شورای بازنشستگان ایران
4.09K subscribers
15.7K photos
8.07K videos
47 files
1.63K links
شورا را باید زندگی کرد!
Download Telegram
#ماشالله_کرمی_کجاست؟

فاطمه حیدری، خواهر جاویدنام جواد حیدری با انتشار مطلبی در واکنش به تداوم بازداشت و بی‌خبری از سرنوشت ماشالله کرمی، پدر سربدار جاویدنام محمدمهدی( کومار) کرمی نوشت:

یکی از خانواده‌ها تعریف میکرد:
«یه روز عمو ماشالله بهم گفت: اگه یه روز من مُردم، به همه بگو من از داغ منیژه مُردم. من دارم برای منیژه می‌سوزم..»

خاله منیژه، مادر محمد مهدی هشت ‌روزه که از همسرش بی‌خبره…»

#حبس_خانواده_های_دادخواه
#زن_زندگی_آزادی
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم


@Shbazneshasteganir
‏برای نجفی که قتل عمد کرد و همسرش را کشت یک میلیارد تومن وثیقه بُریدن.
اونوقت برای پدری که بچه‌شو کُشتن و هیچ جرمی نکرده، گفتن ۷ میلیارد تومن وثیقه بیار.

#عدالتی_ندیدیم!
#ماشالله_کرمی
#مهسا_امینی
#محمدمهدی_کرمی


@Shbazneshasteganir
🔶 دادخواهی مردمی زنان زندانی در اوین 

روز چهارشنبه شش دی‌ماه زمانی که قضات دادگاه انقلاب و مقامات قضائی به بند زنان آمدند و مواجهه و مقاومت زنان در مقابل سرکوب، شکنجه، زندان و اعدام شکل گرفت، صحنه‌هایی به‌یاد ماندنی به تصویر کشیده شد
.
صحنه‌ای که مقابل چشمانم بود تصویری واضح و قدرتمند از برپاییِ یک” داد”گاه و” داد”خواهی مردمی علیه عوامل قضائیِ دخیل در جنایت‌ها بود که احکام ضد بشری را صادر و اجرا کرده بودند.
زنانی که در داخل زندان با شجاعت و شهامت در مقابل قضات صادر کننده احکام‌شان ایستاده بودند و تنها خواسته‌شان توقف سرکوب و خشونت علیه مردم ایران بود.
آنها فریاد می‌زدند و از مقامات می‌خواستند که اعدام و شکنجه را متوقف کنند.
قضات و مقاماتی که در میان ده‌ها نیروی امنیتی جرات بیرون آمدن از در اتاق یا پذیرفتن ورود ما زنان به اتاق‌های‌شان را نداشتند.
این لحظه همان لکنت زبان جنایت‌کار در مقابل دادخواه است.
صحنه عجیبی بود. ما زندانیان جلوی در ایستاده بودیم و تکان نمی‌خوردیم. نیروهای امنیتی و زندان‌بان‌ها ما را به این‌طرف و آن‌طرف می‌کشیدند. یکی دو بار زمین خورده اما دوباره بلند شدیم و ایستادیم. دستها‌یمان را به شکل قلاب زنجیر کردیم و شعار و سرود خواندیم.
یک لحظه در راهروی بند هیچ نبود جز فریاد طنین‌انداز زنان : “محسن شکاری” “محسن شکاری” “محسن شکاری”.. و تصویر عموزاد از لای نرده‌های پنجره افسرنگهبانی که سرش پائین و پائین‌تر می‌افتاد،  تصویری به یاد ماندنی شد در خاطرمان.
ای کاش عکاسی از آن لحظه عکس می‌گرفت.
این شکوه فریاد دادخواهی علیه بیدادگر و ظالم است. این زیبایی سر برآوردن عدالت‌خواهی در بارگاه ظلم بی‌امان، در بند زنان است.
در آن لحظه #گلرخ را می‌بینم که با یکی از ماموران بحث می‌کند و می‌گوید به جای عقب راندن ما یک بار رو به سوی آنان بگیر و به آنان بگو جنایت بس است. قتل و کشتار بس است. به جای ما آنان را متوقف کن که دستشان در خون است.
صدای فریاد دیگری را می‌شنوم. #سپیده سرش را از لای میله‌های پنجره جلو می‌برد و خطاب به عموزاد می‌گوید چرا محسن را کشتی؟ چرا محمد مهدی کرمی را کشتید؟
بی‌اختیار دیگری فریاد می‌کشد #ماشالله_کرمی کجاست؟ چرا آزادش نمی‌کنید؟
#محبوبه با لهجه جنوبی فریاد می‌زند کیان را خودتان کشتید. حالا می‌خواهید مجاهد کورکور را اعدام کنید؟
صدای #سروناز را از پشت در قفل شده و صورت پر حرارتش را از دریچه کوچکش میبینم و میشنوم فریاد میزند: “ محسن شکاری زنده است.” “ خون سرد نمیشه.”
از پشت درِ قفل شده، کمی دورتر از ما زنان فریاد می‌زنند رضا رسائی را نکشید و با مشت بر در می کوبند.

به نظرم می‌آید این باشکوه‌ترین “داد”گاه است.
صدایم بلند می‌شود و به جمع سخن‌رانان می‌پیوندم.”  این یک دادخواهی مردمی است . جلوه و تصویری از “ داد” گاه شما قضاتِ دادگاه انقلاب و مقامات قضائی‌ست که دست به اِعمال شکنجه و اعدام زده‌اید. خوب احساس کنید. احساس کنید زمانی که در مقابل مردم رنج‌کشیده ایران با این پرسش مواجه خواهید شد “که چرا فرزندان این سرزمین را کشته‌اید؟ چرا جوانان را اعدام کرده‌اید؟ چرا زنان و مردان را شکنجه و زندان کرده‌اید به چه حالی خواهید افتاد؟ شما الان که هنوز در مسند قدرتید و در داخل زندان جمهوری‌اسلامی در میان گارد مسلح محافظت میشوید،  جرات ندارید که به میان ما نُه زن زندانی بیائید یا درِ اتاق را باز کنید و در مقابل ما بایستید و پاسخگوی رفتارتان باشید. یقین دارم در پیشگاه مردم در روز دادخواهی نیز نخواهید توانست حتا یک کلمه بر زبان برانید. اینجا دادگاه مردمی در قلب زندان اوین در بند زنان سیاسی-عقیدتی برای امر دادخواهی‌ست.

این تاریخ را به ذهن‌تان بسپارید.

صدای اعتراض بلندتر از قبل در تمام زوایای ساختمان می‌پیچد. “دست از صدور احکام اعدام بردارید. ماشین مرگ، اعدام و شکنجه را متوقف کنید. دلیل به اینجا آمدن‌مان نه احکامی‌ست که علیه خودمان صادر شده است و نه زندانی‌ست که با افتخار تحمل می‌کنیم. ما اینجا آمده‌ایم که بگوییم خشونت علیه مردم را متوقف کنید. آمده‌ایم بگوئیم مقاومت و اعتراض ادامه دارد و جنبش “زن، زندگی، آزادی” زنده است.”
موج فریاد رسای زنان در فضای زندان پیچیده بود . ای کاش صدابرداری بود و سکوت محض خفت الود مقامات و قضات را که قادر به براوردن یک کلمه از همان دهانهایی که احکام مرگ و زندان را پشت میزهایشان بلند میخوانند، نبودند، ضبط می کرد. این سکوت برای تاریخ شنیدنی است و قطعا تکرار خواهد شد.
گرچه این تصویر به دوربین هیچ عکاسی راه نیافت اما در روح و روان ما و ذهن جنایتکاران ثبت تاریخی شد. زنده باد مقاومت و امید

#نرگس_محمدی
۶ دی ۱۴۰۲
زندان اوین

#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد

#اعدام_قتل_عمدحکومتی


@Shbazneshasteganir
آدمی مگر می‌تواند چند کوه غم را بر دوشش تحمل کند؟

او منیژه خانم است کنار سفره هفت سین، تنها، بی‌آقا ماشالله، بعد از اعدام پسرش، بارها سرش را بر شانه همسرش گذاشته بود و گریسته بود. کوه غم را با آقا ماشالله بر دوش می‌کشیدند.

او همان مادری است که محمدمهدی کرمی، به پدرش پشت تلفن از زندان گفته بود که «بابا حکمم اعدام است، ولی به مامان نگو»

منیژه خانم الان هفت ماه است که تنها است، آقا ماشالله پشت دیوارهای زندان است و وکیل این خانواده گفته است: "منیژه خانم حال مساعدی ندارد".

شرم بر باعث و بانی این همه بیداد! شب پایدار نیست


#محمد_مهدی_کرمی
#ماشالله_کرمی
#دادخواهی_جرم_نیست
#دادخواهی_ادامه_دارد


@Shbazneshasteganir
محرومیت پدر رضا لطفی از حقوق ابتدایی در زندان کامیاران

او پدر دادخواه #رضا_لطفی، جوان ۲۰ ساله است که ۲۸ شهریور ۱۴۰۱ در جریان اعتراضات مردم دهگلان «با تیراندازی نیروهای یگان ویژه کشته شد.

#کمال_لطفی پدر رضا لطفی که اخیراً به پنج سال حبس نیز محکوم شده، در زندان کامیاران از حقوق ابتدایی خود شامل حق تماس، ملاقات و دسترسی به وکیل محروم شده است.

همچنین، تاکنون از آزادی موقت این پدر دادخواه که نزدیک به دو ماه اخیر را در بازداشت و بلاتکلیفی سپری کرده، با کارشکنی گماشگان اطلاعاتی، ممانعت شده است.

کمال لطفی، در هفته پایانی اردیبهشت ماه سال جاری، پس از نزدیک به یک ماه بی‌خبری کامل، در نهایت به زندان مرکزی کامیاران منتقل شد.

سال گذشته نیز بازداشت و در زندان مرکزی کامیاران به بیماری پوستی صدف یا (پسوریازیس) مبتلا شده بود. وی در ایام بازداشت از دسترسی به مراکز درمانی خارج از زندان محروم بود.

وی پیشتر توسط شعبه ۱۰۲ دادگاه کیفری دهگلان در مجموع به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد که دو سال از آن، قابل اجرا است.


#ماشالله_کرمی
#دادخواهان_در_زندان
#زن_زندگی_آزادی

@Shbazneshasteganir