این را یادتان میآید؟
این فرد خود از حامیان جمهوری اسلامی و به اصطلاح فعال رسانهای بوده است.
حال که در مشهد با زنان اینگونه رفتار کردند یادمان نرود رفتار فاجعهباری که با زنان در مشهد انجام شد ریشه در چنین طرز فکری دارد.
در ادامه مقایسههای زشت و کراهتآور زنان با اشیا و میوهها برای انتقال مفهوم حجاب، حامیان جمهوری اسلامی زنان را با پرتقال مقایسه میکنند!
این تصویر را یکی از مخاطبان ارسال کرده است.
زنان از جمله اقشاری هستند که حقیقتا به نجات از دست این نظام نیاز دارند.
#یاری_مدنی_توانا #پوشش_اختیاری #فاجعه_مشهد #حقوق_زنان #جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
این فرد خود از حامیان جمهوری اسلامی و به اصطلاح فعال رسانهای بوده است.
حال که در مشهد با زنان اینگونه رفتار کردند یادمان نرود رفتار فاجعهباری که با زنان در مشهد انجام شد ریشه در چنین طرز فکری دارد.
در ادامه مقایسههای زشت و کراهتآور زنان با اشیا و میوهها برای انتقال مفهوم حجاب، حامیان جمهوری اسلامی زنان را با پرتقال مقایسه میکنند!
این تصویر را یکی از مخاطبان ارسال کرده است.
زنان از جمله اقشاری هستند که حقیقتا به نجات از دست این نظام نیاز دارند.
#یاری_مدنی_توانا #پوشش_اختیاری #فاجعه_مشهد #حقوق_زنان #جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
در پی رخداد تلخی که در مشهد برای زنان اتفاق افتاد بسیاری از شهروندان و کاربران فضای مجازی خواستار تحریم ورزش ایران شدهاند تا زمانی که جمهوری اسلامی است.
آیا شما با تحریم ورزش جمهوری اسلامی موافق هستید یا مخالف؟ چرا؟
لطفا دلایل خود را برای مخالفت یا موافقت بنویسید و نظرات خود را به اشتراک بگذارید.
تلاش کنیم بحث را در فضایی مطلوب و احترامبرانگیز جلو ببریم و از توهین پرهیز کنیم.
#یاری_مدنی_توانا #ورزش_ایران #جمهوری_اسلامی #فاجعه_مشهد #حقوق_زنان
@Tavaana_TavaanaTech
آیا شما با تحریم ورزش جمهوری اسلامی موافق هستید یا مخالف؟ چرا؟
لطفا دلایل خود را برای مخالفت یا موافقت بنویسید و نظرات خود را به اشتراک بگذارید.
تلاش کنیم بحث را در فضایی مطلوب و احترامبرانگیز جلو ببریم و از توهین پرهیز کنیم.
#یاری_مدنی_توانا #ورزش_ایران #جمهوری_اسلامی #فاجعه_مشهد #حقوق_زنان
@Tavaana_TavaanaTech
داریوش معمار در اینجا به واقعیتی تلخ اشاره میکند؛ به فراموشی فجایع!
فراموشی فاجعه در ایرانی که تحت سلطه جمهوری اسلامی است متاسفانه تبدیل به یک روند شده است.
داریوش معمار که خود خوزستانی است و اتفاقات متروپل را پیگیری کرده است در اینجا هشدار میدهد چه خبر از متروپل؟
پس از فاجعه متروپل مسئولی، مدیری، بازخواست شده است؟ برکنار شده است؟
#یاری_مدنی_توانا #فاجعه_متروپل #استان_خوزستان #علیه_فراموشی #متروپل_آبادان
فراموشی فاجعه در ایرانی که تحت سلطه جمهوری اسلامی است متاسفانه تبدیل به یک روند شده است.
داریوش معمار که خود خوزستانی است و اتفاقات متروپل را پیگیری کرده است در اینجا هشدار میدهد چه خبر از متروپل؟
پس از فاجعه متروپل مسئولی، مدیری، بازخواست شده است؟ برکنار شده است؟
#یاری_مدنی_توانا #فاجعه_متروپل #استان_خوزستان #علیه_فراموشی #متروپل_آبادان
چند روز پیش در مورد سعید مرتضوی نوشتیم که او از متهمان فاجعه جنایتی بود که در بازداشتگاه و شکنجهگاه کهریزک بعد از انتخابات ۸۸ توسط حکومت انجام شد و تعدادی از جوانان میهن در آنجا به قتل رسیدند.
مسعود علیزاده که از جانبهدربردگان و شاهدان آن وقایع است، خاطرهای از آن روزها نوشته است. این مطلب برای انتشار در اختیار ما قرار گرفت.
جمهوری اسلامی همواره سعی در کتمان این وقایع دارد و حتی خود را قربانی میداند!!
ثبت این وقایع نور تاباندن به تاریکخانههای حکومت است. دانستن حقیقت بخشی از مبارزه است و امروز دیگر ایجاد «ترس» نمیکند بلکه «خشم» مردم را بیشتر میکند.
سپاس از همه کسانی که در طی این ۴۴ سال هزینه دادند، رنج دیدند و در راه آزادی ایستادند.
