آموزشکده توانا
58.2K subscribers
29.9K photos
36.1K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
"کالبد ترس"
فردی که به اندازه حقوق دریافتی اش کار می کند و هدفی جز این در زندگی ندارد اگر رو به روی آیینه باایستد و خودش را ببیند می تواند بزرگترین دشمن پیروزی و عامل #شکست هایش را شناسایی کند: «خودش»
اگر کسی معنای ترس را بداند و در جستجوی مصداق های آن در زندگی باشد به درستی درمیابد که انسان چیزی جز ترس های بزرگ نیست. ترس از دست دادن.فراموش شدن. تنها ماندن. ترک شدن. ترس از آنکه دیگر کسی ما را دوست نداشته باشد. ترس از این باور که به اندازه کافی خوب نیستیم. ترس از شکست خوردن در روابط. ترس از دست دادن دارایی های مالی، ترس از مجردماندن، ترس از عدم #موفقیت در تحصیلات. ترس از بچه دار نشدن، ترس از یادنگرفتن مفاهیم در کلاس زبان، ترس ها و بازهم ترس ها و ترس ها ...
زندگی ما در میان ترس هایمان محصور شده است. ترس یگانه نیرویی ست که می تواند #عمیق تر از هر کنشی خوشبختی ما را مختل کند. ما حتی ترس از خوشبختی داریم. زمانی که اتفاقی خوب برایمان رقم می خورد به آن شک می کنیم. آن را #غیرواقعی و دروغ تلقی می کنیم. از آن دور می شویم. اضطرابِ حاصل از خوشبختی تمام وجود ما را می گیرد. اگر شریک و همراهی را میابیم که زیادی خوب است بلاشک او را دروغ میدانیم. تصور می کنیم حالا که همه چیز بلب میلمان پیش می رود ما در غفلت هستیم. منتظر می مانیم تا یک جایی برزخی را که منتظرش هستیم شروع شود. این #اضطراب و ترس آنقدر قویتر از حقیقتِ بیرونی عمل می کند تا همه چیز خراب شود و ناخودآگاه ما به نتیجه مطلوب برسد. زمانی که همه چیز خراب شد بر تَلی از #افسردگی می نشینیم و باخیال راحت به خود می گوییم:« دیدی همه چیز دروغ بود!»
ما #دروغ را خلق می کنیم. پیش آگهی ما #ترس است و این ترس بررفتار ما چنان #تاثیر می گذارد که همه چیز را در بیرون به ویرانه تبدیل می کند‌. مردِ خوب به ما خیانت می کند. همکارِ خوب ما را دور می زند. قراردادِ خوب، بسته نمی شود. مغازه خوب، راه نمی افتد.
در این میان اما هستند کسانی که منتقد درونی خود آن هم با دشنه زهرآلود نیستند. وقتی به #کارنامه موفقیتشان نگاه می کنیم همه چیز معمولی ست. تنها آنچه موجب موفقیت آنها شده است «نترسیدن» است
در جمع دوستانتان موضوعی را اینچنین مطرح کنید:
«می خواهم یک نجاری باز کنم» عکس العمل آنها چه خواهد بود؟ چهره تک تک دوستان، خانواده و اطرافیانتان را به خاطر آورید و تصور کنید این موضوع را با آنها در میان گذاشتید. تمام پاسخ هایی که همه ما خواهیم شنید مشابه یکدیگر است. یا ما را #دیوانه می دانند. یا تحقیرمان می کنند. یا #مسخره مان می کنند و در بهترین حالت ممکن می گویند موفق باشی و توی دلشان دعا می کنند زودتر سرعقل بیاییم. دیگران به دنیا آمده اند که نگذارند ما به رویاهایمان برسیم.
ترس رویاهای ما را می کشد. ما می ترسیم که نجار بشویم. چون می ترسیم که موفق نشویم. می ترسیم اگر موفق شدیم اطرافیانمان ما را قبول نداشته باشند و ما را ترک کنند. می ترسیم اگر با مردی آشنا شدیم شغل ما برای او عجیب باشد و با ما نماند. می ترسیم نتوانیم اجاره مغازه را بدهیم. می ترسیم مشتری های کافی نداشته باشیم. می ترسیم درآمدمان آنقدر زیاد نباشد که مخارجمان را بدهد. می ترسیم وقتی در شغلمان #شکست خوردیم سایرین ما را #شماتت کنند. این سیکل باطل تا ثریا دیوار #اعتماد و #باور به خود را در ما کج می کند. ما تصور می کنیم تنها یک راه برای فرار از این ترس ها وجود دارد. «هیچ کاری انجام ندادن» آن وقت همه ما را دوست خواهند داشت. ترس سیاهچاله زندگی ست.
صبح صفحه این خانم های #نجار را توی اینستاگرام پیدا کردم. چهره خندان و دست های پرتوانشان برای مدتی من را مجذوب خود کرد. حتی آلودگی هوا را فراموش کردم چون بوی #چوب پیچیده بود توی دهلیز رویاهایی که فراموششان کرده ام. .همه ما زن هایی که تا الان از جایمان تکان نخوردیم در درونمان فرشته های توانایی را محبوس کرده ایم که با بوی عطر چوب و دنیای پر از رنگ دکان #نجاری و یا هر #شغل دیگری، می تواند جان بگیرد. #رشد کند. قد بکشد. کافی ست نترسیم. کافی ست رویاهایمان را باور کنیم.

