This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با ما از کربلا میگویید؟!
اینهمه قتل و جنایت را نمیبینید؟ صدای مادران و پدران و برادران و خواهران دادخواه را نمیشنوید؟ اینهمه جوان زیبا را کشتید، بعد برای مظلومیت حسین سینه میزنید؟!
گمان نبرید که با یک نمایش انتخابات و میتوانید جنایتتان را سفیدشویی کنید، جنایاتی که انجام دادید لکههای ننگی است که با هیچ چیزی شسته نمیشود.
ویدیو از پوریا افضلی
#محرم #تحریم_محرم #علیه_فراموشی #دادخواهی #مهسا_امینی #نیکا_شاکرمی #محمدحسن_تركمان #سارینا_اسماعیل_زاده #محسن_شکاری #مجیدرضا_رهنورد #محمدمهدی_کرمی #محمد_حسینی #یلدا_آقافضلی #جواد_حیدری #غزاله_چلابی #پژمان_قلی_پور .... #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
اینهمه قتل و جنایت را نمیبینید؟ صدای مادران و پدران و برادران و خواهران دادخواه را نمیشنوید؟ اینهمه جوان زیبا را کشتید، بعد برای مظلومیت حسین سینه میزنید؟!
گمان نبرید که با یک نمایش انتخابات و میتوانید جنایتتان را سفیدشویی کنید، جنایاتی که انجام دادید لکههای ننگی است که با هیچ چیزی شسته نمیشود.
ویدیو از پوریا افضلی
#محرم #تحریم_محرم #علیه_فراموشی #دادخواهی #مهسا_امینی #نیکا_شاکرمی #محمدحسن_تركمان #سارینا_اسماعیل_زاده #محسن_شکاری #مجیدرضا_رهنورد #محمدمهدی_کرمی #محمد_حسینی #یلدا_آقافضلی #جواد_حیدری #غزاله_چلابی #پژمان_قلی_پور .... #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
رد فتوا و چاقو؛ نوشتهای از پرستو فروهر درباره کتاب «چاقو» از سلمان رشدی
این نوشتار در وبسایت «آسو» منتشر شده است.
خانم پرستو فروهر که خود پدر و مادر خویش را در جریان قتلهای زنجیرهای بر اثر ضربات پیاپی چاقو از دست دادند در دو بند آغازین این نوشتار خود مینویسد:
«این نوشتار برآمده از کاوش در "چاقو" است؛ جدیدترین کتاب سلمان رشدی که به تازگی منتشر شده و روایتِ او از سوءقصد به جانش در ۱۲ اوت ۲۰۲۲ در آمفیتئاتر شهر چاتاکوآ از سوی یک مسلمان متعصب را ارائه میدهد. در متن به تمامیِ کتاب نپرداختهام بلکه تنها آن رشتههایی از روایت را پی گرفتهام که مرا به واکاویِ تجربهها و برداشتهایم در عرصهی دادخواهی واداشتهاند.
در این کتاب نویسنده از مکان سوءقصد نوشته است، از رویاروییاش با ضارب و چاقویی که در دست داشته، از دریافتهایش در هنگام ضربههای مهلک و تعلیق میان زندگی و مرگ، و نیز از تلاش حاضرانِ در صحنه برای مهار مهاجم. کتاب در ادامه، راویِ تعمق و پایداریِ اوست برای چیره شدن بر زخمهایی که بر تن و روانِ وی نشسته، و نیز تلاش جانانهی دنیای پیرامون برای نجات جانِ او، برای بهبودی و بزرگداشتش در جایگاه نویسندهای که از قتلی جان به در برده که سالها در کمین او بوده است».
پیشنهاد میکنیم این نوشتار را در سایت آسو بخوانید.
لینک:
https://www.aasoo.org/fa/articles/4850?tg_rhash=0abe239c827447
برای معرفی کتاب «چاقو» به صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/knife-salman-rushdie/
#گفتگو_توانا #سلمان_رشدی #ترور_سلمان_رشدی
@Dialogue1402
این نوشتار در وبسایت «آسو» منتشر شده است.
خانم پرستو فروهر که خود پدر و مادر خویش را در جریان قتلهای زنجیرهای بر اثر ضربات پیاپی چاقو از دست دادند در دو بند آغازین این نوشتار خود مینویسد:
«این نوشتار برآمده از کاوش در "چاقو" است؛ جدیدترین کتاب سلمان رشدی که به تازگی منتشر شده و روایتِ او از سوءقصد به جانش در ۱۲ اوت ۲۰۲۲ در آمفیتئاتر شهر چاتاکوآ از سوی یک مسلمان متعصب را ارائه میدهد. در متن به تمامیِ کتاب نپرداختهام بلکه تنها آن رشتههایی از روایت را پی گرفتهام که مرا به واکاویِ تجربهها و برداشتهایم در عرصهی دادخواهی واداشتهاند.
در این کتاب نویسنده از مکان سوءقصد نوشته است، از رویاروییاش با ضارب و چاقویی که در دست داشته، از دریافتهایش در هنگام ضربههای مهلک و تعلیق میان زندگی و مرگ، و نیز از تلاش حاضرانِ در صحنه برای مهار مهاجم. کتاب در ادامه، راویِ تعمق و پایداریِ اوست برای چیره شدن بر زخمهایی که بر تن و روانِ وی نشسته، و نیز تلاش جانانهی دنیای پیرامون برای نجات جانِ او، برای بهبودی و بزرگداشتش در جایگاه نویسندهای که از قتلی جان به در برده که سالها در کمین او بوده است».
پیشنهاد میکنیم این نوشتار را در سایت آسو بخوانید.
لینک:
https://www.aasoo.org/fa/articles/4850?tg_rhash=0abe239c827447
برای معرفی کتاب «چاقو» به صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/knife-salman-rushdie/
#گفتگو_توانا #سلمان_رشدی #ترور_سلمان_رشدی
@Dialogue1402
غربت ۲۰ تیر تبریز
«مانند اینکه بوی خون و طعمه رسیده باشد کمکم به تعداد چماق به دستان افزوده میشد.افرادی با پیراهن سفید و انداخته بر روی شلوار و ریش انبوه و چماقی یک ونیم الی دو متری در دست. نیروی انتظامی تا فلکه دانشگاه عقب کشید و من توانستم داخل دانشگاه برگردم. با رفتن نیروی انتظامی میدان برای بسیجی ها و لباس شخصیها باز شد و هر لحظه بر تعدادشان افزوده میشد و شروع کرده بودند به طرف سنگاندازی شدید به طرف دانشجویان و چون تراکم بچهها مخصوصا در جلو و داخل در زیاد بود هر سنگی که از طرف مقابل میامد لااقل سروروی یکی از دانشجویان را میشکافت».
این روایتیست که «نادر ضامن» ارائه میدهد؛ از دانشجویان دانشگاه تبریز در سال ۱۳۷۸ و اتفاقات ۲۰ تیر آن سال. شنبه ۱۹ تیر بود که خبرهای تهران به تبریز رسید. خبر حمله گسترده نیروی انتظامی و انصار حزبالله به کوی دانشگاه تهران و به خاکوخون کشیدهشدن کوی و مجروح و کشتهشدن دانشجویان. انجمناسلامی دانشگاه تبریز تصمیم گرفت تجمعی جهت محکومیت فاجعه کویدانشگاه ترتیب دهد. زمان تجمع، ۱۱ صبح ۲۰ تیر تعیین شد؛ در محوطه ساختمان ریاست دانشگاه تبریز. به روایت دانشجویان در صبح ۲۰ تیر در محوطه دانشگاه، جمعیتی چند صد نفری گرد آمده بودند.
به روایت «علیرضا رایگانی» اگرچه انجمناسلامی سعی میکرد، شعارها در حمایت از خاتمی و دانشجویان تهران باشد اما بسیاری از دانشجویان خشمی فراتر از این مسائل داشتند. رایگانی که در آن مقطع دانشجو بود و در این تجمع حضور داشت میگوید: «خورشیدی، فرماندار تبریز به میان دانشجویان آمد تا آنان را به آرامش دعوت کند. اما سخنان او دانشجویان را جریتر کرد. دانشجویان به سمت در ورودی رفتند تا به خیابان بزنند. انجمنیها دم در ورودی ایستادند و اجازه خروج نمیدادند. آنها به دانشجویان معترض میگفتند نیروهای حزبالله و لباسشخصی بیرون در ایستادهاند و قصد درگیری دارند. علاوه بر لباسشخصیها، طلبهها هم آمده بودند. مدرسه طلاب با در اصلی دانشگاه تبریز فاصله ۷۰۰ متری دارد. آنها نیز برای سرکوب دانشجویان آمده بودند».
روایتهایی وجود دارد که پس از پایانیافتن اعتراض خیابانی دانشجویان، نیروهای لباسشخصی دانشگاه را محاصره کردند و حتی وارد خوابگاه دانشجویان دختر شدند و آنان را مضروب کردند. این مسئله را ریاست وقت دانشگاه تبریز نیز تایید میکند. علیرضا رایگانی میگوید: «عصر آن روز وحشتناکترین بخش داستان بود. پس از پایان اعتراض خیابانی در دانشگاه بسته شد و دانشجویان را به شدت کتک زدند و مجروح کردند. در غروب و آستانه شب، بهشدت دانشجویان دختر و پسر مضروب شدند. صدای زنجیر و باتوم بر تن دانشجویان تن آدم را میلرزاند. لباسشخصیها حتی جلوی ماشینهای اورژانس را میگرفتند و دانشجویان مجروح را پیاده میکردند و سوار مینیبوس میکردند و میبردند. حتی به بیمارستان امامخمینی میرفتند و مجروحان را از خود بیمارستان بازداشت میکردند. اساسا خیلی از دانشجویان را بازداشت کردند اما پس از چند روز فلهای آزاد شدند ولی افراد اصلی همچنان در بازداشت ماندند».
