This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
محمد نوریزاد، فعال مدنی و چهره برجسته مخالف جمهوری اسلامی از زندان اوین به مناسبت روز معلم پیامی صادر کرد.
او در پیام خود از صدرنشینی چهره بزککرده خرافات در ایران گفت و تاکید کرد که این روزگار سپری خواهد شد.
نوریزاد در پیام خود از لزوم حرمتنهی به علم و دانایی گفت.
رهبر جمهوری اسلامی خود از جمله کسانی است که به خرافات ارج میگذارند.
در روزهایی که کرونا جان ایران را پیاپی میگرفت او ورود واکسن را ممنوع کرد و خواستار خواندن صحیفه سجادیه برای درمان کرونا شد!
خامنهای مسئول جان هزاران ایرانی است.
#یاری_مدنی_توانا #محمد_نوریزاد #روز_معلم #خرافات_دینی #جنبش_معلمان
@Tavaana_TavaanaTech
او در پیام خود از صدرنشینی چهره بزککرده خرافات در ایران گفت و تاکید کرد که این روزگار سپری خواهد شد.
نوریزاد در پیام خود از لزوم حرمتنهی به علم و دانایی گفت.
رهبر جمهوری اسلامی خود از جمله کسانی است که به خرافات ارج میگذارند.
در روزهایی که کرونا جان ایران را پیاپی میگرفت او ورود واکسن را ممنوع کرد و خواستار خواندن صحیفه سجادیه برای درمان کرونا شد!
خامنهای مسئول جان هزاران ایرانی است.
#یاری_مدنی_توانا #محمد_نوریزاد #روز_معلم #خرافات_دینی #جنبش_معلمان
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
چند شب پیش صداوسیمای جمهوری اسلامی، در برنامهای که مشخص بود با همکاری نهادهای امنیتی ساخته شده بود، اتهاماتی را متوجه چند زندانی سیاسی و فعالان مدنی کرد. کاری که تازگی ندارد، تکههایی تقطیعشده از چند ویدئو را به هم وصل کردند، از افرادی اعتراف اجباری گرفتند و سناریویی را دنبال کردند مبنی بر این که در زندانها اصلا شکنجه نداریم، بلکه این افراد خودزنی کردهاند و دوباره اتهامی را هم متوجه مادر گوهر عشقی کردند. روشی که تازگی ندارد.
به زندانیانی اتهام زدهاند که دستشان از رسانه کوتاه است و فرصتی برای پاسخگویی در فضای آزاد ندارند. ... بله، همان طور که رهبر جمهوری اسلامی گفت «خدا همان خدای دهه شصت است»...
محمد نوریزاد، نویسنده و کارگردان و فعال مدنی زندانی، در این فایل صوتی با چاشنی کردن طنز، به صداوسیما پاسخ داده است.
#محمد_نوریزاد #سیمای_میلی #صداوسیما #زندانی_سیاسی #یاری_حقوقی_توانا #بیانیه
@Tavaana_TavaanaTech
چند شب پیش صداوسیمای جمهوری اسلامی، در برنامهای که مشخص بود با همکاری نهادهای امنیتی ساخته شده بود، اتهاماتی را متوجه چند زندانی سیاسی و فعالان مدنی کرد. کاری که تازگی ندارد، تکههایی تقطیعشده از چند ویدئو را به هم وصل کردند، از افرادی اعتراف اجباری گرفتند و سناریویی را دنبال کردند مبنی بر این که در زندانها اصلا شکنجه نداریم، بلکه این افراد خودزنی کردهاند و دوباره اتهامی را هم متوجه مادر گوهر عشقی کردند. روشی که تازگی ندارد.
به زندانیانی اتهام زدهاند که دستشان از رسانه کوتاه است و فرصتی برای پاسخگویی در فضای آزاد ندارند. ... بله، همان طور که رهبر جمهوری اسلامی گفت «خدا همان خدای دهه شصت است»...
محمد نوریزاد، نویسنده و کارگردان و فعال مدنی زندانی، در این فایل صوتی با چاشنی کردن طنز، به صداوسیما پاسخ داده است.
#محمد_نوریزاد #سیمای_میلی #صداوسیما #زندانی_سیاسی #یاری_حقوقی_توانا #بیانیه
@Tavaana_TavaanaTech
محمد نوریزاد، از طرفداران سابق و مخالفان امروز رژیم جمهوری اسلامی با انتشار مقاله «بوسه بر پای یک بهایی کوچک» در ۲۴ تیرماه ۱۳۹۲ و شرح دیدار خود از آرتین، فرزند یک زوج زندانی بهایی، برگ جدیدی را در فعالیتهای مدنی در دفاع از حقوق بهاییان گشود. هدف اولیه فعالان حقوق اقلیتها در این راستا، متوقف ساختن «برخوردهای تند و توفانی با اندیشههای مغایر» از جمله آیین بهاییت و پیروان آن است. نوریزاد با انتشار مقاله «جنجال یک بوسه نابهنگام» در تاریخ ۲۸ تیرماه ۹۲ در وبسایت خود در پاسخ به جنجالها و اعتراضات نسبت به اقدام خود، بیان میدارد که این برخوردها «در این سالهای دراز، بیش از آن که نگرانی روحانیان ما را از انحراف مسلمین به نمایش بگذارد، نشانگر این است که روحانیان ما در همه ادوار تاریخ، حیاتشان را در دست به یقه شدن با یک دشمن اعتقادی یافتهاند. و این دست به یقه شدن، برای روحانیان ما یک "نیاز" حتمی و حیاتی برای بقای خودشان بوده و هست.»
در این راستا، آزادی زندانیان بهایی که صرفا به دلیل عقاید مذهبی خود در زندان به سر میبرند و شناسایی حق تحصیل برای جوانان بهایی از خواستههای اولیه این اقدامات است. دیدار از خانواده زندانیان و جوانان محروم از تحصیل، با هدف "اظهار شرمندگی" و نوعی تبری جستن از اقدامات حکومت اسلامی در تضییع حقوق بهاییان به یکی از فعالیتهای محوری فعالان حقوق بهاییان تبدیل شده است. نوریزاد که به همراه جمعی از فعالان سیاسی و مدنی از جمله آیتالله معصومی تهرانی، عیسی سحرخیز، نسرین ستوده، و نرگس محمدی در ششمین سالگرد دستگیری مدیران جامعه بهایی در اردیبهشت ۱۳۹۳ شرکت داشت، بیان نمود که «هر کدام از ما به خاطر رنجی که این عزیزان به خاطر اعتقادشان متحمل می شوند باید به گونه ای اظهار شرمندگی کنیم.»
ارتقای همزیستی مسالمتآمیز میان پیروان ادیان مختلف در ایران و پرهیز از تعصبات کور مذهبی از دیگر اهداف اصلی است. بر این اساس، آیتالله عبدالحمید معصومی تهرانی، روحانی سرشناس و نواندیش شیعی، ضمن تقدیر و اعلام حمایت از اقدام نوریزاد، اقدام وی را «شكل نمادين سخن از انساندوستی و احترام به انسانيت انسان» بدون توجه به دين و مذهب و نژاد و مليت قلمداد نمود.
