گروه شریعتی
573 subscribers
1.67K photos
557 videos
66 files
1.56K links
به نام خداوند حقیقت، زیبایی و خیر

🌐 نشـانی ما در فیس بوک:
Facebook.com/shariati.group

📩 تماس با ما:
Shariati.group@Gmail.com
Download Telegram
🔰 آموزه سحابی‌ها؛ سیاست ورزی در حین زیستن اخلاقی/ #سوسن_شریعتی : تداوم و بقای مهندس #سحابی در این راه زبانزد بود.

📌 امتداد، سعید گیتی‌آرا: صبح چهارشنبه ۱۱ خرداد سال ۱۳۹۰ بود که مراسم تشییع پیکر مرحوم مهندس #عزت‌الله_سحابی برگزار شد. مراسمی که وقوع اتفاقی تلخ، آن را تبدیل به یک تراژدی کرد. ظهر همان روز رسانه‌ها نوشتند « #هاله_سحابی، دختر مرحوم سحابی در مراسم تشییع پیکر پدرش، جان خود را از دست داده است.» چندی بعد، وزارت اطلاعات در پاسخ به سوال علی مطهری درباره چگونگی مرگ هاله سحابی اعلام کرد: «آنها نمی‌خواستند که او از دنیا برود و آنچه اتفاق افتاده، بی توجهی مأمور بوده است».

در همین رابطه، سوسن #شریعتی در گفت و گو با امتداد درباره مرحوم هاله سحابی گفت:

📌 گاهی به چنین حوادثی به عنوان یک تذکر می‌نگریم و گاهی نیز به جای جامعه نگاه می‌کنیم و طرح این پرسش که آیا جامعه نسبت به عزیزانی مانند سحابی‌ها احساس خلاء می‌کند یا خیر؟
بی‌تردید گذشت ٩ سال از این اتفاق تکان دهنده است و نشان می‌دهد کیفیتِ زمانی که می‌گذرد گاه چقدر سریع و گاه چقدر کُند است.

📌 در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که سرعت تغییر و تنوع و وقوع حوادث غیرمترقبه در آن به حدی بالاست که فرصت تأمل بر سر هر کدام از آنها محدود می‌شود. چه پیش از کرونا و چه حالا که #کرونا نیز بر آن افزون شده، این مسأله وجود داشته و دارد. جامعه شناسان می‌گويند؛ جامعه‌ای که مدام حالتی «اورژانسی» دارد، یکی از معایبش این است که فرصت تأمل و اندیشیدن کافی نسبت به حوادثی که از سر می‌گذراند، ندارد. همچنین نمی‌تواند از تجربیات تکان دهنده‌ای که هر کدامش می‌تواند مقطعی باشد و گسستی در امر روزمره اجتماعی و فرهنگی ایجاد کند، درس بگیرد.

📌ما مدام چه از لحاظ روحی و عاطفی و چه از نظر فرهنگی و تاریخی در حال دست به دست شدن در میان حوادث هستیم. از این رو، شاید به همین دلیل باشد که با تعجب می‌پرسم؛ آیا واقعا ٩سال از این اتفاق گذشت؟ همین که می‌گوییم ٩سال قبل، بلافاصله ذهن به این سو می‌رود که طی این ٩سال چه بر ما گذشت؟ یا اینکه چه اتفاقاتی افتاد که مسائلی از این دست را تحت الشعاع قرار داد؟
می‌بایست امیدوار به #تاریخ درازمدت تری باشیم که بازگردد و به هر کدام از غیبت‌ها و خلاءها بیندیشد و ببیند که به چه معنا این خلاء ها دوره‌های پس و پیش یک حادثه را ایجاد می‌کنند.

📌 مرگ مهندس سحابی و دخترش هاله به مثابه دو ماجرای متفاوت است. درگذشت مهندس سحابی، مرگ عزیزی است که نمونه‌ی دو نسل ماندن و پافشاری بر سر یکسری ارزش‌های اخلاقی بوده است. او سیاست ورزی بی بدیل و جاودانی بود که دستخوش ناامیدی، انفعال و بریدن و انزوا نمی‌شد.

📌 می‌دانیم که آن پدر و دختر نیم قرن در تاریخ پرتلاطم ما حضور داشتند و هیچکدام‌شان دستخوش ابتلائاتی که برای سیاست ورزی در جامعه ما وجود دارد، نشدند.

📌 این ابتلائات عمیق هستند. به نحوی که عده‌ای می‌گویند: اصلا سیاست برای چه؟ یا برای چه کسانی؟ و می‌بُرند. گروهی دیگر نیز با اشاره به فراموش کار بودن مردم، از سیاست جدا می‌شوند. برخی هم وضعیت سیاست ورزی در #ایران را بی‌فایده تلقی می‌کنند و دل می‌بُرند. اما تداوم و بقای مهندس سحابی در این راه زبانزد است. او می‌تواند الگویی از سیاست ورزی را برای ما نمادین کند.

📌 هاله سحابی با اینکه نسل سومی بود، اما نشان داد که می‌تواند در تداوم دو نسل قبلی زندگی کند. او وضعیتی متفاوت داشت. به این دلیل که جوانمرگ شد و به فاصله‌ی تنها چند ساعت از لحظه تراژيک مرگ پدر، به واسطه حادثه‌ای از دنیا رفت. سوال اینجاست که دلیل رفتن او چه بود؟ و چگونه تشییع جنازه شبانه‌اش زیر نور ماه نمادین شد؟

@Shariati_Group


🔗 متن کامل این گفت و گو را در "INSTANT" بخوانید:

yun.ir/i4lpqc
🗓 شهید #هاله_سحابی و #نرگس_محمدی همراه با خانواده‌ی ابراهیم‌نژاد(سال ۱۳۸۰) بر مزار شهید #عزت_ابراهیم‌نژاد

۱۸ تیرماه ۱۳۷۸ در کوی دانشگاه عزت ابراهیم‌نژاد کشته شد. قاتلان او هیچ وقت محاکمه نشدند. نرگس محمدی گفته است که هاله در ۱۷ تیرماه به من زنگ زد و گفت بیا به شهر ابراهیم‌نژاد برویم و روز #۱۸_تیر سر مزارش باشیم. خانم محمدی می‌گوید: شب به راه افتادیم و صبح به پلددختر رسیدیم و با خانواده بر سر مزار عزت حاضر شدیم.

@Shariati_Group
🆔 @mellimazzhabi
🟣 دل نوشته‌ی آمنه شامخی، فرزند شهید #هاله_سحابی، به مناسبت سالروز ولادت مادرش

۱۵ بهمن سالگرد تولد مامانمه. و همیشه مبارکه چون قطعاً اضافه شدنش به این دنیا خیلی اتفاق خوبی بوده. امسال که مبارکتر هم هست چون افتاده رو روز مادر...
مامانم یه رسم خوبی داشت که برای خوشحالی خودش و خوشحال کردن دیگران دنبال دلیل‌های خاص و بزرگ نبود. رسم «شادیِ ساده» داشت. رسم بهونه پیدا کردن برای زندگی. برای شادی. با چیزای ساده‌ای که می‌تونن یه روز ناراحتو عوض کنن، یا یه حال کسل رو ببرن. یادمه یه رسم این بود که بعضی وقتا بعد ازدمدرسه سر راه می‌بردمون مغازه‌ی فلافلی سر کوچه و ۴ تا ساندویچ فلافل سفارش می‌داد. ۲ تا ساده و ۲ تا با پیاز و جعفری و میومدیم خونه و یه جشن کوچیک داشتیم. یا یه بستنی فروشی شقایقی بود که به عنوان شادی ازش بستنی قیفی دو رنگ می‌گرفتیم و کلی حال می‌کردیم. مامانم نه نقاش حرفه‌ای بود و نه گلدوزی حرفه‌ای می‌کرد اما تو خونه‌ی تمام فامیل و دوست و آشنا یه سری تابلوی کوچیک و بزرگ نقاشی و جانماز گلدوزی شده‌ و ظرفای نقاشی شده بود که بهشون کادو داده بود. عاشق طبیعت بکر بود چون طبیعت منبع حال خوب بدون بهانه است. لباس‌های دست‌دوز بازارچه‌ی پارک لاله رو به سوغاتی‌های آمریکا ترجیح می‌داد و عاشق دست دوم خریدن بود چون به نظرش اینا راه‌های ساده‌تر و کم هزینه‌تری برای خوشحالی بودن. رو پیکان آبیمون که خودش با قلمو زدگی هاشو لکه‌گیری کرده بود اسم گذاشته بود و بیشتر از هر ماشینی باهاش حال می‌کرد.
با کمترین وسیله به حال خوب آدما کمک می‌کرد. شعر می‌گفت، در وصف دوست و آشنا، ساده، بدون وزن و قافیه‌ی محکم. راجع به خوبی آدم‌ها، راجع به خوشحالی‌های جمعیمون. براشون نامه‌ می‌نوشت. صداشو با آهنگ ضبط می‌کرد و هدیه می‌داد و در نهایت سادگی روزهای بودنشو زندگی می‌کرد.
حالا وسط این روزای دلگیر زمستون، و #کرونا و کار از خونه تفسیر همه‌ی این خاطره‌ها برای من اینه که باید جشن بگیرم. باید دنبال بهونه باشم برای جشن گرفتن. جشن گل دادن شمعدونی، جشن رسیدن ماه رجب، جشن سالگرد آشنایی، جشن اولین برف، جشن تموم شدن ددلاین محمد، جشن اول اسفند، جشن بردن بایدن، جشن دیدن دوستام، جشن درد و دل کردن با یه رفیق. باید رسم بسازم. رسم حال خوب ساده. رسم گل خریدن یکشنبه عصر، رسم بوس اول صبح، رسم شکر آخر شب.
زندگی هیجوقت با اتفاقای بزرگ خارق‌العاده منتظرمون نشسته که خوشحالمون کنه. زندگی عین تک تک این روزاست که می‌گذره. تو روزای ابری می‌گذره، تو دلتنگی برای #ایران می‌گذره، تو ددلاین و استرس می‌گذره، تو دوره‌ی ترامپ و جمهوری اسلامی می‌گذره، تو غصه و ناراحتی می‌گذره و برای هیچی صبر نمی‌کنه. باید رسم شادی داشت وگرنه زندگی هیچوقت آسونتر و قشنگتر از قبل نمی‌شه و انگار تنها راهی که به جز رنج کشیدن جلوی رومونه اینه که جشن بگیریم. جشن زندگی. جشن این فرصتی که تو این دنیا داریم. جشن برای تک تک چیزایی که داریم.
امروز ۱۵ بهمن، روز تولد مامانم روز پاسداشت زندگیه. به ساده‌ترین روش ممکن. روز قدر دونستن همه‌ی نعمت هام. زندگی به سخت بودنش ادامه میده جشن من دقیقا شکر همه‌ی این چیزاییه که دارم. همین حال و شوقی که از مامانم به ارث رسیده. حضور محمد. حضور بابام و مامان بزرگم که فکرشون تمام دلمو روشن می‌کنه. وجود فهیمه خانوم که پر از برکت و نعمته. آسیه که قوت قلبمه تو ایران. سلامتیم و زندگی کردنم و حضور تک تک آدم‌هایی که تو عمرم کنارم بودن...

@Shariati_Group
✴️ و در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و آن کلمه خدا بود!

از اول خرداد ۱۴۰۰ همزمان با دهمین سالروز پرواز "از عشق تا جاودانگی" زنده یاد #عزت‌الله_سحابی، شهید #هدی_صابر و شهید #هاله_سحابی کانال "دغدغه‌های ایران" فعالیت خود را آغاز می‌کند، تا بازتاب نگرانی‌های آنان برای فردای #ایران باشد.
این کانال تلاش دارد در راه پرفراز و نشیبی که آنان پیمودند، هم چون آنان با #عشق به #مردم، عشق به سرزمین شان ایران، عشق به #انسان، یار و همراه و همسفرشان باشد...