«محمدعلی حسینی پورفیض» - رییس وقت دانشگاه تبریز - که به گفته برخی شواهد خود او نیز از نیروهای لباسشخصی کتک خورد، از «غربت» ۲۰ تیر تبریز میگوید. به گفته او: «در تبريز جنايت در روز روشن صورت گرفته است. روز روشن آمدند و زدند و تخريب كردند. مهاجمين در روز روشن وارد خوابگاه دانشجويان دختر شدند. اگر در پي احقاق حق هستيم، نبايد مثلاً به واقعه كوي تهران توجه و دانشگاه تبريز را از ياد ببريم، حادثه ۲۰ تير تبريز از غربت عجيبي برخوردار است و يادش به درشتي و وضوح بايد در كنار واقعه ۱۸ تير تهران ثبت و به آن پرداخته شود».
یکی از اعضای وقت انجمن اسلامی دانشگاه تبریز در گفتگویی در سالها بعد، از سکوت نسبی رسانهها پیرامون فاجعه ۲۰ تیر تبریز به شدت انتقاد کرد: «هنوز کسی پاسخ نداده چه کسی و با دستور چه کسانی دختری دانشجو را از خوابگاه دانشجویی به پایین پرت کرد. ما مدتها زندان بودیم و متهم به همه چیز شدیم اما کسی نگفت چه کسی دستور تیراندازی داده بود و چطور دانشجویان مظلومانه هدف گلوله قرار گرفتند... در سکوت کتک خوردیم، گلوله خوردیم و از روی تخت بیمارستان به زندان رفتیم و شکنجه شدیم...».
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/students_protest_in_tabriz/
#دانشگاه_تبریز #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«مانند اینکه بوی خون و طعمه رسیده باشد کمکم به تعداد چماق به دستان افزوده میشد.افرادی با پیراهن سفید و انداخته بر روی شلوار و ریش انبوه و چماقی یک ونیم الی دو متری در دست. نیروی انتظامی تا فلکه دانشگاه عقب کشید و من توانستم داخل دانشگاه برگردم. با رفتن نیروی انتظامی میدان برای بسیجی ها و لباس شخصیها باز شد و هر لحظه بر تعدادشان افزوده میشد و شروع کرده بودند به طرف سنگاندازی شدید به طرف دانشجویان و چون تراکم بچهها مخصوصا در جلو و داخل در زیاد بود هر سنگی که از طرف مقابل میامد لااقل سروروی یکی از دانشجویان را میشکافت».
این روایتیست که «نادر ضامن» ارائه میدهد؛ از دانشجویان دانشگاه تبریز در سال ۱۳۷۸ و اتفاقات ۲۰ تیر آن سال. شنبه ۱۹ تیر بود که خبرهای تهران به تبریز رسید. خبر حمله گسترده نیروی انتظامی و انصار حزبالله به کوی دانشگاه تهران و به خاکوخون کشیدهشدن کوی و مجروح و کشتهشدن دانشجویان. انجمناسلامی دانشگاه تبریز تصمیم گرفت تجمعی جهت محکومیت فاجعه کویدانشگاه ترتیب دهد. زمان تجمع، ۱۱ صبح ۲۰ تیر تعیین شد؛ در محوطه ساختمان ریاست دانشگاه تبریز. به روایت دانشجویان در صبح ۲۰ تیر در محوطه دانشگاه، جمعیتی چند صد نفری گرد آمده بودند.
به روایت «علیرضا رایگانی» اگرچه انجمناسلامی سعی میکرد، شعارها در حمایت از خاتمی و دانشجویان تهران باشد اما بسیاری از دانشجویان خشمی فراتر از این مسائل داشتند. رایگانی که در آن مقطع دانشجو بود و در این تجمع حضور داشت میگوید: «خورشیدی، فرماندار تبریز به میان دانشجویان آمد تا آنان را به آرامش دعوت کند. اما سخنان او دانشجویان را جریتر کرد. دانشجویان به سمت در ورودی رفتند تا به خیابان بزنند. انجمنیها دم در ورودی ایستادند و اجازه خروج نمیدادند. آنها به دانشجویان معترض میگفتند نیروهای حزبالله و لباسشخصی بیرون در ایستادهاند و قصد درگیری دارند. علاوه بر لباسشخصیها، طلبهها هم آمده بودند. مدرسه طلاب با در اصلی دانشگاه تبریز فاصله ۷۰۰ متری دارد. آنها نیز برای سرکوب دانشجویان آمده بودند».
روایتهایی وجود دارد که پس از پایانیافتن اعتراض خیابانی دانشجویان، نیروهای لباسشخصی دانشگاه را محاصره کردند و حتی وارد خوابگاه دانشجویان دختر شدند و آنان را مضروب کردند. این مسئله را ریاست وقت دانشگاه تبریز نیز تایید میکند. علیرضا رایگانی میگوید: «عصر آن روز وحشتناکترین بخش داستان بود. پس از پایان اعتراض خیابانی در دانشگاه بسته شد و دانشجویان را به شدت کتک زدند و مجروح کردند. در غروب و آستانه شب، بهشدت دانشجویان دختر و پسر مضروب شدند. صدای زنجیر و باتوم بر تن دانشجویان تن آدم را میلرزاند. لباسشخصیها حتی جلوی ماشینهای اورژانس را میگرفتند و دانشجویان مجروح را پیاده میکردند و سوار مینیبوس میکردند و میبردند. حتی به بیمارستان امامخمینی میرفتند و مجروحان را از خود بیمارستان بازداشت میکردند. اساسا خیلی از دانشجویان را بازداشت کردند اما پس از چند روز فلهای آزاد شدند ولی افراد اصلی همچنان در بازداشت ماندند».
«محمدعلی حسینی پورفیض» - رییس وقت دانشگاه تبریز - که به گفته برخی شواهد خود او نیز از نیروهای لباسشخصی کتک خورد، از «غربت» ۲۰ تیر تبریز میگوید. به گفته او: «در تبريز جنايت در روز روشن صورت گرفته است. روز روشن آمدند و زدند و تخريب كردند. مهاجمين در روز روشن وارد خوابگاه دانشجويان دختر شدند. اگر در پي احقاق حق هستيم، نبايد مثلاً به واقعه كوي تهران توجه و دانشگاه تبريز را از ياد ببريم، حادثه ۲۰ تير تبريز از غربت عجيبي برخوردار است و يادش به درشتي و وضوح بايد در كنار واقعه ۱۸ تير تهران ثبت و به آن پرداخته شود».
یکی از اعضای وقت انجمن اسلامی دانشگاه تبریز در گفتگویی در سالها بعد، از سکوت نسبی رسانهها پیرامون فاجعه ۲۰ تیر تبریز به شدت انتقاد کرد: «هنوز کسی پاسخ نداده چه کسی و با دستور چه کسانی دختری دانشجو را از خوابگاه دانشجویی به پایین پرت کرد. ما مدتها زندان بودیم و متهم به همه چیز شدیم اما کسی نگفت چه کسی دستور تیراندازی داده بود و چطور دانشجویان مظلومانه هدف گلوله قرار گرفتند... در سکوت کتک خوردیم، گلوله خوردیم و از روی تخت بیمارستان به زندان رفتیم و شکنجه شدیم...».
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/students_protest_in_tabriz/
#دانشگاه_تبریز #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
غربت ۲۰ تیر تبریز - توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
«مانند اینکه بوی خون و طعمه رسیده باشد کمکم به تعداد چماق به دستان افزوده میشد.افرادی با پیراهن سفید و انداخته بر روی شلوار و ریش انبوه و چماقی یک ونیم الی دو متری در دست. نیروی انتظامی تا فلکه دانشگاه عقب کشید و من توانستم داخل دانشگاه برگردم. با رفتن…
سالگرد قتل زهرا کاظمی، خبرنگار ایرانیکانادایی
دوم تیرماه ۱۳۸۲، زهرا کاظمی، خبرنگار کانادایی ایرانیتبار هنگام گرفتن عکس از تجمع خانوادههای تعدادی از زندانیان سیاسی که مقابل زندان اوین گرد آمده بودند بازداشت شد.
دوربین او به بهانه عکاسی از منطقه «عکاسی ممنوع» توقیف شد و خودش هم کمتر از یک ساعت بعد، با حکم دادستان تهران به اتهام جاسوسی به زندان اوین منتقل شد.
چهاردهم تیرماه زهرا کاظمی به علت عوارض ناشی از ضربه مغزی به بیمارستان «بقیهالله اعظم» منتقل شد. چند ساعت بیشتر طول نکشید که زهرا کاظمی به کما رفت.
در نهایت امر این پرونده تنها یک متهم پیدا کرد و آن بازجوی وزارت اطلاعات به نام «محمدرضا اقدم احمدی» بود که اتهام قتل او در نهایت شبه عمد اعلام شد و در نهایت تبرئه شد.
شیرین عبادی یکی از وکلای پرونده در مورد مرگ زهرا کاظمی چنین میگوید: «وقتی زهرا کاظمی را کالبدشکافی کردند، در سرش دو شکاف ایجاد شده بود. ما از پزشک قانونی خواستیم که توضیح دهد که آیا این دو شکاف میتواند در اثر یک ضربه باشد یا دو ضربه و در دو زمان متفاوت؛ به این سئوال جواب داده نشد.
ما حدود ۱۵ شاهد به دادگاه معرفی کردیم که اگر از آنها استماع شهادت میشد، حقیقت معلوم میشد ولیکن شهود ما را استماع نکردند. در همان زمان از سوی مجلس ششم هیأتی تعیین شد که به این پرونده رسیدگی شود و گزارش مفصلی دال بر جلوگیری از تحقیقات و دخالتهای غیرقانونی سعید مرتضوی در این پرونده داده شد که به گزارشات مجلس هم توجهی نکردند».
سعید مرتضوی در آن زمان کسی نبود که بشود پایش را به پرونده باز کرد و بابت قتل محاکمهاش کرد. او قاضیای پر نفوذ و نظرکردهی ارباب قدرت بود.
در مورد قتل زهرا کاظمی بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Zahra_Kazemi
#سعید_مرتضوی #زهرا_کاظمی #ایران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دوم تیرماه ۱۳۸۲، زهرا کاظمی، خبرنگار کانادایی ایرانیتبار هنگام گرفتن عکس از تجمع خانوادههای تعدادی از زندانیان سیاسی که مقابل زندان اوین گرد آمده بودند بازداشت شد.
دوربین او به بهانه عکاسی از منطقه «عکاسی ممنوع» توقیف شد و خودش هم کمتر از یک ساعت بعد، با حکم دادستان تهران به اتهام جاسوسی به زندان اوین منتقل شد.
چهاردهم تیرماه زهرا کاظمی به علت عوارض ناشی از ضربه مغزی به بیمارستان «بقیهالله اعظم» منتقل شد. چند ساعت بیشتر طول نکشید که زهرا کاظمی به کما رفت.
در نهایت امر این پرونده تنها یک متهم پیدا کرد و آن بازجوی وزارت اطلاعات به نام «محمدرضا اقدم احمدی» بود که اتهام قتل او در نهایت شبه عمد اعلام شد و در نهایت تبرئه شد.
شیرین عبادی یکی از وکلای پرونده در مورد مرگ زهرا کاظمی چنین میگوید: «وقتی زهرا کاظمی را کالبدشکافی کردند، در سرش دو شکاف ایجاد شده بود. ما از پزشک قانونی خواستیم که توضیح دهد که آیا این دو شکاف میتواند در اثر یک ضربه باشد یا دو ضربه و در دو زمان متفاوت؛ به این سئوال جواب داده نشد.
ما حدود ۱۵ شاهد به دادگاه معرفی کردیم که اگر از آنها استماع شهادت میشد، حقیقت معلوم میشد ولیکن شهود ما را استماع نکردند. در همان زمان از سوی مجلس ششم هیأتی تعیین شد که به این پرونده رسیدگی شود و گزارش مفصلی دال بر جلوگیری از تحقیقات و دخالتهای غیرقانونی سعید مرتضوی در این پرونده داده شد که به گزارشات مجلس هم توجهی نکردند».
سعید مرتضوی در آن زمان کسی نبود که بشود پایش را به پرونده باز کرد و بابت قتل محاکمهاش کرد. او قاضیای پر نفوذ و نظرکردهی ارباب قدرت بود.
در مورد قتل زهرا کاظمی بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Zahra_Kazemi
#سعید_مرتضوی #زهرا_کاظمی #ایران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
امروز زادروز جاویدنام مینو مجیدی است. مهسا پیرایی نوشت:
مینوی بهشتی من، رفیقم، مادرم
زادروزت خجستهترین روز زندگی ماست.
از تو بیش باد و راهت ادامهدار!
زن_زندگی_آزادی
۱۴۰۱/۰۶/۲۹-۱۳۳۹/۰۴/۲۰
- مینو مجیدی زن ۶۲ ساله، مادر ۳ فرزند، در ۲۹ شهریور ۱۴۰۱ در شهر کرمانشاه به ضرب گلولههای نیروهای حکومتی کشته شد. به بدن او ۱۶۷ ساچمه اصابت کرده بود. فرزندان مینو مجیدی حالا دادخواه مادرشان هستند. خانوادهای که تصورش را نمیکردند مادرشان کشته شود.
دادخواهی برای رسیدن به عدالت، از موتورهای محرکه جنبش آزادیخواهانه مردم ایران است. عدالتی که محقق خواهد شد و کشورمان به سوی نیکروزی و سعادت و خیر جمعی رهسپار خواهند شد.
#مینو_مجیدی #یادمون_نمیره #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مینوی بهشتی من، رفیقم، مادرم
زادروزت خجستهترین روز زندگی ماست.
از تو بیش باد و راهت ادامهدار!
زن_زندگی_آزادی
۱۴۰۱/۰۶/۲۹-۱۳۳۹/۰۴/۲۰
- مینو مجیدی زن ۶۲ ساله، مادر ۳ فرزند، در ۲۹ شهریور ۱۴۰۱ در شهر کرمانشاه به ضرب گلولههای نیروهای حکومتی کشته شد. به بدن او ۱۶۷ ساچمه اصابت کرده بود. فرزندان مینو مجیدی حالا دادخواه مادرشان هستند. خانوادهای که تصورش را نمیکردند مادرشان کشته شود.
دادخواهی برای رسیدن به عدالت، از موتورهای محرکه جنبش آزادیخواهانه مردم ایران است. عدالتی که محقق خواهد شد و کشورمان به سوی نیکروزی و سعادت و خیر جمعی رهسپار خواهند شد.
#مینو_مجیدی #یادمون_نمیره #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
صبح روز ۲۰ تیر هشتاد و هشت : مکان بازداشتگاه مخوف کهریزک، جایی که خدا هم آنتن نمیداد
صبح شده و همگی ما شب از شدت ترس و وحشت که قرار است قتلگاه چه بلایی سرمان بیاید شب را تا صبح نخوابیده بودیم، اصلا جایی برای خواب هم نبود که بتوانیم بخوابیم، اگر بغل به بغل یکدیگر هم میخوابیدیم باز هم جایی برای خوابیدن نبود، به گفته عادل ترکه وکیل بند قرنطینه ما که از مجرمان خطرناک بود به این نوع خوابیدن میگفت کتابی خوابیدن و ما هر شب میبایست کتابی میخوابیدیم تا شاید ایستادهها هم بتوانند بخوابند، البته اگر خواب به چشمهایمان میآمد. حدود ساعت ۱۰ الی ۱۱ صبح بود، مجرمان خطرناک همگی از شدت گرمای شدید قرنطینه برهنه بودند و بیشتر حواسشون به بچههای کم سن و سال بین ما بود، در داخل دستشویی داشتند نوبتی به یک پیرمرد تجاوز میکردند، پیرمردی که حکم پدر آنها را داشت، این عمل مجرمان خطرناک برای ما بسیار وحشتآور و ناراحتکننده بود که چرا این آدمها حس انسانیت خودشان را از دست دادهاند.
همبندیهایمان میخواستند به دستشویی بروند ولی شرم و حیا اجازه نمیداد و منتظر بودند کار آنها با آن پیرمردی که فقط پوست و استخوان بود تمام بشود. هوا داشت گرم و گرمتر میشد و همه ما بیتابتر میشدیم و نفسکشیدن داشت کم کم برایمان سختر میشد، یک ساعتی گذشت که چند نفر از مجرمان خطرناک پشت درب قرنطینه با لولههای پیویسی، چوب و شیلنگ ایستاده بودند و به ما گفتند: تا سه شماره میشماریم و باید همگی خیلی سریع به حیاط بروید، وقتی از درب کوچک قرنطینه با فشاردادن به یکدیگر خارج میشدیم با لوله پیویسی، چوب و غیره بر سر و صورتمان میزدند، وارد حیاط بازداشتگاه کهریزک شدیم و همگی پا برهنه بر کف آسفالت داغ سوزان برای آمارگیری نشستیم، پاهایمان از شدت گرمای آسفالت هر لحظه بیشتر میسوخت ولی از ترس اینکه کتک بخوریم نمیتوانستیم اعتراضی کنیم، هر کسی هم اعتراض میکرد به بیرون از صف برده میشد و به شدت با لوله پیویسی چوب و لوله کتک میخورد… حدود نیم ساعت از آمارگیری میگذشت و شکنجهها داشت بیشتر و بیشتر میشد.
افسر نگهبان محمدیان دستور داد بر روی آسفالت داغ بالای ۴۰ درجه ظهر تابستان چهار دست و پا راه برویم و سوار یکدیگر شویم ، باورش برایمان خیلی سخت بود که به کدامین گناه باید این همه شکنجه شویم ولی مجبور بودیم تن به شکنجههای بیرحمانه افسرنگهبانها بدهیم.
همگی چهار دست و پا روی آسفالتهای داغ و سوزان میرفتیم، از نوجوان ۱۷ ساله تا پیرمرد ۶۰ سالهای که بین ما بودند که در اعتراضات دستگیر شده بودند. کف دستهایمان و زانوهایمان از شدت گرمای شدید و کشیده شدن روی آسفالت داغ میسوخت و زخم شده بود و آن زخمها بیشتر و بیشتر میشد. من چون از قبل مچ پایم شکسته بود نتوانستم زیاد چهار دست و پا روی آسفالت بروم و استوار محمدیان گفت کسانی که نمیتوانند چهار دست و پا برن باید حدود پنج ضربه بر روی کف دستهایشان لوله پیویسی بزنم.
افسر نگهبان حدود پنج ضربه بر روی کف دستهایمان زد؛ بیشرف آنقدر محکم میزد ضربه ها را که از کف دستهایمان خون میآمد؛ شخص افسر نگهبان از نظر من یک بیمار روانی بود و هیچ رحم و انسانیتی نداشت و از شکنجههای ما خودش را ارضاء میکرد. همه گرسنه، تشنه و بیجان در داخل حیاط در زیر آن آفتاب سوزان شکنجه میشدیم؛ جوانها را سوار پیرمردها میکردند و پیرمردها را سوار جوانها، دیگر هیچ طاقتی نداشتیم ولی مجبور بودیم برای زندهماندن طاقت بیاوریم. افسر نگهبان سر صف یک شعار معروف میداد که باید با صدای بلند آن شعارها را فریاد میزدیم که دیوارهای بازداشتگاه کهریزک به لرزه بیوفته. محمدیان بلند فریاد میزد اینجا کجاست؟؟ ما میگفتیم کهریزک… کهریزک کجاست؟؟؟ آخر دنیا… از غذا راضی هستید؟؟ بله قربان؟؟؟ آدم شدید؟؟؟ بله قربان.