بیشتر بخوانید:
https://tinyurl.com/2dv8rcyp
#رواداری #گفتگو #همزیستی #حقوق_اقلیت #آزادی_دینی #رواداری_توانا #گفتگو_توانا #محمد_نوریزاد
@Tavaana_TavaanaTech
در این راستا، آزادی زندانیان بهایی که صرفا به دلیل عقاید مذهبی خود در زندان به سر میبرند و شناسایی حق تحصیل برای جوانان بهایی از خواستههای اولیه این اقدامات است. دیدار از خانواده زندانیان و جوانان محروم از تحصیل، با هدف "اظهار شرمندگی" و نوعی تبری جستن از اقدامات حکومت اسلامی در تضییع حقوق بهاییان به یکی از فعالیتهای محوری فعالان حقوق بهاییان تبدیل شده است. نوریزاد که به همراه جمعی از فعالان سیاسی و مدنی از جمله آیتالله معصومی تهرانی، عیسی سحرخیز، نسرین ستوده، و نرگس محمدی در ششمین سالگرد دستگیری مدیران جامعه بهایی در اردیبهشت ۱۳۹۳ شرکت داشت، بیان نمود که «هر کدام از ما به خاطر رنجی که این عزیزان به خاطر اعتقادشان متحمل می شوند باید به گونه ای اظهار شرمندگی کنیم.»
ارتقای همزیستی مسالمتآمیز میان پیروان ادیان مختلف در ایران و پرهیز از تعصبات کور مذهبی از دیگر اهداف اصلی است. بر این اساس، آیتالله عبدالحمید معصومی تهرانی، روحانی سرشناس و نواندیش شیعی، ضمن تقدیر و اعلام حمایت از اقدام نوریزاد، اقدام وی را «شكل نمادين سخن از انساندوستی و احترام به انسانيت انسان» بدون توجه به دين و مذهب و نژاد و مليت قلمداد نمود.
بیشتر بخوانید:
https://tinyurl.com/2dv8rcyp
#رواداری #گفتگو #همزیستی #حقوق_اقلیت #آزادی_دینی #رواداری_توانا #گفتگو_توانا #محمد_نوریزاد
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
محمد نوریزاد، زندانی سیاسی، در فایلی صوتی از زندان اوین که در شبکههای اجتماعی منتشر شده است، با تأکید بر این که «۲۰۰ نفر را کشتید که بگویید مهسا امینی را نکشتید»، در پاسخ به درخواست غلامحسین محسنی اژهای برای گفتوگو، او را «کوچولو» خطاب میکند و میگوید: «خود وی در اندازهای نیست که به کسی که معترض است بگوید بیا بنشین با هم گفتوگو کنیم تو آزادی که گفتوگو کنی و به زندان نروی.»
او خطاب به ابراهیم رئیسی نیز گفت: «به حضرت عباس قسم، بودن شما ششکلاس سواد خودش در جایگاه رئیسجمهوری، یک شیشکی به هر چه نخبگی است. به خدا من دارم گفتوگو میکنم. ملایی که ضربا ضربوا ضربن خوانده چه میداند انسان جامعه جوامع نسلی جامعه بینالمللی، تعامل با دیگران، تعامل با شعور و خرد چی هست!»
این زندانی سیاسی «از مأموران چشم و گوش بسته اطلاعاتی، سپاهی، و بسیجی» خواست پیام او را «در شمار یک اعتراض کوچک جای بدهند و پس از انتشار آن سر به سر من نگذارند و لااقل نسبت به شعارهای ویترینی خودشان وفادار باشند.»
او همچنین در بخشی از این پیام خطاب به رهبر جمهوری اسلامی، گفت: «بخش وسیعی از مردم ما از ملاییان عبور کردهاند. از سرداران عبور کردهاند. از بسیجیان تندخو عبور کردهاند. این را باور کنید.»
نوریزاد با تاکید بر این که «من دارم گفتوگو میکنم و اغتشاشگر و تجزیهطلب نیستم»، با اشاره به «شورش در زندان اوین» اشاره کرد، گفت: «تیربار شلیک شد، آرپیجی شلیک شد، رگبار کلاشنیکف شلیک شد. درست از بالای سر من و اطراف من. به شعور مردم توهین نکنید نگویید عدهای بر اثر استنشاق دود مردند.!
او اضافه کرد: «ما در اوین خون و جنازههای آش و لاش دیدیم. شما میگویید اراذل و اوباش؟ ما میگوییم درست، ولی انسان که بودند! شورش زندان اوین را میشد با گاز اشکآور خواباند، نه با گلولههای جنگی، نه با دوشکا، نه با آرپیجی!»
تنظیم متن از صدای آمریکا
#محمد_نوریزاد #اوین #زندان_اوین #مهسا_امینی #انقلاب_۱۴۰۱ #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او خطاب به ابراهیم رئیسی نیز گفت: «به حضرت عباس قسم، بودن شما ششکلاس سواد خودش در جایگاه رئیسجمهوری، یک شیشکی به هر چه نخبگی است. به خدا من دارم گفتوگو میکنم. ملایی که ضربا ضربوا ضربن خوانده چه میداند انسان جامعه جوامع نسلی جامعه بینالمللی، تعامل با دیگران، تعامل با شعور و خرد چی هست!»
این زندانی سیاسی «از مأموران چشم و گوش بسته اطلاعاتی، سپاهی، و بسیجی» خواست پیام او را «در شمار یک اعتراض کوچک جای بدهند و پس از انتشار آن سر به سر من نگذارند و لااقل نسبت به شعارهای ویترینی خودشان وفادار باشند.»
او همچنین در بخشی از این پیام خطاب به رهبر جمهوری اسلامی، گفت: «بخش وسیعی از مردم ما از ملاییان عبور کردهاند. از سرداران عبور کردهاند. از بسیجیان تندخو عبور کردهاند. این را باور کنید.»
نوریزاد با تاکید بر این که «من دارم گفتوگو میکنم و اغتشاشگر و تجزیهطلب نیستم»، با اشاره به «شورش در زندان اوین» اشاره کرد، گفت: «تیربار شلیک شد، آرپیجی شلیک شد، رگبار کلاشنیکف شلیک شد. درست از بالای سر من و اطراف من. به شعور مردم توهین نکنید نگویید عدهای بر اثر استنشاق دود مردند.!
او اضافه کرد: «ما در اوین خون و جنازههای آش و لاش دیدیم. شما میگویید اراذل و اوباش؟ ما میگوییم درست، ولی انسان که بودند! شورش زندان اوین را میشد با گاز اشکآور خواباند، نه با گلولههای جنگی، نه با دوشکا، نه با آرپیجی!»
تنظیم متن از صدای آمریکا
#محمد_نوریزاد #اوین #زندان_اوین #مهسا_امینی #انقلاب_۱۴۰۱ #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
محمد نوریزاد ساعتی قبل از بازگشت به زندان
او میگوید پیام من به مردم ایستادگی است.
#محمد_نوریزاد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او میگوید پیام من به مردم ایستادگی است.