متن مسعود علیزاده به شرح زیر است:
من اعدام نشدم ولی خفگی اعدام را تجربه کردهام
مسعود علیزاده:
سیزده سال پیش، شبی در جهنم کهریزک، جایی که خدا هم در آنجا جواب نمیداد به طور اتفاقی آن شب برای شکنجه انتخاب شدم، تنها جرمم این بود که جای خوابم را به یک نفر دیگه دادم، رفتم به سوی توالت آب چاه بخورم، آبی که بوی لجن و تعفن میداد. وکیلبند محمد کرمی _ معروف به محمد طیفیل _ به داخل قرنطینه آمد. از شانس گند، منو انتخاب کرد برای شکنجه تا درس عبرتی برای دیگران بشود. قرار شد افسر نگهبان خمسآبادی ما را شکنجه و از پا آویزان کند، بعد از کلی کتکخوردن با لوله پی.وی.سی پابندها را به پاهایم زدند. از پا آویزان شدم و سرم رو به پایین بود. پابندها انقدر تیز بودند که دور پاهایم را زخم کرد، شکنجهگران با لولههای پی.وی.سی با شدت تمام منو میزدند. این بار استوار گنجبخش به کمک استواری خمسآبادی آمد تا او هم خودش را به شکنجه من ارضا کند، صدای صلوات هم بندیهایم هم کارساز نبود و محکم تر میزدند ضربهها را. بعد از حدود بیست دقیقه منو پایین آوردند، روی پاهایم نمیتوانستم بایستم، دوستانم زیر بغل منو میگیرند و به توالت بردند تا آب روی سر و صورتم بریزند تا هم زخمهایم شسته شود و هم از شوک در بیام.
در همان زمان محمد طیفیل به داخل قرنطینه آمد، با قفل کتابی بر دستش، من در خیال خودم فکر میکردم به سراغم آمده برای معذرتخواهی ولی تا دیدم نزدیکم شد شروع کرد با اون قفل بر سر و صورتم کوبید، سرم شکست، لبهایم پاره شد. چشمهایم درونش خون شد و از توی گوشم خون میآمد، منو به سمت درب قرنطینه برد، شروع کرد از شلوارم گرفت و منو بلند میکرد و بهشدت میکوبید به کف زمین....
ادامه را اینجا بخوانید.
#مسعود_علیزاده #شکنجه #فاجعه_کهریزک #سعید_مرتضوی #نه_فراموش_میکنیم_نه_میبخشیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مسعود علیزاده که از جانبهدربردگان و شاهدان آن وقایع است، خاطرهای از آن روزها نوشته است. این مطلب برای انتشار در اختیار ما قرار گرفت.
جمهوری اسلامی همواره سعی در کتمان این وقایع دارد و حتی خود را قربانی میداند!!
ثبت این وقایع نور تاباندن به تاریکخانههای حکومت است. دانستن حقیقت بخشی از مبارزه است و امروز دیگر ایجاد «ترس» نمیکند بلکه «خشم» مردم را بیشتر میکند.
سپاس از همه کسانی که در طی این ۴۴ سال هزینه دادند، رنج دیدند و در راه آزادی ایستادند.
متن مسعود علیزاده به شرح زیر است:
من اعدام نشدم ولی خفگی اعدام را تجربه کردهام
مسعود علیزاده:
سیزده سال پیش، شبی در جهنم کهریزک، جایی که خدا هم در آنجا جواب نمیداد به طور اتفاقی آن شب برای شکنجه انتخاب شدم، تنها جرمم این بود که جای خوابم را به یک نفر دیگه دادم، رفتم به سوی توالت آب چاه بخورم، آبی که بوی لجن و تعفن میداد. وکیلبند محمد کرمی _ معروف به محمد طیفیل _ به داخل قرنطینه آمد. از شانس گند، منو انتخاب کرد برای شکنجه تا درس عبرتی برای دیگران بشود. قرار شد افسر نگهبان خمسآبادی ما را شکنجه و از پا آویزان کند، بعد از کلی کتکخوردن با لوله پی.وی.سی پابندها را به پاهایم زدند. از پا آویزان شدم و سرم رو به پایین بود. پابندها انقدر تیز بودند که دور پاهایم را زخم کرد، شکنجهگران با لولههای پی.وی.سی با شدت تمام منو میزدند. این بار استوار گنجبخش به کمک استواری خمسآبادی آمد تا او هم خودش را به شکنجه من ارضا کند، صدای صلوات هم بندیهایم هم کارساز نبود و محکم تر میزدند ضربهها را. بعد از حدود بیست دقیقه منو پایین آوردند، روی پاهایم نمیتوانستم بایستم، دوستانم زیر بغل منو میگیرند و به توالت بردند تا آب روی سر و صورتم بریزند تا هم زخمهایم شسته شود و هم از شوک در بیام.
در همان زمان محمد طیفیل به داخل قرنطینه آمد، با قفل کتابی بر دستش، من در خیال خودم فکر میکردم به سراغم آمده برای معذرتخواهی ولی تا دیدم نزدیکم شد شروع کرد با اون قفل بر سر و صورتم کوبید، سرم شکست، لبهایم پاره شد. چشمهایم درونش خون شد و از توی گوشم خون میآمد، منو به سمت درب قرنطینه برد، شروع کرد از شلوارم گرفت و منو بلند میکرد و بهشدت میکوبید به کف زمین....
