" ج.ا هر پنج ساعت یک نفر را در ایران اعدام می کند "
البته این آمار بر اساس تعداد اعدامهایی است که درباره آنها خبر رسانی شده،بسیاری از اعدامها در سکوت خبری رخ می دهند( در زندانهایی که امکان اطلاع رسانی نیست/ یا خانواده هایی که اطلاع رسانی نمی کنند )
علاوه بر اعدامها، کشته شده سوختبر ها ،کولبر ها،شوتی سواران،مرگ کارگران در نبود ایمنی کافی مثل انفجار در معادن و گرما زدگی در عسلویه و نقاط مشابه یا افتادن از روی داربست..
طبق آمارهای منتشر شده در رسانه های خود حکومت تعداد تصادفهای منجر به فوت پیک موتوری ها به دلیل موتور های بی کیفیت و خرابی آسفالت خیابانها و همچنین آمار تصادفات جاده ای به ویژه به دلیل کیفیت بسیار بد خودروها و جاده ها نیز افزایش یافته،
آمار خودکشی طی ده سال اخیر چهل درصد افزایش داشت و ....
از سوی دیگر آمارها نشان می دهد آمار ازدواج و فرزندآوری کاهش شدیدی داشته ،در واقع هر روز مرگ و اعدام جوانها بیشتر می شود و امکان ازدواج و فرزند آوری کمتر...
اکثر اعدام شدگان جوان ( کمتر از چهل سال ) و نان آور خانواده بودند ،یعنی نه فقط یک فرد ،بلکه خانواده و در پی آن تمام جامعه آسیب می بیند.
#قیام_علیه_اعدام
البته این آمار بر اساس تعداد اعدامهایی است که درباره آنها خبر رسانی شده،بسیاری از اعدامها در سکوت خبری رخ می دهند( در زندانهایی که امکان اطلاع رسانی نیست/ یا خانواده هایی که اطلاع رسانی نمی کنند )
علاوه بر اعدامها، کشته شده سوختبر ها ،کولبر ها،شوتی سواران،مرگ کارگران در نبود ایمنی کافی مثل انفجار در معادن و گرما زدگی در عسلویه و نقاط مشابه یا افتادن از روی داربست..
طبق آمارهای منتشر شده در رسانه های خود حکومت تعداد تصادفهای منجر به فوت پیک موتوری ها به دلیل موتور های بی کیفیت و خرابی آسفالت خیابانها و همچنین آمار تصادفات جاده ای به ویژه به دلیل کیفیت بسیار بد خودروها و جاده ها نیز افزایش یافته،
آمار خودکشی طی ده سال اخیر چهل درصد افزایش داشت و ....
از سوی دیگر آمارها نشان می دهد آمار ازدواج و فرزندآوری کاهش شدیدی داشته ،در واقع هر روز مرگ و اعدام جوانها بیشتر می شود و امکان ازدواج و فرزند آوری کمتر...
اکثر اعدام شدگان جوان ( کمتر از چهل سال ) و نان آور خانواده بودند ،یعنی نه فقط یک فرد ،بلکه خانواده و در پی آن تمام جامعه آسیب می بیند.
#قیام_علیه_اعدام
.
مجبوریم بدیهیات را تکرار کنیم!
یک: انسانی که تصمیم گرفته دادخواهی/ مبارزه با ظلم و فساد ...کند حتما این مهم را فهمیده که آزادی گنجی است که بی رنج به دست نمی آید و برایش باید هزینه پرداخت ،اگر هم ندادند بهتر است پیش از شروع بفهمد،وسط راه پشیمان شدن هم به خودش هم به جنبش آسیب می زند _ آنها که زندان را تجربه کرده اند می دانند که توابها/ بریده ها/ مخبر ها چه آسیبهایی به سایر زندانیان زده اند.
.
دو : باید تصویر درست،دقیق و کاملی از تمام مراحل بازداشت،زندان،بازجویی،محاکمه ،محکومیت و حتی پس از پایان محکومیت ارائه شود تا وکلا و مدافعین واقعی حقوق بشر /رواندرمانگران و سایر مددکاران اجتماعی و البته تمام وجدانهای بیدار راهکار برای پایان دادن به این فجایع پیدا کنند.
پس وقتی کسی دشواری این وظیفه ( روایت و روشنگری ) را می پذیرد با جملاتی مثل اینکه " حالا گفتنش چه فایده داره،ترس ایجاد می کنه، دو روز حبس کشیدی ده سال خاطره تعریف می کنی..." او را آزار ندهید .
نوشتن/ یادآوری آنچه در دوران تحت شکنجه بودن گذشت ،چند برابر لحظاتی که این شکنجه ها رخ داد ،برای راوی دردناک است ،در لحظات زندانی بودن،یا هر مبارزه ای مقاومت انسان از حالت عادی بیشتر می شود و هنگامی که پس از چند ماه/ سال این لحظات در ذهن مرور می شود و به ویژه وقتی نوشته و بازگو می شود ،انسان از طرفی آن مقاومت ویژه را ندارد،و ازطرفی آنقدر در دوران تحت شکنجه بودن آسیب دیده که آسیب پذیر تر و حساستر شده ...
■
شخصی که می نویسد ،هدفش این است که تلنگری بزند و توجه همنوعانش را به فجایعی که هنوز تکرار می شوند جلب کند،تا اقدامات درخور انجام شود.
با قضاوتهای نادرست،او را شکنجه نکنیم!
■
و یک نکته مهم دیگر ،اینکه زندان با زندان،زندانی با زندانی و زندانبان با زندانبان و بازجو با بازجو فرق دارد،ممکن جوجه شدن،اجبار به لخت شدن هنگام بازرسی و خیلی از شکنجه ها را همه تجربه نکرده باشند،
مثلا در زندان اوین اجباری به لخت شدن هنگام بازرسی ( برای همه نبود)
اما در اکثر زندانها اجباری است و اگر کسی نپذیرد با زور او را مجبور می کنند،یا مثلا لباس دالتون حین اعزام،
در اوین می توانستیم انصراف دهیم ،در زندان تهران بزرگ و در زمان ریاست فرزادی حق انصراف نداشتیم،اگر نمی پوشیدیم با کتک ...ولی در همان #زندان و با ریاست مرزدارانی انصراف دادم و جریمه اش انتقال به زندان #گوهردشت بود...
..
#قیام_علیه_اعدام_وشکنجه
مجبوریم بدیهیات را تکرار کنیم!
یک: انسانی که تصمیم گرفته دادخواهی/ مبارزه با ظلم و فساد ...کند حتما این مهم را فهمیده که آزادی گنجی است که بی رنج به دست نمی آید و برایش باید هزینه پرداخت ،اگر هم ندادند بهتر است پیش از شروع بفهمد،وسط راه پشیمان شدن هم به خودش هم به جنبش آسیب می زند _ آنها که زندان را تجربه کرده اند می دانند که توابها/ بریده ها/ مخبر ها چه آسیبهایی به سایر زندانیان زده اند.
.
دو : باید تصویر درست،دقیق و کاملی از تمام مراحل بازداشت،زندان،بازجویی،محاکمه ،محکومیت و حتی پس از پایان محکومیت ارائه شود تا وکلا و مدافعین واقعی حقوق بشر /رواندرمانگران و سایر مددکاران اجتماعی و البته تمام وجدانهای بیدار راهکار برای پایان دادن به این فجایع پیدا کنند.
پس وقتی کسی دشواری این وظیفه ( روایت و روشنگری ) را می پذیرد با جملاتی مثل اینکه " حالا گفتنش چه فایده داره،ترس ایجاد می کنه، دو روز حبس کشیدی ده سال خاطره تعریف می کنی..." او را آزار ندهید .
نوشتن/ یادآوری آنچه در دوران تحت شکنجه بودن گذشت ،چند برابر لحظاتی که این شکنجه ها رخ داد ،برای راوی دردناک است ،در لحظات زندانی بودن،یا هر مبارزه ای مقاومت انسان از حالت عادی بیشتر می شود و هنگامی که پس از چند ماه/ سال این لحظات در ذهن مرور می شود و به ویژه وقتی نوشته و بازگو می شود ،انسان از طرفی آن مقاومت ویژه را ندارد،و ازطرفی آنقدر در دوران تحت شکنجه بودن آسیب دیده که آسیب پذیر تر و حساستر شده ...
■
شخصی که می نویسد ،هدفش این است که تلنگری بزند و توجه همنوعانش را به فجایعی که هنوز تکرار می شوند جلب کند،تا اقدامات درخور انجام شود.
با قضاوتهای نادرست،او را شکنجه نکنیم!
■
و یک نکته مهم دیگر ،اینکه زندان با زندان،زندانی با زندانی و زندانبان با زندانبان و بازجو با بازجو فرق دارد،ممکن جوجه شدن،اجبار به لخت شدن هنگام بازرسی و خیلی از شکنجه ها را همه تجربه نکرده باشند،
مثلا در زندان اوین اجباری به لخت شدن هنگام بازرسی ( برای همه نبود)
اما در اکثر زندانها اجباری است و اگر کسی نپذیرد با زور او را مجبور می کنند،یا مثلا لباس دالتون حین اعزام،
در اوین می توانستیم انصراف دهیم ،در زندان تهران بزرگ و در زمان ریاست فرزادی حق انصراف نداشتیم،اگر نمی پوشیدیم با کتک ...ولی در همان #زندان و با ریاست مرزدارانی انصراف دادم و جریمه اش انتقال به زندان #گوهردشت بود...
..
#قیام_علیه_اعدام_وشکنجه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در هایلایت "صدای راننده" برخی از گلایه ها،شکایتها و تجربیات کارگر/ رانندگان پیک یا تاکسی های اینترنتی مثل اسنپ و تپسی را منتشر کردم و ادامه مطلب در فرصتهای بعد،اگر خواسته یا شکایتی هست که گمان می کنید زودتر و بیشتر باید به آن پرداخته شود،همینجا در کامنت یا از طریق پیام بفرستید طبق خواست فرستنده با نامش یا بدون نام منتشر شود...
البته که این انتشار به قصد اطلاع رسانی و آگاهی رسانی است و ممکن است با همه اظهار نظر ها موافق نباشم.
آدرس هایلایت #صدای_راننده
اینستاگرام 👇
https://www.instagram.com/s/aGlnaGxpZ2h0OjE4MTM1MTE2MDk4MzI4MTUx?igsh=MWRvcTZqNXk2YmNhMA==
#اسنپ #کارگر_اسنپ #کارگر
توضیحات بیشتر
👇
البته که این انتشار به قصد اطلاع رسانی و آگاهی رسانی است و ممکن است با همه اظهار نظر ها موافق نباشم.
آدرس هایلایت #صدای_راننده
اینستاگرام 👇
https://www.instagram.com/s/aGlnaGxpZ2h0OjE4MTM1MTE2MDk4MzI4MTUx?igsh=MWRvcTZqNXk2YmNhMA==
#اسنپ #کارگر_اسنپ #کارگر
توضیحات بیشتر
👇
Soheil Arabi_سهیل عربی
در هایلایت "صدای راننده" برخی از گلایه ها،شکایتها و تجربیات کارگر/ رانندگان پیک یا تاکسی های اینترنتی مثل اسنپ و تپسی را منتشر کردم و ادامه مطلب در فرصتهای بعد،اگر خواسته یا شکایتی هست که گمان می کنید زودتر و بیشتر باید به آن پرداخته شود،همینجا در کامنت…
در هایلایت "صدای راننده" برخی از گلایه ها،شکایتها و تجربیات کارگر/ رانندگان پیک یا تاکسی های اینترنتی مثل اسنپ و تپسی را منتشر کردم و ادامه مطلب در فرصتهای بعد،اگر خواسته یا شکایتی هست که گمان می کنید زودتر و بیشتر باید به آن پرداخته شود،همینجا در کامنت یا از طریق پیام بفرستید طبق خواست فرستنده با نامش یا بدون نام منتشر شود...
البته که این انتشار به قصد اطلاع رسانی و آگاهی رسانی است و ممکن است با همه اظهار نظر ها موافق نباشم.
اما به ویژه درباره مسئله جریمه رانندگان اسنپ به دلیل عدم رعایت حجاب مورد نظر حکومت توسط مسافران باید نگاه پانرومیک و ژرف داشته باشیم،اکثر رانندگان گفته اند که با تحمیل حجاب / حجاب اجباری مخالفند اما علاوه بر هزینه های بالا مثل تعویض لنت و روغن و خرابی ها و سوخت و ....این جریمه ها هم. زجر مضاعفی برای کسانی است که از سر بیکاری و گرانی مجبور به انتخاب این شغل،یا افزودن این شغل به عنوان شغل دوم یا سوم شده اند ...
بابد در این باره همفکری کنیم و مشکل اجتماعی را با هم حل کنیم.
■■
خودم هم در چند دوره از زندگیم چنین شغلهایی را چه با موتور چه با خودروی سواری و " ون" تجربه کردم،اگر چه یک سال
از آخرین سرویس می گذرد و مدت کمی به طور نیمه وقت و به عنوان شغل سوم بود،اما هنوز از دردها،مصدومیتها و به ویژه آسیبهای روحی ناشی از این شغل خلاص نشده ام...
تصادف،کمردرد،پله بالا رفتن ها،زیر باران لیز خوردن ها، هزینه بالای تعمیر و درآمد اندک و...
همه آسیبهای مادی و جسمی به کنار،
توهین و تحقیر های مشتری های تازه به دوران رسیده از همه بدتر ...
خیلی ها گمان می کنند ،راننده یا پیک " برده " آنهاست !
سال ۱۴۰۰ ،پس از تحمل هشت سال حبس گفتم تا کار مناسب گیر بیارم مدتی به این کار مشغول بشم،هم برای درآمد ،هم آشنایی با جامعه و اوضاع جدید ...
،با قرض یک موتور دسته دوم خریدم چهارده ملیون،همان روزهای اول کار اسنپ موتوری ، یکی از سرویسها
از سهروردی شمالی خواست که بروم میدان امام حسین ،دو تا نان سنگگ بخرم و برایش ببرم...
نانوا دو نان خیلی دراز پر کنجد داد
.
اون بار خیلی زود کار بهتر گیرآوردم،اما باز هم به عنوان شغل دوم ادامه دادم،
اگرچه زجرآور بود،اما لازم بود بفهمم چه تغییراتی در این هشت سال رخ داده ...
چند ماه بعد باز هم بازداشت شدم و دوباره بیکار ،دوباره کار گیر آوردم و بازهم بازداشت شدم تا
فروردین سال بعد ...
فروردین که اومدم ،از طرفی پدرم تازه فوت شده بود و هیچ پولی برای مراسم نداشتم
از طرفی بیکار..عید بود و همه جا تعطیل و تنها گزینه همون اسنپ...
هر چی گذشت بدتر شد
...
یک روز بارانی
سرویس از ستارخان به شهرک مخابرات خورد،دو گونی غذای سگ
خیلی سنگین بود
باد و باران و سربالایی...
وقتی رسیدم هم دیدم آسانسور خرابه و خونه مشتری طبقه پنجم ...
دو گونی سنگین را پنج طبقه بالا بردم
نه تنها معذرتخواهی نکرد ...
دختر پانزده ساله سرم داد کشید که بچه ام ( سگش) نیم ساعته گرسنه است....
منم گفتم گور بابای بی پولی
...
گونی ها رو هم بهش ندادم
آوردم پایین سوراخشون کردم و ریختم جلوی در ...
هی از اسنپ زنگ می زدن و
بلاک...
چند روز بعد شم اومدم برازجان
حالا با اینکه یک سال گذشته
هنوز خاطرات تلخش و پادرد و کمردرد تموم نشده ...
آدرس هایلایت صدای راننده در اینستاگرام 👇
https://www.instagram.com/s/aGlnaGxpZ2h0OjE4MTM1MTE2MDk4MzI4MTUx?igsh=MWRvcTZqNXk2YmNhMA==
البته که این انتشار به قصد اطلاع رسانی و آگاهی رسانی است و ممکن است با همه اظهار نظر ها موافق نباشم.
اما به ویژه درباره مسئله جریمه رانندگان اسنپ به دلیل عدم رعایت حجاب مورد نظر حکومت توسط مسافران باید نگاه پانرومیک و ژرف داشته باشیم،اکثر رانندگان گفته اند که با تحمیل حجاب / حجاب اجباری مخالفند اما علاوه بر هزینه های بالا مثل تعویض لنت و روغن و خرابی ها و سوخت و ....این جریمه ها هم. زجر مضاعفی برای کسانی است که از سر بیکاری و گرانی مجبور به انتخاب این شغل،یا افزودن این شغل به عنوان شغل دوم یا سوم شده اند ...
بابد در این باره همفکری کنیم و مشکل اجتماعی را با هم حل کنیم.
■■
خودم هم در چند دوره از زندگیم چنین شغلهایی را چه با موتور چه با خودروی سواری و " ون" تجربه کردم،اگر چه یک سال
از آخرین سرویس می گذرد و مدت کمی به طور نیمه وقت و به عنوان شغل سوم بود،اما هنوز از دردها،مصدومیتها و به ویژه آسیبهای روحی ناشی از این شغل خلاص نشده ام...
تصادف،کمردرد،پله بالا رفتن ها،زیر باران لیز خوردن ها، هزینه بالای تعمیر و درآمد اندک و...
همه آسیبهای مادی و جسمی به کنار،
توهین و تحقیر های مشتری های تازه به دوران رسیده از همه بدتر ...
خیلی ها گمان می کنند ،راننده یا پیک " برده " آنهاست !
سال ۱۴۰۰ ،پس از تحمل هشت سال حبس گفتم تا کار مناسب گیر بیارم مدتی به این کار مشغول بشم،هم برای درآمد ،هم آشنایی با جامعه و اوضاع جدید ...
،با قرض یک موتور دسته دوم خریدم چهارده ملیون،همان روزهای اول کار اسنپ موتوری ، یکی از سرویسها
از سهروردی شمالی خواست که بروم میدان امام حسین ،دو تا نان سنگگ بخرم و برایش ببرم...
نانوا دو نان خیلی دراز پر کنجد داد
.
اون بار خیلی زود کار بهتر گیرآوردم،اما باز هم به عنوان شغل دوم ادامه دادم،
اگرچه زجرآور بود،اما لازم بود بفهمم چه تغییراتی در این هشت سال رخ داده ...
چند ماه بعد باز هم بازداشت شدم و دوباره بیکار ،دوباره کار گیر آوردم و بازهم بازداشت شدم تا
فروردین سال بعد ...
فروردین که اومدم ،از طرفی پدرم تازه فوت شده بود و هیچ پولی برای مراسم نداشتم
از طرفی بیکار..عید بود و همه جا تعطیل و تنها گزینه همون اسنپ...
هر چی گذشت بدتر شد
...
یک روز بارانی
سرویس از ستارخان به شهرک مخابرات خورد،دو گونی غذای سگ
خیلی سنگین بود
باد و باران و سربالایی...
وقتی رسیدم هم دیدم آسانسور خرابه و خونه مشتری طبقه پنجم ...
دو گونی سنگین را پنج طبقه بالا بردم
نه تنها معذرتخواهی نکرد ...
دختر پانزده ساله سرم داد کشید که بچه ام ( سگش) نیم ساعته گرسنه است....
منم گفتم گور بابای بی پولی
...
گونی ها رو هم بهش ندادم
آوردم پایین سوراخشون کردم و ریختم جلوی در ...
هی از اسنپ زنگ می زدن و
بلاک...
چند روز بعد شم اومدم برازجان
حالا با اینکه یک سال گذشته
هنوز خاطرات تلخش و پادرد و کمردرد تموم نشده ...
آدرس هایلایت صدای راننده در اینستاگرام 👇
https://www.instagram.com/s/aGlnaGxpZ2h0OjE4MTM1MTE2MDk4MzI4MTUx?igsh=MWRvcTZqNXk2YmNhMA==
بیش از پنجاه حکم اعدام اجرا شد.
بیش از سی کارگر به دلیل نبود ایمنی کافی در محل کار جان باختند .
چهار مورد اقدام به خودکشی کارگران به دلیل عدم دریافت حقوق و دشواری های معیشتی
بیست گزارش پلمپ مغازه و باشگاه بدنسازی و ...به دلیل عدم رعایت حجاب زوری حکومت ...
بیش از سیصد معترض ,منتقد و دادخواه بازداشت شدند.
صدور ده ها حکم بازداشت،تبعید و اعدام...
...
در یک قرن اخیر ؟
در یک سال اخیر ؟
در یک ماه اخیر ؟
نه !
فقط در یک هفته اخیر ...
#فجایع_شهر
بیش از سی کارگر به دلیل نبود ایمنی کافی در محل کار جان باختند .
چهار مورد اقدام به خودکشی کارگران به دلیل عدم دریافت حقوق و دشواری های معیشتی
بیست گزارش پلمپ مغازه و باشگاه بدنسازی و ...به دلیل عدم رعایت حجاب زوری حکومت ...
بیش از سیصد معترض ,منتقد و دادخواه بازداشت شدند.
صدور ده ها حکم بازداشت،تبعید و اعدام...
...
در یک قرن اخیر ؟
در یک سال اخیر ؟
در یک ماه اخیر ؟
نه !
فقط در یک هفته اخیر ...
#فجایع_شهر
تلاش برای جدا کردن افراد از خانواده وفشار به همسر برای طلاق به قصد شکستن دادخواهان .
و در آخر ...
بازجو با خشم فریاد می زند :"چه چیزی برای تو مهمتر از خانوادهات است که نمیشکنی؟"
■
تحت فشار گذاشتن دادخواهان به ویژه دادخواهان دربند/ زندانیان سیاسی و تلاش برای اختلاف انداختن بین خانواده ها و طلاق که معمولا همراه با پیشنهادهای بی شرمانه بوده...
به ویژه قرارگاه ثارالله اطلاعات سپاه از این شیوه برای فشار و شکستن دادخواهان استفاده کرده است،اما متاسفانه قربانیان معمولا از افشاگری می ترسند.
این شکنجه و درواقع فراتر از شکنجه علاوه بر اینکه علیه خودم اعمال شد,علیه چند همبندی دیگرم نیز اعمال شد، اما معمولا قربانیان از افشاگری می ترسند ،یا برای هزینه هایی مثل بازداشت مجدد و یا از ترس آبرو،مثل قربانیان تعرض و تجاوز جنسی ....
https://iranwire.com/fa/features/128939-%D9%82%D8%A7%D8%B6%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D9%88%D9%87%D8%B1%D8%AA-%D8%B7%D9%84%D8%A7%D9%82%D8%A8%DA%AF%DB%8C%D8%B1-%D9%88-%D8%B5%DB%8C%D8%BA%D9%87-%D9%85%D9%86-%D8%B4%D9%88-%D8%B3%D8%B1%DA%A9%D9%88%D8%A8-%D8%A8%D8%A7-%D8%B7%D9%84%D8%A7%D9%82-%D8%A7%D8%AC%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%8C/
#قیام_علیه_اعدام_وشکنجه
و در آخر ...
بازجو با خشم فریاد می زند :"چه چیزی برای تو مهمتر از خانوادهات است که نمیشکنی؟"
■
تحت فشار گذاشتن دادخواهان به ویژه دادخواهان دربند/ زندانیان سیاسی و تلاش برای اختلاف انداختن بین خانواده ها و طلاق که معمولا همراه با پیشنهادهای بی شرمانه بوده...
به ویژه قرارگاه ثارالله اطلاعات سپاه از این شیوه برای فشار و شکستن دادخواهان استفاده کرده است،اما متاسفانه قربانیان معمولا از افشاگری می ترسند.
این شکنجه و درواقع فراتر از شکنجه علاوه بر اینکه علیه خودم اعمال شد,علیه چند همبندی دیگرم نیز اعمال شد، اما معمولا قربانیان از افشاگری می ترسند ،یا برای هزینه هایی مثل بازداشت مجدد و یا از ترس آبرو،مثل قربانیان تعرض و تجاوز جنسی ....
https://iranwire.com/fa/features/128939-%D9%82%D8%A7%D8%B6%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D9%88%D9%87%D8%B1%D8%AA-%D8%B7%D9%84%D8%A7%D9%82%D8%A8%DA%AF%DB%8C%D8%B1-%D9%88-%D8%B5%DB%8C%D8%BA%D9%87-%D9%85%D9%86-%D8%B4%D9%88-%D8%B3%D8%B1%DA%A9%D9%88%D8%A8-%D8%A8%D8%A7-%D8%B7%D9%84%D8%A7%D9%82-%D8%A7%D8%AC%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%8C/
#قیام_علیه_اعدام_وشکنجه
Iranwire
قاضی: از شوهرت طلاقبگیر و صیغه من شو؛ سرکوب با طلاق اجباری
جمهوری اسلامی طی دههای گذشته از ابزارها و الگوهای متنوع و هدفمندی برای سرکوب شهروندان ایرانی استفاده کرده است؛ سرکوب برای به انفعال کشا ...
https://www.masrawy.com/news/news_various/details/2016/7/26/907432/%D9%85%D8%B3%D8%A7%D8%AC%D9%8A%D9%86-%D8%A8%D8%B1%D8%A9-%D8%A7%D9%84%D8%B2%D9%86%D8%B2%D8%A7%D9%86%D8%A9-%D8%A7%D9%84%D8%AD%D9%8A%D8%A7%D8%A9-%D8%B9%D9%86%D8%A8%D8%B1-%D9%83%D8%A8%D9%8A%D8%B1-%D9%85%D9%84%D9%81-%D8%AE%D8%A7%D8%B5-?amp
#ترجمه 👇
#ترجمه 👇
Soheil Arabi_سهیل عربی
Photo
زندانیان خارج از سلول... زندگی یک "بند" بزرگ است .
آزادی همیشه با در آغوش گرفتن آسمان مترادف است، آزادی بدون محدودیت، اظهار عقیده بدون محدودیت، در حالی که آنچه می ماند برای مردمان در اعماق زمین، این کلمه صرفا بدیهی است که آرزوی آن را دارند.
در آغوش گرفتن و دست دادن با عزیزان بدون مانع آهنی، حق دانستن دلایل «شکنجه» شدن( تفهیم اتهام) ، غلطیدن در خواب بدون مانع( تختهای زندان به اندازه یک قبر است و غِلط زدن با برخورد به میله یا افتادن همراه است،البته باید مدت زیادی کریدور خوابی و کف خوابی کرد تا به تخت رسید)
، انتخاب همنشين، داشتن تنهايي ارادى( اینکه مجبور نباشی در جمعی که دلت نمی خواد باشی ،هر وقت خواستی جای ساکت و ...)،
عدم اجبار مصرف داروی تحت نظری زندان در زمانهاى از پیش تعیین شده،
لباس تميز پوشیدن،
خوراک خوب خوردن خوراكى كه خزندگان روی آن غلط نزنند و حشرات در آن شناور نباشند، ورود به حمام دور از چشم ده ها تن( حمامهای زندان معمولا درب ندارند و زیر دوربین هستند_ دیگر زندانیان وزندانبانها" زندانی" را حین دوش گرفتن می بینند ...،
حسرت شنیدن صدای دست فروشان، پرسه زدن، دیدن ظاهر آسفالت و ترافیک در جاده ها، حسرت منظره آسمان شب و آرزوی پاسخ به یک سوال منطقی: «چرا اینجا هستم؟»
زندانی بیرون می آید و دنیا او را همچون کودک در آغوش می گیرد. او گام های ساختن زندگی پس از سلول زندان را احساس می کند. احساس او در گرفتن درها و آزادی باز کردن آنها، چشیدن اولین فنجان آب، دعوت از عزیزانش بدون اشک، نگاهش به پلیس پس از غیبت( دیر برگشتن از مرخصی) از زندان، ثبات عاطفی اش، عاداتی که پس از بیرون آمدن به سوی نور به او چسبید، استقبال از تختش، دیدش نسبت به جامعه، همدردی اش با بی عدالتی ها، داستان ها و پشت صحنههایی که مصراوی سعی کرد از نزدیک آنها را بیابد و با دقت گوش دهد، «کابوسها» همچنان صاحبانشان را آزار میدهند، و ابرها همچنان در اطراف همسالانی که قادر به ترک سلولهای زندان نبودند، میچرخند ....
■■■
1- بعد از آزادی... محمود یحیی: من هنوز می دانم چگونه به آسمان نگاه کنم. زندان آن چیزی نیست که در تلویزیون نشان داده می شود.
2- «صلاح» و «عبدالخالق»... دوقلوهايى كه زندان را تا آخر عمر زندگی کردند.
3- شش ماه داخل کانون کفار... زندان با طاها چه کرد.
4- یاسین، «زندانی سیاسی»: برای کسی که زندگیش را با «زندان و کتک» سپری کرده، سخت است به زندگی عادی برگردد.
5- شورای بین المللی حقوق بشر عرب: افراط گرایی و جنون سرنوشت زندانیان پس از آزادی است (گفتگو)
6- «العرابی» پس از زندان.. همچنان در بند «ج» طره محبوس است.
7- احمد الدرینی می نویسد - شیخ احمد.. سلول زندان داماد تندرو.
(پرونده ویژه) این فایل توسط احمد اللیثی، اشراق احمد، دعای الفولی، رعنا الجمعی، شروق غنیم، علیا رفعت و محمد زکریا تهیه شده است: عکس روی جلد - علی صبیح کاظم (عراق)
ترجمه با کمی تغییر( به قصد تفهیم بهتر ) از 👇
https://www.masrawy.com/news/news_various/details/2016/7/26/907432/%D9%85%D8%B3%D8%A7%D8%AC%D9%8A%D9%86-%D8%A8%D8%B1%D8%A9-%D8%A7%D9%84%D8%B2%D9%86%D8%B2%D8%A7%D9%86%D8%A9-%D8%A7%D9%84%D8%AD%D9%8A%D8%A7%D8%A9-%D8%B9%D9%86%D8%A8%D8%B1-%D9%83%D8%A8%D9%8A%D8%B1-%D9%85%D9%84%D9%81-%D8%AE%D8%A7%D8%B5-?amp
آزادی همیشه با در آغوش گرفتن آسمان مترادف است، آزادی بدون محدودیت، اظهار عقیده بدون محدودیت، در حالی که آنچه می ماند برای مردمان در اعماق زمین، این کلمه صرفا بدیهی است که آرزوی آن را دارند.
در آغوش گرفتن و دست دادن با عزیزان بدون مانع آهنی، حق دانستن دلایل «شکنجه» شدن( تفهیم اتهام) ، غلطیدن در خواب بدون مانع( تختهای زندان به اندازه یک قبر است و غِلط زدن با برخورد به میله یا افتادن همراه است،البته باید مدت زیادی کریدور خوابی و کف خوابی کرد تا به تخت رسید)
، انتخاب همنشين، داشتن تنهايي ارادى( اینکه مجبور نباشی در جمعی که دلت نمی خواد باشی ،هر وقت خواستی جای ساکت و ...)،
عدم اجبار مصرف داروی تحت نظری زندان در زمانهاى از پیش تعیین شده،
لباس تميز پوشیدن،
خوراک خوب خوردن خوراكى كه خزندگان روی آن غلط نزنند و حشرات در آن شناور نباشند، ورود به حمام دور از چشم ده ها تن( حمامهای زندان معمولا درب ندارند و زیر دوربین هستند_ دیگر زندانیان وزندانبانها" زندانی" را حین دوش گرفتن می بینند ...،
حسرت شنیدن صدای دست فروشان، پرسه زدن، دیدن ظاهر آسفالت و ترافیک در جاده ها، حسرت منظره آسمان شب و آرزوی پاسخ به یک سوال منطقی: «چرا اینجا هستم؟»
زندانی بیرون می آید و دنیا او را همچون کودک در آغوش می گیرد. او گام های ساختن زندگی پس از سلول زندان را احساس می کند. احساس او در گرفتن درها و آزادی باز کردن آنها، چشیدن اولین فنجان آب، دعوت از عزیزانش بدون اشک، نگاهش به پلیس پس از غیبت( دیر برگشتن از مرخصی) از زندان، ثبات عاطفی اش، عاداتی که پس از بیرون آمدن به سوی نور به او چسبید، استقبال از تختش، دیدش نسبت به جامعه، همدردی اش با بی عدالتی ها، داستان ها و پشت صحنههایی که مصراوی سعی کرد از نزدیک آنها را بیابد و با دقت گوش دهد، «کابوسها» همچنان صاحبانشان را آزار میدهند، و ابرها همچنان در اطراف همسالانی که قادر به ترک سلولهای زندان نبودند، میچرخند ....
■■■
1- بعد از آزادی... محمود یحیی: من هنوز می دانم چگونه به آسمان نگاه کنم. زندان آن چیزی نیست که در تلویزیون نشان داده می شود.
2- «صلاح» و «عبدالخالق»... دوقلوهايى كه زندان را تا آخر عمر زندگی کردند.
3- شش ماه داخل کانون کفار... زندان با طاها چه کرد.
4- یاسین، «زندانی سیاسی»: برای کسی که زندگیش را با «زندان و کتک» سپری کرده، سخت است به زندگی عادی برگردد.
5- شورای بین المللی حقوق بشر عرب: افراط گرایی و جنون سرنوشت زندانیان پس از آزادی است (گفتگو)
6- «العرابی» پس از زندان.. همچنان در بند «ج» طره محبوس است.
7- احمد الدرینی می نویسد - شیخ احمد.. سلول زندان داماد تندرو.
(پرونده ویژه) این فایل توسط احمد اللیثی، اشراق احمد، دعای الفولی، رعنا الجمعی، شروق غنیم، علیا رفعت و محمد زکریا تهیه شده است: عکس روی جلد - علی صبیح کاظم (عراق)
ترجمه با کمی تغییر( به قصد تفهیم بهتر ) از 👇
https://www.masrawy.com/news/news_various/details/2016/7/26/907432/%D9%85%D8%B3%D8%A7%D8%AC%D9%8A%D9%86-%D8%A8%D8%B1%D8%A9-%D8%A7%D9%84%D8%B2%D9%86%D8%B2%D8%A7%D9%86%D8%A9-%D8%A7%D9%84%D8%AD%D9%8A%D8%A7%D8%A9-%D8%B9%D9%86%D8%A8%D8%B1-%D9%83%D8%A8%D9%8A%D8%B1-%D9%85%D9%84%D9%81-%D8%AE%D8%A7%D8%B5-?amp
مصراوي.كوم
مساجين برة الزنزانة.. الحياة "عنبر" كبير (ملف خاص)
دوما ما تحل الحرية مرادفا لمعانقة السماء التحرر دون قيد إبداء الرأي بلا حجر فيما يبقى أناس في جوف الأرض تمثل لهم الكلمة مجرد | مصراوى
Soheil Arabi_سهیل عربی
زندانیان خارج از سلول... زندگی یک "بند" بزرگ است . آزادی همیشه با در آغوش گرفتن آسمان مترادف است، آزادی بدون محدودیت، اظهار عقیده بدون محدودیت، در حالی که آنچه می ماند برای مردمان در اعماق زمین، این کلمه صرفا بدیهی است که آرزوی آن را دارند. در آغوش گرفتن…
«إِذا كانَ هذا وَطناً، فَما شَكلَ الزَنزانَة...؟»
لاادری...
☆
اگر این است وطن،
پس چگونه است اسارتگاه....؟!
نمی دانم...
#عدنان_الصائغ
■■
«أتعرفين ما هو الوطن يا صَفيّة؟
الوطن هو ألا يحدث ذلك كله!»
میدانی وطن چیست صَفیه خانم؟
وطن یعنی اینکه نباید همهی اینها اتفاق میافتاد!
#غسان_کنفانی
■
#الزنزانة
لاادری...
☆
اگر این است وطن،
پس چگونه است اسارتگاه....؟!
نمی دانم...
#عدنان_الصائغ
■■
«أتعرفين ما هو الوطن يا صَفيّة؟
الوطن هو ألا يحدث ذلك كله!»
میدانی وطن چیست صَفیه خانم؟
وطن یعنی اینکه نباید همهی اینها اتفاق میافتاد!
#غسان_کنفانی
■
#الزنزانة
Soheil Arabi_سهیل عربی
Photo
پیشتر به معرفی #تیمور_کوران و کتاب مهم او ( واگرایی بلند مدت _چگونه قوانین اسلامی باعث عقب ماندگی خاور میانه شد ) پرداختیم و امروز با دیدگاه دیگر استاد اقتصاد اما با رویکرد و طرزفکر متفاوت با او آشنا می شویم .
#یانیس_واروفاکیس زاده 1961 در آتن. او سالها در دانشگاههای معتبر کشورهای مختلف از جمله بریتانیا، استرالیا و ایالات متحده آمریکا درس #اقتصاد را تدریس میکرد تا اینکه سرانجام سال 2015 وزیر دارایی #یونان شد.
خاطرات او از تجربیاتش در دولت، به نام بزرگسالان در اتاق: نبرد من با استقرار عمیق اروپا، در سال 2017 پرفروش ترین کتاب بود. همچنین #کتاب قبلی او،
"ضعیفان از چه چیزی باید رنج ببرند؟"اروپا، سختگیری و تهدید برای ثبات جهانی" در سال 2016 پرفروش ترین کتاب شد.
او در حال حاضر استاد اقتصاد در #دانشگاه_آتن است و به عنوان یکی از بنیانگذاران جنبش #دموکراسی در اروپا شناخته میشود و تعداد بسیاری مخاطب در سراسر دنیا دارد.
قسمت اول معرفی او را با نگاهی به کتاب معروفش " حرفهایی درباره اقتصاد با دخترم " آغاز می کنیم.
#معرفی_کتاب
Talking to my daughter about the economy
#کتاب
#حرفهایی_با_دخترم_درباره_اقتصاد
👇
#یانیس_واروفاکیس زاده 1961 در آتن. او سالها در دانشگاههای معتبر کشورهای مختلف از جمله بریتانیا، استرالیا و ایالات متحده آمریکا درس #اقتصاد را تدریس میکرد تا اینکه سرانجام سال 2015 وزیر دارایی #یونان شد.
خاطرات او از تجربیاتش در دولت، به نام بزرگسالان در اتاق: نبرد من با استقرار عمیق اروپا، در سال 2017 پرفروش ترین کتاب بود. همچنین #کتاب قبلی او،
"ضعیفان از چه چیزی باید رنج ببرند؟"اروپا، سختگیری و تهدید برای ثبات جهانی" در سال 2016 پرفروش ترین کتاب شد.
او در حال حاضر استاد اقتصاد در #دانشگاه_آتن است و به عنوان یکی از بنیانگذاران جنبش #دموکراسی در اروپا شناخته میشود و تعداد بسیاری مخاطب در سراسر دنیا دارد.
قسمت اول معرفی او را با نگاهی به کتاب معروفش " حرفهایی درباره اقتصاد با دخترم " آغاز می کنیم.
#معرفی_کتاب
Talking to my daughter about the economy
#کتاب
#حرفهایی_با_دخترم_درباره_اقتصاد
👇
Soheil Arabi_سهیل عربی
توجه ! هدف تأیید، ( موافقت) یا مخالفت با دیدگاه نویسنده نیست !بلکه معرفی کتاب، آشنایی با دیدگاه های متفاوت و هم اندیشی..، است. به زودی دیدگاه های متفاوت و مخالف با این نویسنده را هم برسی می کنیم. ■ Princeton : The Long Divergence opens up a frank and honest…
اقتصاد (Economy) از کلمه Oikonomia گرفته شده است که خود از دو کلمه تشکیل شده؛ Oikos به معنای خانه و Nomoi به معنای قواعد، قانونها و اجبارها.
همین الان اگر نگاهی به خانهمان بیندازی متوجه میشوی یک عالمه کالا داریم که هیچ نیاز ضروریای به آنها نداریم؛ اما به خاطر ارزشی که قیمتگذاریها به آن دادهاند، آن را خریدهایم.
به نظر من در جوامع امروزی، اقتصاد دیگر ربطی به قوانین اداره خانه ندارد و باید به جای کلمه گرفته شده از (Oikonomia) از کلمه (Agoranomy) آگورانومی استفاده کنیم که به قوانین Agora یعنی بازار اشاره دارد.
بازار یک چیز است، اقتصاد چیز دیگری
وقتـی در حبـاب شـکوفایی غـرب بـزرگ شـوی، بیشـتر بزرگترهـا بـه تـو میگوینـد کـه کشـورهای فقیـر بـه
ایـن دلیـل فقیـر هسـتند کـه »اقتصـاد« آنهـا ضعیـف اسـت ؛ بمانـد کـه معنـای ایـن حـرف چیسـت. آنهـا
همچنیـن بـه تـو میگوینـد کـه افـراد فقیـر در جامعـه هـم بـه ایـن دلیـل کـه چیـز خوبـی بـرای فـروش
ندارنـد فقیـر هسـتند. منظورشـان ایـن اسـت کـه آنهـا چیـزی بـرای ارائـه بـه »بـازار« ندارنـد. بـه همیـن
دلیـل اسـت کـه تصمیـم گرفتـم در مـورد چیـزی بـه نـام اقتصـاد بـا تـو صحبـت کنـم: در دنیـای تـو و مـن،
هـر بحثـی در مـورد اینکـه چـرا برخـی از مـردم فقیـر و برخـی دیگـر ثروتمنـد هسـتند، یـا حتـی پرسـیدن
ایـن سـوال کـه چـرا بشـریت در حـال نابـودی سـیاره زمیـن اسـت، حـول اقتصـاد مـی چرخـد. و اقتصـاد
بـه چیـزی ربـط دارد کـه بـه بـازار معـروف اسـت. اگـر مـی خواهـی سـهمی در آینـده انسـان داشـته باشـی،
نمـی توانـی وقتـی کلماتـی ماننـد "اقتصـاد" یـا "بـازار" گفتـه میشـود خـودت را بـه آن راه بزنـی.
بنابرایــن، اجــازه بــده بــا یــک اشــتباه رایــج کــه بســیاری مرتکــب مــی شــوند شــروع کنــم: خیلــی هــا فکــر
میکننــد کــه بــازار و اقتصــاد یــک چیــز هســتند. در صورتیکــه ایــن گونــه نیســت. بازارهــا دقیقــا چــه
هسـتند؟ بازارهـا محـل مبادلـه هسـتند. در سـوپرمارکت مـا در ازای پرداخـت پـول، سـبد خریـد خـود را بـا
ً بـا پولـی کـه مـا پرداختیـم چیزهـای
چیزهایـی پـر مـی کنیـم، کـه فروشـنده یـا صاحـب سـوپرمارکت بعـدا
ً بـا
دیگـری کـه مـی خواهـد را مـی خـرد. قبـل از اختـراع پـول، مبـادالت مسـتقیم بـود: یـک مـوز مسـتقیما
یـک سـیب یـا شـاید دو سـیب مبادلـه مـی شـد. امـروزه، بـا وجـود اینترنـت پـر سـرعت، حتـی الزم نیسـت
بــازار یــک مــکان فیزیکــی باشــد، ماننــد زمانــی کــه از مــن میخواهــی برنامــهای را از iTunes یــا چیــزی از
آمـازون برایـت بخـرم.
خـب مـا از زمانـی کـه در میـان درختـان زندگـی مـی کردیـم، قبـل از اینکـه توانایـی کشـاورزی را کسـب کنیـم،
بازارهایـی داشـتیم. اولیـن بـاری کـه یکـی از اجـداد مـا پیشـنهاد داد یـک مـوز را بـا میـوه دیگـری مبادلـه
کنـد، بـازار مبادلـه ای بـه نوعـی بـه وجـود آمـد. امـا ایـن یـک اقتصـاد واقعـی نبـود. بـرای بـه وجـود آمـدن
یـک اقتصـاد، چیـز دیگـری الزم بـود: ظرفیتـی فراتـر از جمـع آوری مـوز از درختـان یـا شـکار حیوانـات، مثـا
بـاال بـردن ظرفیـت تولیـد غـذا یـا ابزارهایـی کـه بـدون نیـروی انسـانی کار مـی کردنـد....
#یانیس_واروفاکیس
با دیدگاه #تیمور_کوران مقایسه شود !
همین الان اگر نگاهی به خانهمان بیندازی متوجه میشوی یک عالمه کالا داریم که هیچ نیاز ضروریای به آنها نداریم؛ اما به خاطر ارزشی که قیمتگذاریها به آن دادهاند، آن را خریدهایم.
به نظر من در جوامع امروزی، اقتصاد دیگر ربطی به قوانین اداره خانه ندارد و باید به جای کلمه گرفته شده از (Oikonomia) از کلمه (Agoranomy) آگورانومی استفاده کنیم که به قوانین Agora یعنی بازار اشاره دارد.
بازار یک چیز است، اقتصاد چیز دیگری
وقتـی در حبـاب شـکوفایی غـرب بـزرگ شـوی، بیشـتر بزرگترهـا بـه تـو میگوینـد کـه کشـورهای فقیـر بـه
ایـن دلیـل فقیـر هسـتند کـه »اقتصـاد« آنهـا ضعیـف اسـت ؛ بمانـد کـه معنـای ایـن حـرف چیسـت. آنهـا
همچنیـن بـه تـو میگوینـد کـه افـراد فقیـر در جامعـه هـم بـه ایـن دلیـل کـه چیـز خوبـی بـرای فـروش
ندارنـد فقیـر هسـتند. منظورشـان ایـن اسـت کـه آنهـا چیـزی بـرای ارائـه بـه »بـازار« ندارنـد. بـه همیـن
دلیـل اسـت کـه تصمیـم گرفتـم در مـورد چیـزی بـه نـام اقتصـاد بـا تـو صحبـت کنـم: در دنیـای تـو و مـن،
هـر بحثـی در مـورد اینکـه چـرا برخـی از مـردم فقیـر و برخـی دیگـر ثروتمنـد هسـتند، یـا حتـی پرسـیدن
ایـن سـوال کـه چـرا بشـریت در حـال نابـودی سـیاره زمیـن اسـت، حـول اقتصـاد مـی چرخـد. و اقتصـاد
بـه چیـزی ربـط دارد کـه بـه بـازار معـروف اسـت. اگـر مـی خواهـی سـهمی در آینـده انسـان داشـته باشـی،
نمـی توانـی وقتـی کلماتـی ماننـد "اقتصـاد" یـا "بـازار" گفتـه میشـود خـودت را بـه آن راه بزنـی.
بنابرایــن، اجــازه بــده بــا یــک اشــتباه رایــج کــه بســیاری مرتکــب مــی شــوند شــروع کنــم: خیلــی هــا فکــر
میکننــد کــه بــازار و اقتصــاد یــک چیــز هســتند. در صورتیکــه ایــن گونــه نیســت. بازارهــا دقیقــا چــه
هسـتند؟ بازارهـا محـل مبادلـه هسـتند. در سـوپرمارکت مـا در ازای پرداخـت پـول، سـبد خریـد خـود را بـا
ً بـا پولـی کـه مـا پرداختیـم چیزهـای
چیزهایـی پـر مـی کنیـم، کـه فروشـنده یـا صاحـب سـوپرمارکت بعـدا
ً بـا
دیگـری کـه مـی خواهـد را مـی خـرد. قبـل از اختـراع پـول، مبـادالت مسـتقیم بـود: یـک مـوز مسـتقیما
یـک سـیب یـا شـاید دو سـیب مبادلـه مـی شـد. امـروزه، بـا وجـود اینترنـت پـر سـرعت، حتـی الزم نیسـت
بــازار یــک مــکان فیزیکــی باشــد، ماننــد زمانــی کــه از مــن میخواهــی برنامــهای را از iTunes یــا چیــزی از
آمـازون برایـت بخـرم.
خـب مـا از زمانـی کـه در میـان درختـان زندگـی مـی کردیـم، قبـل از اینکـه توانایـی کشـاورزی را کسـب کنیـم،
بازارهایـی داشـتیم. اولیـن بـاری کـه یکـی از اجـداد مـا پیشـنهاد داد یـک مـوز را بـا میـوه دیگـری مبادلـه
کنـد، بـازار مبادلـه ای بـه نوعـی بـه وجـود آمـد. امـا ایـن یـک اقتصـاد واقعـی نبـود. بـرای بـه وجـود آمـدن
یـک اقتصـاد، چیـز دیگـری الزم بـود: ظرفیتـی فراتـر از جمـع آوری مـوز از درختـان یـا شـکار حیوانـات، مثـا
بـاال بـردن ظرفیـت تولیـد غـذا یـا ابزارهایـی کـه بـدون نیـروی انسـانی کار مـی کردنـد....
#یانیس_واروفاکیس
با دیدگاه #تیمور_کوران مقایسه شود !