انجمن داستان سیمرغ نیشابور
691 subscribers
4.58K photos
290 videos
399 files
1.19K links
تاسیس تیر 1394
http://simurgh-dastan.blogfa.com/
اینستاگرام :
simurgh_dastan
ارتباط با دبیر انجمن :
@Mostafa_bayan
Download Telegram
انجمن داستان سیمرغ نیشابور
معرفی مجموعه داستان #زمستان_شغال نوشته ی فرهاد رفیعی ، نشر #نیماژ نوشته ی : #مصطفی_بیان @Simurgh_Dastan
این هفته مجموعه داستان «زمستان شغال» نوشته ی #فرهاد_رفیعی را خواندم. شش داستان در شش شب 😊 تمام شش داستان ، راوی اول شخص مردانه دارند ، با زبان مردانه ، و شیوه ی روایت از زمان حال شروع می شود و به گذشته پلی می زند و در زمان حال به پایان می رسد. درونمایه شش داستان کشاکش مسائل روحی و روانی آدم ها ست که در فضای شهری اتفاق می افتد و در نهایت به مرگ و ناکامی آنها ختم می شود.

🔹 از نکات بارز این مجموعه می توانم به زبان، شخصیت پردازی و قدرت بیان در فضای داستانی اشاره کنم. منِ خواننده ترس، غم، رنج، ناکامی و مرگ را در فضای تک تک داستان های این مجموعه لمس می کردم. درونمایه داستان های این مجموعه تلخ و سیاه است. آدم های این مجموعه داستان به نحوی به زندگی چنگ زده اند تا مرگ را شکست بدهند. گویا در پایان داستان ها #مرگ در کمین آدم هاست و این آدم ها هستند که در نهایت در چنگ مرگ می افتند و ناکام می مانند.

🔸 سه داستان «روحی خانم» و «خرامان سرو» و «گورخانه ی مویین» را نسبت به سه داستان دیگر بیشتر پسندیدم. هر سه داستان، ایده پردازی و سوژه های خیلی خوبی دارند. به خصوص داستان «خرامان سرو» ایده ی فوق العاده ای دارد. درختی که ریشه هایش وسط خیابان بیرون کشیده است. در این داستان نوعی عشق اسطوره ای را می توان دید.

🔹 عنصر #اسطوره و #نماد در اکثر داستان های این مجموعه پُر رنگ است. مثل سرو، ساز، مرغ روی درخت سرو، کلاغ، زمستان، شب و شغال از عنصرهای #نمادین در این مجموعه داستان هستند. که کاملا مشخص است نویسنده با دو عنصر #زبان و #نماد کاملا آشناست.

🔸 یکی از نکات مهم و قابل نقد در این مجموعه داستان، انتخاب #زاویه_دید است. در این مجموعه تنوع زاویه دید نمی بینیم. با وجود اینکه داستان ها جداگانه است. زاویه دید و فرم روایت تمام داستان های این مجموعه یکسان است.

🔹 به عنوان مثال در داستان «گورخانه موئین» دو مرد و دو زن را داریم که به نوعی همزاد یکدیگرند. در این داستان، باز هم راوی اول شخص داریم. اگر چرخش #زاویه_دید در این داستان می داشتیم به طور حتم بر تنوع و جذابیت داستان افزوده می شد.

🔻 و کلام آخر ، داستان های این مجموعه فراواقع گرا و واقع گرای جادویی هستند. از داستان «خرامان سرو» تا «زمستان شغال». که آشنایی نویسنده به دو عنصر #زبان و #نماد و همچنین پرداختن به موضوعات اجتماعی (روح و روان آدم های داستان) دلیلی است بر سخت خوان شدنِ این مجموعه داستان. که شاید برای سلیقه ی همه ی خواننده های #داستان به ویژه علاقه مندان به داستان های رئال مناسب نباشد.

نوشته ی : #مصطفی_بیان / جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹

@Simurgh_Dastan
#کتاب_امروز
📘زمستان شغال/ فرهاد رفیعی

✍️#مصطفی_بیان:
این هفته مجموعه داستان «زمستان شغال» نوشته‌ی #فرهاد_رفیعی را خواندم. شش داستان در شش شب😊 تمام شش داستان، راوی اول شخص مردانه دارند، با زبان مردانه، و شیوه‌ی روایت از زمان حال شروع می‌شود و به گذشته پلی می‌زند و در زمان حال به پایان می‌رسد. درون‌مایه‌ی شش داستان، کشاکش مسائل روحی و روانی آدم‌هاست که در فضای شهری اتفاق می‌افتد و در نهایت به مرگ و ناکامی آنها ختم می‌شود.

🔹 از نکات بارز این مجموعه می‌توانم به زبان، شخصیت‌پردازی و قدرت بیان در فضای داستانی اشاره کنم. منِ خواننده، ترس، غم، رنج، ناکامی و مرگ را در فضای تک‌تک داستان‌های این مجموعه لمس می‌کردم. درون‌مایه‌ی داستان‌های این مجموعه تلخ‌ و‌ سیاه است. آدم‌های این مجموعه داستان به‌نحوی به زندگی چنگ زده‌اند تا مرگ را شکست بدهند. گویا در پایان داستان‌ها #مرگ در کمین آدم‌هاست و این آدم‌ها هستند که در نهایت در چنگ مرگ می‌افتند و ناکام می‌مانند.

🔸 سه داستان «روحی خانم» و «خرامان سرو» و «گورخانه‌ی مویین» را نسبت به سه داستان دیگر بیشتر پسندیدم. هر سه داستان، ایده‌پردازی و سوژه‌های خیلی خوبی دارند. به‌خصوص داستان «خرامان سرو» ایده‌ی فوق‌العاده‌ای دارد. درختی که ریشه‌هایش وسط خیابان بیرون کشیده است. در این داستان نوعی عشق اسطوره‌ای را می‌توان دید.

🔹 عنصر #اسطوره و #نماد در اکثر داستان‌های این مجموعه پُررنگ است. مثل سرو، ساز، مرغ روی درخت سرو، کلاغ، زمستان، شب و شغال که از عنصرهای #نمادین در این مجموعه داستان هستند و کاملا مشخص است نویسنده با دو عنصر #زبان و #نماد کاملا آشناست.

🔸 یکی از نکات مهم و قابل نقد در این مجموعه داستان، انتخاب #زاویه_دید است. در این مجموعه تنوع زاویه دید نمی بینیم. با وجود اینکه داستان‌ها جداگانه است. زاویه دید و فرم روایت تمام داستان‌های این مجموعه یکسان است. به عنوان مثال در داستان «گورخانه موئین» دو مرد و دو زن را داریم که به نوعی همزاد یکدیگرند. در این داستان، باز هم راوی اول شخص داریم. اگر چرخش #زاویه_دید در این داستان می‌داشتیم به طور حتم بر تنوع و جذابیت داستان افزوده می‌شد.

🔻و کلام آخر، داستان‌های این مجموعه فراواقع‌گرا و واقع‌گرای جادویی هستند که آشنایی نویسنده به دو عنصر #زبان و #نماد و همچنین پرداختن به موضوعات اجتماعی (روح و روان آدم‌های داستان) دلیلی است بر سخت‌خوان شدنِ این مجموعه داستان. که شاید برای سلیقه‌ی همه‌ی خواننده‌های #داستان به ویژه علاقه‌مندان به داستان‌های رئال مناسب نباشد!

◀️ #چند_سطر_کتاب

«همه‌ش از خدا می‌پرسم کی قراره این زن رنگ آسودگی ببینه. کی تشخیص می‌ده که دیگه بسه؟ چون پیمونه‌ی بعضی انگار سررفتنی نیست، هر چی هم که زندگی چپ و راستشون کنه. عمری گره از کار مردم باز کردی، بی اونکه یکی ازشون بشناسی. حالا به درد من برس. به داد کسی که ظلمت کرده اگه برسی هنره.»
(قسمتی از داستان روحی‌خانم)

📘زمستان شغال، فرهاد رفیعی، #نشر_نیماژ، 120صفحه، رقعی، شومیز، چاپ دوم1398، قیمت: 19هزارتومان

▫️ t.me/klidarNews ▫️instaklidar ▫️ klidar.ir
📖 #معرفی_کتاب

📚 فرهنگنامه‌ی داستان‌های متون فارسی / نشر #چشمه / چاپ سال ۱۳۹۹ / هر جلد هزار صفحه / هر جلد ۲۳۰ هزار تومان

📖 این کتاب، در بردارنده‌ی بیش از ۲۴ هزار مدخل داستانیِ کوتاه و بلند فارسی از هزار سال نظم و نثر فارسی است؛ شامل خلاصه‌ی تمامی داستان‌های کلاسیک فارسی و اطلاعات داستانی آن در #هفت جلد . حاوی گونه‌های متنوع روایی فارسی چون #داستان ، #حکایت ، #قصه ، #تمثیل ، #افسانه ، #اسطوره و زیر مجموعه‌های آن ؛ در بردارنده‌ی داستان‌های فارسی با مضامین مختلف ؛ عصاره‌ی تلاش و همکاری بیست ساله‌ی بیش از پنجاه تن از پژوهشگران عرصه‌ی ادب فارسی .

@Simurgh_Dastan
#کتاب_ماه_شهریور #کلبه‌کتاب‌کلیدر
📔 #ایشان
انتخاب: #مصطفی_بیان
instagram.com/mostafa_bayan_63

🔹 سرزمین ‌ما پُر است از قصه‌ها و اسطوره‌هایی که در دلِ تاریخ و فرهنگ ما جا باز کرده‌اند و برای داستان‌نویسان منبع خیلی خوبی هستند. آنها می‌توانند با استفاده از منابع تاریخی و قصه‌های بومی و اسطوره‌ای، داستان‌های شگفتی خلق کنند.

🔸 رمانِ #ایشان نمونه‌ای از باورها و قصه‌های بومی است. باورها و آیین‌هایی که در دل فرهنگ و اجتماع ما نهفته‌اند و اگر سرچشمه‌ی این باورها را دنبال کنیم، می‌بینیم که خاستگاه این خرافات به #هیچ ختم می‌شود. انسان تشنه‌ی #حقیقت و #دانستن است. دانستن از #هیچ. می‌توان از هیچ، از چیزی که می‌تواند باشد یا نباشد، در نهایت قصه‌ها و اسطوره‌ها خلق کرد. می‌توان #قهرمان‌ ساخت، با از ما بهتران مبارزه کرد و با مردآزما دست و پنجه نرم کرد.

🔹 رمان #ایشان نمونه‌ای از داستان‌هایی هست که در آن، نویسنده به باورهای بخش کوچکی از این سرزمین پرداخته است.

🔸 داستان خیلی سریع، با کشش فراوان و با مرگ سنگین بانو، مادربزرگ سینا (قهرمان داستان) شروع می‌شود. سینا بهره‌مند نوه‌ی حکیم حافظ بهره‌مند، رویای رسیدن به جایگاه پدربزرگ و خیال حکیم شدن، دارد. برای رسیدن به این جایگاه، در پی راز می‌گردد. رازی که در قصه‌های سنگین‌بانو نهفته است. اما از این قصه‌ها جز کابوس و شب ادراری، چیزی نصیبش نمی‌شود. این شب‌ادراری و ترس نشان‌ می‌دهد سینا هنوز به بلوغ نرسیده. قهرمانِ داستانِ ما باید ابتدا به بلوغ فکری و جسمی برسد تا بتواند با از ما بهتران و یا غریبه و یا ایشان، مقابله کند.

🔹 داستان خیلی خوب شروع می‌شود، اما در بخش دوم داستان از کشش داستان کاسته می‌شود و گویا نویسنده، خواسته و یا ناخواسته از اسطوره‌‌ و نماد فاصله می‌گیرد. این در حالی‌است که همین #اسطوره، #نماد، #تمثیل و #قصه‌های‌بومی می‌تواند به جذابیت داستان کمک کند. مثلا نویسنده می‌توانست از #میش‌زا و #مادیان و ترفندِ آتش زدنِ دسته‌ای از موهای یالِ مادیان، بیشتر در داستانش استفاده کند و از این طریق راه و چاه را به قهرمان داستان نشان بدهد و به جذابیت و کشش داستان کمک کند.

🔸 خواننده در ابتدای داستان تصور می‌کند یک رمان #اسطوره‌ای_واقع‌گرا می‌خواند، در حالی که این‌گونه نیست. نویسنده می‌توانست با استفاده بیشتر از پارامترهای #اسطوره و #خیال بر جذابیت، خلاقیت و نوگرایی داستان بیفزاید. چیزی که در داستان‌های ایرانی کمتر دیده می‌شود و داستان‌ها و سوژه‌ها خیلی به هم شبیه شده‌اند.

🔸ایشان، #احمد_ابوالفتحی، #نشر_نیماژ

www.klidar.ir
t.me/klidarNews
instagram.com/instaklidar
ا📗📙📘ا
یک معرفی از بهترین کتابی که در این ماه خوانده‌اید برای ما بفرستید و در قرعه‎کشی ماهانه کلیدر شرکت کنید.
🔻ارسال مطلب:
دایرکت اینستاگرام: instaklidar
تلگرام: t.me/klidarbook
واتساپ: 09157070380
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دورهمی تعدادی از نویسندگان نیشابور با #مجید_قیصری / به همت انجمن داستان سیمرغ نیشابور

🔹 جمعه ۱۰ دی ۱۴۰۰ / خانه داستان سیمرغ

#نیشابور
#اسطوره_سیمرغ

@Simurgh_Dastan
انجمن داستان سیمرغ نیشابور
Photo
حقیقتش من از خواندنِ #یکلیا_و_تنهایی_او به وجد و سرور درآمدم 😊

داستان در جامعه‌ی #اسرائیل و در شهر #اورشلیم (بیت المقدس خودمان 😉) اتفاق می‌افتد. یکلیا دختر امصیا، پادشاه اورشلیم، دل به چوپان دربار، کوشی، می‌دهد. پدر که تاب این هنجارشکنی و بی‌آبرویی را ندارد، دستور می‌دهد تا در برابر خیمه‌ی اجتماع، پیراهن رنگارنگ دخترش را بدرند و زنگوله‌ی رسوایی به پای او بربندند و عریان از شهر بیرونش کنند. 😭😭

یکلیا هراسناک و تنها از آن چه بر سرش آمده در کنار رود ابانه پرسه می‌زند که ناگهان #شیطان در لباس چوپان پیر فانوس به دست بر او ظاهر می‌شود: «ردای درازی بر تن داشت. ریش بلند و آویخته‌اش به سینه سائیده می‌شد...»(متن کتاب)

سپس شیطان به گفتگو با یکلیا می‌نشیند و از او درباره‌ی آن چه بر سرش آمده می‌پرسد.

#نکته یکلیا اینجا #نماد است.

شیطان یکلیا و عشقش را تحقیر می‌کند. تفسیر و گفتگوی شیطان، زمینه را برای روایتش از کیفیت رانده شدن خویش از درگاه الهی مهیا می‌سازد. او #عشق را نه ودیعه‌ای الهی بلکه رازی می‌داند که از جانب شیطان در وجود انسان نهاده شده است.

شیطان از کسانی یاد می‌کند که به این راز پی برده‌اند و وجودشان مست از شادابی و شیرینی آن شده است و این مقدمه‌ای برای شروع روایت اصلی رمان از جانب شیطان می‌شود؛ شیطان داستانِ اورشلیم را در زمانِ پادشاهی میکاه، نماینده‌ی یهوه در آن سرزمین مقدس بازمی‌گوید.

اوج داستان ورود زنی است به نام #تامار؛ ازجنگ برای اورشلیم سوغات آورده است. تامار با فتنه و اغواگری در دلِ پادشاه و اطرافیان او نفوذ می‌کند. میکاه بر او دل می‌بندد. ناگهان قاصدی از راه می‌رسد و پیغام می‌دهد که یهوه بر یاکین نبی ظاهر شده و گفته است:  «شیطان از سدوم کسی را بلند کرده و لعنت خدا با اوست. اسرائیل دروازه‌های شهرهای خود را می‌بندد و از ورود او به شهر خود جلوگیری می‌کند.»  (متن کتاب)

میکاه با دلی شکسته به شهر باز می‌گردد و تامار پشت دروازه‌های شهر می‌ماند. عسابا، پسر عموی پادشاه، که خود را به هوس و گناه فروخته، می‌کوشد تا به میکاه دلداری دهد. پادشاه برای فراز از این دو راهی و وسوسه‌های پسرعمویش از امنونِ عابد می‌خواهد تا با تعریف داستان‌هایی از خشم یهوه، او را از این سردرگمی و اضطراب نجات دهد.

امنون داستان قم #لوط را تعریف می‌کند. اما هیچ چیز نمی‌تواند بر قلب پادشاه تسلی باشد و از تردید او بکاهد. بالاخره با وسوسه‌های عسابا شبانه به دروازه‌ی شهر می‌رود و تامار را با خود به قصر می‌آورد. تامار با دلربایی‌هایش پادشاه را مسخ می‌کند. پادشاه چنان شیفته‌ی حرکات تامار شده که فرصت بوسیدنِ پاهای او را در مقابل چشم پوشی از سلطنت اسرائیل برابر می‌داند. در مقابل او زانو می‌زند و به جای یهوه او را مافوق جهان می‌خواند 😳😳

یهوه به نشانه‌ی خشم، توفان و بیماری وبا را به سراغ اورشلیم می‌فرستد. زنان و مادران نگران و وحشت زده به قصر می‌آیند و از پادشاه می‌خواهند تامار را اخراج کند. پادشاه نمی‌تواند از آن چشم بپوشد (عشق زمینی)

مردم، شائول ماهی‌گیر را به نمایندگی از اورشلیم برای صحبت کردن جلو می‌فرستند؛ در نهایت حس وظیفه‌شناسی در قبال مردم او را وادار به اخراج تامار می‌کند،  مردم، تامار را از شهر می‌رانند. با رانده شدنِ تامار، گویا قلب میکاه نیز از سینه خارج می‌شود. داستان به پایان می‌رسد.

در نهایت با گفتنِ نقش یهوه در آرام کردنِ قلب میکاه، روایت به پایان می‌رسد.

«پادشاه با دردی که آرامش نیافته بود، خود را تسلیم می‌کرد.» (متن کتاب)

داستانِ #یکلیا_و_تنهایی_او روایت اسطوره‌ای لیلیت است. باید دقت داشت این رمان سال ۱۳۳۴ یعنی دو سال بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ منتشر شده است. شرایط جامعه‌ی ایران و سایه‌افکنی تاریک به سبب حضور دیگرباره‌ی لیلیت در جامعه‌ی ایران دهه‌ی سی تعبیر کرد.

روایت #سورئال و #تخیل نویسنده و پیوند آن با #اسطوره غیر بومی (غیر ایرانی) با پدیده‌‌های واقعی اجتماعی _ سیاسی بی‌تاثیر نبوده است.

#نکته زیرساخت رمان #یکلیا_و_تنهایی_او اسطوره لیلیت است و پیوند بینامتنی بسیاری بین آن دو وجود دارد.

#سوال حالا چرا لیلیت؟

#پاسخ زیرا به باور او شیطان به کمک لیلیت (تامار در رمان) تلاش کرده است انتقام خویش را از حرکت ایرانیان در راندنِ اهریمن (از زمان اسطوره‌ها تا امروز) از مرزوبوم ایرانیان بگیرد و بازگشت خویش را در سرزمین ایران با آغشتنِ #گناه و #تنهایی ندا دهد.

#نتیجه یکلیا #نماد سرزمین ایران است.

اهریمن چه کسانی هستند؟  بیگانگان و دست‌نشانده‌های فریبکار آن در سرکوب نهضت ملی ایران؛ یک جور بازنمایی نوعی #اسطوره_تورانی

#مصطفی_بیان پنجشنبه ۸ شهریور ۱۴٠۳

#یکلیا_و_تنهایی_او
#تقی_مدرسی

@Simurgh_Dastan