ادامه را اینجا بخوانید.
#مسعود_علیزاده #شکنجه #فاجعه_کهریزک #سعید_مرتضوی #نه_فراموش_میکنیم_نه_میبخشیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Telegraph
من اعدام نشدم ولی خفگی اعدام را تجربه کردهام
سیزده سال پیش، شبی در جهنم کهریزک، جایی که خدا هم در آنجا جواب نمیداد به طور اتفاقی آن شب برای شکنجه انتخاب شدم، تنها جرمم این بود که جای خوابم را به یک نفر دیگه دادم، رفتم به سوی توالت آب چاه بخورم، آبی که بوی لجن و تعفن میداد. وکیلبند محمد کرمی _ معروف…
خامنهای، فرمانده جدید، ماموریت قدیمی
علی خامنهای روز شنبه ۱۷ دی ۱۴۰۱ احمدرضا رادان را به جای حسین اشتری، به عنوان فرمانده جدید فراجا (فرماندهی نیروی انتظامی) منصوب کرد.
رادان که نقش موثری در سرکوب معترضان در سال ۱۳۸۸ و پیشبرد گشت ارشاد داشت، در تاریخ ۵ خرداد ۱۳۹۳ از سمت جانشین فرمانده نیروی انتظامی کشور برکنار شده و حسین اشتری جایگزین وی شده بود.
طرح از بهنام محمدی
https://tavaana.org/fa/radan
#خامنه_ای_ضحاک #احمدرضا_رادان #فاجعه_کهریزک #مهسا_امینی #انقلاب_ملی #کارتون #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
علی خامنهای روز شنبه ۱۷ دی ۱۴۰۱ احمدرضا رادان را به جای حسین اشتری، به عنوان فرمانده جدید فراجا (فرماندهی نیروی انتظامی) منصوب کرد.
رادان که نقش موثری در سرکوب معترضان در سال ۱۳۸۸ و پیشبرد گشت ارشاد داشت، در تاریخ ۵ خرداد ۱۳۹۳ از سمت جانشین فرمانده نیروی انتظامی کشور برکنار شده و حسین اشتری جایگزین وی شده بود.
طرح از بهنام محمدی
https://tavaana.org/fa/radan
#خامنه_ای_ضحاک #احمدرضا_رادان #فاجعه_کهریزک #مهسا_امینی #انقلاب_ملی #کارتون #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در طول این سالها دوستان عزیزی از من سوال میکنند که آیا به بازداشتیهای کهریزک در آن جهنم تجاوز هم شد؟؟!!
موضوع تجاوز به زندانیان سیاسی و معترضین حکومت از همان سال ۵۷ آغاز شد تا به خود امروز که حکومت همیشه آن را رد کرده.
لازم دونستم از مشاهدات خودم در بازداشتگاه غیرقانونی چند خطی بنویسم تا شما هم در جریان قرار بگیرید.
روز ۱۹ تیر ۸۸ از پلیس پیشگیری میدان انقلاب به دستور سعید مرتضوی و هماهنگی احمدرضا رادان، سرتیپ رجبزاده و رئیس بازداشتگاه کهریزک (سرهنگ کمجانی) وارد جهنم کهریزک شدیم که در میان ما بازداشتیها کودکانی بودند که به سن تکلیف نرسیده بودند و پیر مردهایی بودند که بالای ۶۰ سال سن داشتند، افسر نگهبان محمدیان دستور میدهد همگی ما بازداشتیها در جلوی یکدیگر لخت و عریان بشیم و لباسزیرمان (شورت) را به سطل اشغال بندازیم و شلوارمان را سرو ته کنیم تا شپش، کک و گال به داخل درز شلوار نرود. لخت و عریانشدن در جلوی یکدیگر بسیار ناراحت کننده و دردناک بود، مخصوصا برای آن نوجوانی که هنوز به سن تکلیف نرسیده بود و آن پیرمردی که ما و افسر نگهبان به جای پسرش و نوهاش بودیم، در چهره آنها عرق شرمساری را میدیدم که چطور از خجالت ذره ذره آب میشوند ولی افسوس که کاری از دستمان ساخته نبود و مجبور بودیم این شرایط اسفناک را تحمل کنیم.
ما حدود ۱۳۰ نفر بودیم که وارد قرنطینه ۱ شدیم، قرنطینه ۶۰ متر بود و جا به شدت برای ما کم بود، نیم ساعتی گذشت که به دستور افسر نگهبان حدود ۳۰ الی ۴۰ نفر از مجرمان خطرناک را به قرنطینه ما فرستادند، البته جرم آنها اگر هم قتل بود سزایشان بازداشتگاه غیرقانونی بد نام کهریزک نبود. افسر نگهبان به سفارش سرهنگ کمجانی و مسئولین بلند پایه ناجا دستور انتقال مجرمان خطرناک را به بند ما میدهد تا آنها ما را مورد آزار و اذیت قرار دهند تا به قول خودشان درس عبرتی برای ما معترضین باشد (به گفته مجرمان خطرناک چندین قاتل هم در بین انها حضور داشتند). چهرههای بعضی از آن مجرمان بسیار ترسناک بود و بدنهایشان بخاطر شکنجههای آنجا زخمی بود، بعضی از آنها بخاطر گرمای بیش از حد قرنطینه لخت مادر زاد شده بودند و هیچ چیزی بر تن نداشتند، در میان ما بازداشتیها چندین کودک زیر سن هم بود که از آنها بسیار ترسیده بودند، من و عدهای بازداشتی همیشه در نزدیکی در قرنطینه مینشستیم و بیشتر مجرمان خطرناک هم آنجا جمع میشدند، از نگاههای ترسناک و هیزشان متوجه میشدم به کودکان کم سن و سال نظر دارند و میخواهند به آنها تجاوز کنند، حتی از قصد میرفتند پیش آنها دراز میکشیدند و آنها را دستمالی میکردند، با دیدن این صحنهها چندین بار صدایمان در آمد و با آنها لفظی جرح و بحث کردیم، میتوانم به یقین بگویم که اگر تعداد ما کم بود به همگی و شاید به خود من هم تجاوز میکردند.
- ادامه متن ارسالی از سوی مسعود علیزاده از جانبهدر بردگان از بازداشتگاه کهریزک در سال ۸۸ چرا در اینجا بخوانید.
#فاجعه_کهریزک #مسعود_علیزاده #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
موضوع تجاوز به زندانیان سیاسی و معترضین حکومت از همان سال ۵۷ آغاز شد تا به خود امروز که حکومت همیشه آن را رد کرده.
لازم دونستم از مشاهدات خودم در بازداشتگاه غیرقانونی چند خطی بنویسم تا شما هم در جریان قرار بگیرید.
روز ۱۹ تیر ۸۸ از پلیس پیشگیری میدان انقلاب به دستور سعید مرتضوی و هماهنگی احمدرضا رادان، سرتیپ رجبزاده و رئیس بازداشتگاه کهریزک (سرهنگ کمجانی) وارد جهنم کهریزک شدیم که در میان ما بازداشتیها کودکانی بودند که به سن تکلیف نرسیده بودند و پیر مردهایی بودند که بالای ۶۰ سال سن داشتند، افسر نگهبان محمدیان دستور میدهد همگی ما بازداشتیها در جلوی یکدیگر لخت و عریان بشیم و لباسزیرمان (شورت) را به سطل اشغال بندازیم و شلوارمان را سرو ته کنیم تا شپش، کک و گال به داخل درز شلوار نرود. لخت و عریانشدن در جلوی یکدیگر بسیار ناراحت کننده و دردناک بود، مخصوصا برای آن نوجوانی که هنوز به سن تکلیف نرسیده بود و آن پیرمردی که ما و افسر نگهبان به جای پسرش و نوهاش بودیم، در چهره آنها عرق شرمساری را میدیدم که چطور از خجالت ذره ذره آب میشوند ولی افسوس که کاری از دستمان ساخته نبود و مجبور بودیم این شرایط اسفناک را تحمل کنیم.
ما حدود ۱۳۰ نفر بودیم که وارد قرنطینه ۱ شدیم، قرنطینه ۶۰ متر بود و جا به شدت برای ما کم بود، نیم ساعتی گذشت که به دستور افسر نگهبان حدود ۳۰ الی ۴۰ نفر از مجرمان خطرناک را به قرنطینه ما فرستادند، البته جرم آنها اگر هم قتل بود سزایشان بازداشتگاه غیرقانونی بد نام کهریزک نبود. افسر نگهبان به سفارش سرهنگ کمجانی و مسئولین بلند پایه ناجا دستور انتقال مجرمان خطرناک را به بند ما میدهد تا آنها ما را مورد آزار و اذیت قرار دهند تا به قول خودشان درس عبرتی برای ما معترضین باشد (به گفته مجرمان خطرناک چندین قاتل هم در بین انها حضور داشتند). چهرههای بعضی از آن مجرمان بسیار ترسناک بود و بدنهایشان بخاطر شکنجههای آنجا زخمی بود، بعضی از آنها بخاطر گرمای بیش از حد قرنطینه لخت مادر زاد شده بودند و هیچ چیزی بر تن نداشتند، در میان ما بازداشتیها چندین کودک زیر سن هم بود که از آنها بسیار ترسیده بودند، من و عدهای بازداشتی همیشه در نزدیکی در قرنطینه مینشستیم و بیشتر مجرمان خطرناک هم آنجا جمع میشدند، از نگاههای ترسناک و هیزشان متوجه میشدم به کودکان کم سن و سال نظر دارند و میخواهند به آنها تجاوز کنند، حتی از قصد میرفتند پیش آنها دراز میکشیدند و آنها را دستمالی میکردند، با دیدن این صحنهها چندین بار صدایمان در آمد و با آنها لفظی جرح و بحث کردیم، میتوانم به یقین بگویم که اگر تعداد ما کم بود به همگی و شاید به خود من هم تجاوز میکردند.
- ادامه متن ارسالی از سوی مسعود علیزاده از جانبهدر بردگان از بازداشتگاه کهریزک در سال ۸۸ چرا در اینجا بخوانید.