بهار مهرجو http://on.fb.me/1UamKYn
تلگرام استوديو آن : http://bit.ly/1mjOIpB

صفحه اینستاگرام این عزیزان در اینستاگرام توانا، تگ شده است.
من در این سالها با خانواده هایی آشنا شدم که همان عزیزان بسیجی شما ،فرزندانشان را با گلوله در کف خیابان کشتند و یا در همان روز عاشورا با ماشین های نظامی که قرار بود امنیت مردم را فراهم کند از روی عزیزانشان رد شده بودند!
من با مادری آشنا شدم که دختر 19 ساله اش به جرم دفاع از ناموس و شرفش بعد از 7 سال زندان به دار عدالت اسلامی شما آویخته شده بود..
آه که چه داغ هایی داشتند..
دوستان عزیزتر از جانم هر کدام به جرم در دست داشتن قلم و اعتراض به این پیشرفت های دولت اسلامی شما هر کدام به بیش از 10 سال زندان محکوم شدند!
راستی این عزیزان در آمار های پیشرفت شما جایی داشتند؟
با وجود تمام این پیشرفت های شما که قلم از نوشتن آنها عاجز است ،نتوانستم در مقابل ظلمی که به من و خانواده و دوستان و کشورم رفت سکوت کنم و به اعتراض برخاستم اما دیری نپایید که خودم را در کنار دوستان وجای پدرم در سلول های مخوف شما با شکنجه های روانی و بازجویی های طولانی مدت دیدم..
عزیزان شما همانگونه که مرحمت فرمودند و پدرم را با مدرک دکتری از حق کار محروم کردند،حال حق تحصیل را هم از فرزندش گرفتند و دیگر اجازه ندادند همانند بسیاری از دوستانم روی دانشگاه را ببینم !
هر چند وقت یکبار به صورت غیرقانونی مرا به دفترهای پیگیری شان که در سراسر تهران شعبه های زیادی دارد احضار میکنند و به بی احترامی و تهدید میهمانم میکنند!

این تنها قسمت کوتاهی از زندگی من بود که برایتان شرح دادم بنگرید که در این 38 سال نظام مقدس شما چه بر من و هموطنانم گذشت!
این مردم #قهرند و #آشتی هم نمیکنند ما هیچگاه سر سازش با ظلم نداشته و نداریم!
آن آمارها و افتخارانتان تنها به درد خودتان و جمعیت پای منبر نشینتان میخورد!
مردم آگاهند, و توصیه ای برایتان دارم:
تا ایران دچار هرج و مرج و جنگ های داخلی نشده با همین #کارنامه_38ساله پر از افتخارتان از قدرت کناره گیری کنید و بستر را برای یک انتخابات آزاد مردمی فراهم کنید تا مردم خودشان سرنوشتشان را رقم بزنند..
ما هم قول میدهیم دادگاه های عادلانه و علنی برای تمامی آنهایی که در این چند دهه بر ایران و ایرانی تاختند برگزار کنیم،این تضمین را به شما میدهیم که در هیچ کجای ایران چوبه ی داری برپا نکنیم و تاریخ ننگین شما را تکرار نکنیم..!

پاینده ایران
شیما بابایی
فرزند ایران
دوم_اسفند_یکهزار و سیصد و نود و پنج
تهران
@Tavaana_TavaanaTech

شیما بابایی روز ۵ خرداد ماه ۹۵ توسط ماموران اطلاعاتی دستگیر و روز ۱۱ خرداد همان ماه با قرار وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.
اتهام وی شرکت در تجمعات مسالمت آمیز در مقابل ساختمان دنا در تهران و حمایت از زندانیان سیاسی عنوان شده بود.

روز بیستم بهمن ماه سال جاری، شیما بابایی، فعال مدنی طی احضار دستگاه قضایی با مراجعه به دادسرای اوین با شش اتهام سیاسی روبرو شد؛ اما تنها اجازه دفاع از یک اتهام مطرح شده را داشته است.
شیما بابایی که پیش‌تر جهت ارائه آخرین دفاعیات به شعبه سوم دادسرای اوین احضار شده بود، پس از مراجعه به این مکان، شش اتهام «تبلیغ علیه نظام»، «اجتماع و تبانی»، «نشر اکاذیب در فضای مجازی»، «توهین به رهبری»، «توهین به سران»، «ارتباط با بیگانه و رسانه های خارج از کشور» به وی تفهیم شد و تنها فرصت دفاع از یکی این اتهامات را پیدا کرده است.
مسئولین قضایی طی این جلسه اعلام داشته که وی تنها می‌تواند از اتهام «تبلیغ علیه نظام» دفاع کند و برای سایر اتهامات “به‌اندازه کافی مستندات موجود است.”
لازم به ذکر است، شیما بابایی پس از آزادی با قرار وثیقه، تاکنون چندین بار از سوی «دفتر پیگیری وزارت اطلاعات» احضار و مورد بازجویی قرارگرفته است.
همچنین پدر این فعال مدنی، دکتر ابراهیم بابایی از زندانیان سیاسی پیشین و جانباز ۴۵% جنگ که در سال ۸۸ بازداشت و به مدت پنج سال در زندان اوین محبوس بوده است.
@Tavaana_TavaanaTech

goo.gl/uB8GT2


مطلب مرتبط:
نقش شهروند
https://goo.gl/xOv9bS
مسئولیت شهروندی در دموکراسی
http://bit.ly/2cuJk0O
حقوق و مسئولیت‌های شهروندان دموکراتیک
http://bit.ly/1zUZf9R
ما و مدرنیت:
http://bit.ly/1U53Qou

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تجمع اعتراضی کارنامه سبزها مقابل ساختمان وزارت آموزش و پرورش

تجمع کنندگان از قبول شدگان رتبه اول تا سوم آزمون استخدامی هستند. اما آموزش‌وپرورش از استخدام آن‌ها سر باز می‌زند.

لازم به یادآوری است که در روزهای گذشته خبری مبتنی بر استخدام ۲۵ هزار طلبه در آموزش و پرورش منتشر شده است.

به نظر شما کارایی طلبه حوزه علمیه برای نظام آموزشی چیست؟

#کارنامه_سبزها
#تجمع_اعتراضی
#استخدام #بیکاری

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یکشنبه ۱۳ تیرماه، هفت شبانه روز از تحصن کارنامه سبزهای ۹۹ در مقابل وزارت آموزش و پرورش می‌گذرد. آن‌ها هر روز شعار دادند که «تا حقمو نگیرم، از اینجا نمی‌رم» و بر این شعار پایبند مانده‌اند.
خواست آنان ساده و روشن است؛ در آزمون استخدامی شرکت کردند، قبول شدند و حال خواهان استخدام هستند.

اعتراض جزیی از زندگی مردم ایران شده است، به هر قشری نگاه می‌کنی، از وضعیت موجود ناراضی است و این نارضایتی برخی اقشار را به کف خیابان کشانده و شب و روزشان در خیابان می‌گذرد. این تجربه‌ی زیسته‌ی آن‌هایی است که بی‌عدالتی را با گوشت و پوست و استخوان لمس کرده‌اند.

اگر قرار بر استخدام نبود، پس چرا آزمون برگزار شد؟
چرا هزاران طلبه استخدام می‌شوند؟ کارایی آن‌ها در آموزش و پرورش چیست؟

#نظام_آمورشی #آزمون_استخدامی #کارنامه_سبزها

@Tavaana_TavaanaTech