در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.
116K subscribers
2.59K photos
132 videos
34 files
98 links
"من‌راه‌رفتم‌توشیاربین‌دونیم‌کُره‌ی‌مغزم
هوا‌اونجا‌عالی‌بودامروز،خیس‌‌از‌سیاهی.
Download Telegram
حرف زیاده،
ولی این دستِ منه که به نوشتن نمیره و این
مغزِ منه که کمک نمیکنه کلماتو کنار هم بچینم.
همینقدر بگم که احساسِ خفه‌گی میکنم
نیاز به آغوش دارم،
ولی هرچی سر میچرخونم کسی رو نمیبینم.
خلاصه بگم؛
دلم داره میترکه.
قلبم خودشو به در و دیوارِ سینم میکوبه
یه بغضِ سنگین راه گلومو بسته
تا یه آهنگ پلی میشه باهاش زار زار گریه میکنم
هر جا میشینم پخش میشم رو زمین و چشمامو رو
هم میذارم،
ولی خوابم میبره؟نه.
خستم‌،باور کنید که خستم.
Boghz
Morteza Pashaei
به یاد قدیما پاشایی گوش بدیم؟:))
@shiyareMaqzam
تو منو با کلی سوال ترک کردی
اینکه چطوری تونستی راحت ازم بگذری؟
چطوری تونستی بیخیال اون همه خاطره بشی
چطور تونستی از دوست داشتنمون بگذری؟
من واقعا نمیتونم بفهمم
چطوری بیخیال شدی
چطوری گذشتی
هرچقدر که فکر میکنم که ببینم کجا بهت اسیب زدم
که اینطوری حاضر شدی ترکم کنی
چیزی به ذهنم نمیاد
من فقط میدونم تو یهو رفتی و دیگه به منم نگاه نکردی
همین.
و من اینجا موندم با کلی فکرو خیال و کلی دوست داشتن.
من ؟
آره بابا خوبم
فقط دلم میخواد سر به تن کسی نباشه.
من ؟
نگران نباش حالم خوبه
فقط بدنم یخ زده، استرس دارم،سرم گیج میره و تپش قلب شدید دارم.
من؟
به جون تو خوبم
به اشکای تو چشام توجه نکن
من؟
خوبه همه چی.
فقط هیچی سر جاش نیست و من حس میکنم با تموم وجود کم آوردم.
Movazebam Bash
The Don
بفرستش برای اونی که خودت میدونی باید گوش بده:)))))))
@shiyaremaqzam
من هیچ وقت انسان دوست داشتنی نبودم
هیچوقت در کودکی بهم حس دوست داشته شدن ندادن
حتی بهم یادش ندادن
من هیچ وقت آدم مورد علاقه کسی نبودم
من همیشه چند قدم دیر تر رسیدم
همیشه اونی بودم که رها و ترد شدم
چطور میتونی ازم انتظار داشته باشی خودم رو دوست داشته باشم؟
حالم از همه‌‌‌ی این آدم ها بهم میخوره
همشون پشت نقابای خوشگلشون قایم شدن و ادعای خوب بودن دارن.
ولی بذار یه چیزی بگم بهت
اینارو بچلونی
ازشون حقارت
کثافت
لجن
سیاهی
میباره!
این آدما خود هیولا‌ان.
Khooneye Ma
Marjan Farsad
این آهنگو تو سکوت پلی کنید:)))..
@shiyareMaqzam
تهش بی حسیه دیگه‌
از یه جا به بعد دیگه دلت نمیگیره،
دیگه دلتنگ نمیشی،
دیگه نه مرگو میخوای نه زندگیو،
نه شادی رو میشناسی نه غمو،
دیگه غروبای جمعه حس دل‌مردگی بهت نمیده،
دیگه نه استرس میکشی نه ذوق کردن میدونی چیه
منتظر هیچی نمیمونی و همه چیز برات بی معنی میشه
دیگه غم میونِ دو تا چشمای قشنگت خونه نمیکنه...
بعضی وقتا حس خوبی ندارم
به چی؟
به سلام فلانی خوبی؟زنده ای ؟حالت چطوره؟
و این روند از سمت من دائم تکرار باشه.
جدیدا حس شدید اضافی بودن دارم
به اینکه لطفا بس کن و انقدز حالشونو نپرس
یبار اونا بپرسن
یبار اونا بگن فلانی زنده ای؟
فلانی پایه قدم؟
فلانی پایه فلان جا هستی؟
فلانی امروز هستی بیام یه سر بزنم بهت؟
خسته شدم.
حس گوه سر بار بودن کل وجودمو گرفته.
خسته شدم از اینکه اونی که همیشه برای همه چی قدم برداشت من بودم.
خسته شدم از حس مزاحم بودن.
دیگه داره خفه ام میکنه.
و میدونی.
اینبارم میرم.
رفیق و دوست و آشنا و غریبه هم نمیشناسه.
میرم.
من یه دختر بچه ای رو میشناسم ک منتظر منه.
من یه دختر بچه ای رو میشناسم که تموم این سالها رو تنهایی از پسش بر اومده
میرم کنار همون.
میرم برای همون غذاهای خوشمزه درست کنم.
برای همون هدیه بگیرم.
به اون کمک کنم .
فقط بغلم برای اون باز باشه .
اون تنها کسیه که لایق اینه ک من هرروز حالشو بپرسم.
خب آدم از یه جایی هم میبره.
از یه جایی میشه عصبی ترین.
میشه خودخواه ترین
چشماشو رو همه چیز مینده
گوشاشو محکم میگیره
و فقط به آدمای اطرافش میگه :
خفه شید
خفه شید‌
خفه شید
خفه شید
خفه شید.
تو اون لحظه از زندگی دیگه هیچ چیز معنی نداره
دیگه آدما برات قشنگ نیستن
دیگه آسمون آبی نیست
دیگه پرنده ها آواز نمیخونن
یکی داره زنگ خونرو میزنه…
+ کیه؟
- مرگ.
مرگ بهترین پناه دردها و غمها و رنج ها و بیدادگری های زندگانی است.

- صادق هدایت