آموزشکده توانا
58.2K subscribers
29.8K photos
36.1K videos
2.54K files
18.5K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
مدارا؛ عنصری کمیاب اما ضروری برای همزیستی مسالمت‌آمیز

16.11.2015
روز جهانی مدارا

سال ۱۹۹۶ بود که مجمع عمومی سازمان ملل به کشورهای عضو سازمان ملل پیشنهاد داد تا ۱۶ نوامبر هر سال را «روز جهانی مدارا» نام‌گذاری کنند و در دو زمینه موسسات آموزشی و آموزش عمومی فعالیت برای گسترش مدارا را پیش ببرند. در سند نهایی اجلاس سران در سال ۲۰۰۵ نیز سران دولت‌ها و حکومت‌ها در قبال تشویق تحمل، احترام، گفتگو و همکاری در میان فرهنگ‌های مختلف و تمدن‌ها متعهد شدند. از آن زمان تاکنون سالانه در ۱۶ نوامبر هر سال روز جهانی مدارا پاس داشته می‌شود.

یک سال قبل از این تصمیم سازمان ملل متحد و در اکتبر و نوامبر ۱۹۹۵ بود که «یونسکو» در قالب یک سند تاریخی و با مشارکت کشورهای عضو، «اعلامیه اصول مدارا» را منتشر کرد. اعلامیه‌ای در شش بند که در یکی از بندهای ابتدایی خود و در تببین مفهوم مدارا، آن را با «کوتاه آمدن» متفاوت ارزیابی می‌کند و می‌گوید: «مدارا با کوتاه آمدن، تمکین یا چشم‌پوشی هم‌تراز نیست. مدارا بیش از هر چیز ذهنیتی است فعال که بر پایه پذیرش حقوق بشر جهانی و آزادی‌های اساسی دیگران استوار است.»

«بان کی مون»، دبیر کل سازمان ملل متحد، در پیام امسال برای روز جهانی مدارا چنین گفته است: «من امروز، روز جهانی مدارا، از تمام مردم و دولت‌ها می‌خواهم که پدیده‌هایی چون #جنگ، #نفرت و #افراط گرایی را در نظر بگیرند و از این‌رو در #گفتگو، #تفاهم و #احترام متقابل فعالیت کنند. این فرصت را به ما بدهید تا در برابر نیروهایی که خواهان جدایی و تفرقه بین انسان‌ها هستند مقاومت کنیم و برای آینده مشترکمان متحد شویم.»



کمبود مدارا در بین ایرانیان

اگرچه دنیا به ضرورت مدارا پی برده است و حکومت‌های بسیاری سعی می‌کنند تا مداراگرانه‌تر رفتار کنند اما این یک واقعیت آشکار است که حکومت فعلی ایران، حکومتی #نامداراگر و بلکه دشمن مدارا است. هزاران #اعدام سیاسی–عقیدتی، #قتل‌های_زنجیره‌ای، زندانی کردن طولانی‌مدت منتقدان فکری-سیاسی تنها گوشه‌هایی از رفتارهای #ظالمانه نظام فعلی ایران است. شاید «#حجاب_اجباری» را بتوان نمودارترین نشانه نارواداری حکومت حتی در زمینه پوشش دانست.

اما ابا این حال و جدای از حکومت، شاید نیازی به گفتن نباشد که جامعه ایران نیز از کمبود فرهنگ مدارا رنج می‌برد. شاید در ابتدا باید اشاره داشت که اساسا مدارا چیست؟ برخی متفکران مدارا را «تسامح و رعایت دیگری» بر جای حذف و برخورد می‌دانند. در واقع مدارا رفتاری‌ست که شامل #تسامح، #بردباری، #تحمل و #ملایمت می‌شود. ارزش مدارا تا آنجاست که شاعر بزرگ ایرانی، فردوسی، #مدارا را هم‌سنگ و برادر #خرد و #عقلانیت می‌داند و می‌گوید: «مدارا خرد را برادر بود / خرد بر سر جان چو افسر بود».
ادامه مطلب
https://goo.gl/Vi1hwZ

@Tavaana_Tavaanatech
بردیمش توی انبار، مقاوت می کرد، بیهوشش کردیم و جورابش را درآوردیم و آمپول پتاس را زیر ناخن بزرگ پای راستش تزریق کردیم. اینها بخشی از اظهارات مهرداد عالیخانی قاتل مجید شریف به نقل از عبدالله شهبازی است. عالیخانی یکی از عوامل وزرات اطلاعات در دوران "قربانعلی دری نجف آبادی بود".
مجید شریف متولد بهمن 1329 نویسنده، دگر اندیش و مترجم ایرانی بود. که در ۲۸ آبان ۱۳۷۷ در تهران ناپدید شد و پس از شش روز جنازه اش در خیابان پیدا شد، وی از نویسندگان ماه‌نامه ایران فردا و عضو دفتر تدوین مجموعه آثار علی شریعتی بود.
شریف در سال ۱۳۶۲ از ایران خارج شد و حدود ۱۲ سال در فرانسه زندگی می‌کرد. او در آبان‌ماه ۱۳۷۴ به ايران بازگشت و سه سال بعد، در آبان‌ماه ۱۳۷۷ به قتل رسید وی در اطلاعیه‌ای که به مناسبت بازگشتش به ایران نوشته بود، علت تصمیم‌اش به بازگشت را چنین ذکر کرده بود: "مرگ یا زندان، باید بروم، خانۀ طبیعی من آن‌جاست"
اظهارات همسر مجید شریف در مورد اطلاعیه و تصمیم شریف برای بازگشت به ایران
به گمانم از یک کیوسک تلفن زنگ می‌زد. ساعت از یازده شب هم گذشته بود. بی مقدمه گفت می‌خواهد چند جمله از اطلاعیه‌ای را که برای بازگشت به ایران آماده کرده برایم بخواند..
می‌شنیدم و نمی‌شنیدم چه می‌خواند. قلبم به تپش افتاده بود. تا اینکه... خواند " مرگ یا زندان، باید بروم، خانۀ طبیعی من آنجاست."
جیغ زدم، داد زدم و هوار کردم. او سکوت کرده و من در کابوسی جلوی چشمم می‌دیدم در برهوتی ایستاده و دارند گلوله بارانش می‌کنند. دست و پا می‌زد و در خون می‌غلطید.
میان صداهای بیرون کیوسک و هیاهوی ذهنم، آخر سر همۀ نیرویم را جمع کردم و پرسیدم " پویا (فرزند مجید و مهشید) چی می‌شه. این یه خودکشیه!". صدایش نمی‌لرزید، نفسهایش آرام و یکنواخت به گوشم می‌رسید..
قاطعیت و جدیت او را در مواردی که تصمیمی می‌گرفت، می‌شناختم. تا آنکه گفت " نه،... این خودکشی نیست، یک انتخابه."
روز حادثه
سه سال بعد از آن اطلاعیه و بازگشتش به ایران، مجید شریف در صبح روز ۲۸ آبان ۱۳۷۷ درحالی که با لباس گرم‌کن برای ورزش از خانه مادرش در یوسف‌آباد خارج شده بود، به خانه بازنگشت، جسد او در خیابان انداخته شد و نزدیکان او شش روز بعد - در بعدازظهر روز ۴ آذر ۱۳۷۷ جسد او را در پزشکی قانونی تهران شناسایی کردند. پزشکی قانونی علت مرگ را «نامعلوم» تشخیص داده بود.
عبدالله شهبازی( نویسنده و مورخ که به مدت یک دهه مدیریت موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، وابسته به وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی را به عهده داشت) نحوه قتل مجید شریف را اینگونه نقل میکند.
قتل مجید شریف دقیقاً به این شکل بود. قتل در روز پنج شنبه، 28 آبان 1377 انجام شد و هدایت عملیات را صادق (مهرداد عالیخانی) به دست داشت. مجید شریف با مادرش در یوسف‌آباد زندگی می‌کرد و فقط برای ورزش از خانه بیرون می‌رفت. او را به بهانه مشکوک بودن به مواد مخدر با ارائه حکم جعلی دادستانی سوار اتومبیل می‌کنند. اتومبیل یک تاکسی بوده. وی را به پارکینگی در یوسف‌آباد می‌برند و پس از در آوردن جوراب آمپول پتاس را به زیر ناخن انگشت بزرگ پا تزریق می‌کنند.
مهرداد عالیخانی ( یکی از سه چهره مؤثر، و مؤثرترین فرد در اجرای قتلهای زنجیرهای، بود که در تاریخ شنبه ۱۲ دی به همراه مصطفی کاظمی، به اتهام هدایت قتلهای زنجیرهای دستگیر شد. او در دادگاه به جرم #آمریت در چهار قتل به چهار بار حبس ابد محکوم شد.) قتل شریف را این گونه توضیح داده است: "بردیم توی انباری. مقاومت. بیهوش. درازکش. آمپول. جوراب. داخل تاکسی. سمت چپ عقب. عادی. در همان مسیر. نیش ترمز کنار پیاده‌رو. دست روی قلبش. کفش و جورابش را هم پایش کرده بودیم. نمره تاکسی را عوض کرده بودیم. (پلاک برجسته نیست.) تدارک پلاک برجسته را دیده بودم."
در این عملیات علاوه بر عالیخانی پنج نفر دیگر شرکت داشتند که یکی راننده بود و بقیه نیروی عملیاتی که دو نفر با اتومبیل دیگر تاکسی را دنبال می‌کردند. جسد را با همان تاکسی به حوالی خانه شریف برده و در پیاده‌رو رها می‌کنند. پزشکی قانونی علت مرگ را ایست قلبی ( نامعلوم) تشخیص داد.
در جریان رسیدگی به پرونده #قتل‌های_زنجیره‌ای تنها نام داریوش فروهر، پروانه اسکندری، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده به صورت رسمی مطرح شد و قوه قضائیه جمهوری اسلامی نام #مجید_شریف، پیروز دوانی و بسیاری دیگر در شمار قربانیان قتلهای زنجیرهای قرار نداد.هرچند فاصله‌ی اندک زمانی میان قتل‌ها ، نوع ربایش ، روش انجام قتل‌ها و #اعترافات عالیخانی حکایت از انجام آن‌ها توسط یک تیم عملیاتی داشت.
@Tavaana_TavaanaTech
به مناسبت سالگرد قتل محمد مختاری، شاعر و نویسنده

محمد مختاری، جان بر سر #قلم

سیاوش مختاری، فرزند محمد مختاری، شاعر و نویسنده جسد پدر را در هجدهم آذرماه در پزشکی قانونی تشخیص داد. شش روز قبل پیکر بی‌جان این شاعر را با دو کوپن ناگرفته در جیب در بیابان‌های امین‌آباد پیدا کردند. مهرداد عالی‌خانی، یکی از قاتلان وزارت اطلاعات در شرح ماجرای ربودن و قتل محمد مختاری می‌گوید که در تاریخ نهم آذرماه ۱۳۷۷ موسوی از کارمندان وزارت اطلاعات پیش دری نجف‌آبادی وزیر اطلاعات می‌رود و در مورد قتل داریوش فروهر و همسرش گزارشی ارائه می‌دهد.

پس از آن موسوی به عالی‌خانی می‌گوید که کار #کانون #نویسندگان را انجام بدهد و تاکید می‌کند که کار کانون را هر چه سریع‌تر شروع کنید. هفت پرونده از مهم‌ترین سوژه‌های فعال کانون نویسندگان، هوشنگ گلشیری، منصور کوشان، علی‌اشرف درویشیان، محمدعلی سپانلو، پوینده و چهل‌تن در دستور کار حذف فیزیکی قرار می‌گیرد. قرار می‌شود که از مهم‌ترین‌ها شروع بشود. شماره‌ی تلفن محمد مختاری از طریق یکی از منابع اداره چپ نو با نام مستعار داریوش به دست می‌آید… حدود ساعت ۱۷، مختاری با لباس اسپرت از کوچه بیرون می‌آید و از سمت شمال به جنوب خیابان آفریقا حرکت می‌کند. در این ساعت ناظری جهت اقامه‌ی نماز محل را ترک کرده بود لذا سریعا به ناظری زنگ زدم و خبر دادم #سوژه بیرون زد، خودش و روشن را سریع به محل برسانند. مختاری برای خرید در حوالی محل سکونت خود بیرون آمده بود. حدود بیست‌دقیقه خریدش طول کشید. در حال برگشتن به منزل بود که علی و رضا رسیدند.

از خسرو خواستم که تاکسی را در گوشه‌ای پارک کند. رضا و علی پیاده به دنبال مختاری به راه افتادند. خسرو پشت فرمان پژو نشست و به سمت شمال آفریقا حرکت کرد. من در صندلی جلو قرار گرفتم. یک کوچه مانده به منزلش علی و رضا جلوی او را گرفتند و تحت پوشش پرسنل دادستانی وی را سوار اتومبیل کردند… داخل ساختمان شدیم. در همان اتاق اول از وی خواستند روی زمین بنشیند.

همه کار را روشن و ناظری تمام کردند. بسیار حرفه‌ای و مسلط عمل نمودند. ناظری سریعا طناب مربوطه را از کابینت داخل اتاق در آورد. مقادیری پارچه‌ی سفید برداشت، چشم و دست او را از پشت سر بست. طناب را به گردن او انداخت. او را به روی شکم خواباند و حدود چهار یا پنج دقیقع طناب را تنگ کرد و آن‌را کشید. در این حالت ناظری دهان سوژه را با یک پارچه‌ی سفید گرفته بود تا بدین وسیله از ریختن خون به زمین و ایجاد سروصدای احتمالی جلوگیری کند. این دو از روی ناخن‌ها تشخیص دادند که کار تمام شده است… در جاده‌ی افسریه یک مسیر فرعی به کارخانه سیمان تهران منتهی می‌شد… جنازه را بیرون گذاشتیم.

#محمد_مختاری این‌گونه در دوازدهم آذرماه ۱۳۷۷ در ماجرای موسوم به #قتل‌های_زنجیره‌ای توسط وزارت #اطلاعات جمهوری اسلامی به #قتل رسید. محمد مختاری، #شاعر، #نویسنده و از فعالان #کانون_نویسندگان_ایران در اول اردیبهشت ۱۳۲۱ در شهر #مشهد به دنیا آمد.

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/nwxqj7

#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ویدئویی از مراسم #تشییع #محمد_مختاری که به وسیله‌ی #اطلاعات جمهوری اسلامی به قتل رسید
محمد مختاری #نویسنده و #شاعر ایرانی در ماجرای موسوم به #قتل‌های_زنجیره‌ای در تاریخ دوازدهم آذرماه ۱۳۷۷ توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی به قتل رسید.
در این ویدئو بخشی از مراسم تشییع جنازه‌ی این نویسنده را می‌بینیم. در این مراسم همسر مختاری از ایشان سخن می‌گوید.
برای اطلاع بیش‌تر در مورد محمد مختاری و شیوه‌ی قتل او می‌توانید به مطلب زیر رجوع کنید:
https://goo.gl/nwxqj7
#‏توانا
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
#نقدی: سلطنت طلب‌ها قتل زنجیرهای راه انداخته و به سفارت عربستان حمله کردند/
جان کری غلط کرد که تشکر کرد

رئیس سازمان #بسیج مستضعفین گفت:‌ دست‌های پشت پرده برنامه‌ریزی می‌کنند و به سفارت #عربستان می‌ریزند تا چهره بچه‌های ما را خراب کنند.
به گزاش خبرگزاری فارس، محمدرضا نقدی روز پنجشنبه (۲۴ دی ۱۳۹۴) درهمایش بزرگداشت شهدای خبرنگار و روز بسیج گفته که برخی رسانه‌های داخلی به دنبال بزک کردن چهره آمریکا هستند،‌ از سوی دیگر برخی عناصر که خوی سلطنتی دارند وارد دستگاه‌های نظام می‌شوند و #قتل‌های_زنجیره‌ای راه می‌اندازند و در خیابان‌ها به صورت خانم‌ها #اسید می‌پاشند تا چهره حزب‌اللهی‌ها را بد جلوه دهند و در عملیاتی دیگر با کمک دست‌های پشت پرده برنامه‌ریزی می‌کنند و به سفارت عربستان می‌ریزند تا چهره بچه‌های ما را خراب کنند.

وی با طرح این سؤال که ۱۰۰ نفر نصف شب از کجا آمدند و به سفارت عربستان حمله کردند؟ افزود:در برخی رسانه‌ها شاهدیم تیتر می‌زنند که ایران باید رابطه‌اش را با جهان عرب قطع کند؛ بایستی امروز خیلی هوشیارانه عمل کرد، چون حرکت عظیم انقلاب ملت‌ها را به صحنه آورده، حالا دشمنان می‌خواهند این قدرت را علیه خود ملت‌ها با تفرقه و جنگ و تکفیری‌ها به کار گیرند.

نقدی با اشاره به عدم پوشش رسانه‌ای حمله آمریکا به یک بیمارستان در افغانستان گفت: روز گذشته سربازان امام زمان مثل موش گوش سربازان آمریکایی را گرفتند و گفتند اینجا جای شما نیست، اما برخی رسانه‌های کشور معلوم نیست کجایی هستند؟ پیام تشکر وزیر امور خارجه آمریکا را تیتر کردند که باید گفت اصلاً غلط کرده که تشکر کرده، سربازانشان غلط کردند که به خلیج‌فارس آمدند.

@Tavaana_TavaanaTech
حسین سرشار، قتل توسط حکومت یا فراموشی

دو روایت درمورد مرگ #حسین_سرشار وجود دارد: روایت نخست می‌گوید که به بیماری فراموشی (آلزایمر) گرفتار شده، دو سه باری در بازگشت به خانه گم شد. حتی یک بار رد پایش را در آبادان پیدا کردند و... سرانجام در جریان گمگشتگی‌ها، پیکر در هم شکسته‌اش را از زیر اتومبیلی بیرون کشیدند. روایت دوم، مرگ را به جریان قتلهای زنجیرهای مرتبط می‌داند. در ۲۲ خرداد سال ۱۳۱۳ در تهران به دنیا آمد. در آغاز، آواز را در هنرستان عالی #موسیقی آموخت.

ایتالیا:

سپس برای پرورش #صدا و افزودن بر دانسته‌هایش رهسپار ایتالیا شد و در کنسرواتوار معروف "سانتا چچیلیا" به ادامه فراگیری پرداخت. همزمان با تحصیل، برای تامین هزینه‌های آن به "دوبلاژ" فیلم روی آورد که در آن سال‌ها، در ایتالیا رونق یافته بود. «مرتضی حنانه» آهنگساز معروف، که او نیز در ایتالیا به ادامه تحصیل مشغول بود، استودیویی برای #دوبله فیلم‌های ایتالیایی، به فارسی، بنیاد کرده بود، پس صدای سرشار به کارش آمد. نتیجه همکاری این دو- و چند ایرانی دیگر- رنگ و بوی تازه‌ای بود که از طریق دوبلاژ به فیلم‌های ایتالیایی تزریق می‌شد و بازار آن‌ها را در ایران گرم می‌ساخت. می‌گویند نیمی از توفیق آن فیلم‌ها در ایران، مدیون صدای گرم سرشار بوده است. با این همه، دشواری‌های مالی، پس از دو سه سال پایداری، می‌توانست کوشش‌هایش را بی‌ثمر بگذارد. ولی شانس تازه‌ای این خطر را از میان برداشت. سرشار از یک کنکور بین‌المللی آواز در "ونیز"،پیروز بیرون آمد و توانست با استفاده از جایزه این پیروزی که یک بورس تحصیلی یک ساله بود به مطالعات خود ادامه داده و کار تحصیل را در سال ۱۳۴۱ به پایان برساند. دو سه سالی را پس از پایان تحصیل، به کار در اپراهای رم، ونیز، ناپل و میلان پرداخت.از جمله در شهر رم نقش اول اپرای کویرینو برداشتی از «آن که گفت آری آن که گفت نه» اثر برشت، را بازی کرد.

حواشی و شایعات پیرامون مرگ:

دو روایت درمورد مرگش وجود دارد: روایت نخست می‌گوید که به بیماری فراموشی (آلزایمر) گرفتار شده، دو سه باری در بازگشت به خانه گم شد. حتی یک بار رد پایش را در آبادان پیدا کردند و... سرانجام در جریان گمگشتگی‌ها، پیکر در هم شکسته‌اش را از زیر اتومبیلی بیرون کشیدند. روایت دوم، مرگ را به جریان قتلهای زنجیرهای مرتبط می‌داند.

محمد علی کشاورز دربارهٔ بیماری #سرشار و مرگ او گفته است: «حسین بی‌نهایت به #اپرا عشق می‌ورزید، و وقتی اپرا تعطیل شد این حالت روانی‌اش به هم خورد و این طور شد. توی اهواز توی بیمارستان روانی نگه اش داشتند و بعد برش گرداندند این جا و یک مراقب برایش گذاشتند، او هر روز صبح ساعت ۹ می‌رفت دم تالار رودکی و اشک می‌ریخت. یک روز دیگر مواظبش نبودند رفت زیر ماشین. هیچ بزرگداشتی برایش نگرفتند.» علی رضا نوری زاده در کتاب سونای زعفرانیه او را از قربانیان #قتل‌های_زنجیره‌ای ایران می‌خواند . منابع جمهوری اسلامی ایران می‌گویند «وی در اواخر عمر وضع مالی بدی داشت و دچار افسردگی روحی شده بود. وی دچار بیماری آلزایمر شد و پس از خروج از منزل دیگر باز نگشت. خانواده وی برای پیدا شدن او به روزنامه‌ها آگهی دادند ولی سرانجام پس از مرگ وی در یک مرکز درمانی روان‌پزشکی در آبادان، هویت وی شناسایی شد.

منبع:فیس‌بوک اسرافیل یعقوبی

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/Y9l1Ci

ویدئو زیر قسمتی از اجرا اپرا در جشن هنر شیراز توسط حسین سرشار است.
@Tavaana_TavaanaTech
حسین سرشار، قتل توسط حکومت یا فراموشی

دو روایت درمورد مرگ حسین سرشار وجود دارد: روایت نخست می‌گوید که به بیماری فراموشی (آلزایمر) گرفتار شده، دو سه باری در بازگشت به خانه گم شد. حتی یک بار رد پایش را در آبادان پیدا کردند و... سرانجام در جریان گمگشتگی‌ها، پیکر در هم شکسته‌اش را از زیر اتومبیلی بیرون کشیدند. روایت دوم، مرگ را به جریان قتلهای زنجیرهای مرتبط می‌داند. در ۲۲ خرداد سال ۱۳۱۳ در تهران به دنیا آمد. در آغاز، #آواز را در هنرستان عالی #موسیقی آموخت.

ایتالیا:

سپس برای پرورش صدا و افزودن بر دانسته‌هایش رهسپار ایتالیا شد و در کنسرواتوار معروف "سانتا چچیلیا" به ادامه فراگیری پرداخت. همزمان با تحصیل، برای تامین هزینه‌های آن به "دوبلاژ" فیلم روی آورد که در آن سال‌ها، در ایتالیا رونق یافته بود. «مرتضی حنانه» آهنگساز معروف، که او نیز در ایتالیا به ادامه تحصیل مشغول بود، استودیویی برای #دوبله فیلم‌های ایتالیایی، به فارسی، بنیاد کرده بود، پس صدای #سرشار به کارش آمد. نتیجه همکاری این دو- و چند ایرانی دیگر- رنگ و بوی تازه‌ای بود که از طریق #دوبلاژ به فیلم‌های ایتالیایی تزریق می‌شد و بازار آن‌ها را در ایران گرم می‌ساخت. می‌گویند نیمی از توفیق آن فیلم‌ها در ایران، مدیون صدای گرم سرشار بوده است. با این همه، دشواری‌های مالی، پس از دو سه سال پایداری، می‌توانست کوشش‌هایش را بی‌ثمر بگذارد. ولی شانس تازه‌ای این خطر را از میان برداشت. سرشار از یک کنکور بین‌المللی آواز در "ونیز"،پیروز بیرون آمد و توانست با استفاده از جایزه این پیروزی که یک بورس تحصیلی یک ساله بود به مطالعات خود ادامه داده و کار تحصیل را در سال ۱۳۴۱ به پایان برساند.
و در ژوئن ۱۹۶۲ موفق به اخذ مدرک فوق لیسانس در رشته #اپرا شد. در کنکور بین‌المللی اپرای لافنی چه در ونیز شرکت نمود و یکی از هفت برندهٔ جایزه آواز آن مسابقه شد. در نهایت از طرف همان اپرا به‌عنوان سولیست در کنسرتی با ارکستر میلان شرکت نمود. حیطه صدای وی باریتون دراماتیک بوده و در اپراهای بسیاری ایفای نقش نموده است.
دو سه سالی را پس از پایان تحصیل، به کار در اپراهای رم، ونیز، ناپل و میلان پرداخت.از جمله در شهر رم نقش اول اپرای کویرینو برداشتی از «آن که گفت آری آن که گفت نه» اثر برشت، را بازی کرد.

حواشی و شایعات پیرامون مرگ:

دو روایت درمورد مرگش وجود دارد: روایت نخست می‌گوید که به بیماری فراموشی (آلزایمر) گرفتار شده، دو سه باری در بازگشت به خانه گم شد. حتی یک بار رد پایش را در آبادان پیدا کردند و... سرانجام در جریان گمگشتگی‌ها، پیکر در هم شکسته‌اش را از زیر اتومبیلی بیرون کشیدند. روایت دوم، مرگ را به جریان قتلهای زنجیرهای مرتبط می‌داند.
محمد علی کشاورز دربارهٔ بیماری سرشار و مرگ او گفته است: «حسین بی‌نهایت به اپرا عشق می‌ورزید، و وقتی اپرا تعطیل شد این حالت روانی‌اش به هم خورد و این طور شد. توی اهواز توی بیمارستان روانی نگه اش داشتند و بعد برش گرداندند این جا و یک مراقب برایش گذاشتند، او هر روز صبح ساعت ۹ می‌رفت دم تالار رودکی و اشک می‌ریخت. یک روز دیگر مواظبش نبودند رفت زیر ماشین. هیچ بزرگداشتی برایش نگرفتند.» علی رضا نوری زاده در کتاب سونای زعفرانیه او را از قربانیان #قتل‌های_زنجیره‌ای ایران می‌خواند . منابع جمهوری اسلامی ایران می‌گویند «وی در اواخر عمر وضع مالی بدی داشت و دچار #افسردگی روحی شده بود. وی دچار بیماری #آلزایمر شد و پس از خروج از منزل دیگر باز نگشت. خانواده وی برای پیدا شدن او به روزنامه‌ها آگهی دادند ولی سرانجام پس از مرگ وی در یک مرکز درمانی #روان‌پزشکی در آبادان، هویت وی شناسایی شد.

منبع:فیس‌بوک اسرافیل یعقوبی

#حسین_سرشار بازی درخشانی در فیلم های اجاره نشین ها،جعفرخان ازسفر برگشته، هامون و ای ایران داشت
بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/Y9l1Ci

@Tavaana_TavaanaTech
مدارا؛ عنصری کمیاب اما ضروری برای همزیستی مسالمت‌آمیز

16.11.2015
روز جهانی مدارا

سال ۱۹۹۶ بود که مجمع عمومی سازمان ملل به کشورهای عضو سازمان ملل پیشنهاد داد تا ۱۶ نوامبر هر سال را «روز جهانی مدارا» نام‌گذاری کنند و در دو زمینه موسسات آموزشی و آموزش عمومی فعالیت برای گسترش مدارا را پیش ببرند. در سند نهایی اجلاس سران در سال ۲۰۰۵ نیز سران دولت‌ها و حکومت‌ها در قبال تشویق تحمل، احترام، گفتگو و همکاری در میان فرهنگ‌های مختلف و تمدن‌ها متعهد شدند. از آن زمان تاکنون سالانه در ۱۶ نوامبر هر سال روز جهانی مدارا پاس داشته می‌شود.

یک سال قبل از این تصمیم سازمان ملل متحد و در اکتبر و نوامبر ۱۹۹۵ بود که «یونسکو» در قالب یک سند تاریخی و با مشارکت کشورهای عضو، «اعلامیه اصول مدارا» را منتشر کرد. اعلامیه‌ای در شش بند که در یکی از بندهای ابتدایی خود و در تببین مفهوم مدارا، آن را با «کوتاه آمدن» متفاوت ارزیابی می‌کند و می‌گوید: «مدارا با کوتاه آمدن، تمکین یا چشم‌پوشی هم‌تراز نیست. مدارا بیش از هر چیز ذهنیتی است فعال که بر پایه پذیرش حقوق بشر جهانی و آزادی‌های اساسی دیگران استوار است.»

«بان کی مون»، دبیر کل سازمان ملل متحد، در پیام امسال برای روز جهانی مدارا چنین گفته است: «من امروز، روز جهانی مدارا، از تمام مردم و دولت‌ها می‌خواهم که پدیده‌هایی چون #جنگ، #نفرت و #افراط گرایی را در نظر بگیرند و از این‌رو در #گفتگو، #تفاهم و #احترام متقابل فعالیت کنند. این فرصت را به ما بدهید تا در برابر نیروهایی که خواهان جدایی و تفرقه بین انسان‌ها هستند مقاومت کنیم و برای آینده مشترکمان متحد شویم.»



کمبود مدارا در بین ایرانیان

اگرچه دنیا به ضرورت مدارا پی برده است و حکومت‌های بسیاری سعی می‌کنند تا مداراگرانه‌تر رفتار کنند اما این یک واقعیت آشکار است که حکومت فعلی ایران، حکومتی #نامداراگر و بلکه دشمن مدارا است. هزاران #اعدام سیاسی–عقیدتی، #قتل‌های_زنجیره‌ای، زندانی کردن طولانی‌مدت منتقدان فکری-سیاسی تنها گوشه‌هایی از رفتارهای #ظالمانه نظام فعلی ایران است. شاید «#حجاب_اجباری» را بتوان نمودارترین نشانه نارواداری حکومت حتی در زمینه پوشش دانست.

اما ابا این حال و جدای از حکومت، شاید نیازی به گفتن نباشد که جامعه ایران نیز از کمبود فرهنگ مدارا رنج می‌برد. شاید در ابتدا باید اشاره داشت که اساسا مدارا چیست؟ برخی متفکران مدارا را «تسامح و رعایت دیگری» بر جای حذف و برخورد می‌دانند. در واقع مدارا رفتاری‌ست که شامل #تسامح، #بردباری، #تحمل و #ملایمت می‌شود. ارزش مدارا تا آنجاست که شاعر بزرگ ایرانی، فردوسی، #مدارا را هم‌سنگ و برادر #خرد و #عقلانیت می‌داند و می‌گوید: «مدارا خرد را برادر بود / خرد بر سر جان چو افسر بود».
ادامه مطلب
https://goo.gl/Vi1hwZ

@Tavaana_Tavaanatech
به مناسبت سالگرد قتل محمد مختاری، شاعر و نویسنده

محمد مختاری، جان بر سر #قلم

سیاوش مختاری، فرزند محمد مختاری، شاعر و نویسنده جسد پدر را در هجدهم آذرماه در پزشکی قانونی تشخیص داد. شش روز قبل پیکر بی‌جان این شاعر را با دو کوپن ناگرفته در جیب در بیابان‌های امین‌آباد پیدا کردند. مهرداد عالی‌خانی، یکی از قاتلان وزارت اطلاعات در شرح ماجرای ربودن و قتل محمد مختاری می‌گوید که در تاریخ نهم آذرماه ۱۳۷۷ موسوی از کارمندان وزارت اطلاعات پیش دری نجف‌آبادی وزیر اطلاعات می‌رود و در مورد قتل داریوش فروهر و همسرش گزارشی ارائه می‌دهد.

پس از آن موسوی به عالی‌خانی می‌گوید که کار #کانون #نویسندگان را انجام بدهد و تاکید می‌کند که کار کانون را هر چه سریع‌تر شروع کنید. هفت پرونده از مهم‌ترین سوژه‌های فعال کانون نویسندگان، هوشنگ گلشیری، منصور کوشان، علی‌اشرف درویشیان، محمدعلی سپانلو، پوینده و چهل‌تن در دستور کار حذف فیزیکی قرار می‌گیرد. قرار می‌شود که از مهم‌ترین‌ها شروع بشود. شماره‌ی تلفن محمد مختاری از طریق یکی از منابع اداره چپ نو با نام مستعار داریوش به دست می‌آید… حدود ساعت ۱۷، مختاری با لباس اسپرت از کوچه بیرون می‌آید و از سمت شمال به جنوب خیابان آفریقا حرکت می‌کند. در این ساعت ناظری جهت اقامه‌ی نماز محل را ترک کرده بود لذا سریعا به ناظری زنگ زدم و خبر دادم #سوژه بیرون زد، خودش و روشن را سریع به محل برسانند. مختاری برای خرید در حوالی محل سکونت خود بیرون آمده بود. حدود بیست‌دقیقه خریدش طول کشید. در حال برگشتن به منزل بود که علی و رضا رسیدند.

از خسرو خواستم که تاکسی را در گوشه‌ای پارک کند. رضا و علی پیاده به دنبال مختاری به راه افتادند. خسرو پشت فرمان پژو نشست و به سمت شمال آفریقا حرکت کرد. من در صندلی جلو قرار گرفتم. یک کوچه مانده به منزلش علی و رضا جلوی او را گرفتند و تحت پوشش پرسنل دادستانی وی را سوار اتومبیل کردند… داخل ساختمان شدیم. در همان اتاق اول از وی خواستند روی زمین بنشیند.

همه کار را روشن و ناظری تمام کردند. بسیار حرفه‌ای و مسلط عمل نمودند. ناظری سریعا طناب مربوطه را از کابینت داخل اتاق در آورد. مقادیری پارچه‌ی سفید برداشت، چشم و دست او را از پشت سر بست. طناب را به گردن او انداخت. او را به روی شکم خواباند و حدود چهار یا پنج دقیقع طناب را تنگ کرد و آن‌را کشید. در این حالت ناظری دهان سوژه را با یک پارچه‌ی سفید گرفته بود تا بدین وسیله از ریختن خون به زمین و ایجاد سروصدای احتمالی جلوگیری کند. این دو از روی ناخن‌ها تشخیص دادند که کار تمام شده است… در جاده‌ی افسریه یک مسیر فرعی به کارخانه سیمان تهران منتهی می‌شد… جنازه را بیرون گذاشتیم.

#محمد_مختاری این‌گونه در دوازدهم آذرماه ۱۳۷۷ در ماجرای موسوم به #قتل‌های_زنجیره‌ای توسط وزارت #اطلاعات جمهوری اسلامی به #قتل رسید. محمد مختاری، #شاعر، #نویسنده و از فعالان #کانون_نویسندگان_ایران در اول اردیبهشت ۱۳۲۱ در شهر #مشهد به دنیا آمد.

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/nwxqj7

#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درخواست یکی ازدانشجویان از #مطهری برای واکاوی جعبه‌های سیاه:
#سال۶۷ چه اتفاقی افتاد؟
#ادامه_جنگ برای چی بود؟
چرا #گروگانگیری؟ چرا #قتل‌های_زنجیره‌ای؟
ما در #سوریه در جبهه حق ایستاده‌ایم؟
@VahidOnline
امروز، جمعه ۱۶ آذرماه، نیروهای امنیتی از برگزاری مراسم بیستمین سالگرد محمد مختاری و محمدجعفر پوینده از قربانیان قتلهای زنجیرهای جلوگیری کردند.

کانون نویسندگان ایران در روزهای اخیر با انتشار بیانیه‌ای اعلام کرده بود که ۱۶ آذر ساعت ۳ بعد از ظهر مراسم سالگرد این دو قربانی قتلهای زنجیرهای در گورستان امام‌زاده طاهر کرج برگزار خواهد شد.

طی این فراخوان گروهی از هم‌وطنان‌مان جهت شرکت در این مراسم به گورستان امام‌زاده طاهر کرج رفتند که نیروهای امنیتی با حضور در این گورستان و محاصره محل از برگزاری مراسم بیستمین سالگرد قتل محمد مختاری و محمدجعفر پوینده از اعضای فعال کانون نویسندگان ایران و دیگر قربانیان قتلهای زنجیرهای جلوگیری کردند.

مطالب مرتبط

محمد مختاری؛ جان بر سر قلم
https://bit.ly/2jmWAVE
۱۸ آذر سالروز قتل محمدجعفر پوینده
https://bit.ly/3qF83DN

تلگرام توانا:
https://t.me/Tavaana_TavaanaTech

#محمد_مختاری
#محمد_جعفر_پوینده
#۱۶آذر
#قتلهای_زنجیره‌ای

@Tavaana_TavaanaTech