#فاجعه_کهریزک #مسعود_علیزاده #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Telegraph
روایتی دیگر از تجربه فاجعه کهریزک
در طول این سالها دوستان عزیزی از من سوال میکنند که آیا به بازداشتیهای کهریزک در آن جهنم تجاوز هم شد؟؟!! موضوع تجاوز به زندانیان سیاسی و معترضین حکومت از همان سال ۵۷ آغاز شد تا به خود امروز که حکومت همیشه آن را رد کرده. لازم دونستم از مشاهدات خودم در بازداشتگاه…
«چهارده سال گذشت ! … تابستان هشتاد و هشت و آن ماهِ تیر
چهارده سال گذشت ! تابستان ۸۸ و آن ماهِ تیر، روزهای بلندش کوتاه می شد در امتداد شکنجه تن هامان . زیر آن آفتاب سوزان، پای برهنه بر سطحِ سیاه داغ ، چهار دست و پا بر آسفالتی که گداخته بود ، میرفتیم .. میرفتیم.. در میان حصارهای بلند کهریزک دیگر تابی نمانده بود، صدای شکستن استخوان یاران به گوش میرسید ، هوشی نمانده بود در زیر تابشی که ما را بیتاب کرده بود.انگار زمان ایستاده بود، خورشید مرده بود ! روز شب می شد و شب آنقدر بلند ، که روشنیهای تیر، تار میشد. هر ماه تیری که می.رسد، شب نالههای امیر برایم زنده می شود که از مادرش چشم هایش را میخواست، تصویر لبهای خشک و تشنهاش وقتی که ناباورانه با ما وداع کرد، هر تیر که میرسد، تنم دوباره از تب آن کابوس تیره میسوزد.. تو یادت هست محسن ! لباست را درآوردی و مرا با آن باد می زدی ! محسن ؛ هنوز تنم میسوزد ، هنوز ! زخمهایت بزرگ و بزرگ تر می شد و تو ایستادهتر ، حیرانم از آن همه ایستادگی ! چه سربلند زندگان را ترک گفتی! محسن ؛ میتوانستی بگویی فرزند چه کسی هستی و آزاد شوی، ولی هیچ وقت این مهم را عنوان نکردی تا نشان دهد بزرگی آدمی را ، تا نشان دهی که اعتقاد داشتن به چیزی حد و مرز نمیشناسد.
من ماه تیر را دوست ندارم، آخر یاد دستهای بستهی محمد میافتم، از آنجا که میآمدیم، در اوین، از ما جدا شد. ما در اوین بودیم و او در بیمارستانی، با دستهای زنجیر شده بر تخت، در آنجا کهریزک را می گویم او مدام نگران بود و بیقرار ، انگار چند روزی به آزمون کنکورش نمانده بود. بعداً خبر قبولیش را شنیدم نه، به کنکور نرسید، شنیدم در آزمون دیگری پذیرفته شد.
از تمام آن روزهای سرد و سیاه ، از آن روزی که دوباره در روزنگارمان ، یادآور تلخی و سیاهی شد ... از آن هجده ِ تیر ده سال گذشته بود و هنوز چیزی تمام نشده بود که دوباره روز بد دیگری آغاز شد ، هجده ِ تیری دیگر خون های ریخته و پایمال شده ی هجده تیر ۷۸ و مادری که از آن سال تا به امروز سعیدش ( #سعید_زینالی ) را جستجو میکند هنوز ! و دوباره هجده تیری دیگر و زخمهای من همه از این روز است از این روز ! هر ماه تیری که از راه می رسد ، دوباره باز تنم می لرزد از یادِ آن همه ، از دیدن زخمهای مانده بر تنم ۱۴ سال گذشت ! و هنوز مانده بر تنم ، مانده بر دلم، زخمهای آن ماه تیرگی.»
از اینستاگرام مسعود علیزاده، از جان به در بردگان بازداشتگاه کهریزک و شاهد جنایت
masoudalizadeh___
#فاجعه_کهریزک #جنایت_کهریزک #نه_فراموش_میکنیم_نه_میبخشیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
چهارده سال گذشت ! تابستان ۸۸ و آن ماهِ تیر، روزهای بلندش کوتاه می شد در امتداد شکنجه تن هامان . زیر آن آفتاب سوزان، پای برهنه بر سطحِ سیاه داغ ، چهار دست و پا بر آسفالتی که گداخته بود ، میرفتیم .. میرفتیم.. در میان حصارهای بلند کهریزک دیگر تابی نمانده بود، صدای شکستن استخوان یاران به گوش میرسید ، هوشی نمانده بود در زیر تابشی که ما را بیتاب کرده بود.انگار زمان ایستاده بود، خورشید مرده بود ! روز شب می شد و شب آنقدر بلند ، که روشنیهای تیر، تار میشد. هر ماه تیری که می.رسد، شب نالههای امیر برایم زنده می شود که از مادرش چشم هایش را میخواست، تصویر لبهای خشک و تشنهاش وقتی که ناباورانه با ما وداع کرد، هر تیر که میرسد، تنم دوباره از تب آن کابوس تیره میسوزد.. تو یادت هست محسن ! لباست را درآوردی و مرا با آن باد می زدی ! محسن ؛ هنوز تنم میسوزد ، هنوز ! زخمهایت بزرگ و بزرگ تر می شد و تو ایستادهتر ، حیرانم از آن همه ایستادگی ! چه سربلند زندگان را ترک گفتی! محسن ؛ میتوانستی بگویی فرزند چه کسی هستی و آزاد شوی، ولی هیچ وقت این مهم را عنوان نکردی تا نشان دهد بزرگی آدمی را ، تا نشان دهی که اعتقاد داشتن به چیزی حد و مرز نمیشناسد.
