آموزشکده توانا
57K subscribers
31K photos
36.8K videos
2.54K files
18.9K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
#تحسر: تحلیلی بلاغی از #اندوه و سرکوب در موسیقی ایران

خلاصه:

این مقاله تحلیلی است از #موسیقی_آوازی #معاصر #ایران که از تنهایی، حسرت از #عشق و #گلایه از عاشقانی که به هم بی‌اعتنا هستند، می‌گوید. در داستان #موسیقی، عاشقانی را می بینیم که شوق بازگشت یا #وصل به کسانی را دارند که بر آنها بی‌رحم‌ بوده‌اند. با رجوع به سازها و متن ترانه‌ها در کنار مفاهیم تحلیلی از #روانشناسی و جامعه شناسی، این سبک از زندگی #زیباشناختی به چالش کشیده می‌شود و بر نقش فعال برای حرکت به‌سوی آینده تاکید می‌شود. مقاله‌ای که می‌خوانید روشی را در درک و تحلیل موسیقی در پیوند با موضوعات سیاسی و اجتماعی بنیان می‌گذارد. سعید سبزیان، عضو هیئت علمی آموزشکده توانا، همراه با برشمردن #زیبایی و #جذابیت موسیقی معاصر، استدلال کرده که موسیقی در کناراین جذابیت، می‌تواند که دستگاه ادراکی و شیوه #تفکر ما را شکل بدهد و موضع #انفعالی، #غم‌زده و احساس #قربانی بودن ما را تداوم بدهد و سبب شود جماعتی از غم‌زدگان درمانده را شکل دهیم. در ادامه هم استدلال می‌کند که موسیقی معاصر ایران بازتاب برداشت افراد از هستی خودشان و همچنین آینه نوع نظام سیاسی است که مردم در آن احساس #دربند بودن می‌کنند. از موضوعاتی که مطرح شده این است که همانطور که در عرصه سیاسی، مردم با روش #مظلوم‌نمایی و #سوگواری به ابراز موضع سیاسی می پردازند، در تولید و گوش سپردن به موسیقی هم موضع مظلوم‌نمایی آنها مشاهده می‌شود. یاس‌آموخته، از دیگر مفاهیم است که در اینجا در کنار مفاهیم #خشونت و #تسلیم و #حسرت مطرح شده است. #عاشقان در داستان موسیقی میل و حسرت خویش را به معشوق بیان می‌کنند. آنها نشان می‌دهند که میلی به تغییر و عبور از وضعیت آزارنده ندارند و بلکه در آزار انفعالی، احساسی خوشایند می‌یابند. سبزیان با اشاره به بحثی که در پی سخنان یوسف اباذری در گرفت، مفاهیمی را به میان می‌آورد که هم انتقاد او از عدم #عاملیت را تایید می‌کند، هم سخنان او را دارای استدلال ناکافی می‌داند. او استدلال می‌کند که همین موضع انفعالی برای فرد فرهنگ‌شناس معنای اعتراض فعال دارد. این مقاله به سبب نوآوری در تحلیل موسیقی برای کسانی که به عرصه فرهنگ، موسیقی و تفکر انتقادی علاقمند هستند روش‌تحلیل مفیدی فراهم کرده است.
منبع تصویر: https://goo.gl/RHx887
تخصيص ويژه:
فارسى
نوع مطلب:
كتاب/مقاله/گزارش
منبع:
توانا
نویسنده:
سعید سبزیان
سال انتشار:
2015
@Tavaana_Tavaanatech
#مقاله #کتاب #توانا #آموزش #آموزشکده
لینک مطلب در توانا:

https://goo.gl/JBU0eb
فایل کتاب
👇👇👇👇👇👇👇👇
رزا پارک در برابر ظلم قد خم نکرد

رزا پارکس، از فعالان جنبش حقوق مدنی امریکا، ۶۰ سال پیش در چنین روزی از واگذاری صندلی اتوبوسش به مردی سفیدپوست خودداری کرد.

حرکتی که #تحریم اتوبوس‌های مونتگمری ایالت آلاباما را در پی داشت و یک سال بعد دادگاه #جداسازی اتوبوس‌ها را کاملا ناموجه و #غیرقانونی اعلام کرد. در آن روز رزا پارکس زنی ۴۲ ساله بود که از محل کار بازمی‌گشت و پیش از آن با راننده اتوبوس درگیری لفظی پیدا کرده بود. رد درخواست راننده برای واگذاری صندلی به بازداشت و جریمه وی منجر شد. اما این حرکت اعتراضات گسترده‌ای را دامن زد، به طوری که تحریم گسترده شبکه ترابری همگانی توسط #سیاه‌پوستان برای مبارزه با جداسازی نژادی به رهبری مارتین لوترکینگ جوان رقم خورد و یک سال به طول انجامید.

رزا پارکس در خانوده‌ای فرهنگی به دنیا آمده بود که اهمیت فراوانی به تحصیل و آموزش می‌دادند. همین موضوع سبب تقویت روحیه #مبارزه‌طلبی و #حق‌جویی در او شده بود. او در اول دسامبر از محل کارش در فروشگاه مونتگمری بازمی‌گشت که به شکلی اتفاقی سوار اتوبوسی می‌شود که سال ها پیش با راننده آن درگیر شده بود. مسافری سفیدپوست چند ایستگاه بعد سوار اتوبوس می‌شود و راننده از رزا می خواهد که جایش را به مرد سفیدپوست بدهد. اما رزا از روی صندلی بلند نمی‌شود. همه مسافران پیاده می‌شوند و در نهایت رزا دستگیر می‌شود. رزا در آن سال به برداشت منفعلانه از حرکتش برای واگذار نکردن صندلی به مرد سفیدپوست اعتراض کرد. چرا که برخی اعتقاد داشتند زن مسن خسته‌تر از آن بود که صندلی‌اش را واگذار کند. رزا در پاسخ به این سخن‌ها می‌گوید: «مردم همیشه می‌گویند که من صندلی‌ام را به این خاطر نبخشیدم که خسته بودم. اما این درست نیست. جسما خسته نبودم و وضعیتی شبیه روزهای دیگر در پایان یک روز پرمشغله داشتم... نه، واقعیت این است که من از #تسلیم شدن خسته بودم!»

رزا با وجود برخوردهای بعد از آن و از دست دادن شغلش به فعالیتش برای احقاق #حقوق سیاه پوستان ادامه داد و در سال ۱۹۸۷ بنیاد «رزا و ریموند پارکس» را با همراهی همسرش به راه انداخت. مدال طلای کنگره به خاطر اقدام شجاعانه رزا که تاریخ #مبارزات_مدنی امریکا را تغییر داد در سال ۱۹۹۹ به وی اعطا شد. مدالی که پیش از آن مادر ترزا، توماس ادیسون و جورج واشنگتن کسب کرده بودند. او بعد‌ها لقب «مادر جنبش آزادی» را دریافت کرد. رزا در کپیتال هیل شهر واشنگتن دی‌.سی دفن شده است. او تنها #زن سیاه‌پوستی است که در این مکان به خاک سپرده شده است.

در توانا بیشتر بخوانید: https://goo.gl/U0DDaq

مطالب #توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
ملامین باشه یا چینی!

دابسمش‌های #خلاق و زیبای ما ایرانیان آنقدر فراگیر شده که در همه شبکه‌های اجتماعی صفحه‌ای برای آن ساخته شده است. اما خوب است به خودمان یادآوری کنیم شادی و شاد زیستن به جسم و #ظواهر نیست. ما هر جا هستیم می‌توانیم حس خوب زندگی را حفظ کنیم!

چرا که نه؟
ما هم می تونیم، می تونیم شاد باشیم، اهل #طنز و #خنده باشیم، می تونیم کارهایی که بقیه انجام میدن رو انجام بدیم. کافیه خودمون رو #توانا ببینیم. کافیه شادی رو حق خودمون بدونیم. اونوقته که هیچ چیزی محدودمون نمی کنه، اونوقته که با وجود #معلولیت، #قدرت وجودمون رو زندگی می کنیم. #جسم و تن، در برابر #توانایی های ما #تسلیم میشن.... ما امید داریم و با# عشق زنده ایم... به قول استیون #هاوکینگ حتی از سیاه چاله ها هم میشه خارج شد، پس ناامید نمیشیم... وقتی می تونیم #شوخ و #شنگ باشیم، چرا بشینیم و غصه بخوریم؟ .. می تونیم روح #امید و #شادی رو در بقیه آدمها هم بدمیم و اینجوری موثر باشیم... ما #انسان های #موثر و #شاد و با اعتماد به نفسی هستیم... کتاب «جسمیت و قدرت: مباحثی در معلولیت و تحول اجتماعی» نوشته سعید سبزیان را از توانا دانلود کنید:
https://goo.gl/SyASjb

@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
«معلولیت من هیچوقت اونقدری که به چشم اطرافیانم اومده برای خودم پررنگ نبوده. هر چقدر دیگران من رو #متفاوت می دیدن‌ خودم می خواستم یه زندگی معمولی داشته باشم.
بچه که بودم می خواستم برم مدرسه متل بقیه بچه ها. دو تا مدرسه نزدیک خونه ما بود: #دبستان_هابیل و #دبستان_بهشتی.
با پدرم برای ثبت نام به #دبستان_بهشتی رفتیم. مدیر مدرسه تا من رو بغل پدرم دید. بدون اینکه پوشه مدارگ رو نگاه کنه گفت:
آدرس شما به این مدرسه نمیخوره. ببرش #مدرسه_هابیل...
رفتیم دبستان_هابیل. مدیر یه نگاه به من انداخت. انگار داشت به یه #زامبی نگاه می کرد.. بعد مدارک و آدرس رو نگاه کرد. وقتی دید همه چی درسته شروع کرد به #بهانه اوردن:
این بچه با بقیه فرق داره. بچه های دیگه اذیتش می کنن...
بردن و آوردن این بچه سخته. خودش هم اذیت میشه. ببرش خونه یکی رو پیدا کن بهش درس بده. زمان #امتحان بیارش متفرقه امتحان بده..
بابا: خودم می برم و میارم میخوام پیش بچه ها باشه.
آقا این مشکل داره. من نمیتونم ثبت نامش کنم. برای من مسئولیت داره....
وقتی بابا همه بهانه ها رو جواب داد. مدیر حس کرد دیگه بهانه ای نمونده. دست آخر گفت:
من اینو تبت_نام نمی کنم. برو هر کاری می کنی بکن...
اون روز خیلی برام #تلخ بود. اما
اون زامبی برای رویاهاش جنگید مدرسه رفت و درس خوند پیش بچه ها. همونطور که پدرش می خواست... همونطور که خودش میخواست... دیپلم گرفت. کنکور قبول شد لیسانس گرفت و حالا یه مترجم شده و سالهاس داره کار میکنه.
حالا وقتی به این #خاطره فکر میکنم خیلی برام شرینه...
خیلی از خاطرات شیرین ما از دل #تلخی های زندگی بیرون میان وقتی میجنگی و #تسلیم نمیشی تلخی های زندگی به شیرینی تبدیل میشه...
مهم نیست که بقیه به چشم یه زامبی بهت نگاه کنن. مهم اینه که به رویاهات احترام بزاری و بخاطر شون بجنگی...
اون وقت از دل روزهای تلخ و سخت یه #خاطره شیرین بیرون میاد. شیرین تر از #عسل. »

از اینستاگرام محمدرضا شاهی


مرتبط:
کتاب جسمیت و قدرت: مباحثی در معلولیت و تحول اجتماعی نوشته سعید سبزیان را به رایگان از سایت توانا دانلود کنید:
https://goo.gl/FMBwGK

یک شهر علیه تحصیل معلولان
http://bit.ly/34dAKwA

#معلولیت #تبعیض_علیه_معلولان

@Tavaana_Tavaanatech