#محمد_نوریزاد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
محمد نوریزاد، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، طی نامهای شرح داد که در زندان تلفنهای کارتی را برداشتهاند، در حالی که آن همه زندانی کارت تلفنی داشتند که مبالغ زیادی شارژ شده بود.
mnourizad
متن نامه آقای نوریزاد به شرح زیر است:
درود هموطنانم...
سه شنبه هفته گذشته،گوشتکوبی برداشتم و شیشه ی همه تلفنهای کارتی بند شش زندان اوین را شکستم. چرا شکستم؟ چون سالهای سال همه ی زندانیان در سراسر کشور با تلفنهای کارتی تماس میگرفتند، با خانواده، با وکیل و با دوستان صحبت میکردند. چهار پنج ماه پیش آمدند تلفن دیگری که میگویند اینترنتی ست، در کنار تلفنهای کارتی نصب کردند. همزمان از هر دو تلفن میشد تماس گرفت. ناگهان و بدون اطلاع قبلی، تلفنهای کارتی قطع شد! درحالیکه زندانیان در سراسر کشور، در کارتهای خود از ده هزار تومان تا پانصد هزار تومان شارژ داشتند.
در یک روز چیزی قریب به ۹۵ میلیارد تومان از پول شارژ زندانیان کشور هپلو و بالا کشیده شد! کسی پیگیر این دزدی آشکار نشد و خود زندانیان هم جرأت پیگیری اینهمه پول بالا کشیده شده را نداشتند. من شخصا حدود سه چهار ماه پیش طی نامه ای به رئیس زندان اوین و با چسباندن دو کارت تلفن خود که در هر کدام چهل پنجاه هزار تومان شارژ داشتند، از وی خواستم به این دزدی آشکار ورود کند، پاسخی نیامد!
دوشنبه گذشته به افسر بند شش اخطار دادم که چون سه چهار ماه است به نامه من پاسخی داده نشده، من میزنم شیشه همه تلفنهای کارتی را که متعلق به برادران دزد و آدمکش و جاسوس سپاه است، میشکنم. ۲۴ ساعت مهلت خواستند، و چون خبری نشد، زدم همه را شکاندم، با گوشت کوب! به محل افسر نگهبانی که رفتم، فرد فربهای به نام "عباس شفیعی" از کارکنان با ناسزای رکیک «.....کش». به من حملهور شد.
خبر کردند گارد آمد، و وحشیانه به من پابند و دستبند زدند و بردند بند ۲۴۰ که انفرادی ست.
دو روز و دو شب من با پابند و دستبند در سلول انفرادی شکنجه شدم. در سلول گرم و کثیف با اعتصاب غذای خشک و اعتصاب دارو...
روز سوم مرا منتقل کردند به بند ۸ که اکنون در آنجا هستم، تلفنم را نیز قطع کردهاند از همان روز تا کنون...
دیروز نامهای نوشتم به رئیس حفاظت زندان اوین آقای محمدی، با عنوان "شاش زندانیان" ...
آن نامه را سپردم به رئیس بند ۸ (آقای شیخ نواز) که به محمدی حفاظت برساند، و به دو نکته اشاره کردم:
.
۱. اینکه: آقای محمدی به پرسنل خود بیاموزد که به محمد نوریزاد ناسزاهایی چون «....کش» نگوید. من اگر اینی بودم که عباس شفیعی فربه تر از فربه به من گفت، اکنون مانند شاخ شمشاد در کنار حضرت آیتالله سید مجتبی خامنهای دزد و آدمکش، و در کنار سردار قالیباف دزد و آدمکش و پرستوپران ايستاده بودم.
۲. اینکه: آقای محمدی، چه شما در ۹۵ میلیارد پول بالا کشیده شده زندانيان سراسر کشور سهمی داشته باشيد، چه نه، چه بخواهید، چه نخواهید، بدانید و آگاه باشید؛ لقمهای که هم خودتان و هم خانواده ی شما فرو میبرید، به ...... زندانیان آغشته است، و لقمههای همهی کارکنان دستگاه قضایی از رئیس تا آبدارچی، همين که در قبال این دزدی آشکار -و البته اندک- سکوت اختیار کردهاند، به ....... زندانیان آلوده است. گوارای وجود!
.
محمد نوریزاد
بند ۸ زندان اوین
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
#محمد_نوریزاد #زندانی_سیاسی #حقوق_زندانیان #بیانیه #یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
mnourizad
متن نامه آقای نوریزاد به شرح زیر است:
درود هموطنانم...
سه شنبه هفته گذشته،گوشتکوبی برداشتم و شیشه ی همه تلفنهای کارتی بند شش زندان اوین را شکستم. چرا شکستم؟ چون سالهای سال همه ی زندانیان در سراسر کشور با تلفنهای کارتی تماس میگرفتند، با خانواده، با وکیل و با دوستان صحبت میکردند. چهار پنج ماه پیش آمدند تلفن دیگری که میگویند اینترنتی ست، در کنار تلفنهای کارتی نصب کردند. همزمان از هر دو تلفن میشد تماس گرفت. ناگهان و بدون اطلاع قبلی، تلفنهای کارتی قطع شد! درحالیکه زندانیان در سراسر کشور، در کارتهای خود از ده هزار تومان تا پانصد هزار تومان شارژ داشتند.
در یک روز چیزی قریب به ۹۵ میلیارد تومان از پول شارژ زندانیان کشور هپلو و بالا کشیده شد! کسی پیگیر این دزدی آشکار نشد و خود زندانیان هم جرأت پیگیری اینهمه پول بالا کشیده شده را نداشتند. من شخصا حدود سه چهار ماه پیش طی نامه ای به رئیس زندان اوین و با چسباندن دو کارت تلفن خود که در هر کدام چهل پنجاه هزار تومان شارژ داشتند، از وی خواستم به این دزدی آشکار ورود کند، پاسخی نیامد!
دوشنبه گذشته به افسر بند شش اخطار دادم که چون سه چهار ماه است به نامه من پاسخی داده نشده، من میزنم شیشه همه تلفنهای کارتی را که متعلق به برادران دزد و آدمکش و جاسوس سپاه است، میشکنم. ۲۴ ساعت مهلت خواستند، و چون خبری نشد، زدم همه را شکاندم، با گوشت کوب! به محل افسر نگهبانی که رفتم، فرد فربهای به نام "عباس شفیعی" از کارکنان با ناسزای رکیک «.....کش». به من حملهور شد.
خبر کردند گارد آمد، و وحشیانه به من پابند و دستبند زدند و بردند بند ۲۴۰ که انفرادی ست.
دو روز و دو شب من با پابند و دستبند در سلول انفرادی شکنجه شدم. در سلول گرم و کثیف با اعتصاب غذای خشک و اعتصاب دارو...
روز سوم مرا منتقل کردند به بند ۸ که اکنون در آنجا هستم، تلفنم را نیز قطع کردهاند از همان روز تا کنون...
دیروز نامهای نوشتم به رئیس حفاظت زندان اوین آقای محمدی، با عنوان "شاش زندانیان" ...
آن نامه را سپردم به رئیس بند ۸ (آقای شیخ نواز) که به محمدی حفاظت برساند، و به دو نکته اشاره کردم:
.
۱. اینکه: آقای محمدی به پرسنل خود بیاموزد که به محمد نوریزاد ناسزاهایی چون «....کش» نگوید. من اگر اینی بودم که عباس شفیعی فربه تر از فربه به من گفت، اکنون مانند شاخ شمشاد در کنار حضرت آیتالله سید مجتبی خامنهای دزد و آدمکش، و در کنار سردار قالیباف دزد و آدمکش و پرستوپران ايستاده بودم.
۲. اینکه: آقای محمدی، چه شما در ۹۵ میلیارد پول بالا کشیده شده زندانيان سراسر کشور سهمی داشته باشيد، چه نه، چه بخواهید، چه نخواهید، بدانید و آگاه باشید؛ لقمهای که هم خودتان و هم خانواده ی شما فرو میبرید، به ...... زندانیان آغشته است، و لقمههای همهی کارکنان دستگاه قضایی از رئیس تا آبدارچی، همين که در قبال این دزدی آشکار -و البته اندک- سکوت اختیار کردهاند، به ....... زندانیان آلوده است. گوارای وجود!
.
محمد نوریزاد
بند ۸ زندان اوین
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
#محمد_نوریزاد #زندانی_سیاسی #حقوق_زندانیان #بیانیه #یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
محمد نوریزاد، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین در آخرین نامه خود به نکات مهمی از جمله شکنجه محسن شکاری برای اعتراف اجباری، تهدید خودش به مرگ و ... اشاره کرده است.
او در بخشی از این نامه نوشته:
«امروز یکی از مسئولین زندان اوین آمد مرا به گوشهای برد و گفت: از من نشنیده بگیر، قرار است یک شورش ساختگی برای سالگرد "مهسا امینی" در این بند (بند ۸ که من اکنون در آن زندانیام) دربرگیرد، و در اين شورش و درگیری ساختگی یک چندتایی چاقو هم به تو زده شود! فوقش مینویسند؛ درگیری خود زندانیان بوده، و نوریزاد در راه انتقال به بيمارستان- بر اثر شدت جراحات وارده- درگذشت.»
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
«نجیب نانجیب، قاضی عموزاد قاتل، مجلس ختم حسین زمان و جنازه نوریزاد»
هموطنانم درود
۱. یک روز که همه مسئولان بند ۶ زندان اوین در محل افسر نگهبانی گرد آمده بودند، جلو رفتم و به آقای گودرزی (رئیس بند شش) گفتم؛ شما شرم نمیکنید از این همه دروغی که به خورد زندانیان میدهید؟
گودرزی که دروغگوئیهایش از اندازه بیرون بود، چیزی نگفت، اما آقايی به نام "نجیب" که استخدام دستگاه قضایی ست، و کارش مددکاری ست، رو به رئیس بند و ديگران داد زد: شما چرا از نوریزاد میترسید؟ مگر نوریزاد کيست؟ نوریزاد مزدبگیر آمريکاست، مزدبگیر اسرائیل است، و ... نگذاشتم رشتهی مزدبگیری مرا به دیگر اجانب بدوزد و محکم زیر گوشش خواباندم، جوری که پرتاب شد به آغوش گودرزی.
داد زدم: ابله، چیزی بگو که به من بچسبد...! خوب، صورتجلسهای تنظیم شد، و نجيب از من شکایت کرد!
۲. در بند ۶ پروندهی محسن شکاری زیر دست قاضی قاتل (عموزاد) بود. عموزاد برایش اعدام تجویز کرده بود، اما هنوز حکم اعدام تأیید نشده بود.
محسن پیش ما بود و میگفت: به زور فیلمی را نشان من دادند، مرا زدند و گفتند: امضا کن، این تویی که قمه به دست گرفتهای..!
خود مرا با شکايت "نجیب" و چند ملا که برای سرکشی به بند ما آمده بودند و من جانانه از خجالتشان درآمده بودم، فرستادند دادگاه انقلاب شعبه ۲۶ که قاضی عموزاد رئیس همانجاست. آن روز زدم به سيم آخر و هرچه گند و کثافت و آدمکشی و بلاهت و دزدی و فضاحت دستگاههای جمهوری اسلامی در این چهل و چند سال را يک تنه به عهده گرفتم، و تا توانستم به عموزاد قاتل گفتم: خاک بر سرت با این قضاوت کردنت! تو، عمله سپاه و اطلاعاتی، و اختیار از خودت نداری، هرچه از بالا بگويند، امضا میکنی!
۳. پس از سه چهار روز مرخصی، ساک به دست، داشتم به زندان اوین برمیگشتم که سر راه قرار شد در مجلس ختم دوستم؛ روانشاد "حسین زمان" سخنرانی کنم. سخنرانی من کوتاه بود و کوبنده. در آن سخنرانی، هم از بلاهت خود گفتم، هم از شقاوت و درندگی جمهوری اسلامی و اینکه: هندوانهی جمهوری اسلامی گندیده است.
۴. برای بار دوم مرا بردند دادگاه انقلاب شعبه ۲۶ که رئیسش عموزاد قاتل است. در این فاصله "محسن شکاری" اعدام شده بود. از عموزاد خواستم دمی تحمل کند تا من از دزدیها و آدمکشیهای مجتبی خامنهای و قالیباف و سپاه بگویم.
گفتم و گفتم و او گوش کرد. ناگهان از من پرسید: "از نظر تو علی کریمی(فوتباليست) خائن هست یا نه..؟ و تاکید کرد تنها بگویم: آری یا نه! این بار عموزاد بادیگارد مسلح در اتاقش داشت. پس از اعدام چند زندانی سیاسی و معترض برای او بادیگارد گمارده بودند. به او گفتم؛ پیش از آنکه "علی کریمی" خائن باشد، خود تو که آدمکش هستی و به محسن شکاری اعدام دادی، خائنی! تو خائنی که به قول خودت به قاچاقچیان مواد مخدر اعدام میدهی و با نگاه به کانتینر کانتینر مواد مخدری که سپاه و اطلاعات ترانزیت میکنند، نطق نمیکشی. اسم محسن شکاری را که آوردم، انگار کژدم به تنش انداختم. تکان تکان خورد و گفت؛ محسن شکاری قمه به دست افتاده ميان مردم. و گفت: هرچی از مجتبی خامنهای و قالیباف و ديگران گفتی، پرید رفت. از محسن شکاری قمه به دست دفاع میکنی؟
گفتم: اگر میگویی پرید رفت، برای اینست که شبها راحت بخوابی! همین مجتبی خامنهای مگر به سردار همدانی دستور نداد، مگر همین سردار همدانی مصاحبه نکرد که من دو هزار چاقوکش و قمهکش پروندهدار را گردانبندی کردم، روزهایی که مردم در سال ۸۸ به خیابانها میآمدند، همين گردانهای قمه کش و چاقو کش، شکمها پاره کردند، گردنها بریدند؟
خلاصه از آن گفتگوی بیحاصل هفت سال زندان جدید برای من نوشت؛ پنج سال برای اجتماع و تبانی (حضور سر خاک حسین زمان)، و دو سال تبلیغ علیه نظام (هندوانهی جمهوری اسلامی گندیده است)..!
ادامه نامه را اینجا بخوانید.
#محمد_نوریزاد #محسن_شکاری #بیانیه #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او در بخشی از این نامه نوشته:
«امروز یکی از مسئولین زندان اوین آمد مرا به گوشهای برد و گفت: از من نشنیده بگیر، قرار است یک شورش ساختگی برای سالگرد "مهسا امینی" در این بند (بند ۸ که من اکنون در آن زندانیام) دربرگیرد، و در اين شورش و درگیری ساختگی یک چندتایی چاقو هم به تو زده شود! فوقش مینویسند؛ درگیری خود زندانیان بوده، و نوریزاد در راه انتقال به بيمارستان- بر اثر شدت جراحات وارده- درگذشت.»
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
«نجیب نانجیب، قاضی عموزاد قاتل، مجلس ختم حسین زمان و جنازه نوریزاد»
هموطنانم درود
۱. یک روز که همه مسئولان بند ۶ زندان اوین در محل افسر نگهبانی گرد آمده بودند، جلو رفتم و به آقای گودرزی (رئیس بند شش) گفتم؛ شما شرم نمیکنید از این همه دروغی که به خورد زندانیان میدهید؟
گودرزی که دروغگوئیهایش از اندازه بیرون بود، چیزی نگفت، اما آقايی به نام "نجیب" که استخدام دستگاه قضایی ست، و کارش مددکاری ست، رو به رئیس بند و ديگران داد زد: شما چرا از نوریزاد میترسید؟ مگر نوریزاد کيست؟ نوریزاد مزدبگیر آمريکاست، مزدبگیر اسرائیل است، و ... نگذاشتم رشتهی مزدبگیری مرا به دیگر اجانب بدوزد و محکم زیر گوشش خواباندم، جوری که پرتاب شد به آغوش گودرزی.
داد زدم: ابله، چیزی بگو که به من بچسبد...! خوب، صورتجلسهای تنظیم شد، و نجيب از من شکایت کرد!
۲. در بند ۶ پروندهی محسن شکاری زیر دست قاضی قاتل (عموزاد) بود. عموزاد برایش اعدام تجویز کرده بود، اما هنوز حکم اعدام تأیید نشده بود.
محسن پیش ما بود و میگفت: به زور فیلمی را نشان من دادند، مرا زدند و گفتند: امضا کن، این تویی که قمه به دست گرفتهای..!
خود مرا با شکايت "نجیب" و چند ملا که برای سرکشی به بند ما آمده بودند و من جانانه از خجالتشان درآمده بودم، فرستادند دادگاه انقلاب شعبه ۲۶ که قاضی عموزاد رئیس همانجاست. آن روز زدم به سيم آخر و هرچه گند و کثافت و آدمکشی و بلاهت و دزدی و فضاحت دستگاههای جمهوری اسلامی در این چهل و چند سال را يک تنه به عهده گرفتم، و تا توانستم به عموزاد قاتل گفتم: خاک بر سرت با این قضاوت کردنت! تو، عمله سپاه و اطلاعاتی، و اختیار از خودت نداری، هرچه از بالا بگويند، امضا میکنی!
۳. پس از سه چهار روز مرخصی، ساک به دست، داشتم به زندان اوین برمیگشتم که سر راه قرار شد در مجلس ختم دوستم؛ روانشاد "حسین زمان" سخنرانی کنم. سخنرانی من کوتاه بود و کوبنده. در آن سخنرانی، هم از بلاهت خود گفتم، هم از شقاوت و درندگی جمهوری اسلامی و اینکه: هندوانهی جمهوری اسلامی گندیده است.
۴. برای بار دوم مرا بردند دادگاه انقلاب شعبه ۲۶ که رئیسش عموزاد قاتل است. در این فاصله "محسن شکاری" اعدام شده بود. از عموزاد خواستم دمی تحمل کند تا من از دزدیها و آدمکشیهای مجتبی خامنهای و قالیباف و سپاه بگویم.
گفتم و گفتم و او گوش کرد. ناگهان از من پرسید: "از نظر تو علی کریمی(فوتباليست) خائن هست یا نه..؟ و تاکید کرد تنها بگویم: آری یا نه! این بار عموزاد بادیگارد مسلح در اتاقش داشت. پس از اعدام چند زندانی سیاسی و معترض برای او بادیگارد گمارده بودند. به او گفتم؛ پیش از آنکه "علی کریمی" خائن باشد، خود تو که آدمکش هستی و به محسن شکاری اعدام دادی، خائنی! تو خائنی که به قول خودت به قاچاقچیان مواد مخدر اعدام میدهی و با نگاه به کانتینر کانتینر مواد مخدری که سپاه و اطلاعات ترانزیت میکنند، نطق نمیکشی. اسم محسن شکاری را که آوردم، انگار کژدم به تنش انداختم. تکان تکان خورد و گفت؛ محسن شکاری قمه به دست افتاده ميان مردم. و گفت: هرچی از مجتبی خامنهای و قالیباف و ديگران گفتی، پرید رفت. از محسن شکاری قمه به دست دفاع میکنی؟
گفتم: اگر میگویی پرید رفت، برای اینست که شبها راحت بخوابی! همین مجتبی خامنهای مگر به سردار همدانی دستور نداد، مگر همین سردار همدانی مصاحبه نکرد که من دو هزار چاقوکش و قمهکش پروندهدار را گردانبندی کردم، روزهایی که مردم در سال ۸۸ به خیابانها میآمدند، همين گردانهای قمه کش و چاقو کش، شکمها پاره کردند، گردنها بریدند؟
خلاصه از آن گفتگوی بیحاصل هفت سال زندان جدید برای من نوشت؛ پنج سال برای اجتماع و تبانی (حضور سر خاک حسین زمان)، و دو سال تبلیغ علیه نظام (هندوانهی جمهوری اسلامی گندیده است)..!
ادامه نامه را اینجا بخوانید.
#محمد_نوریزاد #محسن_شکاری #بیانیه #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Telegraph
«نجیب نانجیب، قاضی عموزاد قاتل، مجلس ختم حسین زمان و جنازه نوریزاد»
محمد نوریزاد، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین در آخرین نامه خود به نکات مهمی از جمله شکنجه محسن شکاری برای اعتراف اجباری، تهدید خودش به مرگ و ... اشاره کرده است. او در بخشی از این نامه نوشته: «امروز یکی از مسئولین زندان اوین آمد مرا به گوشهای برد و گفت:…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
محمد نوریزاد، نویسنده و کارگردان، در تماسی تلفنی از زندان اوین، اعلام کرد که به ۶۱ ماه زندان محکوم شده است. این تماس او از سوی مسئولان زندان قطع شد.
او پیش از این به ۱۵ سال حبس، ۷۴ ضربه شلاق، سه سال تبعید به ایذه و سه سال ممنوعالخروجی از کشور محکوم شده بود.
#محمد_نوریزاد #بیانیه #بیانیه۱۴ #زندانی_سیاسی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او پیش از این به ۱۵ سال حبس، ۷۴ ضربه شلاق، سه سال تبعید به ایذه و سه سال ممنوعالخروجی از کشور محکوم شده بود.
#محمد_نوریزاد #بیانیه #بیانیه۱۴ #زندانی_سیاسی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پویا جگروند، فعال مدنی، در پستی در شبکه اکس، توییتر سابق، خبر از اعتصاب غذا و داروی محمد نوریزاد داده است.
به گفته این فعال مدنی، محمد نوریزاد در اعتراض به مافیای فساد و غارت در زندان اوین اعتصاب غذا و دارو کرده است.
«نوریزاد امروز اعلام کرد به خاطر اینکه همه راههایی که درباره فساد در زندان اوین انجام داده به نتیجه نرسیده، با جاناش تصمیم به مبارزه گرفته است.»
صدای او باشیم که پیامش به مردم ایستادگی بوده است.
#زن_زندگی_آزادی
#محمد_نوریزاد
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
به گفته این فعال مدنی، محمد نوریزاد در اعتراض به مافیای فساد و غارت در زندان اوین اعتصاب غذا و دارو کرده است.
«نوریزاد امروز اعلام کرد به خاطر اینکه همه راههایی که درباره فساد در زندان اوین انجام داده به نتیجه نرسیده، با جاناش تصمیم به مبارزه گرفته است.»
صدای او باشیم که پیامش به مردم ایستادگی بوده است.
#زن_زندگی_آزادی
#محمد_نوریزاد
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
محمد نوریزاد به صورت تنبیهی به انفرادی منتقل شده است.
این فعال مدنی محبوس در زندان اوین، در اعتراض به مافیای فساد و غارت در زندان دست به اعتصاب غذا و دارو زده بود.
فاطمه ملکی، همسر محمد نوریزاد، در یک فایل صوتی از انتقال این زندانی سیاسی به انفرادی خبر داد. دلیل اعتصاب غذا و داروی آقای نوریزاد اعتراض نسبت به گرانشدن مواد غذایی عرضهشده به زندانیان بوده است.
در بهمنماه سال ۱۴۰۲، محمد نوریزاد به ۶۱ ماه حبس محکوم شد و در تیرماه همان سال در پرونده ای دیگر توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به دو سال حبس محکوم شد.
«هرانا» درباره محکومیتهای پیشین نوریزاد مینویسد: در تاریخ ۲۰ مرداد ماه ۹۸، به دلیل امضای بیانیه ۱۴ نفر، نامهای که با امضای ۱۴ تن از کنشگران مدنی مبنی بر استعفای آیت الله خامنهای منتشر شده بود، همچنین به دلیل حضور در مقابل ساختمان محل برگزاری دادگاه تجدیدنظر کمال جعفرییزدی، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. او نهایتا سال ۱۳۹۹ از زندان وکیل آباد مشهد به زندان اوین منتقل شد.
وی در بخش نخست پرونده خود در بهمن ماه ۹۸، توسط شعبه ۴ دادگاه انقلاب مشهد به ریاست قاضی منصوری از بابت اتهامات «توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی، توهین به مقدسات، توهین به رهبری، تشویش اذهان عمومی، همکاری با رسانههای خارجی، شرکت در تجمعات غیرقانونی» به ۱۵ سال حبس، ۳ سال تبعید به ایذه و ۳ سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شد.
علاوه براین، محمد نوری زاد اردیبهشت ۱۳۹۹ از صدور حکم یک سال زندان دیگر برای خود به دلیل دفاع از حقوق شهروندان بهائی ساکن شهر ایوانکی در استان سمنان توسط دادگاه شهرستان ایوانکی خبر داد.
همچنین مردادماه ۱۳۹۹ در بخش دوم پرونده خود توسط دادگاه کیفری دو مشهد به دلیل حضور در مقابل ساختمان محل برگزاری دادگاه تجدیدنظر کمال جعفرییزدی، از بابت اتهام «اخلال در نظم عمومی» به ۸ ماه حبس تعزیری، ۷۴ ضربه شلاق و تبعید به طبس و از بابت اتهام «نشر اکاذیب» به ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد.
محمد نوری زاد نهایتا در تاریخ ۲۶ آبان ماه ۱۴۰۰، در پی موافقت دادستان با توقف اجرای حکم، از زندان اوین آزاد شد، اما در تاریخ ۳ بهمن ۱۴۰۰، جهت تحمل باقیمانده دوران محکومیت خود احضار شده و به زندان اوین بازگشت.
این کارگردان، فیلمنامهنویس و روزنامهنگار ۷۲ ساله ایرانی پیش از این هم سابقه بازداشت و زندان در جمهوری اسلامی داشته است. او که از روزنامهنگاران تندرو و مذهبی محسوب میشد، در سالهای پایانی دهه هشتاد به صف منتقدان فعال جمهوری اسلامی پیوست.
صدای او باشیم که پیامش به مردم ایستادگی بوده است.
#زن_زندگی_آزادی
#محمد_نوریزاد
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
این فعال مدنی محبوس در زندان اوین، در اعتراض به مافیای فساد و غارت در زندان دست به اعتصاب غذا و دارو زده بود.
فاطمه ملکی، همسر محمد نوریزاد، در یک فایل صوتی از انتقال این زندانی سیاسی به انفرادی خبر داد. دلیل اعتصاب غذا و داروی آقای نوریزاد اعتراض نسبت به گرانشدن مواد غذایی عرضهشده به زندانیان بوده است.
در بهمنماه سال ۱۴۰۲، محمد نوریزاد به ۶۱ ماه حبس محکوم شد و در تیرماه همان سال در پرونده ای دیگر توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به دو سال حبس محکوم شد.
«هرانا» درباره محکومیتهای پیشین نوریزاد مینویسد: در تاریخ ۲۰ مرداد ماه ۹۸، به دلیل امضای بیانیه ۱۴ نفر، نامهای که با امضای ۱۴ تن از کنشگران مدنی مبنی بر استعفای آیت الله خامنهای منتشر شده بود، همچنین به دلیل حضور در مقابل ساختمان محل برگزاری دادگاه تجدیدنظر کمال جعفرییزدی، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. او نهایتا سال ۱۳۹۹ از زندان وکیل آباد مشهد به زندان اوین منتقل شد.
وی در بخش نخست پرونده خود در بهمن ماه ۹۸، توسط شعبه ۴ دادگاه انقلاب مشهد به ریاست قاضی منصوری از بابت اتهامات «توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی، توهین به مقدسات، توهین به رهبری، تشویش اذهان عمومی، همکاری با رسانههای خارجی، شرکت در تجمعات غیرقانونی» به ۱۵ سال حبس، ۳ سال تبعید به ایذه و ۳ سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شد.
علاوه براین، محمد نوری زاد اردیبهشت ۱۳۹۹ از صدور حکم یک سال زندان دیگر برای خود به دلیل دفاع از حقوق شهروندان بهائی ساکن شهر ایوانکی در استان سمنان توسط دادگاه شهرستان ایوانکی خبر داد.
همچنین مردادماه ۱۳۹۹ در بخش دوم پرونده خود توسط دادگاه کیفری دو مشهد به دلیل حضور در مقابل ساختمان محل برگزاری دادگاه تجدیدنظر کمال جعفرییزدی، از بابت اتهام «اخلال در نظم عمومی» به ۸ ماه حبس تعزیری، ۷۴ ضربه شلاق و تبعید به طبس و از بابت اتهام «نشر اکاذیب» به ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد.
