فرزاد در سال ۱۳۵۴ در کامیاران استان کردستان متولد شد. دوران کودکیش با جنگ گره خورده بود: «کودکی من (و نسل ما) تاثیرات عمیقی بر همه وجوه زندگیمان گذاشته است. من شعری از کودکیام به یاد ندارم. اصلا شعری به ما یاد ندادند. باور کن نگذاشتند کودکی کنیم، کودکی من با بوی سرب و گلوله و رگبار تفنگ آغاز شد.»
.
میخواست کودکی کند، میخواست رویاهای کودکی در وجودش تازه بماند، پس معلم شد. میگفت: «هنوز در سی و چند سالگی دوست دارم بازیهای کودکانه انجام دهم. شاید به همین دلیل باشد که اینقدر از بازی با بچهها لذت میبرم و هنوز آرزو دارم باز فرصتی پیش آید تا پای ثابت حلقه عمو زنجیر باف و گرگم به هوای کودکان شوم.»
.
عضو انجمن صنفی فرهنگیان و انجمن زیست محیطی ئاسک (آهو) بود و با نام مستعار «سیامند» در ماهنامه فرهنگی آموزشی رویان قلم میزد. دغدغه حقوق زنان را داشت، از زندان به کمپین «یک میلیون امضا برای برابری» پیوست.
درباره فرزاد کمانگر بیشتر بخوانید:
https://bit.ly/2WePvx3
#فرزاد_کمانگر #معلم #اعدام
@Tavaana_TavaanaTech
.
میخواست کودکی کند، میخواست رویاهای کودکی در وجودش تازه بماند، پس معلم شد. میگفت: «هنوز در سی و چند سالگی دوست دارم بازیهای کودکانه انجام دهم. شاید به همین دلیل باشد که اینقدر از بازی با بچهها لذت میبرم و هنوز آرزو دارم باز فرصتی پیش آید تا پای ثابت حلقه عمو زنجیر باف و گرگم به هوای کودکان شوم.»
.
عضو انجمن صنفی فرهنگیان و انجمن زیست محیطی ئاسک (آهو) بود و با نام مستعار «سیامند» در ماهنامه فرهنگی آموزشی رویان قلم میزد. دغدغه حقوق زنان را داشت، از زندان به کمپین «یک میلیون امضا برای برابری» پیوست.
درباره فرزاد کمانگر بیشتر بخوانید:
https://bit.ly/2WePvx3
#فرزاد_کمانگر #معلم #اعدام
@Tavaana_TavaanaTech
چند نفر باید اعدام شوند، چند خانواده باید داغدار شوند، چند مادر باید رخت عزا بپوشند تا بالاخره عطش جمهوری اسلامی از اعدام تمام شود؟!
دهم اکتبر (۱۹ مهر) روز جهانی مبارزه با اعدام است. به همین مناسبت شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل، با انتشار یادداشتی در کانال تلگرام خود از همه خواست تا در روز شنبه #دهم_اکتبر ۲۰۲۰ ( ۱۹ مهرماه ۱۳۹۹) در ساعت ۲۰ تا ۲۲ به وقت ایران، با صدایی واحد «به اعدام نه بگویند» و با استفاده از هشتگ #نه_به_اعدام، از زندگی و امید به آینده بنویسند و تاکید کرد که «برای رسیدن به زندگی باید با هم و کنار هم از مرگ و اعدام رد شویم!»
شیرین عبادی در بخشی از یادداشت خود چنین میگوید:
در بین اعدام شوندگان و محکومان به اعدام در ایران نوجوانانی بودهاند که در زمان ارتکاب جرم زیر سن قانونی یعنی ۱۸ سال داشتند.
همچنین در بین اعدام شدگان فعالین سیاسی و مدنی بودند که با اتهامهای مختلف از جمله قتل، مبارزه مسلحانه، محاربه و بغی به اعدام محکوم شدند. حکومت با دستگیری معترضان و منتقدان خود، آنان را زیر شکنجههای طاقت فرسا وادار میکند که به اعمال ناکرده اعتراف کنند تا با این بهانه بتواند در بیدادگاههای خود برایشان حکم اعدام صادر کند.
جنایتی برای ارعاب و ترساندن مردم از اعتراض، که از خود اعدام هم هولناکتر است.
اما مردم ایران هم با هوشیاری در برابر این جنایت ساکت ننشستند و به خصوص در سال گذشته بعد از اینکه نوید افکاری، در زندان با شجاعت اعلام کرد که زیر شکنجه ناچار به اعتراف علیه خود شده و هیچ سندی دال بر محکومیت او جز اعترافات خودش وجود ندارد، در حمایت از او میلیونها بار هشتگ « نه به اعدام» و «اعدام نکنید» را در شبکههای اجتماعی منتشر کردند. و ترند شدن این هشتگ باعث شد دنیا صدای مخالفت ایرانیان با اعدام را بشنود.
با این حال حکومت ایران خواسته سیاسیاش برای ترساندن مردم را به کرسی نشاند و نوید را اعدام کرد. همان راهی که ۴۲ سال پیموده و #فرزاد_کمانگر ها و #نوید_افکاری ها در این راه کم نبودهاند.
اما از این مبارزه و این تلاش همه باید یاد بگیریم. یک دست صدا ندارد اما همصدایی ما حتما شنیده میشود! پس اجازه ندهیم این صدا خاموش شود.
متن کامل را اینجا بخوانید.
@Tavaana_TavaanaTech
دهم اکتبر (۱۹ مهر) روز جهانی مبارزه با اعدام است. به همین مناسبت شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل، با انتشار یادداشتی در کانال تلگرام خود از همه خواست تا در روز شنبه #دهم_اکتبر ۲۰۲۰ ( ۱۹ مهرماه ۱۳۹۹) در ساعت ۲۰ تا ۲۲ به وقت ایران، با صدایی واحد «به اعدام نه بگویند» و با استفاده از هشتگ #نه_به_اعدام، از زندگی و امید به آینده بنویسند و تاکید کرد که «برای رسیدن به زندگی باید با هم و کنار هم از مرگ و اعدام رد شویم!»
شیرین عبادی در بخشی از یادداشت خود چنین میگوید:
در بین اعدام شوندگان و محکومان به اعدام در ایران نوجوانانی بودهاند که در زمان ارتکاب جرم زیر سن قانونی یعنی ۱۸ سال داشتند.
همچنین در بین اعدام شدگان فعالین سیاسی و مدنی بودند که با اتهامهای مختلف از جمله قتل، مبارزه مسلحانه، محاربه و بغی به اعدام محکوم شدند. حکومت با دستگیری معترضان و منتقدان خود، آنان را زیر شکنجههای طاقت فرسا وادار میکند که به اعمال ناکرده اعتراف کنند تا با این بهانه بتواند در بیدادگاههای خود برایشان حکم اعدام صادر کند.
جنایتی برای ارعاب و ترساندن مردم از اعتراض، که از خود اعدام هم هولناکتر است.
اما مردم ایران هم با هوشیاری در برابر این جنایت ساکت ننشستند و به خصوص در سال گذشته بعد از اینکه نوید افکاری، در زندان با شجاعت اعلام کرد که زیر شکنجه ناچار به اعتراف علیه خود شده و هیچ سندی دال بر محکومیت او جز اعترافات خودش وجود ندارد، در حمایت از او میلیونها بار هشتگ « نه به اعدام» و «اعدام نکنید» را در شبکههای اجتماعی منتشر کردند. و ترند شدن این هشتگ باعث شد دنیا صدای مخالفت ایرانیان با اعدام را بشنود.
با این حال حکومت ایران خواسته سیاسیاش برای ترساندن مردم را به کرسی نشاند و نوید را اعدام کرد. همان راهی که ۴۲ سال پیموده و #فرزاد_کمانگر ها و #نوید_افکاری ها در این راه کم نبودهاند.
اما از این مبارزه و این تلاش همه باید یاد بگیریم. یک دست صدا ندارد اما همصدایی ما حتما شنیده میشود! پس اجازه ندهیم این صدا خاموش شود.
متن کامل را اینجا بخوانید.
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
چند نفر باید اعدام شوند، چند خانواده باید داغدار شوند، چند مادر باید رخت عزا بپوشند تا بالاخره عطش جمهوری اسلامی از اعدام تمام شود؟! دهم اکتبر (۱۹ مهر) روز جهانی مبارزه با اعدام است. به همین مناسبت شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل، با انتشار یادداشتی در…
فرزاد در سال ۱۳۵۴ در کامیاران استان کردستان متولد شد. دوران کودکیش با جنگ گره خورده بود: «کودکی من (و نسل ما) تاثیرات عمیقی بر همه وجوه زندگیمان گذاشته است. من شعری از کودکیام به یاد ندارم. اصلا شعری به ما یاد ندادند. باور کن نگذاشتند کودکی کنیم، کودکی من با بوی سرب و گلوله و رگبار تفنگ آغاز شد.»
.
میخواست کودکی کند، میخواست رویاهای کودکی در وجودش تازه بماند، پس معلم شد. میگفت: «هنوز در سی و چند سالگی دوست دارم بازیهای کودکانه انجام دهم. شاید به همین دلیل باشد که اینقدر از بازی با بچهها لذت میبرم و هنوز آرزو دارم باز فرصتی پیش آید تا پای ثابت حلقه عمو زنجیر باف و گرگم به هوای کودکان شوم.»
.
عضو انجمن صنفی فرهنگیان و انجمن زیست محیطی ئاسک (آهو) بود و با نام مستعار «سیامند» در ماهنامه فرهنگی آموزشی رویان قلم میزد. دغدغه حقوق زنان را داشت، از زندان به کمپین «یک میلیون امضا برای برابری» پیوست.
درباره فرزاد کمانگر بیشتر بخوانید:
https://bit.ly/2WePvx3
#فرزاد_کمانگر #معلم #اعدام
@Tavaana_TavaanaTech
.
میخواست کودکی کند، میخواست رویاهای کودکی در وجودش تازه بماند، پس معلم شد. میگفت: «هنوز در سی و چند سالگی دوست دارم بازیهای کودکانه انجام دهم. شاید به همین دلیل باشد که اینقدر از بازی با بچهها لذت میبرم و هنوز آرزو دارم باز فرصتی پیش آید تا پای ثابت حلقه عمو زنجیر باف و گرگم به هوای کودکان شوم.»
.
عضو انجمن صنفی فرهنگیان و انجمن زیست محیطی ئاسک (آهو) بود و با نام مستعار «سیامند» در ماهنامه فرهنگی آموزشی رویان قلم میزد. دغدغه حقوق زنان را داشت، از زندان به کمپین «یک میلیون امضا برای برابری» پیوست.
درباره فرزاد کمانگر بیشتر بخوانید:
https://bit.ly/2WePvx3
#فرزاد_کمانگر #معلم #اعدام
@Tavaana_TavaanaTech
روز معلم و یادی از فرزاد کمانگر
"مگر میتوان بار سنگین مسئولیت معلمبودن و بذر آگاهیپاشیدن را بر دوش داشت و دم برنیاورد؟ مگر میتوان بغض فروخورده دانشآموزان و چهره نحیف آنان را دید و دم نزد؟
مگر میتوان در قحط سال عدل و داد معلم بود، اما “الف” و “بای” امید و برابری را تدریس نکرد، حتی اگر راه ختم به اوین و مرگ شود؟
نمیتوانم تجسم کنم که نظارهگر رنج و فقر مردمان این سرزمین باشیم و دل به رود و دریا نسپاریم و طغیان نکنیم؟
میدانم روزی این راه سخت و پر فراز و نشیب، هموار گشته و سختیها و مرارتهای آن نشان افتخاری خواهد شد “برای تو معلم آزاده”، تا همه بدانند که معلم، معلم است حتی اگر سدّ راهش فیلتر گزینش باشد و زندان و اعدام، که آموزگار نامش را، و افتخارش را ماهیان کوچولویش به او بخشیدهاند ، نه مرغان ماهیخوار."
آنچه خواندید بخشهایی از یکی از نامههای فرزاد کمانگر است.
اگر فرزاد کمانگر را نمیشناسید، به لینک زیر بروید و در مورد او بخوانید:
https://tavaana.org/fa/farzad-Kamangar
#فرزاد_کمانگر
#روز_جهانی_معلم
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
"مگر میتوان بار سنگین مسئولیت معلمبودن و بذر آگاهیپاشیدن را بر دوش داشت و دم برنیاورد؟ مگر میتوان بغض فروخورده دانشآموزان و چهره نحیف آنان را دید و دم نزد؟
مگر میتوان در قحط سال عدل و داد معلم بود، اما “الف” و “بای” امید و برابری را تدریس نکرد، حتی اگر راه ختم به اوین و مرگ شود؟
نمیتوانم تجسم کنم که نظارهگر رنج و فقر مردمان این سرزمین باشیم و دل به رود و دریا نسپاریم و طغیان نکنیم؟
میدانم روزی این راه سخت و پر فراز و نشیب، هموار گشته و سختیها و مرارتهای آن نشان افتخاری خواهد شد “برای تو معلم آزاده”، تا همه بدانند که معلم، معلم است حتی اگر سدّ راهش فیلتر گزینش باشد و زندان و اعدام، که آموزگار نامش را، و افتخارش را ماهیان کوچولویش به او بخشیدهاند ، نه مرغان ماهیخوار."
آنچه خواندید بخشهایی از یکی از نامههای فرزاد کمانگر است.
اگر فرزاد کمانگر را نمیشناسید، به لینک زیر بروید و در مورد او بخوانید:
https://tavaana.org/fa/farzad-Kamangar
#فرزاد_کمانگر
#روز_جهانی_معلم
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
۱۹ اردیبهشت، سالروز اعدام فرزاد کمانگر
فرزاد در سال ۱۳۵۴ در کامیاران استان کردستان متولد شد. دوران کودکیش با جنگ گره خورده بود: «کودکی من (و نسل ما) تاثیرات عمیقی بر همه وجوه زندگیمان گذاشته است. من شعری از کودکیام به یاد ندارم. اصلا شعری به ما یاد ندادند. باور کن نگذاشتند کودکی کنیم، کودکی من با بوی سرب و گلوله و رگبار تفنگ آغاز شد.»
.
میخواست کودکی کند، میخواست رویاهای کودکی در وجودش تازه بماند، پس معلم شد. میگفت: «هنوز در سی و چند سالگی دوست دارم بازیهای کودکانه انجام دهم. شاید به همین دلیل باشد که اینقدر از بازی با بچهها لذت میبرم و هنوز آرزو دارم باز فرصتی پیش آید تا پای ثابت حلقه عمو زنجیر باف و گرگم به هوای کودکان شوم.»
.
عضو انجمن صنفی فرهنگیان و انجمن زیست محیطی ئاسک (آهو) بود و با نام مستعار «سیامند» در ماهنامه فرهنگی آموزشی رویان قلم میزد. دغدغه حقوق زنان را داشت، از زندان به کمپین «یک میلیون امضا برای برابری» پیوست.
درباره فرزاد کمانگر بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Farzad-Kamangar
#فرزاد_کمانگر #معلم #اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
فرزاد در سال ۱۳۵۴ در کامیاران استان کردستان متولد شد. دوران کودکیش با جنگ گره خورده بود: «کودکی من (و نسل ما) تاثیرات عمیقی بر همه وجوه زندگیمان گذاشته است. من شعری از کودکیام به یاد ندارم. اصلا شعری به ما یاد ندادند. باور کن نگذاشتند کودکی کنیم، کودکی من با بوی سرب و گلوله و رگبار تفنگ آغاز شد.»
.
میخواست کودکی کند، میخواست رویاهای کودکی در وجودش تازه بماند، پس معلم شد. میگفت: «هنوز در سی و چند سالگی دوست دارم بازیهای کودکانه انجام دهم. شاید به همین دلیل باشد که اینقدر از بازی با بچهها لذت میبرم و هنوز آرزو دارم باز فرصتی پیش آید تا پای ثابت حلقه عمو زنجیر باف و گرگم به هوای کودکان شوم.»
.
عضو انجمن صنفی فرهنگیان و انجمن زیست محیطی ئاسک (آهو) بود و با نام مستعار «سیامند» در ماهنامه فرهنگی آموزشی رویان قلم میزد. دغدغه حقوق زنان را داشت، از زندان به کمپین «یک میلیون امضا برای برابری» پیوست.
درباره فرزاد کمانگر بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Farzad-Kamangar
#فرزاد_کمانگر #معلم #اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
کمتر از یکسال از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ گذشته بود، هنوز داغ سهراب، ندا، محسن و دهها کشته دیگر اعتراضات آن سال تازه بود که خبری تلخ همه جا را پر کرد: پنج زندانی سیاسی اعدام شدند؛ فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی، علی حیدریان و مهدی اسلامیان.
پویا جهاندار که مدتی هم بند فرزاد بود، درباره او میگوید:
«به نظر من سادهترین کاری که بتوان با آن فرزاد را شناخت، خواندن نامههایش است، لطافتی که در نامههایش وجود دارد در شخصیتش هم وجود داشت، انسان دردمند و دغدغهمندی بود، مقدار پولی که داشت را با زندانیان محتاج تقسیم میکرد. آن شخصیت با اتهام اقدام مسلحانه سازگاری نداشت، بسیار شکنجهاش کردند تا اعتراف کند، شکنجههایی مانند نگهداریش در اتاقی که حتی نمیتوانست در آن دراز بکشد و باید سرپا میماند، حتی در ملاقاتهایش همیشه بازجویی مسلط به زبان کردی حاضر بود اما فرزاد مقاوم بود، آنقدر که ماموران هم تحسینش میکردند.»
بیشتر بخوانید
شرح تصویر:
"با گذشت ۱۲ سال این سنگها هنوز سرگردان هستند و مشخص نیست صاحبان آنها کجا دفن شده اند."
#فرزاد_کمانگر #اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پویا جهاندار که مدتی هم بند فرزاد بود، درباره او میگوید:
«به نظر من سادهترین کاری که بتوان با آن فرزاد را شناخت، خواندن نامههایش است، لطافتی که در نامههایش وجود دارد در شخصیتش هم وجود داشت، انسان دردمند و دغدغهمندی بود، مقدار پولی که داشت را با زندانیان محتاج تقسیم میکرد. آن شخصیت با اتهام اقدام مسلحانه سازگاری نداشت، بسیار شکنجهاش کردند تا اعتراف کند، شکنجههایی مانند نگهداریش در اتاقی که حتی نمیتوانست در آن دراز بکشد و باید سرپا میماند، حتی در ملاقاتهایش همیشه بازجویی مسلط به زبان کردی حاضر بود اما فرزاد مقاوم بود، آنقدر که ماموران هم تحسینش میکردند.»
بیشتر بخوانید
شرح تصویر:
"با گذشت ۱۲ سال این سنگها هنوز سرگردان هستند و مشخص نیست صاحبان آنها کجا دفن شده اند."
#فرزاد_کمانگر #اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پیام گلرخ ایرایی از زندان اوین به یاد فرزاد کمانگر
دایه دیدی. فرزادت بیهوده نرفت. دیدهمان بر جای قدمهایش است و در پیاش میرویم. شاگردانش، کوهیارانِ کردستان، مشق عشقاش را دوره میکنند و پا کوبان راه معلم آزاده را پی میگیرند. فرزاد در قیام کردستان، فرزاد در خیزش تهران، فرزاد در ایستادگی بلوچستان تکثیر شد. مشقهایش توشهی راهمان است. اگر مشقهایش نبود، رزممان بیالفبا بود. امشب شعرهایش را باد زمزمه میکند. بر تپههای اوین، بر کوههای کردستان، در هر کجا که آزادهای بنیان بیداد را نشانه کرد. امشب شعرهایش را باد زمزمه میکند.
#گلرخ_ایرایی
#فرزاد_کمانگر #اعدام #زندان_اوین
نوزدهم اردیبهشت سالگرد اعدام فرزاد کمانگر و یارانش است، درباره فرزاد کمانگر، اینجا بیشتر بخوانید:
https://t.me/Tavaana_TavaanaTech/27647
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دایه دیدی. فرزادت بیهوده نرفت. دیدهمان بر جای قدمهایش است و در پیاش میرویم. شاگردانش، کوهیارانِ کردستان، مشق عشقاش را دوره میکنند و پا کوبان راه معلم آزاده را پی میگیرند. فرزاد در قیام کردستان، فرزاد در خیزش تهران، فرزاد در ایستادگی بلوچستان تکثیر شد. مشقهایش توشهی راهمان است. اگر مشقهایش نبود، رزممان بیالفبا بود. امشب شعرهایش را باد زمزمه میکند. بر تپههای اوین، بر کوههای کردستان، در هر کجا که آزادهای بنیان بیداد را نشانه کرد. امشب شعرهایش را باد زمزمه میکند.
#گلرخ_ایرایی
#فرزاد_کمانگر #اعدام #زندان_اوین
نوزدهم اردیبهشت سالگرد اعدام فرزاد کمانگر و یارانش است، درباره فرزاد کمانگر، اینجا بیشتر بخوانید:
https://t.me/Tavaana_TavaanaTech/27647
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فرزاد کمانگر، یکی از زندانیان سیاسی اوین، یکی از آنها که رفت و نیامد
از اینجا خواهم رفت. پروانهای که با شب میرفت، این فال را برای دلم دید….»
کمتر از یکسال از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ گذشته بود. هنوز داغ سهراب، ندا، محسن و دهها کشته دیگر اعتراضات آن سال تازه بود که خبری تلخ رسید: پنج زندانی سیاسی اعدام شدند؛ فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی، علی حیدریان و مهدی اسلامیان. در میان این پنج اسم، نام فرزاد به واسطه نامههایش بیشتر میدرخشید. فرزاد در سال ۱۳۵۴ در کامیاران استان #کردستان متولد شد. دوران کودکیش با جنگ گره خورده بود: «کودکی من (و نسل ما) تاثیرات عمیقی بر همه وجوه زندگیمان گذاشته است. من شعری از کودکیام به یاد ندارم. اصلا شعری به ما یاد ندادند. باور کن نگذاشتند کودکی کنیم، کودکی من با بوی سرب و گلوله و رگبار تفنگ آغاز شد.» میخواست کودکی کند، میخواست رویاهای کودکی در وجودش تازه بماند، پس #معلم شد. میگفت: «هنوز در سی و چند سالگی دوست دارم بازیهای #کودکانه انجام دهم. شاید به همین دلیل باشد که اینقدر از بازی با بچهها لذت میبرم و هنوز آرزو دارم باز فرصتی پیش آید تا پای ثابت حلقه عمو زنجیر باف و گرگم به هوای کودکان شوم.» در مرداد ۱۳۸۵ برای پیگیری مساله درمان بیماری برادرش به تهران آمده بود که به اتهام عضویت در پژاک و مشارکت در چند عملیات بمب گذاری و خرابکارنه دستگیر شد.
از شرح شکنجههایش اینگونه مینویسد: با صدای شلاقشان که آن را ذوالفقار مینامیدند به گوشهای دیگر از دنیا میرفتم… با هر ضربه ذوالفقار سالها به عقب بر میگشتم، به عهد قاجار به منارهای از سر و گوش و چشم، به دهه هیتلر به عصر تاتار و مغول و بربر و.. باز میزدند تا به ابتدای تاریخی که خوانده و نخوانده بودم میرسیدم اما باز درد تمامی نداشت. بیهوش میشدم و ساعتی بعد در سلولم دوباره به دنیا میآمدم. فردا شب باز صدای درد و باز…. یکی میزد به خاطر افکارم، دیگری میزد به خاطر زبانم، سومی میپنداشت که امنیت ملی را به خطر انداختهام، چهارمی میزد تا ببیند صدایم به کجای دنیا میرسد.» از قاضی پرونده شنید که: «وزارت اطلاعات خواستار اعدام شماست، بروید و آنها را راضی کنید». تقاضای عفو نکرد و ...
ادامه را اینجا بخوانید:
t.me/Tavaana_TavaanaTech/27647
#فرزاد_کمانگر #یادمون_نمیره #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
فرزاد کمانگر، یکی از زندانیان سیاسی اوین، یکی از آنها که رفت و نیامد
از اینجا خواهم رفت. پروانهای که با شب میرفت، این فال را برای دلم دید….»
کمتر از یکسال از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ گذشته بود. هنوز داغ سهراب، ندا، محسن و دهها کشته دیگر اعتراضات آن سال تازه بود که خبری تلخ رسید: پنج زندانی سیاسی اعدام شدند؛ فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی، علی حیدریان و مهدی اسلامیان. در میان این پنج اسم، نام فرزاد به واسطه نامههایش بیشتر میدرخشید. فرزاد در سال ۱۳۵۴ در کامیاران استان #کردستان متولد شد. دوران کودکیش با جنگ گره خورده بود: «کودکی من (و نسل ما) تاثیرات عمیقی بر همه وجوه زندگیمان گذاشته است. من شعری از کودکیام به یاد ندارم. اصلا شعری به ما یاد ندادند. باور کن نگذاشتند کودکی کنیم، کودکی من با بوی سرب و گلوله و رگبار تفنگ آغاز شد.» میخواست کودکی کند، میخواست رویاهای کودکی در وجودش تازه بماند، پس #معلم شد. میگفت: «هنوز در سی و چند سالگی دوست دارم بازیهای #کودکانه انجام دهم. شاید به همین دلیل باشد که اینقدر از بازی با بچهها لذت میبرم و هنوز آرزو دارم باز فرصتی پیش آید تا پای ثابت حلقه عمو زنجیر باف و گرگم به هوای کودکان شوم.» در مرداد ۱۳۸۵ برای پیگیری مساله درمان بیماری برادرش به تهران آمده بود که به اتهام عضویت در پژاک و مشارکت در چند عملیات بمب گذاری و خرابکارنه دستگیر شد.
از شرح شکنجههایش اینگونه مینویسد: با صدای شلاقشان که آن را ذوالفقار مینامیدند به گوشهای دیگر از دنیا میرفتم… با هر ضربه ذوالفقار سالها به عقب بر میگشتم، به عهد قاجار به منارهای از سر و گوش و چشم، به دهه هیتلر به عصر تاتار و مغول و بربر و.. باز میزدند تا به ابتدای تاریخی که خوانده و نخوانده بودم میرسیدم اما باز درد تمامی نداشت. بیهوش میشدم و ساعتی بعد در سلولم دوباره به دنیا میآمدم. فردا شب باز صدای درد و باز…. یکی میزد به خاطر افکارم، دیگری میزد به خاطر زبانم، سومی میپنداشت که امنیت ملی را به خطر انداختهام، چهارمی میزد تا ببیند صدایم به کجای دنیا میرسد.» از قاضی پرونده شنید که: «وزارت اطلاعات خواستار اعدام شماست، بروید و آنها را راضی کنید». تقاضای عفو نکرد و ...
ادامه را اینجا بخوانید:
t.me/Tavaana_TavaanaTech/27647
#فرزاد_کمانگر #یادمون_نمیره #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
فرزادکمانگر، معلم و فعال حقوق بشر بود که سحرگاه ۱۹ اردیبهشت ۸۹ به همراه ۴ زندانی سیاسی دیگر در زندان اوین به دار آویخته شد.
هنوز داغ سهراب، ندا، محسن و دهها کشته دیگر اعتراضات ۸۸ تازه بود که خبری تلخ همه جا را پر کرد: پنج زندانی سیاسی اعدام شدند؛ فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی، علی حیدریان و مهدی اسلامیان. در میان این پنج اسم، نام فرزاد به واسطه نامههایش بیشتر میدرخشید. دست نوشتههای او از زندان، تمام زندگیش را از رنجی که از کودکی تا لحظه مرگ برد، پیش روی ما میگذارد.
فرزاد کمانگر و یارانش را مخفیانه دفن کردند و هنوز پس از ۱۴ سال محل دفن آنها را مخفی نگه داشتهاند.
گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، در سالگرد اعدام فرزاد کمانگر مطلبی به شرح زیر نوشت:
«گفته بودی قوی بمانیم به شعر، به آواز به لیلاهایمان به رویاهایمان پشت نکنیم. امروز ۱۷ سال و ۸ ماه و ۲۲ روز از بازداشت و ۱۴ سال تمام از اعدامات گذشت. فکر میکنم به تو که هنوز با نام فرزاد کمانگر، معلم آزاده یادت میکنیم، فکر میکنم به ۲۸ مرداد ۱۳۸۵ ، به لحظه دستگیریات در حالی که برای پیگیری درمان بیماری برادرت به تهران رفته بودی، به ۱۳۶۰ روز تحمل حبس و شکنجهات در زندانهای جمهوری اسلامی به بیدادگاهی چند دقیقهای که به اعدام محکومات کرد، فکر میکنم به ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹، به روزی که پس از طی روند پر نقص قضائی، مخفیانه و بدون اطلاع وكیل و خانواده در محوطه پارکینگ زندان اوین جایی حوالی ما در بند زنان همراه با علی حیدریان، شیرین علم هولی، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان بر دارتان کشیدند، فکر میکنم.
به ناپیدسازی قهریتان به پنهانبودن محل دفن و مشخصنبودن سرنوشت پیکرهایتان ۱۴ سال پس از اعدام تان فکر میکنم به دایه سلطنه رضایی، مادر دادخواهات که وقتی به او گفتند محل دفن پسرت فرزاد كمانگر مشخص نیست» گفت «فرزاد» قبر ندارد اما تا ابد در دل تمام آزادی خواهان مدفون است» فکر میکنم به او که گفت چرا میگویید مادران عزادار ما مادران سرافرازیم فکر میکنم به مادر سرافرازت فکر میکنم که گفت: «فرزاد را بهار از من گرفتند ولی هر بهار به میان مردم بر می گردد، مردم هم بابد جلوی ظلمها و ستمها بایستند.»
گفته بودی قوی بمانیم با امید به آزادی، رهایی و نجات جان عزیزان محکوم به اعداممان از چوبههای دار ایستادهایم و برای آزادی برابری و عدالت میجنگیم
گلرخ ایرایی اردیبهشت ۱۴۰۳ ، بند زنان زندان اوین»
درباره فرزاد کمانگر
tavaana.org/farzad-kamangar
#بیانیه #گلرخ_ایرایی
#فرزاد_کمانگر #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
هنوز داغ سهراب، ندا، محسن و دهها کشته دیگر اعتراضات ۸۸ تازه بود که خبری تلخ همه جا را پر کرد: پنج زندانی سیاسی اعدام شدند؛ فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی، علی حیدریان و مهدی اسلامیان. در میان این پنج اسم، نام فرزاد به واسطه نامههایش بیشتر میدرخشید. دست نوشتههای او از زندان، تمام زندگیش را از رنجی که از کودکی تا لحظه مرگ برد، پیش روی ما میگذارد.
فرزاد کمانگر و یارانش را مخفیانه دفن کردند و هنوز پس از ۱۴ سال محل دفن آنها را مخفی نگه داشتهاند.
گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، در سالگرد اعدام فرزاد کمانگر مطلبی به شرح زیر نوشت:
«گفته بودی قوی بمانیم به شعر، به آواز به لیلاهایمان به رویاهایمان پشت نکنیم. امروز ۱۷ سال و ۸ ماه و ۲۲ روز از بازداشت و ۱۴ سال تمام از اعدامات گذشت. فکر میکنم به تو که هنوز با نام فرزاد کمانگر، معلم آزاده یادت میکنیم، فکر میکنم به ۲۸ مرداد ۱۳۸۵ ، به لحظه دستگیریات در حالی که برای پیگیری درمان بیماری برادرت به تهران رفته بودی، به ۱۳۶۰ روز تحمل حبس و شکنجهات در زندانهای جمهوری اسلامی به بیدادگاهی چند دقیقهای که به اعدام محکومات کرد، فکر میکنم به ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹، به روزی که پس از طی روند پر نقص قضائی، مخفیانه و بدون اطلاع وكیل و خانواده در محوطه پارکینگ زندان اوین جایی حوالی ما در بند زنان همراه با علی حیدریان، شیرین علم هولی، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان بر دارتان کشیدند، فکر میکنم.
به ناپیدسازی قهریتان به پنهانبودن محل دفن و مشخصنبودن سرنوشت پیکرهایتان ۱۴ سال پس از اعدام تان فکر میکنم به دایه سلطنه رضایی، مادر دادخواهات که وقتی به او گفتند محل دفن پسرت فرزاد كمانگر مشخص نیست» گفت «فرزاد» قبر ندارد اما تا ابد در دل تمام آزادی خواهان مدفون است» فکر میکنم به او که گفت چرا میگویید مادران عزادار ما مادران سرافرازیم فکر میکنم به مادر سرافرازت فکر میکنم که گفت: «فرزاد را بهار از من گرفتند ولی هر بهار به میان مردم بر می گردد، مردم هم بابد جلوی ظلمها و ستمها بایستند.»
گفته بودی قوی بمانیم با امید به آزادی، رهایی و نجات جان عزیزان محکوم به اعداممان از چوبههای دار ایستادهایم و برای آزادی برابری و عدالت میجنگیم
گلرخ ایرایی اردیبهشت ۱۴۰۳ ، بند زنان زندان اوین»
درباره فرزاد کمانگر
tavaana.org/farzad-kamangar
#بیانیه #گلرخ_ایرایی
#فرزاد_کمانگر #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
یکی از زندانیان سیاسی اوین، یکی از آنها که رفت و نیامد - توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
کمتر از یک سال از انتخابات بحثبرانگیز ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸ گذشته بود، هنوز داغ سهراب، ندا، محسن و دهها کشته دیگر اعتراضات آن سال تازه بود که خبری تلخ همه جا را پر کرد: پنج زندانی سیاسی اعدام شدند؛ فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی، علی حیدریان…