حمید اسماعیلی، #شاعر جوان اشعاری را در محفلی #ادبی «هالو» میخواند که بخشی از آن در پایین میآید.
محفل ادبی #هالو با همت شاعر #طنزپرداز «محمدرضا عالیپیام» با تخلص هالو راهاندازی شده است. هالو فارغالتحصیل سینما از دانشکدهی هنرهای زیبای #دانشگاه تهران است. عالیپیام در ۲۸ مردادماه ۱۳۸۱ توسط پلیس امنیت بازداشت شد. او در مردادماه همان سال با سپردن وثیقهی ۱۰۰ میلیون تومانی از #زندان آزاد شد. عالیپیام (هالو) از سوم اردیبهشتماه ۱۳۹۴ در زندان اوین به سر میبرد.
رشوه و رانتخوری در جريان است هنوز
ظلم و بيداد درين شهر عيان است هنوز
جان ناقابل ما روز به روز ارزانتر
قيمت ارز چه گويم؟ كه گران است هنوز
نان بعضی زده در روغن كرمانشاهی
بر سر سفرهی ما حسرت نان است هنوز
رفته در خواب مگر ظلمستيزان را چشم
حق مظلوم نصيب دگران است هنوز
داده شد وام كسی را كه به زخمی بزند
بر سر دادن قسطش نگران است هنوز
مجلس چندم و يک مشت نمايندهی خام
خانهی ملت مان مثل دكان است هنوز
دولتی آمد و از حق و عدالت دم زد
داغ آن وعدهی ناكرده به جان است هنوز
خط ويژه كه فقط مختص بی آر تی بود
خط اسكرت فلان بن فلان است هنوز
موقع جنگ كه من طفل دبستان بودم
سهميه در كف ايثارگران است هنوز
كهكشان را دگران فتح نمودند ولی
مشكل ما سر عيد رمضان است هنوز
بگذريم از همه چيز، آن چه غمانگيزتر است
درد سردرگمی نسل جوان است هنوز
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
محفل ادبی #هالو با همت شاعر #طنزپرداز «محمدرضا عالیپیام» با تخلص هالو راهاندازی شده است. هالو فارغالتحصیل سینما از دانشکدهی هنرهای زیبای #دانشگاه تهران است. عالیپیام در ۲۸ مردادماه ۱۳۸۱ توسط پلیس امنیت بازداشت شد. او در مردادماه همان سال با سپردن وثیقهی ۱۰۰ میلیون تومانی از #زندان آزاد شد. عالیپیام (هالو) از سوم اردیبهشتماه ۱۳۹۴ در زندان اوین به سر میبرد.
رشوه و رانتخوری در جريان است هنوز
ظلم و بيداد درين شهر عيان است هنوز
جان ناقابل ما روز به روز ارزانتر
قيمت ارز چه گويم؟ كه گران است هنوز
نان بعضی زده در روغن كرمانشاهی
بر سر سفرهی ما حسرت نان است هنوز
رفته در خواب مگر ظلمستيزان را چشم
حق مظلوم نصيب دگران است هنوز
داده شد وام كسی را كه به زخمی بزند
بر سر دادن قسطش نگران است هنوز
مجلس چندم و يک مشت نمايندهی خام
خانهی ملت مان مثل دكان است هنوز
دولتی آمد و از حق و عدالت دم زد
داغ آن وعدهی ناكرده به جان است هنوز
خط ويژه كه فقط مختص بی آر تی بود
خط اسكرت فلان بن فلان است هنوز
موقع جنگ كه من طفل دبستان بودم
سهميه در كف ايثارگران است هنوز
كهكشان را دگران فتح نمودند ولی
مشكل ما سر عيد رمضان است هنوز
بگذريم از همه چيز، آن چه غمانگيزتر است
درد سردرگمی نسل جوان است هنوز
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
یادی از #احمدمحمود به مناسبت زادروز این #داستاننویس
«به گمان من نویسنده باید آدمهای داستانش را بشناسد، گفته میشود که #نویسنده هم #خالق و هم #شارح زندگی آدمهای #داستان است، من فکر میکنم اگر نویسنده آدمهای داستانش را نشناسد، یگ جایی لنگ خواهد زد. اشخاص از حرکت بازمیمانند و آنوقت نویسنده ناچار میشود جعل کند- حرفها را و حرکتها را- و وقتی جعل شد، دیگر آن آدم خودش نیست، کس دیگری است که نویسنده او را نشناخته است و خواننده هم باورش نمیکند..»
احمد اعطا با نام #ادبی احمد محمود، نویسندهی معاصر چهارم دیماه ۱۳۱۰ در شهر #اهواز و از پدر و مادری دزفولی به دنیا آمد.
احمد محمود نتوانست تحصیلاتش را به پایان ببرد. «با همه اشتياقی که داشتم نشد و نتوانستم به تحصيل ادامه دهم. بی قراری و ناسازگاری وجوه مشخص روزگار جوانی من بود، همين بود که در هيچ کاری نتوانستم پايدار باشم. اگر بنا باشد مشاغلی را که داشته ام تعداد کنم از بيست می گذرد». ( حکايت حال - گفتگو با ليلی گلستان،کتاب مهناز ۱۳۷۴ص۹)
احمد محمود در گفتوگو با لیلی گلستان میگوید که پس از انقلاب به اصرار خودش بازخرید شد و خانهنشین تا شاید به «درد درمانناپذیری که همهی عمر» با او بود سامان بدهد.
کتاب دوم محمود مجموعه داستانی بود به نام «دریا هنوز آرام است». این اثر توسط انتشارات گوتنبرگ و با تیراژ بالا - سههزار نسخه- منتشر شد. احمد محمود در مورد فروش این کتاب در گفتوگو با لیلی گلستان میگوید:
«آن روزگار، یعنی سال سی و نه، سه هزار نسخه خیلی بود. و روی دستش ماند! بعدها مُهری درست کرد به نام مُهر جایزه، کتاب را کِشمنی میفروخت - کیلویی!- هر کس یک کیلو کتاب میخرید، مُهر را میزد روی کتاب دریا هنوز آرام است و به عنوان جایزه آن را میداد به خریدار! یعنی بابت هر کیلو کتاب یک دریا هنوز آرام است جایزه.» سومین کتابی که از احمد محمود منتشر شد «بیهودگی» نام داشت. پس این داستانها کوتاه، محمود در سال ۱۳۴۵ نوشتن معروفترین اثر خود «همسایهها» را آغاز کرد. «دقیقا اردیبهشت چهل و پنج». پس از نوشتن همسایهها به گفتهی محمود کسی حاضر به انتشار رمان همسایهها نبود چرا که میگفتند رمان حجیمی است.
ابراهیم یونسی، داستاننویس پس از خواندن متن بازنویسیشدهی «همسایهها» آن را پسندید و احمد محمود را به انتشارات امیرکبیر معرفی کرد که این کتاب در تیراژ کمی چاپ شد که با استقبال خوانندگان مواجه شد. «استقبال از همسایهها موجب شد که فکر کنم وارد مرحلهی تازهای در داستاننویسی شدهام. حس کردم که مسئولیتم بیشتر شده است، باید به داستان و #داستاننویسی به صورت امری جدیتر نگاه کنم و جدیتر بنویسم.»
چاپ رمان معروف احمد محمود یعنی «همسایهها» پس از انقلاب اسلامی ممنوع شد و هیچگاه اجازهی انتشار نیافت. احمد محمود در اواخر عمرش دچار تنگی نفس شدید شد و سرانجام در دوازدهم مهرماه ۱۳۸۱ به دنبال دنبال یک دورهی طولانی بیماری ریوی در بیمارستان مهراد تهران درگذشت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/2H7jnv
@Tavaana_Tavaanatech
«به گمان من نویسنده باید آدمهای داستانش را بشناسد، گفته میشود که #نویسنده هم #خالق و هم #شارح زندگی آدمهای #داستان است، من فکر میکنم اگر نویسنده آدمهای داستانش را نشناسد، یگ جایی لنگ خواهد زد. اشخاص از حرکت بازمیمانند و آنوقت نویسنده ناچار میشود جعل کند- حرفها را و حرکتها را- و وقتی جعل شد، دیگر آن آدم خودش نیست، کس دیگری است که نویسنده او را نشناخته است و خواننده هم باورش نمیکند..»
احمد اعطا با نام #ادبی احمد محمود، نویسندهی معاصر چهارم دیماه ۱۳۱۰ در شهر #اهواز و از پدر و مادری دزفولی به دنیا آمد.
احمد محمود نتوانست تحصیلاتش را به پایان ببرد. «با همه اشتياقی که داشتم نشد و نتوانستم به تحصيل ادامه دهم. بی قراری و ناسازگاری وجوه مشخص روزگار جوانی من بود، همين بود که در هيچ کاری نتوانستم پايدار باشم. اگر بنا باشد مشاغلی را که داشته ام تعداد کنم از بيست می گذرد». ( حکايت حال - گفتگو با ليلی گلستان،کتاب مهناز ۱۳۷۴ص۹)
احمد محمود در گفتوگو با لیلی گلستان میگوید که پس از انقلاب به اصرار خودش بازخرید شد و خانهنشین تا شاید به «درد درمانناپذیری که همهی عمر» با او بود سامان بدهد.
کتاب دوم محمود مجموعه داستانی بود به نام «دریا هنوز آرام است». این اثر توسط انتشارات گوتنبرگ و با تیراژ بالا - سههزار نسخه- منتشر شد. احمد محمود در مورد فروش این کتاب در گفتوگو با لیلی گلستان میگوید:
«آن روزگار، یعنی سال سی و نه، سه هزار نسخه خیلی بود. و روی دستش ماند! بعدها مُهری درست کرد به نام مُهر جایزه، کتاب را کِشمنی میفروخت - کیلویی!- هر کس یک کیلو کتاب میخرید، مُهر را میزد روی کتاب دریا هنوز آرام است و به عنوان جایزه آن را میداد به خریدار! یعنی بابت هر کیلو کتاب یک دریا هنوز آرام است جایزه.» سومین کتابی که از احمد محمود منتشر شد «بیهودگی» نام داشت. پس این داستانها کوتاه، محمود در سال ۱۳۴۵ نوشتن معروفترین اثر خود «همسایهها» را آغاز کرد. «دقیقا اردیبهشت چهل و پنج». پس از نوشتن همسایهها به گفتهی محمود کسی حاضر به انتشار رمان همسایهها نبود چرا که میگفتند رمان حجیمی است.
ابراهیم یونسی، داستاننویس پس از خواندن متن بازنویسیشدهی «همسایهها» آن را پسندید و احمد محمود را به انتشارات امیرکبیر معرفی کرد که این کتاب در تیراژ کمی چاپ شد که با استقبال خوانندگان مواجه شد. «استقبال از همسایهها موجب شد که فکر کنم وارد مرحلهی تازهای در داستاننویسی شدهام. حس کردم که مسئولیتم بیشتر شده است، باید به داستان و #داستاننویسی به صورت امری جدیتر نگاه کنم و جدیتر بنویسم.»
چاپ رمان معروف احمد محمود یعنی «همسایهها» پس از انقلاب اسلامی ممنوع شد و هیچگاه اجازهی انتشار نیافت. احمد محمود در اواخر عمرش دچار تنگی نفس شدید شد و سرانجام در دوازدهم مهرماه ۱۳۸۱ به دنبال دنبال یک دورهی طولانی بیماری ریوی در بیمارستان مهراد تهران درگذشت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/2H7jnv
@Tavaana_Tavaanatech
توانا
یادی از احمد محمود
احمد اعطا با نام ادبی احمد محمود، نویسنده معاصر چهارم دی ماه ۱۳۱۰ در شهر اهواز از پدر و مادری دزفولی به دنیا آمد. او بیشتر خودش را دزفولی میدانست؛ چرا که پدر و مادرش زاده آنجا بودند. در برخی
سالگرد درگذشت یاشار کمال نویسندهی معترض ترک
یک سال از مرگ یاشار کمال گذشت.
یاشار کمال در۶ اکتبر ۱۹۲۳ در روستایی کردنشین به نام «همیته» که امروزه «گوکچه دام» نیز خوانده میشود در استان عثمانیهی ترکیه به دنیا آمد. او در گفتوگویی با آلن بوسه نویسندهی فرانسوی که از دوستانش بود میگوید: «بعد از کلی حساب و کتاب حدس میزنم تاریخ تولدم ۱۹۲۳ باشد. چه بسا همین حدس و گمان هم اشتباه باشد. از قرار زمانی متولد شدم که عشایر از ییلاق برمیگشتند. مردم حوالی ما اواخر اکتبر برمیگردند. دستکم به این تاریخ میشود اعتماد کرد. پدر و مادر کمال سالها پس از تولد او برایش شناسنامه گرفته بودند و کارمند ثبت احوال تاریخ ششم اکتبر ۱۹۲۳ را به دلخواه خود وارد شناسنامه او کرده بود.»
نام اصلی او «کمال صادق گوکچَلی» بود. والدین او به سختی در شهر کردنشین «وان» روزگار میگذراندند. یاشار نیز کودکی بسیار دشواری از سر گذراند و کودکی ۵ ساله بود که در یک تصادف یک چشم خود را از دست داد. در کودکی شاهد آن بود که پدرش هنگام نمازخواندن در مسجدی به قتل رسید. دیدن قتل پدر چنان تاثیر تلخی بر کمال گذاشت که او را به لکنت زبان مبتلا کرد و پس از هفت سال از این لکنت رهایی یافت. کودکی کمال در زمانهی جنگ جهانی اول و تاسیس جمهوری ترکیه و تلاش #آتاتورک برای مدرنیزه کردن کشور ترکیه سپری شد. یاشار در سن ۹ سالگی به مدرسه رفت و شغلهای متفاوتی را در زندگی تجربه کرد؛ شغلهایی همچون چوپانی، کفاشی، کارگری،رانندگی تراکتور و …. او میگوید بهترین دوران زندگیام زمانی بوده که رانندهی تراکتور بودهام. بعدها کمال به خاطر عقاید سیاسیاش در دفاع از حقوق اقلیتها، کردها و ارمنیها و علویها چندین بار دستگیر شد. او در جایی گفته است که زندان بیتردید مدرسهی #ادبیات معاصر ترکیه است.
یاشار اولین بار وقتی بازداشت شد که تنها ۱۷ سال داشت. او میگوید در بازداشتی که در سال ۱۹۵۰ صورت گرفت #شکنجه شده است. او در سال ۱۹۷۱ هم #بازداشت شد که به دلیل فشارهای بینالمللی آزاد شد. یاشار کمال بار دیگر در سال ۱۹۹۵ به دلیل نوشتن مقالهای که در هفتهنامهی آلمانی «اشپیگل» منتشر شده بود به بیست ماه #زندان محکوم شد که بار دیگر فشارهای بینالمللی موحب شد که او آزاد شود. یاشار کمال در این مقاله دولت ترکیه را مورد انتقاد قرار داده بود که با سیاستهای غلط فرهنگی خود و نیز #سرکوب خشن کردها و #روشنفکران مرتکب «جنایت علیه بشریت» شده است.
یاشار کمال در عمر #نویسندگی خود جوایز متعددی را کسب کرده است. او در سال ۱۹۷۳ نامزد جایزهی #نوبل ادبیات شدیاشار در سال ۱۹۷۷ جایزهی #صلح #ناشران و #کتابفروشان آلمان را از آن خود کرد. یاشار کمال در سال ۲۰۰۸ میلادی ارزشمندترین جایزهی #ادبی کشور ترکیه را از آن خود. این جایزه که توسط عبدالله گل به او تقدیم میشد عذرخواهی تلویحی دولت ترکیه به خاطر رفتارهای غیرانسانی دولتهای ترکیه را با خود همراه داشت. یاشار کمال در ابتدا جایزه را نپذیرفت اما با شنیدن استدلالهای موافقان ِ پذیرش جایزه که میگفتند کسب این جایزه میتواند به بهبود وضعیت #حقوق_بشر در #ترکیه منجر شود این جایزه را پذیرفت.
#یاشارکمال، روز شنبه ۲۸ فوریه ۲۰۱۵، در ۹۱ سالگی در بیمارستانی در استانبول درگذشت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/TzY8HU
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
یک سال از مرگ یاشار کمال گذشت.
یاشار کمال در۶ اکتبر ۱۹۲۳ در روستایی کردنشین به نام «همیته» که امروزه «گوکچه دام» نیز خوانده میشود در استان عثمانیهی ترکیه به دنیا آمد. او در گفتوگویی با آلن بوسه نویسندهی فرانسوی که از دوستانش بود میگوید: «بعد از کلی حساب و کتاب حدس میزنم تاریخ تولدم ۱۹۲۳ باشد. چه بسا همین حدس و گمان هم اشتباه باشد. از قرار زمانی متولد شدم که عشایر از ییلاق برمیگشتند. مردم حوالی ما اواخر اکتبر برمیگردند. دستکم به این تاریخ میشود اعتماد کرد. پدر و مادر کمال سالها پس از تولد او برایش شناسنامه گرفته بودند و کارمند ثبت احوال تاریخ ششم اکتبر ۱۹۲۳ را به دلخواه خود وارد شناسنامه او کرده بود.»
نام اصلی او «کمال صادق گوکچَلی» بود. والدین او به سختی در شهر کردنشین «وان» روزگار میگذراندند. یاشار نیز کودکی بسیار دشواری از سر گذراند و کودکی ۵ ساله بود که در یک تصادف یک چشم خود را از دست داد. در کودکی شاهد آن بود که پدرش هنگام نمازخواندن در مسجدی به قتل رسید. دیدن قتل پدر چنان تاثیر تلخی بر کمال گذاشت که او را به لکنت زبان مبتلا کرد و پس از هفت سال از این لکنت رهایی یافت. کودکی کمال در زمانهی جنگ جهانی اول و تاسیس جمهوری ترکیه و تلاش #آتاتورک برای مدرنیزه کردن کشور ترکیه سپری شد. یاشار در سن ۹ سالگی به مدرسه رفت و شغلهای متفاوتی را در زندگی تجربه کرد؛ شغلهایی همچون چوپانی، کفاشی، کارگری،رانندگی تراکتور و …. او میگوید بهترین دوران زندگیام زمانی بوده که رانندهی تراکتور بودهام. بعدها کمال به خاطر عقاید سیاسیاش در دفاع از حقوق اقلیتها، کردها و ارمنیها و علویها چندین بار دستگیر شد. او در جایی گفته است که زندان بیتردید مدرسهی #ادبیات معاصر ترکیه است.
یاشار اولین بار وقتی بازداشت شد که تنها ۱۷ سال داشت. او میگوید در بازداشتی که در سال ۱۹۵۰ صورت گرفت #شکنجه شده است. او در سال ۱۹۷۱ هم #بازداشت شد که به دلیل فشارهای بینالمللی آزاد شد. یاشار کمال بار دیگر در سال ۱۹۹۵ به دلیل نوشتن مقالهای که در هفتهنامهی آلمانی «اشپیگل» منتشر شده بود به بیست ماه #زندان محکوم شد که بار دیگر فشارهای بینالمللی موحب شد که او آزاد شود. یاشار کمال در این مقاله دولت ترکیه را مورد انتقاد قرار داده بود که با سیاستهای غلط فرهنگی خود و نیز #سرکوب خشن کردها و #روشنفکران مرتکب «جنایت علیه بشریت» شده است.
یاشار کمال در عمر #نویسندگی خود جوایز متعددی را کسب کرده است. او در سال ۱۹۷۳ نامزد جایزهی #نوبل ادبیات شدیاشار در سال ۱۹۷۷ جایزهی #صلح #ناشران و #کتابفروشان آلمان را از آن خود کرد. یاشار کمال در سال ۲۰۰۸ میلادی ارزشمندترین جایزهی #ادبی کشور ترکیه را از آن خود. این جایزه که توسط عبدالله گل به او تقدیم میشد عذرخواهی تلویحی دولت ترکیه به خاطر رفتارهای غیرانسانی دولتهای ترکیه را با خود همراه داشت. یاشار کمال در ابتدا جایزه را نپذیرفت اما با شنیدن استدلالهای موافقان ِ پذیرش جایزه که میگفتند کسب این جایزه میتواند به بهبود وضعیت #حقوق_بشر در #ترکیه منجر شود این جایزه را پذیرفت.
#یاشارکمال، روز شنبه ۲۸ فوریه ۲۰۱۵، در ۹۱ سالگی در بیمارستانی در استانبول درگذشت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/TzY8HU
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
tavaana.org
یاشار کمال، نویسندهی معترض ترک | Tavaana Article
توانا - در خبرها آمده است که یاشار کمال، نویسنده سرشناس ترک که اواخر دیماه به علت تنگی نفس و مشکلات تنفسی به بیمارستان منتقل شده بود امروز شنبه ۲۸ فوریه برابر با نهم اسفندماه ۱۳۹۳ در بخش مراقبتهای ویژهی دانشکدهی پزشکی دانشگاه استانبول درگذشت. یاشار کمال…
سالگرد خودکشی ِ صادق هدایت، نویسندهی شهیر ایرانی
در این ویدئو کوتاه گزارشی میبینید از زندگی و خودکشی صادق هدایت با گزارشگری آیدین صالحی
سالگرد درگذشت صادق هدایت
پس از پیروزی انقلاب اسلامی کتابهایش به این بهانه که مروج یاس و خودکشی است ممنوع شد. بسیاری از ما در خانوادههایمان و از بزرگترها شنیدهایم که خواندن آثار هدایت آدم را افسرده میکند. علاوه بر ممنوعیت از طرف خانواده در بسیاری از خانهها، بزرگترها آثار هدایت را از دسترس فرزندان خود دور نگاه میداشتند. آیا به راستی هدایت مروج ِ سرخوردگی و یاس بود؟ باید گفت این انسانی که در باور برخی از عوام نوشتههایش خطرناک است، غول #ادبی ایران است و از سرشناسترین نویسندگان ایرانی در جهان. توقیف آثار هدایت بهانهای بهتر از خودکشی میخواهد که جمهوری اسلامی به آن بیاوزد چرا که بسیاری از نویسندگانی که #خودکشی کردهاند آثارشان در ایران منتشر میشود. والتر بنیامین، ریچارد براتیگان، سیلیو پلات،آرتو رکستلر، جرزی کوزینسکی، رومن گاری، ویرجینیا ولف، غزاله علیزاده و … از جمله نویسندگانی هستند که خود به زندگی خویش پایان دادهاند. با اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی آثار هدایت چندان اجازهی انتشار نیافت اما نقدهای بسیاری بر آثار و زندگی هدایت نوشته شد که نشان از اهمیت این نویسنده ی شهیر ایرانی دارد. #صادق_هدایت در ۲۸ بهمنماه ۱۲۸۱ در تهران به دنیا آمد. بسیاری او را از پیشگامان داستاننویسی نوین ایران دانستهاند. آنچه بیشک موجب شهرت جهانی هدایت شده است، رمان ِ «بوف کور» این نویسنده است. #رمان بوف کور به زبانهای مختلفی از جمله انگلیسی و فرانسه ترجمه شده است. مصطفی فریدون فرزانه از دوستان #هدایت در کتاب «آشنایی با صادق هدایت» تاریخ انتشار این رمان را سال ۱۳۰۹ میداند. آغاز #کتاب بوف کور شاید از معروفترین جملاتی باشد که در #ادبیات فارسی میان مردم دست به دست شده و استفاده شده است.
«در زندگی زخمهایی است که مثل خوره روح را در انزوا میخورند و میتراشند. این دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد؛ چون عموما عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزء اتفاقات و پیشآمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سَبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی میکنند آن را با لبخند شکاک و تمسخرآمیز تلقی بکنند. زیرا بشر هنوز چاره و دوایی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی به توسط شراب و خواب مصنوعی به وسیلهی افیون و مواد مخدره است؛ ولی افسوس که تاثیر اینگونه داروها موقت است و به جای تسکین پس از مدتی بر شدت درد میافزاید.»
صادق هدایت در ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ در آپارتمانی اجارهای در خیابان شامپیونه با باز کردن شیر گاز و بستن محفظههای خانه به زندگی خود پایان داد و در گورستان پرلاشز، یکی از گورستانهای پاریس، قطعهی ۸۵ به خاک سپرده شد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/2FtTVr
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇
در این ویدئو کوتاه گزارشی میبینید از زندگی و خودکشی صادق هدایت با گزارشگری آیدین صالحی
سالگرد درگذشت صادق هدایت
پس از پیروزی انقلاب اسلامی کتابهایش به این بهانه که مروج یاس و خودکشی است ممنوع شد. بسیاری از ما در خانوادههایمان و از بزرگترها شنیدهایم که خواندن آثار هدایت آدم را افسرده میکند. علاوه بر ممنوعیت از طرف خانواده در بسیاری از خانهها، بزرگترها آثار هدایت را از دسترس فرزندان خود دور نگاه میداشتند. آیا به راستی هدایت مروج ِ سرخوردگی و یاس بود؟ باید گفت این انسانی که در باور برخی از عوام نوشتههایش خطرناک است، غول #ادبی ایران است و از سرشناسترین نویسندگان ایرانی در جهان. توقیف آثار هدایت بهانهای بهتر از خودکشی میخواهد که جمهوری اسلامی به آن بیاوزد چرا که بسیاری از نویسندگانی که #خودکشی کردهاند آثارشان در ایران منتشر میشود. والتر بنیامین، ریچارد براتیگان، سیلیو پلات،آرتو رکستلر، جرزی کوزینسکی، رومن گاری، ویرجینیا ولف، غزاله علیزاده و … از جمله نویسندگانی هستند که خود به زندگی خویش پایان دادهاند. با اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی آثار هدایت چندان اجازهی انتشار نیافت اما نقدهای بسیاری بر آثار و زندگی هدایت نوشته شد که نشان از اهمیت این نویسنده ی شهیر ایرانی دارد. #صادق_هدایت در ۲۸ بهمنماه ۱۲۸۱ در تهران به دنیا آمد. بسیاری او را از پیشگامان داستاننویسی نوین ایران دانستهاند. آنچه بیشک موجب شهرت جهانی هدایت شده است، رمان ِ «بوف کور» این نویسنده است. #رمان بوف کور به زبانهای مختلفی از جمله انگلیسی و فرانسه ترجمه شده است. مصطفی فریدون فرزانه از دوستان #هدایت در کتاب «آشنایی با صادق هدایت» تاریخ انتشار این رمان را سال ۱۳۰۹ میداند. آغاز #کتاب بوف کور شاید از معروفترین جملاتی باشد که در #ادبیات فارسی میان مردم دست به دست شده و استفاده شده است.
«در زندگی زخمهایی است که مثل خوره روح را در انزوا میخورند و میتراشند. این دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد؛ چون عموما عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزء اتفاقات و پیشآمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سَبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی میکنند آن را با لبخند شکاک و تمسخرآمیز تلقی بکنند. زیرا بشر هنوز چاره و دوایی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی به توسط شراب و خواب مصنوعی به وسیلهی افیون و مواد مخدره است؛ ولی افسوس که تاثیر اینگونه داروها موقت است و به جای تسکین پس از مدتی بر شدت درد میافزاید.»
صادق هدایت در ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ در آپارتمانی اجارهای در خیابان شامپیونه با باز کردن شیر گاز و بستن محفظههای خانه به زندگی خود پایان داد و در گورستان پرلاشز، یکی از گورستانهای پاریس، قطعهی ۸۵ به خاک سپرده شد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/2FtTVr
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇
توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
صادق هدایت؛ پیشگام داستاننویسی ایران - توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
پس از پیروزی انقلاب اسلامی کتابهایش به این بهانه که مروج یأس و خودکشی است ممنوع شد. بسیاری از ما در خانوادههایمان و از بزرگترها شنیدهایم که خواندن آثار هدایت آدم را افسرده میکند. علاوه بر ممنوعیت از طرف خانواده در بسیاری از خانهها، بزرگترها آثار هدایت…
زادروز جمال میرصادقی، #داستاننویس ایرانی
#جمال_میرصادقی،داستاننویس ایرانی که تا کنون بیش از چهل #رمان، #داستان کوتاه و #نقد_ادبی نوشته است در میان کتابخوانان ایرانی چهرهای شناختهشده است. میرصادقی با «درازنای شب»، «بادها خبر از تغییر فصل میدهند» و «شبچراغ» برای جامعهی ادبی ایران نامی آشنا است.میرصادقی در آثار #ادبی خود رویدادهای سیاسی و اجتماعی و مسائل و مشکلات طبقات فرودست جامعه را بازتاب میدهد. برخی از آثار میرصادقی مدتها است که در ایران اجازهی انتشار ندارد. کتابهای «دختری با ریسمان نقرهای»، «سپیدهدمان» و کتاب «پیشکسوتهای داستان کوتاه» از جملهی این کتابها هستند. «دختری با ریسمان نقرهای» داستان مرد نقاشی است که «دختری با ریسمان نقرهای به مثابه شخصیتی ذهنی و وهمی منبع الهام او در خلق آثارش میشود.» جمال میرصادقی متولد نوزدهم اردیبهشتماه ۱۳۱۲ خورشیدی در تهران و در محلهی دردار خیابان ری است. پدر و جد پدریاش همه در تهران به دنیا آمدهاند.
میرصادقی از مادرش به نیکی یاد میکند تا جایی که میگوید:«من هر چه دارم از مادرم دارم». برخلاف مادر میرصادقی پدر را فردی قشری میداند که معتقد بود که «درسخواندن بچه را هرهریمذهب میکند» و از اینرو جمال اجازه پیدا نمیکند که بعد از دریافت تصدیق ششم ابتدایی درس بخواند و به خواست پدر ترک تحصیل میکند و وارد بازار کار میشود.
جمال مدت سه ماه در قصابی پدرش کار میکند. او در این مدت بیمار میشود و پس از بهبودیاش دیگر به خواست پدر گردن نمیگذارد و به کمک پدربزرگ و مادرش دوباره به مدرسه بازمیگردد. جمال تنها سیزده چهارده سال سن دارد که معلم سرخانه میشود و میتواند از این طریق پول توجیبی خود را تامین کند. جمال میرصادقی در سال ۱۳۳۳ و در همان زمان که در سال آخر دبیرستان در حال تحصیل است دورهی تربیت معلم میگذراند و با دریافت دیپلم وارد دانشگاه میشود و در رشتهی #ادبیات به تحصیل میپردازد.
جمال میرصادقی در گفتوگویی از اولین کتابهایی میگوید که در کودکی خوانده است و بر نویسندهشدن او تاثیر فراوان برجا گذاشته است. او زمانی را به یاد میآورد که کلاس چهارم ابتدایی درس میخواند و به دلیل اختلافاتی که مادرش با مادرشوهر داشت از خانه قهر میکند. جمال در یک روز تابستان که از این خانهنشینی خسته شده است تلاش میکند که از خانه خارج بشود اما موفق نمیشود و بیهدف وارد آبانباری میشود. او ماجرا را اینگونه به یاد میآورد: «بعد از کندوکاو در آب انبار کتابی را که جلد و کاغذهايش از فرط کهنهگی زرد شده بود پيدا کردم بنام اميرارسلان. کتاب مصوری بود که خواندنش مرا در خود غرق کرد. مادربزرگ وقتی #کتاب را در دست من ديد تلاش کرد آن را از من بگيرد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/JVTRVE
@Tavaana_TavaanaTech
#جمال_میرصادقی،داستاننویس ایرانی که تا کنون بیش از چهل #رمان، #داستان کوتاه و #نقد_ادبی نوشته است در میان کتابخوانان ایرانی چهرهای شناختهشده است. میرصادقی با «درازنای شب»، «بادها خبر از تغییر فصل میدهند» و «شبچراغ» برای جامعهی ادبی ایران نامی آشنا است.میرصادقی در آثار #ادبی خود رویدادهای سیاسی و اجتماعی و مسائل و مشکلات طبقات فرودست جامعه را بازتاب میدهد. برخی از آثار میرصادقی مدتها است که در ایران اجازهی انتشار ندارد. کتابهای «دختری با ریسمان نقرهای»، «سپیدهدمان» و کتاب «پیشکسوتهای داستان کوتاه» از جملهی این کتابها هستند. «دختری با ریسمان نقرهای» داستان مرد نقاشی است که «دختری با ریسمان نقرهای به مثابه شخصیتی ذهنی و وهمی منبع الهام او در خلق آثارش میشود.» جمال میرصادقی متولد نوزدهم اردیبهشتماه ۱۳۱۲ خورشیدی در تهران و در محلهی دردار خیابان ری است. پدر و جد پدریاش همه در تهران به دنیا آمدهاند.
میرصادقی از مادرش به نیکی یاد میکند تا جایی که میگوید:«من هر چه دارم از مادرم دارم». برخلاف مادر میرصادقی پدر را فردی قشری میداند که معتقد بود که «درسخواندن بچه را هرهریمذهب میکند» و از اینرو جمال اجازه پیدا نمیکند که بعد از دریافت تصدیق ششم ابتدایی درس بخواند و به خواست پدر ترک تحصیل میکند و وارد بازار کار میشود.
جمال مدت سه ماه در قصابی پدرش کار میکند. او در این مدت بیمار میشود و پس از بهبودیاش دیگر به خواست پدر گردن نمیگذارد و به کمک پدربزرگ و مادرش دوباره به مدرسه بازمیگردد. جمال تنها سیزده چهارده سال سن دارد که معلم سرخانه میشود و میتواند از این طریق پول توجیبی خود را تامین کند. جمال میرصادقی در سال ۱۳۳۳ و در همان زمان که در سال آخر دبیرستان در حال تحصیل است دورهی تربیت معلم میگذراند و با دریافت دیپلم وارد دانشگاه میشود و در رشتهی #ادبیات به تحصیل میپردازد.
جمال میرصادقی در گفتوگویی از اولین کتابهایی میگوید که در کودکی خوانده است و بر نویسندهشدن او تاثیر فراوان برجا گذاشته است. او زمانی را به یاد میآورد که کلاس چهارم ابتدایی درس میخواند و به دلیل اختلافاتی که مادرش با مادرشوهر داشت از خانه قهر میکند. جمال در یک روز تابستان که از این خانهنشینی خسته شده است تلاش میکند که از خانه خارج بشود اما موفق نمیشود و بیهدف وارد آبانباری میشود. او ماجرا را اینگونه به یاد میآورد: «بعد از کندوکاو در آب انبار کتابی را که جلد و کاغذهايش از فرط کهنهگی زرد شده بود پيدا کردم بنام اميرارسلان. کتاب مصوری بود که خواندنش مرا در خود غرق کرد. مادربزرگ وقتی #کتاب را در دست من ديد تلاش کرد آن را از من بگيرد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/JVTRVE
@Tavaana_TavaanaTech
توانا
جمال میرصادقی؛ داستاننویس
جمال میرصادقی،داستاننویس ایرانی که تا کنون بیش از چهل رمان، داستان کوتاه و نقد ادبی نوشته است در میان کتابخوانان ایرانی چهرهای شناختهشده است. میرصادقی با «درازنای شب»، «بادها خبر از تغییر فصل
چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من
۲۸ اردیبهشت، روز بزرگداشت حکیم عمر #خیام_نیشابوری
عُمَر خَیّام نیشابوری، فیلسوف، ریاضیدان، #ستارهشناس و رباعیسرای ایرانی در دورهی سلجوقی است. گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی او است اما آوازهی وی بیشتر به واسطهی نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد.
#رباعیات خیام به زبانهای مختلفی ترجمه شده است. «ادوارد فیتزجرالد» رباعیات او را به انگلیسی ترجمه کردهاست که مایهٔ شهرت بیشتر وی در مغربزمین گردیدهاست.
یکی از برجستهترین کارهای وی را میتوان اصلاح #گاهشماری ایران در زمان وزارت خواجه نظامالملک، که در دورهٔ سلطنت ملکشاه سلجوقی (۴۲۶ - ۴۹۰ هجری قمری) بود، دانست. وی در #ریاضیات، علوم #ادبی، #دینی و #تاریخی استاد بود. نقش خیام در حل معادلات درجه سوم و مطالعاتاش دربارهٔ اصل پنجم #اقلیدس نام او را به عنوان ریاضیدانی برجسته در تاریخ علم ثبت کردهاست.
ابداع نظریهای دربارهٔ نسبتهای همارز با نظریهٔ اقلیدس نیز از مهمترین کارهای اوست.
چند نمونه از رباعیات خیام:
ای مفتی شهر از تو بیدار تریم
با این همه مستی ز تو هشیار تریم
تو خون کسان نوشی و ما خون رزان
انصاف بده کدام خون خوار تریم
ـــــ
گویند کسان بهشت با حور خوش است
من میگویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
آواز دهل شنیدن از دور خوش است
ـــــ
از جمله رفتگان این راه دراز
باز آمده کیست تا بما گوید باز
پس بر سر این دو راههٔ آز و نیاز
تا هیچ نمانی که نمیآیی باز
ـــــ
خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با ماه رخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت هستی ما نیستی است
انگار که نیستی چون هستی خوش باش
ــــــ
چون مرده شوم خاک مرا گم سازید
احوال مــرا عبرت مــردم سازید
خاک تن من به باده آغشته کنید
وز کـالبدم خشت سر خم سازید
ــــــ
رباعیات #خیام - با صدای احمد #شاملو و آواز استاد محمدرضا #شجریان
#شاعر
@Tavaana_TavaanaTech
۲۸ اردیبهشت، روز بزرگداشت حکیم عمر #خیام_نیشابوری
عُمَر خَیّام نیشابوری، فیلسوف، ریاضیدان، #ستارهشناس و رباعیسرای ایرانی در دورهی سلجوقی است. گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی او است اما آوازهی وی بیشتر به واسطهی نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد.
#رباعیات خیام به زبانهای مختلفی ترجمه شده است. «ادوارد فیتزجرالد» رباعیات او را به انگلیسی ترجمه کردهاست که مایهٔ شهرت بیشتر وی در مغربزمین گردیدهاست.
یکی از برجستهترین کارهای وی را میتوان اصلاح #گاهشماری ایران در زمان وزارت خواجه نظامالملک، که در دورهٔ سلطنت ملکشاه سلجوقی (۴۲۶ - ۴۹۰ هجری قمری) بود، دانست. وی در #ریاضیات، علوم #ادبی، #دینی و #تاریخی استاد بود. نقش خیام در حل معادلات درجه سوم و مطالعاتاش دربارهٔ اصل پنجم #اقلیدس نام او را به عنوان ریاضیدانی برجسته در تاریخ علم ثبت کردهاست.
ابداع نظریهای دربارهٔ نسبتهای همارز با نظریهٔ اقلیدس نیز از مهمترین کارهای اوست.
چند نمونه از رباعیات خیام:
ای مفتی شهر از تو بیدار تریم
با این همه مستی ز تو هشیار تریم
تو خون کسان نوشی و ما خون رزان
انصاف بده کدام خون خوار تریم
ـــــ
گویند کسان بهشت با حور خوش است
من میگویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
آواز دهل شنیدن از دور خوش است
ـــــ
از جمله رفتگان این راه دراز
باز آمده کیست تا بما گوید باز
پس بر سر این دو راههٔ آز و نیاز
تا هیچ نمانی که نمیآیی باز
ـــــ
خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با ماه رخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت هستی ما نیستی است
انگار که نیستی چون هستی خوش باش
ــــــ
چون مرده شوم خاک مرا گم سازید
احوال مــرا عبرت مــردم سازید
خاک تن من به باده آغشته کنید
وز کـالبدم خشت سر خم سازید
ــــــ
رباعیات #خیام - با صدای احمد #شاملو و آواز استاد محمدرضا #شجریان
#شاعر
@Tavaana_TavaanaTech
سعید نفیسی، مرد بیهمتای ادبیات ایران
سعید نفیسی، فرزند علیاکبر ناظمالاطبا در ۱۸ خردادماه ۱۲۷۴ خورشیدی در تهران به دنیا آمد. پدرش، پزشکی حاذق بود که او را بانی بیمارستان مدرن در ایران میدانند.
« از سعید نفیسی پرسیدند که چه طور ممکن است تو این قدر نوشته باشی؟ پاسخ داد: زمانی را که دیگران صرف معرفی کارهای کرده خود میکنند، من صرف کارهای نکرده خود میکنم.»
سعید نفیسی در سال ۱۳۳۸ جایزهی سلطنتی دربار ایران برای ترجمهی «آرزوهای بر بادرفته» اثر بالزاک را از آن ِ خود کرد. از دیگر جوایز نفیسی میتوان به «نشان لژیون دونور» فرانسه به خاطر سالها پژوهش و کوشش در باب زبان و ادبیات فرانسه و تالیف نخستین فرهنگ فرانسه به فارسی اشاره کرد. نفیسی نشان مخصوص واتیکان را برای کتاب مسیحیت در ایران کسب کرد. نفیسی عضویت آکادمی علوم فرانسه را نیز به دست آورد.
بسیاری نفیسی را معمار نثر جدید ایران دانستهاند و این چیرگی از احاطهی کامل او به زبانهای یونانی، لاتین، فرانسه، روسی، اردو، پشتو، عربی و فارسی ناشی شده است.
نفیسی در سال ۱۳۰۸ به وزارت فرهنگ رفت و علاوه بر تدریس زبان فرانسه در دبیرستانها، آموزش در مدارس علوم سیاسی، دارالفنون، مدرسهی عالی تجارت و مدرسهی صنعتی را نیز عهدهدار شد. سالها بعد نفیسی به تدریس در دانشکدههای حقوق و ادبیات مشغول شد و به عضویت فرهنگستان ایران درآمد.
با آغاز به کار دانشگاه تهران، نفیسی در جایگاه استاد دانشکدهی حقوق و پس از آن، به استادی دانشکدهی ادبیات رسید.
نفیسی با نشریات بسیاری مانند پیام نو، ارمغان، دانشکده #ادبیات، آینده، مهر، نامه فرهنگستان، مردمشناسی، یادگار، شفق، سالنامهی دنیا و تقدم همکاری نزدیک داشت. تنوع حوزهی کار و تحقیق سعید نفیسی بسیار است. از تحقیقات #ادبی گرفته تا تحقیقات تاریخی و تصحیح متون نظم و نثر فارسی، فرهنگنویسی، ترجمه از زبانهای اروپایی، کتابشناسی، روزنامهنگاری و داستاننویسی از کارهایی است که نفیسی انجام داده است. تسلط کمنظیر سعید نفیسی به تاریخ و ادبیات ایران موجب شد تا آثار گرانسنگی پدید بیاورد و موفق شود که تعداد بسیاری از متون نظم و نثر فارسی را به شیوهای علمی از گمنامی بیرون بیاورد و منتشر کند. کتابخانهی شخصی کمنظیری که فراهم آورده بود به نفیسی این امکان را داد که به مهمترین منابع و مآخذ تاریخی و ادبی دسترسی داشته باشد. در مورد کتابخانهی کمنظیر نفیسی بسیار سخن گفتهاند.
ایرج افشار دربارهی کتابخانهی نفیسی و سرنوشت آن چنین میگوید: «کتابخانه نفیسی خزانهای بود با ارج و ارزش. از هر دست کتاب و نشریه به هر زبان و خطی در آن دیده میشد که محقق و دانشجو و دوست و بیگانه از آن استفاده میکردند. در این کتابخانه نزدیک به پانزده هزار کتاب و مجله و نسخه خطی بود که قسمت کوچکی از آن را به کتابخانههای مجلس و دانشگاه کلمبیا فروخت و قسمت بیشتر آن را در اختیار دانشگاه گذاشت که برای کتابخانه مرکزی بردارند.» سعید نفیسی از سال ۱۳۱۸ همکاری خود را با رادیو آغاز کرد. نفیسی از سال ۱۳۴۰ برنامهی یادداشتهای یک استاد را پایهگذاری کرد. «از کسانی که در هنگام به راهافتادن رادیو با آن همکاری نزدیک داشتند و به گونهای جزء اولینهای رادیو محسوب میشوند میتوان به #سعید_نفیسی #مورخ و #ادیب و #نمایشنامهنویس اشاره کرد.
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/1GqoCKa
@Tavaana_TavaanaTech
سعید نفیسی، فرزند علیاکبر ناظمالاطبا در ۱۸ خردادماه ۱۲۷۴ خورشیدی در تهران به دنیا آمد. پدرش، پزشکی حاذق بود که او را بانی بیمارستان مدرن در ایران میدانند.
« از سعید نفیسی پرسیدند که چه طور ممکن است تو این قدر نوشته باشی؟ پاسخ داد: زمانی را که دیگران صرف معرفی کارهای کرده خود میکنند، من صرف کارهای نکرده خود میکنم.»
سعید نفیسی در سال ۱۳۳۸ جایزهی سلطنتی دربار ایران برای ترجمهی «آرزوهای بر بادرفته» اثر بالزاک را از آن ِ خود کرد. از دیگر جوایز نفیسی میتوان به «نشان لژیون دونور» فرانسه به خاطر سالها پژوهش و کوشش در باب زبان و ادبیات فرانسه و تالیف نخستین فرهنگ فرانسه به فارسی اشاره کرد. نفیسی نشان مخصوص واتیکان را برای کتاب مسیحیت در ایران کسب کرد. نفیسی عضویت آکادمی علوم فرانسه را نیز به دست آورد.
بسیاری نفیسی را معمار نثر جدید ایران دانستهاند و این چیرگی از احاطهی کامل او به زبانهای یونانی، لاتین، فرانسه، روسی، اردو، پشتو، عربی و فارسی ناشی شده است.
نفیسی در سال ۱۳۰۸ به وزارت فرهنگ رفت و علاوه بر تدریس زبان فرانسه در دبیرستانها، آموزش در مدارس علوم سیاسی، دارالفنون، مدرسهی عالی تجارت و مدرسهی صنعتی را نیز عهدهدار شد. سالها بعد نفیسی به تدریس در دانشکدههای حقوق و ادبیات مشغول شد و به عضویت فرهنگستان ایران درآمد.
با آغاز به کار دانشگاه تهران، نفیسی در جایگاه استاد دانشکدهی حقوق و پس از آن، به استادی دانشکدهی ادبیات رسید.
نفیسی با نشریات بسیاری مانند پیام نو، ارمغان، دانشکده #ادبیات، آینده، مهر، نامه فرهنگستان، مردمشناسی، یادگار، شفق، سالنامهی دنیا و تقدم همکاری نزدیک داشت. تنوع حوزهی کار و تحقیق سعید نفیسی بسیار است. از تحقیقات #ادبی گرفته تا تحقیقات تاریخی و تصحیح متون نظم و نثر فارسی، فرهنگنویسی، ترجمه از زبانهای اروپایی، کتابشناسی، روزنامهنگاری و داستاننویسی از کارهایی است که نفیسی انجام داده است. تسلط کمنظیر سعید نفیسی به تاریخ و ادبیات ایران موجب شد تا آثار گرانسنگی پدید بیاورد و موفق شود که تعداد بسیاری از متون نظم و نثر فارسی را به شیوهای علمی از گمنامی بیرون بیاورد و منتشر کند. کتابخانهی شخصی کمنظیری که فراهم آورده بود به نفیسی این امکان را داد که به مهمترین منابع و مآخذ تاریخی و ادبی دسترسی داشته باشد. در مورد کتابخانهی کمنظیر نفیسی بسیار سخن گفتهاند.
ایرج افشار دربارهی کتابخانهی نفیسی و سرنوشت آن چنین میگوید: «کتابخانه نفیسی خزانهای بود با ارج و ارزش. از هر دست کتاب و نشریه به هر زبان و خطی در آن دیده میشد که محقق و دانشجو و دوست و بیگانه از آن استفاده میکردند. در این کتابخانه نزدیک به پانزده هزار کتاب و مجله و نسخه خطی بود که قسمت کوچکی از آن را به کتابخانههای مجلس و دانشگاه کلمبیا فروخت و قسمت بیشتر آن را در اختیار دانشگاه گذاشت که برای کتابخانه مرکزی بردارند.» سعید نفیسی از سال ۱۳۱۸ همکاری خود را با رادیو آغاز کرد. نفیسی از سال ۱۳۴۰ برنامهی یادداشتهای یک استاد را پایهگذاری کرد. «از کسانی که در هنگام به راهافتادن رادیو با آن همکاری نزدیک داشتند و به گونهای جزء اولینهای رادیو محسوب میشوند میتوان به #سعید_نفیسی #مورخ و #ادیب و #نمایشنامهنویس اشاره کرد.
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/1GqoCKa
@Tavaana_TavaanaTech
توانا
سعید نفیسی، محققی برجسته
توانا - سعید نفیسی، فرزند علیاکبر ناظمالاطبا در ۱۸ خردادماه ۱۲۷۴ خورشیدی در تهران به دنیا آمد. پدرش، پزشک
خشایار دیهیمی؛ آواز با صدای دیگران
goo.gl/3tYKob
خشایار دیهیمی از مشهورترین مترجمان ایرانیست که نزدیک به ۳۷ سال است، کار ترجمه میکند. او که دارای مدرک مهندسی شیمی است، ابتدا در حوزه تحصیلی خود فعال بود، اما پس از چندی مسیر زندگیاش را به سمت مترجمی عوض کرد و تاکنون بیش از ۱۲۰ عنوان کتاب ترجمه کرده است. ترجمههای او حوزههای مختلف فلسفی، سیاسی و ادبی را در بر میگیرند.
او که در آغاز دهه هفتاد زندگیاش به سر میبرد، همچنان مترجمی پرکار محسوب میشود و ویراستاری برجسته نیز به حساب میآید. علاوه بر ترجمه و ویراستاری، در جامعه مدنی نیز حضوری پررنگ و فعال دارد. او در دوره «اصلاحات» برای روزنامهها مقاله سیاسی مینوشت و در ادوار مختلف انتخابات ریاست جمهوری از کاندیداهای اصلاحطلب و اعتدالگرا حمایت کرده است. اگرچه او این حمایتها را "حمایت مشروط" میداند. او کار روشنفکر را نقد کردن میداند و اگرچه سیاست را امر شریفی میپندارد اما روشنفکران را از وابستگی حزبی بر حذر میدارد. او در جملهای گویا درباره نسبت سیاست و خودش میگوید: «من آدم روزنامه هستم. آدم شبنامه نیستم.»....
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/KhashayarDeihimi
@Tavaana_TavaanaTech
goo.gl/3tYKob
خشایار دیهیمی از مشهورترین مترجمان ایرانیست که نزدیک به ۳۷ سال است، کار ترجمه میکند. او که دارای مدرک مهندسی شیمی است، ابتدا در حوزه تحصیلی خود فعال بود، اما پس از چندی مسیر زندگیاش را به سمت مترجمی عوض کرد و تاکنون بیش از ۱۲۰ عنوان کتاب ترجمه کرده است. ترجمههای او حوزههای مختلف فلسفی، سیاسی و ادبی را در بر میگیرند.
او که در آغاز دهه هفتاد زندگیاش به سر میبرد، همچنان مترجمی پرکار محسوب میشود و ویراستاری برجسته نیز به حساب میآید. علاوه بر ترجمه و ویراستاری، در جامعه مدنی نیز حضوری پررنگ و فعال دارد. او در دوره «اصلاحات» برای روزنامهها مقاله سیاسی مینوشت و در ادوار مختلف انتخابات ریاست جمهوری از کاندیداهای اصلاحطلب و اعتدالگرا حمایت کرده است. اگرچه او این حمایتها را "حمایت مشروط" میداند. او کار روشنفکر را نقد کردن میداند و اگرچه سیاست را امر شریفی میپندارد اما روشنفکران را از وابستگی حزبی بر حذر میدارد. او در جملهای گویا درباره نسبت سیاست و خودش میگوید: «من آدم روزنامه هستم. آدم شبنامه نیستم.»....
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/KhashayarDeihimi
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
.
خشایار دیهیمی؛ آواز با صدای دیگران
#خشایار_دیهیمی از مشهورترین مترجمان ایرانیست که نزدیک به ۳۷ سال است، کار ترجمه میکند. او که دارای مدرک #مهندسی_شیمی است، ابتدا در حوزه تحصیلی خود فعال بود، اما پس از چندی مسیر زندگیاش را به سمت مترجمی عوض کرد و تاکنون…
خشایار دیهیمی؛ آواز با صدای دیگران
#خشایار_دیهیمی از مشهورترین مترجمان ایرانیست که نزدیک به ۳۷ سال است، کار ترجمه میکند. او که دارای مدرک #مهندسی_شیمی است، ابتدا در حوزه تحصیلی خود فعال بود، اما پس از چندی مسیر زندگیاش را به سمت مترجمی عوض کرد و تاکنون…
۱۸ آذر سالروز قتل محمدجعفر پوینده
goo.gl/Me9qfJ
مجمدجعفر پوینده در هفدهم خردادماه ۱۳۳۳ در اشکدز استان یزد به دنیا آمد.
پوینده فعالیتهای سیاسی خود را از دوران دانشجویی شروع کرد. او دارای مدرک فوق لیسانس جامعهشناسی بود که در سال ۱۳۵۶ از دانشگاه سوربن فرانسه اخذ کرده بود. پوینده در بحبوحه انقلاب یعنی در شهریور سال ۱۳۵۷ به ایران بازگشت. او از آن پس وقت خود را بیشتر وقف ترجمه آثار فلسفی و ادبی و جامعهشناختی از زبان فرانسه به فارسی کرد.
پوینده به دلیل فشارها و ناملایمات عمدتا اعمالشده از جانب حاکمیت همواره وضعیت مالی نامناسبی داشت به طوری که در مقدمه کتاب «تاریخ و آگاهی طبقاتی» اثر گئورگ لوکاچ شرایط خود را چنین توصیف میکند:
«ترجمه کتاب تاریخ و آگاهی طبقاتی را در اوج انواع فشارهای طبقاتی و در بدترین اوضاع مادی و روانی ادامه دادم و شاید هم مجموعه همین فشارها بود که انگیزه و توان به پایان رساندن ترجمهی این کتاب را در وجودم برانگیخت. و راستی چه تسلاّیی بهتر از به فارسی در آوردن یکی از مهمترین کتابهای جهان در شناخت دنیای معاصر و ستمهای طبقاتی آن؟ تا چه قبول افتد و چه در نظر آید».
پوینده در ۸ آذرماه ۱۳۷۷ از منزل خود خارج شد و دیگر بازنگشت و چند روز بعد جسد بیجان این مترجم و نویسنده در "روستای بادامک" در شهرستان شهریار پیدا شد. او را خفه کرده بودند. او را در امامزاده طاهر کرج به خاک سپردند. آرامگاه او در کنار محمد مختاری دیگر قربانی قتلهای سریالی جمهوری اسلامی قرار دارد.
از آثار فراوان محمدجعفر پوینده در عمر کوتاهش میتوان به ترجمه هگل و اندیشه فلسفی در روسیه نوشته گیپلانتی-بونژرو، پیکار با تبعیض جنسی نوشته آندره میشل، اعلامیه جهانی حقوق بشر و تاریخچه آن نوشته گلن جانسون، سپیدهدمان فلسفه تاریخ بورژوازی نوشته ماکس هورکهایمر، جامعهشناسی رمان نوشته گئورک لوکاچ و … اشاره کرد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/r2Oouu
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
goo.gl/Me9qfJ
مجمدجعفر پوینده در هفدهم خردادماه ۱۳۳۳ در اشکدز استان یزد به دنیا آمد.
پوینده فعالیتهای سیاسی خود را از دوران دانشجویی شروع کرد. او دارای مدرک فوق لیسانس جامعهشناسی بود که در سال ۱۳۵۶ از دانشگاه سوربن فرانسه اخذ کرده بود. پوینده در بحبوحه انقلاب یعنی در شهریور سال ۱۳۵۷ به ایران بازگشت. او از آن پس وقت خود را بیشتر وقف ترجمه آثار فلسفی و ادبی و جامعهشناختی از زبان فرانسه به فارسی کرد.
پوینده به دلیل فشارها و ناملایمات عمدتا اعمالشده از جانب حاکمیت همواره وضعیت مالی نامناسبی داشت به طوری که در مقدمه کتاب «تاریخ و آگاهی طبقاتی» اثر گئورگ لوکاچ شرایط خود را چنین توصیف میکند:
«ترجمه کتاب تاریخ و آگاهی طبقاتی را در اوج انواع فشارهای طبقاتی و در بدترین اوضاع مادی و روانی ادامه دادم و شاید هم مجموعه همین فشارها بود که انگیزه و توان به پایان رساندن ترجمهی این کتاب را در وجودم برانگیخت. و راستی چه تسلاّیی بهتر از به فارسی در آوردن یکی از مهمترین کتابهای جهان در شناخت دنیای معاصر و ستمهای طبقاتی آن؟ تا چه قبول افتد و چه در نظر آید».
پوینده در ۸ آذرماه ۱۳۷۷ از منزل خود خارج شد و دیگر بازنگشت و چند روز بعد جسد بیجان این مترجم و نویسنده در "روستای بادامک" در شهرستان شهریار پیدا شد. او را خفه کرده بودند. او را در امامزاده طاهر کرج به خاک سپردند. آرامگاه او در کنار محمد مختاری دیگر قربانی قتلهای سریالی جمهوری اسلامی قرار دارد.
از آثار فراوان محمدجعفر پوینده در عمر کوتاهش میتوان به ترجمه هگل و اندیشه فلسفی در روسیه نوشته گیپلانتی-بونژرو، پیکار با تبعیض جنسی نوشته آندره میشل، اعلامیه جهانی حقوق بشر و تاریخچه آن نوشته گلن جانسون، سپیدهدمان فلسفه تاریخ بورژوازی نوشته ماکس هورکهایمر، جامعهشناسی رمان نوشته گئورک لوکاچ و … اشاره کرد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/r2Oouu
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
.
۱۸ آذر سالروز قتل محمدجعفر پوینده
.
#مجمدجعفر_پوینده در هفدهم خردادماه ۱۳۳۳ در اشکدز استان یزد به دنیا آمد.
#پوینده فعالیتهای سیاسی خود را از دوران دانشجویی شروع کرد. او دارای مدرک فوق لیسانس #جامعه_شناسی بود که در سال ۱۳۵۶ از #دانشگاه_سوربن_فرانسه اخذ…
۱۸ آذر سالروز قتل محمدجعفر پوینده
.
#مجمدجعفر_پوینده در هفدهم خردادماه ۱۳۳۳ در اشکدز استان یزد به دنیا آمد.
#پوینده فعالیتهای سیاسی خود را از دوران دانشجویی شروع کرد. او دارای مدرک فوق لیسانس #جامعه_شناسی بود که در سال ۱۳۵۶ از #دانشگاه_سوربن_فرانسه اخذ…
آموزشکده توانا
رباعیات #خیام - با صدای احمد #شاملو و آواز استاد محمدرضا #شجریان @Tavaana_TavaanaTech
چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من
۲۸ اردیبهشت، روز بزرگداشت حکیم عمر #خیام_نیشابوری
عُمَر خَیّام نیشابوری، فیلسوف، ریاضیدان، #ستارهشناس و رباعیسرای ایرانی در دورهی سلجوقی است. گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی او است اما آوازهی وی بیشتر به واسطهی نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد.
#رباعیات خیام به زبانهای مختلفی ترجمه شده است. «ادوارد فیتزجرالد» رباعیات او را به انگلیسی ترجمه کردهاست که مایهٔ شهرت بیشتر وی در مغربزمین گردیدهاست.
یکی از برجستهترین کارهای وی را میتوان اصلاح #گاهشماری ایران در زمان وزارت خواجه نظامالملک، که در دورهٔ سلطنت ملکشاه سلجوقی (۴۲۶ - ۴۹۰ هجری قمری) بود، دانست. وی در #ریاضیات، علوم #ادبی، #دینی و #تاریخی استاد بود. نقش خیام در حل معادلات درجه سوم و مطالعاتاش دربارهٔ اصل پنجم #اقلیدس نام او را به عنوان ریاضیدانی برجسته در تاریخ علم ثبت کردهاست.
ابداع نظریهای دربارهٔ نسبتهای همارز با نظریهٔ اقلیدس نیز از مهمترین کارهای اوست.
چند نمونه از رباعیات خیام:
ای مفتی شهر از تو بیدار تریم
با این همه مستی ز تو هشیار تریم
تو خون کسان نوشی و ما خون رزان
انصاف بده کدام خون خوار تریم
ـــــ
گویند کسان بهشت با حور خوش است
من میگویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
آواز دهل شنیدن از دور خوش است
ـــــ
از جمله رفتگان این راه دراز
باز آمده کیست تا بما گوید باز
پس بر سر این دو راههٔ آز و نیاز
تا هیچ نمانی که نمیآیی باز
ـــــ
خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با ماه رخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت هستی ما نیستی است
انگار که نیستی چون هستی خوش باش
ــــــ
چون مرده شوم خاک مرا گم سازید
احوال مــرا عبرت مــردم سازید
خاک تن من به باده آغشته کنید
وز کـالبدم خشت سر خم سازید
ــــــ
رباعیات #خیام - با صدای احمد #شاملو و آواز استاد محمدرضا #شجریان
#شاعر
https://t.me/Tavaana_TavaanaTech/19314
@Tavaana_TavaanaTech
https://t.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
۲۸ اردیبهشت، روز بزرگداشت حکیم عمر #خیام_نیشابوری
عُمَر خَیّام نیشابوری، فیلسوف، ریاضیدان، #ستارهشناس و رباعیسرای ایرانی در دورهی سلجوقی است. گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی او است اما آوازهی وی بیشتر به واسطهی نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد.
#رباعیات خیام به زبانهای مختلفی ترجمه شده است. «ادوارد فیتزجرالد» رباعیات او را به انگلیسی ترجمه کردهاست که مایهٔ شهرت بیشتر وی در مغربزمین گردیدهاست.
یکی از برجستهترین کارهای وی را میتوان اصلاح #گاهشماری ایران در زمان وزارت خواجه نظامالملک، که در دورهٔ سلطنت ملکشاه سلجوقی (۴۲۶ - ۴۹۰ هجری قمری) بود، دانست. وی در #ریاضیات، علوم #ادبی، #دینی و #تاریخی استاد بود. نقش خیام در حل معادلات درجه سوم و مطالعاتاش دربارهٔ اصل پنجم #اقلیدس نام او را به عنوان ریاضیدانی برجسته در تاریخ علم ثبت کردهاست.
ابداع نظریهای دربارهٔ نسبتهای همارز با نظریهٔ اقلیدس نیز از مهمترین کارهای اوست.
چند نمونه از رباعیات خیام:
ای مفتی شهر از تو بیدار تریم
با این همه مستی ز تو هشیار تریم
تو خون کسان نوشی و ما خون رزان
انصاف بده کدام خون خوار تریم
ـــــ
گویند کسان بهشت با حور خوش است
من میگویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
آواز دهل شنیدن از دور خوش است
ـــــ
از جمله رفتگان این راه دراز
باز آمده کیست تا بما گوید باز
پس بر سر این دو راههٔ آز و نیاز
تا هیچ نمانی که نمیآیی باز
ـــــ
خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با ماه رخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت هستی ما نیستی است
انگار که نیستی چون هستی خوش باش
ــــــ
چون مرده شوم خاک مرا گم سازید
احوال مــرا عبرت مــردم سازید
خاک تن من به باده آغشته کنید
وز کـالبدم خشت سر خم سازید
ــــــ
رباعیات #خیام - با صدای احمد #شاملو و آواز استاد محمدرضا #شجریان
#شاعر
https://t.me/Tavaana_TavaanaTech/19314
@Tavaana_TavaanaTech
https://t.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Telegram
آموزشکده توانا
رباعیات #خیام - با صدای احمد #شاملو و آواز استاد محمدرضا #شجریان
@Tavaana_TavaanaTech
@Tavaana_TavaanaTech