محمد نوری زاد نهایتا در تاریخ ۲۶ آبان ماه ۱۴۰۰، در پی موافقت دادستان با توقف اجرای حکم، از زندان اوین آزاد شد، اما در تاریخ ۳ بهمن ۱۴۰۰، جهت تحمل باقیمانده دوران محکومیت خود احضار شده و به زندان اوین بازگشت.
این کارگردان، فیلمنامهنویس و روزنامهنگار ۷۲ ساله ایرانی پیش از این هم سابقه بازداشت و زندان در جمهوری اسلامی داشته است. او که از روزنامهنگاران تندرو و مذهبی محسوب میشد، در سالهای پایانی دهه هشتاد به صف منتقدان فعال جمهوری اسلامی پیوست.
صدای او باشیم که پیامش به مردم ایستادگی بوده است.
#زن_زندگی_آزادی
#محمد_نوریزاد
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
📍محمد نوریزاد از داخل زندان :
«مردم ما هیولای جمهوریاسلامی را به خود واگذارند، و صندوقهای رأی را بر کله ی همین اهریمن و هیولای سرطانی بکوبند»
✍️ به نام خدای آزادی
از انفرادی نوریزاد تا انتخابات
پرده اول:
شنبه ۱۹ خرداد بود که آقای نوریزاد تماس گرفتند و گفتند؛ به خاطر عدم توجه مسئولین زندان به حقوق زندانیان؛ از جمله گرانفروشی میوه و ارزاق زندانیان و مافیای مواد مخدر، از امروز اعتصاب غذا را شروع میکنم و به ملاقات هم نخواهم آمد، و تماسی هم نخواهم داشت.
روز بعد او را به انفرادی منتقل میکنند. پس از پنج روز باخبر شدیم که به بند منتقل شدند.
پرده دوم :
چهارشنبه ۶ تیر با وجودیکه میدانستم ایشان برای ملاقات نخواهند آمد، به اوین رفتم؛ چرا که دکتر دندانپزشک ایشان نامه ای را به تاریخ ۱۲ تیر جهت اعزام آقای نوری زاد به بهداری اوین نوشته بودند که باید به دست مسئولین میرساندم.
پس از بالا و پائین رفتن ها، آقای حق جو مسئول جدید سالن ملاقات نامه را دریافت کردند. جویای حال آقای نوری زاد شدم؛ گفتند: من خبر ندارم، باید خوب باشند. به طبقه سوم برای ملاقات رفتم؛ منتظر ماندم، ولی از آقای نوریزاد خبری نشد؛ از هم بندیها سوال کردم؛ خبر درستی به من ندادند. مجددا به دفتر آقای حق جو مراجعه کردم و گفتم؛ من باید بدانم که آیا ایشان همچنان در اعتصاب هستند یا نه؟
گفتند: تا بیست دقیقه دیگر رئیس زندان، آقای فرزادی می آیند؛ بمانید و با ایشان صحبت کنید. معاون بند ۸ آقای سنجری هم آنجا بودند. گفتند؛ حالشان خوب است.
منتظر ماندم؛ خبری نشد. معاون رئیس زندان آقای توسلی آمدند.
گفتند: حالشان خوب است. گفتم: سه شنبه آینده وقت دندانپزشکی دارند، ایشان را حتما بفرستید و اگر نیامدند به من اطلاع بدهید تا وقت دکتر آزاد شود. قول دادند که به من خبر میدهند.
پرده سوم:
سه شنبه ۱۲ تیر به امید دیدار آقای نوریزاد به دندانپزشکی رفتیم؛ تا ظهر منتظر ماندیم. خبری نشد.
پرده چهارم:
چهارشنبه ۱۳ تیر به اوین رفتیم؛ ملاقات حضوری بود؛ آقای نوری زاد آمدند؛ کم جان و کم انرژی.
پرسیدم: در این یکماه بی خبری چه بر تو گذشته؟! او تعریف میکرد و ما دردمندانه گوش میدادیم:
«پس از انتشار اعتراض من، روز یکشنبه ۲۰ تیر مرا از کارگاه به انفرادی بردند، حتی اجازه ندادند کتابی، دفتری با خود ببرم. از همان لحظه اعتصاب خشک را شروع کردم؛ نه آبی و نه غذایی خوردم تا روز چهارم که چشمانم سیاهی رفت؛ به حالت اغماء افتادم. مرا به بهداری برده و احیاء کردند، سپس به بند منتقل شدم.
روز بعد به کارگاه رفته بودم که دوباره آنجا بیهوش شدم. مرا به بهداری برده و به ناچار مرا به بیمارستان طالقانی منتقل کرده بودند. چشمانم را که باز کردم شب شده بود؛ خودم را روی تخت بیمارستان دیدم. صبح روز بعد مرا به اوین بازگرداندند.»
به او گفتم: این همه اتفاق افتاده و ما بیخبر بودیم...؟!!!…
از روز اعتصاب تا به امروز هم تلفنش قطع بوده، واقعا مرحبا به شما، دستمریزاد...!!!
مسئولین زندان بدانند و حتما میدانند که به لحاظ قانونی فقط یک روز، "فقط یک روز" میتوانند زندانی را در انفرادی نگه دارند، و زیاده برآن بدون مجوز غیر قانونی است.
چه میگویم: قانون...؟!!!!!
شما برای زندانیان مرگ تدریجی را رقم می زنید و ابایی هم ندارید، ولی بدانید مسئول تمامی این رفتارهای غیرقانونی و غیر انسانی شما هستید.
در حین صحبت ها متوجه شدم که متاسفانه ایشان را به سهو یا به عمد به دندانپزشکی اعزام نکرده اند. باید اعتراضم را به معاون زندان برسانم و به او بگویم: که چه شد قول و قرارشان؟!!
پرده آخر:
بحث شیرین انتخابات در اوین هم ما را رها نمیکند؛ یکی از خواهران آقای نوری زاد پرسید: مردم میپرسند چه کنند؟ آقای نوری زاد با عصبانیت پاسخ داد: چه کنند...؟!!
📍«مردم ما هیولای جمهوری اسلامی را به خود واگذارند، و صندوق های رای را بر کله همین اهریمن و هیولای سرطانی بکوبند.»
فاطمه ملکی
۱۴ تیر ماه ۱۴۰۳
#محمد_نوریزاد #رای_بی_رای #سیرک_انتخابات #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«مردم ما هیولای جمهوریاسلامی را به خود واگذارند، و صندوقهای رأی را بر کله ی همین اهریمن و هیولای سرطانی بکوبند»
✍️ به نام خدای آزادی
از انفرادی نوریزاد تا انتخابات
پرده اول:
شنبه ۱۹ خرداد بود که آقای نوریزاد تماس گرفتند و گفتند؛ به خاطر عدم توجه مسئولین زندان به حقوق زندانیان؛ از جمله گرانفروشی میوه و ارزاق زندانیان و مافیای مواد مخدر، از امروز اعتصاب غذا را شروع میکنم و به ملاقات هم نخواهم آمد، و تماسی هم نخواهم داشت.
