به فراتر از #ناتواناییها بیندیشیم
برخی از کودکان با بیماریهایی پا به دنیا میگذارند که برای والدین ناشناخته است. بیماریهای مزمنی که در رشد طبیعی #اختلال ایجاد کرده و نهایتا کودک نیاز به مراقبتهای #درمانی، عاطفی و #روانی وسیع پیدا میکند. «سردون هیوز» از مادرانی است که کودکش با یکی از همین بیماریهای #مزمن متولد شد. او با دیدن شرایط کودکان و خانوادههایی که شبیه او هستند تصمیم گرفت تا پروژهای راهاندازی کند تا وضعیت استثنایی این #فرزندان را شرح دهد، #درک اجتماعی و #عاطفی وسیعتری ایجاد کند و باعث #آگاهی عموم مردم شود. در ادامه درباره او و پروژهاش از زبان خودش بیشتر میخوانیم:
پسرم ایزاک با شرایطی استثنایی به دنیا آمد. بیماری او «سندروم موبیوس» بود. تا هشت ماهگی از بیماری او اطلاع نداشتیم و تلاش زیادی کردیم تا اطلاعات لازم را برای حمایت از او و سطح کمکی که نیاز دارد بدست آوریم. روبرو شدن با این حقیقت که فرزندت بیماری #علاجناپذیر دارد، بسیار سخت است اما وقتی سختتر میشود که پی میبری این وضعیت استثنایی است و متخصصان زیادی در این حوزه وارد نیستند یا اینکه سیستم خدماتی و پشتیبانی کافی برای این بیماری وجود ندارد.
وضعیت کودکت به گونهای است که چهره و رفتارهایش از کودکان دیگر متفاوت است. کارهایش با فرضیاتی که دیگران دارند فرق دارد و درباره تواناییهای کودکت دچار تصورات اشتباه هستند. این در حالیست که گروه کوچکی از کودکان با چنین بیماریای شناخته شدهاند. همین موضوع انگیزهای شد تا سازمانی مردمنهاد با نام «یکسان اما متفاوت» به راه اندازیم.
به همین خاطر از تمامی مهارتهایم در #عکاسی استفاده کردم تا چهره واقعی این کودکان را فراتر از ظاهر متفاوتشان ثبت کنم. همراه عکسها توضیح کوتاهی درباره #بیماری #کودک، شرایطشان و تواناییهایشان نوشتم. با این #مستندسازی میخواستم سد سکوت درباره این کودکان را بشکنم و به مردم کمک کنم تا آنها را بهتر بشناسند. حالا شروع به کار بر روی شرایط کودکانی کردهام که بیماریهای خاص دارند و آن را هم "Rare Project" «پروژه نادر» نامگذاری کردهام.
سردون هیوز میگوید که گالری آنلاینی برای افرادی طراحی کرده است که در این پروژه همکاری میکنند. پروژهای که ادامهدار است و گرداننده آن از عکسهای پدر و مادرهای دیگر استقبال میکند و معتقد است این راهی به سمت آگاهیبخشی درباره وضعیت #کودکان با بیماریهای خاص است.
برای دیدن عکسها و ادامه مطلب به وبسایت #توانا مراجعه نمایید:
https://goo.gl/CMPcYx
@Tavaana_TavaanaTech
برخی از کودکان با بیماریهایی پا به دنیا میگذارند که برای والدین ناشناخته است. بیماریهای مزمنی که در رشد طبیعی #اختلال ایجاد کرده و نهایتا کودک نیاز به مراقبتهای #درمانی، عاطفی و #روانی وسیع پیدا میکند. «سردون هیوز» از مادرانی است که کودکش با یکی از همین بیماریهای #مزمن متولد شد. او با دیدن شرایط کودکان و خانوادههایی که شبیه او هستند تصمیم گرفت تا پروژهای راهاندازی کند تا وضعیت استثنایی این #فرزندان را شرح دهد، #درک اجتماعی و #عاطفی وسیعتری ایجاد کند و باعث #آگاهی عموم مردم شود. در ادامه درباره او و پروژهاش از زبان خودش بیشتر میخوانیم:
پسرم ایزاک با شرایطی استثنایی به دنیا آمد. بیماری او «سندروم موبیوس» بود. تا هشت ماهگی از بیماری او اطلاع نداشتیم و تلاش زیادی کردیم تا اطلاعات لازم را برای حمایت از او و سطح کمکی که نیاز دارد بدست آوریم. روبرو شدن با این حقیقت که فرزندت بیماری #علاجناپذیر دارد، بسیار سخت است اما وقتی سختتر میشود که پی میبری این وضعیت استثنایی است و متخصصان زیادی در این حوزه وارد نیستند یا اینکه سیستم خدماتی و پشتیبانی کافی برای این بیماری وجود ندارد.
وضعیت کودکت به گونهای است که چهره و رفتارهایش از کودکان دیگر متفاوت است. کارهایش با فرضیاتی که دیگران دارند فرق دارد و درباره تواناییهای کودکت دچار تصورات اشتباه هستند. این در حالیست که گروه کوچکی از کودکان با چنین بیماریای شناخته شدهاند. همین موضوع انگیزهای شد تا سازمانی مردمنهاد با نام «یکسان اما متفاوت» به راه اندازیم.
به همین خاطر از تمامی مهارتهایم در #عکاسی استفاده کردم تا چهره واقعی این کودکان را فراتر از ظاهر متفاوتشان ثبت کنم. همراه عکسها توضیح کوتاهی درباره #بیماری #کودک، شرایطشان و تواناییهایشان نوشتم. با این #مستندسازی میخواستم سد سکوت درباره این کودکان را بشکنم و به مردم کمک کنم تا آنها را بهتر بشناسند. حالا شروع به کار بر روی شرایط کودکانی کردهام که بیماریهای خاص دارند و آن را هم "Rare Project" «پروژه نادر» نامگذاری کردهام.
سردون هیوز میگوید که گالری آنلاینی برای افرادی طراحی کرده است که در این پروژه همکاری میکنند. پروژهای که ادامهدار است و گرداننده آن از عکسهای پدر و مادرهای دیگر استقبال میکند و معتقد است این راهی به سمت آگاهیبخشی درباره وضعیت #کودکان با بیماریهای خاص است.
برای دیدن عکسها و ادامه مطلب به وبسایت #توانا مراجعه نمایید:
https://goo.gl/CMPcYx
@Tavaana_TavaanaTech
شکافتن بخیههای بیمار خردسال به خاطر ۱۵۰ هزار تومان!
به گزارش «تابناک»، طی روزهای گذشته، کادر درمان بیمارستان اشرفی اصفهانی خمینی شهر از توابع استان اصفهان، به دلیل عدم بضاعت مالی خانواده یک بیمار خردسال، بخیه چانه صدرای چهار ساله را شکافتند و او را با چانه شکافته شده و خونین روانه خانه کردند.
شبکه استانی رسانه ملی در ادامه گزارش خود در این خصوص، مادر صدرا را پرستار سالمندان و پدرش را راننده تاکسی معرفی کرد تا قرار گرفتن تکه های این پازل در کنار هم، منجر به شکل گیری واکنش سریع مسئولان استانی به این موضوع شود و خبر برسد که پزشک و پرستار این بیمارستان تا صدور حکم قطعی از اشتغال در مراکز درمانی ممنوع شدند.
دکتر طلوعی، معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان امروز در تشریح ماجرا گفت: دختری چهارساله هفته گذشته به دلیل پارگی ناحیه چانه به اورژانس بیمارستان اشرفی اصفهانی در خمینی شهر مراجعه و کادر حاضر، سرپایی چانه مصدوم را بخیه میکنند. در ادامه وقتی میبینند مادر بیمار توانایی پرداخت هزینه ۱۵۰ هزار تومانی درمان را برای ترخیص ندارد، با دستور مسئول کادر پزشکی، پرستار بخیههای دختر چهار ساله را کشیده و بیمار با خونریزی و پارگی چانه از بیمارستان خارج میشود.
وی با تأکید بر اینکه در این حادثه تأسف بار، منشور حقوقی بیمار از سوی تیم پزشکی رعایت نشده، افزود: پس از این اتفاق تدابیر لازم برای ترمیم مجدد چانه بیمار در نظر گرفته شد و پزشک و پرستار مربوطه هم تا صدور حکم قطعی از اشتغال در مراکز درمانی ممنوع شدند. علاوه بر اینها، دیگر اعضای کادر درمانی به هیأت بدوی رسیدگی به تخلفات اداری دانشگاه علوم پزشکی معرفی شدند.
در پی انتشار این خبر، دکتر قاضی زاده هاشمی، وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در حاشیه همایش پزشک پژوهشگر در این خصوص مورد پرسش قرار گرفت و ضمن ابراز تأثر شدید از رفتار کادر #درمانی در این رویداد، گفت: متاسفانه دیشب این موضوع را در شبکه های اجتماعی دیدم و همان آخر شب دستور دادم امروز تیمی به آن جا اعزام شود و از نزدیک حادثه را بررسی کند.
عکس تزئینی است
@Tavaana_Tavaanatech
طبق آخرین خبر، پزشک و پرستار مسوول این کار بازداشت شدند.
به گزارش «تابناک»، طی روزهای گذشته، کادر درمان بیمارستان اشرفی اصفهانی خمینی شهر از توابع استان اصفهان، به دلیل عدم بضاعت مالی خانواده یک بیمار خردسال، بخیه چانه صدرای چهار ساله را شکافتند و او را با چانه شکافته شده و خونین روانه خانه کردند.
شبکه استانی رسانه ملی در ادامه گزارش خود در این خصوص، مادر صدرا را پرستار سالمندان و پدرش را راننده تاکسی معرفی کرد تا قرار گرفتن تکه های این پازل در کنار هم، منجر به شکل گیری واکنش سریع مسئولان استانی به این موضوع شود و خبر برسد که پزشک و پرستار این بیمارستان تا صدور حکم قطعی از اشتغال در مراکز درمانی ممنوع شدند.
دکتر طلوعی، معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان امروز در تشریح ماجرا گفت: دختری چهارساله هفته گذشته به دلیل پارگی ناحیه چانه به اورژانس بیمارستان اشرفی اصفهانی در خمینی شهر مراجعه و کادر حاضر، سرپایی چانه مصدوم را بخیه میکنند. در ادامه وقتی میبینند مادر بیمار توانایی پرداخت هزینه ۱۵۰ هزار تومانی درمان را برای ترخیص ندارد، با دستور مسئول کادر پزشکی، پرستار بخیههای دختر چهار ساله را کشیده و بیمار با خونریزی و پارگی چانه از بیمارستان خارج میشود.
وی با تأکید بر اینکه در این حادثه تأسف بار، منشور حقوقی بیمار از سوی تیم پزشکی رعایت نشده، افزود: پس از این اتفاق تدابیر لازم برای ترمیم مجدد چانه بیمار در نظر گرفته شد و پزشک و پرستار مربوطه هم تا صدور حکم قطعی از اشتغال در مراکز درمانی ممنوع شدند. علاوه بر اینها، دیگر اعضای کادر درمانی به هیأت بدوی رسیدگی به تخلفات اداری دانشگاه علوم پزشکی معرفی شدند.
در پی انتشار این خبر، دکتر قاضی زاده هاشمی، وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در حاشیه همایش پزشک پژوهشگر در این خصوص مورد پرسش قرار گرفت و ضمن ابراز تأثر شدید از رفتار کادر #درمانی در این رویداد، گفت: متاسفانه دیشب این موضوع را در شبکه های اجتماعی دیدم و همان آخر شب دستور دادم امروز تیمی به آن جا اعزام شود و از نزدیک حادثه را بررسی کند.
عکس تزئینی است
@Tavaana_Tavaanatech
طبق آخرین خبر، پزشک و پرستار مسوول این کار بازداشت شدند.
درباره #بخیه و سیستم #درمانی #ایران
علی نصر یکی از #پزشکان ایرانی ساکن کانادا به موضوع «صدرا» و کشیدن بخیههای او به خاطر بیپولی پرداخته است. او در بخشی از این یادداشت به سیستم درمانی ایران و مشکلات آن اشاره دارد و معتقد است پزشکان معمولا در اشتباهاتی که رخ میدهد به خاطر عدم وجود قواعد و ضوابط کافی مرتکب خطا میشوند. در بخشی از یادداشت علی نصر آمده است: «به عنوان کسی که از داخل سیستم درمانی میآید متاسفانه باید بگویم که در ایران چیزی به نام حقوق بیمار اصلا معنا و مفهومی ندارد. فرهنگ قیم مآبانه و پدرسالارانهء حاکم بر نظام پزشکی ایران، پزشک را در موقعیتی قرار میدهد که ریش و قیچی در دست خودش است و هر کار که صلاح بداند انجام میدهد.
حال آنکه سالهاست در کشورهای پیشرفته چنین رویکرد و روشی منسوخ شده است. در واقع این بیمار است که باید انتخاب کند پزشکی که مشغول انجام شغلش است چه خدمات درمانیای برای او انجام دهد. بیمار سواد و آگاهیاش را ندارد؟ خب این اتفاقا جزو وظایف تعریف شدهء پزشک است که بیمار را آموزش بدهد. بخصوص در مورد بیماریهای جدی و تهدید کننده مثل سرطان، دیابت، و…»
----------
یادداشت علی نصر را کاملتر بخوانید:
۱- راستش این اولین بار نیست من با موضوع کشیدن بخیهء #بیمار به دلیل عدم پرداخت مواجه میشم. یادم هست خیلی سال پیش وقتی دانشجوی رشتهء #پزشکی بودم، شنیدم که چنین قانون نانوشتهای در بیمارستانهای دولتی وجود داره و البته ما اون موقع موضوع بیشتر برایمان شبیه جوک یا شایعه بود و خندیدیم و گذشتیم و هیچ وقت بصورت یک اتفاق واقعی باهاش مواجه نشدیم.
۲- من بین اساتید و دوستان پزشکم انسانهای خیلی شریفی میشناسم. انسانهای شریفی که حتی از جیب خود بخش یا تمام مخارج بیمارستانی بیمار مستحق را پرداخت میکنند. یادم هست که یکی از جراحان چشم پزشک بیمارستانمان وقتی وارد اتاق عمل شد، یکی از پرستارها پشت سرش به من میگفت دکتر ماهی چند تا مریض پیوند قرنیه داره که خرج بستری شدن بیمارستانشون رو خودش میده و این هم یکی از اوناست.
یادم هست دوستان و اساتید و همکلاسیهایی داشتم که وقتی زلزلهء بم اتفاق افتاد، درس و کار و زندگی را ول کردند و راهی بم شدند.
پزشکانی میشناسم که در دور افتادهترین نقاط مشغول کار هستند و واقعا قصدشان خدمت به مردم است.
۳- به عنوان کسی که از داخل سیستم درمانی میآید متاسفانه باید بگویم که در ایران چیزی به نام حقوق بیمار اصلا معنا و مفهومی ندارد. فرهنگ قیم مآبانه و پدرسالارانهء حاکم بر نظام پزشکی ایران، پزشک را در موقعیتی قرار میدهد که ریش و قیچی در دست خودش است و هر کار که صلاح بداند انجام میدهد.
حال آنکه سالهاست در کشورهای پیشرفته چنین رویکرد و روشی منسوخ شده است. در واقع این بیمار است که باید انتخاب کند پزشکی که مشغول انجام شغلش است چه خدمات درمانیای برای او انجام دهد. بیمار سواد و آگاهیاش را ندارد؟ خب این اتفاقا جزو وظایف تعریف شدهء پزشک است که بیمار را آموزش بدهد. به خصوص در مورد بیماریهای جدی و تهدید کننده مثل سرطان، دیابت، و…
پزشک موظف است برای بیمار توضیح دهد که چه اتفاقی در بدنش افتاده، و سپس راههای درمانی موجود را معرفی کند و در نهایت این بیمار است که باید از بین راههای موجود یکی را انتخاب کند.
حتی این رویکرد اتونومیک درمان بیمار تا حدی پیش میرود که اگر به هر نحوی پزشک به بیمار القا کند که کدام یک از راههای درمانی را پیشنهاد میدهد، بیمار حق شکایت از پزشک را دارد!
البته بحث بر سر اینکه این رویکرد تا چه حد بهتر است یا اینکه این رویکرد در ایران، آن هم با نحوهء برخورد و نوع رفتار و فرهنگهای مختلف #بیماران و آدمهای عصبی و همراهان بیماران و … تا چه حد عملی است، یا اینکه همینجا در خارج از ایران هم سیستم درمانی انواع مشکلات خودش را دارد چیز دیگری است. هر چند آنچه حتی قابل مقایسه نیست، کرامت و احترام انسانی بیمار است.
۴- جدای از قضیهء #درمان، نوع برخوردها و رفتاری که برخی پزشکان با بیماران دارند جای تاسف دارد. برخوردهایی که شاید اگر در کشورهایی که حقوق بیماران رعایت میشود انجام شود، نه تنها پزشک محترم از کار بیکار میشود بلکه از محل تحتانی دوخت شلوار هم آویزانش میکنند.
علی نصر یکی از #پزشکان ایرانی ساکن کانادا به موضوع «صدرا» و کشیدن بخیههای او به خاطر بیپولی پرداخته است. او در بخشی از این یادداشت به سیستم درمانی ایران و مشکلات آن اشاره دارد و معتقد است پزشکان معمولا در اشتباهاتی که رخ میدهد به خاطر عدم وجود قواعد و ضوابط کافی مرتکب خطا میشوند. در بخشی از یادداشت علی نصر آمده است: «به عنوان کسی که از داخل سیستم درمانی میآید متاسفانه باید بگویم که در ایران چیزی به نام حقوق بیمار اصلا معنا و مفهومی ندارد. فرهنگ قیم مآبانه و پدرسالارانهء حاکم بر نظام پزشکی ایران، پزشک را در موقعیتی قرار میدهد که ریش و قیچی در دست خودش است و هر کار که صلاح بداند انجام میدهد.
حال آنکه سالهاست در کشورهای پیشرفته چنین رویکرد و روشی منسوخ شده است. در واقع این بیمار است که باید انتخاب کند پزشکی که مشغول انجام شغلش است چه خدمات درمانیای برای او انجام دهد. بیمار سواد و آگاهیاش را ندارد؟ خب این اتفاقا جزو وظایف تعریف شدهء پزشک است که بیمار را آموزش بدهد. بخصوص در مورد بیماریهای جدی و تهدید کننده مثل سرطان، دیابت، و…»
----------
یادداشت علی نصر را کاملتر بخوانید:
۱- راستش این اولین بار نیست من با موضوع کشیدن بخیهء #بیمار به دلیل عدم پرداخت مواجه میشم. یادم هست خیلی سال پیش وقتی دانشجوی رشتهء #پزشکی بودم، شنیدم که چنین قانون نانوشتهای در بیمارستانهای دولتی وجود داره و البته ما اون موقع موضوع بیشتر برایمان شبیه جوک یا شایعه بود و خندیدیم و گذشتیم و هیچ وقت بصورت یک اتفاق واقعی باهاش مواجه نشدیم.
۲- من بین اساتید و دوستان پزشکم انسانهای خیلی شریفی میشناسم. انسانهای شریفی که حتی از جیب خود بخش یا تمام مخارج بیمارستانی بیمار مستحق را پرداخت میکنند. یادم هست که یکی از جراحان چشم پزشک بیمارستانمان وقتی وارد اتاق عمل شد، یکی از پرستارها پشت سرش به من میگفت دکتر ماهی چند تا مریض پیوند قرنیه داره که خرج بستری شدن بیمارستانشون رو خودش میده و این هم یکی از اوناست.
یادم هست دوستان و اساتید و همکلاسیهایی داشتم که وقتی زلزلهء بم اتفاق افتاد، درس و کار و زندگی را ول کردند و راهی بم شدند.
پزشکانی میشناسم که در دور افتادهترین نقاط مشغول کار هستند و واقعا قصدشان خدمت به مردم است.
۳- به عنوان کسی که از داخل سیستم درمانی میآید متاسفانه باید بگویم که در ایران چیزی به نام حقوق بیمار اصلا معنا و مفهومی ندارد. فرهنگ قیم مآبانه و پدرسالارانهء حاکم بر نظام پزشکی ایران، پزشک را در موقعیتی قرار میدهد که ریش و قیچی در دست خودش است و هر کار که صلاح بداند انجام میدهد.
حال آنکه سالهاست در کشورهای پیشرفته چنین رویکرد و روشی منسوخ شده است. در واقع این بیمار است که باید انتخاب کند پزشکی که مشغول انجام شغلش است چه خدمات درمانیای برای او انجام دهد. بیمار سواد و آگاهیاش را ندارد؟ خب این اتفاقا جزو وظایف تعریف شدهء پزشک است که بیمار را آموزش بدهد. به خصوص در مورد بیماریهای جدی و تهدید کننده مثل سرطان، دیابت، و…
پزشک موظف است برای بیمار توضیح دهد که چه اتفاقی در بدنش افتاده، و سپس راههای درمانی موجود را معرفی کند و در نهایت این بیمار است که باید از بین راههای موجود یکی را انتخاب کند.
حتی این رویکرد اتونومیک درمان بیمار تا حدی پیش میرود که اگر به هر نحوی پزشک به بیمار القا کند که کدام یک از راههای درمانی را پیشنهاد میدهد، بیمار حق شکایت از پزشک را دارد!
البته بحث بر سر اینکه این رویکرد تا چه حد بهتر است یا اینکه این رویکرد در ایران، آن هم با نحوهء برخورد و نوع رفتار و فرهنگهای مختلف #بیماران و آدمهای عصبی و همراهان بیماران و … تا چه حد عملی است، یا اینکه همینجا در خارج از ایران هم سیستم درمانی انواع مشکلات خودش را دارد چیز دیگری است. هر چند آنچه حتی قابل مقایسه نیست، کرامت و احترام انسانی بیمار است.
۴- جدای از قضیهء #درمان، نوع برخوردها و رفتاری که برخی پزشکان با بیماران دارند جای تاسف دارد. برخوردهایی که شاید اگر در کشورهایی که حقوق بیماران رعایت میشود انجام شود، نه تنها پزشک محترم از کار بیکار میشود بلکه از محل تحتانی دوخت شلوار هم آویزانش میکنند.
سالگرد درگذشت ستاره فرمانفرمائیان، مادر مددکاری در ایران
به او لقب مادر مددکاری ِ ایران دادهاند. او فرزند عبدالحسین میرزا فرمانفرما از شاهزادگان و شخصیتهای با نفوذ #قاجار و دورهی رضاشاه بود. پدرش دارای هفت همسر بود که اولین همسر او عزتالدوله، دختر مظفرالدینشاه قاجار بود و مادر ستاره به اسم معصومه همسر سوم او به شمار میآمد.
ستاره فرمانفرمائیان در زمستان سال ۱۲۹۹ در شهر شیراز دیده به جهان گشود. او تا نوجوانی در ایران تحصیل کرد اما پس از فوت پدرش و همچنین قتل برادرش به دست ماموران رضاشاه به آمریکا رفت و در آنجا به تحصیل پرداخت. ستاره تا سنین نوجوانی در حرمسرایی شامل مادران و فرزندان عبدالحسین فرمانفرما زندگی کرد. او در مدت ده سال اقامت در آمریکا در ابتدا در رشتهی #جامعهشناسی لیسانس گرفت و پس از آن در رشتهی مددکاری اجتماعی به ادامه تحصیل پرداخت. او اولین دانشجوی ایرانی دانشگاه کالیفرنیای جنوبی بود.
ستاره برای گرفتن فوقلیسانس در مددکاری اجتماعی به دانشگاه شیکاگو رفت. ستاره فرمانفرمایان پس از بازگشت به ایران با کمک عدهای از درباریان و همچنین خانوادهی خود «مدرسهی عالی مددکاری اجتماعی تهران را تاسیس کرد.
از جمله دیگر فعالیتهای او میتوان علاوه بر تربیت نسل اول #مددکاران اجتماعی در ایران، به تاسیس «انجمن تنظیم خانواده» و تاسیس «مراکز رفاه» اشاره کرد. تاسیس مراکز رفاه در محلههای #فقیرنشین و حاشیهی تهران بود که کار آن کمک به #کودکان و خانوادههای آنها بود. او همچنین تلاش کرد که سیستم آموزشی در مهدکودکها را در ایران بر اساس الگوهای مدرن غربی و اصول تربیتی نوین تغییر کرد. ستاره فرمانفرمائیان برای احقاق حقوق زنان و اعتلای شرایط زنان در جامعه نیز تلاشهای بسیار کرد. او به ملاقات با محمدرضاشاه پهلوی رفت و تلاش کرد «لایحهی ملی تنظیم خانواده» تصویب شود که با تلاشهای او چنین اتفاقی افتاد.
شاگردان فرمانفرمائیان با نظارت و کمک او همچنین تلاش فراوان کردند که در محلهی روسپیخانههای تهران معروف به «شهر نو» درمانگاه و مکانهای مخصوصی برای ارائه خدمات #بهداشتی و #درمانی به #روسپیان راهاندازی کنند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی همهی خدمات ارزنده و انسانیای که #فرمانفرمائیان انجام داده بود موجب نشد که از خشم انقلابیون در امان بماند. برخی از شاگردان مذهبی مدرسهی ستاره فرمانفرمائیان که پیش از این با درخواست بورس تحصیلی آنها به دلیل نمرههای نامطلوب مخالفت کرده بود او را #بازداشت کردند و تحویل مدرسهی رفاه که مقر آیتالله روحالله خمینی و همراهان او در ابتدای انقلاب بود دادند.
ستاره فرمانفرمائیان را در زیرزمین مدرسهی رفاه #بازجویی کردند و به دلیل شرکت در کنفرانسی با موضوع مددکاری اجتماعی در اسرائیل به همکاری با صهیونیستها و طاغوت متهم کردند و خواهان مجازات اعدام برای او شدند و اگر وساطت آیتالله طالقانی که به دلیل سالها خدمات داوطلبانهی او و شاگردانش در «شهر نو» او را میشناخت نبود بیشک انقلابیان او را اعدام میکردند.
#ستاره_فرمانفرمائیان، مادر #مددکاری اجتماعی ایران روز چهارشنبه سوم خرداد ۱۳۹۱ خورشیدی در شهر لسآنجلس و در سن ۹۱ سالگی درگذشت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/oPybaO
@Tavaana_TavaanaTech
به او لقب مادر مددکاری ِ ایران دادهاند. او فرزند عبدالحسین میرزا فرمانفرما از شاهزادگان و شخصیتهای با نفوذ #قاجار و دورهی رضاشاه بود. پدرش دارای هفت همسر بود که اولین همسر او عزتالدوله، دختر مظفرالدینشاه قاجار بود و مادر ستاره به اسم معصومه همسر سوم او به شمار میآمد.
ستاره فرمانفرمائیان در زمستان سال ۱۲۹۹ در شهر شیراز دیده به جهان گشود. او تا نوجوانی در ایران تحصیل کرد اما پس از فوت پدرش و همچنین قتل برادرش به دست ماموران رضاشاه به آمریکا رفت و در آنجا به تحصیل پرداخت. ستاره تا سنین نوجوانی در حرمسرایی شامل مادران و فرزندان عبدالحسین فرمانفرما زندگی کرد. او در مدت ده سال اقامت در آمریکا در ابتدا در رشتهی #جامعهشناسی لیسانس گرفت و پس از آن در رشتهی مددکاری اجتماعی به ادامه تحصیل پرداخت. او اولین دانشجوی ایرانی دانشگاه کالیفرنیای جنوبی بود.
ستاره برای گرفتن فوقلیسانس در مددکاری اجتماعی به دانشگاه شیکاگو رفت. ستاره فرمانفرمایان پس از بازگشت به ایران با کمک عدهای از درباریان و همچنین خانوادهی خود «مدرسهی عالی مددکاری اجتماعی تهران را تاسیس کرد.
از جمله دیگر فعالیتهای او میتوان علاوه بر تربیت نسل اول #مددکاران اجتماعی در ایران، به تاسیس «انجمن تنظیم خانواده» و تاسیس «مراکز رفاه» اشاره کرد. تاسیس مراکز رفاه در محلههای #فقیرنشین و حاشیهی تهران بود که کار آن کمک به #کودکان و خانوادههای آنها بود. او همچنین تلاش کرد که سیستم آموزشی در مهدکودکها را در ایران بر اساس الگوهای مدرن غربی و اصول تربیتی نوین تغییر کرد. ستاره فرمانفرمائیان برای احقاق حقوق زنان و اعتلای شرایط زنان در جامعه نیز تلاشهای بسیار کرد. او به ملاقات با محمدرضاشاه پهلوی رفت و تلاش کرد «لایحهی ملی تنظیم خانواده» تصویب شود که با تلاشهای او چنین اتفاقی افتاد.
شاگردان فرمانفرمائیان با نظارت و کمک او همچنین تلاش فراوان کردند که در محلهی روسپیخانههای تهران معروف به «شهر نو» درمانگاه و مکانهای مخصوصی برای ارائه خدمات #بهداشتی و #درمانی به #روسپیان راهاندازی کنند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی همهی خدمات ارزنده و انسانیای که #فرمانفرمائیان انجام داده بود موجب نشد که از خشم انقلابیون در امان بماند. برخی از شاگردان مذهبی مدرسهی ستاره فرمانفرمائیان که پیش از این با درخواست بورس تحصیلی آنها به دلیل نمرههای نامطلوب مخالفت کرده بود او را #بازداشت کردند و تحویل مدرسهی رفاه که مقر آیتالله روحالله خمینی و همراهان او در ابتدای انقلاب بود دادند.
ستاره فرمانفرمائیان را در زیرزمین مدرسهی رفاه #بازجویی کردند و به دلیل شرکت در کنفرانسی با موضوع مددکاری اجتماعی در اسرائیل به همکاری با صهیونیستها و طاغوت متهم کردند و خواهان مجازات اعدام برای او شدند و اگر وساطت آیتالله طالقانی که به دلیل سالها خدمات داوطلبانهی او و شاگردانش در «شهر نو» او را میشناخت نبود بیشک انقلابیان او را اعدام میکردند.
#ستاره_فرمانفرمائیان، مادر #مددکاری اجتماعی ایران روز چهارشنبه سوم خرداد ۱۳۹۱ خورشیدی در شهر لسآنجلس و در سن ۹۱ سالگی درگذشت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/oPybaO
@Tavaana_TavaanaTech
توانا
ستاره فرمانفرمائیان؛ مادر مددکاری در ایران
به او لقب مادر مددکاری ایران دادهاند. او فرزند عبدالحسین میرزا فرمانفرما از شاهزادگان و شخصیتهای با نفوذ قاجار و دوره رضاشاه بود. پدرش هفت همسر داشت که اولین همسر او عزتالدوله، دختر مظفرالدینشاه
سالگرد درگذشت ستاره فرمانفرمائیان، مادر مددکاری در ایران
goo.gl/jBBORp
به او لقب مادر مددکاری ِ ایران دادهاند. او فرزند عبدالحسین میرزا فرمانفرما از شاهزادگان و شخصیتهای با نفوذ #قاجار و دورهی رضاشاه بود. پدرش دارای هفت همسر بود که اولین همسر او عزتالدوله، دختر مظفرالدینشاه قاجار بود و مادر ستاره به اسم معصومه همسر سوم او به شمار میآمد.
ستاره فرمانفرمائیان در زمستان سال ۱۲۹۹ در شهر شیراز دیده به جهان گشود. او تا نوجوانی در ایران تحصیل کرد اما پس از فوت پدرش و همچنین قتل برادرش به دست ماموران رضاشاه به آمریکا رفت و در آنجا به تحصیل پرداخت. ستاره تا سنین نوجوانی در حرمسرایی شامل مادران و فرزندان عبدالحسین فرمانفرما زندگی کرد. او در مدت ده سال اقامت در آمریکا در ابتدا در رشتهی #جامعهشناسی لیسانس گرفت و پس از آن در رشتهی مددکاری اجتماعی به ادامه تحصیل پرداخت. او اولین دانشجوی ایرانی دانشگاه کالیفرنیای جنوبی بود.
ستاره برای گرفتن فوقلیسانس در مددکاری اجتماعی به دانشگاه شیکاگو رفت. ستاره فرمانفرمایان پس از بازگشت به ایران با کمک عدهای از درباریان و همچنین خانوادهی خود «مدرسهی عالی مددکاری اجتماعی تهران را تاسیس کرد.
از جمله دیگر فعالیتهای او میتوان علاوه بر تربیت نسل اول #مددکاران اجتماعی در ایران، به تاسیس «انجمن تنظیم خانواده» و تاسیس «مراکز رفاه» اشاره کرد. تاسیس مراکز رفاه در محلههای #فقیرنشین و حاشیهی تهران بود که کار آن کمک به #کودکان و خانوادههای آنها بود. او همچنین تلاش کرد که سیستم آموزشی در مهدکودکها را در ایران بر اساس الگوهای مدرن غربی و اصول تربیتی نوین تغییر کرد. ستاره فرمانفرمائیان برای احقاق حقوق زنان و اعتلای شرایط زنان در جامعه نیز تلاشهای بسیار کرد. او به ملاقات با محمدرضاشاه پهلوی رفت و تلاش کرد «لایحهی ملی تنظیم خانواده» تصویب شود که با تلاشهای او چنین اتفاقی افتاد.
شاگردان فرمانفرمائیان با نظارت و کمک او همچنین تلاش فراوان کردند که در محلهی روسپیخانههای تهران معروف به «شهر نو» درمانگاه و مکانهای مخصوصی برای ارائه خدمات #بهداشتی و #درمانی به #روسپیان راهاندازی کنند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی همهی خدمات ارزنده و انسانیای که #فرمانفرمائیان انجام داده بود موجب نشد که از خشم انقلابیون در امان بماند. برخی از شاگردان مذهبی مدرسهی ستاره فرمانفرمائیان که پیش از این با درخواست بورس تحصیلی آنها به دلیل نمرههای نامطلوب مخالفت کرده بود او را #بازداشت کردند و تحویل مدرسهی رفاه که مقر آیتالله روحالله خمینی و همراهان او در ابتدای انقلاب بود دادند.
ستاره فرمانفرمائیان را در زیرزمین مدرسهی رفاه #بازجویی کردند و به دلیل شرکت در کنفرانسی با موضوع مددکاری اجتماعی در اسرائیل به همکاری با صهیونیستها و طاغوت متهم کردند و خواهان مجازات اعدام برای او شدند و اگر وساطت آیتالله طالقانی که به دلیل سالها خدمات داوطلبانهی او و شاگردانش در «شهر نو» او را میشناخت نبود بیشک انقلابیان او را اعدام میکردند.
#ستاره_فرمانفرمائیان، مادر #مددکاری اجتماعی ایران روز چهارشنبه سوم خرداد ۱۳۹۱ خورشیدی در شهر لسآنجلس و در سن ۹۱ سالگی درگذشت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/oPybaO
@Tavaana_TavaanaTech
goo.gl/jBBORp
به او لقب مادر مددکاری ِ ایران دادهاند. او فرزند عبدالحسین میرزا فرمانفرما از شاهزادگان و شخصیتهای با نفوذ #قاجار و دورهی رضاشاه بود. پدرش دارای هفت همسر بود که اولین همسر او عزتالدوله، دختر مظفرالدینشاه قاجار بود و مادر ستاره به اسم معصومه همسر سوم او به شمار میآمد.
ستاره فرمانفرمائیان در زمستان سال ۱۲۹۹ در شهر شیراز دیده به جهان گشود. او تا نوجوانی در ایران تحصیل کرد اما پس از فوت پدرش و همچنین قتل برادرش به دست ماموران رضاشاه به آمریکا رفت و در آنجا به تحصیل پرداخت. ستاره تا سنین نوجوانی در حرمسرایی شامل مادران و فرزندان عبدالحسین فرمانفرما زندگی کرد. او در مدت ده سال اقامت در آمریکا در ابتدا در رشتهی #جامعهشناسی لیسانس گرفت و پس از آن در رشتهی مددکاری اجتماعی به ادامه تحصیل پرداخت. او اولین دانشجوی ایرانی دانشگاه کالیفرنیای جنوبی بود.
ستاره برای گرفتن فوقلیسانس در مددکاری اجتماعی به دانشگاه شیکاگو رفت. ستاره فرمانفرمایان پس از بازگشت به ایران با کمک عدهای از درباریان و همچنین خانوادهی خود «مدرسهی عالی مددکاری اجتماعی تهران را تاسیس کرد.
از جمله دیگر فعالیتهای او میتوان علاوه بر تربیت نسل اول #مددکاران اجتماعی در ایران، به تاسیس «انجمن تنظیم خانواده» و تاسیس «مراکز رفاه» اشاره کرد. تاسیس مراکز رفاه در محلههای #فقیرنشین و حاشیهی تهران بود که کار آن کمک به #کودکان و خانوادههای آنها بود. او همچنین تلاش کرد که سیستم آموزشی در مهدکودکها را در ایران بر اساس الگوهای مدرن غربی و اصول تربیتی نوین تغییر کرد. ستاره فرمانفرمائیان برای احقاق حقوق زنان و اعتلای شرایط زنان در جامعه نیز تلاشهای بسیار کرد. او به ملاقات با محمدرضاشاه پهلوی رفت و تلاش کرد «لایحهی ملی تنظیم خانواده» تصویب شود که با تلاشهای او چنین اتفاقی افتاد.
شاگردان فرمانفرمائیان با نظارت و کمک او همچنین تلاش فراوان کردند که در محلهی روسپیخانههای تهران معروف به «شهر نو» درمانگاه و مکانهای مخصوصی برای ارائه خدمات #بهداشتی و #درمانی به #روسپیان راهاندازی کنند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی همهی خدمات ارزنده و انسانیای که #فرمانفرمائیان انجام داده بود موجب نشد که از خشم انقلابیون در امان بماند. برخی از شاگردان مذهبی مدرسهی ستاره فرمانفرمائیان که پیش از این با درخواست بورس تحصیلی آنها به دلیل نمرههای نامطلوب مخالفت کرده بود او را #بازداشت کردند و تحویل مدرسهی رفاه که مقر آیتالله روحالله خمینی و همراهان او در ابتدای انقلاب بود دادند.
ستاره فرمانفرمائیان را در زیرزمین مدرسهی رفاه #بازجویی کردند و به دلیل شرکت در کنفرانسی با موضوع مددکاری اجتماعی در اسرائیل به همکاری با صهیونیستها و طاغوت متهم کردند و خواهان مجازات اعدام برای او شدند و اگر وساطت آیتالله طالقانی که به دلیل سالها خدمات داوطلبانهی او و شاگردانش در «شهر نو» او را میشناخت نبود بیشک انقلابیان او را اعدام میکردند.
#ستاره_فرمانفرمائیان، مادر #مددکاری اجتماعی ایران روز چهارشنبه سوم خرداد ۱۳۹۱ خورشیدی در شهر لسآنجلس و در سن ۹۱ سالگی درگذشت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/oPybaO
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. سالگرد درگذشت ستاره فرمانفرمائیان، #مادر_مددکاری در ایران به او لقب مادر مددکاری ِ ایران دادهاند. او فرزند عبدالحسین میرزا فرمانفرما از شاهزادگان و شخصیتهای با نفوذ #قاجار و دورهی رضاشاه بود. پدرش دارای هفت همسر بود که اولین همسر او عزتالدوله، دختر…