آموزشکده توانا
58K subscribers
30K photos
36.2K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
۱۸ سال زندان برای سه هنرمند ایرانی در دادگاه ِ ۱۵ دقیقه‌ای

مهدی رجبیان، #آهنگساز و بنیان‌گذار سایت "برگ موزیک"؛ حسین رجبیان، #فیلم‌ساز مستقل و یوسف عمادی، #آهنگساز هرکدام به تحمل شش سال حبس و جریمه نقدی چند میلیون تومانی محکوم شده‌اند.

به گزارش سایت کلمه این حکم‌ها در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی محمد مقیسه صادر شده و پرونده این سه نفر در شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر در حال رسیدگی است.

به گفته منابع آگاه، کل زمان دادگاه ۱۵ دقیقه بوده است و ادعا شده که «برگ موزیک» “قصد ترویج بی‌اعتنایی به مقدسات با انتشار موسیقی‌های زیر زمینی” داشته و در “امور سینمایی هم فعالیت داشته” است. وی دلیل یکی بودن پرونده این سه #هنرمند را “همکاری هنری” عنوان کرد.

مهدی رجبیان به همراه برادرش حسین رجبیان و یوسف عمادی در مهرماه سال ۹۲ در استودیو و دفتر کارشان #بازداشت شده بودند.

این سه نفر پس از تحمل دو ماه #انفرادی در بند دو الف سپاه پاسداران با وثیقه دویست میلیون تومانی آزاد شدند.
@Tavaana_TavaanaTech
وزیر محترم بهداشت و درمان
جناب آقای دکتر هاشمی

من محمدرضا عالی پیام، #فیلمساز ممنوع کار و #شاعر #طنزپرداز متخلص به #هالو به عنوان #زندانی_سیاسی این #نامه را از #زندان رجایی شهر، بند دو، سالن شش، برای شما می نویسم.

هرچند قبلن نیز طی نامه هایی از شما دعوت کرده بودیم سری به این زندان بزنید و از نزدیک شاهد وضعیت بهداشتی و درمانی و تغذیه ای ما باشید که چه والذاریاتی است. نمی دانم وقت شما ایجاب نکرد، یا زندانیان جزء جمعیت کشور به حساب نمی آیند، یا سلامتی آنها مهم نیست، یا شما وزیر زندانی ها نیستید، یا شاید اصلن نامه های ما به دست شما نرسیده است.

اما این نامه را نه برای توصیف وضعیت بهداشتی زندان، که به عنوان شکایت از مسئولین و کارکنان بیمارستان امام خمینی می نویسم. هرچند امید رسیدگی نمی رود.

در تاریخ ۶ دی ماه من با ۵۸ سال سن که علاوه بر فشار خون و آرتروز، مبتلا به بیماری صرع می باشم، ساعت ۹ صبح دچار حمله ی عصبی و تشنج شدم همبندان مرا به سرعت به درمانگاه زندان رساندند. درآنجا ضمن معاینه از من نوار قلب گرفتند و اعلام نارسایی کامل خون به قلب کردند که پس از وصل یک سرم با آمبولانس به بیمارستان امام خمینی اعزام گردیدم.

هنوز ساعت ۱۲ ظهر نشده بود وارد بیمارستان شدم. روی یک برانکار چرخدار، دستبند به دست و پابند به پا در گوشه ی راهرویی قرارم دادند. جایی که تابلو (اورژانس شماره یک) را در رو به رو می دیدم. تا ساعت هفت و سی دقیقه بعدازظهر یعنی حدود هشت ساعت، نه تنها ویزیت نشدم، حتی یک نفر نیامد اسمم را بپرسد. بگوید زنده ای یا مرده ای. یک گوشی به قلبم بگذارد. فشارم را بگیرد. نبضم را بگیرد. فقط هر چند وقت یکبار یکی از کادر بیمارستان رد می شد و می گفت این را چرا اینجا گذاشتید، راه را بند آورده است. بعد من را از این طرف به آن طرف می بردند. حتی یکبار به قسمتی که پشت پرده ای قرار داشت بردند که خانومی وارد شد و فریاد زد: این را کی آورده اینجا؟ زود ببریدش بیرون.

جناب آقای دکتر هاشمی
در تمام مدت ۸ ساعتی که در بیمارستان بودم از سرما به خود می لرزیدم و یک نفر پیدا نشد که یک پتو روی من بیندازد. این علاوه بر دو ساعتی بود که در آمبولانس لرزیدم. چون موقع حمله ی عصبی دوستان مرا با همان لباس داخل بند به بهداری بردند و لباس مناسب فضای بیرون به تن نداشتم.

لازم است بگویم آمبولانسی که مرا انتقال داد، فاقد هرگونه امکانات اولیه ی پزشکی، حتی اکسیژن بود و به جز مامورین بدرقه، هیچ کادر درمانی همراه ما نبود.

در بیمارستان هیچ کس نگفت تو معده هم داری؟ گرسنه ات نیست؟ از ساعت ۹ صبح که مرا به بهداری بردند تا ۱۰ و نیم شب که به زندان برگشتم، حتی کیک و آب میوه ای را هم که فرزندم خرید، اجازه ی خوردن ندادند. مامورین گفتند: ممنوع است. با احتساب شامی که شب قبل ساعت ۶ بعدازظهر خورده بودم تا ده و نیم شب که بازگشتم، من ۲۸ ساعت و نیم گرسنه بودم.

جناب آقای دکتر هاشمی
سرمی را که ساعت ۱۰ صبح در بهداری زندان به دست من وصل کردند، ساعت ۱۲ تمام شد و هیچ کس نبود که آن را از دستم جدا کند. از هر کسی که رد می شد می پرسیدم: آقا این سرم هشت ساعت است تمام شده.کی از دست من باز می کنه؟ یکی می گفت: پرستار و رد می شد. پرستار می گفت : دکتر باید دستور دهد و رد می شد.

وقتی پسرم در قسمت پذیرش در مقام اعتراض به خانم شیما حیدری گفت: چرا به پدرم رسیدگی نمی کنید؟ آن خانوم که فهمیده بود من سیاسی هستم، گفت: من اصلن نمی دانم سیاست چی هست.

جناب آقای دکتر هاشمی
طبیعی است که کادر بیمارستان امام خمینی ندانند سیاست چیست. اما آیا نمی دانند معنی بیمار اورژانسی چیست؟ نمی دانند نارسایی خون به قلب چیست؟ نمی دانند تشنج یک بیمار مبتلا به صرع چیست؟ اصلن می دانند بیمار چیست؟ قلب چیست؟ مغز چیست؟ فشار خون چیست؟ خون چیست؟

پس از هشت ساعت معطلی و توهین و تحقیر در گوشه ی راهرو، چون فشار دستبند و پابند و سرما و گرسنگی امانم را بریده بود، از مامورین خواس
تم مرا به زندان برگردانند تا لااقل داروهایم را بخورم. چون آنجا اگر از ناراحتی قلب و مغز نمی مردم، حتمن از سرما و گرسنگی تلف می شدم. در نتیجه ساعت هفت و نیم بیمارستان را بدون هیچ گونه اقدامی از پرسنل و پزشکان ترک کردم.

جناب آقای دکتر هاشمی
اگر وضعیت اعزام یک بیمار اورژانسی و رسیدگی در بیمارستان های شما این است، بدین وسیله رسمن درخواست می کنم در صورت بروز هرگونه مشکلی برای من مرا به بیمارستان اعزام نکنند و مسئولیت مرگ من یا هر اتفاق ناگوار دیگری برگردن مسئولین پزشکی کشور و در راس همه خود شما خواهد بود.

این نامه را چون نمی دانستم به چه طریق باید به شما رساند، در صفحه ی فیس بوکم قرار دادم تا شاید یک آشنا آن را به شما برساند.
فایده ای هم دارد؟

والسلام
بااحترام، عالی پیام
@Tavaana_Tavaanatech
محمدعلی #اینانلو (زاده ۲ فروردین ۱۳۲۶ - درگذشته ۱۲ دی ۱۳۹۴) #مجری، #روزنامه‌نگار و #فیلم‌ساز #طبیعت است.

وی دارای سابقه ۴۰ سال طبیعت‌گردی در ایران است و آموخته‌های خود را به صورت نوشته و فیلم درآورده است. همچنین، او از مبتکران کلاس‌های #آموزش #اکوتوریسم در ایران است. او دارای مدرک کارشناسی در رشته ادبیات است و در زمینهٔ کار در رسانه‌های مکتوب و تصویری ایران سوابق متعددی دارد.وی در تاریخ ۱٢ دی ماه ۱٣٩۴ بر اثر بیماری در بیمارستان آتیه تهران در گذشت. محمدعلی اینانلو، در شهریور نود و چهار براثر یک ضایعه مغزی در بیمارستان بستری شده بود. او مدتی تحت درمان بود. با بهبود حالش توانسته بود برنامه های تلویزیونی هم اجرا کند.اینانلو چند ماه بعد، صبح روز دوازده دی دار فانی را وداع گفت.
@Tavaana_TavaanaTech
"لئون مک کارون" #فیلمساز و #گردشگر انگلیسی تجربه سفر خود به ایران را در قالب مستندی با عنوان "کارون" تدوین و آماده اکران کرده است.

به گزارش عصر ایران مک کارون تجربیات خود از سفر اخیر به ایران را در قالب یک گزارش با عنوان " 5 نکته که با سفر به ایران دریافتم" در وب سایت انگلیسی " wanderlust" منتشر کرده است.
یکی از آن پنج مورد تعارف است، او در این مورد اینطور نوشته است:

#تعارف یکی از قوانین و مقررات سردرگم کننده ومنحصر به فرد ایرانی هاست. تعارف یعنی اینکه مثلا اگر بخواهید چیزی بخرید فروشنده ابتدا به شما خواهد گفت که نمی خواهد پولی دریافت کند و به اصرار می گوید پول نمی گیرد اما نباید شما باور کنید و باید به پرداخت پول اصرار کنید تا پس از دو سه مرتبه اصرار دو طرفه در نهایت فروشنده پول را بگیرد.

این رفتار عجیب در همه جای ایران یک هنجار است . مشکلی که در این زمینه پیش می آید این است که در مواقعی شما در سفر به بسیاری از مناطق روستایی ایران واقعا با افرادی روبرو می شوید که می خواهند بر اساس سنت میهمان نوازی به طور رایگان کالا یا خدماتی (غذا، نوشیدنی؛ محل اقامت و..) را در اختیار شما بگذارند . رفتار شما در این مواقع باید ابتدا بر امتناع باشد و اگر دیدید اصرار زیادی می کند می توانید در نهایت قبول کنید. تشخیص مرزهای بین تعارف و درخواست های واقعی می تواند سرگرمی جالب سفر به ایران باشد اما باید دانست که درک و شناخت این موضوع برای نحوه رفتار و مواجهه با ایرانی ها بسیار مهم است.
--------------------------------------

همه‌ی ما کم‌وبیش با تعارف آشنایی داریم. مقابل در که می‌رسیم، شما بفرما، نه جان من اول شما بفرمای برخی از ما دقیقه‌ها گاهی طول می‌کشد. ایرج میرزا شاعر شیرین‌سخن ایرانی شعری دارد به نام «تعارف» که این‌گونه آغاز می‌شود: «يارب اين عادت چه می‌باشد كه اهل ملک ما/ گاه بيرون رفتن از مجلس ز در رم می‌كنند» و در این شعر به نقد این بخش از آداب اجتماعی ما ایرانیان می‌پردازد.

«تعارف» گویا به بخش جدایی‌ناپذیر فرهنگی «ما» تبدیل شده است. هدف این چند خط بررسی محاسن و معایب این رفتار نیست و اساسا نمی‌خواهد بگوید که این «تعارف» خوب است یا بد. قصد این بود که ذهن آماده شود تا این طنز «تعارف» که مهران غفوریان و جواد رضویان اجرا کرده‌اند ببینیم.

نظر شما در مورد «تعارف» چیست؟

@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
شما چه آرزویی دارید؟
فیلم مستند کوتاهی از علی مولوی

«پنجاه انسان یک سؤال»، به بررسی ارتباطات انسان در مکان‌های مختلف و بین مردم گوناگون در دنیا می‌پردازد.
این پروژه سال ۲۰۰۸ در «نیواورلئان» آغاز شد و بعد در سرتاسر دنیا سفر فراگیر شد و میلیون‌ها بیننده را تحت تأثیر قرار داد.کلیه فیلم ها شامل ضبط برش هایی کوتاه از برخورد #بشریت با #رویاها، از دست رفته ها ، بازتاب ها، داستان ها و اسراری است که برخی به صورت مشترک و برخی به طور کامل تکرار نشدنی بیان شده است.

علی مولوی #فیلم‌ساز و #مستندساز ایرانی سه فیلم کوتاه در راستای همین پروژه ساخته است.
در این فیلم کوتاه، از #شهروندان تهرانی پرسیده شده شما چه آرزویی دارید؟

کارگردان : علی مولوی
دوربین : سعید نظیفی
صدا : علی علوی

فیلم «ترس»، دیگر ساخته این فیلم‌ساز را اینجا ببینید: bit.ly/1OAPRmi
فیلم «قدرت»، دیگر ساخته این فیلم‌ساز را اینجا ببینید:bit.ly/1mufH1G

@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
.
عباس کیارستمی چهار عمل جراحی سخت را پشت سر گذاشته است و آن‌طور که در خبرها آمده است هم‌اکنون در خواب مصنوعی است. این #فیلم‌ساز و عکاس نام‌آور ایرانی و برنده‌ی نخل طلای کن آن‌طور که آمده است «مشکوک به بیماری سرطان روده بزرگ است»

#عباس_کیارستمی حق بزرگی بر گردن نه تنها سینمای ایران بل‌که فرهنگ ایران‌زمین دارد.
آموزشکده‌ی توانا آرزوی سلامتی و به‌روزی این هنرمند بزرگ را دارد.

@Tavaana_TavaanaTech
زادروز فیلم‌ساز موج نو سینمای ایران
http://bit.ly/1XDTkWy

#امیر_نادری، #فیلم‌ساز تأثیرگذار سینمای موج نو و معناگرای ایران از سال ۱۳۶۹ در آمریکا زندگی می‌کند. از کودکی در سالن سینما و تئاتر کار کرده و با دیدن #فیلم و #نمایش، خواندن نقد فیلم و معاشرت با منتقدان، به‌طور خودآموخته وارد عالم #سینما شده است. در ابتدا به‌عنوان عکاس در چند فیلم مهم سینمای ایران کار کرد. سال ۱۳۵۰ اولین فیلمش «خداحافظ رفیق» را کارگردانی کرد که باوجود داشتن ضعف‌هایی در کلیت آن، نخستین فیلمی بود که خشونت را با مفهومی مستقل از آنچه در «فیلم‌فارسی» به نمایش درمی‌آمد، نشان داد. در ادامه فیلم‌سازی‌اش، توجه جشنواره‌های جهانی به فیلم‌های «دونده» و «آب، باد، خاک» جلب شد. «دونده» از سوی تعدادی از منتقدان
در فهرست یکی از تأثیرگذارترین فیلم‌های ربع‌قرن اخیر معرفی شده ‌است. یکی دیگر از فیلم‌های امیر نادری «ماه» نام دارد، نادری گفته ٢٠ سال درباره موضوع این فیلم کار کرده و یکی از دلایل مهاجرتش از ایران به آمریکا، ساختن همین فیلم بوده‌. نادری سال ٢٠٠٨ برای فیلم «وگاس: بر‌اساس یک داستان واقعی»، نامزد جایزه شیر طلای شصت‌وپنجمین جشنواره فیلم ونیز و همچنین برای فیلم‌های «دونده» و «آب، باد، خاک» در سال‌های ۱۹۸۵ و ۱۹۸۹ برنده جایزه بالن طلایی جشنواره فیلم سه قاره نانت شد.

ویدیو: قسمت‌هایی از فیلم «سازدهنی»، ساخته امیر نادری
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇
آموزشکده توانا
کیوان کریمی آزاد شد ‏این فیلمساز که از آذر۹۵ جهت اجرای حکم ۱سال زندان خود در بند ۸ اوین بسر می‌برد امروز با حکم آزادی مشروط آزاد شد. درباره کیوان کریمی: goo.gl/0kJs5F @Tavaana_TavaanaTech
کیوان کریمی؛ شلاق ارتجاع بر تن راویِ شهر
goo.gl/XYulOE

کیوان کریمی، فیلمساز در شهریور ۱۳۶۴ در خانواده‌ای اهل سنت در بانه کردستان به دنیا آمد و دوران کودکی و نوجوانی خود را در آن شهر گذراند. برای تحصیلات دانشگاهی به تهران آمد و در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، «علوم ارتباطات اجتماعی» خواند. مشاهده از نزدیک رنج و درد مردم کرد، تاثیر بی‌اندازه‌ای در کار او گذارد، چنان‌که آثار و شواهد آن را می‌توان در ساخته‌های هنری او مشاهده کرد.

از جمله این ساخته‌ها می‌توان از مستند «مرز شکسته» نام برد. از جمله ساخته‌های کیوان کریمی که مورد تحسین فراوان واقع شد؛ مستندی درباره قاچاق سوخت در کردستان و درباره کولبرانی که برای فرار از فقر به این قاچاق روی می‌آورند و بعضا در این راه جان خود را نیز از دست می‌دهند. این مستند از جمله جوایزی را از جشنواره «لایدن» در هلند، جشنواره «تولفا» در ایتالیا و جشنواره «ماگما» در نیوزیلند نصیب خود کرد.

از دیگر آثار تحسین‌شده کیوان کریمی، فیلم کوتاه «ماجراهای زن و شوهر کارگر» است. فیلمی یازده دقیقه‌ای که راوی مشکلات یک زوج جوان کارگر است. زن روزانه به کار می‌پردازد و زمانی که شب به خانه می‌رسد، مرد باید به ناچار خانه را برای کار شبانه ترک کند. این فیلم نیز در جشنواره‌های متعدد خارجی به نمایش در آمده است و تحسین برخی منتقدان را برانگیخته و جوایزی نیز دریافت کرده است.

از دیگر آثار کریمی می‌توان از فیلم «طبل» یاد کرد. این فیلم درباره وکیلی‌ست که پس از دریافت یک بسته، زندگی‌اش تحت تاثیر آن دگرگون می‌شود. این فیلم اقتباسی‌ست از کتابی از «علی مراد فدایی نیا» به همین نام. این فیلم که در بهار ۹۵ کلید خورد و نخستین فیلم بلند کیوان کریمی محسوب می‌شود، از طرف جشنواره معتبر ونیز نیز پذیرفته شد و قرار شده بود در آنجا نیز به نمایش در آید.

بازداشت و زندان

نیروهای وزارت اطلاعات، کیوان کریمی را اولین‌بار در ۲۳ آذرماه ۱۳۹۲ در تهران بازداشت کردند. اتهام اصلی او «توهین به مقدسات» اعلام شد. اتهامی که براساس ساخت فیلم «نوشتن بر شهر» به او زده شد. این فیلم به جزئيات تاریخی دیوارنویسی و گرافیتی شهر تهران از انقلاب ۱۳۵۷ تا اعتراضات جنبش سبز در سال ۱۳۸۸ می‌پردازد. دیگر اتهامات او «تبلیغ علیه نظام» و «رابطه نامشروع از طریق روبوسی و دست دادن با نامحرم» عنوان شدند.

«امیر رئیسیان»، وکیل کیوان کریمی درباره اتهام «توهین به مقدسات» وارده بر موکل خود، می‌گوید: «اتهام آقای کریمی توهین به مقدسات است و مصداق آن این بوده که ایشان قرار بود کلیپی بسازد اما این کلیپ را نساخت چون درباره جزئیات آن با سفارش‌دهندگان به توافق نرسید، اما دادگاه این تلقی را داشت که ایشان مرتکب توهین به مقدسات شده است.»

کیوان کریمی پس از ۱۲ روز به قید ۱۰۰ میلیون تومان وثیقه آزاد شد و تقریباً یک سال بعد، در آذر ۱۳۹۳ در دادگاه انقلاب به ریاست قاضی محمد مقیسه محاکمه شد. در این دادگاه برای او شش سال حبس و ۲۳۳ ضربه شلاق بریده شد. اما پس از چند ماه و در دادگاه تجدیدنظر، این حکم به ۲۲۳ ضربه شلاق، بیست میلیون تومان جریمه، یک سال حبس تعزیری و یک سال حبس تعلیقی کاهش پیدا کرد.

پس از تایید حکم در دادگاه تجدیدنظر، کریمی در گفتگویی با خبرگزاری رویترز اعلام کرد که قصد خروج از کشور را ندارد و دوران حبس خود را خواهد گذراند. نیروهای امنیتی در سوم آذر امسال او را برای «ارائه پاره‌ای از توضیحات» به «دادسرای شهید مقدس» واقع در زندان اوین فراخواندند و پس از مراجعه کریمی به آنجا، او را بازداشت کردند و برای گذران یک سال حبس خود به زندان منتقل کردند.
بیشتر بخوانید:
http://goo.gl/0kJs5F

https://t.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
- وزارت ارشاد و بلاتکلیف نگه داشتن موسسه ناصر تقوایی
goo.gl/HlUvEb

«مرضیه وفامهر» از عدم صدور مجوز برای موسسه هنری «ناصر تقوایی» خبر داد. این موسسه که هیئت موسس آن را مرضیه وفامهر، ناصر تقوایی و همکاران هنری آن ها تشکیل می دهند دوسال است که به عنوان یک شرکت به ثبت رسیده است اما وزارت ارشاد از صدور پروانه موسسه خودداری می کند و این موسسه بلاتکلیف مانده است.

وفامهر که خود همسر ناصر تقوایی ست درباره تلاش های خود گفته است:‌ «به‌رغم پیگیری‌های ما هنوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به طور رسمی جوابی نداده است...من حتی تلاش کردم که این خواسته را به آقای وزیر منتقل کنم و نامه‌ای دادم که دوستانشان به دست‌شان برسانند اما نمی‌دانم که این نامه به دست آقای صالحی‌امیری رسیده یا نه؟»

این فیلمساز و بازیگر افزود: «می‌خواستم از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت بگیرم و راجع به این موضوع با ایشان صحبت کنم چون مقدار زیادی از کارهای آقای تقوایی هست که باید منتشر شود و آقای تقوایی این وکالت را به من داده که پیگر کارهایشان باشم. برای من مهم است که هرچه سریع‌تر این اقدامات را انجام دهم اما متاسفانه دو سال است که در این مرحله مانده‌ایم. می‌دانید که وقتی از مرحله صدور پروانه موسسه از سوی وزارت ارشاد بگذریم، کارهای بعدی آن بسیار سنگین است.»

درباره ناصر تقوایی بیشتر بخوانید:
https://t.co/PIyrXcMgQ8

@Tavaana_TavaanaTech