بعد از شکنجهها همگی زخمی و بیجان بودیم و از دوباره باید با سه شماره وارد قرنطینه میشدیم، حدود یکساعتی گذشت، همه از درد داشتیم ناله میکردیم و زخمهایمان بخاطر شرایط غیر بهداشتی قرنطینه عفونت کرده بود، امیر جوادیفر حالش بر اثر ضرب و شتم قبل از بازداشت داشت وخیمتر میشد، بعد از ۲۴ ساعت گرسنگی ناهار آوردند، ناهار چی بود؟؟!! یک کف دست نان کپک زده و یک پنجم سیبزمینی گندیده که مجرمان خطرناک با دستهای آلوده و زخمی بین ما تقسیم میکردند، برای اینکه زنده بمانیم مجبور بودیم آن غذای بسیار کم و فاسد را بخوریم،....
ادامه در لینک زیر
https://tinyurl.com/Kahrizak20
از صفحه اینستاگرام مسعود علیزاده از شاهدان جنایت کهریزک
#کهریزک #جنایت_کهریزک #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
صبح شده و همگی ما شب از شدت ترس و وحشت که قرار است قتلگاه چه بلایی سرمان بیاید شب را تا صبح نخوابیده بودیم، اصلا جایی برای خواب هم نبود که بتوانیم بخوابیم، اگر بغل به بغل یکدیگر هم میخوابیدیم باز هم جایی برای خوابیدن نبود، به گفته عادل ترکه وکیل بند قرنطینه ما که از مجرمان خطرناک بود به این نوع خوابیدن میگفت کتابی خوابیدن و ما هر شب میبایست کتابی میخوابیدیم تا شاید ایستادهها هم بتوانند بخوابند، البته اگر خواب به چشمهایمان میآمد. حدود ساعت ۱۰ الی ۱۱ صبح بود، مجرمان خطرناک همگی از شدت گرمای شدید قرنطینه برهنه بودند و بیشتر حواسشون به بچههای کم سن و سال بین ما بود، در داخل دستشویی داشتند نوبتی به یک پیرمرد تجاوز میکردند، پیرمردی که حکم پدر آنها را داشت، این عمل مجرمان خطرناک برای ما بسیار وحشتآور و ناراحتکننده بود که چرا این آدمها حس انسانیت خودشان را از دست دادهاند.
همبندیهایمان میخواستند به دستشویی بروند ولی شرم و حیا اجازه نمیداد و منتظر بودند کار آنها با آن پیرمردی که فقط پوست و استخوان بود تمام بشود. هوا داشت گرم و گرمتر میشد و همه ما بیتابتر میشدیم و نفسکشیدن داشت کم کم برایمان سختر میشد، یک ساعتی گذشت که چند نفر از مجرمان خطرناک پشت درب قرنطینه با لولههای پیویسی، چوب و شیلنگ ایستاده بودند و به ما گفتند: تا سه شماره میشماریم و باید همگی خیلی سریع به حیاط بروید، وقتی از درب کوچک قرنطینه با فشاردادن به یکدیگر خارج میشدیم با لوله پیویسی، چوب و غیره بر سر و صورتمان میزدند، وارد حیاط بازداشتگاه کهریزک شدیم و همگی پا برهنه بر کف آسفالت داغ سوزان برای آمارگیری نشستیم، پاهایمان از شدت گرمای آسفالت هر لحظه بیشتر میسوخت ولی از ترس اینکه کتک بخوریم نمیتوانستیم اعتراضی کنیم، هر کسی هم اعتراض میکرد به بیرون از صف برده میشد و به شدت با لوله پیویسی چوب و لوله کتک میخورد… حدود نیم ساعت از آمارگیری میگذشت و شکنجهها داشت بیشتر و بیشتر میشد.
افسر نگهبان محمدیان دستور داد بر روی آسفالت داغ بالای ۴۰ درجه ظهر تابستان چهار دست و پا راه برویم و سوار یکدیگر شویم ، باورش برایمان خیلی سخت بود که به کدامین گناه باید این همه شکنجه شویم ولی مجبور بودیم تن به شکنجههای بیرحمانه افسرنگهبانها بدهیم.
همگی چهار دست و پا روی آسفالتهای داغ و سوزان میرفتیم، از نوجوان ۱۷ ساله تا پیرمرد ۶۰ سالهای که بین ما بودند که در اعتراضات دستگیر شده بودند. کف دستهایمان و زانوهایمان از شدت گرمای شدید و کشیده شدن روی آسفالت داغ میسوخت و زخم شده بود و آن زخمها بیشتر و بیشتر میشد. من چون از قبل مچ پایم شکسته بود نتوانستم زیاد چهار دست و پا روی آسفالت بروم و استوار محمدیان گفت کسانی که نمیتوانند چهار دست و پا برن باید حدود پنج ضربه بر روی کف دستهایشان لوله پیویسی بزنم.
افسر نگهبان حدود پنج ضربه بر روی کف دستهایمان زد؛ بیشرف آنقدر محکم میزد ضربه ها را که از کف دستهایمان خون میآمد؛ شخص افسر نگهبان از نظر من یک بیمار روانی بود و هیچ رحم و انسانیتی نداشت و از شکنجههای ما خودش را ارضاء میکرد. همه گرسنه، تشنه و بیجان در داخل حیاط در زیر آن آفتاب سوزان شکنجه میشدیم؛ جوانها را سوار پیرمردها میکردند و پیرمردها را سوار جوانها، دیگر هیچ طاقتی نداشتیم ولی مجبور بودیم برای زندهماندن طاقت بیاوریم. افسر نگهبان سر صف یک شعار معروف میداد که باید با صدای بلند آن شعارها را فریاد میزدیم که دیوارهای بازداشتگاه کهریزک به لرزه بیوفته. محمدیان بلند فریاد میزد اینجا کجاست؟؟ ما میگفتیم کهریزک… کهریزک کجاست؟؟؟ آخر دنیا… از غذا راضی هستید؟؟ بله قربان؟؟؟ آدم شدید؟؟؟ بله قربان.
بعد از شکنجهها همگی زخمی و بیجان بودیم و از دوباره باید با سه شماره وارد قرنطینه میشدیم، حدود یکساعتی گذشت، همه از درد داشتیم ناله میکردیم و زخمهایمان بخاطر شرایط غیر بهداشتی قرنطینه عفونت کرده بود، امیر جوادیفر حالش بر اثر ضرب و شتم قبل از بازداشت داشت وخیمتر میشد، بعد از ۲۴ ساعت گرسنگی ناهار آوردند، ناهار چی بود؟؟!! یک کف دست نان کپک زده و یک پنجم سیبزمینی گندیده که مجرمان خطرناک با دستهای آلوده و زخمی بین ما تقسیم میکردند، برای اینکه زنده بمانیم مجبور بودیم آن غذای بسیار کم و فاسد را بخوریم،....
ادامه در لینک زیر
https://tinyurl.com/Kahrizak20
از صفحه اینستاگرام مسعود علیزاده از شاهدان جنایت کهریزک
#کهریزک #جنایت_کهریزک #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مقاومت مدنی مردم ایران همچنان ادامه دارد...
پاککردن هویت تحمیلی
https://dialog.tavaana.org/women-against-forced-hijab/
طرح از شاهرخ حیدری
#یاری_مدنی_توانا
#زن_زندگی_آزادی
#کارتون
@Tavaana_TavaanaTech
پاککردن هویت تحمیلی
https://dialog.tavaana.org/women-against-forced-hijab/
طرح از شاهرخ حیدری
#یاری_مدنی_توانا
#زن_زندگی_آزادی
#کارتون
@Tavaana_TavaanaTech
رضا شهابی، فعال حقوق کارگری در زندان اوین، دست به اعتصاب غذا زده است.
به گزارش سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، رضا شهابی در اعتراض به محرومیت از حق درمان و همچنین تهدید مسئولان زندان از روز دوشنبه ۱۸ تیر دست به اعتصاب غذا زده است.
با وجود اینکه کمیسیون پزشکی پیشتر اعلام کرده بود، این فعال کارگری به دلیل وخامت وضع سلامتی که از درد شدید گردن، مهرهها، دیسک کمر و پا رنج میبرد و باید به بیمارستان اعزام شود، این فعال کارگری به دلیل کارشکنی مسئولان بند ۴ زندان اوین از اعزام به بیمارستان محروم مانده است.
رضا شهابی به دلیل جراحی مهرههای گردن و کمر در دوره حبس قبلی و علیرغم تایید پزشکان زندان و بیمارستان طالقانی مبنی بر ضرورت جراحی فوری و اورژانسی گردن، دوران محکومیت خود را بدون یک روز مرخصی در زندان اوین میگذراند. آقای شهابی از فشار خون بالا و درد شدید در ناحیه گردن هم رنج میبرد، او تا کنون با بهانهتراشی مسئولان همچنان از طیکردن مراحل درمان خود محروم بوده است.
جمهوری اسلامی تعداد زیادی از زندانیان سیاسی را به عمد از رسیدگی و درمان محروم کرده است۔
رضا شهابی، در تاریخ ۲۲ اردیبهشتماه ۱۴۰۱، توسط نیروهای امنیتی در منزل خود بازداشت شد و به بازداشتگاه وزارت اطلاعات موسوم به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد.
آقای شهابی توسط دادگاه بدوی، از بابت اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام و اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور» مجموعا به ۶ سال حبس تعزیری و از بابت مجازات تکمیلی به ممنوعیت خروج از کشور، عضویت در احزاب و فعالیت در شبکههای اجتماعی و منع اقامت در تهران و استانهای مجاور به مدت ۲ سال محکوم شده بود. این حکم در اواخر دی ماه سال گذشته، در دادگاه تجدیدنظر استان تهران عینا تایید شد.
وی پیش از این هم به دلیل فعالیتهای صنفی سابقه بازداشت و محکومیت داشته است.
#نه_به_جمهورى_اسلامى
#یاری_حقوقی_توانا
#رضا_شهابی
@Tavaana_TavaanaTech
به گزارش سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، رضا شهابی در اعتراض به محرومیت از حق درمان و همچنین تهدید مسئولان زندان از روز دوشنبه ۱۸ تیر دست به اعتصاب غذا زده است.
با وجود اینکه کمیسیون پزشکی پیشتر اعلام کرده بود، این فعال کارگری به دلیل وخامت وضع سلامتی که از درد شدید گردن، مهرهها، دیسک کمر و پا رنج میبرد و باید به بیمارستان اعزام شود، این فعال کارگری به دلیل کارشکنی مسئولان بند ۴ زندان اوین از اعزام به بیمارستان محروم مانده است.
رضا شهابی به دلیل جراحی مهرههای گردن و کمر در دوره حبس قبلی و علیرغم تایید پزشکان زندان و بیمارستان طالقانی مبنی بر ضرورت جراحی فوری و اورژانسی گردن، دوران محکومیت خود را بدون یک روز مرخصی در زندان اوین میگذراند. آقای شهابی از فشار خون بالا و درد شدید در ناحیه گردن هم رنج میبرد، او تا کنون با بهانهتراشی مسئولان همچنان از طیکردن مراحل درمان خود محروم بوده است.
جمهوری اسلامی تعداد زیادی از زندانیان سیاسی را به عمد از رسیدگی و درمان محروم کرده است۔
رضا شهابی، در تاریخ ۲۲ اردیبهشتماه ۱۴۰۱، توسط نیروهای امنیتی در منزل خود بازداشت شد و به بازداشتگاه وزارت اطلاعات موسوم به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد.
آقای شهابی توسط دادگاه بدوی، از بابت اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام و اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور» مجموعا به ۶ سال حبس تعزیری و از بابت مجازات تکمیلی به ممنوعیت خروج از کشور، عضویت در احزاب و فعالیت در شبکههای اجتماعی و منع اقامت در تهران و استانهای مجاور به مدت ۲ سال محکوم شده بود. این حکم در اواخر دی ماه سال گذشته، در دادگاه تجدیدنظر استان تهران عینا تایید شد.
وی پیش از این هم به دلیل فعالیتهای صنفی سابقه بازداشت و محکومیت داشته است.
#نه_به_جمهورى_اسلامى
#یاری_حقوقی_توانا
#رضا_شهابی
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from الفبای امنیت در اعتراضات و کنشگری
آموزشکده توانا دانشجو میپذیرد
امروز پنجشنبه ۲۱ تیرماه ۱۱ جولای،
دوره آموزشی رایگان و آنلاین
الفبای امنیت در اعتراضات و کنشگری
آغاز خواهد شد.
اگر هنوز ثبتنام نکردهاید همین الان ثبتنام کنید و در کانال تلگرام دوره عضو شوید.
اگر یک کنشگر سیاسی و مدنی یا حتی یک شهروند معترض هستید که در گروههای سیاسی و معترض حضور دارید یا در اعتراضات و اعتصابها و تجمعها شرکت میکنید، این دوره آموزشی برای افزایش دانش شما در زمینه حفظ امنیتتان طراحی شده است.
امروزه حفظ حریم خصوصی و امنیت دیجیتال و استفاده امن و صحیح از دستگاههای هوشمند برای همه ضروری است؛ بهویژه برای کنشگران و شهروندانی که در اعتراض به حکومت تمامیتخواهی همچون جمهوری اسلامی فعالیت میکنند و همواره خطر بازداشت و دستگیری آنها را تهدید میکند.
در این شرایط آگاهی شهروندان و کنشگران از نحوه فعالیت امن و همچنین آگاهی از حقوق طبق قوانین موجود، میتواند تا حدود زیادی از آنان محافظت کند و اثرگذاری و کارآیی فعالیتهایشان را افزایش دهد.
در این دوره آموزشی نکات مهم و اساسی برای حفظ امنیت در اعتراضات و کنشگری مطرح میشود و همچنین به نکاتی درباره شرایط بازداشت، دستگیری، بازجویی، حقوق متهم در روند قضائی و اتهاماتی که به معترضان و کنشگران وارد میشود پرداخته میشود.
برای شرکت در این دوره از طریق فرم، ثبتنام کنید. در کانال تلگرامی و واتساپی دوره نیز میتوانید عضو شوید.
فرم ثبت نام:
https://docs.google.com/forms/d/19gU-6REBbSqB3KJBUbHH-mgbAv83bxkaONEaVMEWJwc/viewform?edit_requested=true
کانال تلگرام دوره:
https://t.me/secure_protest_activism
کانال واتساپ دوره:
https://whatsapp.com/channel/0029VaiJfOE8F2pGSwok5u2Z
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
امروز پنجشنبه ۲۱ تیرماه ۱۱ جولای،
دوره آموزشی رایگان و آنلاین
الفبای امنیت در اعتراضات و کنشگری
آغاز خواهد شد.
اگر هنوز ثبتنام نکردهاید همین الان ثبتنام کنید و در کانال تلگرام دوره عضو شوید.
اگر یک کنشگر سیاسی و مدنی یا حتی یک شهروند معترض هستید که در گروههای سیاسی و معترض حضور دارید یا در اعتراضات و اعتصابها و تجمعها شرکت میکنید، این دوره آموزشی برای افزایش دانش شما در زمینه حفظ امنیتتان طراحی شده است.
امروزه حفظ حریم خصوصی و امنیت دیجیتال و استفاده امن و صحیح از دستگاههای هوشمند برای همه ضروری است؛ بهویژه برای کنشگران و شهروندانی که در اعتراض به حکومت تمامیتخواهی همچون جمهوری اسلامی فعالیت میکنند و همواره خطر بازداشت و دستگیری آنها را تهدید میکند.
در این شرایط آگاهی شهروندان و کنشگران از نحوه فعالیت امن و همچنین آگاهی از حقوق طبق قوانین موجود، میتواند تا حدود زیادی از آنان محافظت کند و اثرگذاری و کارآیی فعالیتهایشان را افزایش دهد.
در این دوره آموزشی نکات مهم و اساسی برای حفظ امنیت در اعتراضات و کنشگری مطرح میشود و همچنین به نکاتی درباره شرایط بازداشت، دستگیری، بازجویی، حقوق متهم در روند قضائی و اتهاماتی که به معترضان و کنشگران وارد میشود پرداخته میشود.
برای شرکت در این دوره از طریق فرم، ثبتنام کنید. در کانال تلگرامی و واتساپی دوره نیز میتوانید عضو شوید.
فرم ثبت نام:
https://docs.google.com/forms/d/19gU-6REBbSqB3KJBUbHH-mgbAv83bxkaONEaVMEWJwc/viewform?edit_requested=true
کانال تلگرام دوره:
https://t.me/secure_protest_activism
کانال واتساپ دوره:
https://whatsapp.com/channel/0029VaiJfOE8F2pGSwok5u2Z
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
زهرا موسویخامنه، دختر میرحسین موسوی، استاد دانشگاه اخراج شد.
زهرا موسوی چند استوری در حساب اینستاگرام خود منتشر کرد که نشان میدهد به دلیل پروندهسازی از دانشگاه الزهرا اخراج شده است.
پیشتر او با انتشار پیامی خبر از عدم شرکت خود و خانوادهاش در انتخابات جمهوری اسلامی داده بود.
لازم به ذکر است، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، بدون محاکمه و بدون برخورداری از حق دادرسی عادلانه توسط حکومت به حصر محکوم شدند و بیش از ۱۴ سال است که در حصر خانگی به سر میبرند.
میرحسین موسوی پیشتر هم با انتشار بیانیهای، اصلاح جمهوری اسلامی را ناممکن دانسته بود و گفته بود:
«"اجرای بدون تنازل قانون اساسی"، به عنوان شعاری که سیزده سال پیش بدان امید میرفت، دیگر کارساز نیست.»
او خواستار عبور از نظام جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس مؤسسان برای تعیین یک نظام مبتنی بر آرای مردم شده بود.
#نه_به_جمهورى_اسلامى
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
زهرا موسوی چند استوری در حساب اینستاگرام خود منتشر کرد که نشان میدهد به دلیل پروندهسازی از دانشگاه الزهرا اخراج شده است.
پیشتر او با انتشار پیامی خبر از عدم شرکت خود و خانوادهاش در انتخابات جمهوری اسلامی داده بود.
لازم به ذکر است، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، بدون محاکمه و بدون برخورداری از حق دادرسی عادلانه توسط حکومت به حصر محکوم شدند و بیش از ۱۴ سال است که در حصر خانگی به سر میبرند.
میرحسین موسوی پیشتر هم با انتشار بیانیهای، اصلاح جمهوری اسلامی را ناممکن دانسته بود و گفته بود:
«"اجرای بدون تنازل قانون اساسی"، به عنوان شعاری که سیزده سال پیش بدان امید میرفت، دیگر کارساز نیست.»
او خواستار عبور از نظام جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس مؤسسان برای تعیین یک نظام مبتنی بر آرای مردم شده بود.
#نه_به_جمهورى_اسلامى
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
شریفه محمدی، فعال کارگری محبوس در زندان لاکان رشت، روز چهاردهم تیرماه توسط شعبه اول دادگاه انقلاب رشت از بابت اتهام بغی به اعدام محکوم شد.
این فعال کارگری دختری ۱۲ ساله دارد به نام آیدین.
شریفه محمدی فعال کارگری اهل کردستان و ساکن رشت، روز ۱۴ آذر سال ۱۴۰۲ به دست ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در رشت بازداشت و پس از ۲۰ روز به اداره اطلاعات سنندج منتقل شد. در مدتی که شریفه محمدی در بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج زندانی بود، اخباری در مورد ضرب و جرح و شکنجه جسمی وی منتشر شد. خانم محمدی روز ۱۰ اسفند دوباره به زندان لاکان رشت بازگردانده شد.
پیش از این نامههایی از خانم محمدی منتشر کردهایم که او در آن نامهها به ضرب و جرح در دوران بازداشت، حبس در سلول انفرادی، رنج دوری از فرزند و محرومیت از ملاقات حضوری با خانوادهاش اشاره کرده بود.
به خانم محمدی اتهام ارتباط با حزب کومله نسبت داده شده است، اما همسرش هر گونه ارتباط او با سازمانهای مخالف جمهوری اسلامی را رد کرده بود.
این روش معمول جمهوری اسلامی است که فعالان مدنی را به گروههای سیاسی مخالف و کشورهای دیگر منتسب میکند تا بتواند بیشتر تحت فشار قرار دهد و جلوی حمایت از آنها را بگیرد.
حکم اعدام شریفه محمدی
طرح از مانا نیستانی
#زن_زندگی_آزادی
#یاری_مدنی_توانا
#شریفه_محمدی #اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_اعدام
@mananey
@Farsi_Iranwire
@Tavaana_TavaanaTech
این فعال کارگری دختری ۱۲ ساله دارد به نام آیدین.
شریفه محمدی فعال کارگری اهل کردستان و ساکن رشت، روز ۱۴ آذر سال ۱۴۰۲ به دست ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در رشت بازداشت و پس از ۲۰ روز به اداره اطلاعات سنندج منتقل شد. در مدتی که شریفه محمدی در بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج زندانی بود، اخباری در مورد ضرب و جرح و شکنجه جسمی وی منتشر شد. خانم محمدی روز ۱۰ اسفند دوباره به زندان لاکان رشت بازگردانده شد.
پیش از این نامههایی از خانم محمدی منتشر کردهایم که او در آن نامهها به ضرب و جرح در دوران بازداشت، حبس در سلول انفرادی، رنج دوری از فرزند و محرومیت از ملاقات حضوری با خانوادهاش اشاره کرده بود.
به خانم محمدی اتهام ارتباط با حزب کومله نسبت داده شده است، اما همسرش هر گونه ارتباط او با سازمانهای مخالف جمهوری اسلامی را رد کرده بود.
این روش معمول جمهوری اسلامی است که فعالان مدنی را به گروههای سیاسی مخالف و کشورهای دیگر منتسب میکند تا بتواند بیشتر تحت فشار قرار دهد و جلوی حمایت از آنها را بگیرد.
حکم اعدام شریفه محمدی
طرح از مانا نیستانی
#زن_زندگی_آزادی
#یاری_مدنی_توانا
#شریفه_محمدی #اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_اعدام
@mananey
@Farsi_Iranwire
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from تواناتک Tavaanatech
بر اساس گزارشهای منتشر شده، شبکه اینترنت کشور از ساعاتی پیش با اختلال گسترده و افت فاحش سرعت همراه بوده است.
همزمان با گزارش کاربران در شبکههای اجتماعی مبنی بر اختلال گسترده و کندی اینترنت، دادههای وبسایتهای پایش اینترنت نیز این اختلال را تایید میکند.
این اختلال از ساعت ۱۴:۳۰ در اپراتورهای مختلف رخ داده و همچنان ادامه دارد.
#فیلترنت #اینترنت
@tavaanatech
همزمان با گزارش کاربران در شبکههای اجتماعی مبنی بر اختلال گسترده و کندی اینترنت، دادههای وبسایتهای پایش اینترنت نیز این اختلال را تایید میکند.
این اختلال از ساعت ۱۴:۳۰ در اپراتورهای مختلف رخ داده و همچنان ادامه دارد.
#فیلترنت #اینترنت
@tavaanatech
مسمومیت ۴۰۰ نفر در رضوانشهر به دلیل ادغام فاضلاب و آب شرب شهری
مسئولان جمهوری اسلامی در حالی تمام تلاش خود را در پنهانکردن علت اصلی این مسمومیتها به کار میبرند که بیش از ۴۰۰ نفر از هموطنانمان به دلیل مسمومیت در بیمارستان بستری شدهاند.
علت اصلی این مسمومیتها وحشتناک است؛ ادغام آب شرب شهری و فاضلاب.
همان روز برگزاری انتخابات نمایشی در ۸ تیرماه، تعدادی از اهالی رضوانشهر در استان گیلان به دلیل مسمومیت به بیمارستان مراجعه کردند
و از آن زمان تا کنون هیچ مسئولی علت اصلی مسمومیت حداقل ۴۰۰ نفر از هموطنانمان را طی ۱۰ روز گذشته اعلام نکرده و همچنان این معضل قربانی میگیرد.
تنها مقامات بهداشتی استان گیلان، از مردم خواستهاند، پیش از مصرف آب شرب را بجوشانند.
یکی از وظایف حکومت تامین امنیت غذایی مردم بوده است.
جمهوری اسلامی در تامین امنیت جانی و غذایی هموطنانمان چقدر موفق بوده است؟
#رضوانشهر
#مسمومیت
#آب
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مسئولان جمهوری اسلامی در حالی تمام تلاش خود را در پنهانکردن علت اصلی این مسمومیتها به کار میبرند که بیش از ۴۰۰ نفر از هموطنانمان به دلیل مسمومیت در بیمارستان بستری شدهاند.
علت اصلی این مسمومیتها وحشتناک است؛ ادغام آب شرب شهری و فاضلاب.
همان روز برگزاری انتخابات نمایشی در ۸ تیرماه، تعدادی از اهالی رضوانشهر در استان گیلان به دلیل مسمومیت به بیمارستان مراجعه کردند
و از آن زمان تا کنون هیچ مسئولی علت اصلی مسمومیت حداقل ۴۰۰ نفر از هموطنانمان را طی ۱۰ روز گذشته اعلام نکرده و همچنان این معضل قربانی میگیرد.
تنها مقامات بهداشتی استان گیلان، از مردم خواستهاند، پیش از مصرف آب شرب را بجوشانند.
یکی از وظایف حکومت تامین امنیت غذایی مردم بوده است.
جمهوری اسلامی در تامین امنیت جانی و غذایی هموطنانمان چقدر موفق بوده است؟
#رضوانشهر
#مسمومیت
#آب
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
خونریزی ضحاک در این ملک فزونگشت/ کو کاوه که چرمی به سر چوب نماید؟
خامنهای که اینچنین با یاد زندانیان ۱۴۰۰ سال پیش میگرید؛ چشمانش را بسته بر روی آزادیخواهانی که دهههاست در جمهوری اسلامی زندانی هستند. بدون حق آزادی بیان!
اگر اسرای کربلا در دستگاه حکومتی یزید با زبانی تیز و برا سخنرانی کردهاند و پس از ۱۴۰۰ سال هنوز متن آنها موجود است! آیا زندانیان در زندانهای جمهوری اسلامی از حق آزادی بیان و آزادی پس از بیان! برخوردار هستند؟
در این روزها از شجاعت فاطمه سپهری، ناهید شیرپیشه، منوچهر بختیاری، ماشاالله کرمی، اسماعیل عبدی و همه زندانیان سیاسی یاد میکنیم و صدای آنها هستیم.
#محرم
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
خامنهای که اینچنین با یاد زندانیان ۱۴۰۰ سال پیش میگرید؛ چشمانش را بسته بر روی آزادیخواهانی که دهههاست در جمهوری اسلامی زندانی هستند. بدون حق آزادی بیان!
اگر اسرای کربلا در دستگاه حکومتی یزید با زبانی تیز و برا سخنرانی کردهاند و پس از ۱۴۰۰ سال هنوز متن آنها موجود است! آیا زندانیان در زندانهای جمهوری اسلامی از حق آزادی بیان و آزادی پس از بیان! برخوردار هستند؟
در این روزها از شجاعت فاطمه سپهری، ناهید شیرپیشه، منوچهر بختیاری، ماشاالله کرمی، اسماعیل عبدی و همه زندانیان سیاسی یاد میکنیم و صدای آنها هستیم.
#محرم
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«مانند اینکه بوی خون و طعمه رسیده باشد کمکم به تعداد چماق به دستان افزوده میشد.افرادی با پیراهن سفید و انداخته بر روی شلوار و ریش انبوه و چماقی یک ونیم الی دو متری در دست. نیروی انتظامی تا فلکه دانشگاه عقب کشید و من توانستم داخل دانشگاه برگردم. با رفتن نیروی انتظامی میدان برای بسیجی ها و لباس شخصیها باز شد و هر لحظه بر تعدادشان افزوده میشد و شروع کرده بودند به طرف سنگاندازی شدید به طرف دانشجویان و چون تراکم بچهها مخصوصا در جلو و داخل در زیاد بود هر سنگی که از طرف مقابل میامد لااقل سروروی یکی از دانشجویان را میشکافت».
این روایتیست که «نادر ضامن» ارائه میدهد؛ از دانشجویان دانشگاه تبریز در سال ۱۳۷۸ و اتفاقات ۲۰ تیر آن سال. شنبه ۱۹ تیر بود که خبرهای تهران به تبریز رسید. خبر حمله گسترده نیروی انتظامی و انصار حزبالله به کوی دانشگاه تهران و به خاکوخون کشیدهشدن کوی و مجروح و کشتهشدن دانشجویان. انجمناسلامی دانشگاه تبریز تصمیم گرفت تجمعی جهت محکومیت فاجعه کویدانشگاه ترتیب دهد. زمان تجمع، ۱۱ صبح ۲۰ تیر تعیین شد؛ در محوطه ساختمان ریاست دانشگاه تبریز. به روایت دانشجویان در صبح ۲۰ تیر در محوطه دانشگاه، جمعیتی چند صد نفری گرد آمده بودند.
