آموزشکده توانا
58.2K subscribers
29.8K photos
36.1K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
هشت صبح روز دوم آبان‌ماه ۱۳۷۴مترجم و نویسنده‌‌ پرکار ایرانی، احمد میرعلایی از منزلش به سوی کتاب‌فروشی محل کارش به راه افتاد اما هرگز به آن‌جا نرسید.

خانواده‌اش نگران شدند اما جستجو برای یافتنش بی‌نتیجه بود. پیکر بی‌جان او ساعت ده شب در کوچه‌های خیابان میر اصفهان پیدا شد. کنار جنازه‌ی او دو بطری مشروب قرار داده بودند. نیروی انتظامی پیدا شدن جسد را به خانواده میرعلایی اطلاع می‌دهد. او در یکی از کوچه‌‌های فرعی محل کارش به شکل نشسته به دیوار تکیه داده بود.

همان شب در پزشکی قانونی خانواده‌ی میرعلایی جسد را می‌بینند که جای دو تزریق آمپول در دست راست او دیده می‌شود. احمد میرعلایی بر اثر تزریق انسولین از ناحیه‌ دست راست دچار ایست قلبی می‌شود و جان می‌دهد.

این‌گونه پایان می‌یابد زندگی مترجمی که معرفی بزرگان ادب مانند: بورخس، میلان کوندرا، اکتاویو پاز، ویلیام گولدینگ، گراهام گرین و … اولین بار توسط او صورت گرفته است و ترجمه‌های شیوای او، فارسی‌خوانان آثار ادبی را با این بزرگان آشنا کرده است. از احمد میرعلایی به غیر از ترجمه‌های ارزشمند می‌توان به حدود ۲۶ کتاب، مقاله و داستان اشاره کرد. از او اشعار بسیاری نیز در نشریات ادبی و فرهنگی معتبری چون سخن، رودکی، آدینه، کتاب جمعه، دنیای سخن، گردون، کلک و … به انتشار رسیده است.

قتل میرعلایی مانند دیگر قتل‌های نویسندگان و دگراندیشان، برای محدودسازی اندیشه و حق آزادی بیان صورت گرفت. احمد میرعلایی به هیچ حزب و دسته‌ سیاسی وابستگی نداشت که بخواهیم او را مخالف سیاسی جمهوری اسلامی قلمداد کنیم. او در نوجوانی شیفته‌ محمد مصدق و جبهه‌ ملی بود؛ اما چه پیش و چه پس از انقلاب هیچ سابقه‌ فعالیت سیاسی یا مبارزات سیاسی نداشت. احمد میرعلایی تنها در نامه‌ای ۱۳۴ امضایی که امضای او هم پای نامه بود گفت که «ما نویسنده‌ایم». «ما نویسنده‌ایم، یعنی احساس و تخیل و اندیشه‌ و تحقیق خود را به اشکال مختلف می‌نویسیم و منتشر می‌کنیم. حق طبیعی و اجتماعی و مدنی ما ست که نوشته‌مان - اعم از شعر یا داستان، نمایش‌نامه یا فیلم‌نامه، تحقیق یا نقد و نیز ترجمه آثار دیگر نویسندگان جهان - آزادانه و بی‌ هیچ مانعی به دست مخاطبان برسد. ایجاد مانع در راه نشر این آثار، به هر بهانه‌ای، در صلاحیت هیچ‌ کس یا هیچ‌ نهادی نیست. اگرچه پس از نشر راه قضاوت و نقد آزادانه درباره‌ آن‌ها بر همگان گشوده است.»

درباره احمد میرعلایی بیشتر بخوانید:
bit.ly/1axXQ3V


#قتلهای_زنجیره‌_ای #ایران #مردم_بدانید #احمد_میرعلایی #یاری_مدنی_توانا #دادخواهی

@Tavaana_TavaanaTech
«به یاد آر
باز هیجده آذر شد و من بعد از بیست و سه سال، فکر نمی‌کنم، که زخم ربوده‌شدن و به‌قتل‌رسیدن همسرم ذره‌ای التیام یافته باشد و من مانده‌ام که با این زخم مزمن چه کنم. کاش غده‌ای بود که می‌توانستم از درونم جدا کنم و بدور بیندازم. ولی این زخم خودش را در تک تک سلول‌های بدنم، جا کرده و فقط شاید تنها با مردن من، از درد جانکاهش رها شوم.
آنچه فقط تا امروز امید را در من زنده نگاه داشته، دادخواهی است و تلاش برای انتشار آثار اوست.
دژخیمانی که فکر کردند با کشتنش، اندیشه‌اش را نابود می‌کنند، هیچ انتظار چنین روزهایی را نداشتند که ببنند جوانان ما امروز چگونه مشتاقانه سراغ تک تک آثارش از من می‌گیرند.
تو نیستی ولی بدان که اندیشه‌ات‌، و راهت در راه تحقق آزادی، اندیشه و بیان بی هیچ حد و حصر و استثنا ادامه خواهد داشت.»

از فیسبوک سیما صاحبی، همسر محمد جعفر پوینده از قربانیان قتل‌های زنجیرهای


پوینده فعالیت‌های سیاسی خود را از دوران دانشجویی شروع کرد. او دارای مدرک فوق لیسانس جامعه‌شناسی بود که در سال ۱۳۵۶ از دانشگاه سوربن فرانسه اخذ کرده بود. پوینده در بحبوحه انقلاب یعنی در شهریور سال ۱۳۵۷ به ایران بازگشت. پوینده از آن پس وقا خود را بیش‌تر وقف ترجمه آثار فلسفی و ادبی و جامعه‌شناختی از زبان فرانسه به فارسی کرد.

پوینده در ۱۸ آذرماه ۱۳۷۷ از منزل خود خارج شد و دیگر بازنگشت و چند روز بعد جسد بی‌جان این مترجم و نویسنده در "روستای بادامک" در شهرستان شهریار پیدا شد. او را خفه کرده بودند. او را در امام‌زاده طاهر کرج به خاک سپردند. آرام‌گاه او در کنار محمد مختاری دیگر قربانی قتل‌های سریالی جمهوری اسلامی قرار دارد.
.
از آثار فراوان محمدجعفر پوینده در عمر کوتاهش می‌توان به ترجمه هگل و اندیشه فلسفی در روسیه نوشته گی‌پلانتی-بونژرو، پیکار با تبعیض جنسی نوشته آندره میشل، اعلامیه جهانی حقوق بشر و تاریخچه آن نوشته گلن جانسون، سپیده‌دمان فلسفه تاریخ بورژوازی نوشته ماکس هورکهایمر، جامعه‌شناسی رمان نوشته گئورک لوکاچ و … اشاره کرد.

درباره محمد جعفر پوینده بیش‌تر بدانید:
https://bit.ly/3qF83DN

#قتلهای_زنجیره‌_ای
#محمد_جعفر_پوینده
#کانون_نویسندگان_ایران
#دادخواهی #یاری_حقوقی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
زادروز احمد میرعلایی

هشت صبح روز دوم آبان‌ماه ۱۳۷۴مترجم و نویسنده‌‌ پرکار ایرانی، احمد میرعلایی از منزلش به سوی کتاب‌فروشی محل کارش به راه افتاد اما هرگز به آن‌جا نرسید.

خانواده‌اش نگران شدند اما جستجو برای یافتنش بی‌نتیجه بود. پیکر بی‌جان او ساعت ده شب در کوچه‌های خیابان میر اصفهان پیدا شد. کنار جنازه‌ی او دو بطری مشروب قرار داده بودند. نیروی انتظامی پیدا شدن جسد را به خانواده میرعلایی اطلاع می‌دهد. او در یکی از کوچه‌‌های فرعی محل کارش به شکل نشسته به دیوار تکیه داده بود.

همان شب در پزشکی قانونی خانواده‌ی میرعلایی جسد را می‌بینند که جای دو تزریق آمپول در دست راست او دیده می‌شود. احمد میرعلایی بر اثر تزریق انسولین از ناحیه‌ دست راست دچار ایست قلبی می‌شود و جان می‌دهد.

این‌گونه پایان می‌یابد زندگی مترجمی که معرفی بزرگان ادب مانند: بورخس، میلان کوندرا، اکتاویو پاز، ویلیام گولدینگ، گراهام گرین و … اولین بار توسط او صورت گرفته است و ترجمه‌های شیوای او، فارسی‌خوانان آثار ادبی را با این بزرگان آشنا کرده است. از احمد میرعلایی به غیر از ترجمه‌های ارزشمند می‌توان به حدود ۲۶ کتاب، مقاله و داستان اشاره کرد. از او اشعار بسیاری نیز در نشریات ادبی و فرهنگی معتبری چون سخن، رودکی، آدینه، کتاب جمعه، دنیای سخن، گردون، کلک و … به انتشار رسیده است.

قتل میرعلایی مانند دیگر قتل‌های نویسندگان و دگراندیشان، برای محدودسازی اندیشه و حق آزادی بیان صورت گرفت. احمد میرعلایی به هیچ حزب و دسته‌ سیاسی وابستگی نداشت که بخواهیم او را مخالف سیاسی جمهوری اسلامی قلمداد کنیم. او در نوجوانی شیفته‌ محمد مصدق و جبهه‌ ملی بود؛ اما چه پیش و چه پس از انقلاب هیچ سابقه‌ فعالیت سیاسی یا مبارزات سیاسی نداشت. احمد میرعلایی تنها در نامه‌ای ۱۳۴ امضایی که امضای او هم پای نامه بود گفت که «ما نویسنده‌ایم». «ما نویسنده‌ایم، یعنی احساس و تخیل و اندیشه‌ و تحقیق خود را به اشکال مختلف می‌نویسیم و منتشر می‌کنیم. حق طبیعی و اجتماعی و مدنی ما ست که نوشته‌مان - اعم از شعر یا داستان، نمایش‌نامه یا فیلم‌نامه، تحقیق یا نقد و نیز ترجمه آثار دیگر نویسندگان جهان - آزادانه و بی‌ هیچ مانعی به دست مخاطبان برسد. ایجاد مانع در راه نشر این آثار، به هر بهانه‌ای، در صلاحیت هیچ‌ کس یا هیچ‌ نهادی نیست. اگرچه پس از نشر راه قضاوت و نقد آزادانه درباره‌ آن‌ها بر همگان گشوده است.»

درباره احمد میرعلایی بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Ahmad_MirAlaei


#قتلهای_زنجیره‌_ای #ایران #مردم_بدانید #احمد_میرعلایی #یاری_مدنی_توانا #دادخواهی

@Tavaana_TavaanaTech
‌طراح علی باقری
——————————————————
ز ضحاک شد تخت شاهی تهی
سرآمد برو روزگار مهی

نخواهیم برگاه ضحاک را
مرآن اژدهادوش ناپاک را

کسی کاو هوای فریدون کند
دل از بند ضحاک بیرون کند

——————————————————


#be_voice_of_iranian_people
#mahsa_amini #mahsaaminiمهسا_امینی #مهسا_امینی #ژیناامینی #freedom #kurdistan
#قتلهای_زنجیره_ای
#iranianprotests #iranianprotests #iranianprotests
#womanlifefreedom #woman_life_freedom #ژن_ژیان_ئازادی
#ژن_ژیان_آزادی #زن_زندگی_آزادی
#نه_به_جمهوری_اسلامی #هنر_اعتراض
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
سالروز قتل احمد میرعلایی

هشت صبح روز دوم آبان‌ماه ۱۳۷۴مترجم و نویسنده‌‌ پرکار ایرانی، احمد میرعلایی از منزلش به سوی کتاب‌فروشی محل کارش به راه افتاد اما هرگز به آن‌جا نرسید.

خانواده‌اش نگران شدند اما جستجو برای یافتنش بی‌نتیجه بود. پیکر بی‌جان او ساعت ده شب در کوچه‌های خیابان میر اصفهان پیدا شد. کنار جنازه‌ی او دو بطری مشروب قرار داده بودند. نیروی انتظامی پیدا شدن جسد را به خانواده میرعلایی اطلاع می‌دهد. او در یکی از کوچه‌‌های فرعی محل کارش به شکل نشسته به دیوار تکیه داده بود.

همان شب در پزشکی قانونی خانواده‌ی میرعلایی جسد را می‌بینند که جای دو تزریق آمپول در دست راست او دیده می‌شود. احمد میرعلایی بر اثر تزریق انسولین از ناحیه‌ دست راست دچار ایست قلبی می‌شود و جان می‌دهد.

این‌گونه پایان می‌یابد زندگی این مترجم۔ از احمد میرعلایی به غیر از ترجمه‌های ارزشمند می‌توان به حدود ۲۶ کتاب، مقاله و داستان اشاره کرد.

قتل میرعلایی مانند دیگر قتل‌های نویسندگان و دگراندیشان، برای محدودسازی اندیشه و حق آزادی بیان صورت گرفت. احمد میرعلایی به هیچ حزب و دسته‌ سیاسی وابستگی نداشت که بخواهیم او را مخالف سیاسی جمهوری اسلامی قلمداد کنیم. او در نوجوانی شیفته‌ محمد مصدق و جبهه‌ ملی بود؛ اما چه پیش و چه پس از انقلاب هیچ سابقه‌ فعالیت سیاسی یا مبارزات سیاسی نداشت. احمد میرعلایی تنها در نامه‌ای ۱۳۴ امضایی که امضای او هم پای نامه بود گفت که «ما نویسنده‌ایم». «ما نویسنده‌ایم، یعنی احساس و تخیل و اندیشه‌ و تحقیق خود را به اشکال مختلف می‌نویسیم و منتشر می‌کنیم. حق طبیعی و اجتماعی و مدنی ما ست که نوشته‌مان - اعم از شعر یا داستان، نمایش‌نامه یا فیلم‌نامه، تحقیق یا نقد و نیز ترجمه آثار دیگر نویسندگان جهان - آزادانه و بی‌ هیچ مانعی به دست مخاطبان برسد. ایجاد مانع در راه نشر این آثار، به هر بهانه‌ای، در صلاحیت هیچ‌ کس یا هیچ‌ نهادی نیست. اگرچه پس از نشر راه قضاوت و نقد آزادانه درباره‌ آن‌ها بر همگان گشوده است.»

درباره احمد میرعلایی بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Ahmad_MirAlaei


#قتلهای_زنجیره‌_ای #ایران #احمد_میرعلایی #یاری_مدنی_توانا #دادخواهی

@Tavaana_TavaanaTech
فردا اول آذرماه سالگرد قتل فروهرها ست.

در ۲۵ مین سالگرد قتل پروانه و داریوش فروهر، به منظور ایستادگی بر حق دادخواهی، فردا چهارشنبه از ساعت چهار تا شش بعدازظهر، در منزل و قتل‌گاه ایشان برگزار خواهد شد.

داریوش فروهر و پروانه اسکندری اول آذر سال ۱۳۷۷ با ضربات چاقو در منزل شخصی‌شان به قتل رسیدند. این پرونده همراه با پرونده قتل چند نویسنده دیگر که همه به روشی مشابه و در همان سال به قتل رسیدند به پرونده قتل‌های سیاسی زنجیرهای معروف است.

طرح سکوتی بلندتر از فریاد اثر بهنام محمدی
@behtoons
#جمهوری_اسلامی #ایران #قتل #ترور #پروانه_اسکندری #داریوش_فروهر #قتلهای_زنجیره‌_ای #دادخواهی #کارتون #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
سال‌گرد قتل دکتر کاظم سامی

آذرماه تلخی قتل‌های زنجیرهای را بر پیشانی دارد. درست‌تر آن است که بگوئیم بخشی از قتل‌های زنجیرهای در این ماه اتفاق افتاد.

یکی از کسانی که در آذرماه به قتل رسید دکتر کاظم سامی بود. دکتر کاظم سامی در دوم آذرماه ۱۳۶۷ در مطب خود به قتل رسید. ساعت ۱۱:۳۰ دقیقه چهارشنبه دوم آذرماه شخصی که خود را غلام همتی معرفی کرده بود در آخرین ساعات کار مطب وارد مطب دکتر سامی شد. زمان طولانی‌ای نگذشت که همسر دکتر سامی با شنیدن صدای سر و صدای همسرش از منزل‌شان که طبقه بالای مطب بود با نگرانی خود را به دکتر سامی رساند و مردی را با دشنه‌ای خون‌آلود در کنار کاظم سامی مشاهده کرد.

سال‌ها بعد و در سال ۱۳۸۷، مهدی خزعلی، فرزند ابوالقاسم خزعلی از روحانیان متنفذ نظام جمهوری اسلامی، در مطلبی در وب‌سایت خود در مورد این ماجرا نوشت که میرعماد دادستان وقت به درخواست و شکایت همسر کاظم سامی، دستور نبش قبر جلیلیان که به عنوان قاتل معرفی شده بود را داده و پزشکی قانونی پس از معاینه جسد وی نظر داده است که جلیلیان برخلاف نظر وزارت کشور خودکشی نکرده، بلکه کشته شده و بعد حلق‌آویز شده است.

بیش‌تر بخوانید:
https://tavaana.org/kazem_samii/
#یاری_مدنی_توانا
#کاظم_سامی
#قتلهای_زنجیره_ای
@Tavaana_TavaanaTech
سعیدی سیرجانی را سکته کردند!
سالروز قتل علی‌اکبر سعیدی سیرجانی
سعیدی سیرجانی تنها به جرم! نوشتن نامه به رهبر جمهوری اسلامی که در آن به سانسور کتاب‌هایش اشاره کرده بود بازداشت شد و تحت شکنجه قرار گرفت و مجبور شد مقابل دوربین بنشیند و علیه خود اعتراف کند.

نامه‌های سیرجانی حاوی نکات طنز و جدی بسیاری است که همه درس شجاعت است. شجاعت روشن‌فکری که نقادانه نفر اول مملکت را مورد خطاب قرار می‌دهد..

در یکی از نامه‌ها می‌نویسد:

«بگذارید آیندگان بدانند که در سرزمین بلاخیز ایران هم بودند مردمی که دلیرانه از جان خود گذشتند و مردانه به استقبال مرگ رفتند.»

سعید امامی در مورد مرگ سعیدی سیرجانی توضیح داده بود که به او به جای شیاف ملین، شیافی ساخته‌شده از پتاسیم دادند تا به عنوان توصیه پزشک استفاده کند. شیاف پتاسیم به راحتی می‌تواند قلب انسان را از کار بیاندازد. قلب سیرجانی از کار افتاد و علت مرگ او را حمله‌ی قلبی اعلام کردند.

سعیدی سیرجانی در ۲۳ اسفندماه ۱۳۷۲، خارج از منزل مسکونی‌اش به وسیله‌ی ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بازداشت شد و پس از نُه ماه بازداشت در چهارم آذرماه ۱۳۷۳ درگذشت.

بیش‌تر بخوانید:

https://tavaana.org/aliakbar_saeidi_sirjani/
#پروفایل
#یاری_مدنی_توانا
#قتلهای_زنجیره_ای
#سعیدی_سیرجانی

@Tavaana_TavaanaTech

«‏۱- ترور کور با بمب‌گذاری برای کشتن غیرنظامیان در هر کجای دنیا و با هر نیتی که باشد «جنایت» است و باید محکوم‌ شود. اما برای شناسایی آمران و عاملان چنین جنایاتی از جمله در #کرمان، «تحقیق» پیش از ادعا و «تعقیب» ضروری است.

۲- اگر قرار باشد به سبک مقامات ج.ا، در همان لحظه اول و بدون هر گونه تحقیقی، بخواهیم این عملیات کور را به یک یا چند کشور دیگر نسبت دهیم، حتما خواهیم توانست بنا بر سوابق، آن را به خودِ ج.ا هم نسبت دهیم:

۲-۱- بمب‌گذاری در حرم امام هشتم شیعیان در #مشهد که ابتدا به خارجی‌ها و بعدها به سازمان مجاهدین خلق نسبت داده شده بود، اما در نهایت و در جریان پرونده #قتل‌های_زنجیره_ای مطرح شد که این بمب‌گذاری بخشی از کارهای صورت گرفته توسط باند #سعید_امامی و وزارت اطلاعات بوده است.
۲-۲- در مساله حمله مسلحانه به #شاهچراغ هم که واکنش‌های عجولانه مقامات ج.ا و اخبار ضد و نقیض رسمی و نیمه‌رسمی، بیشتر بر تکرار سناریوهای امنیتی مشابه و نقش ج.ا دامن زده است.

۳- از قضا در عملیات اخیر، غیبت همه فرزندان ق . سلیمانی در این مراسم اصلی بر سر مزارش در کرمان، حتی می‌تواند فکت موثری برای اثبات فرضیه‌ی نقش خودِ ج.ا در این جنایت باشد.

۴- به همان اندازه که سوءپیشینه کیفری افراد مربوط به شهروندان است و در آینده شغلی‌شان موثر است، سوءپیشینه جنایت نیز مربوط به حکومت‌هاست که قاعدتا باید در آینده حکمرانی‌شان موثر باشد.

۵- در هر حال، فقط «تحقیق» است که یک ادعا را «ثابت» می‌کند و فقط «تاریخ» است که همه چیز را «ثبت» می‌کند.»

- متن از توییت سعید دهقان، وکیل و حقوقدان

عکس: دختران ق سلیمانی در کنسرت موسیقی تالار وحدت

کاربران در شبکه‌های اجتماعی همچنین به حمله هماهنگ شده داعش به مجلس در چند سال پیش اشاره کرده‌اند.
برخی هم به همزمانی چهلم کشته‌شدگان کرمان با ۲۲ بهمن و دور بدون ملایان و سپاهی‌ها از حادثه انفجار به عنوان دلایلی برای هماهنگ شده بودن ماجرا سخن گفته‌اند.
عده‌ای دیگر از کاربران هم ناتوانی حکومت در تامین امنیت نیروهای خودی را مطرح کرده‌اند.

در هر حال این روزها بازار تحلیل این حادثه داغ است و نحوه انتشار خبر با جریان هواپیمای اوکراینی و سپربلا قراردادن هموطنان مقایسه می‌شود و همچون آن ماجرا عده‌ای واکنش کاربران مختلف را معیاری برای چک‌کردن میزان هماهنگی افراد با حکومت قلمداد می‌کنند.

آیا جمهوری اسلامی باز جان هموطنان(حتی خودی‌های حکومت) را سپربلا کرده؟ از حکومتی که ایدئولوگ آن حفظ نظام را از حفظ جان «امام زمان» واجب‌تر می‌داند، بعید نیست

#نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«دهه دوم پس از انقلاب، درست پس از اعدام‌های دهه شصت و جنگ، ایران وضعیت آرام‌تری را تجربه کرد که با ظهور جبهه اصلاحات امید می‌رفت که جو خفقان باقی‌مانده از دهه شصت رفته رفته از بین برود و شاهد آزادی بیان بیشتر و موارد کمتری از نقض حقوق بشر در ایران باشیم

اما با وجود ظاهر آرام‌تر، در این دوران نیز عوامل جمهوری اسلامی ‌از روش‌های مختلفی برای حذف مخالفان خود استفاده کردند.
بین سال‌های ۱۳۶۹ و ۱۳۷۷،‌ شاهد قتل‌های زنجیرهای بودیم که شخصیت‌های سیاسی و اجتماعیِ منتقد نظام جمهوری اسلامی ‌در داخل و خارج از ایران را هدف می‌گرفتند.

هرچند هیچ‌ یک از مقامات جمهوری اسلامی ‌مسئولیت این قتل‌ها را به‌ عهده نگرفتند و همواره آن‌ها را به عوامل خارجی ‌یا به گروه‌های بنیادگرای خارج از نظام نسبت می‌دادند.

روزنامهٔ سلام در ۱۵ تیر ۱۳۷۸ نامه‌ای محرمانه از سعید امامی، متهم اصلی قتل‌های زنجیرهای را منتشر کرد که با ذکر نام ‌یکی از افرادی که بعدا کشته شد، خواستار اعمال محدودیت بیشتر برای وی شده بود.
روزنامهٔ سلام به‌دلیل انتشار این نامه تعطیل شد که این همین اتفاق منجر به وقایع هجده تیر ۱۳۷۸ و حمله به کوی دانشگاه تهران و اولین دور اعتراضات دانشجویی در تاریخ جمهوری اسلامی‌شد.
در این اعتراض‌ها هفت نفر در طی حمله به کوی دانشگاه کشته شدند و سعید زینالی که به دست ماموران دستگیر شده بود از آن زمان ناپدید شده و هنوز پیدا نشده است.

این اعتراضات شروع کننده راهی بودند که منجر به جنبش‌های مطالبه‌گری و آزادی خواهانه دهه‌های بعدی شد، و با وجود اجرای انواع تاکتیک‌های ارعاب توسط حکومت، پس از این جنبش نقش دانشجویان و جوانان در جنبش‌های اعتراضی پررنگ‌تر هم شد.»

متن و ویدیو از صفحه آزادماهی
@azadmahii

#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_اعدام
#زن_زندگی_آزادگی
#مهسا_امینی
#ایران_را_پس_میگیریم
#ایران_آزاد
#کوی_دانشگاه
#سعید_زینالی
#فرشته_علیزاده
#فریدون_فرخزاد
#قتلهای_زنجیره_ای
#داریوش_فروهر
#پروانه_اسکندری
#محمد_مختاری
#محمدجعفر_پوینده
#حمید_حاجی_زاده
#کارون_حاجی_زاده
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
سالروز قتل احمد میرعلایی

هشت صبح روز دوم آبان‌ماه ۱۳۷۴مترجم و نویسنده‌‌ پرکار ایرانی، احمد میرعلایی از منزلش به سوی کتاب‌فروشی محل کارش به راه افتاد اما هرگز به آن‌جا نرسید.

خانواده‌اش نگران شدند اما جستجو برای یافتنش بی‌نتیجه بود. پیکر بی‌جان او ساعت ده شب در کوچه‌های خیابان میر اصفهان پیدا شد. کنار جنازه‌ی او دو بطری مشروب قرار داده بودند. نیروی انتظامی پیدا شدن جسد را به خانواده میرعلایی اطلاع می‌دهد. او در یکی از کوچه‌‌های فرعی محل کارش به شکل نشسته به دیوار تکیه داده بود.

همان شب در پزشکی قانونی خانواده‌ی میرعلایی جسد را می‌بینند که جای دو تزریق آمپول در دست راست او دیده می‌شود. احمد میرعلایی بر اثر تزریق انسولین از ناحیه‌ دست راست دچار ایست قلبی می‌شود و جان می‌دهد.

این‌گونه پایان می‌یابد زندگی این مترجم۔ از احمد میرعلایی به غیر از ترجمه‌های ارزشمند می‌توان به حدود ۲۶ کتاب، مقاله و داستان اشاره کرد.

قتل میرعلایی مانند دیگر قتل‌های نویسندگان و دگراندیشان، برای محدودسازی اندیشه و حق آزادی بیان صورت گرفت. احمد میرعلایی به هیچ حزب و دسته‌ سیاسی وابستگی نداشت که بخواهیم او را مخالف سیاسی جمهوری اسلامی قلمداد کنیم. او در نوجوانی شیفته‌ محمد مصدق و جبهه‌ ملی بود؛ اما چه پیش و چه پس از انقلاب هیچ سابقه‌ فعالیت سیاسی یا مبارزات سیاسی نداشت. احمد میرعلایی تنها در نامه‌ای ۱۳۴ امضایی که امضای او هم پای نامه بود گفت که «ما نویسنده‌ایم». «ما نویسنده‌ایم، یعنی احساس و تخیل و اندیشه‌ و تحقیق خود را به اشکال مختلف می‌نویسیم و منتشر می‌کنیم. حق طبیعی و اجتماعی و مدنی ما ست که نوشته‌مان - اعم از شعر یا داستان، نمایش‌نامه یا فیلم‌نامه، تحقیق یا نقد و نیز ترجمه آثار دیگر نویسندگان جهان - آزادانه و بی‌ هیچ مانعی به دست مخاطبان برسد. ایجاد مانع در راه نشر این آثار، به هر بهانه‌ای، در صلاحیت هیچ‌ کس یا هیچ‌ نهادی نیست. اگرچه پس از نشر راه قضاوت و نقد آزادانه درباره‌ آن‌ها بر همگان گشوده است.»

درباره احمد میرعلایی بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Ahmad_MirAlaei


#قتلهای_زنجیره‌_ای #ایران  #احمد_میرعلایی #یاری_مدنی_توانا #دادخواهی

@Tavaana_TavaanaTech