پیشتر بارها یادآوری شد که مهمترین هدف #دادخواهانِ_دربند از #اعتصاب_غذا و این جنبش، پیشگیری از مرگ و تحت شکنجه قرار گرفتن هزاران زندانی دیگر است.
در این پست می کوشیم ، همراه با آنان شده و مشکلات و خواسته های مهم زندانیان را مطرح کنیم.
یک : قوانینِ واپسگرایانه ، تاریخ مصرف گذشته و نامناسب برای نیازهای امروزِ مردم ؛
بیش از دو هزار عنوان جرم و سی ملیون پرونده باز قضایی ، یعنی درگیر کردن نیمی از جمعیت بالای ۱۸ سال ، با دادگاه و زندان
با نگاهی دقیق و عمیق به عناوین مجرمانه در #ایران #اسلامی ، در مییابیم که بیشتر این جرائم ، در اکثر نقاط پیشرفته ی جهان #جرم به شمار نمی آیند .
مثل انتقاد که با نام مستعار #فعالیت_تبلیغی_علیه_نظام مصداق ارتکاب #جرم_امنیتی محسوب می شود.
یا #اجتماع_وتبانی_علیه_نظام
هر معترضی را ، اگرچه به شکل قانونی و خشونت پرهیز اقدام به اعتراض کرده باشد ، متهم به ارتکاب آن می کنند و از یک سال تا ۵ سال #مجازات و حتی گاه مجازات تکمیلی برای آن اعمال می کنند؛
مثل #سجاد_سالاروند که علاوه بر ۵ سال حبس، به۲سال شستشوی میت محکوم شد
یا هر انتقادی به سیستم #کلریکال_کاپیتالیسم ( سرمایه داریِ روحانی محور ) و ساز و کار آن ، حتی در حد یک پرسشگری در باب ضریح سیار امام زاده بیژن ، مصداق #توهین_به_مقدسات و حتی #سب_النبی به شمار می آید .
هر شکلی از روشنگری وتلاش برای ایجاد اتحاد را #تشویش_اذهان_عمومی تلقی می شود.
افزون بر #جرائم_امنیتی ، در دیگر موارد نیز ، آثار مخربِ #ارتجاع، نبود قوانین این جهانی ، جزم اندیشی و خرافه گرایی در دیگر موارد نیز دیده می شود ،
مثل مهریه ، دیه ، فروش مشروبات الکلی ؛
حکم قطع یَد برای سرقت
شلاق برای #مشروب و یا شوخی با #جنتی،
.. #حداد
#توهین_به_مقامات
●●●□□□
با اطمینان می توان گفت که حتی اگر به راستی ، اصلاحاتی در قانون اساسی رخ می داد ، جمعیت زندانها تا نود در صد ۹۰٪
کاهش میافت.
اما به آسانی می توان فهمید که #سیاست و هدف #حاکمیت ، #جرم_زایی و پر نگه داشتن زندانها است و نه #جرم_زدایی و کاهش جمعیت زندانها
درباره ی قوانین تاریخ مصرف گذشته و عدم تناسب آنها با نیازهای امروز مردم ، می توان صد ها مقاله و کتاب نوشت که در اینجا به چکیده ای از آنها اشاره شد،
اما این تنها درد و مشکل نیست،
روند نا عادلانه و غیر علنی محاکمه و حتی اجرای مجازات های فراقانونی و شکنجه ها نیز مشکلات و آزارهای روند وحشیانه ی بازداشت ، اعتراف گرفتن تحت شکنجه و اکراه و حتی آزار خانواده ؛ و همچنین روند نا عادلانه و غیر علنی محاکمه و ...
و حتی اجرای مجازات های فراقانونی ، شکنجه ها و عدم رعایت حقوق و تامین نیازهای #زندانی نیز مشکلات و دردهای فراوانی را به وجود آورده است.
پیشتر هم یادآوری شد که شکنجه و استبداد یارانِ جدا نشدنی از یکدیگرند و در سرزمینِ تحت استبداد ، شکنجه ها از پیش از زاده شدنمان آغاز می شود ، اما اگر بخواهیم به طور تخصصی در باره زندانی و اوضاع قضایی سخن بگوییم ، باید گفت در اینجا نیز شکنجه ها پیش از بازداشت آغاز می شوند .
شکنجه ها پیش از بازداشت آغاز می شوند ،
نخست از آنجا که یک روزنامه نگار ، نویسنده ، شاعر و هر منتقد و اهل تفکری ، از آنجا که #آزادیِ_آشکارسازی_اندیشه هایش را ندارد ، تحت #شکنجه است.
با تولید هر محصول فکری ، مثل #شعر ، #مقاله ، #کتاب #کاریکاتور ،
تهدید و سرکوب ها را می شنود و.....
◇◇◇◇
این تهدید و سرکوبها ، گاه غیر مستقیم است و گاه مستقیم.
مستقیم مثل تهدیدهای اهالی #جهاد_فاکتوری ( سربازان سایبری امام زمان )
غیر مستقیم اینکه او می داند با انتشار محصول فکری اش به خطر می افتد و معمولا #خودسانسوری می کند...
مرحله ی بعد ، هنگام بازداشت است !
معمولا مأموران نهادهای سرکوبِ اندیشه ، مثل #قرارگاهِ_ثارالله و #وزارت_اطلاعات با شیوه ای دروغین و نخ نما ، مخالفان حکومت را #بازداشت می کنند .
اینکه به همسایه ها می گویند برای دستگیر کردن یک #تروریست یا #قاچاقچی حرفه ای آمده اند و از آنها می خواهند ، در روز حمله به خانه ی فرد ، اصلا دخالت نکنند و فقط درب ساختمان را برایشان باز کنند.
نزدیک به ده مرد مسلح ، که دو تن از آنها چادر بر سر دارند و در عرف #فاطی_کماندو نامیده می شوند به منزل منتقد یورش می آورند ، تمام وسایلی که از دیدشان در راه آگاهی رسانی و روشنگری می توان از آنها بهره برد را در کیسه هایی می ریزند و با خود می برند ،
موبایل ، لپ تاب ، کامپیوتر، هارد ، فلش ، حتی cd 💿 و 📀 dvd و حتی cd ها و وسایل آموزشی...
دفتر نقاشی دختر ۴ ساله را هم با خود می برند
در این پست می کوشیم ، همراه با آنان شده و مشکلات و خواسته های مهم زندانیان را مطرح کنیم.
یک : قوانینِ واپسگرایانه ، تاریخ مصرف گذشته و نامناسب برای نیازهای امروزِ مردم ؛
بیش از دو هزار عنوان جرم و سی ملیون پرونده باز قضایی ، یعنی درگیر کردن نیمی از جمعیت بالای ۱۸ سال ، با دادگاه و زندان
با نگاهی دقیق و عمیق به عناوین مجرمانه در #ایران #اسلامی ، در مییابیم که بیشتر این جرائم ، در اکثر نقاط پیشرفته ی جهان #جرم به شمار نمی آیند .
مثل انتقاد که با نام مستعار #فعالیت_تبلیغی_علیه_نظام مصداق ارتکاب #جرم_امنیتی محسوب می شود.
یا #اجتماع_وتبانی_علیه_نظام
هر معترضی را ، اگرچه به شکل قانونی و خشونت پرهیز اقدام به اعتراض کرده باشد ، متهم به ارتکاب آن می کنند و از یک سال تا ۵ سال #مجازات و حتی گاه مجازات تکمیلی برای آن اعمال می کنند؛
مثل #سجاد_سالاروند که علاوه بر ۵ سال حبس، به۲سال شستشوی میت محکوم شد
یا هر انتقادی به سیستم #کلریکال_کاپیتالیسم ( سرمایه داریِ روحانی محور ) و ساز و کار آن ، حتی در حد یک پرسشگری در باب ضریح سیار امام زاده بیژن ، مصداق #توهین_به_مقدسات و حتی #سب_النبی به شمار می آید .
هر شکلی از روشنگری وتلاش برای ایجاد اتحاد را #تشویش_اذهان_عمومی تلقی می شود.
افزون بر #جرائم_امنیتی ، در دیگر موارد نیز ، آثار مخربِ #ارتجاع، نبود قوانین این جهانی ، جزم اندیشی و خرافه گرایی در دیگر موارد نیز دیده می شود ،
مثل مهریه ، دیه ، فروش مشروبات الکلی ؛
حکم قطع یَد برای سرقت
شلاق برای #مشروب و یا شوخی با #جنتی،
.. #حداد
#توهین_به_مقامات
●●●□□□
با اطمینان می توان گفت که حتی اگر به راستی ، اصلاحاتی در قانون اساسی رخ می داد ، جمعیت زندانها تا نود در صد ۹۰٪
کاهش میافت.
اما به آسانی می توان فهمید که #سیاست و هدف #حاکمیت ، #جرم_زایی و پر نگه داشتن زندانها است و نه #جرم_زدایی و کاهش جمعیت زندانها
درباره ی قوانین تاریخ مصرف گذشته و عدم تناسب آنها با نیازهای امروز مردم ، می توان صد ها مقاله و کتاب نوشت که در اینجا به چکیده ای از آنها اشاره شد،
اما این تنها درد و مشکل نیست،
روند نا عادلانه و غیر علنی محاکمه و حتی اجرای مجازات های فراقانونی و شکنجه ها نیز مشکلات و آزارهای روند وحشیانه ی بازداشت ، اعتراف گرفتن تحت شکنجه و اکراه و حتی آزار خانواده ؛ و همچنین روند نا عادلانه و غیر علنی محاکمه و ...
و حتی اجرای مجازات های فراقانونی ، شکنجه ها و عدم رعایت حقوق و تامین نیازهای #زندانی نیز مشکلات و دردهای فراوانی را به وجود آورده است.
پیشتر هم یادآوری شد که شکنجه و استبداد یارانِ جدا نشدنی از یکدیگرند و در سرزمینِ تحت استبداد ، شکنجه ها از پیش از زاده شدنمان آغاز می شود ، اما اگر بخواهیم به طور تخصصی در باره زندانی و اوضاع قضایی سخن بگوییم ، باید گفت در اینجا نیز شکنجه ها پیش از بازداشت آغاز می شوند .
شکنجه ها پیش از بازداشت آغاز می شوند ،
نخست از آنجا که یک روزنامه نگار ، نویسنده ، شاعر و هر منتقد و اهل تفکری ، از آنجا که #آزادیِ_آشکارسازی_اندیشه هایش را ندارد ، تحت #شکنجه است.
با تولید هر محصول فکری ، مثل #شعر ، #مقاله ، #کتاب #کاریکاتور ،
تهدید و سرکوب ها را می شنود و.....
◇◇◇◇
این تهدید و سرکوبها ، گاه غیر مستقیم است و گاه مستقیم.
مستقیم مثل تهدیدهای اهالی #جهاد_فاکتوری ( سربازان سایبری امام زمان )
غیر مستقیم اینکه او می داند با انتشار محصول فکری اش به خطر می افتد و معمولا #خودسانسوری می کند...
مرحله ی بعد ، هنگام بازداشت است !
معمولا مأموران نهادهای سرکوبِ اندیشه ، مثل #قرارگاهِ_ثارالله و #وزارت_اطلاعات با شیوه ای دروغین و نخ نما ، مخالفان حکومت را #بازداشت می کنند .
اینکه به همسایه ها می گویند برای دستگیر کردن یک #تروریست یا #قاچاقچی حرفه ای آمده اند و از آنها می خواهند ، در روز حمله به خانه ی فرد ، اصلا دخالت نکنند و فقط درب ساختمان را برایشان باز کنند.
نزدیک به ده مرد مسلح ، که دو تن از آنها چادر بر سر دارند و در عرف #فاطی_کماندو نامیده می شوند به منزل منتقد یورش می آورند ، تمام وسایلی که از دیدشان در راه آگاهی رسانی و روشنگری می توان از آنها بهره برد را در کیسه هایی می ریزند و با خود می برند ،
موبایل ، لپ تاب ، کامپیوتر، هارد ، فلش ، حتی cd 💿 و 📀 dvd و حتی cd ها و وسایل آموزشی...
دفتر نقاشی دختر ۴ ساله را هم با خود می برند
مثلا نشسته بودیم تو کریدور ، از همین بحث های هر روزه:
این فروشگاهیه برای سالن ما یک ماهه که تخم مرغ و روغن مایع نیاورده، ولی برای سالن اختلاسیا هر روز بهترین جنسا رو میاره ...
یهو قاطی می کرد شروع می کرد به فریاد زدن : ای خامنه ای دجال ، گورومساخ، مادر ججججججج ...
می ندازمت زندان ، حسرت یه املت خوردن می زارم رو دلت ، هر روز باید از همین عدسیای پر از گِل بخوری ج....کِش ...
■■☆■■
بچه ها تلاش می کردن آرومش کنن ،اینم هی شلوغترش می کرد:
نه !
ولم کنید ، بزارید برم رئیس زندان آتیش بزنم ، از همینجا تا بیت همه مزدورای خامنه ای رو آتیش می زنم...
☆☆
یعنی کلا کارش فحش دادن به خامنه ای و خط و نشون کشیدن برای اینا بود...
یک روز اژه ای و چند تا دیگه از این عمله های قوه قضائیه اومدن تو بند ما ، دیدیم با چه سرعتی داره می دوه که برسه به اژه ای،
گفتیم الانه که کف گرگیُ بکوبه تو صورت یارو !
ناگهان دیدیم دست به سینه ایستاد و شروع کرد قربون صدقه اژه ای رفتن !
حاج آقا خوش اومدین ، ای کاش فرصت بود گوسفند زیر پاتون قربونی می کردیم ، حاج آقا دردت تو سر معاندین نظام !
اژه ای هم با به حالت چندشی نگاهش کرد و گفت : خواسته شما چیه ؟
_ خواسته حاج آقا ؟
بنده ی حقیر و غرق گناه کی باشه که از شما خواسته داشته باشه، من فقط می خوام از زحمات کارمندان شریف زندان و اطلاعات سپاه تشکر کنم ، آنقدر با من مهربان بودن، اصلا کار خدا بود که من بازداشت شدم ، من فریب رسانه های معاند خوردم ، بنده دانشجوی دکتری علوم سیاسی بورسیه در لبنان بودم ، چند تا معاند فریبم دادن ...
•••
اژه ای: آقا جان الان چی می خوای ؟
درخواست عفو نوشتی؟
_ بله حاج آقا ، صد تا نوشتم
¤ _ یکی دیگه بنویس الان بیار
☆
جونم برات بگه که یک سال پیش این موقع نامه عفوُ دستی داد به خود اژه ای، از اون موقع هم بیست بار دیگه درخواست نوشته و هنوزم هیچ جوابی بهش ندادن .
هنوز حبسش به دو سال نرسیده، ولی روزی یه قوطی قرص اعصاب می خوره، صبح تا شب یا به این و اون فحش میده، یا می شینه یه گوشه گریه می کنه ...داغون کرده خودشُ
در حالی که همونجا سه نفر بالای بیست سال و ده نفر بالای ۱۵ سال دارن حبس می کشن ، روحیه عالی، زندگی رو برنامه، درس می خونن ، تدریس می کنند، ورزش سر جا، مطالعه سر جا ...
■■
اکثر سیاسی هایی که می شکنند، افرادی هستند که بدون برنامه ریزی و مطالعه و تحقیق درباره عواقب کنشگری پا به عرصه مبارزه گذاشتند، به این دلیل که خودشان را برای سختی ها آماده نکرده اند ، خیلی زود کم میارن / می شکنند و بدتر از همه اینکه به بقیه آسیب می رسانند:
مخبر / آدم فروش می شوند، علیه هم بندی هایشان گزارش می نویسند به این امید که زودتر آزادشان کنند، هر روز عفو نوشتن و التماس کردن به جلادان و پایین آوردن شان مبارزان ، پرخاشگری و بد رفتاری در بند و ....
از دید من انفعال / هیچ کاری نکردن خیلی کمتر از کنشگری کورکورانه به مبارزه و مبارزان آسیب می رساند، پیشنهادم این است که حتما قبل از هر کنش سیاسی ، از عواقب آن آگاه باشیم، خودمان را برای هزینه احتمالی آماده کنیم و مهمتر اینکه ، وقتی اقدام به #مبارزه کنیم که هدفی والا داریم ، افرادی که برای شهرت ، بالا بردن شانس پناهندگی گرفتن ، پول یا هیجان وارد این راه می شوند، آسیب های زیادی می بینند و آسیبهای زیادی هم به #مبارزان واقعی می رسانند،
انسانی که بداند ، #آزادی و آزادگی یعنی چه، هر شکنجه گری را از پای در می آورد و تسلیم سختی ها نمی شود.
#همبندی
این فروشگاهیه برای سالن ما یک ماهه که تخم مرغ و روغن مایع نیاورده، ولی برای سالن اختلاسیا هر روز بهترین جنسا رو میاره ...
یهو قاطی می کرد شروع می کرد به فریاد زدن : ای خامنه ای دجال ، گورومساخ، مادر ججججججج ...
می ندازمت زندان ، حسرت یه املت خوردن می زارم رو دلت ، هر روز باید از همین عدسیای پر از گِل بخوری ج....کِش ...
■■☆■■
بچه ها تلاش می کردن آرومش کنن ،اینم هی شلوغترش می کرد:
نه !
ولم کنید ، بزارید برم رئیس زندان آتیش بزنم ، از همینجا تا بیت همه مزدورای خامنه ای رو آتیش می زنم...
☆☆
یعنی کلا کارش فحش دادن به خامنه ای و خط و نشون کشیدن برای اینا بود...
یک روز اژه ای و چند تا دیگه از این عمله های قوه قضائیه اومدن تو بند ما ، دیدیم با چه سرعتی داره می دوه که برسه به اژه ای،
گفتیم الانه که کف گرگیُ بکوبه تو صورت یارو !
ناگهان دیدیم دست به سینه ایستاد و شروع کرد قربون صدقه اژه ای رفتن !
حاج آقا خوش اومدین ، ای کاش فرصت بود گوسفند زیر پاتون قربونی می کردیم ، حاج آقا دردت تو سر معاندین نظام !
اژه ای هم با به حالت چندشی نگاهش کرد و گفت : خواسته شما چیه ؟
_ خواسته حاج آقا ؟
بنده ی حقیر و غرق گناه کی باشه که از شما خواسته داشته باشه، من فقط می خوام از زحمات کارمندان شریف زندان و اطلاعات سپاه تشکر کنم ، آنقدر با من مهربان بودن، اصلا کار خدا بود که من بازداشت شدم ، من فریب رسانه های معاند خوردم ، بنده دانشجوی دکتری علوم سیاسی بورسیه در لبنان بودم ، چند تا معاند فریبم دادن ...
•••
اژه ای: آقا جان الان چی می خوای ؟
درخواست عفو نوشتی؟
_ بله حاج آقا ، صد تا نوشتم
¤ _ یکی دیگه بنویس الان بیار
☆
جونم برات بگه که یک سال پیش این موقع نامه عفوُ دستی داد به خود اژه ای، از اون موقع هم بیست بار دیگه درخواست نوشته و هنوزم هیچ جوابی بهش ندادن .
هنوز حبسش به دو سال نرسیده، ولی روزی یه قوطی قرص اعصاب می خوره، صبح تا شب یا به این و اون فحش میده، یا می شینه یه گوشه گریه می کنه ...داغون کرده خودشُ
در حالی که همونجا سه نفر بالای بیست سال و ده نفر بالای ۱۵ سال دارن حبس می کشن ، روحیه عالی، زندگی رو برنامه، درس می خونن ، تدریس می کنند، ورزش سر جا، مطالعه سر جا ...
■■
اکثر سیاسی هایی که می شکنند، افرادی هستند که بدون برنامه ریزی و مطالعه و تحقیق درباره عواقب کنشگری پا به عرصه مبارزه گذاشتند، به این دلیل که خودشان را برای سختی ها آماده نکرده اند ، خیلی زود کم میارن / می شکنند و بدتر از همه اینکه به بقیه آسیب می رسانند:
مخبر / آدم فروش می شوند، علیه هم بندی هایشان گزارش می نویسند به این امید که زودتر آزادشان کنند، هر روز عفو نوشتن و التماس کردن به جلادان و پایین آوردن شان مبارزان ، پرخاشگری و بد رفتاری در بند و ....
از دید من انفعال / هیچ کاری نکردن خیلی کمتر از کنشگری کورکورانه به مبارزه و مبارزان آسیب می رساند، پیشنهادم این است که حتما قبل از هر کنش سیاسی ، از عواقب آن آگاه باشیم، خودمان را برای هزینه احتمالی آماده کنیم و مهمتر اینکه ، وقتی اقدام به #مبارزه کنیم که هدفی والا داریم ، افرادی که برای شهرت ، بالا بردن شانس پناهندگی گرفتن ، پول یا هیجان وارد این راه می شوند، آسیب های زیادی می بینند و آسیبهای زیادی هم به #مبارزان واقعی می رسانند،
انسانی که بداند ، #آزادی و آزادگی یعنی چه، هر شکنجه گری را از پای در می آورد و تسلیم سختی ها نمی شود.
#همبندی
•
۱:نبود آب آشامیدنی سالم و رایگان در اکثر زندانها و دچار شدن اکثر زندانیان به بیماری های کلیوی .
۲: خرابی دستگاه های خنک کننده ( مثل کولر و چیلر ها ) در اکثر زندانها به ویژه بند #مادران ، محل نگهداری کودکانی که در زندان زاده و بزرگ می شوند و گرمازدگی هزاران #زندانی و به ویژه این #کودکان بی پناه.
۳: رشد جمعیت زندانها ( افزایش تعداد زندانیان )، پنج برابر جمعیت
۴: ورود پنجاه نفر به زندانهای ایران در هر ساعت ( به گفته رئیس انجمن #مددکاری_اجتماعی)
طبق آمار رسانه های متصل به حکومت ، هفتاد و سه درصد از زندانیان به علت #فقر ، پایشان به #زندان باز شده است ( منابع در اسلایدهای دوم به بعد قرار داده شده )
۵: طبق آمار روزنامه #آسیا که در همین هفته منتشر شد، دو ملیون و پانصد هزار نفر #بیکار در کشور داریم.
☆
اکنون با قرار دادن این پنج تکه از پازل به چه نتیجه ای می رسید ؟
●
متاسفانه نسبت به فجایع بی تفاوت شده ایم ، این مهم را جدی نگرفتیم که با ورود هر انسان به زندان، تمام جامعه آسیب می بیند،
مجازاتِ زندان ، بر خلاف اصل شخصی بودن #مجازات است؛
کودکی که در زندان زاده و بزرگ می شود، همراه با مادرش مجازات می شود، مادری که خود قربانی سوء مدیریت ، اقتصاد ویران شده و نبود سیستم آموزشیِ علمی است.
فرزندان پدری که از ناچاری به دلیل تامین نشدن نیازهای خانواده با دو شیفت کارگری مجبور به فروش چند شیشه مشروب الکلی و در نتیجه محکوم به تحمل پنج سال حبس شده، همراه با پدر مجازات می شوند و آسیب می بینند، پدری که خود قربانی نبود قوانین این جهانی و مناسب برای نیازهای روز جامعه و البته اقتصاد بیمار و صدها گونه دیگر از نابسامانی و سوء مدیریت است.
■
بله ، حکومت و شکنجه گری یاران جدا نشدنی از یکدیگرند و مجازات، نام مستعار شکنجه گری است، اما چرا با با اینکه غرق در فجایع شده ایم، تلاشی برای نجات خودمان نمی کنیم ؟
عادی جلوه دادن فجایع یا بی توجهی خودمان به مهمترین تکلیف انسان : #آزادی
۱:نبود آب آشامیدنی سالم و رایگان در اکثر زندانها و دچار شدن اکثر زندانیان به بیماری های کلیوی .
۲: خرابی دستگاه های خنک کننده ( مثل کولر و چیلر ها ) در اکثر زندانها به ویژه بند #مادران ، محل نگهداری کودکانی که در زندان زاده و بزرگ می شوند و گرمازدگی هزاران #زندانی و به ویژه این #کودکان بی پناه.
۳: رشد جمعیت زندانها ( افزایش تعداد زندانیان )، پنج برابر جمعیت
۴: ورود پنجاه نفر به زندانهای ایران در هر ساعت ( به گفته رئیس انجمن #مددکاری_اجتماعی)
طبق آمار رسانه های متصل به حکومت ، هفتاد و سه درصد از زندانیان به علت #فقر ، پایشان به #زندان باز شده است ( منابع در اسلایدهای دوم به بعد قرار داده شده )
۵: طبق آمار روزنامه #آسیا که در همین هفته منتشر شد، دو ملیون و پانصد هزار نفر #بیکار در کشور داریم.
☆
اکنون با قرار دادن این پنج تکه از پازل به چه نتیجه ای می رسید ؟
●
متاسفانه نسبت به فجایع بی تفاوت شده ایم ، این مهم را جدی نگرفتیم که با ورود هر انسان به زندان، تمام جامعه آسیب می بیند،
مجازاتِ زندان ، بر خلاف اصل شخصی بودن #مجازات است؛
کودکی که در زندان زاده و بزرگ می شود، همراه با مادرش مجازات می شود، مادری که خود قربانی سوء مدیریت ، اقتصاد ویران شده و نبود سیستم آموزشیِ علمی است.
فرزندان پدری که از ناچاری به دلیل تامین نشدن نیازهای خانواده با دو شیفت کارگری مجبور به فروش چند شیشه مشروب الکلی و در نتیجه محکوم به تحمل پنج سال حبس شده، همراه با پدر مجازات می شوند و آسیب می بینند، پدری که خود قربانی نبود قوانین این جهانی و مناسب برای نیازهای روز جامعه و البته اقتصاد بیمار و صدها گونه دیگر از نابسامانی و سوء مدیریت است.
■
بله ، حکومت و شکنجه گری یاران جدا نشدنی از یکدیگرند و مجازات، نام مستعار شکنجه گری است، اما چرا با با اینکه غرق در فجایع شده ایم، تلاشی برای نجات خودمان نمی کنیم ؟
عادی جلوه دادن فجایع یا بی توجهی خودمان به مهمترین تکلیف انسان : #آزادی
.
" برای عماد ، برای ملاشیه "
☆
ملیونها " برای " را فریاد زدیم و هنوز ملیونها برای در دلهایمان مانده و بغض شده؛ برای #ناظم_بریهی، #حمزه_سواری #محمد_علی_عموری ، #غلامحسین_کلبی ،#افشین_بایمانی ...آنها که بیش از نصف عمرشان در زندان و تحت شکنجه بوده اند، برای #سعدا_خدیرزاده و فرزندش، برای مادرانی که فرزندشان در #زندان زاده شده اند، کودکانی که در زندان بزرگ می شوند و ...
برای #عرب ، #بلوچ ، #کُرد / #کورد ، #ترکمن ...، برای تمام مردم تحت ستم ، برای انسانهایی که توسط حکومتِ تجزیه طلب، تجزیه شدند، جدا از شهروندان محبوب حکومت به حساب می آیند؛
اگر حقوقشان ، اگر #زندگی را مطالبه کنند ، برچسب #محارب و تجزیه طلب روی پیشانیشان می زنند و به #مرگ محکومشان می کنند ...
انگار نه انگار که بلوچ هم حق دارد، عرب هم حق دارد ، ترکمن ....
فقط روی کاغذ هشتاد و پنج ملیونیم و کمتر از یک ملیون جیره خوار و سرکوبگر #حقوق دارند ...
برای #ملاشیه و مردم قهرمانش، برای #عماد_حیدری تازه دامادمان،عماد فداکار که در سیل های پیاپی و عامدانه که حکومت ستمگر باعث و بانیشان بود، همیشه از نخستین یاری کنندگان به سیل زدگان بود و بارها به دلیل یاری رساندن به مردم و صدای ستمدیدگان شدن او را تحت شکنجه قرار دادند و محبوس کردند ،پیش از این بازداشت آخر که منجر به شهادتش شد با وثیقه از زندان بیرون آمده بود و یک محکومیت چهار ساله هم داشت.
عماد تنها سی و یک سال داشت اما گویی جای قرنها رنج کشیدن مردمش روی صورت او جا انداخته ،
عماد که در اوج درد ها سرشار از زندگی بود ، عاشق بود ،
تازه داماد
تازه داماد ...
ملیونها برای گفتیم و ملیونها برای در دلهایمان " بغض" شده، اما گمان نکنید که محصول انفجار این بغض تنها چند قطره اشک است!
نه !
این اشکها سیل می شود،
ویرانگر تر از سیلهایی که شما ایجاد کردید و خانه های مردم را خراب کرد،
سِیلی که محصول بغضهای ما است نه فقط حکومت کثیف و جنایتکار شما که قرنها ستمگری را با خود به زباله دان تاریخ می برد ...
از خون عمادها، ژینا ها، سارینا ها، ستارها، ترانه ها ...
برای عمادها سوگواری نمیکنیم، عماد وار ، عماد گونه زندگی می کنیم و عماد ها و حمزه ها و زینب ها را تکثیر می کنیم.
#تا_انقلاب_نکردیم_به_خونه_برنگردیم
#انقلاب #آزادی #برابری
" برای عماد ، برای ملاشیه "
☆
ملیونها " برای " را فریاد زدیم و هنوز ملیونها برای در دلهایمان مانده و بغض شده؛ برای #ناظم_بریهی، #حمزه_سواری #محمد_علی_عموری ، #غلامحسین_کلبی ،#افشین_بایمانی ...آنها که بیش از نصف عمرشان در زندان و تحت شکنجه بوده اند، برای #سعدا_خدیرزاده و فرزندش، برای مادرانی که فرزندشان در #زندان زاده شده اند، کودکانی که در زندان بزرگ می شوند و ...
برای #عرب ، #بلوچ ، #کُرد / #کورد ، #ترکمن ...، برای تمام مردم تحت ستم ، برای انسانهایی که توسط حکومتِ تجزیه طلب، تجزیه شدند، جدا از شهروندان محبوب حکومت به حساب می آیند؛
اگر حقوقشان ، اگر #زندگی را مطالبه کنند ، برچسب #محارب و تجزیه طلب روی پیشانیشان می زنند و به #مرگ محکومشان می کنند ...
انگار نه انگار که بلوچ هم حق دارد، عرب هم حق دارد ، ترکمن ....
فقط روی کاغذ هشتاد و پنج ملیونیم و کمتر از یک ملیون جیره خوار و سرکوبگر #حقوق دارند ...
برای #ملاشیه و مردم قهرمانش، برای #عماد_حیدری تازه دامادمان،عماد فداکار که در سیل های پیاپی و عامدانه که حکومت ستمگر باعث و بانیشان بود، همیشه از نخستین یاری کنندگان به سیل زدگان بود و بارها به دلیل یاری رساندن به مردم و صدای ستمدیدگان شدن او را تحت شکنجه قرار دادند و محبوس کردند ،پیش از این بازداشت آخر که منجر به شهادتش شد با وثیقه از زندان بیرون آمده بود و یک محکومیت چهار ساله هم داشت.
عماد تنها سی و یک سال داشت اما گویی جای قرنها رنج کشیدن مردمش روی صورت او جا انداخته ،
عماد که در اوج درد ها سرشار از زندگی بود ، عاشق بود ،
تازه داماد
تازه داماد ...
ملیونها برای گفتیم و ملیونها برای در دلهایمان " بغض" شده، اما گمان نکنید که محصول انفجار این بغض تنها چند قطره اشک است!
نه !
این اشکها سیل می شود،
ویرانگر تر از سیلهایی که شما ایجاد کردید و خانه های مردم را خراب کرد،
سِیلی که محصول بغضهای ما است نه فقط حکومت کثیف و جنایتکار شما که قرنها ستمگری را با خود به زباله دان تاریخ می برد ...
از خون عمادها، ژینا ها، سارینا ها، ستارها، ترانه ها ...
برای عمادها سوگواری نمیکنیم، عماد وار ، عماد گونه زندگی می کنیم و عماد ها و حمزه ها و زینب ها را تکثیر می کنیم.
#تا_انقلاب_نکردیم_به_خونه_برنگردیم
#انقلاب #آزادی #برابری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
!
منطقه ده تهران، از مناطق کارگر نشین ،
سال ۸۸ هم دیرتر از همه محله ها برخاست ولی از مهمترین نبردها در این منطقه بود
#لولاگر !
شما نمی دانید خشم بچه های کارون ، قصرالدشت ، سلسبیل، هاشمی ، خوش ... یعنی چه!
نباید با ما که بین انقلاب و آزادی به دنیا آمدیم شوخی می کردید!
بد می بینید!
برق را قطع کردند ، ولی نمیدونن که ما بدون برق هم کار می کنیم!!!
#کارون #هاشمی #جیحون #آزادی #انقلاب #قصرالدشت #خوش
#منطقه_ده
منطقه ده تهران، از مناطق کارگر نشین ،
سال ۸۸ هم دیرتر از همه محله ها برخاست ولی از مهمترین نبردها در این منطقه بود
#لولاگر !
شما نمی دانید خشم بچه های کارون ، قصرالدشت ، سلسبیل، هاشمی ، خوش ... یعنی چه!
نباید با ما که بین انقلاب و آزادی به دنیا آمدیم شوخی می کردید!
بد می بینید!
برق را قطع کردند ، ولی نمیدونن که ما بدون برق هم کار می کنیم!!!
#کارون #هاشمی #جیحون #آزادی #انقلاب #قصرالدشت #خوش
#منطقه_ده
.
اگرچه گفتهاند
دهان تو را دوباره خواهیم بست
اما نگرانِ سکوتِ من نباش،
چشمهای دلواپسِ من
باز با تو سخن خواهند گفت.
اگرچه خواستهاند
چشمهای مرا دوباره ببندند
اما نگرانِ ندیدنِ دنیا نیستم
دستهای خستهٔ من
باز با تو سخن خواهند گفت...
#شعر : #سیدعلی_صالحی
■
هر کس بهت گفت گشنگی نکشیدی که عاشقی یادت بره،بهش بگو عاشق نبودی که نفهمی گرسنگی( سختی) چیه ...
تو این راه سلول انفرادی هست،بازجویی پشت بازجویی ،کتک خوردن،فحش و تهدید شدن،از دست دادن،باختن،زمین خوردن و هزاران بلا و سختی،اما اونکه هدف بزرگ داره حتی از سختی کشیدنش هم لذت می بره،چون میدونه که آزادی بزرگترین گنج در هستی است و نابرده رنج ؟؟؟
هر آنکس عاشق است از جان نترسد
یقین از بند و از زندان نترسد
دل عاشق بود گرگ گرسنه
که گرگ از هی هی چوپان نترسد
از #باباطاهر تقدیم به همه آزادی سازان/ آنها که برای #آزادی جان و جوانی داده اند.
●
#برازجان #دلوار #بوشهر
اگرچه گفتهاند
دهان تو را دوباره خواهیم بست
اما نگرانِ سکوتِ من نباش،
چشمهای دلواپسِ من
باز با تو سخن خواهند گفت.
اگرچه خواستهاند
چشمهای مرا دوباره ببندند
اما نگرانِ ندیدنِ دنیا نیستم
دستهای خستهٔ من
باز با تو سخن خواهند گفت...
#شعر : #سیدعلی_صالحی
■
هر کس بهت گفت گشنگی نکشیدی که عاشقی یادت بره،بهش بگو عاشق نبودی که نفهمی گرسنگی( سختی) چیه ...
تو این راه سلول انفرادی هست،بازجویی پشت بازجویی ،کتک خوردن،فحش و تهدید شدن،از دست دادن،باختن،زمین خوردن و هزاران بلا و سختی،اما اونکه هدف بزرگ داره حتی از سختی کشیدنش هم لذت می بره،چون میدونه که آزادی بزرگترین گنج در هستی است و نابرده رنج ؟؟؟
هر آنکس عاشق است از جان نترسد
یقین از بند و از زندان نترسد
دل عاشق بود گرگ گرسنه
که گرگ از هی هی چوپان نترسد
از #باباطاهر تقدیم به همه آزادی سازان/ آنها که برای #آزادی جان و جوانی داده اند.
●
#برازجان #دلوار #بوشهر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
هر سال،مردم سه چله را گرامی میداشتند که شامل یک دوره چهل روزه در تابستان و دو دوره چهل روزه در زمستان میشد. چله تابستان که با نام “چله تموز” نیز شناخته میشود، برابر با چهل روز اول تابستان است.
روز یک تیرماه (بلندترین روز سال)، آغاز چله تموز میباشد و تا ۱۰ امرداد ادامه دارد. #چله تموز نیز همچون شب یلدا از اهمیت ویژهای نزد مردم برخوردار بود.
دو دوره چله زمستانی با عنوان چله بزرگ و چله کوچک شناخته میشوند. چله بزرگ از ۱ دیماه تا ۱۰ بهمن شامل چهل روز کامل و چله کوچک نیز از ۱۱ تا ۳۰ بهمن شامل بیست روز و بیست شب است که در مجموع چهل روز و شب میشود. شب #یلدا در واقع شب آغازین چله بزرگ و مابین آخرین روز پاییز و اولین شب زمستان میباشد..
اما اکنون درسی که از چله و مردم نسلهای پیش از خود می گیریم این است:
همبستگی برای پیروزی بر شبهای طولانی ،تاریکی..
شب چله ها مردم دور هم جمع می شوند تا طولانی ترین شب سال را سپری کنند،و ما هم در یکی از تاریک ترین دوران تاریخ،زمانه ای که ظلم فساد ،شکنجه و اعدام و...بیداد می کند،راهی جز همبستگی برای پیروزی بر بیداد و رسیدن به #آزادی و عدالت نداریم...
روز یک تیرماه (بلندترین روز سال)، آغاز چله تموز میباشد و تا ۱۰ امرداد ادامه دارد. #چله تموز نیز همچون شب یلدا از اهمیت ویژهای نزد مردم برخوردار بود.
دو دوره چله زمستانی با عنوان چله بزرگ و چله کوچک شناخته میشوند. چله بزرگ از ۱ دیماه تا ۱۰ بهمن شامل چهل روز کامل و چله کوچک نیز از ۱۱ تا ۳۰ بهمن شامل بیست روز و بیست شب است که در مجموع چهل روز و شب میشود. شب #یلدا در واقع شب آغازین چله بزرگ و مابین آخرین روز پاییز و اولین شب زمستان میباشد..
اما اکنون درسی که از چله و مردم نسلهای پیش از خود می گیریم این است:
همبستگی برای پیروزی بر شبهای طولانی ،تاریکی..
شب چله ها مردم دور هم جمع می شوند تا طولانی ترین شب سال را سپری کنند،و ما هم در یکی از تاریک ترین دوران تاریخ،زمانه ای که ظلم فساد ،شکنجه و اعدام و...بیداد می کند،راهی جز همبستگی برای پیروزی بر بیداد و رسیدن به #آزادی و عدالت نداریم...
.
اسپینوزا_ثورو_حکومت
۱/۲:اسپینوزا:
هدف حکومت این نیست که انسانها را از موجوداتی عقلانی به جانورانی یا عروسکهایی تبدیل کند، بلکه هدف آن این است که آنها را قادر سازد که نفس و بدن خود را در امنیت تمام بپرورند و عقل خود را آزادانه به کار بندند، نه نفرت و خشم و فریب از خود نشان دهند و نه معروض رشک و ستم واقع شوند. در واقع هدف حقیقی حکومت آزادی است.
رساله الهیات و سیاست، باروخ اسپینوزا
●
☆
۲/۲:ثورو:
اين شعار را صميمانه مي پذيرم كه " بهترين دولت، دولتي است كه كمترين فرمان را صادر كند. "بعلاوه دوست مي دارم اين آرزو هر چه سريعتر و هماهنگ تر جامه عمل بپوشد. اگر اين كار صورت گيرد، در نهايت به آنجا خواهد رسيد كه من نيز معتقدم، يعني: "بهترين حاكميت، حاكميتي است كه اصلاً حكومت نكند" و مردم هنگامي صاحب اين حاكميت خواهند شد كه خود را براي داشتن آن آماده كرده باشند. در بهترين حالت، دولت چيزي بيشتر از يك مصلحت نيست، اما معمولاً بيشتر حاكميت ها و گاهي تمام شان ضد مصلحتند .
#هنری_دیوید_ثورو #نافرمانی_مدنی
■■■
#آزادی
#خودسامانی
#آنارشیسم
#بازوخ_اسپینوزا #فلسفه #حکومت
#اسپینوزا #الهیات_و_سیاست
#فلسفیدن
اسپینوزا_ثورو_حکومت
۱/۲:اسپینوزا:
هدف حکومت این نیست که انسانها را از موجوداتی عقلانی به جانورانی یا عروسکهایی تبدیل کند، بلکه هدف آن این است که آنها را قادر سازد که نفس و بدن خود را در امنیت تمام بپرورند و عقل خود را آزادانه به کار بندند، نه نفرت و خشم و فریب از خود نشان دهند و نه معروض رشک و ستم واقع شوند. در واقع هدف حقیقی حکومت آزادی است.
رساله الهیات و سیاست، باروخ اسپینوزا
●
☆
۲/۲:ثورو:
اين شعار را صميمانه مي پذيرم كه " بهترين دولت، دولتي است كه كمترين فرمان را صادر كند. "بعلاوه دوست مي دارم اين آرزو هر چه سريعتر و هماهنگ تر جامه عمل بپوشد. اگر اين كار صورت گيرد، در نهايت به آنجا خواهد رسيد كه من نيز معتقدم، يعني: "بهترين حاكميت، حاكميتي است كه اصلاً حكومت نكند" و مردم هنگامي صاحب اين حاكميت خواهند شد كه خود را براي داشتن آن آماده كرده باشند. در بهترين حالت، دولت چيزي بيشتر از يك مصلحت نيست، اما معمولاً بيشتر حاكميت ها و گاهي تمام شان ضد مصلحتند .
#هنری_دیوید_ثورو #نافرمانی_مدنی
■■■
#آزادی
#خودسامانی
#آنارشیسم
#بازوخ_اسپینوزا #فلسفه #حکومت
#اسپینوزا #الهیات_و_سیاست
#فلسفیدن
Soheil Arabi_سهیل عربی
Photo
این همان مفهومی است که «اسپینوزا» نامش را «خدا به مثابه طبیعت» گذاشت؛ مفهومی که بیان می کند تمام واقعیت، با پدیده های الهی همسان است و همه چیز در جهان هستی، خدایی جهانشمول را تشکیل می دهد. «اسپینوزا» این باور را رد می کند که خدا جهان را طراحی کرد و آفرید، و سپس از آن بیرون رفت تا گهگاهی از طریق معجزات به آن بازگردد. «اسپینوزا» در عوض استدلال می کند که خدا، خود جهان و تمام چیزها در آن است.
#هنری_دیوید_ثورو #نافرمانی_مدنی #معرفی_کتاب #ثورو #کتاب
#آزادی
#خودسامانی
#آنارشیسم
#بازوخ_اسپینوزا #فلسفه #حکومت
#اسپینوزا #الهیات_و_سیاست
#فلسفیدن
#هنری_دیوید_ثورو #نافرمانی_مدنی #معرفی_کتاب #ثورو #کتاب
#آزادی
#خودسامانی
#آنارشیسم
#بازوخ_اسپینوزا #فلسفه #حکومت
#اسپینوزا #الهیات_و_سیاست
#فلسفیدن
Soheil Arabi_سهیل عربی
Photo
گنجها در دل رنجها نهفته اند !
آزادی فقط یک هدف نیست !
راه به اندازه مقصد مهم است !
هر گام که در راه آزادی بر می داریم ،پیروزی بزرگی است،هر گام در راه آزادی یعنی آزادی از یک زندان،زندانی به نام ترس و تن به ذلت دادن ،زندانی به نام نگرانی ،نگران بودن برای از دست دادن ،از دست دادن چیزهایی که بالاخره دیر یا زود از دستشان می دهیم،هر گام در راه آزادی یعنی یادآوری این مهم که پس از مرگ چیزی با خود نمی توان از دنیا برد،فقط می توان یادگار گذاشت،و چه بهتر که آن یادگار " تلاش ما برای شرافتمندانه زیستن باشد....
.
پیش آمدهایی که خودمان در آنها نقشی نداریم،مثل آب و هوا(اینکه بارونی باشه یا آفتابی_خیلی سرد ،خیلی گرم یا معتدل!_ پاییز پارسال یک قطره باران هم نیامد،حالا داره بارون میاد! پارسال این موقع کتاب سیصد صفحه ای می گذاشتم رو کله ام،بازم مغزم می سوخت)
▪︎
مثلا اینکه در چه نوع سلولی باید #انفرادی بکشیم؟
توالت داره یا از ایناس که باید ساعتها منتظر بمونی تا زندانبان بیاد و بعد از کلی غرغر که همین چند ساعت پیش بردمت.
بالاخره خلاص بشی.
اینکه تو بند عمومی همبندیات باحال و با مرام باشن،یا آزارگر و آدم فروش، در #تبعید ماموری که باید برای حاضری هر روز بری دفترش ، عقده ای باشه یا آدمی نسبتا با وجدان، حداقل بیشتر از آنچه که قانون تعیین کرده اذیتت نکنه..
مردم شهری که در آنجا محکومیت به اقامت اجباری/ #تبعید را سپری می کنی مهمان نواز باشن یا غریب کُش،زود کار و جا گیر بیاری،یا..
●●
بخشی از آنچه در این مسیر رخ می دهد را می توان با استفاده از تجربیات دیگران فهمید و خیلی جاهاش هم دیکته ننوشته است!
هر دوران ویژگی های خودش را دارد،مبارزه در عصر اینترنت و شبکه های اجتماعی تجربه ای جدید بود و خیلی از جاها با آزمون و خطا جلو رفتیم..
.
دو درس از مهمترین درسهایی که در این سالها گرفتم،
۱:اینکه خیلی وقتها ممکن است اوضاع بهتر یا بدتر از آنچه که پیش بینی می کردم شود و همیشه باید برای حوادث و بحرانهای غیر قابل پیش بینی آماده باشم...
و بزرگترین درس :
مسیر و مقصد هر دو مهم هستند،خیلی از گنجها در رنج ها بود و من دیر فهمیدم...
در جوانی گمان می کردم #آزادی فقط یک مقصد و هدف است و یک آغاز و یک غایت/ پایان دارد،اما بعد فهمیدم که هر گام که در این راه برمیداریم به خودی خود یک پیروزی است،هر گام به سمت آزادی یعنی رهایی از یک #زندان ،زندانهایی که خیلی از آنها را خودمان ساخته ایم،آدم هیچ زندانبانی بدتر از خودش ندارد!
یکی از این زندانها نگرانی ها است :
اگر اعتراض کنم و زندانی بشم، بیکار بشم.. چی؟
اگر کتک بخورم؟ اگر تمام پس اندازم در همان ماه های اول زندان تمام شود چی ؟
●
اگر بدانی همین از دست دادن ها ،همین رنج ها خودشان مهمترین گنج ها هستند،از زندان نگرانی ها رها می شوی:
ساکت!
اخراج میشی ،
بیکار میشی..
وقتی بدونی هیچی بد تر از سکوت در برابر ستمگر نیست، رنجها هم برات شیرین می شوند...
■■☆☆■■
#تبعید_نامه !
آنچه گذشت:
سال ۹۷ ، هنگامی که در زندان تهران بزرگ( چرمشهر _فشافویه) پنجمین سال از محکومیت به حبس را می گذراندم,
پرونده ای جدید علیهم گشوده شد و به دلیل نوشتن و انتشار چند گزارش از اوضاع زندان و زندانیان در زندان تهران بزرگ به ویژه افشای اجرای احکام قطع انگشت
محکوم به تحمل ۲ سال حبس،۲ سال اقامت اجباری ( تبعید) در برازجان و چهار ملیون جریمه نقدی شدم.
اواخر پاییز سال ۱۴۰۰ پس از پایان ۸ سال محکومیت حبس،از زندان گوهر دشت ،با دو مامور با یک خودرو پژو به کلانتری فرهنگشهر برازجان منتقل شدم،
ساعت سه صبح به برازجان رسیدیم،
مامور کلانتری تشکیل پرونده داد و نیم ساعت بعد گفت حالا برو فردا ساعت ده به دادستانی برازجان مراجعه کن تا مراحل تشکیل پرونده تکمیل شود،
گفتم کجا برم؟
گفت هر جا می خوای برو
ولی بعد از تشکیل پرونده باید هر روز بیای کلانتری در حضور مامور دفتر حضور غیاب را امضا کنی...
گفتم من همین امروز بعد از هشت سال از زندان اومدم بیرون،نه پول دارم نه موبایل که با خانوادم تماس بگیرم،
الان کجا برم ؟
گفت دیگه مشکل خودته
برو بیرون از یکی موبایلشو بگیر به خانوادت زنگ بزن...
ساعت چهار صبح
تو میدون فرهنگ شهر
که اون زمان فقط یک دره بود ،
یک شهرک تازه تاسیس در حاشیه برازجان
فقط چند تا سگ اونجا بود
...
تا هشت صبح هیچ آدمی ندیدم
منم هیچ پولی نداشتم،موبایل هم نداشتم...
جایی هم در این شهر بلد نبودم...
فقط به سگها گفتم من سالها زندانی بودم،غذای خوب نخوردم،من رو بخورید حالتون بد میشه،از ما گفتن..
بالاخره صبح به۱۰نفر گفتم تا یکی تماس گرفت با مادرم،مقداری پول به حسابش زدیم و اونم داد بهم و چند روزی پول رفت و برگشتم به کلانتری و مراحل تشکیل پرونده ،مثل خرید دفتر و عکس گرفتن و.. جور شد ،اما بعدش،باید چکار می کردم؟
نه پول دارم،نه شغل دارم،نه حتی موبایل برای تماس با خانواده..
آزادی فقط یک هدف نیست !
راه به اندازه مقصد مهم است !
هر گام که در راه آزادی بر می داریم ،پیروزی بزرگی است،هر گام در راه آزادی یعنی آزادی از یک زندان،زندانی به نام ترس و تن به ذلت دادن ،زندانی به نام نگرانی ،نگران بودن برای از دست دادن ،از دست دادن چیزهایی که بالاخره دیر یا زود از دستشان می دهیم،هر گام در راه آزادی یعنی یادآوری این مهم که پس از مرگ چیزی با خود نمی توان از دنیا برد،فقط می توان یادگار گذاشت،و چه بهتر که آن یادگار " تلاش ما برای شرافتمندانه زیستن باشد....
.
پیش آمدهایی که خودمان در آنها نقشی نداریم،مثل آب و هوا(اینکه بارونی باشه یا آفتابی_خیلی سرد ،خیلی گرم یا معتدل!_ پاییز پارسال یک قطره باران هم نیامد،حالا داره بارون میاد! پارسال این موقع کتاب سیصد صفحه ای می گذاشتم رو کله ام،بازم مغزم می سوخت)
▪︎
مثلا اینکه در چه نوع سلولی باید #انفرادی بکشیم؟
توالت داره یا از ایناس که باید ساعتها منتظر بمونی تا زندانبان بیاد و بعد از کلی غرغر که همین چند ساعت پیش بردمت.
بالاخره خلاص بشی.
اینکه تو بند عمومی همبندیات باحال و با مرام باشن،یا آزارگر و آدم فروش، در #تبعید ماموری که باید برای حاضری هر روز بری دفترش ، عقده ای باشه یا آدمی نسبتا با وجدان، حداقل بیشتر از آنچه که قانون تعیین کرده اذیتت نکنه..
مردم شهری که در آنجا محکومیت به اقامت اجباری/ #تبعید را سپری می کنی مهمان نواز باشن یا غریب کُش،زود کار و جا گیر بیاری،یا..
●●
بخشی از آنچه در این مسیر رخ می دهد را می توان با استفاده از تجربیات دیگران فهمید و خیلی جاهاش هم دیکته ننوشته است!
هر دوران ویژگی های خودش را دارد،مبارزه در عصر اینترنت و شبکه های اجتماعی تجربه ای جدید بود و خیلی از جاها با آزمون و خطا جلو رفتیم..
.
دو درس از مهمترین درسهایی که در این سالها گرفتم،
۱:اینکه خیلی وقتها ممکن است اوضاع بهتر یا بدتر از آنچه که پیش بینی می کردم شود و همیشه باید برای حوادث و بحرانهای غیر قابل پیش بینی آماده باشم...
و بزرگترین درس :
مسیر و مقصد هر دو مهم هستند،خیلی از گنجها در رنج ها بود و من دیر فهمیدم...
در جوانی گمان می کردم #آزادی فقط یک مقصد و هدف است و یک آغاز و یک غایت/ پایان دارد،اما بعد فهمیدم که هر گام که در این راه برمیداریم به خودی خود یک پیروزی است،هر گام به سمت آزادی یعنی رهایی از یک #زندان ،زندانهایی که خیلی از آنها را خودمان ساخته ایم،آدم هیچ زندانبانی بدتر از خودش ندارد!
یکی از این زندانها نگرانی ها است :
اگر اعتراض کنم و زندانی بشم، بیکار بشم.. چی؟
اگر کتک بخورم؟ اگر تمام پس اندازم در همان ماه های اول زندان تمام شود چی ؟
●
اگر بدانی همین از دست دادن ها ،همین رنج ها خودشان مهمترین گنج ها هستند،از زندان نگرانی ها رها می شوی:
ساکت!
اخراج میشی ،
بیکار میشی..
وقتی بدونی هیچی بد تر از سکوت در برابر ستمگر نیست، رنجها هم برات شیرین می شوند...
■■☆☆■■
#تبعید_نامه !
آنچه گذشت:
سال ۹۷ ، هنگامی که در زندان تهران بزرگ( چرمشهر _فشافویه) پنجمین سال از محکومیت به حبس را می گذراندم,
پرونده ای جدید علیهم گشوده شد و به دلیل نوشتن و انتشار چند گزارش از اوضاع زندان و زندانیان در زندان تهران بزرگ به ویژه افشای اجرای احکام قطع انگشت
محکوم به تحمل ۲ سال حبس،۲ سال اقامت اجباری ( تبعید) در برازجان و چهار ملیون جریمه نقدی شدم.
اواخر پاییز سال ۱۴۰۰ پس از پایان ۸ سال محکومیت حبس،از زندان گوهر دشت ،با دو مامور با یک خودرو پژو به کلانتری فرهنگشهر برازجان منتقل شدم،
ساعت سه صبح به برازجان رسیدیم،
مامور کلانتری تشکیل پرونده داد و نیم ساعت بعد گفت حالا برو فردا ساعت ده به دادستانی برازجان مراجعه کن تا مراحل تشکیل پرونده تکمیل شود،
گفتم کجا برم؟
گفت هر جا می خوای برو
ولی بعد از تشکیل پرونده باید هر روز بیای کلانتری در حضور مامور دفتر حضور غیاب را امضا کنی...
گفتم من همین امروز بعد از هشت سال از زندان اومدم بیرون،نه پول دارم نه موبایل که با خانوادم تماس بگیرم،
الان کجا برم ؟
گفت دیگه مشکل خودته
برو بیرون از یکی موبایلشو بگیر به خانوادت زنگ بزن...
ساعت چهار صبح
تو میدون فرهنگ شهر
که اون زمان فقط یک دره بود ،
یک شهرک تازه تاسیس در حاشیه برازجان
فقط چند تا سگ اونجا بود
...
تا هشت صبح هیچ آدمی ندیدم
منم هیچ پولی نداشتم،موبایل هم نداشتم...
جایی هم در این شهر بلد نبودم...
فقط به سگها گفتم من سالها زندانی بودم،غذای خوب نخوردم،من رو بخورید حالتون بد میشه،از ما گفتن..
بالاخره صبح به۱۰نفر گفتم تا یکی تماس گرفت با مادرم،مقداری پول به حسابش زدیم و اونم داد بهم و چند روزی پول رفت و برگشتم به کلانتری و مراحل تشکیل پرونده ،مثل خرید دفتر و عکس گرفتن و.. جور شد ،اما بعدش،باید چکار می کردم؟
نه پول دارم،نه شغل دارم،نه حتی موبایل برای تماس با خانواده..
Soheil Arabi_سهیل عربی
#سیرک_انتخابات 👇
سوار بر قطاری هستیم که مقصد آن
" سامان" (زندگی در آزادی و آبادی ،عدالت و برابری) است،بدیهی است که پیش از رسیدن به مقصد، تمام ستمگران همچون علفهای هرز زیر چرخهای قطار #دادخواهی لِه می شوند _ یعنی سقف آرزوی ما بسیار فراتر از حتی سرنگونی شما است و بنابراین هرگز مبارزه را در تحریم #سیرک_انتخابات خلاصه نکرده ایم و نخواهیم کرد، ولی این سیرک همچون همیشه اگرچه هزینه های بسیار سنگینی برای مردم داشت ،اما درسهایی هم برای ما داشت که مهترینش این است:
" اتحاد" بر سر منافع مشترک شکل می گیرد،بین شیشه و سنگ اگر اتحادی هم باشد حاصلش شکستن شیشه است،
بین گلوله و قلب اگر اتحادی باشد
حاصلش نابودی صاحب قلب است.
ما شیشه ایم و آنها سنگ،
ما قلبیم و آنها گلوله
اتحاد بین ما و کسانی که منافعشان در حفظ اوضاع موجود است نتیجه ای جز استمرار واوضاع موجود نداشته و نخواهد داشت.
بین چند #فاشیست ممکن است تفاوتهایی در ظاهر و شیوه ستمگری دیده شود،اما هرگز بین آنها بد و بدتری وجود ندارد،زیرا همه آنها در خدمت یک مجموعه هستند/ چرخ دنده های یک ماشین کشتار و نوچه های یک گروه غارتگر و ویرانگرند.
انتخاب از بین چماق معمولی یا چماق روبان پیچی شده/ ون گشت کشتار سبز یا بنفش / #اختلاسگر بسیجی یا ریش پروفسوری...کار ما نیست!
کار ما
رزم ما
برای ایجاد دگرگونی های منجر به پایان بیداد و منظم کردن اوضاع و زیستن در #عدالت ، #آزادی و #برابری است.
باری اگرچه هنوز به مقصد نرسیده ایم،
اما هر روز و هر لحظه که در این مسیریم
به خودمان افتخار کنیم
به دستهایمان که به خون همدردانمان آلوده نشد،
افتخار کنیم که به قاتلان مجید،محسن،سارینا،نیکا،ژینا،ساسان و ...
رای ندادیم و از خودشان،نظامشان،دین و کردارشان بیزاریم.
#History has shown us that tyranny can not quench the #human desire for #freedom ✌️❤️🌹
" سامان" (زندگی در آزادی و آبادی ،عدالت و برابری) است،بدیهی است که پیش از رسیدن به مقصد، تمام ستمگران همچون علفهای هرز زیر چرخهای قطار #دادخواهی لِه می شوند _ یعنی سقف آرزوی ما بسیار فراتر از حتی سرنگونی شما است و بنابراین هرگز مبارزه را در تحریم #سیرک_انتخابات خلاصه نکرده ایم و نخواهیم کرد، ولی این سیرک همچون همیشه اگرچه هزینه های بسیار سنگینی برای مردم داشت ،اما درسهایی هم برای ما داشت که مهترینش این است:
" اتحاد" بر سر منافع مشترک شکل می گیرد،بین شیشه و سنگ اگر اتحادی هم باشد حاصلش شکستن شیشه است،
بین گلوله و قلب اگر اتحادی باشد
حاصلش نابودی صاحب قلب است.
ما شیشه ایم و آنها سنگ،
ما قلبیم و آنها گلوله
اتحاد بین ما و کسانی که منافعشان در حفظ اوضاع موجود است نتیجه ای جز استمرار واوضاع موجود نداشته و نخواهد داشت.
بین چند #فاشیست ممکن است تفاوتهایی در ظاهر و شیوه ستمگری دیده شود،اما هرگز بین آنها بد و بدتری وجود ندارد،زیرا همه آنها در خدمت یک مجموعه هستند/ چرخ دنده های یک ماشین کشتار و نوچه های یک گروه غارتگر و ویرانگرند.
انتخاب از بین چماق معمولی یا چماق روبان پیچی شده/ ون گشت کشتار سبز یا بنفش / #اختلاسگر بسیجی یا ریش پروفسوری...کار ما نیست!
کار ما
رزم ما
برای ایجاد دگرگونی های منجر به پایان بیداد و منظم کردن اوضاع و زیستن در #عدالت ، #آزادی و #برابری است.
باری اگرچه هنوز به مقصد نرسیده ایم،
اما هر روز و هر لحظه که در این مسیریم
به خودمان افتخار کنیم
به دستهایمان که به خون همدردانمان آلوده نشد،
افتخار کنیم که به قاتلان مجید،محسن،سارینا،نیکا،ژینا،ساسان و ...
رای ندادیم و از خودشان،نظامشان،دین و کردارشان بیزاریم.
#History has shown us that tyranny can not quench the #human desire for #freedom ✌️❤️🌹