@Shariati_Group
🆔 @DaghdagheIran
💢 نامشان زمزمه‌ی نیمه‌شب مستان باد!

🔸مرگ برای همه ناگوار است. همیشه تاریخ را ناگهان به جایی ناشناخته پرتاب می‌کند. زمان را در دهان مغاک خاک می‌بلعد، کلمات را تهی می‌کند، روان را می‌خلد و اندوه را ابدی می‌سازد. این ساختن مرگ‌آلود، ساختن پایان یک بودن است. بسی کسان که در مرگ نام می‌گیرند و از مرگ بر نمی‌گذرند. بسیاری برای زندگی به دنیا می‌آیند و با مرگ خود زندگی را پرورده و نیک نام می‌کنند. اینان از پرچین مرگ می‌گذرند و سیاهه‌ی موت را به روشن زندگی تبدیل می‌کنند.

🔹این کلامی نو نیست، حاصل تجربه‌ی بشر در روزگاران کهن است. خردمندان، جوانمردان و فتیان، افسران و سروران رهایی‌بخش، دلیران خیرخواه، شهیدان میدان ستم ستیزی، اینان در طول حیات بشر، همچنان سرمدی و جاوید مانده‌اند. گواه خویش‌اند، شاهد حقیقت جاودانه‌ای به نام شرافت، انسان بودن، پای برعهدخودفشردن و زندگی را معنای تازه بخشیدن.

🔸این کلمات هم تازه نیستند، اما همچنان تا این بلاها بر ما نازل می‌شود، و تا فرمان مرگ از حنجره‌ی حاکمان صادر می‌گردد، ما هر روز روح شهید رویاهای‌مان را بر دوش می‌کشیم و در دشت لاله‌ی اندوه‌های خود به جهان گشوده به فردا می‌سپریم.

🔹کاش هرگز حی‌بن‌یقظان‌های آزادی سر بر مذبح جانبازی نگذارند. این لفظ‌ها و کلمات بایست که روزی کهنه شود و از صفحه ی ادبیات ما پاک شود. این کشتگان که نقش شان بر آینه‌ی روح ما نشسته، این بالابلندان که به جرم رهایی آدمی، زخم دار و درفش و گلوله بر بر و پهلو دارند، نشان آن است که جهان ما فرتوت و نابردبار است، علامت پر خشمی از ستایش مرگ و ذلت و خشونت و تحقیر زندگی و آرامش و مهربانی ست. سمپتوم بدنه‌ی حکمرانی و دولت‌مندی‌ی یک کشور مردم گریز است. فیلسوف عجیب هلندی اسپینوزا می‌گفت حکومت انسانی حکومتی ست که قدرت و نیروهای خیر را نمایندگی می‌کند و برای بقای خرد و جان و بدن شهروندان می‌کوشد و شادی را به ارمغان می‌آورد. اگر چنین است، مرگ ناخواسته‌ی شهروندان، آن هم به تیغ و داغ و گلوله و حبس نشانی از بیماری‌ی سهمگین دولت و ملتی ست که در روزگاری که صیت دموکراسی و زندگی‌خواهی شایع شده است، در بدترین شکل زندگی گرفتار است. جامعه‌ای که سروران دانایی‌اش را به حبس و شکنجه می‌برد، در حبس آنان را می‌کشد، در خیابان بر سر و جان شان ضرب مرگ می‌اندازد، در اعتصاب غذا قاضی‌ی مرگ می‌شود، این جامعه و نظام حکمرانی اش سخت بیمار و مفلوک است.

🔸شاید هر اتفاقی که در روشنای تاریخ سیاسی‌ی جدید ما از مشروطه بدین سو رخ داده، بوی مرگ و حصر و حبس داده است. ما به این حوادث در روشنای تاریخ، تاریخ سیاه سقوط انسان را ملاحظه کرده‌ایم. در این شکسته جانی‌ها، چه جهان‌های جانانی را که از دست نداده‌ایم. مرثیه نه آغاز تاریخ است و احیانا نه پایان تاریخ. همین که وجود داریم ، حضور ما نشانی از زندگی ست و هیچ مرگی نتوانسته ما را از نعمت بودن بی بهره کند. پس حاکمان باید بدانند ما نخواهیم مرد. انقراض نسل آزادگان ناممکن است. روح شادی و رهایی در ذات آدمی مضبوط است.انسان برای آزادی و شادی نمی‌جنگد بلکه نهاد او شادی و آزادی ست، پس هیچ نیرو و قدرتی نمی‌تواند ظهور این نهاد را ناممکن کند.ممکن است نیل به آن را به تعویق بیندازد، و این گواهان و شاهدان ، شراب رنگین جان‌شان را بر سینه‌ی افق خواهند پاشید تا رهایی و شادی‌ی انسان ایرانی به تأخیر نیفتد.

🔹این حرف‌ها داستان جان مردم بی زبان من است . مردمی که توتم قلم آرزوهای کوچک‌شان در قربانگاه بی‌سخنی سر بریده می‌رقصد، خورشیدهای متفکر و آزادی‌خواه‌اش در کوچه، خیابان و زندان، پیرش جان‌به مرگ و جوان‌اش جوانمرگ می‌شود، این ملت و دولت باید از بیماری استبداد رهایی یابد و به درمان تفکر و تعقل و بدن و نظام حکمرانی‌ی خود برخیزد تا از این یادآوری‌های مرگ، روزی به آخر برسیم و هرگز داغ دانایان مان را نبینیم.

🔸ما برای یاد سحابی‌ی پدر، سحابی‌ی دختر و هدای صابران چه می‌توانیم گفت؟ آنان هر کدام سحابی‌‌ای نوربخش در آسمان پر ستاره‌ی ایران بودند. بودن آنان تاریخ را زیبا کرده بود و زندگی را پر از رویا. آنان بهتر بود همانند همه‌ی دیگر از دست رفتگان فرهنگ و هنر و دمکراسی،نام‌شان به دفتر مقتولان نوشته نمی‌شد و همچون همه‌ی آفرینندگان خیر و خرد، در جهان آزاد، در پیری و فرزانگی، در بستر خوشباشی می‌مردند. آنان حق داشتند دروغ و نفرت و استبداد را تحمل نکنند و بر عهد خود با حقیقت استوار بمانند و برای اصلاح نظام حکمرانی و انتخابی شدن حکمران بکوشند، اما حق آنان مرگ نبود. جان شیرین‌شان برای بدنامی‌ی هر قدر قدرت و قوی شوکتی گواهی از بقای آدمی در مسیر خیر و سلامت و صلح است.

🔹یادشان گرامی باشد و نامشان را هرگز از خاطر نخواهیم سترد.

#هدی_صابر
#هاله_سحابی
#عزت‌الله_سحابی

https://bit.ly/3yvvrI0
🔷🔸هاله سحابی ؛ اصولگرای صلح طلب


🖋سوسن شریعتی

🔸در میان مشهورترین دوگانه هایی که در طی سال ها مدام در برابر «منِ» شهروند قرار گرفته و او را به انتخابی محتوم فرا می خوانده است از دوگانه اصول گرایی- اصلاح طلب می توان نام برد؛ اصول گرایی ای که متهم است به انسداد، انکار دیگری، انعطاف ناپذیری و پشت کردن به واقعیتی سیال و مدام در حال تغییر و اصلاح طلبی ای که مشکوک است به نادیده گرفتن خط ثابت فکری، غیبت پایبندی به ارزش ها و تن سپردن به منطق مصلحت روزگار و مد زمانه. برای این  «من»ی محکوم به انتخاب های محتوم، هاله سحابی می تواند الگوی بی نظیری باشد برای کوک کردن ساز مخالف.

🔹هاله سحابی یک اصول گرا بود. از همان جوانی تا آن لحظه ابدی پایان زندگی اش. اگر معنای اصول گرایی پایبندی به مجموعه ای از ارزش های لایزال اخلاقی ِ غیر قابل مذاکره باشد؛ وفاداری به انها  و فراموش نکردنشان؛ اصولی که تحت تاثیر زمان و زمانه و تابع مد و گفتمان های مسلط نیست و معطل اکثریت قاطع نمی ماند و از در اقلیت ماندن نمی ترسد.