به روایت «علیرضا رایگانی» اگرچه انجمناسلامی سعی میکرد، شعارها در حمایت از خاتمی و دانشجویان تهران باشد اما بسیاری از دانشجویان خشمی فراتر از این مسائل داشتند. رایگانی که در آن مقطع دانشجو بود و در این تجمع حضور داشت میگوید: «خورشیدی، فرماندار تبریز به میان دانشجویان آمد تا آنان را به آرامش دعوت کند. اما سخنان او دانشجویان را جریتر کرد. دانشجویان به سمت در ورودی رفتند تا به خیابان بزنند. انجمنیها دم در ورودی ایستادند و اجازه خروج نمیدادند. آنها به دانشجویان معترض میگفتند نیروهای حزبالله و لباسشخصی بیرون در ایستادهاند و قصد درگیری دارند. علاوه بر لباسشخصیها، طلبهها هم آمده بودند. مدرسه طلاب با در اصلی دانشگاه تبریز فاصله ۷۰۰ متری دارد. آنها نیز برای سرکوب دانشجویان آمده بودند».
روایتهایی وجود دارد که پس از پایانیافتن اعتراض خیابانی دانشجویان، نیروهای لباسشخصی دانشگاه را محاصره کردند و حتی وارد خوابگاه دانشجویان دختر شدند و آنان را مضروب کردند. این مسئله را ریاست وقت دانشگاه تبریز نیز تاییدمیکند
ادامه:
https://tavaana.org/students_protest_in_tabriz/
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
این روایتیست که «نادر ضامن» ارائه میدهد؛ از دانشجویان دانشگاه تبریز در سال ۱۳۷۸ و اتفاقات ۲۰ تیر آن سال. شنبه ۱۹ تیر بود که خبرهای تهران به تبریز رسید. خبر حمله گسترده نیروی انتظامی و انصار حزبالله به کوی دانشگاه تهران و به خاکوخون کشیدهشدن کوی و مجروح و کشتهشدن دانشجویان. انجمناسلامی دانشگاه تبریز تصمیم گرفت تجمعی جهت محکومیت فاجعه کویدانشگاه ترتیب دهد. زمان تجمع، ۱۱ صبح ۲۰ تیر تعیین شد؛ در محوطه ساختمان ریاست دانشگاه تبریز. به روایت دانشجویان در صبح ۲۰ تیر در محوطه دانشگاه، جمعیتی چند صد نفری گرد آمده بودند.
به روایت «علیرضا رایگانی» اگرچه انجمناسلامی سعی میکرد، شعارها در حمایت از خاتمی و دانشجویان تهران باشد اما بسیاری از دانشجویان خشمی فراتر از این مسائل داشتند. رایگانی که در آن مقطع دانشجو بود و در این تجمع حضور داشت میگوید: «خورشیدی، فرماندار تبریز به میان دانشجویان آمد تا آنان را به آرامش دعوت کند. اما سخنان او دانشجویان را جریتر کرد. دانشجویان به سمت در ورودی رفتند تا به خیابان بزنند. انجمنیها دم در ورودی ایستادند و اجازه خروج نمیدادند. آنها به دانشجویان معترض میگفتند نیروهای حزبالله و لباسشخصی بیرون در ایستادهاند و قصد درگیری دارند. علاوه بر لباسشخصیها، طلبهها هم آمده بودند. مدرسه طلاب با در اصلی دانشگاه تبریز فاصله ۷۰۰ متری دارد. آنها نیز برای سرکوب دانشجویان آمده بودند».
روایتهایی وجود دارد که پس از پایانیافتن اعتراض خیابانی دانشجویان، نیروهای لباسشخصی دانشگاه را محاصره کردند و حتی وارد خوابگاه دانشجویان دختر شدند و آنان را مضروب کردند. این مسئله را ریاست وقت دانشگاه تبریز نیز تاییدمیکند
ادامه:
https://tavaana.org/students_protest_in_tabriz/
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
زرتشت احمدی راغب در حکمی جدید به یک سال حبس محکوم شد
طبق گزارش دریافتی؛ آقای زرتشت احمدی راغب، پس از یک هفته انفرادی وقتی به بند عمومی برگشت، با برگه ابلاغ حکم جدیدی علیه خود مواجه شد که در آن قید شده که با شکایت زندان قزلحصار به اتهام تبلیغ علیه نظام، توسط قاضی آصفالحسینی به یک سال حبس و دو سال تبعید به قیدار زنجان محکوم شده است.
بابت این حکم بدون احضار آقای احمدیراغب و غیابی صادر شده است. آقای احمدیراغب زیر برگه نوشته: این حکم غیر قانونی و ضد حقوق بشر و نشاندهنده سیطره دستگاه امنیتی بر دستگاه قضایی است و دستگاه قضایی مجریان دستورات نهاد امنیتی هستند.
آقای احمدیراغب از کنشگران مدنی و از امضاکنندگان بیانیه ۱۴ هستند که آزار بسیاری متحمل شدهاند و ایستادگی ایشان در برابر رفتار ظالمانه حکومت مثال زدنی است.
#زرنشت_احمدی_راغب #زندان_قزلحصار #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
طبق گزارش دریافتی؛ آقای زرتشت احمدی راغب، پس از یک هفته انفرادی وقتی به بند عمومی برگشت، با برگه ابلاغ حکم جدیدی علیه خود مواجه شد که در آن قید شده که با شکایت زندان قزلحصار به اتهام تبلیغ علیه نظام، توسط قاضی آصفالحسینی به یک سال حبس و دو سال تبعید به قیدار زنجان محکوم شده است.
بابت این حکم بدون احضار آقای احمدیراغب و غیابی صادر شده است. آقای احمدیراغب زیر برگه نوشته: این حکم غیر قانونی و ضد حقوق بشر و نشاندهنده سیطره دستگاه امنیتی بر دستگاه قضایی است و دستگاه قضایی مجریان دستورات نهاد امنیتی هستند.
آقای احمدیراغب از کنشگران مدنی و از امضاکنندگان بیانیه ۱۴ هستند که آزار بسیاری متحمل شدهاند و ایستادگی ایشان در برابر رفتار ظالمانه حکومت مثال زدنی است.
#زرنشت_احمدی_راغب #زندان_قزلحصار #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر حسن باقرینیا میگوید:
«با اینکه رئیس دانشگاه به خاطر تعلیق، قطع حقوق و بازنشستگی اجباری اینجانب در دیوان عدالت اداری محکوم شده است اما به واسطه پشت گرمیاش به نیروهای امنیتی و اطلاعات سپاه از اجرای حکم امتناع میورزد.
تا زمانی که جایگاه فرا قانونی ولی فقیه و نیروهای آتش به اختیارش در ساختار سیاسی کشور وجود دارد، اجرای قانون محلی از اعراب ندارد.»
- دکتر حسن باقرینیا با فشار نهادهای امنیتی و توسط رئیس بسیجی دانشگاه حکیم سبزواری از تدریس محروم شده است. این افراد حتی به قوانین داخلی جمهوری اسلامی پایبند نبودهاند و در رفتاری فراقانونی استادهای دانشگاه را از تدریس محروم میکنند.
دکتر باقرینیا ریشه این رفتار را در ولایت فقیه میداند که اختیارات مطلقه دارد و به حامیانش دستور آتشبهاختیار داده است.
#حسن_باقری_نیا #دانشگاه #آتش_به_اختیار #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«با اینکه رئیس دانشگاه به خاطر تعلیق، قطع حقوق و بازنشستگی اجباری اینجانب در دیوان عدالت اداری محکوم شده است اما به واسطه پشت گرمیاش به نیروهای امنیتی و اطلاعات سپاه از اجرای حکم امتناع میورزد.
تا زمانی که جایگاه فرا قانونی ولی فقیه و نیروهای آتش به اختیارش در ساختار سیاسی کشور وجود دارد، اجرای قانون محلی از اعراب ندارد.»
- دکتر حسن باقرینیا با فشار نهادهای امنیتی و توسط رئیس بسیجی دانشگاه حکیم سبزواری از تدریس محروم شده است. این افراد حتی به قوانین داخلی جمهوری اسلامی پایبند نبودهاند و در رفتاری فراقانونی استادهای دانشگاه را از تدریس محروم میکنند.
دکتر باقرینیا ریشه این رفتار را در ولایت فقیه میداند که اختیارات مطلقه دارد و به حامیانش دستور آتشبهاختیار داده است.
#حسن_باقری_نیا #دانشگاه #آتش_به_اختیار #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در اواخر دهه پنجاه و اوایل دهه شصت، وقتی چماقدارانشان را به خیابان میآوردند، «حیدر حیدر» میگفتند. در دهه هفتاد وقتی جلوی دانشگاه چوبه دار میآوردند و تجمعهای دانشجویی را بر هم میزدند، وقتی چماق میچرخاندند و در تابستان ۷۸ دانشجویان را کتک میزدند، «حیدر حیدر» میگفتند، در تابستان ۸۸ و در اعتراضات سالهای ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ وقتی مردم را به گلوله میبستند «حیدر حیدر» میگفتند...
همانهایی که به هیئت میروند و بر سر و سینه میزنند و «حیدر حیدر» گویان گریه میکنند تا گناهانشان بخشوده شود!
متمسکشدن به دین برای سرکوب، مردم را دیندار کرده یا از دین بیزار کرده است؟
افراد دیندار غیر حکومتی، چرا در برابر این سوءاستفاده از دینشان سکوت میکنند؟
آیا همراهی با حکومتیها در عزاداری و بر سر و سینهزدن و «حبدر حیدر» گفتن و سکوت در برابر جنایت، خود نوعی شراکت در جنایت نیست؟
- ویدیو از پوریا افضلی
#دادخواهی #سرکوب #حیدر_حیدر #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
همانهایی که به هیئت میروند و بر سر و سینه میزنند و «حیدر حیدر» گویان گریه میکنند تا گناهانشان بخشوده شود!
متمسکشدن به دین برای سرکوب، مردم را دیندار کرده یا از دین بیزار کرده است؟
افراد دیندار غیر حکومتی، چرا در برابر این سوءاستفاده از دینشان سکوت میکنند؟
آیا همراهی با حکومتیها در عزاداری و بر سر و سینهزدن و «حبدر حیدر» گفتن و سکوت در برابر جنایت، خود نوعی شراکت در جنایت نیست؟
- ویدیو از پوریا افضلی
#دادخواهی #سرکوب #حیدر_حیدر #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مهربانو خشنودی، از مصدومان شلیک عامدانه به چشمها، در زادروز مینو مجیدی بر سر مزارش حاضر شد و ضمن انتشار این عکس، نوشت:
«مادر جان سلام،
چهل روز از نبودنتون گذشته بود که سر و ته خیابون منتهی به آرامستان رو بستن و ما اون وسط گیر افتاده بودیم.
چهل روز از نبودنتون گذشته بود که برای اولین بار لوله تفنگشون رو، رو به روی صورتم دیدم.
یادتونه؟ جیغ زدم، خوابیدم روی صندلی ماشین و منتظر بودم بزنه اما... اما نزد.
اون موقع نفهمیدم چرا، اما الآن احساس میکنم اون روز، تو اون شرایط شما مراقبم بودید، به جای مادرم که کنارم نبود... . حالا من به جای مهسا و رویا که نمیتونن کنارتون باشند پیش شما هستم.
مامان مینو، تولدتون مبارک💙»
#مینو_مجیدی #سوفیا💙 #مهبانو_خشنودی_کیا #کوثر_خشنودی_کیا #بمیرد_دلی_که_بترسد #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«مادر جان سلام،
چهل روز از نبودنتون گذشته بود که سر و ته خیابون منتهی به آرامستان رو بستن و ما اون وسط گیر افتاده بودیم.
چهل روز از نبودنتون گذشته بود که برای اولین بار لوله تفنگشون رو، رو به روی صورتم دیدم.
یادتونه؟ جیغ زدم، خوابیدم روی صندلی ماشین و منتظر بودم بزنه اما... اما نزد.
اون موقع نفهمیدم چرا، اما الآن احساس میکنم اون روز، تو اون شرایط شما مراقبم بودید، به جای مادرم که کنارم نبود... . حالا من به جای مهسا و رویا که نمیتونن کنارتون باشند پیش شما هستم.
مامان مینو، تولدتون مبارک💙»
#مینو_مجیدی #سوفیا💙 #مهبانو_خشنودی_کیا #کوثر_خشنودی_کیا #بمیرد_دلی_که_بترسد #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
لیلا مهدوی، مادر جاویدنام #سیاوش_محمودی، ویدیویی منتشر کرده و نشان میدهد که مزار فرزندش را تخریب کردهاند.
خانم مهدوی دو روز پیش در سالگرد قیام دانشجویی ۱۸ تیر ویدیویی منتشر کرده و نوشته بود:
«کوی دانشگاه
کشتار سالهای گذشته
تا کشته شدن نوجوانان و جوانان ۱۴۰۱
از ره رفته باز نخوام گشت.»
خانوادههای دادخواه تاثیر زیادی در تحریم انتصابات اخیر داشتند و به نظر میآید حکومت بعد از شکست بزرگی که از مردم خورده، میخواهد انتقامش را از خانوادههای دادخواه و زندانیان سیاسی بگیرد.
خانم سپیده حجامی در یادداشتی در رسانه سپیدهدم نوشته:
بارها دیده و شنیدهایم سنگ مزار جانباختگان راهِ آزادی توسط مزدوران جمهوری اسلامی تخریب شده است، علت چیست؟ بعضی میپرسند آیا جمهوری اسلامی از #سنگ_مزار هم هراس دارد؟
پاسخ این است: «هراس جمهوری اسلامی از انعکاسِ اندیشه مبارزانِ جانباخته»
کافیست نگاهی کنیم به آیین مورد علاقه جمهوری اسلامی، «محرم و روایت حسین».
سالانه هزینه گزافی صرف ترویج این آیین میشود، چرا که جمهوری اسلامی به واسطه آن در روضه، نوحه و مداحیها فرصت مییابد خواست و ایدئولوژی خودش را بیان کند، و دقیقاً به همین دلیل، به قصد ریشهکن کردن اندیشه آزادیخواهان، دستور #تخریب_سنگ_مزار جانباختگان راهِ آزادی را میدهد، چرا که میداند ما میدانیم #محمدمهدی_کرمی و #سید_محمد_حسینی در آخرین لحظه پیش از مرگ فریاد «جاوید ایران عزیز ما» سر دادند، ما دیدیم #مجیدرضا_رهنورد در آخرین مصاحبه، از مردم خواست «بر مزارش قرآن پخش نکنند و شادی کنند»، ما شنیدیم #نوید_افکاری گفت: «این جلادان برای طناب دارشان دنبال گردن میگردد»، ما تفسیر کردیم آزادی را با تصویر سنگ مزار #جواد_حیدری ، #مصطفی_کریم_بیگی ، #ندا_آقاسلطان و صدها سنگ مزار دیگر که هر کدام خاریست در چشم خامنهای...
او از انعکاس اندیشه نامی که روی سنگ مزار نوشته شده، میترسد و همانگونه که بعد از ۱۴۰۰ سال تلاش در زنده نگهداشتن روایت حسین برای سوءاستفاده در جهت منافعاش دارد، تلاش میکند نام و یاد جانباختگان راهِ آزادی را از بین ببرد، دیکتاتور میداند آن سنگ مزارها صرفاً یک شی بیجان نیستند و روح شجاع و مبارزهِ نام حک شده بر آن، جاری و زنده است، بنابراین دستور تخریب آن را صادر میکند.
اما امروز و در جریان انقلاب #زن_زندگی_آزادی مردم شریف ایران، با حمایت از خانوادههای جانباختگان راهِ آزادی، تودهنی محکمی زدند به دهان دیکتاتور...
حال دیکتاتور میداند:«هر یه نفر کشته شه، هزار نفر پشتشه»
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
خانم مهدوی دو روز پیش در سالگرد قیام دانشجویی ۱۸ تیر ویدیویی منتشر کرده و نوشته بود:
«کوی دانشگاه
کشتار سالهای گذشته
تا کشته شدن نوجوانان و جوانان ۱۴۰۱
از ره رفته باز نخوام گشت.»
خانوادههای دادخواه تاثیر زیادی در تحریم انتصابات اخیر داشتند و به نظر میآید حکومت بعد از شکست بزرگی که از مردم خورده، میخواهد انتقامش را از خانوادههای دادخواه و زندانیان سیاسی بگیرد.
خانم سپیده حجامی در یادداشتی در رسانه سپیدهدم نوشته:
بارها دیده و شنیدهایم سنگ مزار جانباختگان راهِ آزادی توسط مزدوران جمهوری اسلامی تخریب شده است، علت چیست؟ بعضی میپرسند آیا جمهوری اسلامی از #سنگ_مزار هم هراس دارد؟
پاسخ این است: «هراس جمهوری اسلامی از انعکاسِ اندیشه مبارزانِ جانباخته»
کافیست نگاهی کنیم به آیین مورد علاقه جمهوری اسلامی، «محرم و روایت حسین».
سالانه هزینه گزافی صرف ترویج این آیین میشود، چرا که جمهوری اسلامی به واسطه آن در روضه، نوحه و مداحیها فرصت مییابد خواست و ایدئولوژی خودش را بیان کند، و دقیقاً به همین دلیل، به قصد ریشهکن کردن اندیشه آزادیخواهان، دستور #تخریب_سنگ_مزار جانباختگان راهِ آزادی را میدهد، چرا که میداند ما میدانیم #محمدمهدی_کرمی و #سید_محمد_حسینی در آخرین لحظه پیش از مرگ فریاد «جاوید ایران عزیز ما» سر دادند، ما دیدیم #مجیدرضا_رهنورد در آخرین مصاحبه، از مردم خواست «بر مزارش قرآن پخش نکنند و شادی کنند»، ما شنیدیم #نوید_افکاری گفت: «این جلادان برای طناب دارشان دنبال گردن میگردد»، ما تفسیر کردیم آزادی را با تصویر سنگ مزار #جواد_حیدری ، #مصطفی_کریم_بیگی ، #ندا_آقاسلطان و صدها سنگ مزار دیگر که هر کدام خاریست در چشم خامنهای...
او از انعکاس اندیشه نامی که روی سنگ مزار نوشته شده، میترسد و همانگونه که بعد از ۱۴۰۰ سال تلاش در زنده نگهداشتن روایت حسین برای سوءاستفاده در جهت منافعاش دارد، تلاش میکند نام و یاد جانباختگان راهِ آزادی را از بین ببرد، دیکتاتور میداند آن سنگ مزارها صرفاً یک شی بیجان نیستند و روح شجاع و مبارزهِ نام حک شده بر آن، جاری و زنده است، بنابراین دستور تخریب آن را صادر میکند.
اما امروز و در جریان انقلاب #زن_زندگی_آزادی مردم شریف ایران، با حمایت از خانوادههای جانباختگان راهِ آزادی، تودهنی محکمی زدند به دهان دیکتاتور...
حال دیکتاتور میداند:«هر یه نفر کشته شه، هزار نفر پشتشه»
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech