محمدرضا زائري در واکنش به ماجراي کشيدن #بخيه کودک اصفهاني در اينستاگرامش نوشت: «اين آقاي دکتر که از رفتار زشتش برآشفته ايم از ماه و مريخ نيامده است ! او هم توي همين جامعه مدرسه و دانشگاه رفته و بزرگ شده و ... وقتي ما مشغول دعواهاي سياسي مان بوده ايم يا به يک تار موي #زنان گير داده ايم و از #اخلاق و #قانون و #انسانيت غفلت کرده ايم اين آقاي دکتر باليده و #پزشک شده و تيغ و قيچي دستش گرفته! فاجعه تلخ تر و زشت تر از آن است که بشود با دو تا شعار و فحش جمع و جورش کرد. بايد اين قدر مرد باشيم که بدون فرافکني نقش خودمان را در وقوع اين انحطاط اخلاقي بپذيريم. اين آقا آينه وضعيت امروز جامعه ما و يکايک ماست ! بي خود او را متهم نکنيد ، او حاصل مجموعه اي است که همه ساخته ايم.اگر خودخواهي و منفعت طلبي و #سودجويي ايراد دارد ما همه به اين آفات و ايرادها آلوده ايم. همه ما يک جورهايي همين کار را کرده ايم و مي کنيم . او #کرامت_انساني را لگد کرده ، انساني را نديده و بي حرمت ساخته،مگر هر کدام از ما به شکلي چنين نمي کنيم ؟ من مقصرم ! من #آخوند قبل از همه دستم را بالا مي گيرم و اعتراف مي کنم که من هم در کشيدن بخيه هاي پسرک نقش داشته ام.»
@Tavaana_Tavaanatech
@Tavaana_Tavaanatech
پس از اطمینان مجددا تماس بگیرید
وقتی شماره ١٦٠٩ را گرفتم، صدای آن طرف خط گفت: شمارهای که با آن تماس گرفتهاید اشتباه است. این شمارهای است که پارسال وزارت بهداشت برای شکایت از پزشکان زیرمیزیبگیر اعلام کرد. زنگ زدم که بپرسم آیا درباره برخورد بد پزشک و پرستار یا تخلفات مربوط به درمان هم میشود از طریق این شماره شکایت کرد که به در بسته خوردم. دیروز معاون درمان وزیر بهداشت خبر داد که در پی ماجرای کشیدن بخیه از صورت کودک پنجساله، مسئولان بیمارستان خمینیشهر برکنار و پزشک و پرستار هم برای بررسی پرونده به دادگاه نظام پزشکی شهرستان معرفی شدهاند و تا بررسی پرونده در دادگاه نظام پزشکی خدمتشان به حالت تعلیق درآمده است. ماجرای بخیه بهخصوص در شبکههای اجتماعی بازتاب زیادی داشته.
خیلیها اعلام انزجار کردهاند و خواستار اشد مجازات برای پزشک و پرستار شدهاند. بعضی گفتهاند اسم اینها را اعلام کنید که هیچ مجازاتی بیشتر از این نیست. بعضی دیگر میگویند چرا پزشکان بلدند در اعتراض به پخش سریال تجمع کنند اما نمیتوانند از این اتفاق غیرانسانی اعلام برائت کنند و معترضش باشند. عدهای از معجزه رسانه حرف میزنند که توانسته مسئلهای را که در شهری کوچک اتفاق افتاده تبدیل به دغدغه مردم کند. اما کمکم روایتهای دیگری هم شنیده میشود که روایت اول را زیر سؤال میبرد؛ روایتهایی که ماجرا را جور دیگری تعریف میکنند.
بعضی مردم شک میکنند، آنها که اعلام انزجار کرده بودند و هیولا ساخته بودند، سکوت میکنند یا روایتهای مغایر را زیر سؤال میبرند. این اتفاقی است که تقریبا برای تمام خبرهای هولناکی که ما با واسطه میشنویم میافتد. کمکم واسطههای دیگری هم از راه میرسند و روایتهای دیگری را نقل میکنند تا به ما بفهمانند قضاوتمان اشتباه، سرسری و عجولانه بوده. اما بعضی از ما سفت سرجایمان ایستادهایم، چون از برخورد بد برخی پزشکها و پرستارها تجربه شخصی داریم و از بلاهای مختلفی که با مراجعه به پزشک و بیمارستان بر سر اطرافیانمان آمده باخبریم. تجربه شخصی ما میگوید تو که آن اتفاقات را در بیمارستان از سر گذراندی پس این اتفاق هم برایت دور از ذهن نیست، کاملا شدنی است، به همین وحشتناکی. پس در قضاوت و موضعگیری تعلل نکن و منتظر روایتهای دیگر نمان که اگر بمانی، از انسانیتت هم دور میشوی. گذشته از اینکه امکان جعلیبودن روایتهای دیگر زیاد است؛ روایتهایی که میخواهند از تراژدی بکاهند. برای تو همینکه ماجرا هولناک است کفایت میکند.
حالا مسئولان بیمارستان و کادر پزشکی تنبیه شدهاند. نفس راحت میکشیم که متخلفان به سزای اعمالشان رسیدهاند و دنبال زندگیمان میرویم اما مسئله همچنان در بیمارستانها و مطبها ادامه پیدا میکند، فقط به گوش ما نمیخورند یا جوری نیستند که ما را شوکه کنند مگر برای خود ما پیش بیایند. آنوقت هم در نقش مظلوم فرو میرویم و فکر میکنیم مگر چاره دیگری هم داریم. همه تقریبا درباره این نظر که رابطه پزشک و سیستم پزشکی با بیمار در ایران دچار مشکل است، اتفاق نظر دارند. بیشتر شکایتها هم از رفتار کادر پزشکی است. پول زیاد میخواهند، درست جواب بیمار و همراهش را نمیدهند و با توپ و تشر حرف میزنند. اما اتفاقهایی مثل همین ماجرای بخیه هم تبدیل به نقطه عطفی برای حل این بحران نمیشوند. همه فقط روی خود اتفاق تمرکز داریم. برای ما مجازات متخلفان شرط لازم و کافی است. حتی رسانهها هم همین را پیگیری میکنند.
دیده نشده در این ماجرای اخیر خبرنگاری از معاون درمان وزارت بهداشت بپرسد چه فکری به حال حل این بحران و نهفقط این اتفاق خاص کردهاند؟ چرا برای #سلامت رابطه #پزشک و #بیمار راهکار عملی ندارند؟ چرا پروسه شکایت آنقدر زمانبر و پردردسر است؟ چرا همین شمارهتلفنی هم که دادهاند پاسخگو نیست؟ چرا شمارهای نهفقط برای #شکایت از زیرمیزیگرفتن #پزشکان، که برای رفتار بعضی از آنها یا قصورشان در درمان اعلام نمیشود؟ چرا همه دغدغه و خواسته ما متوجه یک اتفاق است؟ شمارهای که با آن تماس گرفته بودم اشتباه بود. اپراتور خواست پس از اطمینان مجددا تماس بگیرم.
مرضیه رسولی
روزنامه شرق
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
وقتی شماره ١٦٠٩ را گرفتم، صدای آن طرف خط گفت: شمارهای که با آن تماس گرفتهاید اشتباه است. این شمارهای است که پارسال وزارت بهداشت برای شکایت از پزشکان زیرمیزیبگیر اعلام کرد. زنگ زدم که بپرسم آیا درباره برخورد بد پزشک و پرستار یا تخلفات مربوط به درمان هم میشود از طریق این شماره شکایت کرد که به در بسته خوردم. دیروز معاون درمان وزیر بهداشت خبر داد که در پی ماجرای کشیدن بخیه از صورت کودک پنجساله، مسئولان بیمارستان خمینیشهر برکنار و پزشک و پرستار هم برای بررسی پرونده به دادگاه نظام پزشکی شهرستان معرفی شدهاند و تا بررسی پرونده در دادگاه نظام پزشکی خدمتشان به حالت تعلیق درآمده است. ماجرای بخیه بهخصوص در شبکههای اجتماعی بازتاب زیادی داشته.
خیلیها اعلام انزجار کردهاند و خواستار اشد مجازات برای پزشک و پرستار شدهاند. بعضی گفتهاند اسم اینها را اعلام کنید که هیچ مجازاتی بیشتر از این نیست. بعضی دیگر میگویند چرا پزشکان بلدند در اعتراض به پخش سریال تجمع کنند اما نمیتوانند از این اتفاق غیرانسانی اعلام برائت کنند و معترضش باشند. عدهای از معجزه رسانه حرف میزنند که توانسته مسئلهای را که در شهری کوچک اتفاق افتاده تبدیل به دغدغه مردم کند. اما کمکم روایتهای دیگری هم شنیده میشود که روایت اول را زیر سؤال میبرد؛ روایتهایی که ماجرا را جور دیگری تعریف میکنند.
بعضی مردم شک میکنند، آنها که اعلام انزجار کرده بودند و هیولا ساخته بودند، سکوت میکنند یا روایتهای مغایر را زیر سؤال میبرند. این اتفاقی است که تقریبا برای تمام خبرهای هولناکی که ما با واسطه میشنویم میافتد. کمکم واسطههای دیگری هم از راه میرسند و روایتهای دیگری را نقل میکنند تا به ما بفهمانند قضاوتمان اشتباه، سرسری و عجولانه بوده. اما بعضی از ما سفت سرجایمان ایستادهایم، چون از برخورد بد برخی پزشکها و پرستارها تجربه شخصی داریم و از بلاهای مختلفی که با مراجعه به پزشک و بیمارستان بر سر اطرافیانمان آمده باخبریم. تجربه شخصی ما میگوید تو که آن اتفاقات را در بیمارستان از سر گذراندی پس این اتفاق هم برایت دور از ذهن نیست، کاملا شدنی است، به همین وحشتناکی. پس در قضاوت و موضعگیری تعلل نکن و منتظر روایتهای دیگر نمان که اگر بمانی، از انسانیتت هم دور میشوی. گذشته از اینکه امکان جعلیبودن روایتهای دیگر زیاد است؛ روایتهایی که میخواهند از تراژدی بکاهند. برای تو همینکه ماجرا هولناک است کفایت میکند.
حالا مسئولان بیمارستان و کادر پزشکی تنبیه شدهاند. نفس راحت میکشیم که متخلفان به سزای اعمالشان رسیدهاند و دنبال زندگیمان میرویم اما مسئله همچنان در بیمارستانها و مطبها ادامه پیدا میکند، فقط به گوش ما نمیخورند یا جوری نیستند که ما را شوکه کنند مگر برای خود ما پیش بیایند. آنوقت هم در نقش مظلوم فرو میرویم و فکر میکنیم مگر چاره دیگری هم داریم. همه تقریبا درباره این نظر که رابطه پزشک و سیستم پزشکی با بیمار در ایران دچار مشکل است، اتفاق نظر دارند. بیشتر شکایتها هم از رفتار کادر پزشکی است. پول زیاد میخواهند، درست جواب بیمار و همراهش را نمیدهند و با توپ و تشر حرف میزنند. اما اتفاقهایی مثل همین ماجرای بخیه هم تبدیل به نقطه عطفی برای حل این بحران نمیشوند. همه فقط روی خود اتفاق تمرکز داریم. برای ما مجازات متخلفان شرط لازم و کافی است. حتی رسانهها هم همین را پیگیری میکنند.
دیده نشده در این ماجرای اخیر خبرنگاری از معاون درمان وزارت بهداشت بپرسد چه فکری به حال حل این بحران و نهفقط این اتفاق خاص کردهاند؟ چرا برای #سلامت رابطه #پزشک و #بیمار راهکار عملی ندارند؟ چرا پروسه شکایت آنقدر زمانبر و پردردسر است؟ چرا همین شمارهتلفنی هم که دادهاند پاسخگو نیست؟ چرا شمارهای نهفقط برای #شکایت از زیرمیزیگرفتن #پزشکان، که برای رفتار بعضی از آنها یا قصورشان در درمان اعلام نمیشود؟ چرا همه دغدغه و خواسته ما متوجه یک اتفاق است؟ شمارهای که با آن تماس گرفته بودم اشتباه بود. اپراتور خواست پس از اطمینان مجددا تماس بگیرم.
مرضیه رسولی
روزنامه شرق
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
#اختلالات پس از #یائسگی و بیاعتنایی به #درمان
بیش از نیمی از زنان، بعد از یائسگی، از مشکلات واژنی رنج میبرند. این مشکلات شامل خارش، سوزش، درد، تورم، خشکی بیش از حد، ترشحات زیاد و بوی نامطبوعاند.
به گزارش خبرگزاری رویترز، نتایج یک تحقیق تازه علمی میگوید که بیشتر این مشکلات توسط پزشکان درمان نمیشوند. دکتر الیزابت ارکسون، از دانشگاه دارتموت در آمریکا میگوید: «در طول زمان باروری، وقتی زنان هنوز قاعدگی را تجربه میکنند، بخش بیرونی و درونی واژن، با استروژن سرو کار دارد. اما بعد از یائسگی، نبود استروژن در این نواحی باعث بروز علائمی مثل خشکی، سوزش و تورم میشود که گاهی رابطه جنسی را دردناک میکند.»
این تحقیق بر روی ۳۵۸ زن بالای ۵۵ سال انجام شده و از این زنان خواسته شده که به سئوالاتی درباره علائم تازهای که در ناحیه واژنی آنها بعد از یائسگی بهوجود آمده و همینطور اگر برای درمان این عوارض به دکتر زنان مراجعه کرده و درمان شدهاند، پاسخ دهند.
بیش از نیمی از این زنان گفتهاند که با مشکلاتی از این دست روبهرو هستند و بسیاری از آنها گفتهاند که این مشکلات باعث بروز مسائل عاطفی در روابطشان شده و در زندگیشان تاثیر گذاشته است. سه چهارم زنانی که از نظر جنسی فعال بودند گفتهاند که مشکلات واژنی پس از یائسگی در روابط جنسیشان هم تاثیر منفی گذاشته است.
دکتر ارکسون میگوید: «روغنهای مرطوب کننده واژن (لوبریکنت)ها شایعترین درمان عوارض واژنی هستند، اما زنان، اگر این مرطوب کنندهها را بدون نسخه پزشک میخرند، باید بسیار هوشیار باشند. و حتما باید با پزشکشان در خصوص این (عوارض) مشورت کنند.»
نیمی از زنانی که در این تحقیق شرکت داشتند و با مشکلات واژنی روبهرو بودند، از مشکل سوزش ادرار هم رنج میبردند. افتادگی لگن و عدم کنترل کامل مدفوع هم از دیگر علائم شایعی بود که این زنان شرح دادند.
تقریبا یک سوم زنانی که در این تحقیق شرکت داشتند و با مشکلات واژنی روبهرو بودند، گفتند که به #پزشک زنان مراجعه نکردهاند. دکتر جان پینکرتون، مدیر مرکز تحقیقات ئائسگی آمریکای شمالی به رویترز میگوید که بسیاری از این #زنان نمیخواهند با دکترهایشان در این مورد صحبت کنند، بنابراین درمانی هم دریافت نمیکنند.
دکتر جان پینکرتون میگوید: «زنان بعد از یائسه شدن باید به طور مرتب به دکتر مراجعه کنند و اگر علائمی میبینند درصدد درمان آن برآیند. چرا که این (عوارض)بر کیفیت زندگی آنها تاثیر میگذارد.»
منبع: رادیو فردا
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بیش از نیمی از زنان، بعد از یائسگی، از مشکلات واژنی رنج میبرند. این مشکلات شامل خارش، سوزش، درد، تورم، خشکی بیش از حد، ترشحات زیاد و بوی نامطبوعاند.
به گزارش خبرگزاری رویترز، نتایج یک تحقیق تازه علمی میگوید که بیشتر این مشکلات توسط پزشکان درمان نمیشوند. دکتر الیزابت ارکسون، از دانشگاه دارتموت در آمریکا میگوید: «در طول زمان باروری، وقتی زنان هنوز قاعدگی را تجربه میکنند، بخش بیرونی و درونی واژن، با استروژن سرو کار دارد. اما بعد از یائسگی، نبود استروژن در این نواحی باعث بروز علائمی مثل خشکی، سوزش و تورم میشود که گاهی رابطه جنسی را دردناک میکند.»
این تحقیق بر روی ۳۵۸ زن بالای ۵۵ سال انجام شده و از این زنان خواسته شده که به سئوالاتی درباره علائم تازهای که در ناحیه واژنی آنها بعد از یائسگی بهوجود آمده و همینطور اگر برای درمان این عوارض به دکتر زنان مراجعه کرده و درمان شدهاند، پاسخ دهند.
بیش از نیمی از این زنان گفتهاند که با مشکلاتی از این دست روبهرو هستند و بسیاری از آنها گفتهاند که این مشکلات باعث بروز مسائل عاطفی در روابطشان شده و در زندگیشان تاثیر گذاشته است. سه چهارم زنانی که از نظر جنسی فعال بودند گفتهاند که مشکلات واژنی پس از یائسگی در روابط جنسیشان هم تاثیر منفی گذاشته است.
دکتر ارکسون میگوید: «روغنهای مرطوب کننده واژن (لوبریکنت)ها شایعترین درمان عوارض واژنی هستند، اما زنان، اگر این مرطوب کنندهها را بدون نسخه پزشک میخرند، باید بسیار هوشیار باشند. و حتما باید با پزشکشان در خصوص این (عوارض) مشورت کنند.»
نیمی از زنانی که در این تحقیق شرکت داشتند و با مشکلات واژنی روبهرو بودند، از مشکل سوزش ادرار هم رنج میبردند. افتادگی لگن و عدم کنترل کامل مدفوع هم از دیگر علائم شایعی بود که این زنان شرح دادند.
تقریبا یک سوم زنانی که در این تحقیق شرکت داشتند و با مشکلات واژنی روبهرو بودند، گفتند که به #پزشک زنان مراجعه نکردهاند. دکتر جان پینکرتون، مدیر مرکز تحقیقات ئائسگی آمریکای شمالی به رویترز میگوید که بسیاری از این #زنان نمیخواهند با دکترهایشان در این مورد صحبت کنند، بنابراین درمانی هم دریافت نمیکنند.
دکتر جان پینکرتون میگوید: «زنان بعد از یائسه شدن باید به طور مرتب به دکتر مراجعه کنند و اگر علائمی میبینند درصدد درمان آن برآیند. چرا که این (عوارض)بر کیفیت زندگی آنها تاثیر میگذارد.»
منبع: رادیو فردا
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بزرگداشت غلامعلی #بسکی معروف به بابا بسکی، #پزشک دوستدار #محیط_زیست
محمد درویش، عضو هیئت علمی موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور و فعال محیط زیست در مورد غلامعلی بسکی در صفحه اینستاگرام خود چنین نوشته است:
«غلامعلی بسکی؛ پزشکی که سیصد میلیاردتومان از سرمایه هایش را وقف محیط زیست کرده و سالهاست که با شجاعتی مثال زدنی بر علیه مخربان طبیعت ایران شوریده است. اینک اما در هشتاد و چهارسالگی دچار خاموشی شده ... دیشب در مراسم بزرگداشتش در گنبد کاووس از دوستدارانش خواستم تا صدایش باشند و اجازه ندهند تا خواب خفتگان منفعل یا #طبیعت ستیز، سنگین تر شود.
یکی از بزرگترین آرزوهای بسکی، جابجایی جاده گرگان مشهد است که اینک از قلب پارک ملی گلستان می گذرد. بیاییم دست به دست هم از دولت بخواهیم تا هر چه زودتر، این جاده شوم و ویرانگر را تغییر مسیر داده و از محور شمالی و خارج از محدوده پارک عبور دهد.»
روزنامه ایران در گزارشی به قلم نغمه عقیلی در مورد این بزرگداشت چنین میآورد:
«هشتاد و چهارمین سالروز تولد دکتر «غلامعلی بسکی» پزشک دوستدار محیط زیست ایران شنبه ۳ بهمن ماه در گنبدکاووس برگزار شد.
دکتر بسکی معروف به «بابا بسکی»، پزشک و هوادار محیط زیست در سال ۱۳۱۰ در سبزوار به دنیا آمد. پدرش از روستای «بسک ششتمد» بود. وی پس از به پایان رساندن تحصیلات ابتدایی به تهران رفت و توانست در سال ٤٥با درجه دکترای تخصصی جراحی زنان و زایمان از دانشگاه علوم پزشکی تهران فارغ التحصیل شود. وی سپس به عنوان پزشک #جراح به گنبدکاووس رفت و در همان سال ورود خویش به این شهر، بیمارستان و زایشگاه دکتر بسکی را بنا نهاد.
دکتر بسکی از سال ٤٩ به علت ابتلا به #سرطان زندگی شهری را رها کرد و تصمیم گرفت در جنگل گلستان اقامت گزیند. وی به مدد کوهپیماییهای زیاد در میان جنگلها و درههای پر درخت و پر از چشمهسار، خلق و خوی طبیعت دوستی را دریافت.
وی بسیاری از اموال خود را صرف امور خیریه کرده است. احداث بیمارستان و زایشگاه دکتر بسکی در شهرستان گنبدکاووس، ساخت مدرسه تیزهوشان و خانه ریاضی گلستان، راهاندازی سرای گاندی ویژه کودک تیزهوش روستایی و احداث خوابگاه دانش آموزی بخشی از کارهای این دوستدار طبیعت است.
«رویا کاوه» مدیرعامل مؤسسه «سبز گامان بسکی» در خصوص دیگر فعالیتهای دکتر بسکی، افزود: پژوهشکده علمی دکتر بسکی در چهار طبقه در گنبدکاووس در دست ساخت است و همچنین پیش دبستانی سرزمین سبز با هدف آموزشهای محیط زیستی سال آینده توسط بنیاد دکتر بسکی راهاندازی میشود.
@Tavaana_TavaanaTech
محمد درویش، عضو هیئت علمی موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور و فعال محیط زیست در مورد غلامعلی بسکی در صفحه اینستاگرام خود چنین نوشته است:
«غلامعلی بسکی؛ پزشکی که سیصد میلیاردتومان از سرمایه هایش را وقف محیط زیست کرده و سالهاست که با شجاعتی مثال زدنی بر علیه مخربان طبیعت ایران شوریده است. اینک اما در هشتاد و چهارسالگی دچار خاموشی شده ... دیشب در مراسم بزرگداشتش در گنبد کاووس از دوستدارانش خواستم تا صدایش باشند و اجازه ندهند تا خواب خفتگان منفعل یا #طبیعت ستیز، سنگین تر شود.
یکی از بزرگترین آرزوهای بسکی، جابجایی جاده گرگان مشهد است که اینک از قلب پارک ملی گلستان می گذرد. بیاییم دست به دست هم از دولت بخواهیم تا هر چه زودتر، این جاده شوم و ویرانگر را تغییر مسیر داده و از محور شمالی و خارج از محدوده پارک عبور دهد.»
روزنامه ایران در گزارشی به قلم نغمه عقیلی در مورد این بزرگداشت چنین میآورد:
«هشتاد و چهارمین سالروز تولد دکتر «غلامعلی بسکی» پزشک دوستدار محیط زیست ایران شنبه ۳ بهمن ماه در گنبدکاووس برگزار شد.
دکتر بسکی معروف به «بابا بسکی»، پزشک و هوادار محیط زیست در سال ۱۳۱۰ در سبزوار به دنیا آمد. پدرش از روستای «بسک ششتمد» بود. وی پس از به پایان رساندن تحصیلات ابتدایی به تهران رفت و توانست در سال ٤٥با درجه دکترای تخصصی جراحی زنان و زایمان از دانشگاه علوم پزشکی تهران فارغ التحصیل شود. وی سپس به عنوان پزشک #جراح به گنبدکاووس رفت و در همان سال ورود خویش به این شهر، بیمارستان و زایشگاه دکتر بسکی را بنا نهاد.
دکتر بسکی از سال ٤٩ به علت ابتلا به #سرطان زندگی شهری را رها کرد و تصمیم گرفت در جنگل گلستان اقامت گزیند. وی به مدد کوهپیماییهای زیاد در میان جنگلها و درههای پر درخت و پر از چشمهسار، خلق و خوی طبیعت دوستی را دریافت.
وی بسیاری از اموال خود را صرف امور خیریه کرده است. احداث بیمارستان و زایشگاه دکتر بسکی در شهرستان گنبدکاووس، ساخت مدرسه تیزهوشان و خانه ریاضی گلستان، راهاندازی سرای گاندی ویژه کودک تیزهوش روستایی و احداث خوابگاه دانش آموزی بخشی از کارهای این دوستدار طبیعت است.
«رویا کاوه» مدیرعامل مؤسسه «سبز گامان بسکی» در خصوص دیگر فعالیتهای دکتر بسکی، افزود: پژوهشکده علمی دکتر بسکی در چهار طبقه در گنبدکاووس در دست ساخت است و همچنین پیش دبستانی سرزمین سبز با هدف آموزشهای محیط زیستی سال آینده توسط بنیاد دکتر بسکی راهاندازی میشود.
@Tavaana_TavaanaTech
#حسینرونقی ملکی ،وبلاگ نویس، #زندانی سیاسی و مسئول کمیته مبارزه با #سانسور در ایران «ایران پروکسی»که به تازگی جهت درمان به مرخصی اعزام شده درباره پزشک معالجش در فیسبوک نوشت:
«نامش سید حسین است و وفادار به سوگندی که خورده؛ سید حسین موسویان #پزشک معالج بیماری گوارشی من، سالهاست بدون هیچ ترس و کوتاهی بخاطر انسانیتش و سوگند پزشکی که خورده است من را معاینه و معالجه کرده و می کند.
با وجود انسان های شریفی همچون دکتر موسویان می دانم که می توان جامعه را به گونه ای ساخت که صلح ، دوستی ، #انسانیت و حقوق انسانها دغدغه همه افراد آن جامعه باشد.
نگاه انسانی #پزشکان و حساسیت آنها در نحوه برخورد با بیماران، آدمی را به روزهای خوب و روشن امیدوار می کند.»
درباره حسین رونقی ملکی بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/YbjSnz
@Tavaana_TavaanaTech
«نامش سید حسین است و وفادار به سوگندی که خورده؛ سید حسین موسویان #پزشک معالج بیماری گوارشی من، سالهاست بدون هیچ ترس و کوتاهی بخاطر انسانیتش و سوگند پزشکی که خورده است من را معاینه و معالجه کرده و می کند.
با وجود انسان های شریفی همچون دکتر موسویان می دانم که می توان جامعه را به گونه ای ساخت که صلح ، دوستی ، #انسانیت و حقوق انسانها دغدغه همه افراد آن جامعه باشد.
نگاه انسانی #پزشکان و حساسیت آنها در نحوه برخورد با بیماران، آدمی را به روزهای خوب و روشن امیدوار می کند.»
درباره حسین رونقی ملکی بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/YbjSnz
@Tavaana_TavaanaTech
اینکه چه تعداد از پزشکان ایرانی پس از انقلاب اسلامی تنها و تنها به دلیل ایفای وظیفهی شغلی خود از جانب حکومت جمهوری اسلامی مورد تهدید و بازداشت و قتل قرار گرفتهاند میتواند موضوع تحقیق باشد.
برای نمونه میشود به رامین پوراندرجانی اشاره کرد.رامین پوراندرجانی، ۲۶ ساله پس از تعطیلی کهریزک در نوزدهم آبانماه ۱۳۸۸ به طرز مشکوکی درگذشت. مقامات جمهوری اسلامی در ابتدا اعلام کردند که پوراندرجانی بر اثر سکته قلبی درگذشته است اما در نهایت پزشک قانونی علت مرگ او را مسمومیت اعلام کرد. او تنها به دلیل اینکه زیر بار گزارش پزشکی نادرست نرفت کشته شد.
حالا امروز خبری در وبسایت کلمه منتشر شده است که رضا حیدرپور، #پزشک بهداری #زندان_اوین که بدن #ستار_بهشتی را معاینه و در گزارش خود اعلام کرده بود که آثار ضرب و شتم و شکنجه هایی که روی بدن او وجود دارد از سوی قاضی مقیسه به ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شده است.
دکتر حیدر پور مدتی پس از ثبت آثار شکنجه در پرونده #ستاربهشتی توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد. رضا حیدر پور به شش ماه حبس تعزیری محکوم شده است.
@Tavaana_TavaanaTech
برای نمونه میشود به رامین پوراندرجانی اشاره کرد.رامین پوراندرجانی، ۲۶ ساله پس از تعطیلی کهریزک در نوزدهم آبانماه ۱۳۸۸ به طرز مشکوکی درگذشت. مقامات جمهوری اسلامی در ابتدا اعلام کردند که پوراندرجانی بر اثر سکته قلبی درگذشته است اما در نهایت پزشک قانونی علت مرگ او را مسمومیت اعلام کرد. او تنها به دلیل اینکه زیر بار گزارش پزشکی نادرست نرفت کشته شد.
حالا امروز خبری در وبسایت کلمه منتشر شده است که رضا حیدرپور، #پزشک بهداری #زندان_اوین که بدن #ستار_بهشتی را معاینه و در گزارش خود اعلام کرده بود که آثار ضرب و شتم و شکنجه هایی که روی بدن او وجود دارد از سوی قاضی مقیسه به ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شده است.
دکتر حیدر پور مدتی پس از ثبت آثار شکنجه در پرونده #ستاربهشتی توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد. رضا حیدر پور به شش ماه حبس تعزیری محکوم شده است.
@Tavaana_TavaanaTech
حقوق یک مدیر خاص معادل ٤ هزار و ٣٠١ سرباز!
دستمزدهای قانونی در نظام وظیفه پرداخت نمیشود
بر اساس قانون، سربازان وظیفه باید حداقل ٦٠ و حداکثر ٩٠ درصد پرسنل رسمی نیروهای مسلح حقوق بگیرند اما این مصوبه رعایت نمیشود و سربازان به صورت میانگین ٩٣ هزار تومان در ماه حقوق میگیرند.
ماجرای حقوقهای نجومی و سانحه مرگبار سربازان در نیریز این روزها حسابی بین ایرانیها گل انداخته است. حالا در شرایطی که گفته میشود مسأله حقوقهای نجومی ریشهدارتر از این سالهاست و انتخابات ریاست جمهوری آینده و بازیهای جناحی موجب شده فیشهای مدیران خاص رسانهای شود، ایرانیها داغدار سربازانی شدهاند که با کمترین امکانات ممکن حدود ٢ سال از جوانی و عمر خود را در پادگانها میگذرانند. سربازانی که بر اساس اصلاحیه قانون وظیفه عمومی مصوب سال ١٣٩٠ باید حداقل ٦٠ و حداکثر ٩٠ درصد پرسنل رسمی نیروهای مسلح حقوق دریافت کنند اما این مصوبه رعایت نمیشود و سربازان جوان ایرانی در حال حاضر و به صورت میانگین تنها ٩٣ هزار تومان در ماه حقوق میگیرند.
این در حالی است که #حقوق_سربازان صفر معادل ٦٥ هزار تومان و حداکثر حقوق سربازان که به ستوان یکم #پزشک پرداخت میشود، معادل ١٢١ هزار تومان در ماه است. مقایسه حقوق سربازان با برخی مدیران خاص وزارت بهداشت که ٤٠٠ میلیون تومان دریافتی ماهانه دارند، نشان میدهد که یک مدیر خاص به تنهایی معادل ٤ هزار و ٣٠١ سرباز #حقوق دریافت میکند.
گزارش مریم شکرانی را در روزنامه شهروند بخوانید: http://bit.ly/29b25qe
-
@Tavaana_TavaanaTech
دستمزدهای قانونی در نظام وظیفه پرداخت نمیشود
بر اساس قانون، سربازان وظیفه باید حداقل ٦٠ و حداکثر ٩٠ درصد پرسنل رسمی نیروهای مسلح حقوق بگیرند اما این مصوبه رعایت نمیشود و سربازان به صورت میانگین ٩٣ هزار تومان در ماه حقوق میگیرند.
ماجرای حقوقهای نجومی و سانحه مرگبار سربازان در نیریز این روزها حسابی بین ایرانیها گل انداخته است. حالا در شرایطی که گفته میشود مسأله حقوقهای نجومی ریشهدارتر از این سالهاست و انتخابات ریاست جمهوری آینده و بازیهای جناحی موجب شده فیشهای مدیران خاص رسانهای شود، ایرانیها داغدار سربازانی شدهاند که با کمترین امکانات ممکن حدود ٢ سال از جوانی و عمر خود را در پادگانها میگذرانند. سربازانی که بر اساس اصلاحیه قانون وظیفه عمومی مصوب سال ١٣٩٠ باید حداقل ٦٠ و حداکثر ٩٠ درصد پرسنل رسمی نیروهای مسلح حقوق دریافت کنند اما این مصوبه رعایت نمیشود و سربازان جوان ایرانی در حال حاضر و به صورت میانگین تنها ٩٣ هزار تومان در ماه حقوق میگیرند.
این در حالی است که #حقوق_سربازان صفر معادل ٦٥ هزار تومان و حداکثر حقوق سربازان که به ستوان یکم #پزشک پرداخت میشود، معادل ١٢١ هزار تومان در ماه است. مقایسه حقوق سربازان با برخی مدیران خاص وزارت بهداشت که ٤٠٠ میلیون تومان دریافتی ماهانه دارند، نشان میدهد که یک مدیر خاص به تنهایی معادل ٤ هزار و ٣٠١ سرباز #حقوق دریافت میکند.
گزارش مریم شکرانی را در روزنامه شهروند بخوانید: http://bit.ly/29b25qe
-
@Tavaana_TavaanaTech
روزنامه شهروند
ارقام کمجان در فیش حقوقی سربازان
پزشک جبهه و جنگ از زندان آزاد شد
#فواد_مقدم شهروند #بهائی و از مسئولین سابق #دانشگاه_آنلاین_بهائیان اصفهان
روز گذشته با دستورتوقف حکم، از #زندان رجایی شهر آزادشد.
آقای مقدم #پزشک بند زندانیان سیاسی و عقیدتی رجاییشهر بود و سه سال هم به عنوان پزشک در بیمارستانهای خط مقدم جبهه جنگ با هشت ساله با عراق حضور داشته است.
فواد مقدم در خرداد ماه سال ۹۰ و همزمان با یورش گسترده به مرتبطین با دانشگاه آنلاین #بهائیان در اصفهان بازداشت و پس از ۳۵ روز با قرار وثیقه از #زندان_اوین آزاد شده بود.
وی در دادگاه بدوی به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد که این حکم عینا در دادگاه تجدید نظر تایید شد.
عکس: توییتر مسعود باستانی
@Tavaana_TavaanaTech
#فواد_مقدم شهروند #بهائی و از مسئولین سابق #دانشگاه_آنلاین_بهائیان اصفهان
روز گذشته با دستورتوقف حکم، از #زندان رجایی شهر آزادشد.
آقای مقدم #پزشک بند زندانیان سیاسی و عقیدتی رجاییشهر بود و سه سال هم به عنوان پزشک در بیمارستانهای خط مقدم جبهه جنگ با هشت ساله با عراق حضور داشته است.
فواد مقدم در خرداد ماه سال ۹۰ و همزمان با یورش گسترده به مرتبطین با دانشگاه آنلاین #بهائیان در اصفهان بازداشت و پس از ۳۵ روز با قرار وثیقه از #زندان_اوین آزاد شده بود.
وی در دادگاه بدوی به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد که این حکم عینا در دادگاه تجدید نظر تایید شد.
عکس: توییتر مسعود باستانی
@Tavaana_TavaanaTech
پزشک ایرانی عباس کیارستمی محکوم شد / کمتر از یک سال محرومیت محدود از طبابت
http://ow.ly/nRPV304Euz0
وضعیت پزشکی و نحوهی معالجهی عباس کیارستمی به دلیل مرگ این کارگردان نامی ایران خبرساز شد و موضوع #خطای_پزشکی را به موضوعی جنجالآفرین تبدیل کرد.
در خبرگزاریهای داخلی آمده است که پس از گذشت بیش از دو ماه هیات بدوی سازمان نظام پزشکی پس از رسیدگی به این پرونده جنجالی حکم خود را دراین باره صادرکرد.
هیات بدوی سازمان نظام پزشکی پس ازرسیدگی به این پرونده جنجالی حکم خود را دراین باره صادرکرد:
اقدام دیرهنگام برای عمل جراحی
پاره شدن هالب بیمار
انجام نشدن مشاوره های به موقع
رهاکردن مریض پس ازعمل جراحی
هیات بدوی دادگاه نظام پزشکی پس ازبررسی های نهایی پزشک معالج را به محرومیت محدودازطبابت-کمترازیک سال-محکوم کرده است.
نظر شما در این مورد چیست؟
در همین زمینه:
«در حاشیه» درآمد پزشکان متخصص در ایران
http://bit.ly/2cKL9a9
@Tavaana_TavaanaTech
http://ow.ly/nRPV304Euz0
وضعیت پزشکی و نحوهی معالجهی عباس کیارستمی به دلیل مرگ این کارگردان نامی ایران خبرساز شد و موضوع #خطای_پزشکی را به موضوعی جنجالآفرین تبدیل کرد.
در خبرگزاریهای داخلی آمده است که پس از گذشت بیش از دو ماه هیات بدوی سازمان نظام پزشکی پس از رسیدگی به این پرونده جنجالی حکم خود را دراین باره صادرکرد.
هیات بدوی سازمان نظام پزشکی پس ازرسیدگی به این پرونده جنجالی حکم خود را دراین باره صادرکرد:
اقدام دیرهنگام برای عمل جراحی
پاره شدن هالب بیمار
انجام نشدن مشاوره های به موقع
رهاکردن مریض پس ازعمل جراحی
هیات بدوی دادگاه نظام پزشکی پس ازبررسی های نهایی پزشک معالج را به محرومیت محدودازطبابت-کمترازیک سال-محکوم کرده است.
نظر شما در این مورد چیست؟
در همین زمینه:
«در حاشیه» درآمد پزشکان متخصص در ایران
http://bit.ly/2cKL9a9
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
.
#پزشک_ایرانی #عباس_کیارستمی محکوم شد / کمتر از یک سال #محرومیت محدود از #طبابت
وضعیت پزشکی و نحوهی معالجهی عباس #کیارستمی به دلیل مرگ این #کارگردان نامی ایران خبرساز شد و موضوع #خطای_پزشکی را به موضوعی جنجالآفرین تبدیل کرد.
در خبرگزاریهای داخلی آمده…
#پزشک_ایرانی #عباس_کیارستمی محکوم شد / کمتر از یک سال #محرومیت محدود از #طبابت
وضعیت پزشکی و نحوهی معالجهی عباس #کیارستمی به دلیل مرگ این #کارگردان نامی ایران خبرساز شد و موضوع #خطای_پزشکی را به موضوعی جنجالآفرین تبدیل کرد.
در خبرگزاریهای داخلی آمده…
سالروز درگذشت محمدحسین لقمانادهم
محمدحسین لقمانادهم ملقب به لقمانالدوله و معینالاطبا پزشک ایرانی بود که در سال ۱۲۵۸ در تبریز به دنیا آمد. او تحصیلات مقدماتی و متوسطه را در شهر تبریز و در مدرسه لقمانیه گذراند و سپس نزد پدر خود، لقمانالممالک تبریزی طب ایرانی را فراگرفت و به صفت معینالاطبا لقب گرفت. لقمان ادهم در سال ۱۳۱۸ هجری قمری برای تحصیل در دانشگده پزشکی پاریس به فرانسه رفت و در سال ۱۹۰۸ میلادی با رتبه ممتاز فارغالتحصیل شد.
او سپس به ایران بازگشت و به سمَت طبیب مخصوص احمدشاه و با لقب لقمانالدوله منصوب شد. لقمانالدوله در سال ۱۳۳۵ هجری قمری ریاست کلاس طب مدرسه دارلفنون را بر عهده گرفت که منجر به تاسیس دانشکده پزشکی توسط او شد. او خدمات پزشکی قابل توجهی به کشور ارائه نمود و با تدریس بیماریهای عفونی و تخیص بیماریها در کلاس طب دارالفنون شاگردان قابلی را پرورش داد او همچنین ۶۰۰ جلد کتاب شخصی خود را نیز به مدرسه اهدا کرد.
ایشان در سال ۱۳۱۲ شمسی پزشک مخصوص رضاشاه شدند. در سال ۱۳۲۸ به نشانه قدردانی از ۵۰ سال خدمات شایسته به ایشان نشان همایونی و نشان دانش اعطا شد. دکتر محمدحسین لقمان ادهم در اول آبانماه ۱۳۳۰ شمسی در سن ۷۲ سالگی درگذشت و وزارت بهداری برای قدرداتی از زحمات و خدمات ایشان به دانش پزشکی بیمارستان سیصدتختخوابی خود را در ۱۵ دیماه ۱۳۳۰ به نام ایشان نامگذاری کرد. در تهران خیابانی به نام او نامگذاری شده بود که پس از انقلاب به خیابان باقریکماسایی تغییر نام داده شد.
goo.gl/2ssmWh
پینوشت:
تصویر واضحتری از ایشان در دسترس نیست. همراهان توانا اگر کسی تصویر واضحتری از ایشان دارند لطفا برای ما ارسال کنند.
@Tavaana_TavaanaTech
محمدحسین لقمانادهم ملقب به لقمانالدوله و معینالاطبا پزشک ایرانی بود که در سال ۱۲۵۸ در تبریز به دنیا آمد. او تحصیلات مقدماتی و متوسطه را در شهر تبریز و در مدرسه لقمانیه گذراند و سپس نزد پدر خود، لقمانالممالک تبریزی طب ایرانی را فراگرفت و به صفت معینالاطبا لقب گرفت. لقمان ادهم در سال ۱۳۱۸ هجری قمری برای تحصیل در دانشگده پزشکی پاریس به فرانسه رفت و در سال ۱۹۰۸ میلادی با رتبه ممتاز فارغالتحصیل شد.
او سپس به ایران بازگشت و به سمَت طبیب مخصوص احمدشاه و با لقب لقمانالدوله منصوب شد. لقمانالدوله در سال ۱۳۳۵ هجری قمری ریاست کلاس طب مدرسه دارلفنون را بر عهده گرفت که منجر به تاسیس دانشکده پزشکی توسط او شد. او خدمات پزشکی قابل توجهی به کشور ارائه نمود و با تدریس بیماریهای عفونی و تخیص بیماریها در کلاس طب دارالفنون شاگردان قابلی را پرورش داد او همچنین ۶۰۰ جلد کتاب شخصی خود را نیز به مدرسه اهدا کرد.
ایشان در سال ۱۳۱۲ شمسی پزشک مخصوص رضاشاه شدند. در سال ۱۳۲۸ به نشانه قدردانی از ۵۰ سال خدمات شایسته به ایشان نشان همایونی و نشان دانش اعطا شد. دکتر محمدحسین لقمان ادهم در اول آبانماه ۱۳۳۰ شمسی در سن ۷۲ سالگی درگذشت و وزارت بهداری برای قدرداتی از زحمات و خدمات ایشان به دانش پزشکی بیمارستان سیصدتختخوابی خود را در ۱۵ دیماه ۱۳۳۰ به نام ایشان نامگذاری کرد. در تهران خیابانی به نام او نامگذاری شده بود که پس از انقلاب به خیابان باقریکماسایی تغییر نام داده شد.
goo.gl/2ssmWh
پینوشت:
تصویر واضحتری از ایشان در دسترس نیست. همراهان توانا اگر کسی تصویر واضحتری از ایشان دارند لطفا برای ما ارسال کنند.
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. سالروز درگذشت محمدحسین لقمانادهم #محمدحسین_لقمان_ادهم ملقب به #لقمان_الدوله و معینالاطبا #پزشک ایرانی بود که در سال ۱۲۵۸ در تبریز به دنیا آمد. او تحصیلات مقدماتی و متوسطه را در شهر #تبریز و در مدرسه #لقمانیه گذراند و سپس نزد پدر خود، لقمانالممالک تبریزی…
Forwarded from آموزشکده توانا
سالگرد دکتر رامین پوراندرجانی، قربانی کهریزک
جان بر سر قسم
«بچهها ما وارث اسمهای بزرگی هستیم، وارث اسمهای بزرگی مثل جالینوس و بقراط و ابوعلی سینا و حکیم جورجانی. روح خیلی خیلی بزرگ و مقدسی از آن زمان در قلبهای بزرگی منتقل شده و آمده در لباسی سفید برای ما به میراث گذاشته شده، بچهها ما آمدیم اینجا تا بگوییم که عاشقانه به راهمان ادامه میدهیم.» - پوراندرجانی در مراسم فارغالتحصیلی
نام رامین پوراندرجانی با فاجعهی کهریزک پیوند خورده است. رامین پزشک ِ بازداشتگاه کهریزک بود که در ساختمان بهداری ِ نیروی انتظامی تهران به مرگی مشکوک درگذشت. رامین متولد نوزده خردادماه ۱۳۶۲ در شهر تبریز بود.
رامین پوراندرجانی، ۲۶ ساله پس از تعطیلی کهریزک در نوزدهم آبانماه ۱۳۸۸ به طرز مشکوکی درگذشت. مقامات جمهوری اسلامی در ابتدا اعلام کردند که پوراندرجانی بر اثر سکته قلبی درگذشته است اما در نهایت #پزشک قانونی علت مرگ او را مسمومیت اعلام کرد.
جسد این پزشک بدون اینکه به خانوادهاش اجازهی کالبدشکافی داده شود، توسط نیروی انتظامی دفن شد. پدر رامین پوراندرجانی، رضا قلی در گفتوگویی با مسیح علینژاد، روزنامهگار در این باره میگوید: «ما رامین را صحیح و سالم تحویل سربازی دادیم. زنگ زدند گفتند بیا جنازهاش را بگیر و ببر، من چه کار میتوانستم بکنم... گفتند تصادف کرده. با نام تصادف ما را دعوت به تهران کردند. داخل بهداری هم فوت شده، سرباز بود. داخل بهداری محل خدمتش فوت کرد. آنجا بعدها خیلی شایعه شد، گفتند رامین خودکشی کرده، وصیت نامه نوشته بود و از این حرفها، زیاد حرف زده شد. شب قبلش، ساعت هشت و نیم شب، من و رامین هفت یا هشت دقیقه با هم صحبت کرده بودیم، خیلی حالش خوب بود، خیلی. کاش آن تلفن را قطع نمیکردم، کاش تا صبح با هم حرف میزدیم. اما بلاخره ما نتوانستیم حتی چهره رامین را پس از مرگ ببینیم.» مقامات قضایی جمهوری اسلامی در پیگیریها قضایی خود پوراندرجانی را به عنوان متهم جانباختن تعدادی از بازداشتیهای کهریزک معرفی میکنند و بر این اساس کیفرخواستی تنظیم میکنند اما به دلیل درگذشت ِ دکتر رامین پوراندرجانی قرار منع تعقیب صادر میکنند.
مسعود علیزاده در مورد دیدارش با رامین پوراندرجانی چنین میگوید:
«من رامین را در دادسرای نظامی دیدم به همراه پدرش که آمده بودند شعبه یک بازپرسی دفتر آقای حسینی. ایشان گفت من نسخههایی دربازداشتگاه کهریزک دارم که نشان میدهد مریضها را به بیمارستان اعزام کرده بودم و حتی داروهای بیشتری نوشتم چون کهریزک جایی بود از نظر دارویی به گونهای بود که طول میکشید تا تا بتوانند از فرماندهی نیروی انتظامی استان تهران به بازداشتیها برسند. رامین تاکید میکرد که به من اجازه نمیدهند تا بروم به #بازداشتگاه #کهریزک و آن مدارک را بیاورم که بیگناهی خودم را ثابت کنم.»
رامین #پوراندرجانی کشته شد تا سعید مرتضوی بتواند با یک جریمهی دویستهزار تومانی که گویا در تجدید نظر مقدار آن کم نیز شد از ماجرای کهریزک تبرئه شود.
پدر رامین پوراندرجانی میگوید: «من نتوانستم پرونده را به سرانجام برسانم. همینطوری پرونده را ول کردم ماند، کسی را پیدا نکردم که دردم را بگویم. ما جگر گوشهمان را از دست دادیم، بیچاره شدیم. رامین یک دنیا بود، یک انسان به تمام معنی بود، نه اینکه اینها را ا روی تعصب بگویم، شما حتما سخنرانی او را در مراسم فارغ التحصلی شیندهاید...»
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/58wvWW
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
جان بر سر قسم
«بچهها ما وارث اسمهای بزرگی هستیم، وارث اسمهای بزرگی مثل جالینوس و بقراط و ابوعلی سینا و حکیم جورجانی. روح خیلی خیلی بزرگ و مقدسی از آن زمان در قلبهای بزرگی منتقل شده و آمده در لباسی سفید برای ما به میراث گذاشته شده، بچهها ما آمدیم اینجا تا بگوییم که عاشقانه به راهمان ادامه میدهیم.» - پوراندرجانی در مراسم فارغالتحصیلی
نام رامین پوراندرجانی با فاجعهی کهریزک پیوند خورده است. رامین پزشک ِ بازداشتگاه کهریزک بود که در ساختمان بهداری ِ نیروی انتظامی تهران به مرگی مشکوک درگذشت. رامین متولد نوزده خردادماه ۱۳۶۲ در شهر تبریز بود.
رامین پوراندرجانی، ۲۶ ساله پس از تعطیلی کهریزک در نوزدهم آبانماه ۱۳۸۸ به طرز مشکوکی درگذشت. مقامات جمهوری اسلامی در ابتدا اعلام کردند که پوراندرجانی بر اثر سکته قلبی درگذشته است اما در نهایت #پزشک قانونی علت مرگ او را مسمومیت اعلام کرد.
جسد این پزشک بدون اینکه به خانوادهاش اجازهی کالبدشکافی داده شود، توسط نیروی انتظامی دفن شد. پدر رامین پوراندرجانی، رضا قلی در گفتوگویی با مسیح علینژاد، روزنامهگار در این باره میگوید: «ما رامین را صحیح و سالم تحویل سربازی دادیم. زنگ زدند گفتند بیا جنازهاش را بگیر و ببر، من چه کار میتوانستم بکنم... گفتند تصادف کرده. با نام تصادف ما را دعوت به تهران کردند. داخل بهداری هم فوت شده، سرباز بود. داخل بهداری محل خدمتش فوت کرد. آنجا بعدها خیلی شایعه شد، گفتند رامین خودکشی کرده، وصیت نامه نوشته بود و از این حرفها، زیاد حرف زده شد. شب قبلش، ساعت هشت و نیم شب، من و رامین هفت یا هشت دقیقه با هم صحبت کرده بودیم، خیلی حالش خوب بود، خیلی. کاش آن تلفن را قطع نمیکردم، کاش تا صبح با هم حرف میزدیم. اما بلاخره ما نتوانستیم حتی چهره رامین را پس از مرگ ببینیم.» مقامات قضایی جمهوری اسلامی در پیگیریها قضایی خود پوراندرجانی را به عنوان متهم جانباختن تعدادی از بازداشتیهای کهریزک معرفی میکنند و بر این اساس کیفرخواستی تنظیم میکنند اما به دلیل درگذشت ِ دکتر رامین پوراندرجانی قرار منع تعقیب صادر میکنند.
مسعود علیزاده در مورد دیدارش با رامین پوراندرجانی چنین میگوید:
«من رامین را در دادسرای نظامی دیدم به همراه پدرش که آمده بودند شعبه یک بازپرسی دفتر آقای حسینی. ایشان گفت من نسخههایی دربازداشتگاه کهریزک دارم که نشان میدهد مریضها را به بیمارستان اعزام کرده بودم و حتی داروهای بیشتری نوشتم چون کهریزک جایی بود از نظر دارویی به گونهای بود که طول میکشید تا تا بتوانند از فرماندهی نیروی انتظامی استان تهران به بازداشتیها برسند. رامین تاکید میکرد که به من اجازه نمیدهند تا بروم به #بازداشتگاه #کهریزک و آن مدارک را بیاورم که بیگناهی خودم را ثابت کنم.»
رامین #پوراندرجانی کشته شد تا سعید مرتضوی بتواند با یک جریمهی دویستهزار تومانی که گویا در تجدید نظر مقدار آن کم نیز شد از ماجرای کهریزک تبرئه شود.
پدر رامین پوراندرجانی میگوید: «من نتوانستم پرونده را به سرانجام برسانم. همینطوری پرونده را ول کردم ماند، کسی را پیدا نکردم که دردم را بگویم. ما جگر گوشهمان را از دست دادیم، بیچاره شدیم. رامین یک دنیا بود، یک انسان به تمام معنی بود، نه اینکه اینها را ا روی تعصب بگویم، شما حتما سخنرانی او را در مراسم فارغ التحصلی شیندهاید...»
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/58wvWW
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
دکتر رامین پوراندرجانی؛ جان بر سر قسم - توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
نام رامین پوراندرجانی با فاجعه کهریزک پیوند خورده است. او پزشک بازداشتگاه کهریزک بود که در ساختمان بهداری نیروی انتظامی تهران به مرگی مشکوک درگذشت. رامین متولد نوزده خرداد ماه ۱۳۶۲ در شهر تبریز بود. او در سال ۱۳۷۳ در سازمان ملی استعدادهای درخشان پذیرفته…
این پزشکان، فوق تخصص خنده هستند!
goo.gl/2yPH81
«ما دلقکهایی بودیم که ماسک لبخند به چهره داشتیم اما پشت این نقاب، لحظه به لحظه حضورمان اشک میریختیم. امید در درمان این کودکان از اهمیت زیادی برخوردار است و امیدواریم بتوانیم با نشاندن لبخند بر دلهای این کودکان امید از دست رفتهشان را به آنها بازگردانیم.»
به گزارش ایسنا، روزنامه «ایران» همه اهل محل انتظارشان را میکشیدند. همه میدانستند که در خانه «اسماء» جشن تولدی برپاست. اما این را هم میدانستند که این جشن با همه جشنهای دیگر متفاوت است. دو پزشک فوق تخصص میهمان اسماء کوچولو بودند و قرار بود آرزوی اسماء را برآورده کنند.
تخصص این دو پزشک با تخصص همه پزشکانی که در این یکی دو ساله برای درمان این دختر تلاش کرده بودند، متفاوت بود. تخصص آنها نشاندن لبخند بر چهره درد کشیده کودکانی است که با بیماری مهلک سرطان مبارزه میکنند. اسماء از مدتی قبل وقتی پزشکان بیمارستان شفا از درمانش ناامید شدند به خانه بازگشت و از آن روز سکوت کرد؛ سکوتی که برای پدر و مادر اسماء هر ساعتش صد سال میگذشت؛ سکوتی مطلق، بیآنکه حتی لبخند محوی بر لبانش بنشیند؛ هر آنچه از دستشان برمیآمد کرده بودند تا مگر دخترکشان لبخندی بر لب بیاورد، اما تلاشها همه کوبیدن آب بود در هاون! سرانجام میهمانان ویژه جشن تولدش همراه با خاله آرزوها آمدند. قرارشان هم این بود که اسماء بعد از مدتها بخندد.
همین که شروع کردند به خواندن آهنگ «خونه مادربزرگه» برقی در چشمان دخترک پدیدار شد. اشک شوق از چشمان همه جاری بود و شاید سختترین لحظات برای این دو پزشک خنده وقتی بود که باید اشکهایشان را پنهان میکردند و برای نشاندن لبخند بر صورت رنگ پریده اسماء اجرای نمایش کمیک خود را ادامه میدادند.
آن روز در خاطر اسماء به خاطرهای زیبا و فراموشنشدنی تبدیل شده است. او همان دقایق آغازین نمایش بود که بعد از مدتها درد را فراموش کرد و با همه وجود شروع کرد به خندیدن و بعد هم به همه قول داد که خیلی زود بهبودیاش را به دست آورد و همراه با پزشکان خنده به دیدار دیگر کودکان سرطانی برود. او دوباره متولد شد و شاید این آخرین لبخندی است که از چهره معصوم او در یادها خواهد ماند.
آرزوی دخترک بیآرزو
صدای شادی و لبخند در بخش کودکان بیمارستان شفا همه جا را پر کرده بود. کودکانی که مدتهاست با درد خو گرفتهاند، با چهرههایی رنگ پریده و درحالی که سرمهای دارویی بر بازوهای نحیف خود داشتند، به طرف سالنی میدویدند که دو پزشک خنده انتظارشان را میکشیدند. دو پسر جوان در نقش دو پزشک فوق تخصص خنده با پوشیدن روپوش سفید و صورتهای رنگ شده و کلاه گیسهای رنگی برای شاد کردن بچهها به بیمارستان آمده بودند.
آنها به همه اتاقها سرکشی میکردند و به هر جایی که وارد میشدند، موجی از شادی به هوا برمیخاست. صدای آواز دسته جمعی بچهها که همراه با دو پزشک میخواندند بذر امید را نه تنها در دل کوچک خودشان، بلکه در دل مادرانشان نیز مینشاند. همه بچهها با خوشحالی از عمو دکترها میخواستند که بازهم برایشان آواز بخوانند و نمایش اجرا کنند. در این میان اسماء دختر ۸ سالهای که از مدتی قبل با تومور سرطانی که در سرش رشد کرده، مبارزه میکرد از همه خوشحالتر بود و دوست داشت بازهم عمو دکترها را ببیند، اما تومور بدخیم پیروز شد و پزشکان که از ادامه درمان ناامید شده بودند از والدین اسماء خواستند تا او را در این روزهای آخر به خانه ببرند. دخترک همه درد و رنج بیماریاش را در سکوت سردش پنهان کرده و از روزی که به خانه بازگشته بود، کسی لبخندی بر لبانش ندیده و صدایی از او نشنیده بود.
هدی رشیدی، که در این سالها یارو یاور این کودکان بوده، تاکنون همراه با همیاران خود، آرزوهای بیش از ۲۰ کودک سرطانی را برآورده کرده، از پزشکان فوق تخصص خنده در بیمارستان و ایده شاد کردن بچههای بستری در بخش کودکان، این گونه گفت: مدتی قبل یک گروه فرهنگی و یک انجمن غیردولتی برای کمک به برآورده کردن آرزوی کودکان مبتلا به سرطان اعلام آمادگی کردند. از آنجایی که اعضای این گروه در بندر ماهشهر در زمینه تئاتر کمدی فعالیت میکنند با پیشنهاد آنها قرار شد با اجرای برنامههایی در بیمارستان شفا لبخند را به کودکان مبتلا به سرطان هدیه کنند. چند ماه پیش نخستین برنامه در بیمارستان انجام شد و دو هنرمند این گروه به همراه خاله آرزوها درحالی که لباس پزشکی به تن داشتند و چهره هایشان را شبیه دلقکها کرده بودند برنامههای شادی برای بچهها اجرا کردند و این بچهها با خوشحالی برای چند ساعت درد و رنج را فراموش کردند.
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
goo.gl/2yPH81
«ما دلقکهایی بودیم که ماسک لبخند به چهره داشتیم اما پشت این نقاب، لحظه به لحظه حضورمان اشک میریختیم. امید در درمان این کودکان از اهمیت زیادی برخوردار است و امیدواریم بتوانیم با نشاندن لبخند بر دلهای این کودکان امید از دست رفتهشان را به آنها بازگردانیم.»
به گزارش ایسنا، روزنامه «ایران» همه اهل محل انتظارشان را میکشیدند. همه میدانستند که در خانه «اسماء» جشن تولدی برپاست. اما این را هم میدانستند که این جشن با همه جشنهای دیگر متفاوت است. دو پزشک فوق تخصص میهمان اسماء کوچولو بودند و قرار بود آرزوی اسماء را برآورده کنند.
تخصص این دو پزشک با تخصص همه پزشکانی که در این یکی دو ساله برای درمان این دختر تلاش کرده بودند، متفاوت بود. تخصص آنها نشاندن لبخند بر چهره درد کشیده کودکانی است که با بیماری مهلک سرطان مبارزه میکنند. اسماء از مدتی قبل وقتی پزشکان بیمارستان شفا از درمانش ناامید شدند به خانه بازگشت و از آن روز سکوت کرد؛ سکوتی که برای پدر و مادر اسماء هر ساعتش صد سال میگذشت؛ سکوتی مطلق، بیآنکه حتی لبخند محوی بر لبانش بنشیند؛ هر آنچه از دستشان برمیآمد کرده بودند تا مگر دخترکشان لبخندی بر لب بیاورد، اما تلاشها همه کوبیدن آب بود در هاون! سرانجام میهمانان ویژه جشن تولدش همراه با خاله آرزوها آمدند. قرارشان هم این بود که اسماء بعد از مدتها بخندد.
همین که شروع کردند به خواندن آهنگ «خونه مادربزرگه» برقی در چشمان دخترک پدیدار شد. اشک شوق از چشمان همه جاری بود و شاید سختترین لحظات برای این دو پزشک خنده وقتی بود که باید اشکهایشان را پنهان میکردند و برای نشاندن لبخند بر صورت رنگ پریده اسماء اجرای نمایش کمیک خود را ادامه میدادند.
آن روز در خاطر اسماء به خاطرهای زیبا و فراموشنشدنی تبدیل شده است. او همان دقایق آغازین نمایش بود که بعد از مدتها درد را فراموش کرد و با همه وجود شروع کرد به خندیدن و بعد هم به همه قول داد که خیلی زود بهبودیاش را به دست آورد و همراه با پزشکان خنده به دیدار دیگر کودکان سرطانی برود. او دوباره متولد شد و شاید این آخرین لبخندی است که از چهره معصوم او در یادها خواهد ماند.
آرزوی دخترک بیآرزو
صدای شادی و لبخند در بخش کودکان بیمارستان شفا همه جا را پر کرده بود. کودکانی که مدتهاست با درد خو گرفتهاند، با چهرههایی رنگ پریده و درحالی که سرمهای دارویی بر بازوهای نحیف خود داشتند، به طرف سالنی میدویدند که دو پزشک خنده انتظارشان را میکشیدند. دو پسر جوان در نقش دو پزشک فوق تخصص خنده با پوشیدن روپوش سفید و صورتهای رنگ شده و کلاه گیسهای رنگی برای شاد کردن بچهها به بیمارستان آمده بودند.
آنها به همه اتاقها سرکشی میکردند و به هر جایی که وارد میشدند، موجی از شادی به هوا برمیخاست. صدای آواز دسته جمعی بچهها که همراه با دو پزشک میخواندند بذر امید را نه تنها در دل کوچک خودشان، بلکه در دل مادرانشان نیز مینشاند. همه بچهها با خوشحالی از عمو دکترها میخواستند که بازهم برایشان آواز بخوانند و نمایش اجرا کنند. در این میان اسماء دختر ۸ سالهای که از مدتی قبل با تومور سرطانی که در سرش رشد کرده، مبارزه میکرد از همه خوشحالتر بود و دوست داشت بازهم عمو دکترها را ببیند، اما تومور بدخیم پیروز شد و پزشکان که از ادامه درمان ناامید شده بودند از والدین اسماء خواستند تا او را در این روزهای آخر به خانه ببرند. دخترک همه درد و رنج بیماریاش را در سکوت سردش پنهان کرده و از روزی که به خانه بازگشته بود، کسی لبخندی بر لبانش ندیده و صدایی از او نشنیده بود.
هدی رشیدی، که در این سالها یارو یاور این کودکان بوده، تاکنون همراه با همیاران خود، آرزوهای بیش از ۲۰ کودک سرطانی را برآورده کرده، از پزشکان فوق تخصص خنده در بیمارستان و ایده شاد کردن بچههای بستری در بخش کودکان، این گونه گفت: مدتی قبل یک گروه فرهنگی و یک انجمن غیردولتی برای کمک به برآورده کردن آرزوی کودکان مبتلا به سرطان اعلام آمادگی کردند. از آنجایی که اعضای این گروه در بندر ماهشهر در زمینه تئاتر کمدی فعالیت میکنند با پیشنهاد آنها قرار شد با اجرای برنامههایی در بیمارستان شفا لبخند را به کودکان مبتلا به سرطان هدیه کنند. چند ماه پیش نخستین برنامه در بیمارستان انجام شد و دو هنرمند این گروه به همراه خاله آرزوها درحالی که لباس پزشکی به تن داشتند و چهره هایشان را شبیه دلقکها کرده بودند برنامههای شادی برای بچهها اجرا کردند و این بچهها با خوشحالی برای چند ساعت درد و رنج را فراموش کردند.
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
.
این پزشکان، فوق تخصص خنده هستند! «ما دلقکهایی بودیم که ماسک لبخند به چهره داشتیم اما پشت این نقاب، لحظه به لحظه حضورمان اشک میریختیم. امید در درمان این کودکان از اهمیت زیادی برخوردار است و امیدواریم بتوانیم با نشاندن لبخند بر دلهای این کودکان امید از…
این پزشکان، فوق تخصص خنده هستند! «ما دلقکهایی بودیم که ماسک لبخند به چهره داشتیم اما پشت این نقاب، لحظه به لحظه حضورمان اشک میریختیم. امید در درمان این کودکان از اهمیت زیادی برخوردار است و امیدواریم بتوانیم با نشاندن لبخند بر دلهای این کودکان امید از…
«با سلام. بنده پزشک يكى از شهرهاى كوچک جنوبى استان بوشهر به نام بردخون هستم و هر روز شاهد درد و رنج كارگران افغانىاى كه با روياى پيدا كردن كار و به دست آوردن پول به هر طريقى كه شده به كشور ما سفر میكنند ولى در نهايت با ظلم و جورى كه صاحبكار و سركارگر به آنها روا میدارد مواجه مىشوند. پس از مطالبه حقوقشان سركارگر با چند نفر به كارگران افغانى حمله كرده و آنها را مورد ضرب و شتم قرار داده است. تا كى بايد شاهد چنين بيدادگریها و نژادپرستیها نسبت به مهاجران باشيم؟ گويى هيتلرى در وجود هر كدام از ماست.»
عکس و نوشته: یکی از همراهان توانا
goo.gl/kcRcXd
شما چه فکر میکنید؟
همدلی، راهی به سوی زیستن در صلح و آشتی
http://bit.ly/2fs2aWl
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
عکس و نوشته: یکی از همراهان توانا
goo.gl/kcRcXd
شما چه فکر میکنید؟
همدلی، راهی به سوی زیستن در صلح و آشتی
http://bit.ly/2fs2aWl
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
.
«با سلام. بنده #پزشک يكى از شهرهاى كوچک جنوبى استان #بوشهر به نام #بردخون هستم و هر روز شاهد درد و رنج #كارگران افغانىاى كه با روياى پيدا كردن كار و به دست آوردن پول به هر طريقى كه شده به كشور ما سفر میكنند ولى در نهايت با ظلم و جورى كه صاحبكار و سركارگر…
«با سلام. بنده #پزشک يكى از شهرهاى كوچک جنوبى استان #بوشهر به نام #بردخون هستم و هر روز شاهد درد و رنج #كارگران افغانىاى كه با روياى پيدا كردن كار و به دست آوردن پول به هر طريقى كه شده به كشور ما سفر میكنند ولى در نهايت با ظلم و جورى كه صاحبكار و سركارگر…