روز بعد او را به انفرادی منتقل میکنند. پس از پنج روز باخبر شدیم که به بند منتقل شدند.
پرده دوم :
چهارشنبه ۶ تیر با وجودیکه میدانستم ایشان برای ملاقات نخواهند آمد، به اوین رفتم؛ چرا که دکتر دندانپزشک ایشان نامه ای را به تاریخ ۱۲ تیر جهت اعزام آقای نوری زاد به بهداری اوین نوشته بودند که باید به دست مسئولین میرساندم.
پس از بالا و پائین رفتن ها، آقای حق جو مسئول جدید سالن ملاقات نامه را دریافت کردند. جویای حال آقای نوری زاد شدم؛ گفتند: من خبر ندارم، باید خوب باشند. به طبقه سوم برای ملاقات رفتم؛ منتظر ماندم، ولی از آقای نوریزاد خبری نشد؛ از هم بندیها سوال کردم؛ خبر درستی به من ندادند. مجددا به دفتر آقای حق جو مراجعه کردم و گفتم؛ من باید بدانم که آیا ایشان همچنان در اعتصاب هستند یا نه؟
گفتند: تا بیست دقیقه دیگر رئیس زندان، آقای فرزادی می آیند؛ بمانید و با ایشان صحبت کنید. معاون بند ۸ آقای سنجری هم آنجا بودند. گفتند؛ حالشان خوب است.
منتظر ماندم؛ خبری نشد. معاون رئیس زندان آقای توسلی آمدند.
گفتند: حالشان خوب است. گفتم: سه شنبه آینده وقت دندانپزشکی دارند، ایشان را حتما بفرستید و اگر نیامدند به من اطلاع بدهید تا وقت دکتر آزاد شود. قول دادند که به من خبر میدهند.
پرده سوم:
سه شنبه ۱۲ تیر به امید دیدار آقای نوریزاد به دندانپزشکی رفتیم؛ تا ظهر منتظر ماندیم. خبری نشد.
پرده چهارم:
چهارشنبه ۱۳ تیر به اوین رفتیم؛ ملاقات حضوری بود؛ آقای نوری زاد آمدند؛ کم جان و کم انرژی.
پرسیدم: در این یکماه بی خبری چه بر تو گذشته؟! او تعریف میکرد و ما دردمندانه گوش میدادیم:
«پس از انتشار اعتراض من، روز یکشنبه ۲۰ تیر مرا از کارگاه به انفرادی بردند، حتی اجازه ندادند کتابی، دفتری با خود ببرم. از همان لحظه اعتصاب خشک را شروع کردم؛ نه آبی و نه غذایی خوردم تا روز چهارم که چشمانم سیاهی رفت؛ به حالت اغماء افتادم. مرا به بهداری برده و احیاء کردند، سپس به بند منتقل شدم.
روز بعد به کارگاه رفته بودم که دوباره آنجا بیهوش شدم. مرا به بهداری برده و به ناچار مرا به بیمارستان طالقانی منتقل کرده بودند. چشمانم را که باز کردم شب شده بود؛ خودم را روی تخت بیمارستان دیدم. صبح روز بعد مرا به اوین بازگرداندند.»
به او گفتم: این همه اتفاق افتاده و ما بیخبر بودیم...؟!!!…
از روز اعتصاب تا به امروز هم تلفنش قطع بوده، واقعا مرحبا به شما، دستمریزاد...!!!
مسئولین زندان بدانند و حتما میدانند که به لحاظ قانونی فقط یک روز، "فقط یک روز" میتوانند زندانی را در انفرادی نگه دارند، و زیاده برآن بدون مجوز غیر قانونی است.
چه میگویم: قانون...؟!!!!!
شما برای زندانیان مرگ تدریجی را رقم می زنید و ابایی هم ندارید، ولی بدانید مسئول تمامی این رفتارهای غیرقانونی و غیر انسانی شما هستید.
در حین صحبت ها متوجه شدم که متاسفانه ایشان را به سهو یا به عمد به دندانپزشکی اعزام نکرده اند. باید اعتراضم را به معاون زندان برسانم و به او بگویم: که چه شد قول و قرارشان؟!!
پرده آخر:
بحث شیرین انتخابات در اوین هم ما را رها نمیکند؛ یکی از خواهران آقای نوری زاد پرسید: مردم میپرسند چه کنند؟ آقای نوری زاد با عصبانیت پاسخ داد: چه کنند...؟!!
📍«مردم ما هیولای جمهوری اسلامی را به خود واگذارند، و صندوق های رای را بر کله همین اهریمن و هیولای سرطانی بکوبند.»
فاطمه ملکی
۱۴ تیر ماه ۱۴۰۳
#محمد_نوریزاد #رای_بی_رای #سیرک_انتخابات #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
محمد نوریزاد، فعال مدنی زندانی، به ۵ سال حبس محکوم شده است.
این پرونده اخیرا در دوران حبس علیه وی گشوده شده است.
روز یکشنبه ۳۱ تیرماه جلسه دادرسی به اتهامات آقای نوریزاد به صورت ویدیو کنفرانس و غیابی برگزار شد. بدون آنکه این زندانی فرصت دفاع از اتهامات مطروحه علیه خود را داشته باشد، به تحمل پنج سال حبس دیگر محکوم شده است.
پیشتر محمد نوریزاد در پیامی از درون زندان اوین گفته بود:
«مردم ما هیولای جمهوریاسلامی را به خود واگذارند، و صندوقهای رأی را بر کله ی همین اهریمن و هیولای سرطانی بکوبند»
کنشگران مدنی، باید بتوانند آزادانه موارد نقض حقوقبشر را مستند کنند و به اطلاع جامعه مدنی و حتی نهادهای بینالمللی برسانند.
اما آیا در ایرانِ تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، چنین چیزی امکان دارد؟ هر فردی که نوشت یا سخن گفت توسط جمهوری اسلامی به زندان افکنده شده است.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#محمد_نوریزاد
@Tavaana_TavaanaTech
این پرونده اخیرا در دوران حبس علیه وی گشوده شده است.
روز یکشنبه ۳۱ تیرماه جلسه دادرسی به اتهامات آقای نوریزاد به صورت ویدیو کنفرانس و غیابی برگزار شد. بدون آنکه این زندانی فرصت دفاع از اتهامات مطروحه علیه خود را داشته باشد، به تحمل پنج سال حبس دیگر محکوم شده است.
پیشتر محمد نوریزاد در پیامی از درون زندان اوین گفته بود:
«مردم ما هیولای جمهوریاسلامی را به خود واگذارند، و صندوقهای رأی را بر کله ی همین اهریمن و هیولای سرطانی بکوبند»
کنشگران مدنی، باید بتوانند آزادانه موارد نقض حقوقبشر را مستند کنند و به اطلاع جامعه مدنی و حتی نهادهای بینالمللی برسانند.
اما آیا در ایرانِ تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، چنین چیزی امکان دارد؟ هر فردی که نوشت یا سخن گفت توسط جمهوری اسلامی به زندان افکنده شده است.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#محمد_نوریزاد
@Tavaana_TavaanaTech