من ماه تیر را دوست ندارم، آخر یاد دستهای بستهی محمد میافتم، از آنجا که میآمدیم، در اوین، از ما جدا شد. ما در اوین بودیم و او در بیمارستانی، با دستهای زنجیر شده بر تخت، در آنجا کهریزک را می گویم او مدام نگران بود و بیقرار ، انگار چند روزی به آزمون کنکورش نمانده بود. بعداً خبر قبولیش را شنیدم نه، به کنکور نرسید، شنیدم در آزمون دیگری پذیرفته شد.
از تمام آن روزهای سرد و سیاه ، از آن روزی که دوباره در روزنگارمان ، یادآور تلخی و سیاهی شد ... از آن هجده ِ تیر ده سال گذشته بود و هنوز چیزی تمام نشده بود که دوباره روز بد دیگری آغاز شد ، هجده ِ تیری دیگر خون های ریخته و پایمال شده ی هجده تیر ۷۸ و مادری که از آن سال تا به امروز سعیدش ( #سعید_زینالی ) را جستجو میکند هنوز ! و دوباره هجده تیری دیگر و زخمهای من همه از این روز است از این روز ! هر ماه تیری که از راه می رسد ، دوباره باز تنم می لرزد از یادِ آن همه ، از دیدن زخمهای مانده بر تنم ۱۴ سال گذشت ! و هنوز مانده بر تنم ، مانده بر دلم، زخمهای آن ماه تیرگی.»
از اینستاگرام مسعود علیزاده، از جان به در بردگان بازداشتگاه کهریزک و شاهد جنایت
masoudalizadeh___
#فاجعه_کهریزک #جنایت_کهریزک #نه_فراموش_میکنیم_نه_میبخشیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Telegraph
«چهارده سال گذشت ! … تابستان هشتاد و هشت و آن ماهِ تیر
چهارده سال گذشت! تابستان ۸۸ و آن ماهِ تیر، روزهای بلندش کوتاه می شد در امتداد شکنجه تن هامان . زیر آن آفتاب سوزان، پای برهنه بر سطحِ سیاه داغ، چهار دست و پا بر آسفالتی که گداخته بود ، میرفتیم .. میرفتیم.. در میان حصارهای بلند کهریزک دیگر تابی نمانده بود،…
فردا در کلاب هاوس مروری خواهیم داشت بر پرونده جنایت کهریزک، با حضور مسعود علیزاده از جانبهدربردگان کهریزک
در بخش دوم برنامه مطابق معمول، اخبار زندانها و زندانیان را بررسی خواهیم کرد.
دوستان گروه دادبان هم همراهی خواهند کرد و نکات حقوقی را بیان خواهند کرد.
گفتوگو ددر کلاب هاوس آموزشکده توانا
زندان در ایران
پرونده ویژه: بازداشتگاه کهریزک
با حضور مسعود علیزاده، از جانبه در بردگان فاجعه کهریزک
دوشنبه، ۱۲ تیر ماه ۱۴۰۲
ساعت ۹ شب به وقت ایران
"زندان در ایران، پرونده ویژه: بازداشتگاه کهریزک".
https://www.clubhouse.com/invite/KNpFKazJGnjwyEpnWp4grrXygwrzI4V3O9v:PZbdLP9jBJ4C1ODTqDqFM5C2foKE8Ruf5j5DZ3AYjVI
#فاجعه_کهریزک #جنایت_کهریزک #زندان #محمد_کامرانی #محسن_روح_الامینی #امیر_جوادیفر #محمد_کامرانی #یادمون_نمیره #یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در بخش دوم برنامه مطابق معمول، اخبار زندانها و زندانیان را بررسی خواهیم کرد.
دوستان گروه دادبان هم همراهی خواهند کرد و نکات حقوقی را بیان خواهند کرد.
گفتوگو ددر کلاب هاوس آموزشکده توانا
زندان در ایران
پرونده ویژه: بازداشتگاه کهریزک
با حضور مسعود علیزاده، از جانبه در بردگان فاجعه کهریزک
دوشنبه، ۱۲ تیر ماه ۱۴۰۲
ساعت ۹ شب به وقت ایران
"زندان در ایران، پرونده ویژه: بازداشتگاه کهریزک".
https://www.clubhouse.com/invite/KNpFKazJGnjwyEpnWp4grrXygwrzI4V3O9v:PZbdLP9jBJ4C1ODTqDqFM5C2foKE8Ruf5j5DZ3AYjVI
#فاجعه_کهریزک #جنایت_کهریزک #زندان #محمد_کامرانی #محسن_روح_الامینی #امیر_جوادیفر #محمد_کامرانی #یادمون_نمیره #یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«چه کردید با این سرزمین؟
بلایی که جمهوری اسلامی در این چند دهه
بر سر محیط زیست آورد،در طول هفت هزار سال در این سرزمین نیامده است....»
✂️ video : omid_hamely_saran
معنی کلام روی ویدیو:
«دلم خون شد، چشمام پر اشک شد
دریاچه ارومیه رو برای خشکسالی انتخاب کردند
سالهاست این دریاچه در حال جان دادن است و کسی آن را نمیبینه
بر روی آن پل ساختند و قلبش را شکافتند
دریاچه زیبایم آرام آرام اشک ریخت
اسمش را لب های تشنه گذاشتند، عشق را در چشمان پرنده ها کشتند و اجازه عشق بازی به آنها ندادند
ابر شدیم تا بباریم و تشنگی اش را رفع کنیم اما اشک چشمانمان روی آسمان این دریاچه تبدیل به آب شور شد، دریاچه ای که گویا یک سنگ سنگینی بر روی سر وطن بود(کنایه از به عمد خشک کردن این دریاچه)
حتی نگاهش نکردند و چشمهایی که نگاهش میکردند نیز کور شد
میدونستند که دلبسته مادرمان هستیم(دریاچه ارومیه) اما دستان مادرمان را بریدند
نمکهای روی زمین با گردباد تبدیل به عقاب.هایی شدند که در آسمان به پرواز درآمدند»
•
#دریاچه_ارومیه #دریاچه #آذربایجان #ارومیه #تبریز #فاجعه_زیست_محیطی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بلایی که جمهوری اسلامی در این چند دهه
بر سر محیط زیست آورد،در طول هفت هزار سال در این سرزمین نیامده است....»
✂️ video : omid_hamely_saran
معنی کلام روی ویدیو:
«دلم خون شد، چشمام پر اشک شد
دریاچه ارومیه رو برای خشکسالی انتخاب کردند
سالهاست این دریاچه در حال جان دادن است و کسی آن را نمیبینه
بر روی آن پل ساختند و قلبش را شکافتند
دریاچه زیبایم آرام آرام اشک ریخت
اسمش را لب های تشنه گذاشتند، عشق را در چشمان پرنده ها کشتند و اجازه عشق بازی به آنها ندادند
ابر شدیم تا بباریم و تشنگی اش را رفع کنیم اما اشک چشمانمان روی آسمان این دریاچه تبدیل به آب شور شد، دریاچه ای که گویا یک سنگ سنگینی بر روی سر وطن بود(کنایه از به عمد خشک کردن این دریاچه)
حتی نگاهش نکردند و چشمهایی که نگاهش میکردند نیز کور شد
میدونستند که دلبسته مادرمان هستیم(دریاچه ارومیه) اما دستان مادرمان را بریدند
نمکهای روی زمین با گردباد تبدیل به عقاب.هایی شدند که در آسمان به پرواز درآمدند»
•
#دریاچه_ارومیه #دریاچه #آذربایجان #ارومیه #تبریز #فاجعه_زیست_محیطی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«#بحران_آب در #ایران به #فاجعه تبدیل شده است.
میهنمان نیاز مبرم به #حسابداری_آب، زیر سایهی حکومتی ملی دارد
تا
با گردآوری اطلاعات لازم
و
#تحلیل دقیق
و
اقدام فوری
منابع باقیماندهی #آب را مدیریت نماید
و
در راستای بهتر شدن اوضاع آبی کشور، اقدامات لازم را در تمامی حوزههای تاثیرگذار انجام دهد.
بیش از ۲دهه است
که
تسلیم سیاستهای ویرانگر #افغانستان در قبال #هیرمند و #هامون هستیم
و
با سکوت تماشاگر ویرانی #سیستان…!
پس از آن خشکی #زایندهرود را به تماشا نشستیم
و
اکنون اتمام #دریاچه_ارومیه را…!
اینک نیز #روسیه دشمن بزرگ #ملت_ایران ، رودهای منتهی به #دریای_خزر را بسته است
و
دیری نمیپاید
که
خبر مرگ خزر هم به گوشمان خواهد رسید.
ما برای آنکه ایران خانهای ویران نشود
باید
از رژیم منحوس #جمهوری_اسلامی گذر کنیم.
باید
#مدیریت_راهبردی در حوزهی آب داشته باشیم.
باید
پلنهای تحول کوتاهمدت و بلندمدت داشته باشیم.
باید
#ظرفیتسازی کنیم…
و
تصور چنین اقداماتی از سمت جمهوری جهل و جور و جنایت، غیرممکن است.
ما به رژیمی نیاز داریم
که
در سیاستهای آبی کشور بازنگری جدی داشته باشد
و
شروع به همکاری با تمامی کشورهای موفق در این حوزه به ویژه #اسرائیل بکند.
#هموطن
برای سیستان
برای ارومیه
برای اصفهان
برای آبادان
برای ایران
بهپاخیز»
طرح و متن از محمد رنجبر
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
میهنمان نیاز مبرم به #حسابداری_آب، زیر سایهی حکومتی ملی دارد
تا
با گردآوری اطلاعات لازم
و
#تحلیل دقیق
و
اقدام فوری
منابع باقیماندهی #آب را مدیریت نماید
و
در راستای بهتر شدن اوضاع آبی کشور، اقدامات لازم را در تمامی حوزههای تاثیرگذار انجام دهد.
بیش از ۲دهه است
که
تسلیم سیاستهای ویرانگر #افغانستان در قبال #هیرمند و #هامون هستیم
و
با سکوت تماشاگر ویرانی #سیستان…!
پس از آن خشکی #زایندهرود را به تماشا نشستیم
و
اکنون اتمام #دریاچه_ارومیه را…!
اینک نیز #روسیه دشمن بزرگ #ملت_ایران ، رودهای منتهی به #دریای_خزر را بسته است
و
دیری نمیپاید
که
خبر مرگ خزر هم به گوشمان خواهد رسید.
ما برای آنکه ایران خانهای ویران نشود
باید
از رژیم منحوس #جمهوری_اسلامی گذر کنیم.
باید
#مدیریت_راهبردی در حوزهی آب داشته باشیم.
باید
پلنهای تحول کوتاهمدت و بلندمدت داشته باشیم.
باید
#ظرفیتسازی کنیم…
و
تصور چنین اقداماتی از سمت جمهوری جهل و جور و جنایت، غیرممکن است.
ما به رژیمی نیاز داریم
که
در سیاستهای آبی کشور بازنگری جدی داشته باشد
و
شروع به همکاری با تمامی کشورهای موفق در این حوزه به ویژه #اسرائیل بکند.
#هموطن
برای سیستان
برای ارومیه
برای اصفهان
برای آبادان
برای ایران
بهپاخیز»
طرح و متن از محمد رنجبر
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«دکتر محمد مهدوی، جراح نخبه پیوند قلب کودکان، مهاجرت کرد 😔😔
این، یک خبر نیست یک فاجعه است!
او نابغهی پیوند قلب کودکان ایرانیست
دکتر مهدوی، دلیل مهاجرتش را ناراحتی از وضع موجود نامید.
دکتر مهدوی دارای سابقه رکورد پیوند موفق ۲۵ قلب کودک فقط در ۶ ماه نخست سال ۱۴۰۰ است و اولین کسی ست که موفق شده قلب یک کودک کمتر از ۱۰ کیلو را پیوند بزند.
تیم پزشکی او در بیمارستان رجایی، تاکنون برای بیش از یکصد کودک ایرانی عمل پیوند قلب موفق انجام داده است.
این روزها غم و اندوه والدینی که منتظر نوبت پیوند قلب کودکانشان توسط تیم پزشکی دکتر مهدوی بودند، قابل وصف نیست!😔😔😔
نُخبگان رفتهاند
آنها هم که ماندهاند
دارند
_ از درون _
مهاجرت میکنند...»
از صغحه اینستاگرام مسعود احمدی شامکانی
- زندگی در فضای سرکوب و خفقان در ایران تحت حاکمیت ملایان و اصرار بر ترویج و القای ایدئولوژی دینی، بسیاری از نخبگان را به مهاجرت واداشته است. چه کسی دوست دارد فرزندش در مدارسی درس بخوانند که دروسش ایدئولوژیک هستند، آخوندها به فضای تحصیلی راه یافتهاند، شعارهای مرگ بر این و آن و سرودهای متملقانه برای رهبر حکومت به خورد دانشآموز داده میشود و ....؟
#دکتر_محمد_مهدوی ##محمد_مهدوی #فوق_تخصص_قلب_کودکان #قلب #قلب_کودکان #متخصص_قلب #جراح_قلب #جراحی_قلب #جراح_قلب_کودکان #نخبه #نخبگان #مهاجرت #فاجعه_پزشکی #بیمارستان_قلب #مهاجرت_نخبگان #فرار_مغزها #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
این، یک خبر نیست یک فاجعه است!
او نابغهی پیوند قلب کودکان ایرانیست
دکتر مهدوی، دلیل مهاجرتش را ناراحتی از وضع موجود نامید.
دکتر مهدوی دارای سابقه رکورد پیوند موفق ۲۵ قلب کودک فقط در ۶ ماه نخست سال ۱۴۰۰ است و اولین کسی ست که موفق شده قلب یک کودک کمتر از ۱۰ کیلو را پیوند بزند.
تیم پزشکی او در بیمارستان رجایی، تاکنون برای بیش از یکصد کودک ایرانی عمل پیوند قلب موفق انجام داده است.
این روزها غم و اندوه والدینی که منتظر نوبت پیوند قلب کودکانشان توسط تیم پزشکی دکتر مهدوی بودند، قابل وصف نیست!😔😔😔
نُخبگان رفتهاند
آنها هم که ماندهاند
دارند
_ از درون _
مهاجرت میکنند...»
از صغحه اینستاگرام مسعود احمدی شامکانی
- زندگی در فضای سرکوب و خفقان در ایران تحت حاکمیت ملایان و اصرار بر ترویج و القای ایدئولوژی دینی، بسیاری از نخبگان را به مهاجرت واداشته است. چه کسی دوست دارد فرزندش در مدارسی درس بخوانند که دروسش ایدئولوژیک هستند، آخوندها به فضای تحصیلی راه یافتهاند، شعارهای مرگ بر این و آن و سرودهای متملقانه برای رهبر حکومت به خورد دانشآموز داده میشود و ....؟
#دکتر_محمد_مهدوی ##محمد_مهدوی #فوق_تخصص_قلب_کودکان #قلب #قلب_کودکان #متخصص_قلب #جراح_قلب #جراحی_قلب #جراح_قلب_کودکان #نخبه #نخبگان #مهاجرت #فاجعه_پزشکی #بیمارستان_قلب #مهاجرت_نخبگان #فرار_مغزها #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech