتور نفروخت.
رامین جان : یاد و خاطره ات تا همیشه برای ما زنده و گرامیست.💔
از صفحه مسعود علیزاده
masoudalizadeh___
روایت قتل حکومتی رامین پوراندرجانی را در لینک زیر بخوانید:
https://tinyurl.com/3webxk4p
رامین پوراندرجانی، جان بر سر قسم
https://tavaana.org/ramin_pourandarjani/
#رامین_پوراندرجانی
#امیر_جوادی_فر
#محمد_کامرانی
#محسن_روح_الامینی
#احمد_نجاتی_کارگر
#رامین_آقازاده_قهرمانی
#بازداشتگاه_کهریزک
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#علیه_فراموشی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech