آموزشکده توانا
58.2K subscribers
29.8K photos
36.1K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
سالروز قتل احمد میرعلایی

هشت صبح روز دوم آبان‌ماه ۱۳۷۴مترجم و نویسنده‌‌ پرکار ایرانی، احمد میرعلایی از منزلش به سوی کتاب‌فروشی محل کارش به راه افتاد اما هرگز به آن‌جا نرسید.

خانواده‌اش نگران شدند اما جستجو برای یافتنش بی‌نتیجه بود. پیکر بی‌جان او ساعت ده شب در کوچه‌های خیابان میر اصفهان پیدا شد. کنار جنازه‌ی او دو بطری مشروب قرار داده بودند. نیروی انتظامی پیدا شدن جسد را به خانواده میرعلایی اطلاع می‌دهد. او در یکی از کوچه‌‌های فرعی محل کارش به شکل نشسته به دیوار تکیه داده بود.

همان شب در پزشکی قانونی خانواده‌ی میرعلایی جسد را می‌بینند که جای دو تزریق آمپول در دست راست او دیده می‌شود. احمد میرعلایی بر اثر تزریق انسولین از ناحیه‌ دست راست دچار ایست قلبی می‌شود و جان می‌دهد.

این‌گونه پایان می‌یابد زندگی این مترجم۔ از احمد میرعلایی به غیر از ترجمه‌های ارزشمند می‌توان به حدود ۲۶ کتاب، مقاله و داستان اشاره کرد.

قتل میرعلایی مانند دیگر قتل‌های نویسندگان و دگراندیشان، برای محدودسازی اندیشه و حق آزادی بیان صورت گرفت. احمد میرعلایی به هیچ حزب و دسته‌ سیاسی وابستگی نداشت که بخواهیم او را مخالف سیاسی جمهوری اسلامی قلمداد کنیم. او در نوجوانی شیفته‌ محمد مصدق و جبهه‌ ملی بود؛ اما چه پیش و چه پس از انقلاب هیچ سابقه‌ فعالیت سیاسی یا مبارزات سیاسی نداشت. احمد میرعلایی تنها در نامه‌ای ۱۳۴ امضایی که امضای او هم پای نامه بود گفت که «ما نویسنده‌ایم». «ما نویسنده‌ایم، یعنی احساس و تخیل و اندیشه‌ و تحقیق خود را به اشکال مختلف می‌نویسیم و منتشر می‌کنیم. حق طبیعی و اجتماعی و مدنی ما ست که نوشته‌مان - اعم از شعر یا داستان، نمایش‌نامه یا فیلم‌نامه، تحقیق یا نقد و نیز ترجمه آثار دیگر نویسندگان جهان - آزادانه و بی‌ هیچ مانعی به دست مخاطبان برسد. ایجاد مانع در راه نشر این آثار، به هر بهانه‌ای، در صلاحیت هیچ‌ کس یا هیچ‌ نهادی نیست. اگرچه پس از نشر راه قضاوت و نقد آزادانه درباره‌ آن‌ها بر همگان گشوده است.»

درباره احمد میرعلایی بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Ahmad_MirAlaei


#قتلهای_زنجیره‌_ای #ایران  #احمد_میرعلایی #یاری_مدنی_توانا #دادخواهی

@Tavaana_TavaanaTech
شعله پاکروان، مادر زنده‌یاد ریحانه جباری، در دهمین سالگرد اعدام دخترش، مطلبی به شرح زیر منتشر کرد:

«ده سال تمام گذشت از خون به دل شدنم۔پس چرا قلبم آرام نمی‌گیرد؟ ده سال است که خاک سرد، بدن ریحان را پوشانده۔ پس چرا داغش سرد نمی‌شود؟ هزار تجربه و تغییر در زندگیم پیدا شد، اما سیاه‌تر از ان روز تلخ ندیده‌ام۔ وقتی برای اولین بار مادری دادخواه را دیدم که بعد از چندین دهه که از اعدام فرزندانش گذشته بود، همچنان از خاکستر وجودش دود برمی‌خاست، به خودم گفتم شاید این درد هرگز تمام نشود۔ آری درست فهمیده بودم۔ دردی که روح و جسم را مبتلامی‌کند۔ مثل باد در بدنت می‌چرخد. یکروز دستت درد میگیرد یکروز پایت. یکروز قلبت تیر می‌کشد یک روز چشمت۔ یک روز خسته‌ای بدون اینکه کاری کرده باشی، یک روز از دنیا بدت می‌آید۔ یکروز نفست تنگ می‌شود۔ دکتر می‌گوید همه این دردها از مغزت می‌آید و تو می‌دانی که خاطره‌ها و تصاویر یکی پس از دیگری می‌آیند و می‌روند۔ یکبار تولدش را بیاد می‌آوری، یکبار راه رفتنش را۔ یکبار از شیر گرفتنش جلوی چشمت میاید و یکبار حرف زدنش۔ اه از رشد و بلند قامت شدن و درس و مدرسه‌اش۔ از مونس جان شدنش۔ همین خاطره‌ها تو را دیوانه می‌کند۔ شیدا و مجنون می‌کند۔ به دنبال لیلای خفته در گور میگردی بی انکه لحظه‌ای از یاد ببری چه کس یا کسانی او را کشتند۔ همه تنت گر می‌گیرد از خشم و نفرت۔ دلت می‌خواهد زمین و زمان را از هم بدری۔ اما،۔۔ اما چه کنم که او چندین بار گفته و در وصیتنامه‌اش نوشته "تلاش کن تا فراموش کنی روزهای تلخ را"۔ چه کنم که حتی بعد از ده سال، هنوز تلخی و رنج و اندوه هست۔ هنوز وقتی کلمه نحس اعدام را می‌خوانم یا می‌شنوم رعشه می‌گیرم۔ چه کنم که علیرغم تلاش‌هایم برای برآوردن خواسته ریحانه‌ام مبنی بر بخشش شکنجه‌گر و ناقاضی و قاتلش، هنوز از آن‌ها نفرت دارم و نبخشیده‌ام۔ چه کنم که هنوز هر ازگاهی نفرین‌هایی بر زبانم جاری می‌شود که گوش‌های خودم از شنیدنشان داغ می‌شود۔ و خواب دست‌ها و انگشت‌های قطع شده خون‌آلود می‌بینم و وحشت می‌کنم۔ من از کودکی کینه‌توز نبودم و خیلی زود آدم‌ها را می‌بخشیدم۔اما چرا ده سال است می‌گویم نه می‌بخشم، نه فراموش می‌کنم؟ چرا هر کس اعدام می‌شود بخشی از جان من دوباره آتش می‌گیرد؟ در این ده سال انقدر مادرقاب بدست دیده‌ام که دیگر روا نمی‌دانم، فقط از ریحانه‌ام بگویم۔انگار همه اعدامی‌ها بچه منند وبند ناف همه‌شان به قلب من منتهی می‌شوند۔ فرق ندارد اسمش رضا باشد یا محسن، صالح باشد یا سعید، زینب باشد یا ندا۔ همه‌شان مادری دارند که مثل خودم یک شب دراز و تاریک را پشت دیوارهای زندان صبح کرده‌اند و رد کبودی بر گردن محبوب خود دیده‌اند۔ ده سال از پروانگی ریحان گذشت و من هنوز عاشقش هستم۔ بند بند وجودم اکنده از عطر اوست۔ اشک امانم نمی‌دهد۔ ده سال گذشت.»

#دادخواهی #ریحانه_جباری #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پدر جاویدنام مهرشاد شهیدی، در دومین سالگرد فرزندش این ویدیو را منتشر کرد و نوشت:

«دو سال پیش در غوغای پاییز ۱۴۰۱، تصویر تو با چشمان معصومت، با بلندبالایی و رعنایی قامتت با لبخند فراموش‌نشدنی‌ات، دست به دست چرخید و در دل و جان و حافظه‌ی مردم ایران و جهان نشست.
بدل به سمبلی از مقاومت و آزادی‌خواهی شدی و جوانمرگ چون اسطوره‌های ماندگار تاریخ به دست دژخیمان شب‌پرست.
زیبا بودی و هنرمند، زیباتر شدی و هنرِ در راه ایران جانفدا شدنت، جان‌های مشتاق را چنان به خود مشغول داشت که غمخانه‌ی چشمان بیداران جهان را از خود سرشار ساخت.

حالا دو سال از شب و روزهایی که خدا هم در عزایت گریست می‌گذرد و برای ما بازماندگانت گذر زمان معنای متفاوتی به خود گرفته است.
دو سال پنجه کشیدن به صورت و مشت کوفتن بر سینه؛ یعنی یک عمر! عمری بدون تو.
حالا دو سال است که تو در آرامگاهت آرام گرفته‌ای و دیگر نشانه‌ای از آن همه شور و نشاط وجود تو در زندگی ما نیست، تو رفته‌ای و این غم را پایانی نیست، تو رفته‌ای و حتی در شادترین لحظات زندگی هم ناگهان زمان برای ما متوقف می‌شود و آن چشمان بینظیرت تسخیرمان می‌کند.

تو را از ما گرفتند غافل از اینکه آرامگاه پرنور تو میعادگاهی برای هموطنانمان خواهد شد، غافل از آنکه فریاد در گلو خشک شده‌ی آزادی از ذره‌ذره خاک تو برمی‌خیزد.

مهرشاد عزیزم، هر هفته بیم داشتیم شاید این هفته تنها بمانیم اما دوستدارانت نگذاشتند حس تلخ تنهایی ما را ویران کند. کاش بودی و می‌دیدی که چطور عزیزانی که حتی یکبار تو را ندیده‌اند به آشناترین آشناها بدل شدند. که چطور این غریبه‌های آشنا برایت گریستند و فرسنگ‌ها راه را برای دیدارت بر خود هموار کردند.

مهرشاد جانم اگرچه به دست خونریز ظالمان، در این خاک سرد خفتی اما ما پای‌فشرده در راه پرافتخار تو تا ابد گام می‌زنیم و بیداریم، باشد که این غم ابدی، ریشه‌ی بی‌عدالتی و ستمی که بر نور دیدگانمان و تک‌تک عزیزان شهیدمان رفته را برای همیشه خشک کند.

پی‌نوشت: ناباورانه امروز در بزرگداشت دومین سالگرد آسمانی‌شدن مهرشاد عزیزمان، به سوگ نشسته‌ایم.»

#مهرشادشهیدی
#مهرشاد_شهیدی
#mehrshadshahidi
#دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فاطمه اعظمی، خواهر جاویدنام سپهر اعظمی، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:

«در قلبم چیزی قشنگتر از یادش پیدا نمی کنم
او عزیزترین زخم من است
زیباترین اندوهم
فراموشش نمی کنم...
او دوست داشتنی ترین دلیل ویرانی من است
او اگر چه نیست اما خیالش با من است.. 💔»


سپهر اعظمی جوانی ۲۳ ساله بود، که در مراسم چهلم حدیث نجفی از ناحیۀ سر هدف گلولۀ نیروهای حکومتی قرار گرفت و پس از ۳۳ روز کما پانزدهم آذر ماه جان خود را از دست داد.

جوانانی همچون سپهر، با دست خالی در خیابان‌ها بودند، جمهوری اسلامی زور و اقتدارش فقط در برابر مردم بی‌دفاع ایران است!

#سپهر_اعظمی #دادخواهی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فیض الله آذرنوش، پدر جاویدنام پدرام آذرنوش، با انتشار این ویدیو از نسرین شاکرمی، مادر جاویدنام نیکا شاکرمی، حمایت کرده است.
او در این ویدیو می‌گوید که «هیچ کدام از ما از تیغ تیز نهادهای امنیتی در امان نیستیم.:
امروز مادر نیکا را ربودند، فردا مادرها و خانواده‌های دیگر جاویدنامان را می‌ربایند.
او از مردم می‌خواهد که «اجازه ندهید که ماموران رژیم به خود اجازه دهند که برای خانواده‌های داغدیده ایجاد مشکل بکنند. صدای خانم نسرین شاکرمی باشید و برای آزادی او تلاش کنید.»

این پدر دادخواه در انتها می‌گوید: «دیر یا زود اراده ملت بزرگ و ستمدیده ایران بر همه چیز پیروز شده و کاخ ظلم و جور ضحاک را در هم فرو می‌ریزیم.»


#پدرام_آذرنوش #نسرین_شاکرمی #نیکا_شاکرمی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
خانواده جاویدنام فرشته احمدی، بر سر مزارش و در سالگرد کشته‌شدنش، تولدش را جشن گرفتند.
فرشته احمدی، مادر دو کودک خردسال، روز ۵ آبان ۱۴۰۱ کشته شد، ۶ آبان تولدش بود.

روایت برادر فرشته احمدی، جان‌باخته خیزش ۱۴۰۱، از روز کشته‌شدن خواهرش

ساعت ۷:۳۰ دقیقه بعدازظهر شب حادثه، هوا رو به تاریکی می‌رفت که فرشته تیر خورد و بعد از دقایقی جان سپرد.

ابراهیم احمدی آن شب را این‌طور تعریف می‌کند: «وقتی اطراف خانه فرشته به‌دلیل کشته شدن زانیار شلوغ شده بود، تصمیم می‌گیرند به روستا بروند، ولی باز میانه راه پشیمان می‌شوند و برمی‌گردند شهرو ولی منزل پسرعمو همسرش می‌روند. پسر کوچک فرشته لباس‌ خود را کثیف کرده بود و ظاهرا لباس اضافه نداشته است و فرشته لباس را می‌شوید، حدود ۵ دقیقه قبل از اینکه فرشته به پشت‌بام برود، از پسر خودش عکس گرفته که با او قهر کرده است. شلوار شسته شده را به پشت‌بام می‌برد تا روی بند رخت پهن کند.»

فرشته احمدی در لحظه‌ای که تیر خورده، شلوار پسر خردسال‌اش را در دست داشته و فرزند او در آغوش‌اش نبوده است.

ابراهیم احمدی می‌گوید: «خانمی که فرشته منزل آن‌ها میهمان بوده است با بچه‌ها پشت سر فرشته به پشت‌بام می‌روند و به اعتراضات که در کوچه در جریان بوده است، نگاه می‌کردند. همه پشت دیوار کوتاه لبه پشت‌بام که حدود یک متر ارتفاع داشته است ایستاده بودند. این خانم به من گفت یک دفعه فرشته دست خود را روی سینه‌اش گذاشت، من نفهمیدم گلوله خورده، کمی ایستاد و افتاد روی زانو‌هایش. بعد گفت سینه‌ام سوخت. بعد از گفتن این جمله روی زمین افتاده و گفته است مراقب بچه‌های من باشید. این آخرین جمله فرشته بوده است و بعد از آن دیگر نتوانسته حرفی بزند؛ ولی تا بیمارستان زنده بوده است.»

🔹این مصاحبه در صفحه ایران‌ایر انجام شده است.

#فرشته_احمدی #دادخواهی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پدر جاویدنام مهرشاد شهیدی، ویدیویی از آخرین جشن تولد فرزندش را منتشر کرد و نوشت:


"امروز ششم آبان ماه، سالروز تولد نور دیدگانمان مهرشاد عزیز است. آبان سال هزار و چهارصد، آخرین باری بود که مهرشاد زادروزش را جشن گرفت و سال بعد دو روز پیش از تولدش جان نازنینش را ستاندند. مهرشاد در آخرین تولدش در جواب دوستش که از او خواست پیش از فوت کردن شمع‌ها، آرزو کند، گفت که آرزو کردنش زمان می‌برد ... دو سال پیش بود که فردا، هفت آبان ماه مهرشادمان را با تمام آن آرزوها به خاک سپردیم."



- آرزو کردنش زمان می‌برد، بس که آرزو داشت ... و جمهوری اسلامی تمام آن آرزوها را کشت.

#مهرشادشهیدی
#مهرشاد_شهیدی
#mehrshadshahidi
#دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام محمد قبادلو، از بازداشت‌شدگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ که توسط جمهوری اسلامی اعدام شد، در سالگرد نخستین جلسه دادگاه او ضمن انتشار این ویدیو جزییاتی از جلسه دادگاه و روند دادرسی ناعادلانه نوشت:

«هفتم آبان ماه ۱۴۰۱ اولین دادگاه علنی رسیدگی به اتهامات چند تن از معترضان در دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی بود
محمدم شب قبل خبر تشکیل جلسه از زندان را به ما داد. از ساعت ۸ صبح به همراه وکلای تعیینی محمد در دادگاه انقلاب حضور داشتیم ولی اجازه ورود ما و وکلا به شعبه داده نشد و به دستور شخص ریاست دادگاه وکلا از پرونده عزل شدند زیرا می‌دانستند جایی در نمایش آن‌ها ندارند.
آن روز جو شدید امنیتی در داخل و اطراف دادگاه حاکم بود و هیچ کس غیر از وکلای مورد انتخاب شعبه ۱۵ اجازه ورود به آن طبقه را نداشت و محمد و بقیه متهمان از درب دیگری وارد دادگاه شده بودند .دادگاهی که اسما علنی بود ولی در واقع هیچ کس حق حضور نداشت غیر از آنهایی که در این سناریوی نمایشی نقشی داشتند. تصویر تقطیع شده از دفاعیات محمد که پخش شد خود نمایانگر شدت فشار روحی و روانی و آنچه بر او گذشت می‌باشد. اعترافات اجباری و بدون داشتن حق وکیل تعیینی جهت دفاع .
قطعا روزی تاریخ قضاوت خواهد کرد که آیا با فرزندم و بقیه متهمان به عدالت و بیطرفانه رفتار شد یا خیر؟
و تا روزی که فرصت بازگو کردن آنچه بر فرزندم در این ۱۵ماه حبس فرا رسد با خشم نفس خواهم کشید .اگر عدالتی در جهان باشد.»


جاویدنام محمد قبادلو، روز سوم بهمن ۱۴۰۲، به صورت غیرقانونی اعدام شد.

#محمد_قبادلو #نه_به_جمهوری_اسلامی #زن_زندگی_آزادی #دادخواهی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
میثم پیرفلک، پدر کیان پیرفلک، با انتشار این ویدئو نوشته است:

«به نام خدای رنگین کمان
امروز ۷ آبان ۲۵۸۳ زاد روز کوروش کبیرست.
برای توصیفش زبان من قاصرست، چون تنها نامش گواهی عظمت انسانیست که تا جهان باقیست صلح و مهر را فریاد می‌زند.
برای پویا و کیان عزیزم که فرزندان زادگاه کوروش کبیر هستند.(آنزان،انشان،آیاپیز،ایزج،مالمیر و ایذه کنونی)
(برای آزاد اندیشی، برای عدالت، برای فریاد مظلومیت)
کیان و پویا جانم!! خون کوروش در رگهای شما جاریست واینگونه ست که یاد ونامتان هرگز کمرنگ و فراموش نخواهد شد.
شما از دیاری هستید که امروزه موزه روباز جهانی نامیده می‌شود، که هرساله میزبان هزاران دوستدار فرهنگ و تمدن ست وگوهی‌اش نقش برجسته ها، سنگ نوشته ها و آثار تاریخی بیش از ۳ هزارساله از دوره عیلامیان تا کنون که برایمان به یادگار مانده است.( کول فرح،اشکفت سلمان، خونگ اژدر، شمی، تاشار، قلعه کژدم، شهسوار و...)
ایذه‌ی من!! مهد تمدن و اصالت!! در دامان تو بسی انسانهای بزرگ رویید تا جهانی بهتر رقم زنند؛ با صلابت تر از همیشه در تاریخ بمان.
زنده باد نام کوروش کبیر تا ابد
زنده باد نام فرزندان زادگاه کوروش.»

#کیان_پیرفلک
#دادخواهی
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech