در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.
116K subscribers
2.59K photos
132 videos
34 files
98 links
"من‌راه‌رفتم‌توشیاربین‌دونیم‌کُره‌ی‌مغزم
هوا‌اونجا‌عالی‌بودامروز،خیس‌‌از‌سیاهی.
Download Telegram
من هنوزم صدای قلبتو یادمه ها
هنوزم عطر تنتو یادمه
اون حرفای قشنگی که میزدی
من هنوزم عکساتو دارم
اسمت تو گوشیم هنوز همون سیو
با اینکه رد پای رفتنت مثل یه مشت تو صورتمه
اما من هنوزم منتظرم
منتظرم بیای بگی: سلام قشنگم.
منتظرم بیای بگی : غذا خوردی عزیز من؟
منتظرم بیای بگی : دلم برات خیلی تنگ شده.
خیلی عجیبه نه؟
یکی میره همه چیو از خودش جا میذاره
اون یکی هم با نبودنش زندگی میکنه.
bugra ozturk m speed up
ahmet
اینو پلی کن بعدش بفرست برای اونی که خیلی دوسش داری:))))
@shiyaremazam
یاد من باشد تنهاییم را برای خودم نگه دارم و بغض های شبانه ام را برای کسی بازگو نکنم تا ترحم دیگران را با اظهار علاقه اشتباه نگیرم، یاد من باشد که فقط برای سایه ام بنویسم.

- صادق هدایت
انگار با تموم وجود
به روحم هزاران بار چاقو زدن.
انگار میخوام داد بزنم ولی لبامو بهم دوختن
انگار دارم رو شیشه خورده راه میرم
انگار دستو پامو بی حس کردن و من توان حرکت دادنشونو ندادم
انگار که گیج و منگ باشم ولی مجبور باشم چشامو باز نگه دارم.
انگار روحم مرده باشه ولی جسمم مجبور باشه ادای زنده بودنو در بیاره.
اونقدر خسته ام که دیگه هیچ آهنگی برای توصیف خودم پیدا نمیکنم
اونقدر خستم که دیگه تو هیچ سکانسی از فیلم و سریال ها نمیتونم خودمو پیدا کنم
دیگه تو هیچ سطر شعری نیستم
دیگه تو هیچ بند کتابی نیستم
دیگه هیچ جا خودمو پیدا نمیکنم
تا فقط
کمی
کمی
کمی توصیف کنم
چقدر خسته ام…
جنازه‌ی زنده ام.
منم یه روز میرم
میرم و خدا منو بغل میکنه
میرم
شاید تو گریه کنی
ولی لطفا گریه نکن
به این فک کن دیگه ازادم
من دیگه درد نمیکشم
دیگه هی گریه نمیکنم
حالا دیگه خدا منو بغل کرده
داره زخمامو میبوسه
گریه نکن
لبخند بزن
به این فکر کن دیگه قرار نیست شبا کابوس ببینم
قراره راحت بخوابم
قبرستون شباش سوز داره
اما خدا بغلم میکنه
تو نگران نباش
تو فقط بخند
بخند بگو:”الان جاش امنه،دیگه هیچکس نمیتونه اذیتش کنه.”
الان نه از زندگی خوشم می‌آید و نه بدم می‌آید، زنده‌ام بدون اراده، بدون میل، یک نیروی فوق‌العاده‌ای مرا نگه داشته. در زندان زندگانی زیر زنجیرهای فولادین بسته شده‌ام

- صادق هدایت
تو؟
تو همونی هستی که من صبح ها بخاطرش از خواب بلند میشم
تو همونی هستی که هر بار دیدنش مثل روز اولیه که دارم میبینمش
تو همونی هستی که من هر چیزی به یادش میبینم میخرم
همونی هستی که پولامو بخاطرش جمع میکنم تا زود به زود ببینمش
تو بخش مهمی از زندگی من هستی
همونی که با لبخند ازش حرف میزنم‌
تو امید زندگی منی
امید روز های تاریک منی
تو بخش مهم از وجود منی…
نه عزیزم
همیشه خانواده خوب نیستن
همیشه خانواده ها بد نیستن
بعضی وقتا خانواده ها هیولان
عوضی ان
آشغالن
بعضی وقتا پدر و مادر مقدس نیستن عزیزم
کثیف ترینن
کثافت ترین موجودی هستن که میتونی ببینی
هر بلایی که فکرشو نمیکنی سرت میارن
و بعد تهش چی میگن؟
ما پدر و مادرتیم!
اخه چههههه پدر و مادری؟
مگه میشه یه پدر و مادر بچشو به معنای واقعی شکنجه بده.
نه نه
یسریا پدر مادر نیستن
لایق این اسم نیستن
اونا عوضی ترینن و کاش زودتر بمیرن.
منو از چی میترسونی؟
من یه دهه هشتادی ام عزیزم.
جدا شدن پدر مادرمو دیدم
معنی اورثینک و تروماهای کودکی رو هم کاملا درک میکنم.
دوستای فیک دیدم
تجاوز به همسن و سالام رو دیدم
وضعیت کشورمو دیدم
آسمونی شدن بچه های ایرانم دیدم
فقر دیدم
بدبختی دیدم
گشنگی دیدم
من کلی سختی دیدم
من همه چیو دیدم
هر دردی رو حس کردم
منو از چی میترسونی ؟
از مرگ؟
عاح.
یکی اینجا روزی هزار بار میمیره عزیزم.
وقتی میشینم چت های قدیمی خودمونو میخونم با خودم میگم
این آدم چقدر زود عوض شد
چقدر زود فراموشم کرد
چقدر زود منو کنار گذاشت
چقدر شبیه حرفاش نبود
میدونی
انگار داشتم با یکی دیگه زندگی میکردم
انگار یکی دیگه رو دوست داشتم
انگار یکی دیگه اون حرفای قشنگو بهم میزد…
حالا تو رفتی ولی من هنوز دارم با اون یکی دیگه تو مغزم زندگی میکنم.
وقتی شروع به نوشتن کنی معتادش میشی
برای اینکه تحمل روزها کمی ساده تر بشه
انجام دادنش رو یه نیاز میبینی برای زندگیت...
منم معتادش شدم
میشه گفت پناه بردم بهش
من کسی بودم که ساعت های طولانی تو اتاقم بودم،
کاری با کار کسی نداشتم،
هیچ کسی رو نمی‌دیدم،
با هیچکس حرف نمیزدم،
هیچکس حرفامو نمی‌شنید...
الانم همون آدم ام.
میتونم ساعت های طولانی ،
بشینم تو اتاقم و با کسی کاری نداشته باشم!
ولی با این تفاوت که الان کسی هست صدامو بشنوه
کسی هست وقتی مینویسم بخونه
دلم قرص باشه که حداقل حرفام تو گلوم نمی‌میرن
من معتادِ نوشتن شدم
فاصله گرفتن ازش مثل یه حفره‌ی خالی تو زندگیمه
شاید حتی بلد نباشم درست انجامش بدم،
ولی لازم میبینم که انجامش بدم...