🔸هاله سحابی در همیشه یِ نه چندان بلند زندگانی اش بر یک کردار بود. زندگی ای که در نیمه دوم دهه سی در خانواده ای سیاسی، مذهبی، ملی و مشهور سر می زند، در دهه چهل علی رغم بحران های سیاسی مبتلابه خانواده اش، کودکی و نوجوانی می کند؛ در نیمه اول دهه پنجاه دانشجویی می کند و جوانی و البته الزاماتش را می پذیرد و از غربت سر در می آورد؛ دردهه شصت-هفتاد سیاست،  زن بودن و خانواده بودن را تجربه می کند در دهه هشتاد بدل شدن به فعال مدنی و فرهنگی را... هیچ حادثه ای از نوع سیاسی، شخصی ، عاطفی در صراط مستقیم زندگی اخلاقی، فکری و اجتماعی او خللی ایجاد نمی کند. نه فرزند شهیری بودن، نه تجربه غرب، نه جنگ، نه ابتلائات سیاسی هم نسلی ها، نه زندگی شخصی ! علی رغم اینکه هر یک از این وضعیت ها را بی واسطه تجربه می کند و هر کدام به تنهایی می توانند زندگی آدمی را بدل به کشتی بی لنگری سازند که مدام کج می شود و مج می گردد.

📌یادداشت فوق در مجله ایران فردا منتشر شده است

🖇مطالعه کامل متن در لینک زیر

#هاله_سحابی
#درد_فراموش_نشده
#ایران_فردا
#یادداشت
#سوسن_شریعتی
#اکنون_ما_شریعتی

🆔@Shariati40

https://bit.ly/3yMeUjc
📌 امروز مصادف است با دهمین سالگردِ روی در نقاب خاک کشیدنِ مهندس #سحابی، که «بزرگ بود/ و از اهالی امروز بود/ و با تمام افق‌های باز نسبت داشت».
طرح زیبای دوست عزیز، هادی حیدری، خاطرات تلخ آن ایام را در ذهن و ضمیرم زنده کرد. خوش دارم متنی را که پنج سال قبل همین ایام نوشتم، باز نشر کنم و پیش چشم عزیزان قرار دهم:

«آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند
رفتند و شهر خفته ندانست کیستند
فریادشان تموج شط حیات بود
چون آذرخش در سخن خویش زیستند

دهۀ دوم خرداد ماه با نام سه نازنینی گره خورده که پنج سال پیش به سمت بی سو به پرواز درآمده و برای همیشه این کرۀ خاکی را ترک کردند: #عزت‌الله_سحابی، #هاله_سحابی و #هدی_صابر.
خورشید سوارانی که سال‌ها رنج زندان، دوری از خانواده، انواع ناملایمات و محرومیت‌های اجتماعی را بر خود هموار کرده، نهایتا از مهمترین و ارزشمندترین سرمایۀ خویش که جانشان بود، گذشتند و آنرا انفاق کردند. خرداد سال ۹۰ شمسی، روزگاری که این اخبار تلخ را از پی یکدیگر می‌شنیدم، خوب به خاطر دارم؛ در سوگ این گل‌های پرپر شده منقلب بودم؛ آسمان ضمیرم بارانی بود و چشمانم مدام‌تر می‌شد و آه می کشیدم و زیر لب از زبان #حافظ با خود زمزمه می‌کردم:

این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است
کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست
چیست این سقف بلند سادۀ بسیارنقش
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست

درود و رحمت بیکران خداوند بر این سه عزیز سفر کرده باد که از سلالۀ پاکانِ روزگار بودند و نامی نیک و میراثی ماندگار از خویش بر جای گذاشتند:

دو چیز حاصل عمر است، نام نیک و ثواب
وز این دو درگذری کل من علیها فان»

دکتر #سروش_دباغ

@Shariati_Group
یادمان_دهمین_سالگرد_عزت‌الله_و_هاله_سحابی_و_هدی_صابر.pdf
40.8 MB
🔴 ویژه نامه دهمین سالگرد درگذشت مهندس عزت الله سحابی،
شهادت هدی صابر و شهادت هاله سحابی


با آثاری از : لطف الله میثمی، محمود دردکشان، کمال اطهاری، محمدحسین رفیعی، احسان شریعتی ، مسعود پدرام ، فاطمه گوارایی سعید مدنی ، علیرضا رجایی، سوسن شریعتی، علیرضا بهشتی، ابوطالب آدینه وند، سارا شریعتی، حسین موسوی ، محمد رضایی ، محترم رحمانی، فرشاد مومنی و .....

#هدی_صابر
#هاله_سحابی
#عزت‌الله_سحابی



https://t.me/DaghdagheIran
https://instagram.com/daghdaghe.iran?utm_medium=copy_link
روزگار کودکی‌ام را به یاد می‌آورم که با طبیعت جانی یگانه داشتم. همان طبیعت بودم، با چند پروانه‌ی خوش و خط خال مدام میان بوته‌ها و گل‌ها و دامنه‌ی سبز دشت و کوه، گشت و گذار داشتم. از کشتار آدم‌ها به دست یکدیگر چیزی نمیدانستم، بوی باروت و سلاح جنگی را نمی‌شناختم. برایم جعبه‌ی مداد رنگی خریده بودند با یک دفتر چهل برگ. رنگ سرخ را با شقایق می‌شناختم. چه خبر داشتم که به روزگار جوانی باید از میان کشته‌های جنگ هشت ساله و اعدام‌های دسته جمعی عبور کنم؟ نمی‌دانستم که در میانسالی باید بر جنازه‌ی #حسین_برازنده و #مجید_شریف هم نماز بخوانم. بر مزار #هاله_سحابی و #هدا_صابر بنشینم، کجا گمان می‌کردم که قتل‌های زنجیره‌ای را در خواب‌هایم مرور کنم؟
این سال‌ها را با مدادهای رنگی دورانِ کودکی نمی‌توان نقاشی کرد.

آن روزها هیچ نامی از زندان و سلول انفرادی در ذهنم نبود. حتی نمی‌دانستم که در همان روزها که مثل همین روزها بود #حسین_فاطمی را هم تیر باران می‌کنند.

#علی_طهماسبی

🔗 مطالعه مطلب کامل

@Shariati_Group
🔆 فقدان هاله


♦️امروز و امشب سالگرد رحلت جانگداز شادروان مهندس #سحابی عزیز و شهادت خواهرم هاله خانم عزیز و گرامی است. مصیبت بس سخت و عظمی که در برابرش هیچ کلامی نمی‌تواند به تعریف آن بپردازد.

♦️سحابی‌ها همیشه در #تاریخ #ایران یک اسوه مبارزاتی بوده‌اند. هاله بانو خواهر بی‌ادعا و آرام جانی که وجودش تماماً طمانینه بود و از صمیم وجودش الهام بخش اطمینان بود.

♦️این وجود آرام بخش حتی تا لحظه‌ی آخر عمر، آن دم که در حال تشیع پیکر پاک پدرش همراه او بودم و شب قبل از آن که به اطمینان و رعایت #قانون و آرامش سفارش می‌کرد پدیدار بود. بنابرین او تجسم آرامش و متانت و شجاعت بود. این‌ وضعیت شاخص شهیده #هاله_سحابی بود.

♦️بعضی فقدان‌ها سخت است. فقدان پدران، مادران، همسران، خواهران، برادران، فرزندان، دوستان، عزیزان، یاران و از همه مهمتر فقدان مراد و پیر آدمی که غم جانکاه و سختی است. با هر باوری و آئینی که باشی باز نمی‌توانی از نبود آن‌ها، تو با امید به آینده تسلی یابی.

♦️فقدان، نبودن، چه کلمات سختی، فقدان هاله همانند فقدان قطعه‌ای از جسم، جان و روان آدمی است. مگر می‌شود کمبود جان و روان را به این سادگی به طاق نسیان سپرد.

♦️فقدان هاله عزیز فقدان سخت و ناباورانه است. فقدان خواهر دینی، که هرگاه ناامیدی به آدمی دست می‌داد با سخنانش و روحیه‌اش مایه تسلی و عزم سعی و جهد بود. فقدان خواهر دینی با آن چهره‌ی آرام بخش و نورانی و بی ادعا اما مایه امید را چگونه به نسیان می‌توان سپرد و یادش تو را آزار ندهد.

♦️فقدان کسی که نمی‌توان نبود او را برای خود ترسیم و توجیه کنید. فقدانی که برگشتی برای آن متصور نیست، الا در آخرت و روز #قیامت، بای ذنب قتلت...

♦️هاله سحابی که در #فرانسه تحصیل کرده بود، با شروع جنگ و شرکت در آن، در #جبهه به پرستاری رزمندگان و تیمار مجروحین پرداخت. بدون ادعا و منت همانند یک ایرانی وطن دوست؛ اما خناسان تاب نیاورده و مانع شدند.

♦️هاله خانم بعداً به فعالیت اجتماعی و فرهنگی مشغول شد. در کنار آن به نوشتن پرداخت و تفسیر #قرآن را پیشه کرد، همراه آن به پی‌گیری امور زندانیان سیاسی و خانواده‌های آن‌ها پرداخت. بخصوص بعد از دستگیری فله‌ای ملی مذهبی‌ها که پدر محبوبش هم جزوی از آن‌ها بود.

♦️برای پیگیری وضع زندانیان #ملی_مذهبی آستین همت بالا زد و با سایر زنان اعضای گروه زندانی کمپین‌های روشنگری و پیگیری وضعیت زندانیان، از شهری به شهر دیگر دست به سفر زد تا وضعیت این اسیران را به اطلاع عموم #مردم برساند و برای این موضوع یک لحظه از پای ننشست.

♦️وی بعد از جریانات و اعتراضات تقلب در #انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ و تشکیل جمعیت مادران پارک ملت در ارتباط با پیگیری و اعتراض به دستگیری‌ها و شهدا و زندانیان سیاسی، اهتمام ورزید و یک لحظه از #رسالت خویش غفلت ننمود.

♦️اما پاسداران ظلمت این اهتمام و همت او برای پیگیری و #اعتراض را نتوانستند تحمل کنند و وی را دستگیر و با محاکمه‌اش، او را محکوم به حبس کردند. به هنگام حادثه بیماری پدر او در حبس بود و در ایام آخر و در فوت پدرش رهایی یافت. اما چه سود که همان خناسان رهایی او را ابدی ساختند.

♦️بانویی که نشان داد یک #زن هم می‌تواند به فعالیت اجتماعی و فرهنگی و سیاسی بپردازد و همزمان هم مادر لایق و روشنگری صدیق و پیگیر باشد. فعالیت هاله خانم نشانی بود که برای یک زن ایرانیِ مسلمان آزاده، هیچ مانعی در جهت مبارزه برای #آزادی و #عدالت موجود نیست.

ای کاروان آهسته ران که آرام جانم می‌رود.
وان دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود...

✍️ بهناز کیانی

@Shariati_Group
🆔 @DaghdagheIran
🔷🔸بحران های سیاسی ، اقتصادی، اجتماعی امروز و مسیر رو به پیش

🔷بزرگ‌داشت دوازدهمین یادمان درگذشت مهندس عزت‌الله
سحابی و شهادت هاله سحابی و هدی صابر

🔺باحضور :

🎙حمید احراری

🎙کمال اطهاری

🎙محمد توسلی

🎙فیروزه صابر


📆 تاریخ برگزاری: جمعه دوازدهم خرداد ۱۴۰۲

🕓 زمان: ساعت 16 الی 18 ( 4 الی 6 بعد از ظهر)

🏛 مکان: کانون توحید، میدان توحید،خیابان پرچم


#هدی_صابر
#هاله_سحابی
#عزت‌الله_سحابی
#دوازدهمین_یادمان